22 08 91دومین نشست مشترک گروه جامعه‌شناسی خانواده و کارگروه زنان و مناسبات خانواده انجمن جامعه‌شناسی ایران (ششمین نشست کارگروه) در تاریخ 22 آبان 1391 از ساعت ۱۵ الی ۱۷در سالن اجتماعات انجمن برگزار شد و به موضوع «نظریه‌پردازی در زمینه طلاق و طلاق توافقی» اختصاص یافت.

در این جلسه که با حضور بیش از پنجاه نفر از پژوهشگران، استادان، دانشجویان ،خبرنگاران و فعالان حوزه خانواده و زنان تشکیل شد؛ دکتر باقر ساروخانی، دکتر شکربیگی و آقای قاسمی (پژوهشگر مدعو از کرمانشاه) و برخی دیگر از حاضران به ارائه دیدگاه‌های خود در تبیین پدیده طلاق در ایران پرداختند.

طلاق در ایران رو به صعود است

در ابتدای نشست و پس از افتتاح جلسه توسط دکتر ساروخانی، دکتر عالیه شکربیگی به طرح مساله و بیان سوالاتی در رابطه به موضوع نشست پرداخته و گفت: در باورهای دینی، طلاق منفور‌ترین کلمه در نزد خداوند است. با آمدن تجددگرایی و نوگرایی در خانواده‌ها تابوی طلاق برداشته شده و ابتدا طلاق رسمی، سپس طلاق عاطفی و به تازگی طلاق تواقی مطرح شده است.

دکتر شکربیگی با بیان مقدمه‌ای کوتاه سوالاتی را نیز در رابطه با موضوع نشست مطرح کرد؛ از جمله این سوالات این‌که آیا طلاق را به عنوان یک راه حل بپذیریم و یا هم‌چنان تلاش کنیم در خانواده‌های بحران‌زده، امر طلاق به تعویق بیفتد؟ یقینا تحقیقات بسیاری در زمنیه طلاق به وقوع پیوسته است و راهکار‌ها و راهبردهایی داده شده، اشکال افزایش طلاق علی‌رغم این تحقیقات چیست؟ آیا شکاف بین نظریه و عمل است؟ یا دلایل دیگری در پی دارد؟ به نظر شما چگونه بایستی با امر طلاق برخورد کرد؟

شکربیگی افزود: جهش تند و تیز آمار طلاق سبب شده تا بسیاری از مسئولین به این رشد شتابنده توجه کنند. منحنی طلاق در حالی مسیر رو به بالا را سیر می‌کند که در سال90 براساس آمارهای اعلام شده از سوی سازمان ثبت احوال 142هزار و 841 طلاق ثبت شده است.

ناهمسان همسری ثانوی از مهمترین دلایل طلاق است

در ادامه جلسه، دکتر ساروخانی با بررسی نظریاتی که درباره طلاق وجود دارد، تصریح کرد: طلاق به عنوان یک تجربه زیسته، بسیار متفاوت است با طلاق به عنوان آن چه مورد مشاهده است. او به طلاق ساختاری و طلاق ارتجاعی اشاره کرد و گفت: طلاق ساختاری به عنوان مثال از ناهمسان همسری منتج می شود؛ به این معنی که ساختار خانواده دچار مشکل بوده است و طلاق نتیجه منطقی آن است، اما طلاق ارتجاعی یا عرضی یا تصادفی که در مقابل طلاق ساختاری است، به دلیل مشکلات ساختاری خانواده نیست بلکه به صورت تصادفی و بر اثر اتفاق رخ می دهد و بعد از وقوع آن، خانواده برای رخ داد این حادثه دلیل منطقی‌ای پیدا نمی کند.

ساروخانی در ادامه گفت: ممکن است در طول زمان، ناهمسان همسری ثانوی ایجاد شود؛ به این معنی که ممکن است مرد موقعیت شغلی و تحصیلی خود را ارتقا دهد، اما زن، خانه دار باقی مانده باشد که این مسئله اشاره به ساختارهای ثانوی ایجاد شده در طول زمان دارد و باعث ناهمسان همسری ثانوی می‌شود. وی افزود: ممکن است این ساختارهای ثانوی به صورت مثبت نیز بر ساختارهای خانواده تاثیر بگذارند.

دکتر باقر ساروخانی معتقد است که «ناهمسان همسری» یکی از مهم‌ترین دلایل بروز طلاق است. گاهی ممکن است دو نفر همسان به تشکیل یک خانواده اقدام کنند بنابراین ما با پدیده همسان‌همسری روبه‌رو هستیم اما ما با تشکیل خانواده‌هایی از یک زوج ناهمسان روبه‌رو هستیم که مسلما ادامه زندگی برایشان ممکن نخواهد بود.

او با اشاره به اینکه بروز ناهمسانی پس از ازدواج هم رخ خواهد داد، افزود: گاهی خانواده درگیر اتفاق خاصی می‌شود مثلا یکی از زوجین معتاد می‌شود یا یکی از زوجین ادامه تحصیل می‌دهد بنابراین زوجی که در ابتدا همسان بوده تبدیل به یک زوج ناهمسان می‌شود و خانواده‌ای که در ابتدا ساختار متوازن داشته دچار برهم خوردن توازن می‌شود بنابراین باید به این نکته توجه کرد که حتی اگر زوج‌ها هنگام ازدواج همسان باشند باز هم ممکن است توازنشان را در طول زمان از دست بدهند.

ساروخانی معتقد است: گاهی افراد پس از طلاق با مشکلات زیادی روبه‌رو می‌شوند مثلا گاهی زن می‌بیند که بعد از طلاقش مادرش دچار سکته شده یا فرزندانش هر شب برای پدرشان بی‌تابی می‌کنند. اینجاست که واکسیناسیون تولید می‌شود و اسم طلاق که می‌آید افراد به این واکسیناسیون عکس‌العمل نشان می‌دهند که به صورت‌های مختلف تجلی پیدا می‌کند. مثلا برخی افراد پافشاری می‌کنند که در شرایط خیلی دشوار به زندگی ادامه بدهند مثلا در مواردی فرد به جای اینکه از همسرش جدا شود همسران دیگری را نیز برمی‌گزیند یعنی از راه‌های دیگری پیش می‌رود.

آیا جامعه بی‌طلاق جامعه ایده‌آل است؟

ساروخانی با اشاره به اینکه طلاق ضرورتاً معیار منفی نیست، گفت: ما با تئوری دورکیم باید به بررسی طلاق در جامعه بپردازیم. دورکیم می‌گوید هر جامعه می‌تواند میزانی از طلاق داشته باشد، اما باید این میزان، کم باشد. این که هر جامعه بتواند میزانی از طلاق داشته باشد، نشان دهنده آن است که آزادی انجام طلاق در جامعه وجود دارد.

دکتر ساروخانی افزود: در جامعه مورد نظر دورکیم حداقل آزادی وجود دارد برای این‌که زن و مرد می‌توانند در خانواده‌ احساس آزادی کنند. در این جامعه انسان‌ها تعریف تازه‌ای از حیات دارند و می‌گویند زندگی موهبتی الهی است و سرمایه‌ای است که خدا به ما داده تا از آن بهره‌ ببریم. در این نگاه فرد ناچار نیست که به اجبار زندگی کند. علاوه براین اگر فرد در خانواد ارضاء نشود زندگی با همسرش را ادامه نمی‌دهد و این نوع زندگی و ازدواج بیشتر در خانواده مدرن اتفاق می‌افتد.

ساروخانی با طرح این پرسش که: آیا حذف مطلق طلاق در جامعه مفید است؟ این حذف مطلق از طریق قانون صورت بگیرد یا از طریق وجدان جمع انجام شود؟ این گونه پاسخ داد: در هر صورت اگر زمانی طلاق را به‌عنوان یک بیماری اجتماعی بدانیم ممکن است که زوج‌ها با ناامیدی شرایط دشوار را تحمل کنند و با این باور که در جامعه یا خانواده‌شان طلاق وجود ندارد چاره‌ای جز تحمل نداشته باشند؛ مجبورند.

ساروخانی ادامه داد: در جامعه دوران قاجار، طلاق بسیار کم بوده است، اما تمام زنان از زندگی خود راضی نبوده اند. بلکه آنها براساس تئوری «شروع زندگی با لباس سفید و پایان زندگی با کفن سفید» زندگی کرده‌اند و این میزان کم طلاق نمی‌تواند نشانگر سلامت جامعه باشد؛ چراکه طلاق در آن جامعه نمی‌تواند اتفاق بیفتد. در این شرایط از طرق مختلف در خروجی خانواده را بسته‌ایم اما آیا جامعه بی‌طلاق جامعه ایده‌آل است آیا جامعه کم طلاق جامعه قابل‌قبول است؟

استاد جامعه‌شناسی دانشگاه تهران توضیح داد: درنظریه ما هر جامعه‌ای می‌تواند میزانی از طلاق را داشته باشد ولی به شرطی که میزان طلاق بسیار پایین باشد. این نشان می‌دهد که در خروجی خانواده برای زن و مرد باز بوده ولی استفاده نکرده‌اند.

ما بستن در خروجی در خانواده را متعادل تلقی نمی‌کنیم بلکه بر این باوریم که آدم‌ها (زوج‌ها) راهی برای خروج داشته باشند و آزادی انتخاب راه خروجی را داشته باشند ولی در عین حال در زندگی‌شان بمانند. این نوع ماندگاری زندگی نشان می‌دهد که به دلایلی هنوز نهاد خانواده برای دوطرف از اهمیت و ارزش برخوردار است.

طلاق تجسدی در جامعه پراگماتیست اتفاق می‌افتد

ساروخانی به بررسی طلاق در جامعه پراگماتیست پرداخت و گفت: جامعه پراگماتیست جامعه‌ای است که انسان در آن به تعریف تازه ای از زندگی رسیده است. او بر این باور است که زندگی بازگشت پذیر و تکرار پذیر نیست و باید از آن استفاده کند و لذت ببرد و چنانچه در خانواده ای قرار گرفته است که نیاز های او در آن خانواده تامین نمی شود، الزامی به ماندن ندارد و باید خانواده خود را تغییر دهد تا به خانواده‌ای برسد که در آن ارضای نیازها صورت گیرد.

وی افزود: در جامعه کشاورزی ممکن است زنی بعد از هشتاد سال زندگی با مرد و فوت او تازه اظهار داشته باشد که مرد از قدرت مردانگی و باروری بی بهره بوده است. اما در جامعه پراگماتیست اصل بر ارضای نیازهای انسان ها قرار دارد.

ساروخانی در ادامه گفت : بررسی طلاق در چهار حیطه

  • افزایش یا کاهش،
  • نوع شدت،
  • اطلس طلاق و
  • بستر اجتماعی آن،

می‌تواند انجام گردد و این کاری است که آقای قاسمی در کرمانشاه در بررسی طلاق انجام داده و در این جلسه به توضیح آن خواهند پرداخت.

در ادامه این نشست، دکتر شکربیگی به نکاتی در رابطه با طلاق اشاره کرد. ایشان رشد مثبت طلاق را در کشور یادآور شد و گفت: براساس آمار منتشره از سوی سازمان ثبت احوال، در طول ۵ سال گذشته یعنی سال‌های ۸۴ تا ۸۹، طلاق به میزان ۵۷/۳۹ درصد رشد مثبت داشته است. یکی از نکات قابل توجه در این باره آمار بالای طلاق زوج‌های جوان بین ۲۰ تا ۲۹ ساله است که در تمام این ۵ سال (۸۴ تا ۸۹) تکرار شده است. حدود سه چهارم از طلاق‌ها مربوط به زوج‌هایی بوده است که کمتر از ۱۰ سال از زندگی زناشویی آنان می‌گذرد.

عوامل بالا رفتن نرخ طلاق در ایران

دکتر شکر بیگی عواملی را به عنوان عوامل رشد مثبت طلاق در جامعه نام برد؛ از جمله:

  1. تشویق و ترغیب زودهنگام و ناکارا برای ازدواج
  2. تعجیل در ازدواج قبل از شناخت دقیق زوجین از یکدیگر
  3. ترویج فضای نادرستی و بی‌اعتمادی در جامعه
  4. تحمیل هزینه‌های اقتصادی غیر قابل پیش‌بینی برای زوجین
  5. ترویج فضای بدگمانی و بدبینی در جامعه و
  6.     ...

یافته‌های یک پایان نامه دکتری

پس از صحبت‌های دکتر عالیه شکربیگی، دکتر قاسمی به ارائه مطالب و آمارهای رساله دکترای خود که در زمینه علل طلاق توافقی در استان کرمانشاه بود، پرداخت. او با اشاره به نرخ طلاق توافقی در کرمانشاه گفت: نرخ طلاق توافقی در استان کرمانشاه از سال 1365 تا 1390، از میانگین طلاق در کشور بیشتر بوده است. وی در ادامه عوامل اجتماعی موثر بر افزایش طلاق توافقی در شهرستان کرمانشاه در سال 1390 را بررسی کرده و افزود: کاهش گذشت و فداکاری در افراد و دوساختی شدن زندگی (مدرن– سنتی) و همچنین فردگرایی از عوامل طلاق در کرمانشاه است.

قاسمی به این مساله اشاره کرد که طلاق در استان کرمانشاه در حال افزایش می‌باشد و با توجه به ثبت آمار طلاق از سال ۸۳ تا ۹۰، بیش از 50 درصد طلاق ‌ها در طول سال های مورد تحقیق در این پایان نامه در زندگی های مشترک کمتر از 5 سال رخ داده است. میزان طلاق در هر ۱۰هزار نفر از سال ۷۹ تا ۸۸ در کل کشور بررسی شده که کرمانشاه پرخطر‌ترین استان از نظر طلاق بوده و شیوع طلاق در این استان در مناطق کمتر توسعه‌یافته‌اش بیشتر از مناطق توسعه یافته است.

قاسمی افزود: در پرونده‌هایی که شاهد طلاق توافقی بوده‌ایم میزان بیکاری نیست به طلاق‌های غیر توافقی کمتر بوده و در لایه‌‌های طبقات اجتماعی پایین نیز این موضوع یعنی طلاق توافقی شتاب بیشتری گرفته است چون هزینه کمتری را دارد. در طلاق توافقی معمولا اعتیاد مردها کمتر از طلاق‌های غیر توافقی بوده و بیشتر زوج‌ها دارای فرزند نبوده و وابستگی به فرزند در آنها کمتر بوده است. وی با بیان اینکه زنان بیشتر از مردان خواهان طلاق هستند افزود: عمده زنان جدا شده نگاه ضد سنتی دارند و به رفتارهای سنتی معترض هستند.

قاسمی ادامه داد: در طلاق‌های توافقی شاهد افزایش بخشش مهریه هستیم و اکثرا زنان برای به دست آوردن حضانت فرزند و همچنین گرفتن حق طلاق مهریه ‌و دیگر حقوق خود را می‌بخشند. این محقق رشد تحصیلی و آگاهی زنان، شکستن قبح طلاق، حفظ تفکرات سنتی و در مقابل رشد تفکرات ضد سنتی در جامعه را از عوامل موثر در افزایش طلاق عنوان کرد.

وی اضافه کرد: طلاق توافقی بی هزینه است. افراد جداشده نگرش ضدسنتی دارند و اغلب زنان از روابط جنسی رضایتمند نبوده‌اند. توانایی زنان برای ایجاد زندگی مستقل، پررنگ شدن روابط جنسی، شکسته شدن قبح طلاق، شجاعت زنان مطلقه و عدم ترس آنان از ورود به اجتماع و آگاهی زنان به حقوق خصوصی و فردی خود، از دیگر عوامل افزایش این نوع طلاق است.

وجوه مشترک علل طلاق‌های توافقی و غیرتوافقی در استان کرمانشاه

دکتر قاسمی ارتباط بین متغیرهای مختلفی را با نوع طلاق _ توافقی یا غیر توافقی_ سنجیده بودند که هریک را به طور مجزا با ارائه نمودار‌ها و جداول آماری توضیح دادند. در آخر نیز وجوه مشترک علل طلاق‌های توافقی و غیرتوافقی در استان کرمانشاه را این‌گونه عنوان کردند:

کم‌شدن گذشت و فداکاری، دوساختی‌شدن استان و افزایش فردگرایی، زنان بیشتر از مردان خواهان طلاق‌اند، فرزند کمتر، ضد سنتی‌بودن رفتار افرادی که از هم جد شده‌اند، معترض‌بودن زنان از رفتار سنتی و گا‌ها ارتباط شوهرانشان با زنان دیگر، نارضایتی جنسی، رشد تحصیلی زنان، تغییر نگرش نسبت به طول مدت زندگی، افزایش سازمان‌هایی که باعث تغییر فرهنگی خانوده‌ها در برابر طلاق شده‌اندوآگاهی زنان نسبت به حقوق خود و مفاهیمی از این قبیل…

پس از ارائه بحث‌های دکتر قاسمی، دکتر ساروخانی نیز برای تکمیل بحث ایشان توضیحاتی را ارائه داد. ایشان در رابطه با طلاق توافقی چند تئوری را بیان کرد؛

تئوری وابستگی: خانواده‌ای که متوازن هستند و وابسته به هم نیستند.

تئوری ارضاء: انسان‌ها در یک ضای التذاذ به سرمی‌برند؛ یعنی انسان‌ها می‌پندارند که زندگی باید با شعف همراه باشد و نباید ضرورتا مشکلات را تحمل کنند.

تئوری طلاق نرم: زن و مرد خیلی با مهربانی از هم جدا می‌شوند؛ محترمانه بدون سختی و خشونت

تئوری والاسازی: نیازی به کتک‌زدن همسر نیست، بی‌تفاوتی و نگاه نکردن و زخم زبان‌زدن و… که نشان از ظهور فردیت به خانواده و اصالت افراد است.

 طلاق توافقی تدبیر زنان برای استفاده از حق طلاق مردان است

در ادامه ششمین نشست کار گروه زنان و مناسبات خانواده انجمن جامعه‌شناسی ایران دکتر آقاجانی با اشاره به موضوع افزایش طلاق گفت: افزایش طلاق، بالارفتن سن ازدواج و همچنین باروری باید در تحولات اجتماعی و جمعیتی مورد بررسی قرار بگیرد. وی با بیان این که چون دادگاه‌ها به نفع مردان هست، زنان از تدبیر و خردی به نام طلاق توافقی برای جدا شدن استفاده می‌کنند و به نظر من این به نفع زنان است.

دکتر آفاجانی افزود: آن شرایطی که منجر به طلاق در خانواده می ‌شود را باید از نگاه پدیدار شناسی دیدگاه جامعه‌شناسی دورکیم مورد مطالعه قرار داد.

این استاد دانشگاه با اعتقاد بر این که طلاق زنگ خطری برای نهاد خانواده است، افزود: ما در موضوع همسرگزینی را به بن بست رسیده‌ایم و شرایطی ایجاد شده که انسانها شناخت کافی برای ازدواج با یکدیگر ندارند. آقاجانی با اشاره به اینکه طلاق مسئله ما نیست بلکه همسرگزینی مسئله است، گفت: همسرگزینی به بن بست رسیده است. اکنون آدمها بدون شناخت کافی از یکدیگر ازدواج می‌کنند و این باعث طلاق های بسیاری می‌شود. ما به جای آنکه در مورد طلاق بحث کنیم، باید درباره شیوه‌های همسرگزینی بیشتر مطالعه کنیم. آقاجانی افزود : ازدواج‌هایی صورت بگیرد که زوجین از یکدیگر شناخت داشته باشند. اگر ازدواج‌ها همراه با عشق بود، هیچ گاه طلاق توافقی به وجود نمی‌آمد؛ چراکه اگر عشق به فرزند و خانواده وجود داشته باشد، دیگر طلاق جایگاهی ندارد و ما باید عوامل پنهانی را که فراتر از اختیارات جامعه‌شناسی و مسبب طلاق است، بررسی کنیم.

دیدگاه‌های انتقادی

دکتر افسر افشار نادری به طرح دیدگاه خود در این زمینه پرداخته و گفت: نگاه ما به طلاق یک نگاه قدیمی است و فکر می‌کنیم که همه چیز باید تغییر پیدا کند ولی طلاق به همان شکل بماند. وی گفت: طلاق یک پدیده‌ اجتماعی نیست بلکه یک موضوع فرهنگی است. که دارای بار اقتصادی آموزشی و دینی نیز هست. این استاد دانشگاه افزود: ‌در قدیم مردان تمایل به طلاق داشتند و امروز هم این تمایل وجود دارد ولی زنان در گذشته تمایل به طلاق نداشتند ولی امروز این تمایل در آنها وجود دارد و خواهان آن می‌شوند.

وی با اعتقاد بر این که ازدواج مجدد و تعدد ازدواج یک نوع طلاق با ازدواج اول است و با طرح این پرسش که چرا زنان اکنون طلاق می‌خواهند و باید این موضوع مورد بررسی قرار گیرد، افزود: در موضوع طلاق توافقی این زنان هستند که از همه حق خود می‌‌گذرند و مردان از حقی نمی‌‌گذرند و در واقع این زنان هستند که برای جدا شدن دو دستی تمام حقوق خود را می‌‌بخشند.

وی با بیان این که در موضوع طلاق باز هم این زنان هستند که متضرر می‌شوند ادامه داد: آیا شرایط برای ازدواج مجدد زنان طلاق گرفته به اندازه‌ مردان طلاق گرفته وجود دارد؟ این موضوعی است که باید مورد بررسی قرار بگیرد.

این استاد با بیان این که در موارد بسیاری زنان هستند که خواهان طلاق‌اند چرا که چشم آنها باز شده است و در واقع می‌خواهند به نحوی با ادبیات و قوانینی که حق و حقوق آنها را گرفته و حتی شرایط سیاسی،‌ آموزشی و اجتماعی که این قوانین را ایجاد کرده تقابل کند، ادامه داد: اکنون سنسورهای زنان حساس‌تر شده و با توجه به آگاهی‌هایی که پیدا کرده‌اند خواهان ایجاد تغییرات هستند و می‌گویند «چرا ما زنان باید همه چیز را تحمل کنیم در حالی که در مورد مردان اینگونه نیست».

طرح دیدگاه‌های دکتر افشار نادری با استقبال حاضران در جلسه و تشویق (دست زدن نسبتا طولانی) مواجه شد!

دکتر صالحی نیز در این نشست با بیان این که برای بررسی علت درخواست و تمایل زنان به طلاق باید نهاد خانواده را مورد بررسی قرار داد گفت: در واقع موضوع طلاق به نهاد خانواده مربوط می ‌شود و اکنون نهاد خانواده در ایران زیبا نیست و این نهاد آسیب‌های زیادی را به زنان و کودکان وارد می‌کند و درکنار آن مردان نیز از این عدم توازن در خانواده رنج می‌‌برند.

وی با اعتقاد بر این که عامل این مسایل خانواده است، در انتقاد به این گفته که اگر عشق و محبت در خانواده وجود داشته باشد طلاقی صورت نمی‌گیرد، گفت: در یک فرهنگ استبدادی که نمونه‌ آن در خانواده نیز بعضا وجود دارد عشق معنا پیدا نمی‌ کند. ما سال هاست که در فرهنگ استبدادی زندگی می ‌کنیم و در آن چیزی به نام عشق معنا ندارد واز طرف دیگر نظام پدرسالار اجازه نمی‌دهد که زن و مرد از یکدیگر شناخت پیدا کنند. وقتی که ما شاهد تفکیک جنسیت در جامعه هستیم چگونه شناخت حاصل شود؟

درواکنش به انتقادهای فوق، در ابتدا دکتر شکربیگی، با ذکر این مطلب که می پذیرم که خانواده دچار بحران ومسئله شده است، ولی نادیده گرفتن خانواده کم لطفی است وما باید تلاش کنیم مسائل ومشکلات خانواده را حل کنیم، نه اینکه صورت مسئله را پاک کنیم و بایستی به کارکرد اصلی خانواده که زایش استعدادها وجایگاه شناخت وعشق وتربیت فرزندان است،نگاهی دوباره داشته باشیم.

دکتر ساروخانی در واکنش به این دیدگاه‌ها و انتقادات گفت: ما طلاق را اجتماعی می‌دانیم؛ چون وجوه فرهنگی، روانی، اقتصادی، ارزشی و وجوه دیگر را در صورت اجتماعی دانستن طلاق، مورد بررسی می‌دانیم. وی افزود: به نظر نمی‌رسد، مسئله نابهنجاری و تبعیض علیه زنان، شرایطی را برای آنها فراهم کند که منطقی باشد زن کانون خانواده خود را از بین ببرد. این مانند آن است که انسان بر شاخه درختی باشد و شاخه را ببرد. بهتر است که زنان به حل مسائل خود در اجتماع و رفع تبعیض‌ها اقدام کنند تا به عنوان اعتراض به طلاق روی آورند.

ساروخانی با ذکر این مسئله که خانواده در ایران نازیبا نیست و اگر دارای ارتباطات درستی باشد، بهشت است، ادامه داد: درست است که در مردیت استبدادی و استعلایی، عشق تولید نمی شود، اما این رویکرد بیشترین ضربه را به مرد وارد می‌کند؛ چرا که زن دیگر نگاه همسر مهربان را نسبت به او ندارد.

ساروخانی در پایان این مسئله که نمی‌توان طلاق را فی نفسه خوب یا بد دانست، بررسی کرد و گفت: طلاق کارکرد مثبت هم دارد. وقتی مردی معتاد است، حضور او برای خانواده خوب نیست و طلاق در اینجا به کمک خانواده می‌آید.

ساروخانی در پاسخ به نقطه نظرات استادان حاضر در جلسه گفت: در قضیه‌ طلاق شاهد سوژه شدن زنانی هستیم که در طول تاریخ ابژه بودند. وی بابیان این که نمی‌توانیم بگوییم طلاق فی‌نفسه خوب یا بد است، و در مجموع برای زن و مرد و هم برای فرزندان موضوع غم انگیز است ادامه داد:از نظر من طلاق پدیده‌ مشاع است که زن و مرد در آن دخالت دارند .

این استاد دانشگاه با تاکید بر این که هر ارتباطی که قطع می‌شود غم انگیز است گفت: البته همان طور که خانم دکتر صالحی اشاره کرد در خانواده مستبد عشق ایجاد نمی‌شود عشق در حالت برابری ایجاد می‌شود و مردی اگر بخواهد بر اساس قدرت و زورگویی اندیشه‌اش را به خانواده تحویل کند باید بداند که اولین قربانی این موضوع خودش است.

وی با تاکید بر این که ما طلاق را توصیه نمی‌کنیم گفت: ما اکنون در جامعه پراگماتیسمی زندگی می‌کنیم و در داخل این جامعه خانوده‌ای که در آن ارضائی صورت نمی‌گیرد دوام پیدا نمی‌کند و در واقع ما شاهد تعریف تازه‌ای از زندگی و حیات هستیم. نهاد خانواده می‌بایست کانون گرمی باشد! شرط عشق برابری است در استبداد عشق تولید نمی‌شود شرط عشق این است که هر فرد آزاد باشد که همسر و شریک زندگی خود را انتخاب کند.