حلقه زنان 6خرداد97 2نشست حلقه مطالعاتی مسائل اجتماعی زنان با عنوان «سیاست حضور و چالش های جنسیتی در فعالیت های سیاسی» روز یکشنبه 6 خردادماه 1397 در سالن جلسات انجمن جامعه شناسی ایران برگزار شد. تحلیل گران این جلسه، وحید میره بیگی (مولف و پژوهشگر) و سارا پارساخو (مدرس دانشگاه، مولف و عضو حلقه مطالعات مسائل اجتماعی زنان) بودند که مباحث خود را با موضوه چالش هایی که براساس جنسیت بر سر راه افراد در ارتقاء سیاسی یا کنشگری سیاسی موجود است، از زوایای مختلف ارائه کردند.

امروز زنان در عرصه‌ عمومی در حال معنا دادن به تن خویش به مثابه مایملک خویش‌اند

وحید میره بیگی، دانشجوی دکتری جامعه شناسی سیاسی و پژوهشگرگفت: در مورد کشورهایی که ابعاد مختلف حقوق زنان در آن‌ها وضعیت مناسبی ندارد و خصوصاً راجع به کشورهای خاورمیانه، سه تبیین کلی شکل گرفته است. یکی بر اسلام، فرهنگ و فقه اسلامی تمرکز می‌کند، دیگری بر سنت و هنجارهای محافظه‌کارانه و پاتریمونیالیستی و سومی بر اقتصاد‌سیاسی (رانتیریسم) تمرکز دارد. من قصد دارم به بعد دیگری از دولت رانتی بپردازم که نظریات رانتیریسم معمولاً آن را مغفول گذاشته‌اند و با پرداختن به این بعد دو تبیین دیگر را را هم وارد بحثم می‌کنم.

وی افزود: دولت رانتیر را دارای ویژگی‌های خاصی دانسته‌اند. از قبیلِ این موارد:

-منبع مالی اصلی درآمدهای دولت‌های رانتیر، رانت است نه مالیات یا سودزایی شرکت‌های دولتی و...

  • -استمرار درآمدهای دولت تا حد زیادی به بازارهای جهانی و سیاست‌های جهانی وابسته می‌شود. یعنی اقتصاد ملی نسبت به نوسانات بازار نفت و تحریم‌ بین‌المللی آسیب‌پذیر می‌شود. این‌ها دو بحران بیرونی پیش‌روی دولت رانتیرند که گاه آن را به سیاست کاهش وابستگی به رانت ترغیب می‌کنند.
  • -دولتِ سرخوش از درآمدهای کوتاه‌مدت و گاه میان‌مدت مطمئن، از جامعه مستقل می‌شود و با توزیع رانت‌های وافر، جامعه‌ را به خود وابسته می‌کند. رانت‌ها معمولاً به شکل غیربرنامه‌ای (استانداردنشده) و مبتنی بر قواعد خاص‌گرایانه توزیع می‌شوند که باعث پیدایش شبکه‌های حامی-پیرو (کلاینتلیسم/ پاتروناژ) می‌شود.غلبه‌ قواعد خاص‌گرایانه به فساد و عدم شفافیت و ناکارآمدی سازمان‌های دولتی می‌انجامد. زیرا شایسته‌سالاری و تخصص‌سالاری را کاهش و خویشاوندسالاری و باندبازی را افزایش می‌دهد. به همین دلیل بسیاری از مدیران رده‌بالا و بلندپایگانی که در این شبکه‌های حامی-پیرو رشد می‌کنند صلاحیت‌های لازم را ندارند، زیردستان خود را با معیار حفظ یا ارتقای موقعیت خود انتخاب می‌کنند. فساد و ناکارآمدی تشدید می‌شود.
  • - چنین دولتی را دارای دو آپاراتوسِ ضد دموکراسی دانسته‌اند: تطمیع و ترعیب. توزیع رانت‌ها موجب تطمیع لااقل بخش‌هایی از جامعه و خرید رضایت آنها می‌شود. هزینه‌کردن قسمتی از رانت‌های عظیم برای توسعه‌ دستگاه‌های انتظامی، نظامی و امنیتی موجب ایجاد امکان ترعیب و سرکوب جامعه می‌شود. به بیان ماتیاس باسدا: دولت‌های رانتیر حفظ صلح داخلی را از طریق ترکیب یک آپاراتوس امنیتی عظیم با سیاست‌های توزیعی سخاوتمندانه انجام می‌دهند.

حلقه زنان 6خرداد97 1وحید میره بیگی در خصوص تاثیر رانتیریسم بر شرایط زنان ادامه داد: مهم‌ترین نکته‌ای که در مورد تأثیر رانتیریسم بر شرایط زنان مورد بحث قرار گرفته است، به مشارکت اقتصادی زنان برمی‌گردد. اما پرسش دیگری هم قابل طرح است. جز ورود زنان به عرصه‌ عمومی از طریق اشتغال، رانتیریسم بر چه ابعاد دیگری از حقوق زنان در ایران تأثیر می‌گذارد؟ و چگونه تأثیر می‌گذارد؟ در تحلیل روابط دولت‌ رانتیر و جامعه، مسئله‌ دیگری نیز وجود دارد که مغفول مانده است: تئوکراتیک بودن دولت‌های رانتیر. بسیاری از دولت‌های رانتیر با اسلام ‌سیاسی پیوند دارند و ممکن است دستگاه‌های بوروکراتیک عریض‌ و‌ طویلی را به ‌منظور مدیریت‌ فرهنگی جامعه به کار بگیرند. به نظر بنده، جای دستگاه‌های تبلیغی و ترویجی رژیم‌های رانتیر در الگوی نظری مطالعات رانتیریسم خالی است.

وحید میره بیگی گفت: در جامعه‌ ما آپاراتوس هژمونیک، می‌خواهد از بالا و طی سلطه‌ فرهنگی به یاری آپاراتوس سرکوب و تطمیع معیارهای خودش را بقبولاند. اما مقاومت‌های بسیاری دائماً در حال شکل‌گیری بوده‌اند، امروز زنان در عرصه‌ عمومی در حال معنا دادن به تن خویش به مثابه مایملک خویش‌اند. شادی و شوخی، خودنمایی، ورزش و سرگرمی را تمرین می‌کنند. برخی حاضرند در راستای حجاب عرفی هزینه بدهند، شیوه‌های مقاومت جدیدی خلق می‌کنند، با گریم راهی استادیوم می‌شوند. در کنار خیابان ساز می‌زنند و... به نظر می‌رسد این آپاراتوس هژمونیک گسترده، که به مدد تأمین‌مالی سنگین رانتی، قالب‌ دهی به ایستارها و ترجیحات را از برنامه‌های تلویزیونی کودکان و قواعد نظام آموزشی شروع می‌کند و تا جایی که ممکن است به تبلیغ و ترویج الگوهای شایسته و بایسته‌ مدنظر خود می‌پردازد، نتوانسته یک سیستم تمامیت ‌خواه باشد که تمامیت را از آن خود کرده باشد. پرسش اینجاست که چرا این توفیق حاصل نشده است؟ و مسیر آینده چیست؟. من در پاسخ، به ماهیت بوروکراتیک دولت ‌رانتیر رجوع می‌کنم. دولت‌های رانتیر از سویی با عدم کارایی سازمان‌ها روبه‌رو هستند و از سوی دیگر از همه‌گیر کردن استانداردهایی که ضمانت اجرایی داشته باشند و حالت غیرشخصی داشته باشند ناتوانند. این امر به معنای افزایش چندپارچگی نهادی میان سه آپاراتوس مذکور است. برای مثال طی چند دهه، ورود زنان به آموزش عالی در ایران به شدت افزایش یافت، این قضیه پیامدهایی داشت، تمایل به ورود به بازار کار و میل به استقلال مالی نزد دختران افزایش یافت. تعاملات بین‌فرهنگی در شرایطی که در شهرهای بسیارکوچک هم دانشگاه‌هایی تأسیس شد افزایش یافت. دختران خوابگاه‌ نشین زودتر به تجربه‌ زندگی مستقل از خانواده دست یافتند. دانشجوشدن امکان مراودات و تعاملات بین دو جنس را افزایش داد. سطح توقع‌ها و میزان آگاهی بالا رفت و تمایل به ازدواج‌ خصوصاً ازدواج‌های سنتی کاهش یافت، تابوی تجرد کمرنگ شد... تمامی این فرآیند نیروهایی را ایجاد و آزاد کرد که اکنون در مقابل آپاراتوس هژمونیک قرار دارند، بخشی از آن‌ها به بیان و بروز این تقابل پرداخته‌اند. یا در نمونه‌ای دیگر، آپاراتوس هژمونیک در هسته‌ سخت قدرت می‌خواهد تمامیتِ گردش محتوا را به کنترل خود درآورد. اما همزمان فعالان اقتصاد رسمی و غیررسمی و کنترل‌کنندگان اقتصاد دولتی ایران، شرایطی را پدید می‌آورند که میلیون‌ها گوشی هوشمند به شکل قانونی یا قاچاق وارد کشور می‌شود. واردات عظیم قانونی نشان‌دهنده‌ ناهمسوییِ عملکرد کنترل‌کنندگان اقتصاد با آپاراتوس هژمونیک و واردات قاچاق نشان‌دهنده‌ عدم کارایی این تشکیلات است. رسانه‌های جدید دائماً در حال باز اجتماعی ‌کردن افراد با معیارهایی دیگرگون هستند و انواع حضور(حضور رهاتر ذهن و جسم)، به مثابه مطالبه‌ای اپیدمیک طی تعاملات میان‌فرهنگی فراگیر می‌شود.

وی افزود: دولت رانتیر ما به دلیل تئوکرات بودنش، نمی‌تواند به اندازه‌ کافی به سمت ایده‌آل تایپ بوروکراسی وبری حرکت کند. نمی‌تواند روابط عام‌گرایانه را رواج دهد، نمی‌تواند صرف شهروندی و تخصص را ملاک استخدام قرار دهد. ارزش‌های مشخصی را ملاک قرار می‌دهند و تعهد می‌خوانندش که به راحتی قابل سنجشِ استاندارد نیستند و امکان قضاوت سلیقه‌ای در آن‌ها بسیار بالا است و فراهم کننده‌ امکان فراگیری نپوتیسم است. بعد می‌خواهد چارچوب فرهنگی خود را فراگیر کند، سازمان‌هایی که برای این هدف به‌کار می‌گیرد به دلیل نپوتیسم و انواع خاص‌گرایی‌های دیگر، سازمان‌هایی چابک و کارا نیستند. منافع گروهی، فساد و چندپارگی ساختاری تصمیم‌گیری و اجرا دائماً تناقض‌های جدیدی برای این سیستم پدید می‌آورد.

وحید میره بیگی در پایان سخنان خود را جمع بندی کرد و گفت: اگر این گفتمان سه‌سر بخواهد به اهداف تمامیت‌خواه خود برسد، باید منسجم‌تر شود، انسجام‌عملکردی در تمامی سازمان‌هایش به دست بیاورد و از سیاست‌گذاری‌هایش پیامدسنجی درستی داشته ‌باشد. این‌ها مستلزم بوروکراسی‌های کارا و هماهنگ و کمرنگ‌تر شدن نقش شبکه‌های حامی‌پیرو است. کاراترکردن بوروکراسی‌های دولتی مستلزم افزایش شفافیت و کاهش معیارهای خاص‌گرایانه (مانند نپوتیسم، گزینش‌های عمومی و...) است. برای این‌ها باید وابستگی به رانت را کاهش دهد و بتواند با جامعه آشتی کند تا رونق اقتصادی ممکن شود و درآمدهای کلانِ جایگزین رانت نفتی (مالیات) بیافریند. از سویی بدون کاستن از شکاف دولت-ملت، و کاستن از فساد که خود متأثر از معیارهای خاص‌گرایانه در استخدام‌ها و توزیع امکانات است، رونق اقتصادی ممکن نیست و ازسوی دیگر افزایش مالیات ‌گیری و وابستگی به مالیات دولت را به جامعه پاسخگوتر می‌کند و از تمامیت‌خواهی می‌کاهد. نکته‌ غمناک برای این گفتمان سه ‌سر این است که آشتی کردن با جامعه اکنون در گروی تغییر آپاراتوس هژمونیک است، احتمالاً جامعه جز با ترکیبی از توزیع‌های برنامه‌ای و افزایش آزادی‌های مدنی به دولت اعتماد نمی‌کند. باز توزیع ‌شدید عام‌گرایانه‌ به افزایش رفاه می‌انجامد که آگاهی‌ جمعی را تشدید و بازهم دولت را پاسخگوتر می‌کند و آزادی‌های مدنی نقطه‌ مقابل تمامیت‌ خواهی است. افق پیش روی آپاراتوس هژمونیک (تبلیغ و ترویج) تاریک است، هرچند برای دو آپاراتوس دیگر چنین نیست.

مشارکت سیاسی زنان در قالب تجمعات اعتراضی نمودی از هنر حضور آنها در جامعه است

حلقه زنان 6 خرداد97 3سارا پارساخو، مدرس دانشگاه و عضو حلقه مطالعات مسائل اجتماعی زنان انجمن جامعه شناسی ایران، ضمن اشاره به اهمیت موضوع مشارکت سیاسی در ابعاد مختلف یعنی در سطوح مردم عادی و سطوح عالی، اظهار داشت: امروزه یکی از موضوعات مهم در جوامع که مورد مناقشه و بحث صاحب نظران مختلف است، مقوله مشارکت سیاسی یا همان حضور فعال سیاسی است و این باور نیز دیده می شود که دخالت مردم در امور سیاسی جوامع، نه تنها مخرب نیست، بلکه منجر به اقتدار نظام های سیاسی و استحکام آنها خواهد شد. درکشورهای توسعه یافته این مشارکت ها به صورت احزاب و نهاد های اجتماعی حمایت و هدایت می شوند که البته در تعاریف و ساختار و نوع فعالیت ها با احزاب و تشکل های سیاسی در جوامع توسعه نیافته کاملاَ متفاوت هستند.

این مدرس دانشگاه ادامه داد: در این جلسه با رویکرد بررسی مساله حضور یا مشارکت سیاسی مردمی، من به ابعادی از سیاست حضور به طور مشخص اقشار مختلف زنان در عرصه سیاسی و در قالب مشارکت سیاسی زنان آنها می پردازم. . حضور سیاسی زنان درسطح خرد و کلان، یکی از مباحث قابل توجه علوم اجتماعی و سیاسی است، که با وجود موانع فراوانی که در مسیر آنها وجود دارد، می بینیم که به صورت آرام در کشور ما هم در حال پیشروی است. اما اینکه چقدر این پیشروی موفق بوده یا چقدر براساس استانداردهای توسعه سیاسی و جنسیتی بوده است، هنوز محل مناقشه و جای تردید است. مشارکت سیاسی زنان در ایران از تعهدهای اجتماعی آنان ریشه می گیرد که در قالب فعالیت های معینی شکل یک پیشروی آرام به خود می گیرد. حضور زنان در عرصه های سیاسی به همبستگی ملی هم می تواند کمک کند چون در واقع مشارکت سیاسی زنان توجه خاص آنان به سرنوشت خودشان در جامعه و در نقش یک شهروند فعال موثر است. زنان درصحنه های سیاسی همیشه مطالباتی داشته و دارند. همچنین گاهی انتقادهایشان را در قالب تجمعات اعتراض آمیزی نیز دیده ایم که با توجه به محدودیت ها البته چنین تجمع هایی کمتر شکل می گیرند.

وی ادامه داد: چنانچه می بینیم در کشور ما، هر دولتی به ظاهر خود را پذیرای نقد منتقدین نشان می دهد و به نحوی از کنش انتقادی صحبت می‌کند که گویی جزئی از نیازهای اولیه حیات این دولت است. جایگاه قدرت با هر نوع دیدگاهی، همواره ظاهر را حفظ کرده و لااقل در بیان به شیوه خود، تلاش می کند که منتقد را به سوی خود بکشد اما در عمل می بینیم که انتقادات یک منتقد حقیقی، گه گاه هزینه های گزافی بر دوش او می گذارد. اعتراضات مطالبه محور زنان هم نوعی از کنش نقادانه است حتی اگر در قالب تجمعات کوچه خیابانی، انتشار بیانیه و یا ارائه درخواست هایی به مسئولان سازمان های مرتبط باشد. این نوع از اعتراض در تمام نقاط جهان دیده می شود. در اینجا خوب است که اشاره ای به نظرات آصف بیات داشته باشیم که به مجموعه ای از سیاست های غیررسمی مرتبط با اقشار فرودست جامعه تمرکز کرده است و زنان نیز از اقشار تحت ستم و فرودست جنسی/جنسیتی جامعه ما و بسیاری جوامع توسعه نیافته دیگر به شمار می آیند. از این رو بازشناسی اقدامات معمولی که در اکثر کشورهای در حال توسعه شایع است و توسط مردم عادی صورت می گیرد و به درک منطق پویایی آنها، اختصاص دارد، تحقیقات مفصلی با مولفه جنسیت می طلبد. مقصود از این اقدامات معمولی مردم عادی برای شکل دادن به یک پیشروی آرام با هدف باز کردن جایی برای خود و حضور در عرصه های مختلف از جمله سیاسی، فعالیت هایی است که به ظاهر و در چشم اغلب مشاهده گران شاید پیش پا افتاده به نظر رسد اما به تدریج و به موازات شرایط اقتصادی و سیاسی و تحولات فرهنگی یک جامعه، اثرگذاری خود را نشان خواهند داد. از این رو می توان گفت که شاید مشارکت سیاسی زنان در قالب تجمعات اعتراضی به ظاهرپیش پا افتاده به نظر بیاید و حتی از آن ممانعت شود، اما در حقیقت نمودی از "هنر حضور" آنها در جامعه است. این نوع مبارزه زنان برای ایجاد تغییر، همان مبارزه آرامی است که در نظرات آصف بیات به آن :«پاسخ های طبیعی به اضطرار بقا و تمایل به داشتن یک زندگی شرافتمندانه» نام گرفته است. زمانی که تمایل برخی از اقشار مردمی،از جمله مطالبات طبیعی و نه چندان پیچیده زنان، از سوی دولت نادیده گرفته شود، روحیه اعتراض در بستر فضاهای عمومی محتمل است. چراکه این قشر جنسی/جنسیتی، به دلیل منافع یکسان و شرایط اغلب مشابه، گرچه شاید از هم دور باشند و جمعی از آنها شکل نگیرد، اما قدرت ارتباط با یکدیگر را به صورت بالقوه و ذخیره شده دارند.

پارساخو افزود:مشارکت سیاسی یک حق مسلم زنان است و تحقق حقوق زنان معیاری بارز برای ارزیابی وضعیت اجتماعی، اقتصادی، و سیاسی آنها است .اما همواره حضور زن در عرصه سیاست با موانع فراوانی همراه بوده است. زنان ایران مطالبات خود را در تریبون های مختلف نجوا می کنند. از مطالبات خرد تا کلان. چرا که همانقدر که نقش رای دهنده فعال از آنها انتظار می رود سهم خواهی از کرسی های سیاسی هم حق مسلم آنهاست. اما متاسفانه گاهی شاهدیم که افکار سنتی افراطی، در جامعه چنان نهادینه شده است که تصرف منابع ثروت و قدرت و سیاست را همیشه توسط مردان معتبر می داند .همین موضوع زنان را به حاشیه می کشاند چنانکه زنان به همان فعالیت های اجتماعی، فرهنگی بسنده کرده وموانع و محدودیت های بغرنجی در ورود به سیاست حس می کنند. حتی سوء استفاده های متعدد از زنان به عنوان پیاده نظام قدرت ها، دولت ها، مجلس ها و حتی شوراهای شهری که بر سرکار می آیند دیده می شود که این موضوع بنا به آنچه قابل مشاهده است روبه افزایش و پدیده ای خطرناک است. عادی سازی این امر منجر به شکل گیری گروه هایی از زنان نسل جوان شده که خود را ملزم به تابعیت از جناح های سیاسی خود بدون دقت و حساسیت جنسیتی می دانند و ماسک تبلیغ چی مردان سیاسی و زنان کم شمار سیاسی را قبول کرده اند و این بسیار اتفاق ناخوشایند و خلاف مبانی توسعه جنسیتی است که قرار بوده متوازن باشد و نه در خدمت گروه های خاص و محدود. مرد و زن هر دو در زمینه آزادی برای کسب ارزش هاي انسانی مساوی هستند، اما چالش های درهم تنیده ای، زنان را از مشارکت های سیاسی دور می کند و این موضوع در جوامع خاورمیانه و همچنین جوامعی که سیاست زده هستند و حتی در سطح آکادمیک هم  دیده می شود، بیشتر است.

پارساخو در پایان بحث خود گفت: زنان باید در ساختارهای  سیاسی، اجتماعی هم طراز مردان به تصدی مشاغل حساس کشوری برسند، چرا که در فرآیند توسعه همه جانبه جهانی، از این اصل گریزی نیست و کشور ما هم مدعی تلاش در همین مسیر اما با شیوه خود است. شیوه خاص خاورمیانه که همانطور که اشاره کردم شیوه حضور و کنشگری مردم و زنان هم به همین نسبت در خاورمیانه متفاوت می شود. اما در نهایت هدفی جز برابری انسانی نیست. موانع ورود زن در سیاست در ایران به معضلی تبدیل شده که هنوزدر کشاکش موضوعات همایش ها، رسانه ها، مقالات و کتب سیاسی دست به دست می شود. زنان تحصیل کرده و نوآور، که شاید شایستگی‌ لازم و مندرج در ارزشیابی سیاسی را دارند، حضورشان همچنان محدود به اشخاص و طبقات خاص یا تحت تاثیر سیاست های جناح های خاص سیاسی است و این مسئله سیاست زدایی نشده است. اگر سیر گزینشی انتخابات ایران را هم مرور کنیم، اغلب صاحب نظران سیاسی بر این باورند که زنان در شکل دادن به قدرت های سیاسی و تحولات بزرگ کشور همواره موثر بوده اند، اما از وعده های صاحبان قدرت مبنی بر انتصاب و انتخاب زنان در جایگاه سیاست بعد از به قدرت رسیدن آنها به صدها عذر و بهانه بی بهره می مانند. اما آیا زنان به نشانه اعتراض به چنین بی عدالتی باید از صحنه های انتخاباتی کناره بگیرند یا با حضور در کنش های کوچک و بزرگ سیاسی، اعلام هویت کنند؟ گاهی شاهدیم که بعضی از مردان سیاسی ایران حتی با توهین نامحسوسی زنان را ناتوان از ریاست کرسی های کلان می دانند. اما این سوال را باید همواره باز گذاشته و مرور کنیم و فراموش نکنیم که: آیا از میلیون ها زنی که پای صندوق های  رای می آیند و هزاران مبلغ و حامی جناح های مختلف سیاسی در کشور، هیچ زنی شایستگی بیشتری از مردان برای تصدی مثلاَ وزارت  در این جایگاه ندارند؟. همچنین دولت ها فراتر از وعده های تحقق نیافته لازم است که فراموش نکنند، یکی ازمطالبات جامعه مدنی، حضور زن در سطوح عالی سیاسی است، که هم به لحاظ حقوقی و هم اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی باید برایش کارسازی شود. اما متاسفانه همواره پس از فروکش کردن شور انتخاباتی می بینیم که حتی گاهی مردانی که برای کسب مسندهای قدرت در حال جنگ هستند، پتک تحقیر بر فرق زنان می کوبند تا بلکه صحنه سیاسی را به نفع خود رقم بزنند، بدون اینکه به حق این نیم جامعه از عرصه سیاسی و حضور در این عرصه توجه کنند.