یادداشت روز

تازه‌ها

اعتراضات

 

گزارش نشست‌ها

45علی نوری*

نشست «نسبت فلسفه و جامعه ‌شناسی» با حضور دکتر محمدعلی مرادی، پژوهشگر حوزه فلسفه، دکتر رحیم محمدی، جامعه شناس و دکتر احمد بخارایی، استادیار جامعه شناسی دانشگاه پیام نور، عصر روز چهارشنبه 13 آبان ماه 94 و با همکاری سه کار گروه مسائل اجتماعی ایران، جامعه شناسی ایران و فلسفه علوم اجتماعی برگزار شد.

دکترمحمدی در این نشست در پاسخ به این سوال که اگر جامعه شناسی علم است چرا پارادایم های مختلف دارد و مثلا جامعه شناسی دورکیم با جامعه شناسی وبر و مارکس فرق دارد گفت: در ابتدا لازم است بگویم که فقط جامعه شناسی نیست که علم چندپارادایمی است، توماس کوهن در یکی از آثار خود که درباره پارادایم است از علوم دیگری هم نام برده که چند پارادایمی هستند، بنابراین چند پارادایمی بودن جامعه شناسی به معنی سیراب شدن این علم از فلسفه نیست.

وی در ادامه در خصوص چرایی چند پاردایمی بودن، چهار دلیل آورد و توضیح داد: دلیل اول این چندپارادایمی تفاوت مسئله و تفاوت در واقعیت های اجتماعی است. از طرفی شهرها در سرنوشت جامعه شناسی خیلی موثرند در یک دوره ای سه شهر پاریس، لندن و برلین سه نماد اصلی جامعه شناسی بودند. برلین مرکز روشنفکری آلمان بود، قبل از رفتن مارکس به آنجا هگل در برلین بود و تدریس می کرد. مارکس دانشجوی حقوق بود ولی وقتی وارد برلین شد با فضای کاملا هگلی مواجه و مهم ترین مسئله اش فقر مردم برلین شد به همین خاطر به بحث عدالت و تئوری سوسیالیستی پرداخت و آزادی در درجه دوم نظریات او قرار گرفت. قصدم این است که بگویم هر دانشمندی در هر شهری زندگی کند مسئله اش فرق می کند. مارکس از فقر و سرمایه داری حرف زد چون فقر مردم برلین او را می آزرد.

دکتر محمدی در ادامه گفت: «میزان آمادگی جوامع برای تغییر» نیز مسئله خیلی مهمی است، جوامعی که تجربه تغییر و گذار ندارند با جامعه شناسی میانه خوبی ندارند. به همین دلیل ایران با جامعه شناسی میانه خوبی دارد چون ایران تجربه دو انقلاب در طول 70 سال را داشته است. برخلاف تصور برخی که معتقدند جامعه شناسی در ایران یک علم ترجمه ای است، من فکر می کنم اتفاقا جامعه شناسی ما کاملا ایرانی است و ما آنرا از جایی نیاوردیم چون ایران گذار را تجربه کرده است. به طورکلی میزان آمادگی جوامع برای تغییر، جامعه را مستعد یک نوع تئوری پردازی می کند.

این استاد جامعه شناسی اضافه کرد: علاوه بر دو دلیل اشاره شده فضای روشنفکری در هر جامعه ای نیز بر چند پارادایمی بودن علم جامعه شناسی تاثیر می گذارد. فضاهای روشنفکری در هرجامعه ای امکان تغییر در جامعه شناسی را فراهم می کنند دلیلش هم این است که متافیزیک جامعه (که جهان در آن معنا می شود) با روشنفکری ساخته می شود. الان در حوزه هایی چون فلسفه، دین، ادبیات و... فضای روشنفکری وجود دارد. نکته مهمی که یکی از مصیبت های ما به شمار می آید این است که فضای علم و علوم اجتماعی دانشگاهی همان روشنفکری نیست و ما باید در این مورد حواسمان را جمع کنیم.

وی در پایان گفت: چهارمین و آخرین دلیل چندپارادایمی بودن جامعه شناسی علم اقتصاد است. به عبارت دیگر تاثیر علم اقتصاد بر تکوین و پیدایش جامعه شناسی غیرقابل انکار است. اگرچه این رابطه و زنجیره در ایران بریده شده و درکشور ما اقتصاد و جامعه شناسی با هم رابطه ای ندارند. این در حالیست که کار جامعه شناس درست از جایی آغاز می شود که کار اقتصاد تمام شده است. نگاهی به عناوین کتاب بزرگان جامعه شناسی مثل «سرمایه» مارکس، «تقسیم کار» دورکیم و « اقتصاد و جامعه» وبر خود نشان دهنده تاثیر و اهمیت علم اقتصاد بر روی جامعه شناسی است. ما در این مدت اخیر شاهد اتفاقات اقتصادی چون اختلاس و.. بودیم، ولی هیچ گاه ندیدیم که جامعه شناس به میان بیاید و بگوید چرا این اتفاقات می افتد و بابک زنجانی ها و شهرام جزایری ها و امثال این از کجا می آیند. خوب است که جامعه شناسان در این حوزه ها وارد شوند و همه چیز را به دست روزنامه نگاران و رسانه ها نسپارند.

سخنران دیگر این مراسم دکتر بخارایی بود که با اشاره به اینکه جامعه شناسی از فلسفه جدا نمی شود گفت: جامعه شناسی از فلسفه جدا نمی شود، در بستر فلسفه می غلتد و به فلسفه نیاز دارد. اگر ما بخواهیم از صرف توصیف ظاهر پدیده‌های اجتماعی و سطحی ‌نگری در مورد آنها فراتر برویم باید از طریق انواع تبیین‌ ها به یک نگاه جامع برسیم و برای رسیدن به چنین مقصودی نیازمند فلسفه ‌ورزی هستیم.

استادیار جامعه‌ شناسی دانشگاه پیام نور با تأکید بر رابطه وثیق جامعه‌ شناسی با فلسفه و با بیان این که جامعه‌ شناسی منفک از فلسفه، محکوم به سطحی ‌نگری است، افزود: جامعه ‌شناسی‌ که در آینده پا به صحنه می‌ گذارد یک جامعه‌ شناسی فلسفی خواهد بود.

دکتر احمد بخارایی با تأکید بر رابطه وثیق جامعه شناسی با فلسفه گفت: اگر این احساس به جامعه ‌شناسان دست بدهد که منفک از فلسفه هستند جامعه‌ شناسی محکوم به سطحی ‌نگری خواهد شد.

دکتر بخارایی با اشاره به بیان دیگر سخنران این نشست دکتر رحیم محمدی مبنی بر این که جامعه‌ شناسی علمی پسا فلسفی است، گفت: از دید من پسا فلسفی بودن جامعه ‌شناسی مفهوم معناداری نیست، اگر تصور ما این باشد که فلسفه در نقطه ‌ای در یکی از مسیرهای خود به پایان رسیده و بعد جامعه ‌شناسی آن مسیر را منفک از فلسفه ادامه داده است.

علم، معرفت و تکنولوژی با تفکر فلسفی به اوج خود می‌رسند

وی با بیان این که فلسفه یکی از بالاترین دستاوردهای فکر آدمی و اوج تفکر است، اظهار کرد: هیچ علم و معرفتی و حتی تکنولوژی جز با تفکر فلسفی به اوج خود نمی ‌رسد و این تصور که حتی تکنولوژی بتواند از تفکر فلسفی منفک باشد تصور نادرستی است و این موضوع در مورد علوم کیفی و پیچیده و چند وجهی مانند علوم انسانی و به طور خاص علوم اجتماعی بیشتر مصداق دارد.

این عضو هیئت علمی دانشگاه پیام نور به عنوان شاهدی بر این مدعای خود به آرای برخی از متفکران برجسته اشاره کرد و گفت: آیزایا برلین معتقد است که مسائل فلسفی فی نفسه شایسته توجه هستند و علت این که بعضی از فلسفه دوری می‌ کنند این است که نمی‌ خواهند تفکرات و مبادی مباحث ‌شان مورد تحقیق و کاوش و نقادی قرار بگیرد.

نسبت جامعه‌ شناسان کلاسیک با فلسفه

بخارایی در مورد نسبت جامعه‌ شناسان کلاسیک با فلسفه بر ربط وثیق مباحث متفکرانی همچون مارکس، کنت، دورکیم و وبر به عنوان چهره‌ های شاخص و اولیه مکتب تضاد، مکتب کارکردگرایی و جامعه‌ شناسان آلمانی، با مباحث فلسفی تأکید کرد.

مکتب تضاد

وی مشخصاً در مورد مارکس گفت: ارنست گلنر در مصاحبه‌ ای که برایان مگی با وی داشته و در کتاب مردان اندیشه منعکس شده است می‌گوید مارکس در اصل ادامه ‌دهنده فلسفه بوده و اگر قائل باشیم که فلسفه همواره به دنبال ارائه یک متافیزیک بوده، این متافیزیک زمانی در ورای جهان جستجو شده، زمانی در درون جهان و در قالب معرفت دنبال شده و مارکس نیز با ایده‌ ای که از فلسفه گرفته تلاش کرده که متافیزیک انسانی و اجتماعی آن را مطرح می ‌کند.

بخارایی رویکرد مبتنی بر فلسفه تاریخ مارکس و برداشت تعقلی وی از تاریخ را که از آن به عنوان مبنایی برای پیش‌بینی آینده استفاده می‌کند، شاهدی دیگر بر ارتباط وثیق مباحث مارکس با فلسفه خواند و افزود: در کتاب فلسفه علوم اجتماعی قاره ‌ای نیز درباره مارکس بیان شده است که او در فلسفه تاریخ پاهای هگل را بر زمین قرار داد و پایبندی به عناصر مادی هستی انسانی به ویژه شرایط اجتماعی و اقتصادی تولید را جایگزین توجه هگل به قلمرو ایده‌ آلی کرد.

استادیار جامعه‌ شناسی دانشگاه پیام نور با اشاره به تداوم این ارتباط در مکتب تضاد، گفت: شما پس از مارکس نیز در نئومارکسیست‌ هایی همچون لوکاچ که با فاصله گرفتن از نگاه ماتریالیستی و نزدیک شدن به هگل، می‌کوشد تکوین انواع خرد را با تکیه بر بررسی جریان تحولات فرهنگی به جای تحولات اقتصادی تبیین کند، تا مکتب فرانکفورت و اخیراً هابرماس، رگه‌ های اصیل و غلیظ تفکر فلسفی را جا به جا در استدلال‌ ها مشاهده می‌کنید.

مکتب کارکردگرایی

بخارایی با بیان این که ارتباط فلسفه و جامعه ‌شناسی را در مکتب کارکردگرایی نیز می‌توان دید، اظهار کرد: مفهوم کلیدی پارادایم دورکیم مفهوم آنومی است که از منظر جامعه ‌شناسی معرفت باید گفت تحت تأثیر شرایط اروپا در عصر او و تحولات صنعتی و عوارض ناشی از این تحولات برای او شکل گرفته و تمام ذهن او را خود مشغول کرده و بر این امر دلالت دارد که امری کلی با واقعیتی بیرونی، اجتماعی و مستقل از افراد وجود دارد که خود را بر آنها تحمیل می‌کند.

اگر بخواهیم از صرف توصیف ظاهر پدیده ‌های اجتماعی و سطحی ‌نگری در مورد آنها فراتر برویم باید از طریق انواع تبیین‌ ها به یک نگاه جامع برسیم و برای رسیدن به چنین مقصودی نیازمند فلسفه‌ ورزی هستیم.

وی با اشاره به تلاش دورکیم برای زدودن جامعه از آنومی، گفت: این مسئله که تمام تلاش دورکیم را به خود معطوف کرده بود نشان ‌دهنده یک رویکرد تجویزی یا انشایی یا به عبارت بهتر «اخلاقی» است و بر همین اساس می‌توان گفت که اصل کار او یک تفلسف اجتماعی بر اساس نگرش اخلاقی شکل گرفته در ذهن دورکیم است.

عضو هیئت علمی دانشگاه پیام نور با اشاره به روش استقرایی و تکیه بر مشاهده و تجربه در این دسته از جامعه‌ شناسان، از نقش و تأثیرگذاری منطق و فلسفه علم در شکل‌ گیری جامعه‌ شناسی یاد کرد.

بخارایی در اشاره‌ ای مختصر افزود: وبر وقتی که از کنش‌ های چهارگانه سخن می‌گوید از دو نوع آن با عنوان کنش عقلانی معطوف به هدف و کنش عقلانی معطوف به ارزش یاد می‌کند و پارسونز نیز که در اواسط قرن بیستم پا به عرصه می ‌گذارد می ‌بینیم که به چه نحو در جامعه ‌شناسی فلسفه ورزی می‌کند.

منظور از فلسفه در بررسی نسبت فلسفه و جامعه‌ شناسی

وی با بیان این که وقتی از نسبت فلسفه و جامعه ‌شناسی سخن گفته می‌شود، منظور فلسفه کلاسیک نیست، اظهار کرد: آن چه ما از فلسفه در اینجا مد نظر داریم نه فلسفه کلاسیک با موضوع وجود یا خداوند، بلکه فلسفه قرن 19 و 20 است که در آن فیلسوف دست به خلق و ابداع می‌زند و صنعتگر و استادکار است؛ و در نتیجه این گونه فلسفه ‌ورزی است که امروز فلسفه‌ های انضمامی مطرح است.

بخارایی ضمن بیان این که منظور از فلسفه ‌ورزی، نفوذ به لایه ‌های پنهانی یک پدیده با قدرت تفکر انتزاعی و به روش منطقی است، ادامه داد: اصرار بر این که جامعه‌ شناسی از فلسفه و منطق جدا نشده و نمی‌ تواند جدا شود و در آینده نیز باید در بستر فلسفه حرکت کند و پیش برود تا بتواند کامل و پویا شود، با توجه به تفلسفی است که در آن فیلسوف با نفوذ در لایه‌ های انتزاعی یک پدیده، فراتر از توصیف صرف و همچون یک صنعتگر و استادکار خلاق و نوآور عمل می‌کند.

استادیار جامعه ‌شناسی دانشگاه پیام نور با اشاره به سه نوع تبیین علّی، کارکردی و ساختاری رایج در علوم انسانی و اجتماعی، گفت: اگر ما بخواهیم از صرف توصیف ظاهر پدیده‌ های اجتماعی و سطحی‌ نگری در مورد آنها فراتر برویم باید از طریق انواع تبیین‌ ها به یک نگاه جامع برسیم و برای رسیدن به چنین مقصودی نیازمند فلسفه‌ ورزی هستیم.

وی در پایان با تأکید بر نیاز بیش از پیش جامعه‌ شناسی به فلسفه، افزود: اعتقاد من این است که جامعه شناسی ‌ای که در آینده و در هزاره سوم پا به صحنه می‌گذارد یک جامعه ‌شناسی فلسفی خواهد بود که هر چند معطوف به هدف، معطوف به سیاست‌ گذاری، معطوف به عمل و منافع جمعی خواهد بود، اما بیش از پیش احساس نیاز به فلسفه می‌کند و از همین جهت از آن به عنوان یک جامعه ‌شناسی فلسفی نام می ‌برم که در حال طرح و بروز و ظهور است و آرام آرام اوج خواهد گرفت.

دکتر مرادی هم در این نشست ضمن اعتراض به سیستم دانشگاهی در ایران گفت: دعوای من با علوم اجتماعی ها و جامعه شناسان همین است که می گویم ما تعدادی تحصیلکرده خارج از کشور داریم که می روند خارج از ایران درس می خوانند و بعد می آیند اینجا تدریس می کنند ولی بنیاد و پشتوانه های اینجا را نمی شناسند نتیجه اینکه یکبار نوربرت الیاس مُد می شود و یکبار برگر و بار دیگر هم افراد دیگر.

وی افزود: من مشکلم با کل سیستم آکادمی است ومعتقدم که دانشگاهی هایی که الان سرکار و بعضاٌ عضو هیئت علمی هم هستند چیزی نمی دانند و جای من و امثال من که در آکادمی جایی نداریم را گرفتند، چون آنها چیزی از مبانی نمی دانند. البته دعوای من از جنس فرهیختگی است وامیدوارم در این دعواهای دانشگاهی و فرهیختگی که در آن توهین و بی ادبی و اینها هم اتفاق نمی افتد به یک نتیجه مطلوب برسیم.

*دبیر کارگروه مسائل اجتماعی ایران

اخبار مرتبط:

استقلال دانشگاه و ازادی آکادمیک

چند رسانه ای

مجله جامعه شناسی

مجله مطالعات

پیوندها

حمایت از انجمن و حامیان مالی (2)

عضویت در انجمن جامعه شناسی ایران1402

حامی باش