یادداشت روز

تازه‌ها

اعتراضات

 

گزارش نشست‌ها

ابوالفضل مرشدیابوالفضل مرشدی

از قدیم گفته­‌اند که «شرف المکان بالمکین»؛ یعنی این آدم­ها هستند که به یک جایگاه اعتبار و منزلت می‌­بخشند نه بعکس. حالا حکایت دانشگاه و دانشگاهیان در ایران است؛ اعتبار و منزلت دانشگاه به نوع آدم­های دانشگاهی درون آن است نه بعکس.

می­توان در یک دسته‌­بندی کلی، دانشگاهیان را به دو دسته تقسیم کرد: دسته‌­ای که علم با وجودشان پیوند می­خورد و «علم را زندگی می­کنند» و لذا، دانشگاه را «خانة» خود و خود را «عاملِ» علم می­دانند (این پیوندِ وجودی به نوعی یادآور «اتحاد عالِم و علم» در فلسفه قدمایی است). و دسته دیگری که علم را به مثابه «شغل» می‌­نگرند و دانشگاه را «محل کار» خود و خود را «کارمندِ» علم تلقی می­‌کنند.

نکته باریک­تر از مو، اما، آن است که تاریخ علم و دانشگاه نشان داده که علم را و دانشگاه را دستة اول می­‌سازند. و حضور این دسته افراد در دانشگاه است که به علم و دانشگاه «جان» می­‌بخشد و به آن منزلت و اعتبار می­‌دهد؛ و در نبود اینگونه افراد، دانشگاه به «اداره‌­ای بی­جان و بی‌­منزلت» تبدیل می‌­شود.

اگر بپذیریم که علم دارای روح و کالبدی است، دسته اول کسانی­‌اند که از کالبد علم در می­گذرند و با روح علم پیوند می­خورند. آنان وجودشان گرمِ از علم است و در هر جمع و در هر جایی که باشند، گرمای وجودشان به آن جمع و به آنجا نیز سرایت می­کند. این دسته افراد علم را جدی می­گیرند، چون دنیا را جدی می­گیرند، چون خودشان را جدی می­گیرند؛ آنها برای خودشان و برای علم­شان رسالتی قائلند و علم را صرفاً برای علم نمی­خواهند. اینان مقاله و کتاب نمی­نویسند که فقط نوشته باشند و برای امتیاز و ارتقا به کار آید؛ بعکس، آنان «مسأله» دارند و برای پاسخ به مسأله­شان می­نویسند. به تعبیر دقیق­تر، آنان دردِ جامعة خود و مردمِ خود را دارند و این درد است که آنان را به «مسأله»های علمی رهنمون می­کند. آنان به «اینجا و اکنونِ» تاریخی جامعة خودشان می­اندیشند و لذا بیش از اینکه با مسأله­ای درگیر باشند که «دیگران» برایشان طرح کرده باشند، سعی دارند مسأله­های جامعة خودشان را صورتبندی علمی کنند و برای این مسائل راه­حل­هایی بکاوند. از این روست که این دسته افراد حرف­های شنیدنی زیادی برای دانشجویان و اهل علم دارند و نگاه و تحلیل­شان برای مردم جامعه­شان جذاب و شنیدنی است. لذا، به جرأت می­توان گفت این دسته افراد بیشتر و بهتر از دیگر مدعیان در مسیر ایجاد «سنت مستقل علوم اجتماعی در ایران» هستند.

با کمال تأسف، با مرور اسامی افرادی (حداقل، از خانوادة علوم اجتماعی) که این روزها خبر تعلیق یا اخراجشان از دانشگاه شنیده می­شود، متوجه می­شویم که این افراد عمدتاً از دسته­ای هستند که در بالا شرح­شان رفت. برای تأیید این دعوی کافی است روحیات علمی و اخلاقی این افراد را از دوستان و همکاران و دانشجویان­شان جویا شویم یا مکتوبات علمی آنان را دنبال کنیم.

مباد که جای اینگونه افراد از دانشگاه، که «خانه»­شان است، بیرون رانده شوند. مباد که این افراد ناامیدِ از آبادانی میهن­شان شوند و به ترک وطن بیندیشند. مباد که در نبود اینگونه افراد تنها کالبدی و جسمی از دانشگاه باقی بماند و دانشگاه به اداره­ای فروکاسته شود.

اگر نقدی هم بر این افراد و نگاهشان است، راهش این است که با آنان گفتگو شود و از درِ نقد با آنان درآییم. اتفاقاً این دسته افراد خیلی بیش از دیگران اهل گفتگویند و پذیرای نقد؛ اینان بهتر از کسان دیگر به محدودیت­های انسان و علم آگاهند و لذا فروتنانه­تر از هر کس دیگری به گفتگو و نقد سالم تن می­دهند و آنجا که حقیقتی بر آنان مکشوف شود، راحت­تر پذیرایش می­شوند و در نشرش مشارکت می­کنند. به جرأت می­توان گفت این دسته افراد به همان اندازه که مشق علم­ورزی می­کنند، مشق آزاده زیستن هم می­کنند، و لذا بهتر می­توان با آنان همزیستی داشت، به شرط آنکه آزادگی را ارج نهیم و آمادگی داشته باشیم که مقتضیات آزاده زیستن انسان­های جامعه را فراهم کنیم؛ مگر یکی از مهمترین خصلت­های جامعه دینی همین نیست!

 

 

استقلال دانشگاه و ازادی آکادمیک

چند رسانه ای

مجله جامعه شناسی

مجله مطالعات

پیوندها

حمایت از انجمن و حامیان مالی (2)

عضویت در انجمن جامعه شناسی ایران1402

حامی باش