نشست حلقه مطالعات مسائل اجتماعی زنان که در تاریخ 30 مهرماه 1397 با حضور دکتر نفیسه شریفی و پردیس عامری، دو پژوهشگر حوزه جنسیت و جامعه برگزار شد، به مواردی که به دلیل فقر تحقیقاتی، تبدیل به معضل اجتماعی و گسترش آگاهی های غلط شده اند و همچنین به تحقیق جامعی که توسط دکتر شریفی درباره سکسوالیته صورت گرفته است، پرداخته شد.
در ابتدا پردیس عامری بحث خود را آغاز کرد و گفت:با توجه به اینکه به نظر می رسد درباره مسائل مرتبط با بدن، سکسوالیته و جنس و جنسیت، اغلب دچار آگاهی های وارونه هستیم و در نتیجه این نوع آگاهی ها در اشکال مختلف متنی و تصویری خبری و سایر صورت ها، شاهد کنش های اشتباه هستیم، تلاش می کنم که به صورت اجمالی، به یک مورد دغدغه تقریباَ نوپدید جامعه ما در این حوزه و حواشی آن بپردازم. بحث بدن، که با عباراتی مثل "بدن من انتخاب من" یا "بدن من حق من" یا "حق بر بدن" شناخته می شود و متاسفانه صدای منتقدین فضای آکادمیک، میان هیاهوی سلبریتی هایی که در این باره تولید محتوا می کننند شنیده نمی شود. به عنوان نمونه، افراد شناخته شده و پرمخاطب به مدد گسترش جامعه مجازی، فعالین مدنی، سیاسی و اجتماعی در داخل و خارج کشور که گاهاَ آگاهی رسانی های غلطی را "خواسته یا ناخواسته" انجام می دهند، و مشکل اصلی این گروه، عدم اطلاع کافی از مباحث علمی مرتبط با سکسوالیته و بدن یا فقدان تسلط نظری در این راستا است که منجر به فهم غلط و تحریف شده و اشاعه این کژفهمی در میان نسل جوان، دانشجویان و مخاطبین عام می شود. این موارد ناشی از محدودیت های تحقیقاتی، نوشتاری و فقدان ترجمه های به روز در این زمینه هستند و این امر، از چالش های اصلی مطالعات اجتماعی به ویژه در زمینه جنس و جنسیت به شمار می رود. درباره مفهوم عبارات پرکاربرد مذکور، در فضاهای روشنفکری جدید، خصوصاَ فضای پرمخاطب مجازی، توسط افرادی که تنها با اعتماد بنفس ناشی از فالوئرهای بالای خود ورود می کنند، بدون اینکه از حساسیت واژگان و مفاهیم به صورت دقیق مطلع باشند، در توییتر و اینستاگرام، جریان سازی هایی انجام می شود، اما نقد جامعه آکادمیک به این جریانات این است که بنیان فکری پشت این عبارات، در فضاهای وهم آلود مجازی، نادیده گرفته شده یا به صورت وارونه نمایش داده می شود. یعنی از یک سو با چالش تعریف دقیق مفاهیم "آزادی انتخاب" و "حق بر بدن" روبرو هستیم و از سوی دیگر با چالش نادیده گرفته شدن یا عدم اطلاع اکتیویست ها و رسانه هایی فالوئر بالا، کانال ها و سایت های در ظاهر مرتبط با جنس و جنسیت، از تئوری های مهمی که با ایدئولوژی، بدن مندی، عادت واره ها و سایر مقولات مرتبط سروکار دارند، مواجهیم. درباره"بدن من"، در سال های اخیر همه بسیار می شنویم که مساله آزادی انتخاب، دغدغه اصلی است، اما ذیل آن، گاهی خارج از آرمان اصلی شکل گیری این عبارات انتقادی، مطالبی شبه علمی، دل نوشته و پرمخاطب را مشاهده می کنیم که برداشت غیرآکادمیک یا نظرشخصی برخی گروه ها یا افراد مدعی برابری خواهی و دفاع از آزادی انتخاب درباره بدن و سلبریتی های مجازی ناآشنا با این حوزه و حتی فعالان حقوق بشری هستند.
وی ادامه داد:" کلیت شعار انتقادی"حق بر بدن"، رویکردی فمینیستی براساس تقابل با نظام سرمایه داری، کالاشدگی بدن و الینه شدن اقشار تحت تبعیض و فرودست جنسی/جنسیتی دارد، پس در واقع بحث حق انتخاب درباره بدن، به چالش کشیدن ساختار قدرت مسلط و بازار مسلط قدرتمندی است که با انواع مد، لوازم آرایشی، از رنگ های مختلف لاک گرفته تا دیگر ابزار خود آرایی و جراحی های زیبایی، تلاش دارد کسب سود بیشتر کند. گاهی حتی از برخی افراد مدعی و فعال در زمینه برابری می شنویم که "بدن من، انتخاب من"، پس من آزادم که هر نوع و میزان به آرایش و زیباسازی و جراحی زیبایی و تلاش برای لاغری کلیشه ای تعریف شده و دستکاری بدنم بپردازم. البته که این موضوع اگر در قالب یک ایدئولوژی و هم راستا با تحریف ایده اصلی پشت این عبارات انتقادی درباره بدن نباشد، دغدغه ما نیست، اما وقتی تحت عنوان برابری طلبی و آزادی، کالاشدگی بدن، نوعی انتخاب معرفی می شود، جای نقد جدی دارد که متاسفانه به دلیل محدودیت های تحقیقاتی در این باره می بینیم پیروز این مناقشات بازار است که به صورت زیر پوستی می تازد. تاجایی که حتی برابری خواهان را ناآگاهانه به اسم حق انتخاب و آزادی با خود همراه می کند. طبعاَ این موارد می توانند آثار فقر پژوهشی در این زمینه باشند، که به سطح فرهنگ عام، نهاد خانواده و باورها و ذهنیت غالب جامعه، منتقل می شود. از طرف دیگر، به دلیل فقدان گفتمان سازی جدی تئوریک و پژوهش محور در این زمینه، این موضوعات گاهی عادی تلقی می شوند و جامعه از اهمیت توجه به جزییات و جوانب آنها آگاه نیست. برای درک بهتر، مروری بر برخی نظریات مرتبط می کنم، تا با تطابق تئوری ها با ایده پشت این شعارها و عبارات، به فهم نقاطی که مورد سوءاستفاده به نفع نظام سرمایه داری، قدرت و ساختار و ایدئولوژی غالب مردسالارانه قرار می گیرند، برسیم. البته که در همین بحث هم معذورات متعدد داریم و تاجایی که فضا اجازه دهد، می توانیم به ابعاد موضوع پرداخت. یعنی درگیر محدودیت های ایدئولوژیک حتی برای واگویی و نقد و هم فهمی موضوعات مهم علمی هستیم.
او افزود: اگرچه در کتاب مرجع مارکس یعنی سرمایه، فضای چندان ویژه ای به مساله فرودستی جنسی/جنسیتی و بردگی زنان در نظام سرمایه داری اختصاص داده نشد، اما انگلس، در اثر مهم خود یعنی"منشأ خانواده، دولت و مالکیت خصوصی"، به جنبههای شخصیتی زنان، نابرابری های جنسی/جنسیتی در خانواده و تنزل تاریخی موقعیت زنان در خانواده و جامعه، یعنی آنچه در جوامع پیشاطبقاتی ناشناخته بود، به صورت مبسوطی پرداخت. مثلا انگلس مساله پرمناقشه «شکست تاریخی جنس زن هم زمان با گسترش خانواده هسته ای» را مطرح کرد. طبعا وقتی از تقابل با قدرت و نظام سرمایه داری ای که یک قشر یا طبقه را به فرودست تعریف می کند حرف می زنیم، نمی توانیم از مارکس و انگلس و سایر تئوری پردازان این دیدگاه فرار کنیم یا نوع جدیدی از فمینیسم مارکسیست بسازیم که با بازار و قدرت سرمایه، بجای تقابل، همدستی کند. لازم است برای تبیین هر جریان، فعالیت اصلاحی در زمینه های مرتبط با حق بر بدن و دور شدن از کالاشدگی بدن و نفی خودبیگانگی زنان تحت سلطه سرمایه داری، به نظریات اندیشمندان این مکتب نظری حتما رجوع شود، همچنین از دیگر افراد اثر گذار در این زمینه که به نوعی فعالیت های جنبشی در کنار دیدگاه های خاص خود برای آزادی زنان داشته است، کلارا زتکین است. او که به صورت آشکار می گوید برای آزادی زنان لازم است با نظام سرمایه داری مسلط مبارزه کرد و البته این تقابل در مساله بدن امروز ما همان کالانشدن جنسی و ابزار تبلیغ مد و کسب ثروت و قدرت و بورژوازی است. همچنین در کنار این رویکردها، دیدگاه رادیکال ها و تئوری های موجود از برخی پست مدرن ها لازم است مورد توجه باشد که هرکدام از زاویه ای تکمیل کننده این باورهای مارکسیستی در باب بدن هستند و نقد همه آنها هم به قدرت است که در زمینه مدگرایی و از خودبیگانگی بازار و سرمایه به شمار می آید. تلاش برای دور شدن از بومی سازی فمینسیم و خوانش های شخصی بدون اساس و اعتبار از این مکتب و رویکردهایش، در جوامع روبه توسعه مثل ما، آسیبی بزرگ محسوب می شود.
وی با ذکر یک نمونه تاریخی، بحث خود را ادامه داد و گفت: درسال 1954 ژوزف هنسن سردبیر هفته نامه رزمنده ویژه حزب کارگران سوسیالیست آمریکا، مقاله ای نوشت با تیتری بسیار جنجالی، «نیروهای آرایشی فروافتاده می کوشند به چروک برداری چهره بپردازند» که هنوز هم در میان روشنفکران چالش برانگیز است. گرچه با این تیتر هنجارشکن و رادیکال، او به تحقیر زنان متهم شد، چراکه تا آن موقع به صورت کلی تصور از آرایش به عنوان عملی ویژه زنان و عادی حتی خوشایند بود و کسی از منظر دیگری آن را نقد جدی نکرده بود! این نوشته جنجالی، مثل هر قلم هنجار شکن دیگر، منجر شد که سوالاتی مهم شکل گرفتند و عبرات و مفاهیمی مثل"بدن من انتخاب من" باهمین سوالات به ویژه میان مارکسیست ها، محل بحث و جدل شد. مثلا اینکه"چگونه سرمایه داران صنعت مد، با بهره گیری از از نا آگاهی جامعه، محصولات خود را فروخته و پول کلان به دست می آورند ؟" یا این سوال که :"از اساس معیارهای زیبایی در یک جامعه سرمایه داری، توسط چه گروهی و چرا تعیین می شوند و این گروه چگونه از این مسیر به دنبال فروش کالای خود و در دست گرفتن قدرت بازار با تعریف ویژگی های تحمیلی بدن زنانه هستند؟"؛ یا این که:"چرا کارفرمایان، رسانه های گروهی، دولت، دانشگاه ها و حتی کلیساها، بر «رازوری زنانه» به معنای تایید هویت سنتی کلیشه ای زن، تاکید می کنند؟". این نوع سوالات جرقه های اولیه مبحثی هستند که امروزه به عنوان"حق بر بدن"،" بدن من انتخاب من" و امثال این شعارها دیده می شوند و در تقابل با تحمیق اقشار فرودست جنسی/جنسیتی و تحمیل بدن مندی خاص کلیشه ای که توسط نظام سرمایه داری تعریف شده است، هستند. اما مساله مناقشه برانگیز این است که چرا این وضعیت در همه جای جهان کم و زیاد، و در جامعه ما به صورتی وسیع تر، تا به امروز ادامه داشته است؟ جواب ساده و واضح اینست که چون قدرت در دست سرمایه داران است و کمتر دیده می شود که به سازوکارهای اعمال قدرت و نحوه واکنش افراد به آنها توجه شود این وضع استمرار یافته است و تنها در حالت تقابل ومقاومت دربرابر قدرت و استراتژی های خاص رویارویی با کالاشدگی بدن، می توان در مسیر تحقق آرمان ورای این شعارهای"بدن من، انتخاب من"،" بدن من، حق من" گام برداشت.
وی افزود: میشل فوکو از اندیشمندانی است که درباره سازو کارهای اعمال قدرت بر جنسیت، ایده هایی قابل تامل دارد. به باور او،هیچ نوع اقتداری وجود ندارد که دربرابر خود نیروی مقاومت نیافریند. فوکو قرائتی غیردترمینیستی (غیر جبرگرایانه و غیر قرار دادی) ازسازوکارهای قدرت ارائه می کند که براساس آن، هرجا اقتدار وجود دارد، مقاومت بالقوه وگاهی ملموس دیده می شود. پس روابط قدرت هم برپایه تقابل های صورت گرفته در برابر آن ارزیابی می شوند. اما یک نکته مهم اینجا وجود دارد، تحت شرایطی که به آن "غافلگیری سازمانی" گفته می شود، امکان دارد که این مقاومت، خودش به نوعی جدید از اقتدار بر اقشار فرودست تبدیل شود. این نقطه، همان جایی است که امکان دارد دیدگاه و کنش های برابری طلبان درباره موضوع حق بر بدن هم دچار آلودگی شده یا محل بازتولید ایدئولوژی قدرت مسلط به صورتی کاملا زیرکانه و در شکلی جدید شود. وقتی بازار مد و فروش و عرضه لوازم زیبایی خاص، متوجه تقابل برابری خواهان با شعار"بدن من، انتخاب و حق من" و خطر آن برای کسب سود کلان خود می شود، با سیاستی نو تلاش می کند در این مقاومت شکل گرفته، نفوذ کند و حتی گاهی موفق می شود خود را بازتولید کرده و قویتر از قبل در شکلی جدید ظاهر شود. برخی زنان در پاسخ به اینکه"چرا تن به جراحی خاص زیبایی و دستکاری بدن دادی؟" یا "چرا تلاش می کنی با مصرف کالاهای خاص، جوانتر و زیباتر به نظر بیایی و هزینه برای ابزار مختلف آرایشی می کنی" می گویند: "این انتخاب من است و بدن من حق من است" است، در واقع در این خود ابرازی، به صورت آشکارا انحراف از وضعیت حق حقیقی انتخاب، به سوی شکل جدیدی از تجویز قدرت مسلط و تشویق به مصرف بیشتر در پوشش شعارهای آزادی خواهی و حق انتخاب، با هدف کسب سود بیشتر دیده می شود و البته هرچه بیشتر شدن کالاشدگی بدن.
عامری ادامه داد: دیدگاه دیگری که می توان به آن اشاره کرد، نظریات ساختارگرایانه پیر بوردیو است. او معتقد است که بدن تحت تاثیر برداشت های مختلف از طبقات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است، گرچه مفهوم عادت واره ای که بوردیو مطرح می کند به مفهوم گفتمان اقتدار فوکو نزدیک است، ولی او به توانایی بالقوه سوژه بر تعدیل قدرت تاکید دارد. اشاره بوردیو به "بدن مندی"body hexis یا سلوک بدنی، به این معناست که این مفهوم جلوه سیاسی همه عواملی است که عادت واره فرد را شکل می دهند. از سوی دیگر، مفهوم توهم ناخودآگاه را مطرح می کند. تصور کنید که شخصی محصولی آرایشی را براساس مد، برای زیباتر شدن و در نهایت تقویت کلیشه های موجود و کالاشدگی بدن با هدف عقب نماندن از رقابت برای تایید یا انتخاب شدن در فرهنگ مردسالارانه، خریداری می کند، که دقیقا مطابق معیارهای بورژوازی نوین است، اما در کنار مصرف این محصولات و نمایش این مصرف به مخاطبین خصوصاَ مخاطبین مجازی خود، شعار می دهد:"بدن من، انتخاب من"؟!! . یعنی با توهم آزادی انتخاب، در زمین سرمایه داری و قدرت مسلط بازی می کند و درگیر آگاهی کاذب است. این همان مشکلی است که در سال های اخیر، به وفور در میان مدعیان فمینیست رادیکال و اکتیویست های مجازی اینستاگرامی و توییتری دیده می شود. افراد مدعی فمینیست رادیکال، که مثلاَ به تبلیغ نزدن موهای زائد دست و پا به عنوان حرکتی رادیکال نگاه می کنند که البته در این زمینه بحث زیاد است و دلایل جدی آن قطعاَ مقبول است، اما در کنارش، همین افراد، با نمایش متناقضی از خود، با لباسی شیک، ژستی زنانه کلیشه ای، یا ظاهر جراحی زیبایی کرده و یا با موهای آخرین رنگ مد روز و لاک دست آخرین رنگ مدسال مخاطب عام را سر در گم میکنند و هدف اصلی گم می شود. یا از سویی با رادیکال ترین شعارها مثل همین موضوع مد شده موهای دست و پا، هیجچ تعریف دقیق غیرسنتی از آزادی جنسی ندارند یعنی یا به خارج چوب ها و تخریب شعارهای رادیکال ها ختم می شود یا خود اینها به شدت سنت زده هستند و اصولا برای این افراد در چارچوب خانواده هایشان هم صدها سد جدی هنوز برای انواع آزادی وجود دارد، چه برسد به آزادی جنسی در جامعه و فرهنگ سنتی؟ بحث ما اینست که وقتی در یک مکتب و با شعارهای یک رویکرد خاص که دارای بنیان آکادمیک جدی است ورود می کنیم یا فعالیت اغلب ژورنالیستی و در حد شلوغ کاری های مجازی می کنیم، باید دقیق از حواشی آن مطلع باشیم و نه اینکه به صورت گزینشی از هر سویی آنچه فکر می کنیم به نفع ماست به پشتوانه فالوئرهای مجازی یا شناخته شدن به عنوان سلبرتی، فعال زنان، حقوق بشر و آزادی خواه، تزریق نکنیم. گرچه به باور بسیاری، دیدگاه بوردیو به جنس و جنسیت ربط مستقیم ندارد، اما با کمی دقت می بینیم که در تمام ابعاد تحلیل او درباره بدن، ردپای مناقشات مرتبط با جنس و جنسیت قابل مشاهده است. همچنین تلاش او برای رمزگشایی از نابرابری ها، با تمرکز برکنش و واکنش های افراد در برابر قدرت و یا در خدمت سرمایه داری قرار نگرفتن بدن، کاملا َ تاثیرگذار بوده است.
وی در پایان سخنان خود ابراز داشت: به طور کلی فعالیت درباب مسائلی مثل"حق بر بدن" و "حق انتخاب" در جایی معنای رهایی بخشی پیدا می کنند که ما از سه اهرم فشار موجود بر فهم عمومی در این زمینه بتوانیم رها شویم و این پروسه سخت و پیچیده است. به دلیل استقرارکلیشه های محکم و تاثیرات جدی سنت و زنانگی تعریف شده که گاهی عادی تلقی می شود. یک مسیر، تلاش برای رها شدن تیزهوشانه از تسلط بازار مکار سودجو یا همان قدرت مسلط است، مسیر دوم، رهایی از ایدئولوژی های تصمیم گیرنده برای چگونگی شکل کلیشه ای بدن است و آخرین و مهمترین اهرم، به ویژه برای جامعه امروز ما که منابع تحقیقاتی کم، ولی دسترسی به فضای مجازی زیاد دارد، رها شدن از گروه سلبریتی ها و فعالان مجازی در این زمینه، در اینستاگرام یا توییتر و سایر ابزارها است که کنش، نوشتار و گفتار غیر آکادمیک دارند اما متاسفانه پرمخاطب هستند و در نتیجه با تحمیق اقشار فرودست جنسی/ جنسیتی، این تصور را اشاعه می دهند که فرضا شکل بدن آراسته آنها به آخرین مد، استفاده از لوازم آرایشی متعدد، جراحی ها و دستکاری های بدن، انتخاب خودشان است. طبعا که قشر فرودستی که تصور کند جراحی های زیبایی، آرایش، پیروی افراطی از مد، ژست های خاص و کلیشه ای با رازوری نهفته و آشکار زنانه، انتخاب شخصی او برای بدنش است و درک نکند که این همان اعمال قدرت و سیاست بازار و قدرت ایدئولوژی غالب است که او را به بازی گرفته، دچار ستم مضاعف می شود. اگر جامعه ما، نسل جوان و برابری خواهان ما، فهم خود را از این مقولات، به سطح فعالیت های مدنی، رسانه ای و کنش های این فعالان مجازی با عکس ها و پوشش های فریبنده، تنزل دهند، یا مبانی فمینیسم رادیکال را تا این حد وارونه و غلط، یعنی آمیخته با اقدامات نمایشی بوژوازی محور و بی توجه به فلسفه ایده"حق بر بدن"و نظریات مرتبط با آن بشناسند، هم به حرکت های رادیکال جهان تا به امروز که جنبشی ترین حرکت های رهایی بخش برای اقشار مختلف جنسی/ جنسیتی تحت ستم بوده اند خیانت شده و هم مانع تراشی جدی برای توسعه فرهنگ جنسی/جنسیتی صورت گرفته است! نتیجه محدودیت های تحقیقاتی، ممنوعیت ها و مانع تراشی برای فعالیت علمی جدی، ظهور مدعیان فمینیست مانند انواع فمینیست های مارکسیست و رادیکال عجیب امروزه در جامعه ما خواهد بود که خود گرفتار مصرف زدگی هستند، اما متاسفانه الگوی نسل جوان تر، برای فهم"بدن من" یا "حق و آزادی انتخاب برای بدن" هستند. پس در این حالت، هم گفتمان جنبشی برابری طلب رادیکال به حاشیه رفته و هم کنش های غلطی شکل می گیرند که به دلیل رسانه یا مخاطب زیاد داشتن برخی افراد و گروه ها، نقد ناپذیر بودن، فقدان مطالعه کافی مرتبط هستند. ممنوعیت های بی منطق و سخت گیرانه در زمینه انجام پژوهش ها و تحقیقات علمی، منجر به شکل گیری روشنفکران تقلبی و فمینیسم پلاستیکی با شعار تندرو و ضد نظام سرمایه داری و ضد ایدئولوژی شده، که مرجع جریان سازی های اخیر هم شده اند، و در نهایت تاسف، جایگزین مقالات علمی، کتاب ها، آثار مکتوب و شفاهی تحلیلی و تئوری های مرتبط با بدن هستند.
سخنران دوم پنل، نفیسه شریفی به معرفی و توضیح در خصوص پژوهش خود که به صورت کتابی تحت عنوان "Female Bodies and Sexuality in Iran and the Search for Defiance" به چاپ رسیده است، پرداخت و گفت: این پژوهش جمع آوری روایت های دو نسل دهه سی و شصت از زنان ساکن تهران در رابطه با بدن و زنانگی شان بوده و شامل فصل هایی با موضوعات مختلف همچون: باکرگی، بلوغ، رابطه جنسی و... است. علت انتخاب این دو دهه سنی یکی به دلیل دغدغه شخصی و تجربه خود از ابراز زنانگی به عنوان متولد دهه شصت و مادرم به عنوان متولد دهه سی بوده و دلیل دیگر اینست که این دو نسل شرایط متفاوت از لحاظ اجتماعی و تاریخی تجربه کرده است در نتیجه سعی کرده ام در پژوهش به مقایسه وضعیت این دو نسل بپردازم.
وی در ادامه افزود: سوال اصلی در این پژوهش این بوده که؛ آیا نگاه این دو نسل به مقوله بدن و زنانگی خود متفاوت است؟ و چه هنجارهایی در خصوص زنانگی این دو نسل بازتولید شده است؟. در این پژوهش تاکید بر روایت دارم و برای جمع آوری روایت ها حدود هشتاد مصاحبه عمقی انجام دادم. روایت یک ابزار تحلیل فمینیستی و زنانه نگر است زیرا وارد تجارب شخصی افراد می شود و می توان از این تجارب به عنوان تحلیلی برای فهم شرایط اجتماعی استفاده کرد همچنین روایت در آگاهی موثر است، زیرا بیانگر صدای افرادی است که در حاشیه قرار گرفته و تجارب مخفی زیادی دارند که این بخش ربط زیادی به سکسوالیته و بدن پیدا می کند چرا که تابو به حساب می آید. در نتیجه جمع اوری تجارب زنان در خصوص بدن خود اگاهی بخش بوده و می تواند نسل های بعد را توانمند کند.
نفیسه شریفی در خصوص چالش های پژوهشی خود بیان کرد: مهمترین چالش این بود که چگونه اعتماد این زنان را جلب کرد تا از خصوصی ترین مسائل زندگی خود صحبت کنند و همچنین در خصوص زنان دهه سی به دلیل تفاوت سنی زیاد صحبت کردن در وهله اول برایم دشوار بود اما زنان این دهه از این مصاحبه ها استقبال کردند و برایشان جالب بود چرا که این مسایل را جایی بیان نکردند.
این پژوهشگر در خصوص بیان تجارب به فصلی از کتاب خود تحت عنوان "روایت های قائدگی" اشاره کرد و گفت: چگونه است که مسئله پریود که فیزیولوژیک است کاملا می تواند ساختارهای اجتماعی و فرهنگی که از بدن زن برساخته می شود را نشان دهد و از طریق این مسئله مثلا یک سری هنجارهایی در روابط جنسی نمود پیدا می کند، این نشان دهنده این است که، طبیعی ترین اتفاقی که برای بدن می افتد جدای از شرایط فرهنگی،اجتماعی و حتی اقتصادی نبوده و همه این ها موثر در تجارب مربوط به بدن است.
وی تاکید کرد: در خصوص روایت ها نگاه جزئی نگرانه ای داشته و به دنبال این نبودم که تغییر سیاست های جنسیتی بین دو نسل چه بوده است. برای من این مهم بود که زنان در بیان تجارب خود چه اشاره هایی به این سیاست ها داشته و آنها را چگونه برای خود معنا کرده و سعی کرده به جنبه هایی بپردازم که کمتر بررسی شده است. مثلا در زمان جنگ تعداد زیادی از زنانی که همسرشان شهید شده بود ازدواج دوم کرده و حتی همسر دوم مردی می شدند.اما اینکه بعد از ازدواج این زنان با چه مسائلی دست پنجه نرم کرده اند زن اول و دوم چه شرایطی داشته مغفول ماند و به حاشیه رانده شده است.
نفیسه شریفی بیان کرد: نقدی که در پژوهش خود انجام دادم مربوط به تصویری است که از زنان خاورمیانه به خصوص کشورهای مسلمان نشین داده می شود. یکی زنان منفعل است که در برابر هنجارها و ساختارها ی مردسالارانه واکنشی نشان نداده و دیگری زنان مقاوم که سعی کرده با سبک زندگی خود و حتی نوع پوشش، سیستم قدرت را به چالش بکشد. این دو دسته کردن در کتاب پردیس مهدوی به اسم "قیام پرشور: انقلاب جنسی در ایران" وجود دارد و قابل انتقاد است؛ گروهی از جوانان شمال شهری که به روز و روشنفکر بوده و در مقابل، افرادی که مذهبی بوده و در برابرگروه دیگر قرار داشته و به این نتیجه در کتاب خود می رسد که انقلاب جنسی که در ایران توسط گروهی از جوانان بورژوا اتفاق می افتد. به نظر من این تصویری که ارایه شده بسیار ساده انگارانه است و افرادی وجود دارند که نمی توان در هیچکدام از این دسته بندی ها قرار داد و این موارد در بین مصاحبه شونده ها یافت میشد.
این پژوهشگر خصوص یافته های پژوهش خود گفت: در بین مصاحبه شونده های دهه سی به این نتیجه رسیدم که علاقه به آگاهی در خصوص بدن و جنس در بین زنان این نسل افزایش پیدا کرده و دلیل آن می تواند این باشد که اطلاعات مختلفی در خصوص مسائل جنسی از طریق مختلف نشر می شود و همچنین تغییر سیاست های جمعیتی دولت بعد از جنگ با عراق است و دلیل دیگر این است که کارکرد سکس به عنوان تولید مثل به منبعی برای لذت تغییر پیدا کرده و گفتمان مذهبی در این خصوص موثر عمل کرده است. از دیگر نتایجی که از طریق مقایسه دو نسل حاصل شد، این بود که، استفاده زبانی بین دو نسل متفاوت بوده و بین دهه سی لغت هایی به کار میرفت که برای نسل ما بی معنا بود و همچنین شرم و حیا بین دهه سی خیلی پر رنگ و بیشتر بود. نسل دهه شصت راحت صحبت می کردند اما خیلی وقت ها از واژگان انگلیسی استفاده می کردند و این خود جای تحلیل دارد که زبان فارسی درمورد سکسوالیته زبانی ناکارآمد است و در عین حال رکیک و زشت شمرده می شود که همه این ها برامده از نگاه فرهنگی ما به مسئله سکسوالیته است.همچنین راحتی زنان با بدن خود زمانی اتفاق میوفتد که زن ها به لحاظ اقتصادی مستقل هستند و این مسئله اقتصادی بین این دو نسل مورد پژوهش فاکتور مهمی بود. این استقلال زن را بی نیاز از تکیه کردن به همسر یا پدر خود کرده و در نتیجه راحت تر در خصوص بدن خود تصمیم می گیرد. درین پژوهش سعی کردم نشان بدهم یک طیفی از رفتار و کنش های متفاوت وجود دارد و نمی توان دسته بندی خاصی مطرح کرد و هم این مسئله را مطرح کنم که زنان دو نسل مورد پژوهش چگونه با هنجار و ارزش هایی که در خصوص بدن و زنانگی دارند کنار امده و با آن زندگی می کنند .
اولین نشست از سلسله نشستهای «زنان در جنگ هشت ساله ایران و عراق» با موضوع تجارب زیسته زنان از جنگ توسط حلقه مطالعات مسائل اجتماعی زنان انجمن جامعهشناسی ایران روز شنبه ۲۴ شهریورماه 97 با حضور الهام عدیمی (کارشناس ارشد علوم ارتباطات اجتماعی و عضو حلقه مطالعات مسائل اجتماعی زنان)، مریم کاظمزاده (عکاس و خبرنگار جنگ، نویسنده کتاب، خبرنگار جنگی) و گلستان جعفریان (پژوهشگر و نویسنده حوزه جنگ) در سالن کنفرانس انجمن جامعهشناسی ایران برگزار شد.
مریم کاظم زاده: شاهد کارهای تخصصی درباره زنان در جنگ نبودیم
مریم کاظمزاده، عکاس و خبرنگار جنگ با اشاره به تجاربش در ایام جنگ گفت: ابتدا آرزو میکنم جنگ نباشد؛ چرا که جنگ خوب نیست. بسیاریها از جنگ گفتند و بسیاری هم چیزی به زبان نگفتند. شاید بیان بسیاری از حقایق و واقعیتهای جنگ امروز دیر باشد، اما خدا را شکر که فرصتی برای بیان آن وجود دارد.
این عکاس جنگ تصریح کرد: از روزهای اول جنگ در جبههها و عملیاتها حضور داشتم و معتقدم بخشهایی از جنگ هنوز بیان نشده است، با وجود آنکه فیلمهای مختلفی ساخته شده و کتابهای بسیاری منتشر شده است. در بخش زنان بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس به ریاست مجتهدزاده کارهایی انجام شده است اما با احترام به او که بینهایت برایم ارزشمند است، باید بگویم که این بخش کارها تنها در حد رفع تکلیف است و کارهای اصولی و تخصصی درباره زنان در جنگ صورت نگرفته است.
وی اظهار کرد: ما نتوانستهایم بسیاری از افراد را که با جان و دل در جبههها حضور داشتند را به جامعه معرفی کنیم. دکتر زرین تاج کیهانی فوق تخصص اعصاب و روان اطفال در بیمارستان امام خمینی به همراه همسرش آقای طهرانی از اواخر مهرماه سال ۵۹ در جبههها حضور داشتند. فاطمه اسدی، فاطمه رسولی، شهره روغنی، مینو فردی و بسیاری از افراد در کادر پزشکی در جبههها بودند اما آیا اسمی از اینها را شما شنیدهاید؟. فاطمه اسدی که فوت کرده و فاطمه رسولی که نخبه پرستاری بود، دو پرستاری بودند که دانشکده پرستاری را تمام کرده بودند، عملیات میشد و تجهیزات پزشکی نداشتیم، در اتاق عمل پادگان ابوذر، تنها پرستار دوره دیده فاطمه رسولی بود و در هر عملیات چشم به هم نمیزد و پاهایش فقط زمانی که میخواست نماز بخواند تا میشد و تمام مدت سر پا بود . دختر ۱۶ سالهای به نام پروانه شماعیزاده از کرمانشاه در سرپل ذهاب بود که سال ۶۷ در بمباران کرمانشاه شهید شد. در ایام جنگ در کادر پرستاری بود، بارها خانوادهاش به بیمارستان میآمدند که او را با خود ببرند اما او با التماس گریه میکرد تا خانوادهاش اجازه ماندن را بدهد و هیچ اسمی از این دختر هیچ وقت هیچ جا نبوده، شهره روغنی استاد دانشگاه است، سیما ثقفی و فخری رحمانی که امدادگرانی بودند که در آنجا از جان مایه میگذاشتند، تهمینه اردکانی که برای فیلمبرداری از طرف تلویزیون میآمد که در اثر تصادف فوت کرد. مینو فردی یک تنه چند قهرمان است وقتی جنگ بود ۱۹ ساله بود و در بخش فرهنگی جهاد سازندگی کرمانشاه کار می کرد و قبل از جنگ از تابستان ۵۹ مسئول فرهنگی جهاد در منطقه خسروی قصر شیرین و سرپل ذهاب بود و چون در جهاد سازندگی بود خیلی خوب روستاهای منطقه را میشناخت و وقتی بومیها نبودند مینو فرماندهها را میبرد و روستاها را به لحاظ وضعیت جنگی به آنها نشان میداد. او جزو آخرین نفراتی بود که بیمارستان شهر که سقوط کرد همراه سه ماشین عقبنشینی کرد. مهری یزدانی همسر مجتبی شاکری عضو شورای شهر نیز با ما بود. رباب فیاضی، پروین ماشاالله پور، مهین جسری و پروین مرتضوی در آزمایشگاه طبی کودکان از زنانی بوده اند که اسمی از آنها شنیده نشده است.
وی تصریح کرد: اینها حقایق جنگ است که زنان ما هم در کنار مردان ماندند و ایستادگی کردند.
کاظم زاده بیان کرد: در کتاب عکسم سعی کردم چهره واقعی جنگ را نشان دهم و از سوزان سانتاگ برای این کتاب الهام گرفتم. ما نتوانستیم جنگ را به خوبی نشان دهیم و یکی از دلایلی که ما هنوز نتوانستهایم راویان را راضی به بیان خاطراتشان کنیم، اشتباهات محققانی است که نتوانستند به درستی با این راویان برخورد کنند. فاطمه رسولی، مینو فردی را برای ثبت خاطرات به حوزه هنری معرفی کردم اما آنقدر آنها را اذیت کردند که هرگز حاضر به صحبت نشدند. شاید ۵۰ سال بعد چهره زنانه جنگ به تصویر کشیده شود و به راحتی بتوانیم حقایقی را بازگو کنیم که دیگر ابایی از گفتن آنها نداشته باشیم.
وی ادامه داد: سالها جنگ را دیدم اما هنوز روح جنگ و اتفاقاتی که از نزدیک دیدم را کسی بیان نکرده است. بسیاری از واقعیتهای جنگ درباره زنان را از تاریخ حذف کردند سال ۶۵ در منطقه بستان، عراقیها به زنان تجاوز کردند و آنها را کشتند. در بخشهایی از منطقه یادوارهای را برای زنان ساخته بودند و نوشتههایی را بالای تپهها زده بودند مبنی بر اینکه یادتان را گرامی میداریم. برای تهیه گزارش به آن منطقه رفتم. زمانی که عکسها در مجله زن روز منتشر شد، برخورد کردند که چرا آنها را منتشر کردم. برای بار دوم که به آن منطقه رفتم، تمامی نشانهها را از آن منطقه برداشته بودند و انگار لکه ننگینی بر آن سرزمین بود. اینها نشان میدهد که ما نمیخواهیم واقعیتها را بیان کنیم و حس مالکیت جامعه مردسالارانه منجر به کمرنگ کردن عامدانه این ستم جنسی شد.
وی در خصوص حضور زنان در میدان جنگ گفت: در آن دوره هر کسی به اندازه من اگر برای رفتن به جنگ کنجکاو بود، اجازه حضورش را میدادند. در آن دوره امثال شهید چمران با حضورم در منطقه مشکلی نداشت و گاهاَ کمکم میکرد و امثال فرماندهان سپاه نمیگذاشتند قدم از قدمی بردارم و همیشه مخالفت میکردند. به هرحال حضور در منطقه آسان نبود، اما غیرممکن هم نبود.
کاظمزاده در پایان بحث خود افزود: در آن دوره با وجود محدودیتها به زندگی توحیدی باور داشتیم و همه مظاهر مادی را پوچ میدانستیم. زنانی بودند که با وجود همسر نابینا و فرزند هموفیلی باز هم شاکر خدا بود. پس از اتمام کار شبها وقتی میآمدیم، هر شب دعای دسته جمعی میخواندیم، از دعای ندبه تا دعای اسماء را دسته جمعی نجوا میکردیم حافظ و مناجاتهای خواجه عبدالله انصاری هم خیلی برای ما مهم و نجات دهنده بود.
گلستان جعفریان: جنگ برای زنان رنج دیده هنوز به پایان نرسیده است
در ادامه گلستان جعفریان؛ پژوهشگر دفاع مقدس که ۲۰ سال در حوزه ادبیات پایداری فعال است، گفت: اصل زندگی، صفات آدمهای خوب و بدشان در جنگ به حد اعلا نمودار میشود. پس اگر کسی در جستوجوی شناخت اصل و رشد فرهنگ و خصلتهای یک قوم است، بهتر از همه این است که به رفتارهای آنها در نبردهایشان متمرکز شود و مطالعه کند. در این میان گذشته از داستان، رمان و دیگر قالبهای ادبی مانند خاطرات شفاهی آدمها در جنگ، چه زنان و چه مردان، بارزترین و واقعیترین شناخت را از مردمان یک سرزمین به ما میدهد. البته که باید توجه داشته باشیم فرهنگ مردمان شرق به خصوص ایران و مسلمانان، یک فرهنگ محجوب و پر از ملاحظه کاری است و در نقل از خود مرد و زن هم نمیشناسد و زنان در بیان خاطراتشان بسیار محتاط تر هستند. برای یک زن ایرانی مسلمان بسیار دشوار خواهد بود که بگوید در وسط خون و آتش چطور عاشق شده یا چطور مورد عشق واقع شده است و اگر اسیر شده در اسارت چه بر او گذشته است و اگر همسرش شهید یا مفقودالاثر بوده او چطور نگاههای مردان و زنانی را که از او پرسش میکنند چرا منتظر است، تاب آورده و بالاخره گفتن از اینکه یک زن چطور زنانگی خودش را که روح و جانش در حفظ آن معنا میشود در خدمت جنگ میگیرد و البته که این بسیار دردآور و ترسناک است و زنان ما از نقل مشخص و عریان آن گریزان هستند. اما زنان جنگ باید آگاه باشند که در نقل این خاطرات و نشان دادن نامقدسهای جنگ است که مقدس بودن دفاع رخ مینماید.
وی گفت: از نگاه من، برای زنانی که جنگ را دیدهاند، جنگ هرگز به پایان نمیرسد، زیرا همواره رنج چشمانتظاری و زخمهای روحی که بر جانشان نشسته با آنها همخانه است از نگاه من خشونت علیه زنان در جنگ شکلهای بسیار مختلفی دارد. شاید مشخصتر از همه که به ذهن هرکس برسد، خشونت مستقیم است.
این نویسنده نمونهای از این نوع خشونت را با بیان تجربه ای کتک خوردن توسط نگهبان عراقی در زندان در خاطرات فاطمه ناهیدی که در سال ۱۳۵۹ در شلمچه در خط مقدم جنگ به اسارت عراقیها درمیآید و چهار سال اسارت را تحمل میکند، نقل قول کرد.
وی افزود: نوع دوم خشونت، خشونت غیر مستقیم است خشونتی که روح و غرور یک زن را نشانه میرود و یک زن را به خاطر زن بودنش با نگاه و رفتار تحقیر می شود زخم هایی که شاید هیچ وقت تا پایان عمر از روح یک زن پاک نشود و خاطره اش را بیازارد. مثالی از خاطرات فاطمه ناهیدی که در دست کار دارم برای شما نقل قول میکنم: «در همان هفته اولی که در سلول بودیم موضوع مهمی که نگرانش بودم و ذهن من را به خود مشغول میکرد اتفاق افتاد، یکی از دخترها پریود شد همه ما ناراحت بودیم و احساس درماندگی میکردیم، میدانستیم دیر یا زود این اتفاق برای تکتک ما میافتد اما اینکه چطور این موضوع را به سرباز عراقی بگوییم و چطور برخورد کند و آیا نوار بهداشتی در اختیار ما قرار میدهد یا نه چیزهایی بود که مرا به شدت نگران میکرد و خواب را از چشمانم گرفته بود.» وی همچنین گفت:خانم ناهیدی به من میگفت از اینکه بدنمان از کتک خوردن کبود شود هیچ نگرانی نداشتیم میگفتیم این زخم ها بالاخره خوب میشود اما رفتاری که سربازها یا ژنرال در دادن یک نوار بهداشتی با ما میکرد شاید هرگز از روح و روان این افراد پاک نشود.
او در خصوص نوع سوم خشونت بیان کرد: مورد سوم که از نظر من سختتر از دو مورد قبلی است، جنگ برای زنی که چنین تجربهای داشته تا زنده است فراموش نخواهد شد. رنج روحی که به واسطه جنگ در بستر زمان در زندگی جاری میشود. مثال بارز آن زنی است که همسر، فرزند یا یکی از عزیزان خود را در جنگ از دست میدهد یا مفقودالاثر میشود، در اضطرابی طولانی و جانکاه تا آخر عمر با درون خود در جنگ است. از نظر من زنانی که همسران شهید یا مفقودالاثر هستند و به خصوص در سنین جوانی این اتفاق برای آنها افتاده است، مورد خشونت بیشتری هستند. همسران مفقودالاثرها شاید خیلی زخمهای بیشتری خورده باشند به طور مثال یکی از همکارانم برای مصاحبه سراغ یکی از زنانی که همسر یک اسیر بود رفته بود، همسر او میگفت بیا ضبط را روشن کن و با من مصاحبه کن. گفت من میخواهم با همسر شما مصاحبه کنم گفت من ۱۰ سال اسیر بودم، همسر من خاطرهای ندارد. به همسرش گفتم خانم برای همسرت بگو از زمانی که اسیر شد، بقال محله هم به خود اجازه داد تا بار تو را تا منزل بیاورد یا شاید حتی خانه خواهرت هم نمی توانستی راحت رفت و آمد کنی. اینها مواردی است که مو را به تن هر کدام از ما صاف میکند و بسیار دشوارتر است. از این منظر خشونت نوع سوم، تمام زندگی یک زن را تا زنده است تحتالشعاع قرار میدهد و اینجاست که جنگ وحشتناک است و وحشت آن کاملاً عینیت پیدا میکند.
این نویسنده نمونه ای از این خشونت سوم را در کتاب «روزهای بیآینه» خاطرات منیژه لشکری که همسرش حسین لشکری ۱۸ سال در اسارت بود و هفت سال در سلول انفرادی بود و حتی آفتاب را ندیده بود، بیان کرد و افزود: هر کس این کتاب را میخواند میگوید چرا این کتاب اینقدر زنانه است، چون مساله من اصلا راجع به زنانگی منیژه است که در جنگ قربانی شده و بعد از گذشت ۳۰، ۴۰ سال از جنگ این زن نمیتواند از زنانگی خودش لذت ببرد و فقط این را یک زن میفهمد که وقتی توی آینه نگاه میکند هیچ حسی نسبت به خودش ندارد، من بعید میدانم که چنین زنی دیگر بتواند عاشق شود و عاشقانه زندگی کند.
گلستان جعفریان در خصوص کار نشدن در خصوص تجارب زنان در جنگ بیان کرد: 10 سال پیش که با خانم ناهیدی صحبت میکردم اصلاَ حاضر به نقل همین موارد هم نبود و بهشدت نسبت به این موارد حساس بود و به من میگفت که لزوم اینکه من باید این موارد را برای شما نقل کنم چیست؟ شاید خیلی وقتها محققان و تئوریسینهای ما درک اشتباهی دارند که الان ما بسیاری از واقعیتها را درباره زنانی که در جنگ بودند، نداریم. حتی از نظر بینالمللی به آن پرداخته نمیشود زیرا ما اینها را محدودیت میدانیم. اما بعد از ۱۰ سال که دوباره سراغ خانم ناهیدی رفتم، در جلسات مختلف توضیح دادیم و او گام به گام با ما پیش میآید و میگوید الان میشود درباره این مسائل حرف زد. محقق باید بتواند لزوم آنچه میخواهد برای راوی توضیح بدهد و باز کند و این امر راهگشاست اما اینکه محقق تنها دنبال رویکردها و رفع ابهامهای خودش باشد راوی درباره مسائل خصوصی که باعث تحقیرش میشود سعی میکند سکوت کند.
این نویسنده در پایان بحث خود گفت: شاید در نگاه رشد نیافته بعضی از افراد، گفتن برخی از خصوصیترین مسائل یک اسیر زن تحقیرآمیز باشد، اما گفتن این مسائل شجاعت زنان را نشان میدهد و آنها را نزد مخاطبان عزیز میکند. از زنانی که برای وطنشان جنگیدند و سالها اسیر بودند، باید قدردانی شود. روح این زنان خراش برداشته است و هنوز هم با گذشت سالها برخی از صحنهها را نمیتوانند فراموش کنند.
الهام عدیمی: گفتن از تجربههای خشونت علیه زنان در جنگ تابو محسوب میشود
سخنران سوم جلسه الهام عدیمی درابتدای بحث خود، حضور زنان در جنگ هشت ساله ایران و عراق را امری عادی تلقی کرد و توضیح داد: جنگ نیز مانند هر بحران دیگران، ورای جنس/جنسیت، همه را درگیر خود میکند. زنان در موقعیتهای مختلف در کنار مردان تفنگ به دست گرفتند و در کسوتهای مختلف در جبههها جنگ حضور داشتند. زنان تا پایان جنگ و حتی پس از آن بهعنوان بخشی فعال در جنگ بودند اما با فتح خرمشهر، جنگ چهرهای مردانه به خود میگیرد و زنان بیشتر به پشت جبهه میروند.
وی گفت: حضور زنان در جنگ در آثاری به زبان خودشان به ثبت رسیده است. با این حال ادبیاتی که حضور زنان در جنگ را تشریح میکند، ادبیاتی برآمده از ایدئولوژی و ذهنیت مذهبی و تنها بخشی از حقیقت است و روایت آنها همه داستان را بازگو نمیکند.
او افزود: براساس نوشته شیرین سعیدی، دو نکته بر حضور زنان در جنگ تاثیر گذاشته بود؛ نخست نقش امام خمینی بهعنوان رهبری ایدئولوژیک که باعث به صحنه آمدن زنان و شکستن مرزهای سنتی شد و دیگری، انگیزههای برابرخواهانه زنان که در شکلگیری حضور آنان در صحنههای انقلاب ۵۷ نیز مسالهای جدی محسوب میشد. مطالباتی مانند برابری و آزادی تبدیل به انگیزهای اصیل و جدی برای حضور آنان در جبهههای جنگ شد. با وجود این، نارضایتی از حضور زنان در جبههها وجود داشت. به طوری که در برخی اسناد نوشته شده است: «البته تعصب حضور خانمها در جبهه به واسطه دستوراتی که حضرت امام در زمینه تظاهرات زنها که در انقلاب داده بودند کم شده بود ولی با تمام این تفاصیل خیلی از افراد از این که یک زن به جبهه برود ناراضی هستند».
الهام عدیمی با اشاره ای به گزیده ای کتاب "دا" در خصوص مخالفت مسئول نظامی خرمشهربا دفاع زنان و تجمع زنان در اعتراض به این تصمیم گفت: این مساله نشان میدهد همانطور که در حال حاضر و در تاریخ معاصر ایران نیز میبینیم، هر گاه ساختار مردسالارانه جامعه جلوی فعالیت زنان را میگیرد، زنان راه جدیدی پیدا میکنند که بتوانند از این موانع عبور کنند.
او ادامه داد: زنان بسیاری خواسته یا ناخواسته درگیر جنگ بودند؛ علاوه بر زنانی که مستقیم درگیر جنگ بودند، مادران، همسران، خواهران و دختران افرادی که بعضی از آنها شهید، مجروح، جانباز و اسیر شدند نیز در جنگ به صورت غیرمستقیم شرکت داشتند؛ گروه دیگر زنان آوارهای که بخش بزرگی از آنها مرزنشین بودند، زنانی که خانه و خانواده یا بخشی از آنها را در جنگ از دست دادند؛ همچنین زنان دیگری را نیز باید در این مجموعه قرار داد، آنهایی که پس از کشته شدن همسرشان در جنگ خواسته یا ناخواسته تن به ازدواج دوباره دادند یا به تنهایی فرزندانشان را بزرگ کردند. در این میان واکنش خانوادههای این زنان به حضور آنها در جنگ، اسارت یا جانبازی آنها نیز میتواند گوشه ای از خشونتهای روا شده به این زنان باشد.
وی در خصوص تجربه خشونت زنان در جنگ خاطر نشان کرد: براساس پژوهشی با عنوان «تجربه زنانه از جنگ» تجربیات زنان از جنگ در ۶ مفهوم شامل تجربه ازجاکندگی، انفجار در ساختار خانواده، تغییر در خویشتن زنانه، تجربه بدن زنانه، تعلیق و تجربه و بازجایگیری در زندگی روزمره دستهبندی شده است. هر کدام از این زنان، بنا به جایگاهی که در دوران جنگ داشتند، تجربههای زیسته و در نتیجه نوعی از خشونت را تجربه کردهاند. اما براساس تعاریف موجود درباره خشونت، تمامی زنان درگیر جنگ دچار انواع خشونت شدهاند. «خشونت علیه زنان» در «اعلامیه حذف خشونت علیه زنان» به معنی هر عمل خشونتآمیز بر اساس جنسی/جنسیتی است که به آسیب یا رنجاندن جسمی، جنسی، یا روانی زنان منجر میشود، یا احتمال آن وجود داشته باشد."
او در این باره افزود: بهطور مثال در روزهای آغاز جنگ ۵ زن ایرانی اسیر شدند. خدیجه میرشکار، فاطمه ناهیدی، معصومه آبادی، شمسی بهرامی و ملیحه آزموده. سه زن از این پنج نفر پس از آزادی خاطرات خود را منتشر میکنند. این پنج نفر که در همان روزهای آغازین جنگ به اسارت گرفته شدند، ۴ سال از زندگی خود را در زندانها و بازداشتگاههای مختلف در عراق گذراندند. آنها در این سالها با مسائل زیادی روبه رو بودند که بخشی از آنها در خاطراتشان آمده است، اما بخشی که باید به آن توجه کرد آزارها و اذیتهایی است که در این دوران متحمل شدند. از مشکلات مربوط به محل نگهداری آنها و دسترسی نداشتن کافی به پزشک و دارو تا خشونتهایی که برخی از آنها مکتوب شده است. در آثار آنها تنها گوشهای از خشونتهای روانی به تصویر کشیده شده است. در میان تمامی آثاری که انتظار میرفت این خشونتها را منعکس کنند، تنها روایتهای شفاهی برخی از زنان مطرح است چرا که گفتن از تجربههای خشونتهای فیزیکی شامل تعرض و تجاوز تابو محسوب میشود. در میان اسنادمکتوب، در«گزارش از بدرفتاری نسبت به اسرای ایرانی در عراق» آمده است: رژیم بغداد از مساله جنسیت اسرای زن نیز استفاده کرد و با آشنایی با علایق، حساسیت و نقطه ضعف اسرای مرد در این مورد با این تهدید که اسرای زن مورد تجاوز قرار خواهند گرفت، امتیازاتی از اسرا کسب مینماید و نتیجتاَ اسرای زن را تحت فشار چندجانبه بسیار شدیدی قرار میدهد».
این سخنران بیان کرد: اگر قرار باشد درباره مساله خشونتهایی که بر زنان در دوران جنگ تحمیل شده است صحبت کنیم، لازم است تعاریفی را مبنا قرار دهیم و دسته بندیهایی را انجام دهیم. اتفاقی که در سالهای گذشته در بسیاری از کشورهایی که درگیر جنگ بودند، رخ داد. زنان در این کشورها، تجربه های شان را بهگونهای منتشر کردند تا از این مسیر، راهی برای جلوگیری از رنج مضاعف بر دیگر زنان در سراسر دنیا پیدا کنند و به این روش صلح را ترویج کنند. اتفاقی که شاید در کشور ما به دلایل بسیار سعی شده کمتر از آن صحبت شود و تنها بخش ایثارگری زنان در طول جنگ و پس از آن مطرح شود.
او در پایان گفت: با این تفاسیر، آیا تعریف خشونت درباره حضور زنان در جنگ ایران و عراق تابعی از تعاریف بینالمللی درباره این مساله است یا به گفته برخی از پژوهشگران ایرانی این تعاریف شامل رفتار زن ایرانی در جنگ نمیشود؟ دیگر اینکه بنیاد شهید و سازمانهای مرتبط و پیگیر وضعیت شهدا، جانبازان و آزادگان، تا چه حد درباره حضور زنان در جنگ و تاثیر جنگ بر خانوادههای رزمندگان که در وهله نخست زنان را در بر میگیرد، پژوهشهای میدانی و آماری انجام دادهاند؟ و بهعنوان آخرین پرسش، پس از گذشت ۳۰ سال از جنگ، اگر حمایت و توجهی به این زنان شده است، آیا به آن اشارهای شده است یا همچنان به کتمان آن ادامه داده میشود؟ یا اینکه نهادهای مرتبط مسیر را بر اینگونه سوالات بهصورت روشن و شفاف بستهاند؟.
اخبار مرتبط:
در نشست تجربههای زیسته زنان از جنگ مطرح شد: شاید از نگاه برخی گفتن خصوصیترین مسائل یک اسیر زن تحقیرآمیز باشد/عکسهایم را از نمایشگاه جمع کردند و گفتند تصاویرت تلخ بود / خبرگزاری ایلنا 25 شهریور 97
نشست تخصصی حلقه مطالعاتی مسائل اجتماعی زنان انجمن جامعه شناسی ایران، با عنوان «چالش های ورزش زنان در ایران» با حضور بیتا مدنی (پژوهشگر حوزه جنسیت و دکتری جامعه شناسی فرهنگی)، سعیده علی (کاپیتان تیم ملی بسکتبال ایران) و فاطمه سعیدخواه (عضو حلقه مطالعاتی مسائل اجتماعی زنان و کارشناس حقوق) روز شنبه 9 تیرماه 1397 در سالن انجمن جامعه شناسی ایران برگزار شد.
در ابتدای جلسه متن یادبودی درباره دکتر محمد امین قانعی راد (رئیس سابق انجمن جامعه شناسی ایران) که در ۲۴ خرداد ماه ۱۳۹۷ درگذشت، از طرف یکی از اعضای حلقه مطالعاتی مسائل اجتماعی زنان خوانده شد. ایشان از فعالیت این حلقه مطالعاتی حمایت کرد و در دوره ریاست وی در انجمن این حلقه توسط ایشان تاسیس شد و همواره تأکید برطرح دیدگاههای جوانان و دانشجویانی از رشته های مختلف دراین حلقه داشت.
بیتا مدنی: امروزه در عرصه ورزش، زنان دربرابر فشار احکام بدنه سنتی فقه، فرهنگ پدرسالاری حاکم بر جامعه، دست به کنش سازی می زنند
بیتا مدنی با گرامی داشت یاد شادروان دکتر قانعی راد، ضمن بیان مختصری از بنیانهای معرفت شناختی نظری پارادایم تفسیری، بر فهم مشترک آن دسته از اعیان اجتماعی در امر ورزشی تأکید کرد که توسط کنشگران اجتماعی این عرصه، یعنی خود زنان دست یافتنی و مبنای کنش سازی می شود.
او با اشاره به قضیه سوم کنش بلومر یا قضیه تفسیر، شرح داد: در برابر فشار ساخت اجتماعی سرسختی که امروزه در عرصه ورزش زنان شاهد آن هستیم، زنان نشان داده اند که به واکنشهای آنی و لحظه ای متوسل نمی شوند بلکه طی فرایندی از تفسیر در برابر تعین ساخت اجتماعی، دقیقاَ در بزنگاههایی سرنوشت ساز، در برابر فشار احکام بدنه سنتی فقه، نا آمادگی زیرساختها، تنگ نظریهای مالی و اداری، فرهنگ پدرسالاری حاکم بر جامعه، دست به کنش سازی یا برسازی کنش می زنند. این تفسیر دیگر یک واکنش روانی نیست بلکه خود یک کنش تازه اجتماعی و مبتنی بر فهم و تحلیل موقعیت است، و به همان شیوه ای رخ می دهد که جرج هربرت مید، بنیانگذار مکتب کنش متقابل گرایی نمادی در نظریه نقش گیری خود با تفکیک بین ایفای نقش یا بازی نقش از نقش گیری یا گرفتن نقش، شرح و بسط داده است. چنین کنشی ظرفیت در هم تنیدگی و پیوستگی دارد و جامعه چیزی نیست مگر مجموعه ای از همین کنشهای پیوسته.
دبیر گروه جامعه شناسی ورزش انجمن جامعه شناسی ایران با ذکر مصادیقی عینی از زن ایرانی قهرمان ورزشی، مربی یا داور، کارشناس، مفسر یا تحلیلگر ورزشی، مدیر اداره تربیت بدنی یا رئیس فدراسیون، زن عکاس و خبرنگار ورزشی و ... در فرایند نقش گیری، به دوگانه های دکارتی فلسفه غرب اشاره کرد که سایه سنگین خود را به پهنای تاریخ و گستره جغرافیا بر ورزش زنان انداخته و مانع و رادع می شود.
او با توجه به الگوهای کلیشه ای فرهنگ پاتریارکی که پشت همه آنها سه تصویر کلی از زن می دهد،این سه الگو را «لطیفه، ضعیفه، لکاته» برشمرد و گفت: با کمی دقت نظر آشکار می شود که در پس هر گزاره ای که توجیهی است برای محدودسازی کنش اجتماعی زنان در امر ورزشی، یکی از این سه تصویر نهفته است.
این تحلیلگر جامعه شناسی تفسیری سپس بر مبنای نگاه تفهم گرای ماکس وبر، تحلیل عنصری از ساخت اجتماعی ارائه داد و افزود: صورت نیل کنشگران و دست اندرکاران امر ورزشی به فهم مشترک، در چارچوبی نو از گفتمان کنش متقابل نمادی، این امر می تواند نویدبخش حل و فصل چالش های زنان در حوزه ورزش باشد. هم فراخوانی پاره های ذهنی و عینی در عناصری چون اقتصاد، دین، عناصر حقوقی، عناصر گفتمان بین بخش سخنگویان سنت و مطالبه گران مدرنیته، عناصر تنانه و زنانه، سیاست و حوزه قدرت تجلی یابد.
دکتر مدنی در پایان رویکرد تفسیرگرایی آمریکایی را از این رو به حال ورزش کشور مفید دانست که می تواند چشم اندازی را برای مدیران و تصمیم سازان فراهم کند تا به مدد آن، فهم خود را به فهم بدنه جامعه و مطالبات ورزشی روزافزون زنان جامعه، نزدیک تر کرده از دامن زدن به شکاف نابرابریهای جنسیتی دور شوند. این فهم مشترک می تواند زمینه ساز آرامش و انباشت اعتماد به عنوان سرمایه اجتماعی در میان آحاد مردم شود. در این راستا همگان، اعم از پژوهشگر حوزه آکادمیا تا کنشگر حوزه ورزش، نماینده مردم در عرصه قانونگذاری و هر که خود را مدعی دلسوز می داند که نه تنها مسئولیت، بلکه اثرگذاری دارد.
سعیده علی: زن بودن و ورزشکار بودن در این کشور سخت است و مدام باید خودت را ثابت کنی
بازیکن تیم ملی بسکتبال زنان و کاپیتان تیم ملی گفت: اخیراَ اتفاقات خوبی افتاده است و حجاب اسلامی ما بعد از 40 سال توسط فیبا تأیید شد و توانستیم در میادین برای مسابقه حضور پیدا کنیم و این امر از سویی هم ناراحت کننده است چرا که در بهترین سال های جوانی خود نتوانستیم این تجربه را داشته باشیم.
سعیده علی ادامه داد: چند وقت پیش در یک رسانه پیام ها را می خواندم که گفته شده بود که اصلاَ چه معنایی دارد زنان ورزش می کنند؟. در واقع به نظر من در میان مردان هم لازم است این فرهنگ درونی شود و شاید یکی از دلایلی که این حق از زنان گرفته شده است همین است که مسئولین بر سرکار، مردان هستند و چون تجربه من است می گویم: واقعا گاهی به دلیل اینکه مسئول فدراسیون ما مردان بوده اند اهمیتی به ورزش زنان داده نشده است.
این ورزشکار گفت: درباره مسأله زنانه و مردانه کردن ورزش موضوع واقعاَ خنده دار می شود. چون زنان و مردان نسبت به خودشان سنجیده می شوند و اصلاَ نباید این قیاس وجود داشته باشد. همچنین درباره اسپانسرها هم مشکلاتی وجود دارد که از ورزش بانوان حمایت نمیکنند. شاید من بیشترین درآمد را در میان زنان بسکتبال داشته باشم. اما بازهم به سختی با این درآمد می شود یک زندگی را گذراند.
سعیده علی درباره حجاب و لباس زنان ورزشکار گفت: ما40سال پشت درهای بسته بودیم. ده - دوازده سال است که ما تمرین میکردیم ولی هیچ بازی رسمی در سطح جهانی نداشتیم. اما تمرین می کردیم. من در دوازده سالی که در تیم ملی هستم کلاَ دوبار مسابقه دادم. اما وقتی عشق باشد اینقدر می جنگیم و فشار میاوریم تا به نتیجه برسد. تایید لباس ما موضوع جالبی بود. یک مربی روزی به من و همبازیم گفت: مسلبقه ای در ترکمنستان است که تا الان کسی از ایران شرکت نکرده و من اسپانسر پیدا کردم که شما به این تورنمت رسمی بروید. اما فدراسیون به مربی گفت اصلا هیچ نوع ساپورت مالی از تیم ملی زنان نخواهد شد. در نهایت ما با اسپانسر شخصی رفتیم اما وقتی برگشتیم، فدراسیون میخواست به دلیل اینکه ما به طور مجزا به آنجا رفته بودیم ما را محروم کند. در نهایت جریان حجاب هم آنجا جرقه خورد و من فکر می کنم که 6ماه بعد حجاب بسکتبال ما تایید شد. ما و بقیه گروه از آن موقع تلاش کردیم که فشار بیاوریم و لباس خاص خود را تایید کنیم که در نهایت موفق شدیم.
کاپیتان تیم ملی بسکتبال بیان کرد: زن بودن و ورزشکار بودن در این کشور سخت است چون دائم باید تلاش کنی، انرژی بگذاری و ثابت کنی که نه تنها ضعیف نیستم، گاهی قویتر هستم. خیلی از هم تیمی های من در سن کم از ورزش حرفه ای خداحافظی کردند چون هیچ حمایتی از آنان نشد و محبور شدند. اما مشکلات معیشتی به هرحال زنان را تحت فشار می گذارد.
او اضافه کرد: همچنین عدم پوشش خبری جذابیتی برای اسپانسرها نمی گذارد که زنان را حمایت کنند. من چون خودم تجربه کردم می گویم که زنان گاهی رنکینگ بالاتر در ورزش دارند. مثلاَ در تیمی که من هستم فعلا ما رنگینگ 11 جهان هستیم در حالیکه مردان رتبه 73 جهان هستند. به هرحال اینها همه به دلیل عدم پوشش خبری و وعدم توجه مسئولان واسپانسرها است که سبب شده کسی از جایگاه ورزش بسکتبال زنان در جهان خبر نداشته باشد. من در دوره مقدماتی مسابقات جهانی فیلیپین جزو دهمین بازیکن امتیازآور در مسابقات شدم اما کسی خبردار نشد در حالی که اگر ورزشکار مرد بود اینگونه نبود.
همچنین سعیده علی درباره حمایت خانواده اش گفت: من در یک خانواده اهل ورزش زندگی میکنم اگرچه حرفه ای نبودند ولی از من حمایت کردند. اما کسانی را می شناسم که بازیکن تیم ملی هستند و پدرشان اجازه نمی دهد که اردو بیایند. اینها مشکلات خاص ورزش زنان است.
در پایان او گفت: من امیدوارم خیلی زود این مشکلات برطرف شود و زنان و ورزشکاران زن بتوانند به حق شان که از آن محروم هستند، برسند.
فاطمه سعیدخواه: ضعف در قانونگذاری و نبود قانونی جامع جهت پیشبرد اهداف ورزش زنان و توسعه آن خود سبب ایجاد موانع و مشکلات بیشتری خواهد شد
فاطمه سعیدخواه نیز چالش های ورزش زنان و ورزشکاران زن را بیان نمود و گفت: حضور و فعالیت زنان در ورزش علاوه بر آثار مثبتی که برای زنان دارد مانند؛ مطرح شدن زنان در جامعه، از بین بردن کلیشه های جنسیتی و... یکی از ابزارهای قوی، برای نفوذ به لایه های قدرت سیاسی ـ اجتماعی و اقتصادی است و تقویت حضور زنان میتواند سبب توسعه این قدرت شود. با این وجود همچنان در زمینه ورزش علی الخصوص ورزش حرفه ای زنان، با محدودیت ها و تبعیض های بسیاری مواجه ایم. تبعیض در ورزش نمایشی از نابرابری تاریخی روابط قدرت میان زنان و مردان است که در نتیجه زنان را در موقعیت های فرودست در مقایسه با مردان قرار میدهد.
وی گفت: ورزشکار حرفه ای به عنوان یکی از منابع انسانی، نقش مهمی در پیشرفت و تحول جامعه دارد و بایستی شرایط و امکانات برای ورزش وی به مثابه یک شغل فراهم باشد. اما در خصوص ورزشکاران حرفه ای زن چالش های متفاوتی نسبت به مردان وجود دارد و این موانع و مشکلات با وجود افتخارات کسب شده زیادی برای ورزش زنان همچنان مورد بی توجهی مسئولین قرار گرفته و از طرفی سبب عدم مشارکت جدی زنان در ورزش حرفه ای و دلسردی ورزشکاران حرفه ای شده است. این چالش ها و موانع در ورزش زنان سبب شده پتانسیل، استعداد و توان ورزشکاران زن آنچنان که باید به شکوفایی نرسیده که این امر در موفقیت آنان تاثیرگذار است.
این عضو حلقه زنان در ادامه به بیان این موانع و چالش ها پرداخت و گفت: در نظام حقوقی کشور ما، قانونی یکپارچه و همه شمول در خصوص ورزش و به تبع آن ورزش زنان که توسط قوه مقننه تدوین شده و دارای ضمانت اجرای مؤثری باشد، وجود ندارد. تنها در بند 3 اصل سوم قانونی اساسی این امر ذکر شده است. این اصل و دو بند آن تنها مستند قانونی در حوزه ورزش و تآکید به رفع هرگونه نابرابری و تبعیض با توجه به بند 9 آن است. با وجود اینکه در قانون اساسی دولت موظف به بکارگیری همه امکانات خود در امر ورزش شده است و کلمه تربیت بدنی در عرض آموزش و پرورش آمده است، که این امر نشان دهنده اهمیت زیاد ورزش در نظر قانونگذار و دارای ارزشی برابر با آموزش و پرورش است اما قانونی در راستای دستیابی به اهداف قانون اساسی، مشخص کردن وظایف و صلاحیت نهادهای ورزشی، ایجاد مکانیزم هایی برای رشد گسترش ورزش، حمایت از ورزشکاران، رفع تبعیض ها و توجه به ظرفیت ورزش زنان و... تدوین نشده است. البته جز لایحه اهداف، وظایف و اختیارات وزارت ورزش و جوانان نیز با این که بیش از 6 سال از تشکیل وزارت ورزش و جوانان گذشته است، هنوز تصویب نشده است.
این سخنران در ادامه قانون تربیت بدنی و ورزش کشور افغانستان را که به تأسی از قانون اساسی این کشور تدوین شده است و فصل جداگانه ای تحت عنوان ورزش زنان را دربرمیگیرد را بررسی نمود و گفت: در سیستم قانونگذاری ایران جای قانون مدون و یکپارچه در خصوص ورزش زنان در راستای رفع تبعیض و حمایت از ورزشکاران زن، که داری ضمانت اجرا باشد(ابزاری که اجرای مؤثر قوانین را تضمین می کند)، خالی است و هرچه است شامل آیین نامه ها و مصوبات فدراسیون هاست که از اعمال سلیقه به دور نیست، که بازهم در این موارد ما شاهد مصوبه /دستورالعملی مدون و همه شمول در خصوص ورزش زنان و زنان ورزشکار حتی به صورت تخصصی در هر فدراسیون نیستیم.
وی افزود: از جمله عملکرد دولت در خصوص تدوین قانونی در حیطه ورزش زنان میتوان به مواردی مانند مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی تحت عنوان «درباره سیاستهای فرهنگی- اجتماعی ورزش زنان کشور» و نیز لایحه اهداف، وظایف و اختیارات وزارت ورزش و جوانان که دارای 9 ماده و چهار تبصره است، اشاره کرد. لایحه مذکور تحت بررسی در مجلس است و هنوز به تصویب نرسیده است و البته به طور تخصصی در زمینه ورزش تدوین نشده و دربرگیرنده قانونگذاری در حوزه مسائل جوانان نیزهست و همچنان مسئله ورزش زنان مغفول مانده است به طوریکه در نظریه کارشناسی کمیته ورزش کمیسیون فرهنگی مجلس بیان شده است: عبارت «توسعه و تقویت ورزش بانوان» به بند الف ماده 3(اهداف تشکیل وزارت) و عبارت «اقداممقتضيدرراستايتوسعهورزشهمگاني،حرفه ايوقهرمانيورزشبانوانكشور» به بند الف ماده 4(وظایف و اختیارات) الحاق شود. همچنین در ترجمه فارسی منشور تربیت بدنی و ورزش یونسکو 2015 که توسط وزیر ورزش و جوانان رونمایی شد به ایجاد فرصت های برابر در سطوح نظارتی و تصمیم گیری در ورزش و فرصت های فراگیر، مناسب در ورزش برای همه زنان در بندهای 3 و 4 ماده 1 اشاره شده است. این منشور توسط اعضای یونسکو که ایران هم عضوی از آن است امضاء شده اما فاقد ضمانت اجرای حقوقی و الزام آوری است و نیازی به تصویب آن در قوه مقننه نمی باشد.
سعیدخواه گفت: ضعف در قانونگذاری و نبود قانونی جامع جهت پیشبرد اهداف ورزش زنان و توسعه آن خود سبب ایجاد موانع و مشکلات بیشتری خواهد شد. یکی از این مواردی اخیراَ با آن مواجه شدیم و اهمیت بسیاری داشت مسئله حق خروج از کشور زنان است. که براساس ماده 18 قانون گذرنامه زنان متاهل برای کسب گذرنامه نیاز به موافقت کتبی همسر خود دارند و همچنین در ماده 19 همین قانون کسانی که به موجب ماده 18 صدور گذرنامه موکول به اجازه آنان است از اجازه خود عدول کنند ازخروج دارنده گذرنامه جلوگیری و گذرنامه تا رفع مانع ضبط خواهد شد. میتوان به مشکل خروج زهرا نعمتی از کشور اشاره کرد که با رایزنی های صورت گرفته از سوی رئیس کمیته ملی پارالمپیک مشکل خروج این ورزشکار از کشور به طور ویژه حل شد یا نیلوفر اردلان کاپیتان تیم ملی فوتسال که از مسابقات آسیایی به این دلیل بازماند. طیبه سیاوشی نماینده مجلس ایران در این زمینه گفته بود که « تعدادی از همسران زنان ورزشکار با سوء استفاده از این حق اقدام به گرفتن مبالغی از فدراسیون های ورزشی برای صدور اجازه خروج از کشور همسرانشان کرده اند». وی همچنین گفته است که «وزارت ورزش به بنده گفته است که ما از این موارد زیاد داشتیم». در حالی که زنان متاهل ورزشکار ما با این مشکل قانونی روبه رو هستند، مسئله سربازی و خروج از کشور بازیکنان ملی پوش مشمول سربازی، که اینها نیز مشمول همان ماده 18 گذرنامه بوده (بند 2 ماده: مشمولین وظیفه عمومی با اجازه کتبی اداره وظیفه عمومی) با رضایت ستاد مشترک نیروهای مسلح و تربیت بدنی نیرو های مسلح همواره قابل حل بوده و در مواردی فدراسیون فوتبال با هماهنگی نیروهای انتظامی اجازه خروج از کشور برخی از ملی پوشان را صادر کرده است و ما نه دیده و نه شنیدیم که مرد ورزشکاری به دلیل مشکل سربازی از شرکت در مسابقات بین المللی بازماند.
اما در خصوص مسئله خروج از کشور زنان مشکل همواره فراتر از اینها بود. به طوری که برای رفع آن، طرح اصلاح قانون گذرنامه در راستای تسهیل امکان خروج زنان از کشور در شرایط اضطرار با قید دو فوریت در تیرماه سال 96 تقدیم هیأت رئیسه مجلس شده است. این طرح اصلاح جزئی بر بند 3 ماده 18 قانون گذرنامه و در واقع الحاق یک تبصره به این بند است که بر اساس آن در صورت اجازه ندادن همسر برای خروج از کشور دستگاه ذی ربط (دادستان) اجازه خروج زنان نخبه فرهنگی، ورزشی، اقتصادی و سیاسی را ظرف 72 ساعت صادر خواهد کرد. متن تبصره به این شرح است: حج تمتع، شرکت در مسابقات ورزشی، المپیادها و مسابقات و همایش های علمی، فرهنگی و اقتصادی به نمایندگی ازطرف جمهوری اسلامی ایران با تایید مراجع ذی ربط جزء موارد اضطراری محسوب می شود. ذی نفع حق دارد به تصمیم دادستان ظرف ده روز پس از ابلاغ به مرجع صالح اعتراض نماید. در ضمیمه نظراداره کل تدوین قوانین، ایرادی به طرح گرفته شده که با خروج موارد تبصره از عنوان «اضطرار»، مانع اعمال نظر سلیقه ای قاضی در خصوص احراز شرایط اضطراری ، که گاها می تواند آن را اضطراری ندانسته و حکم خروج از کشور صادر نشود، شده است. این نظر بدین شرح است : «موارد اضطراری در ادبیات حقوقی تعریف خاص و شرایط مشخص دارد. بنابراین قانون گذار نمیتواند حج تمتع یا شرکت در مسابقات ورزشی را از موارد اضطرار دانسته اما می تواند موارد مذکور را ازحکم اصلی بند 3 ماده 18 استثناء کند و فقط حکم دادستان را برای صدور گذرنامه کافی بداند». این طرح همچنان در مجلس در حال بررسی است و در صحن علنی به رای گذاشته نشده و به تصویب نرسیده در نتیجه مشکل در خصوص مسئله خروج زنان همچنان پا برجا بوده و زنان متاهل نبایست از شرط نمودن حق خروج از کشور ضمن عقد ازدواج و تنظیم وکالت نامه خروج از کشور غافل بمانند.
وی همچنین گفت: مشکلات قانونی فقط در سطح داخلی نیست. در عرصه بین المللی و فدراسیون های جهانی ورزشی ها نیز قوانین دست و پاگیری برای ورزشکاران زن وجود دارد که بایستی این موارد نیز، از آنجایی که یکی از حقوق لازم بشری دسترسی همگان به همه امکانات از جمله ورزش به صورت برابر است، رفع شود. کما اینکه گام های مثبتی در این زمینه برداشته شده است مانند؛ قانون ممنوعیت حجاب در ورزش وزنه برداری که در سال 2011 قانون آن تغییر کرد تا زنان مسلمان نیز بتوانند در مسابقات بین المللی شرکت کنند. همچنین در رشته کشتی، پوشش زنان ورزشکار پس از مدت ها پیگیری از طرف فدراسیون کشتی ایران، به تصویب هیات رئیسه اتحادیه جهانی رسید و تیم ملی کشتی زنان نیز توانست وارد رقابت های بین المللی شود. در بسکتبال نیز اردیبهشت ماه 96 فیبا دستور لغو ممنوعیت حجاب را صادر کرد.
او اضافه کرد: یکی دیگر از قوانین تبعیض آمیز، قوانین مربوط به میزان تستسترون مجاز زنان ورزشکاراست که توسط کمیته ملی المپیک تصویب شد. بر اساس این قانون از ورزشکاران تست تعیین میزان آندرژون گرفته میشود که این امر گاهی اوقات موجب منع و ایجاد مشکلاتی برای حضور افراد دارای تیپ های مختلف جنسی/جنسیتی ورزشکار می شود. در فدراسیون جهانی دو و میدانی نیز اخیراَ قانونی در این خصوص به تصویب رسیده است که در نوامبر 2018 به اجرا در می آید. بر اساس این قانون برای واجد الشرایط بودن، تستسترون ورزشکاران زن بایستی به میزان مشخصی باشد و کسانی که دارای رشد جنسی متفاوتی باشند برای شرکت در مسابقات بایستی از هر راه ممکن پزشکی میزان تستسرون خود را زیر 5 نانومول نگه دارند. از جمله ورزشکارانی که این قانون برایش مشکل ساز بوده و بدون راهکارهای پزشکی قادر به شرکت در مسابقات نخواهد بود، کستر سمینا (قهرمان دو میدانی جهان که میان جنسی است) می باشد. وی در سال 2008 توسط فدراسیون جهان مجبور به آزمایش تایید جنسیت و به مدت یکسال از ورزش محروم شد. او در حال حاضر نیز از این قانون جدید فدراسیون جهانی به دادگاه داوری ورزش شکایت کرده است.
سخنران این نشست از مشکلات دیگر حوزه ورزش زنان را فقدان حمایت مالی مناسب دانست و گفت: به دلیل عدم پوشش خبری، ورزشکاران زن کمتر دیده میشوند. مثلاَ مسابقات جام باشگاه های آسیایی والیبال در دو سال گذشته برای نخستین بار از رادیو پخش شد و در نتیجه اسپانسرها علاقه ای به حمایت مالی از ورزشکاران نداشته اند. این مسئله ورزشکاران زن را با مشکلات زیادی مواجه کرده است به طوری که در بسیاری از مواقع اردوها و مسابقات را با هزینه شخصی خود شرکت میکنند. مثلاَ لیلا رجبی (ورزشکار پرتاب وزنه) با هزینه شخصی خود موفق به کسب سهمیه المپیک شده است و مشکلات عدیده دیگری همچون نداشتن محل تمرین مناسب، لباس مناسب، برخوداری از امکانات پزشکی و.... به همراه دارد. در جهت برطرف کردن این معضل بایستی بودجه اختصاصی به ورزش زنان و اعتبار مالی که دولت اختصاص می دهد به میزانی باشد که از محل این اعتبارات این هزینه ها انجام شود که با توجه به ظرفیت مالی دولت دستیابی به همچین امری ممکن نیست در نتیجه بایستی جهت جذب اسپانسرینگ و سرمایه گذاری خصوصی در ورزش زنان و حمایت رسانه ها از ورزش زنان و پوشش دهی خبری از مسابقات قانونگذاری صورت بگیرد.
وی در خصوص وضعیت بودجه اختصاصی به ورزش زنان در ایران بیان کرد: با توجه به تصویب ماده 109 در لایحه برنامه ششم توسعه، مبنی بر اختصاص درصدی از مالیات بر ارزش افزوده به موارد مصرح در قانون از جمله ورزش زنان، بخشی از27./.% از 9% مالیات بر ارزش افزوده به ورزش زنان اختصاص می یابد و به گفته فاطمه ذوالقدر (نماینده مجلس) این به غیر از یازده میلیارد بودجه اختصاصی به ورزش زنان است. همچنین به گفته معاون حقوقی مجلس و امور استان های وزارت ورزش و جوانان30% بودجه ادارات کل ورزش استان ها به حوزه ورزش زنان اختصاص می یابد. نظارت بر نحوه تخصیص بودجه اختصاصی زنان در فدراسیون ها به عهده معاونت توسعه ورزش بانوان وزارت ورزش و جوانان گذاشته شده است.
سعیدخواه یکی دیگر از نتایج زیان باری که از کمبود بودجه و نبود حمایت مالی مناسب حاصل می شود را کم درآمدی زنان ورزشکار دانست و گفت: یکی از اختلافات بزرگ بین مردان و زنان ورزشکار همین شرایط مالی، پاداش ها و درآمد است. برای مثال قهرمان جام جهانی 2015 فوتبال زنان 2 ملیون دلار پاداش گرفت اما مردان در جام جهانی 2014، 35 میلیون دلار پاداش گرفتند که سبب میشود زنان ورزشکار به قدری درآمد نداشته باشد که بتوانند ازپس هزینه های زندگی برآمده و در کنار آن بتوانند تمرینات ورزشی خود را با کیفیت دنبال کنند و حتی گاهی در نیمه راه به دلیل مسائل اقتصادی ورزش حرفه ای را کنار بگذارند.
وی درپایان بحث خود گفت: ورزش زنان با وجود چالش های زیادی که دارد، ظرفیت و توانایی بالای خود را به جامعه نشان داده و در رفع کلیشه های جنسیتی بسیار موثر عمل کرده است اما همچنان نیازمند اقدامات جدی در راستای زدودن محدودیت ها و موانع ورزش زنان از سوی دولت است ولی تناقض در این اقدامات، فاصله زیاد بین حرف تا عمل و اهمال ورزی موجب شده است مسأله ورزش زنان همچنان با چالش های جدی مواجه باشد.
نشست حلقه مطالعاتی مسائل اجتماعی زنان با عنوان «سیاست حضور و چالش های جنسیتی در فعالیت های سیاسی» روز یکشنبه 6 خردادماه 1397 در سالن جلسات انجمن جامعه شناسی ایران برگزار شد. تحلیل گران این جلسه، وحید میره بیگی (مولف و پژوهشگر) و سارا پارساخو (مدرس دانشگاه، مولف و عضو حلقه مطالعات مسائل اجتماعی زنان) بودند که مباحث خود را با موضوه چالش هایی که براساس جنسیت بر سر راه افراد در ارتقاء سیاسی یا کنشگری سیاسی موجود است، از زوایای مختلف ارائه کردند.
امروز زنان در عرصه عمومی در حال معنا دادن به تن خویش به مثابه مایملک خویشاند
وحید میره بیگی، دانشجوی دکتری جامعه شناسی سیاسی و پژوهشگرگفت: در مورد کشورهایی که ابعاد مختلف حقوق زنان در آنها وضعیت مناسبی ندارد و خصوصاً راجع به کشورهای خاورمیانه، سه تبیین کلی شکل گرفته است. یکی بر اسلام، فرهنگ و فقه اسلامی تمرکز میکند، دیگری بر سنت و هنجارهای محافظهکارانه و پاتریمونیالیستی و سومی بر اقتصادسیاسی (رانتیریسم) تمرکز دارد. من قصد دارم به بعد دیگری از دولت رانتی بپردازم که نظریات رانتیریسم معمولاً آن را مغفول گذاشتهاند و با پرداختن به این بعد دو تبیین دیگر را را هم وارد بحثم میکنم.
وی افزود: دولت رانتیر را دارای ویژگیهای خاصی دانستهاند. از قبیلِ این موارد:
-منبع مالی اصلی درآمدهای دولتهای رانتیر، رانت است نه مالیات یا سودزایی شرکتهای دولتی و...
وحید میره بیگی در خصوص تاثیر رانتیریسم بر شرایط زنان ادامه داد: مهمترین نکتهای که در مورد تأثیر رانتیریسم بر شرایط زنان مورد بحث قرار گرفته است، به مشارکت اقتصادی زنان برمیگردد. اما پرسش دیگری هم قابل طرح است. جز ورود زنان به عرصه عمومی از طریق اشتغال، رانتیریسم بر چه ابعاد دیگری از حقوق زنان در ایران تأثیر میگذارد؟ و چگونه تأثیر میگذارد؟ در تحلیل روابط دولت رانتیر و جامعه، مسئله دیگری نیز وجود دارد که مغفول مانده است: تئوکراتیک بودن دولتهای رانتیر. بسیاری از دولتهای رانتیر با اسلام سیاسی پیوند دارند و ممکن است دستگاههای بوروکراتیک عریض و طویلی را به منظور مدیریت فرهنگی جامعه به کار بگیرند. به نظر بنده، جای دستگاههای تبلیغی و ترویجی رژیمهای رانتیر در الگوی نظری مطالعات رانتیریسم خالی است.
وحید میره بیگی گفت: در جامعه ما آپاراتوس هژمونیک، میخواهد از بالا و طی سلطه فرهنگی به یاری آپاراتوس سرکوب و تطمیع معیارهای خودش را بقبولاند. اما مقاومتهای بسیاری دائماً در حال شکلگیری بودهاند، امروز زنان در عرصه عمومی در حال معنا دادن به تن خویش به مثابه مایملک خویشاند. شادی و شوخی، خودنمایی، ورزش و سرگرمی را تمرین میکنند. برخی حاضرند در راستای حجاب عرفی هزینه بدهند، شیوههای مقاومت جدیدی خلق میکنند، با گریم راهی استادیوم میشوند. در کنار خیابان ساز میزنند و... به نظر میرسد این آپاراتوس هژمونیک گسترده، که به مدد تأمینمالی سنگین رانتی، قالب دهی به ایستارها و ترجیحات را از برنامههای تلویزیونی کودکان و قواعد نظام آموزشی شروع میکند و تا جایی که ممکن است به تبلیغ و ترویج الگوهای شایسته و بایسته مدنظر خود میپردازد، نتوانسته یک سیستم تمامیت خواه باشد که تمامیت را از آن خود کرده باشد. پرسش اینجاست که چرا این توفیق حاصل نشده است؟ و مسیر آینده چیست؟. من در پاسخ، به ماهیت بوروکراتیک دولت رانتیر رجوع میکنم. دولتهای رانتیر از سویی با عدم کارایی سازمانها روبهرو هستند و از سوی دیگر از همهگیر کردن استانداردهایی که ضمانت اجرایی داشته باشند و حالت غیرشخصی داشته باشند ناتوانند. این امر به معنای افزایش چندپارچگی نهادی میان سه آپاراتوس مذکور است. برای مثال طی چند دهه، ورود زنان به آموزش عالی در ایران به شدت افزایش یافت، این قضیه پیامدهایی داشت، تمایل به ورود به بازار کار و میل به استقلال مالی نزد دختران افزایش یافت. تعاملات بینفرهنگی در شرایطی که در شهرهای بسیارکوچک هم دانشگاههایی تأسیس شد افزایش یافت. دختران خوابگاه نشین زودتر به تجربه زندگی مستقل از خانواده دست یافتند. دانشجوشدن امکان مراودات و تعاملات بین دو جنس را افزایش داد. سطح توقعها و میزان آگاهی بالا رفت و تمایل به ازدواج خصوصاً ازدواجهای سنتی کاهش یافت، تابوی تجرد کمرنگ شد... تمامی این فرآیند نیروهایی را ایجاد و آزاد کرد که اکنون در مقابل آپاراتوس هژمونیک قرار دارند، بخشی از آنها به بیان و بروز این تقابل پرداختهاند. یا در نمونهای دیگر، آپاراتوس هژمونیک در هسته سخت قدرت میخواهد تمامیتِ گردش محتوا را به کنترل خود درآورد. اما همزمان فعالان اقتصاد رسمی و غیررسمی و کنترلکنندگان اقتصاد دولتی ایران، شرایطی را پدید میآورند که میلیونها گوشی هوشمند به شکل قانونی یا قاچاق وارد کشور میشود. واردات عظیم قانونی نشاندهنده ناهمسوییِ عملکرد کنترلکنندگان اقتصاد با آپاراتوس هژمونیک و واردات قاچاق نشاندهنده عدم کارایی این تشکیلات است. رسانههای جدید دائماً در حال باز اجتماعی کردن افراد با معیارهایی دیگرگون هستند و انواع حضور(حضور رهاتر ذهن و جسم)، به مثابه مطالبهای اپیدمیک طی تعاملات میانفرهنگی فراگیر میشود.
وی افزود: دولت رانتیر ما به دلیل تئوکرات بودنش، نمیتواند به اندازه کافی به سمت ایدهآل تایپ بوروکراسی وبری حرکت کند. نمیتواند روابط عامگرایانه را رواج دهد، نمیتواند صرف شهروندی و تخصص را ملاک استخدام قرار دهد. ارزشهای مشخصی را ملاک قرار میدهند و تعهد میخوانندش که به راحتی قابل سنجشِ استاندارد نیستند و امکان قضاوت سلیقهای در آنها بسیار بالا است و فراهم کننده امکان فراگیری نپوتیسم است. بعد میخواهد چارچوب فرهنگی خود را فراگیر کند، سازمانهایی که برای این هدف بهکار میگیرد به دلیل نپوتیسم و انواع خاصگراییهای دیگر، سازمانهایی چابک و کارا نیستند. منافع گروهی، فساد و چندپارگی ساختاری تصمیمگیری و اجرا دائماً تناقضهای جدیدی برای این سیستم پدید میآورد.
وحید میره بیگی در پایان سخنان خود را جمع بندی کرد و گفت: اگر این گفتمان سهسر بخواهد به اهداف تمامیتخواه خود برسد، باید منسجمتر شود، انسجامعملکردی در تمامی سازمانهایش به دست بیاورد و از سیاستگذاریهایش پیامدسنجی درستی داشته باشد. اینها مستلزم بوروکراسیهای کارا و هماهنگ و کمرنگتر شدن نقش شبکههای حامیپیرو است. کاراترکردن بوروکراسیهای دولتی مستلزم افزایش شفافیت و کاهش معیارهای خاصگرایانه (مانند نپوتیسم، گزینشهای عمومی و...) است. برای اینها باید وابستگی به رانت را کاهش دهد و بتواند با جامعه آشتی کند تا رونق اقتصادی ممکن شود و درآمدهای کلانِ جایگزین رانت نفتی (مالیات) بیافریند. از سویی بدون کاستن از شکاف دولت-ملت، و کاستن از فساد که خود متأثر از معیارهای خاصگرایانه در استخدامها و توزیع امکانات است، رونق اقتصادی ممکن نیست و ازسوی دیگر افزایش مالیات گیری و وابستگی به مالیات دولت را به جامعه پاسخگوتر میکند و از تمامیتخواهی میکاهد. نکته غمناک برای این گفتمان سه سر این است که آشتی کردن با جامعه اکنون در گروی تغییر آپاراتوس هژمونیک است، احتمالاً جامعه جز با ترکیبی از توزیعهای برنامهای و افزایش آزادیهای مدنی به دولت اعتماد نمیکند. باز توزیع شدید عامگرایانه به افزایش رفاه میانجامد که آگاهی جمعی را تشدید و بازهم دولت را پاسخگوتر میکند و آزادیهای مدنی نقطه مقابل تمامیت خواهی است. افق پیش روی آپاراتوس هژمونیک (تبلیغ و ترویج) تاریک است، هرچند برای دو آپاراتوس دیگر چنین نیست.
مشارکت سیاسی زنان در قالب تجمعات اعتراضی نمودی از هنر حضور آنها در جامعه است
سارا پارساخو، مدرس دانشگاه و عضو حلقه مطالعات مسائل اجتماعی زنان انجمن جامعه شناسی ایران، ضمن اشاره به اهمیت موضوع مشارکت سیاسی در ابعاد مختلف یعنی در سطوح مردم عادی و سطوح عالی، اظهار داشت: امروزه یکی از موضوعات مهم در جوامع که مورد مناقشه و بحث صاحب نظران مختلف است، مقوله مشارکت سیاسی یا همان حضور فعال سیاسی است و این باور نیز دیده می شود که دخالت مردم در امور سیاسی جوامع، نه تنها مخرب نیست، بلکه منجر به اقتدار نظام های سیاسی و استحکام آنها خواهد شد. درکشورهای توسعه یافته این مشارکت ها به صورت احزاب و نهاد های اجتماعی حمایت و هدایت می شوند که البته در تعاریف و ساختار و نوع فعالیت ها با احزاب و تشکل های سیاسی در جوامع توسعه نیافته کاملاَ متفاوت هستند.
این مدرس دانشگاه ادامه داد: در این جلسه با رویکرد بررسی مساله حضور یا مشارکت سیاسی مردمی، من به ابعادی از سیاست حضور به طور مشخص اقشار مختلف زنان در عرصه سیاسی و در قالب مشارکت سیاسی زنان آنها می پردازم. . حضور سیاسی زنان درسطح خرد و کلان، یکی از مباحث قابل توجه علوم اجتماعی و سیاسی است، که با وجود موانع فراوانی که در مسیر آنها وجود دارد، می بینیم که به صورت آرام در کشور ما هم در حال پیشروی است. اما اینکه چقدر این پیشروی موفق بوده یا چقدر براساس استانداردهای توسعه سیاسی و جنسیتی بوده است، هنوز محل مناقشه و جای تردید است. مشارکت سیاسی زنان در ایران از تعهدهای اجتماعی آنان ریشه می گیرد که در قالب فعالیت های معینی شکل یک پیشروی آرام به خود می گیرد. حضور زنان در عرصه های سیاسی به همبستگی ملی هم می تواند کمک کند چون در واقع مشارکت سیاسی زنان توجه خاص آنان به سرنوشت خودشان در جامعه و در نقش یک شهروند فعال موثر است. زنان درصحنه های سیاسی همیشه مطالباتی داشته و دارند. همچنین گاهی انتقادهایشان را در قالب تجمعات اعتراض آمیزی نیز دیده ایم که با توجه به محدودیت ها البته چنین تجمع هایی کمتر شکل می گیرند.
وی ادامه داد: چنانچه می بینیم در کشور ما، هر دولتی به ظاهر خود را پذیرای نقد منتقدین نشان می دهد و به نحوی از کنش انتقادی صحبت میکند که گویی جزئی از نیازهای اولیه حیات این دولت است. جایگاه قدرت با هر نوع دیدگاهی، همواره ظاهر را حفظ کرده و لااقل در بیان به شیوه خود، تلاش می کند که منتقد را به سوی خود بکشد اما در عمل می بینیم که انتقادات یک منتقد حقیقی، گه گاه هزینه های گزافی بر دوش او می گذارد. اعتراضات مطالبه محور زنان هم نوعی از کنش نقادانه است حتی اگر در قالب تجمعات کوچه خیابانی، انتشار بیانیه و یا ارائه درخواست هایی به مسئولان سازمان های مرتبط باشد. این نوع از اعتراض در تمام نقاط جهان دیده می شود. در اینجا خوب است که اشاره ای به نظرات آصف بیات داشته باشیم که به مجموعه ای از سیاست های غیررسمی مرتبط با اقشار فرودست جامعه تمرکز کرده است و زنان نیز از اقشار تحت ستم و فرودست جنسی/جنسیتی جامعه ما و بسیاری جوامع توسعه نیافته دیگر به شمار می آیند. از این رو بازشناسی اقدامات معمولی که در اکثر کشورهای در حال توسعه شایع است و توسط مردم عادی صورت می گیرد و به درک منطق پویایی آنها، اختصاص دارد، تحقیقات مفصلی با مولفه جنسیت می طلبد. مقصود از این اقدامات معمولی مردم عادی برای شکل دادن به یک پیشروی آرام با هدف باز کردن جایی برای خود و حضور در عرصه های مختلف از جمله سیاسی، فعالیت هایی است که به ظاهر و در چشم اغلب مشاهده گران شاید پیش پا افتاده به نظر رسد اما به تدریج و به موازات شرایط اقتصادی و سیاسی و تحولات فرهنگی یک جامعه، اثرگذاری خود را نشان خواهند داد. از این رو می توان گفت که شاید مشارکت سیاسی زنان در قالب تجمعات اعتراضی به ظاهرپیش پا افتاده به نظر بیاید و حتی از آن ممانعت شود، اما در حقیقت نمودی از "هنر حضور" آنها در جامعه است. این نوع مبارزه زنان برای ایجاد تغییر، همان مبارزه آرامی است که در نظرات آصف بیات به آن :«پاسخ های طبیعی به اضطرار بقا و تمایل به داشتن یک زندگی شرافتمندانه» نام گرفته است. زمانی که تمایل برخی از اقشار مردمی،از جمله مطالبات طبیعی و نه چندان پیچیده زنان، از سوی دولت نادیده گرفته شود، روحیه اعتراض در بستر فضاهای عمومی محتمل است. چراکه این قشر جنسی/جنسیتی، به دلیل منافع یکسان و شرایط اغلب مشابه، گرچه شاید از هم دور باشند و جمعی از آنها شکل نگیرد، اما قدرت ارتباط با یکدیگر را به صورت بالقوه و ذخیره شده دارند.
پارساخو افزود:مشارکت سیاسی یک حق مسلم زنان است و تحقق حقوق زنان معیاری بارز برای ارزیابی وضعیت اجتماعی، اقتصادی، و سیاسی آنها است .اما همواره حضور زن در عرصه سیاست با موانع فراوانی همراه بوده است. زنان ایران مطالبات خود را در تریبون های مختلف نجوا می کنند. از مطالبات خرد تا کلان. چرا که همانقدر که نقش رای دهنده فعال از آنها انتظار می رود سهم خواهی از کرسی های سیاسی هم حق مسلم آنهاست. اما متاسفانه گاهی شاهدیم که افکار سنتی افراطی، در جامعه چنان نهادینه شده است که تصرف منابع ثروت و قدرت و سیاست را همیشه توسط مردان معتبر می داند .همین موضوع زنان را به حاشیه می کشاند چنانکه زنان به همان فعالیت های اجتماعی، فرهنگی بسنده کرده وموانع و محدودیت های بغرنجی در ورود به سیاست حس می کنند. حتی سوء استفاده های متعدد از زنان به عنوان پیاده نظام قدرت ها، دولت ها، مجلس ها و حتی شوراهای شهری که بر سرکار می آیند دیده می شود که این موضوع بنا به آنچه قابل مشاهده است روبه افزایش و پدیده ای خطرناک است. عادی سازی این امر منجر به شکل گیری گروه هایی از زنان نسل جوان شده که خود را ملزم به تابعیت از جناح های سیاسی خود بدون دقت و حساسیت جنسیتی می دانند و ماسک تبلیغ چی مردان سیاسی و زنان کم شمار سیاسی را قبول کرده اند و این بسیار اتفاق ناخوشایند و خلاف مبانی توسعه جنسیتی است که قرار بوده متوازن باشد و نه در خدمت گروه های خاص و محدود. مرد و زن هر دو در زمینه آزادی برای کسب ارزش هاي انسانی مساوی هستند، اما چالش های درهم تنیده ای، زنان را از مشارکت های سیاسی دور می کند و این موضوع در جوامع خاورمیانه و همچنین جوامعی که سیاست زده هستند و حتی در سطح آکادمیک هم دیده می شود، بیشتر است.
پارساخو در پایان بحث خود گفت: زنان باید در ساختارهای سیاسی، اجتماعی هم طراز مردان به تصدی مشاغل حساس کشوری برسند، چرا که در فرآیند توسعه همه جانبه جهانی، از این اصل گریزی نیست و کشور ما هم مدعی تلاش در همین مسیر اما با شیوه خود است. شیوه خاص خاورمیانه که همانطور که اشاره کردم شیوه حضور و کنشگری مردم و زنان هم به همین نسبت در خاورمیانه متفاوت می شود. اما در نهایت هدفی جز برابری انسانی نیست. موانع ورود زن در سیاست در ایران به معضلی تبدیل شده که هنوزدر کشاکش موضوعات همایش ها، رسانه ها، مقالات و کتب سیاسی دست به دست می شود. زنان تحصیل کرده و نوآور، که شاید شایستگی لازم و مندرج در ارزشیابی سیاسی را دارند، حضورشان همچنان محدود به اشخاص و طبقات خاص یا تحت تاثیر سیاست های جناح های خاص سیاسی است و این مسئله سیاست زدایی نشده است. اگر سیر گزینشی انتخابات ایران را هم مرور کنیم، اغلب صاحب نظران سیاسی بر این باورند که زنان در شکل دادن به قدرت های سیاسی و تحولات بزرگ کشور همواره موثر بوده اند، اما از وعده های صاحبان قدرت مبنی بر انتصاب و انتخاب زنان در جایگاه سیاست بعد از به قدرت رسیدن آنها به صدها عذر و بهانه بی بهره می مانند. اما آیا زنان به نشانه اعتراض به چنین بی عدالتی باید از صحنه های انتخاباتی کناره بگیرند یا با حضور در کنش های کوچک و بزرگ سیاسی، اعلام هویت کنند؟ گاهی شاهدیم که بعضی از مردان سیاسی ایران حتی با توهین نامحسوسی زنان را ناتوان از ریاست کرسی های کلان می دانند. اما این سوال را باید همواره باز گذاشته و مرور کنیم و فراموش نکنیم که: آیا از میلیون ها زنی که پای صندوق های رای می آیند و هزاران مبلغ و حامی جناح های مختلف سیاسی در کشور، هیچ زنی شایستگی بیشتری از مردان برای تصدی مثلاَ وزارت در این جایگاه ندارند؟. همچنین دولت ها فراتر از وعده های تحقق نیافته لازم است که فراموش نکنند، یکی ازمطالبات جامعه مدنی، حضور زن در سطوح عالی سیاسی است، که هم به لحاظ حقوقی و هم اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی باید برایش کارسازی شود. اما متاسفانه همواره پس از فروکش کردن شور انتخاباتی می بینیم که حتی گاهی مردانی که برای کسب مسندهای قدرت در حال جنگ هستند، پتک تحقیر بر فرق زنان می کوبند تا بلکه صحنه سیاسی را به نفع خود رقم بزنند، بدون اینکه به حق این نیم جامعه از عرصه سیاسی و حضور در این عرصه توجه کنند.
نشست تخصصی حلقه مطالعاتی مسائل اجتماعی زنان انجمن جامعه شناسی ایران، با عنوان «بازنمایی جنسیت در برنامه های سیمای ملی با تاکید بر برنامه دورهمی» روز دوشنبه 24 اردیبهشت ماه 1397 با حضور دکتر مهدی منتظرقائم (عضو هیات علمی دانشگاه تهران)، دکتر اعظم راودراد (عضو هیات علمی دانشگاه تهران) و شیما شعاعی (کارشناس علوم ارتباطات و عضو حلقه مطالعاتی مسائل اجتماعی زنان) برگزار شد.
رسانه از طریق برنامه های پربیننده ای چون دورهمی سعی در تقویت نابرابری دارند
شیما شعاعی در ابتدای این جلسه با اشاره به اینکه بازنمایی ها، یک ساخت رسانه ای و زبانی واقعیت هستند؛ گفت: نابرابریها ریشه در گفتمان و ایدئولوژی حاکم دارند. وی ادامه داد: از آنجایی که سیمای جمهوری اسلامی یک رسانه ملی و سراسری است، بازنمایی های آن شناخت و باور عمومی درباره واقعیت را شکل می دهد و تجربه ما از بررسی برنامه های مختلف تلویزیون نشان می دهد بازنمایی های جنسیت زده و تبعیض آمیزی در این رسانه تولید و بازتولید شده است. پس می توان نتیجه گرفت سیمای ملی ما طی 40سال گذشته برخلاف آنچه در قانون اساسی مبنی بر برابری زنان و مردان و همه آحاد جامعه آمده است، عمل کرده البته در این راستا باید در نظر داشت این بازنمایی بر مبنای گفتمان موجود که همان مردسالاری است، شکل گرفته است.
این عضو حلقه مطالعات زنان در بخش دیگری از اظهارات خود با اشاره به رویکرد استوارت هال درباره بازنمایی های رسانه ای گفت: از آنجایی که بازنمایی ها با مناسبات قدرت در آمیخته اند؛ تولید و اشاعه معانی مرجح در جامعه که همان مردسالاری یا به عبارتی فرادستی مردان و فرودستی زنان است را تقویت می کنند. به بیان دیگر رسانه از طریق برنامه های پربیننده ای چون دورهمی سعی در تقویت نابرابری دارد.
وی در بخش دیگری از اظهارات خود با اشاره به اینکه کلیشه ها نقش مستمری در بازتولید کلیشه های جنسیتی دارند؛ افزود: به طور مثال می توان به موضوع «حق طلاق»، که در واقع وکالت در طلاق است نه اعطای حق، اشاره کرد که از سوی مهران مدیری؛ مجری این برنامه با مفاهیم جنسیت زده ای مانند «مردان مطیع زنان» به مثابه امری طنزآلود مطرح می شود، که البته طرح این موضوع به جا بوده اما نه با کلامی غیر تخصصی. این ضعف به دلیل فقدان کارشناس ها و متخصصین حوزه جنسیت در نظارت بر محتواست که در اکثر نقاط جهان به دلیل اهمیت توسعه جنسیتی، این نظارت در حوزه فرهنگی وجود دارد. اما در سیمای ملی ما و برنامه های پرمخاطب، مثل دورهمی دیده نمیشود یا اینکه در جایی دیگری در واکنش به زنانی که برای حضور در ورزشگاه دست به تغییر چهره یا به عبارتی مقاومت زده اند، دست به تمسخر می زند و آن را بی مورد می داند. از موارد دیگری که می توان به آن اشاره کرد طرح موضوع «صیغه» به عنوان یک امرپذیرفته اجتماعی و در راستای حمایت از زنان است.
وی در پایان اظهار کرد: دورهمی همچون اغلب برنامه های سیمای ملی سعی دارد گفتمان غالب یا مردسالاری که با مناسبات قدرت گره خورده را بازتولید کند. و از این طریق به شکل آگاهانه یا غیرآگاهانه تبعیض علیه زنان را طبیعی و پذیرفته شده جلوه دهد.
موقعیت مسلط مردانه در برنامه دورهمی بصورت آشکار و نهان، حمایت می شود
سخنران دوم این جلسه دکتر اعظم راودراد، بود. او گفت: اگر قرار باشد به برنامه دورهمی بپردازیم، پس نیاز بود که داده هایی را در آورده و لااقل چند قسمت را تحلیل کنیم، اما این چیزی که در حال حاضر می گویم بر اساس بازتاب ها و تحلیل های کلی خواهد بود با توجه به قسمت هایی که خودم دیدم.
وی افزود: مهران مدیری به عنوان یک هنرمند، شخصی خلاق است و بحث ما اینجا بحث ارزش یابی توان هنری او نیست. بلکه هدف ما پرداختن به مسائل اجتماعی لابلای این آثار باید باشد. معمولا کمتر پیش می اید که رسانه ها باورهای موجود را به چالش بکشند و این چندان عجیب نیست. پس باید درباره تحلیل جنسیتی در برنامه های صدا و سیما ابتدا سخن گفت. البته در این باره مفصل کارتحقیقاتی انجام شده است اما در جمع بندی می توان گفت تضاد بین زن سنتی و زن مدرن در سیمای ملی مشهود است. فضایی که تصویر زن سنتی در آن با ویژگی های کلیشه ای فرهنگی و سنتی یک مادر، همسرو دارای نقش های خانوادگی سنتی و نه اجتماعی غلبه دارد و ما کمتر شاهد زن مدیر و توانمندی که حتی در خانواده از پس مشکلات بر بیاید، در صدا و سیمای ملی هستیم. پس وقتی از این فضای کلی صدا و سیمای ملی حرکت کنیم به سمت تحلیل برنامه ها و به طور مشخص برنامه های مهران مدیری و کلیت برنامه های او، می توان از طنزی که تقریبا سال 74 با یک زوج به اسم رامین و مریم شروع شد و پرمخاطب شد؛ آغاز کرد. در همه این برنامه ها تا به امروز که برنامه دورهمی مدنظرتحلیل ما است، همچنان غلبه زن سنتی را ما می بینیم، همراه با اغراق هایی که به طنز برمی گردد. البته او هم زن و هم مرد را هجو می کند. اما بحث اینست که در عین این هجوسازی، کلیشه های مسلط جنسیتی را همچنان پررنگ می بینیم و موقعیت مسلط مردانه را می بینیم که در برنامه دورهمی به صورت آشکار و نهان، حمایت می شود.
راودراد ادامه داد: مثلا مهران مدیری از واژه زن ذلیلی زیاد در برنامه هایش استفاده می کند. یا وقتی در سریالی دیگر این گونه بازنمایی می شود که مردی با همسرش با محبت رفتار می کند، مورد تمسخر قرار می گیرد. بنابراین مدیری در کل، دفاع مردانه از موقعیت مردانه مسلط در جامعه می کند و این در برنامه دورهمی نیز دیده می شد. تصویری که او از مردان مطیع در برنامه ها و ساخته هایش نشان می داد و به تمسخر می کشید تاحدی پارادوکسیکال نیز بوده است. او از یک طرف با تمسخر موقعیت های همسردوستی، از موقعیت مسلط مردانه دفاع می کند. اما از طرفی در جایی نشان می دهد که مردان مدعی قدرت و سلطه، اما در خانه به همسران خود یواشکی کمک می کنند و البته باز هم به صورت طنز و تمسخرآمیز این موضوع را تصویر سازی می کند. پس این رویکرد او در نمایش ها و بازنمایی ها، همواره پارادوکسیکال بوده است.
این استاد دانشگاه افزود: برنامه دورهمی دوبخش متفاوت داشت. یکی نمایش ها و یکی بخش گفتگو با مهمانان و افراد در سالن. بازهم می بینیم هجو زنان و مردان در نمایش ها صورت می گیرد و مثلا سیامک انصاری را می بینیم که در دورهمی هم مانند شب های برره تنها شخص عاقل در نظر ما و عموم است. اما ویژگی های هجوآمیز مردان و زنان در دورهمی کاملاَ فرق دارد. مردان فرصت طلب، مادی گرا، ولی زنان ساده لوح و فاقد قدرت تشخیص، نشان داده شدند. همین خصوصیات را در یکی از سری های دورهمی، کارکتری به نام «قیمت» داشت اما ویژگی زرنگی هم به او داده بود. همسری داشت کاملاَ مطیع شخصیت قیمت، که معایب او را حتی حسن می دید. این نوع بازنمایی مهران مدیری از نقش های جنسیتی بود. اما خارج از بخش نمایش، در برنامه دورهمی ما زنان موفقی را هم در بخش گفتگو با مهمانان می دیدیدم. در مواردی که اواخر من به قصد بررسی دیدم، در ظاهرسوالات عمومی بودند و چندان جنسیت زده نبودند. اما بخش هایی که زنان و مردان بالا می آمدند، با اینکه اغلب زنان خانه دار بودند. اما گاهی زنانی بالا می آمدند که شاغل بودند و اتفاقاَ شغل های خاصی داشتند. پس در قسمت گفتگو با حضار به نظر من نمی توان گفت چندان کلیشه ای بوده است.
راودرارد در پایان بحث خود را جمع بندی کرد و گفت: در نهایت اینکه مهران مدیری در صدا و سیما برنامه دارد، کلا نشان این است که رویکرد او با نگاه جنسیتی صدا و سیما که اول توضیح دادم نزدیک است. اما این طنز است و قطعاَ ویژگی طنز این است که نمایش زنانی متفاوت را برجسته کند. شاید دلیلش این بود که دورهمی صرفاَ برنامه نمایش نبود. بخش های غیرنمایشی برنامه کمتر جنسیت زده بود. اما درباره خود مهران مدیری و بقیه کارهایش می توان نکته مثبتی درباره نقش او در طنز و معرفی زنان بازیگر طنز هم گفت. او از معدود کسانی بوده است که تا امروز زنان را معرفی کرد و قبل ترها زنان همیشه نقش طنز داشتند ولی امروز می بینیم که با وجود مهران مدیری و شاید برخی افراد دیگر نقش های تصویری طنز زنان نوشته شد و با این فعالیت ها زنان توانستند توانمندی تصویری طنز خود را نشان دهند و این موضوع که در برنامه های او درباره زنان برجسته شد، می تواند جنبه مثبت برنامه های وی باشد.
برنامه های سیمای ملی باز تولید کلیشه های جنسیتی است
در بخش پایانی این میزگرد، سخنران سوم، دکتر مهدی منتظرقائم گفت: قبل از بازنمایی جنسیت بایستی در تحلیل برنامه های صدا و سیما مفهوم و سیاست ژانری را بررسی کرد و شایسته است بر اساس آرمان ژانری گفت برای برنامه های رادیو و تلویزیون شایسته است چه برنامه هایی از لحاظ کمیت و کیفیت عرضه نماید و در آن کلیت ژانری آن را داوری نمود.
وی با اشاره به بخش هایی از برنامه دورهمی، همچون؛ حضور مهمان ویژه و صحبت های وی در خصوص شرکتش در کلاس آموزشی به دلیل التماس کردن و اصرار او که به عنوان یک زن از موقعیت زنانه خود استفاده کرده یا اینکه در برنامه اعلام کرده بعد از بیرون آمدن از برنامه باید با پدرش تماس گرفته و به او توضیح دهد، گفت: زمانی که مکانیزم های مرد سالارانه سنتی از جمله سلطه پدر زن را حتی با وجود سن بالا با خود می کشاند نباید فقط به مهران مدیری ایراد گرفت. نقش مهران مدیری به تنهایی در برنامه برساخته نمی شود بلکه در تعامل با زنان شرکت کننده در برنامه برساخته می شود و برساخت نقش، تنها استراتژیک مهران مدیری نیست بلکه تمام ویژگی های سنتی در تعامل با زن ایرانی تحت سلطه مردسالارانه معنا پیدا میکند. یا در جای دیگر صحبت های زوجی در خصوص احترام و اعتراف زن بر بی تحمل بودن خودش، را می توان اینگونه تحلیل کرد که حضور زنان در این برنامه و بازنمایی که از خود دارند نشان می دهد که این زنان دارای پذیرش بالایی از سلطه مردسالارانه و فرودستی زنانه بوده و مجری را خواسته یا بالاجبار به سمت تقویت منظر مردسالارانه و عرفی سوق می دهد و مهران مدیری در این جا به واسطه حضور جنس زن در برنامه در چالش ایدئولوژیک قرار نمی گیرد تا مجبور شود گفتمان خود را از حالت جنسیت زده خارج کند.
عضو هیات علمی دانشگاه تهران افزود: بایستی در تحلیل هر دو طرف را مد نظر قرار داد صرف اینکه یک برنامه ساز را مورد نقد قرار داد در واقع نادیده گرفتن قالب برنامه است که مشارکتی نیز هست و هرچند در این آیتم مشارکتی نوع مخاطب، پوشش و... پیش بینی شده و صداو سیما جانب احتیاط را رعایت می کند اما با این حال نقش ها و گفتگوهایی که در این فضا شکل می گیرد خواسته یا ناخواسته پذیرش تسلط مردانه و فرودستی زنانه است.
دکتر منتظر قائم در آخر سخنرانی خود در خصوص این که برای برون رفت از این مسئله چه باید کرد خاطر نشان کرد: آیا 40 میلیون زن ایرانی نقشی در کنش، نظریه پردازی و ظلم هایی که به آنها می شود ندارند؟ مکانیسم های مشارکت و هم افزایی مهم است. اولین اقدام این است است که از استراتژی فرافکنی دست برداشته و دست به عمل بزنیم.