گزارش نشست ها

 

در ادامه سلسله جلساتی که در گروه علمی- تخصصی مطالعات زنان انجمن جامعه شناسی ایران، با همکاری سازمان زنان مستقل، و با عنوان "مروری بر تحقیقات زنان در خارج از کشور"، برگزار می شود؛ نشستی در دی ماه سال 84 برگزار شد که طی آن، دکتر شهلا حائری مدرس انسان‏شناسی و مدیر بخش مطالعات و تحقیقات زنان دانشگاه بوستون آمریکا به سخنرانی پرداخت.
وی در این نشست، تحقیقات مربوط به زنان در خارج از ایران را مورد بررسی قرار دارد و در این باره گفت: از دهه 1970 به بعد، رشد مطالبات زنان و ارتقا آگاهی آنان، انسان شناسان بسیاری را به مطالعه زنان کشورهای اسلامی و خاورمیانه سوق داد اما شاهدیم که عموما وقتی راجع به زنان در خاورمیانه، به خصوص کشورهای اسلامی صحبت می‏کنیم، با چند اشکال ذهنی، طبقه‏بندی، تئوریک و متدلوژیک روبرو هستیم. به عنوان مثال، نخست می‏خواهم بگویم من مخالف به کار بردن عبارت ”زن ایرانی“ هستم و معتقدم صرف‏نظر از بیان بعد ملیت، نمی‏توان کلی‏نگری کرد و راجع به زن ایرانی صحبت کرد؛ بلکه باید بدانیم راجع به کدام زن صحبت می‏کنیم؛ زن قبیله‏ای، زن روستایی و یا زن شهری که در هریک از این‏ها نیز طبقه‏بندی‏های دیگری وجود دارد. علاوه بر این باید دید که آیا قاعده‏ای وجود دارد که حکم ران سرنوشت زنان ایرانی باشد؛ گرچه در بعدی وسیع‏تر، شاید بتوان گفت که زنان ایرانی از هر قوم و فرهنگی، در لزوم زندگی در نوعی فرهنگ خاص، با مایه اصلی قوانین اسلامی، وجه مشترک دارند. به خصوص قوانین عقد نکاح، طلاق، حضانت اطفال، ارث و غیره که تا حد زیادی چارچوب ذهنی مرد و زن را تشکیل می‏دهد.
حائری افزود: پرسش بعدی این است که آیا خارجی‏هایی که راجع به زنان ایرانی تحقیق کردند، فرقی با محققان بومی دارند یا نه؟ نکته سوم نیز درباره گروه تحقیق است. یعنی وقتی موضوع راجع به ازدواج و طلاق و غیره است، آیا این زنان هستند که بررسی می‏کنند یا مردان؟ به عبارت دیگر، آیا زنان فقط ابژه تحقیق هستند یا اینکه خود نیز در شکل‏گیری آن شریک اند. بسیاری به خاطر دارند که از آنجا که مردم‏شناسی و انسان‏شناسی تا حدی ریشه در استعمار دارد، کسانی که به ممالک خارج، به خصوص خاورمیانه و کشورهای اسلامی می‏رفتند، غالباً مرد بودند. آنها عموما از مبلغین مذهبی، جهانگردان و یا کسانی بودند که در سفارتخانه‏ها کار می‏کردند و به طور معمول، تا مدت‏ها اصلاً به مسأله زنان به عنوان عوامل اجتماعی، توجه نمی‏کردند. این عده اغلب به دلیل محدودیت‏های اجتماعی مثل محرم، نامحرم و ... نمی‏توانستند وارد حیطه خصوصی زنان شوند. آنها قاعدتاً بیشتر از مردان در این باره می‏پرسیدند و بالطبع پاسخ‏هایی متناسب با ایده‏آل ها و آن چیزهایی که باید باشد، دریافت می کردند؛ نه چیزی که در واقع وجود داشت یا به آن عمل می‏شد. در نتیجه تحقیقات انجام شده که بعدها مورد استفاده محققان غربی قرار گرفت، عموما از این نوع و فارغ از آگاهی جنسیتی بود.
مؤلف کتاب ازدواج موقت در ایران، درباره تحقیقات و پژوهش هایی که توسط خارجی ها در این کشور انجام شده، خاطرنشان کرد: مطالعات اولیه ای که در ایران روی زنان انجام شده، بر فرض جدایی اندرونی و بیرونی استوار بوده و بر این مبنا، در چنین پژوهش هایی فضای اندرونی برای زنان و فضای بیرونی مختص مردان شناخته شده است. نتیجه ی حاصل از این نگاه، نیز این بوده که این دو جنس تقریبا هیچ رابطه اجتماعی با هم نداشته اند. این در حالی است که منفک دیدن کامل این دوفضا و این نوع تقسیم بندی برای ما که در اینجا زندگی کرده ایم، قابل نقد است. چرا که می دانیم اگر مردان در آن زمان به اندرونی راه نمی یافتند، به معنی بی اطلاعی آنان از آن فضا نبود و برعکس زنانی هم که در اندرونی ها زندگی می کردند، از اوضاع اجتماعی بی خبر نبودند.
او برای روشن شدن بحث، از پدر بزرگ خود ,آیت اله حائری یاد کرد و گفت: هر چند پدر بزرگم در فضای بیرونی فعالیت می کرد اما آخر شب به اندرونی باز می گشت. یادم می آید پدربزرگم در مورد زنی که می خواست طلاق بگیرد, با مادربزرگم که زن قدرتمندی بود, مشورت می کرد و از او راهنمایی میخواست.
حائری افزود: مسأله دیگر در اینجا، چارچوب‏های تئوریک و ایدئولوژیک است. عموما محققان چپی، مذهبی، ماتریالیست و غیره، تعابیر مختلفی ارائه می‏دهند و این مسأله رابطه تنگاتنگی با شیوه‏ای که آنها برای جمع‏آوری مطالب، طبقه‏بندی و نتیجه گیری به کار می برند، دارد. علاوه بر آن، صرف‏نظر از قالب‏های تئوریک ذهنی پژوهشگر، قالب‏های کلی که در جامعه حکم فرما هستند، نیز بر دریچه‏ای که نویسنده برای نظم دادن پدیده‏ها دارد، تاثیرگذار خواهد بود البته آشکار است که این قالب‏ها همیشه ثابت نبوده و در طول زمان‏ها و جوامع مختلف، متفاوتند؛ یعنی مثلاً تا قبل از جمهوری اسلامی در ایران، معیارهای حاکم بر جامعه متأثر از غرب بود و فرض بر این بود که با رشد صنایع، مدرنیزه شدن جامعه، بی‏حجاب شدن زنان و تعلیم و تعلم، جامعه لزوماً به سمت تکامل پیش خواهد رفت. درواقع، این پیش فرض‏های مدرنیسم نه تنها در ایران بلکه در همه کشورهای در حال توسعه، چارچوب‏ها و حرکت‏های مردم را تحت کنترل در آورده بود. تناقضاتی که در جامعه ایرانی در زمان پهلوی به وجود آمد، در اوج به انقلاب اسلامی رسید و باعث تغییر در روابط قدرت، روابط اجتماعی و از جمله روابط زن و مرد شد. این دگرگونی‏ها متأثر از یک دگرگونی جهانی و همه‏گیر بود و بعد از آن کم‏کم برای همه مردم جهان روشن شد که لزوماً مدرنیسم عاقبت خوشی نخواهد داشت.
دکتر حائری در ادامه این نشست، گفت: رشته مردم‏شناسی و انسان‏شناسی به یک بحران موقعیتی رسیده است؛ زیرا این رشته ریشه در استعمار دارد؛ گرچه صحیح نیست که فکر کنیم لزوماً برخورد استعماری نیز خواهد داشت. علاوه بر آن، قالب‏های گفتمان شرق‏شناسی و نحوه توسعه انسان‏شناسی، از اواخر قرن 19 تا دهه 70 نیز بر جریان این علم بی‏تأثیر نبوده‏اند. اینجا بود که فمینیست‏ها وارد حیطه کار شدند و کم‏کم نه تنها تصورات و پیش‏فرض‏های مردانه را مورد نقد و بررسی قرار داده بلکه چارچوب‏های کلی‏تر مردم‏شناسی و شرق‏شناسی را مورد سؤال قرار دادند و در نهایت با ارتقائی که زنان فمینیسم در غرب یافتند، این رویکرد، از ابتدای دهه 80 مورد تجدید نظر قرار گرفت.
این انسان شناس در طبقه بندی تحقیقات، در حوزه مردم شناسی در ایران، گفت، تا دهه 90، تحقیقات مردم‏شناسی در ایران به سه دسته تقسیم شده است. نخست تحقیقات عشایری که تقریباً اکثریت را داشت. سپس تحقیقات مربوط به روستا، کشاروزی که درجه بعد قرار داشت و تحقیقات شهری که از همه کمتر بود و در بیشتر موارد روی فقرا، حاشیه‏نشینان و طبقاتِ آسیب‏پذیر شهرنشین کار شده بود اما بعد از انقلاب و به دلیل به چالش کشیده شدن قالب‏های حکم فرمای تاریخی در تحقیقات و سهم فمینیست‏های بومی، نوع دیگری از تحقیقات شروع به گسترش کرد. از جمله نخستین تحقیقات درباره زنان عشایر، پژوهش رضا فاضل است که طی آن به این نتیجه رسیده که زن عشیره ای به خاطر مشارکت در تهیه مواد مورد نیاز قبیله، از منزلت بالایی برخوردار است. لوییز بگ نیز با تحقیق روی زنان قشقایی نظر رضا فاضل را تایید می کند. او همچنین به بحران هویت این زنان بعد از اسکان یافتن اشاره کرده و یادآور می شود که هر چند زن قشقایی با ساکن شدن، فرصت انجام بسیاری از کارها را یافت اما دچار بحران هویت شد. تحقیق جالب دیگری که در این زمینه وجود دارد، پژوهش دختر 20 ساله ی لوییزبگ است که روی چهار نسل زن قشقایی مطالعه کرده ودر جامعه آماری او نمونه هایی از دختر دو ساله قشقایی تا پیرزنی که سال ها عمر خود را سپری کرده , یافت می شوند. به طور کلی در تحقیقات مربوط به زنان عشایر در مقایسه با زنان شهری، این نتیجه حاصل می شود که زنان شهری به اندازه زن عشیره ای، از قدرت برخوردار نیستند.
دکتر حائری ادامه داد: اریکا فری دل یکی دیگر از محققانی است که تحقیق خود را بر زنان اسکان یافته ی بویراحمدی متمرکز کرده است و از تغییر روابط زنان و مردان و موقعیت زنان صحبت می کند. فری دل در کتاب خود با نام "زنان ده کوه" زندگی 12 زن در این روستا را به صورت داستان های زیبایی نوشته و توانسته همه موقعیت های زنان از جمله زنان بیوه ,بچه دار ,مطلقه و ... را خوب ببیند. گرچه به نظر من، مشخص نبودن جایگاه مححق در این داستان ها، به عنوان نقدی بر کتاب وارد است؛ چنان چه گاهی به تصویر کشیدن خصوصی ترین روابط زن و شوهر به گونه ای است که حضور محقق در آن صحنه ها را زیر سوال می برد. تحقیق دیگر، درباره میان سالان روستایی با نام مستعار علی آباد توسط مری هگلند انجام شده که از روابط سالمندان و سرنوشت هر یک بعد از فوت همسرشان و نیز تغییر روابط با سالمندان می نویسد.
همچنین پژوهش جالب دیگر در این زمینه، مطالعه ای است که کاوه صفا اصفهانی درباره بازی های زنانه انجام داده است. این تحقیق اشعار طنزگونه ای چون "عمو سبزی فروش" ویا "هوو هوو جونم هوو" و ... را از نگاه روان شناسی تحلیل کرده و ریشه دار بودن گفتمان پدرسالاری را در آنها تایید کرده است.
حائری به تحقیقاتی که در جامعه شهری انجام شده، نیز اشاره کرده و گفت: موقعیت زن شهری پیچیده تر از زن روستایی است. بازنگری باورهای مذهبی یکی از محورهای تحقیقات درباره زنان شهری بوده است که کسانی همچون زهرا کمال خانی , اعظم تراپی وآند تریچ درباره این موضوع، تحقیقات انسان شناسی انجام داده اند.
در ادامه این جلسه فیلم مصاحبه حائری با زنان کاندیدای نهمین دوره ریاست جمهوری پخش شد و پس از آن دکتر مقصودی در زمینه تحقیقات انسان شناسان ایرانی درباره زنان، به بحث و بررسی پرداخت. وی سپس پژوهش خود درباره "زنان درمان‏گر بومی در منطقه ترکم صحرا" را که نوعی کار Ethnography است، معرفی کرد.

 

 

zanan2tavakoli 0نشستی که در دوازدهم دی ماه سال 84 توسط گروه علمی ـ تخصصی مطالعات زنان انجمن جامعه‏شناسی ایران برگزار شد، به ”نقد و بررسی آثار غزاله علیزاده“ اختصاص داشت. در این جلسه لیلا رهبر به مروری کلی بر زندگی و آثار این نویسنده پرداخت. پس از آن دکتر نیره توکلی مقاله خود را با موضوع “نقد فمینیستی داستان بعد از تابستان، ازدواج و توقف رشد“ ارائه داد و سپس دکتر مریم حسینی به تحلیل عشق در آثار علیزاده پرداخت.

”غزاله علیزاده از نسل اول زنان داستان‏نویس است که در سال 1325 در تهران به دنیا آمد. لیسانس علوم سیاسی خود را از دانشگاه تهران گرفت و در دانشگاه سوربن پاریس در رشته فلسفه و سینما درس خواند. نخستین کتاب او ”بعد از تابستان“ و شاخص‏ترین آثارش ”خانه ادریسی‏ها“ و مجموعه داستان ”چهار راه“ آخرین کتاب او است. بهترین داستان این مجموعه، داستان ”جزیره“ است که گفته می‏شود بالاخره بعد از سی سال از طرف مجله گردون، قلم زرین جایزه بهترین قصه کوتاه را برده است. آثار دیگر علیزاده، ”شب‏های تهران“ مجموعه داستانی ”با غزاله تا ناکجا“ (داستان‏های کوتاه سوچ، دو منظره و غیره) و مجموعه قصه‏های “سفر ناگذشتی“ است.

وی که زندگی خانوادگی ناموفقی داشته، بعد از دوبار اقدام به خودکشی ناموفق، در حالی که مدت سه سال بوده از بیماری سرطان رنج می‏برده، در اردیبهشت 75 در روستای جواهر ده در شمال ایران (مازندران)، خودش را به درختی دار می‏زند“.

لیلا رهبر دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات زنان که نخستین سخنران این نشست بود، بعد از این مقدمه، در مقاله‏اش، به بیان و تحلیل خلاصه‏ای از دو داستان ”خانه اردیسی‏ها“ و ”جزیره“ پرداخت.

به تعبیر او، نویسنده در داستان خانه ادریسی‏ها از سویی مطرح می‏کند که زنان چه از طبقه اشراف و چه از افراد ناشناس، همه در زندگی به نوعی قربانی مردان (نظام مردسالاری سنت‏ها و تعصبات) بودند اما از طرفی هم نشان می‏دهد که زنان مقتدری نیز وجود دارند که زنان و مردان دیگر از او حساب می‏برند و برخی که از رفتار او لذت می‏برند.

رهبر تأکید کرد: داستان خانه ادریسی‏ها نشان­گر وضعیت زنان جامعه ما در حوزه سیاسی ـ اجتماعی و خانوادگی است و نشان می‏دهد خیلی از زنان این جامعه بزرگ شده در نظام مردسالاری هستند که همچنان ادامه دارد البته این روند گرچه هنوز به شکل‏های متفاوتی جلوه‏گر می‏شود ولی شاید بتوان گفت آگاهی و حرکت زنان باعث شده که شدت گذشته را نداشته باشد.

وی در ادامه پس از بیان خلاصه‏ای از داستان جزیره، برداشت خود را از ”پیامی که متن می‏دهد“، این گونه توصیف کرد: زن امروز دیگر آن زن پرده‏نشین، بی‏تحرک و محصور در خانه نیست بلکه زنی است که هم می‏تواند در عرصه عمومی جامعه حضور داشته و در سرنوشت جامعه دگرگونی به وجود بیاورد و هم می‏تواند در عرصه خصوصی (خانواده) تغییر ایجاد کند.

رهبر افزود: علیزاده در آثارش هم به جنبه زندگی خانوادگی و هم آنچه در اجتماع زمانش می‏گذشته، پرداخته و نقش زنان و مردان را در آن بیان کرده است. او در داستان‏هایش یک سویه نگاه نکرده و اگر تصویر مثبت یا منفی از زنان ارائه داده، در مقابل آن، تصویر مثبت یا منفی را از مردان هم آورده؛ اگر موفقیت یا شکست را برای زنان عنوان کرده متقابلاً برای مردان هم آورده و تفاوت‏های زیست‏شناختی و فیزیولوژیکی را خاص یک جنس ندانسته است. البته این در حالی است که او نقش زنان را به دلیل کم­رنگ بودن آن در طول تاریخ، برجسته نشان داده و به نظر می‏رسد آثار غزاله علیزاده صورتی از تجدد ادبی است چرا که وی خود را در قالب شخصیت‏های داستانی مطرح می‏کند.

سخنران بعدی این نشست، دکتر نیره توکلی عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی بود. او در مقاله خود ابتدا به آشنایی و همکاری خود با غزاله علیزاده در حدود سال‏ 1355 اشاره کرد و به بیان برخی ویژگی‏های شخصیتی او پرداخت. وی سپس برخی از انتقادات وارد شده به آثار علیزاده را مورد بررسی و تحلیل قرار داد و با بیان نمونه‏ای در این باره گفت: ”میرعابدینی او را نویسنده‏ای رویابین معرفی کرده که حس خود را در پرده ی وصف‏هایی رنگین بروز می‏دهد. او معتقد است که شخصیت‏های مجموعه داستان ”سفر ناگذشتنی“ او، در رویای فرار از دلتنگی‏های تسکین‏ناپذیر، به سیر و سلوکی اشرافی برای رسیدن به خوشبختی می‏پردازند. اشتیاق آنان برای پیوند با طبیعت آغازین و سرچشمه‏های جادویی حیات، صبغه‏ای عرفانی به داستان‏ها می‏بخشد. او داستان ”بعد از تابستان“ را نیز دارای چنین حال و هوایی می‏داند و می‏گوید این داستان توصیفی از رابطة عاطفی دو دختر با معلم سرخانه‏شان به شیوة یادآوری گذشته است. آنان ـ مثل اغلب زنان داستان‏های علیزاده ـ رویایی را می‏پرورانند و عمری در خیال می‏زیند، اما در برخورد با واقعیت از توهم به در می‏آیند و فرو می‏ریزند و در لاک تنهایی و انزوا می‏خزند. این سرنوشتی است که برای اغلب زنان علیزاده تکرار می‏شود. حس می‏کنند شکست خورده‏اند و با اضطراب در می‏یابند که رویایشان غرقة وحشت برخورد با واقعیت شده است. “

توکلی پس از نقل قول از این منتقد، برداشت خود را از داستان های علیزاده، کاملاً متفاوت از او دانست و گفت: هنگامی که مردان آثار زنان را نقد می‏کنند، گاه خطای دید آنان چنان فاحش است که به راحتی نمی‏توان از آن چشم پوشید و من می‏خواهم بگویم که برخلاف دید و نظر آقای میرعابدینی، نه تنها در داستان ”بعد از تابستان“ ، بلکه در هیچ‏یک از داستان‏های علیزاده، این زنان نیستند که عمری را در رؤیا به سر می‏برند و در برخورد با واقعیت از توهم به در می‏آیند و در لاک تنهایی فرو می‏روند، بلکه در بیشتر داستان‏های علیزاده مردان چنین وضعیتی دارند.

وی سپس برای اثبات ادعای خود، به نمونه‏های متعددی از این دست در داستان‏های علیزاده استناد کرد.

توکلی در ادامه خلاصه‏ای از داستان ”بعد از تابستان“ را ارائه کرد و در نقد فمینیستی این اثر گفت: علیزاده در این داستان قالب‏های حاکم بر زندگی نسلی از زنان جامعة ایران را به مصاف طلبیده؛ همان نسل آرمان‏خواه و نوجوی پیش از انقلاب که بنا بر قالب‏های زندگی ماقبل مدرن، اگر بنا بود از پوستة تنگ سنت‏ها به درآید، ناگزیر بود که فقط از مردها بیاموزد که بیشتر با اجتماع و سواد و مدرسه و اجتماعات انقلابی سر و کار داشتند. قالب‏ها ایجاب می‏کردند که این آموزش از نوع روابط مردی با سن و تجربة بیشتر، در شکل معلم یا نامزد و شوهر بالقوه منتقل شود. در این رابطه، دختر که از لحاظ سواد و امکانات برای آموزش و تجربة اجتماعی در عرصة بسیار بسته‏تری به سر می‏برد، یک­سره مقهور شخصیت و تجربة مرد ـ معلم می‏شد. رابطة فرادست فرودستی که ریشه‏های آن حتی به بسیار دورتر از جامعة متأثر از آرمان‏های انقلاب دهة پنجاه ایران در الگوی لزوم پایین‏تر بودن سن زن از مرد، باز می‏گردد. قاعده آن است که این دو در همان شرایط نابرابر از لحاظ تجربة آموزشی و اجتماعی ازدواج کنند و انتظار هم می‏رود که در همان شرایط منجمد شوند یا این نسبت برابر تداوم پیدا کند و معمولاً هم چنین می‏شود. این در حالی است که در داستان بعد از تابستان علیزاده اتفاق دیگری می‏افتد.

وی افزود: ازدواج در سنین پایین، و پیش از آنکه زن امکان تجارب اجتماعی و شکوفا کردن استعدادهای تحصیلی خود را داشته باشد، تصویر زن کم سواد و کم توان را در برابر مرد با تجربه و باسواد، جاودانه می‏کند و شاید در بسیاری موارد به انجماد زن بینجامد. زیرا از الگوهای دیگر رابطة میان زن و مرد آن است که زن بیشتر از شوهر رشد نکند و حد رشد او در بهترین حالت همانی باشد که مرد بدان رسیده است. علیزاده با دادن تصویری کسالت‏بار و درجازده از مردی که زمانی برای دختران جوان الگو بوده، سرنوشت غم‏انگیز ازدواجی را که ممکن بود با پندار مرد- معلم جاودانه ی زن صورت بگیرد، نشان داده است. دکتر توکلی در انتها، مقاله خود را با این جمله به پایان رساند: ”همة ما زن‏ها در طول عمر خود تجربة ازدواج نکردن یا ازدواج کردن با مردانی را داریم که زمانی آنها را در اوج می‏دیدیم و سال‏ها بعد ایشان را مفلوکی درجازده بیش نیافته‏ایم. این طور نیست؟“

آخرین سخنران این نشست دکتر مریم حسینی بود که موضوع بحث خود را ”عشق در آثار علیزاده“ معرفی کرد. وی پیش از ورود به مبحث اصلی مورد نظر خود گفت: یکی از نکات جالب در آثار علیزاده، دل­مشغولی او به مسایل سیاسی است و این در حالی است یکی از ایرادهایی که معمولاً به آثار نویسندگان زن گرفته می‏شود، این است که آنها به مسایل درونی توجه می‏کنند، داستان‏هایشان با قهرمانان هم زاد پنداری داشته و معمولاً از داستان‏های عشقی که در آنها سرخوردگی یا جدایی بوده، یاد می‏کنند. با توجه به مسائلی که در زندگی خصوصی غزاله علیزاده می‏دانیم، در ابتدا به نظرم رسید که شاید او نیز در تمام داستان‏هایش هم زاد پنداری با قهرمان داستان را داشته باشد که این طور هم بود اما نکته جذابی که داستان‏های او را قابل تأمل بیشتر می­کرد، توجه بسیار وی به مسائل سیاسی روزگار است که به ویژه در داستانی مثل ”دادرسی“ یا داستان ”دو منظره“ قابل ملاحظه است و به نظر می‏رسد شاید یکی از دلایل مطرح نشدن داستان‏های او همین امر باشد.

وی افزود: از دیگر نکات برجسته این آثار، این است که برخلاف نوشته‏های بسیاری از نویسندگان زن، قهرمانان داستان‏های غزاله علیزاده فقط زنان نبودند بلکه زنان و مردان نقش های کاملاً برابری در داستان‏ها دارند. به نظر من او چندان به نظریات فمینیست‏های رادیکال که زنان را برتر می‏دانند و یا تلقی‏های جامعه مردسالار نسبت به برتری مردان معتقد نیست و بیشتر به جنبه انسانی افراد توجه می‏کند. او زن و مرد را ”نیمه‏های یکدیگر“ می‏داند و این تصویر در داستان‏های مختلف وی تکرار شده است.

حسینی تأکید کرد: در داستان‏های غزاله علیزاده، قهرمانان چه زن و چه مرد به دنبال عشق هستند و در واقع آنچه اریک فروم می‏گوید که "عشق یگانه پاسخ کافی و عاقلانه به مسأله هستی انسان است" را می‏خواهند درک کنند و به آن برسند و افراد به نوعی به دنبال نیمه گمشده و هم‏ زاد خود می‏گردند که به نظر من، این برای علیزاده، آرزویی دست نیافتنی بوده و همان‏طور که در داستان ”اول بهار“ می‏گوید، به نظر او ”هر نسلی یک قرص کامل بوده، بعد نصف شده و اجزاء آن قدر در کیهان می‏چرخند، با هم برخورد کنند و باز یکی شوند“ اما بنابر نظر او چنین چیزی امکان‏پذیر نیست و سرنوشت قوی‏تر از آن است که اجازه دهد نیمه‏ها یکدیگر را پیدا کنند. موضوع اصلی داستان ”اول بهار“ رسیدن نیمه‏ها به هم است. نیمه‏هایی که در حقیقیت برای هم ساخته شدند ولی یکدیگر را گم کرده‏اند. آنها هم را پیدا نمی‏کنند مگر در پایان داستان که با هم تصادف کرده و هر دو کشته می‏شوند. این یکی از داستان‏های علیزاده است که می‏توان گفت در آن نشان داده می‏شود که هیچ‏کس، هیچ‏گاه نمی‏تواند زوج خود را پیدا کند و این آرزویی دست نیافتنی برای افراد است اما زوج‏ها نقش‏های دیگری پیدا کرده و مرتب عشق یکدیگر را جست­وجو می‏کنند.

نمونه‏هایی از این موارد در داستان‏های مختلف دیده شده و من فکر می‏کنم تنها داستانی که نیمه‏های گمشده به نوعی همدیگر را پیدا می‏کنند، داستان ”جزیره“ است که یکی از جذاب‏ترین داستان‏های نویسنده بوده و برنده جایزه هم شده است.

دکتر حسینی با بیان اینکه داستان‏های این نویسنده ازدواج‏هایی را که بن مایه عشق ندارند، زیر سؤال می‏برد و همواره آرزوی این را دارد که ازدواج‏هایی به سرانجام برسند که در آن دو زوج عاشق یکدیگرند؛ به بررسی و تحلیل برخی از تصاویری از ارتباط زوج‏ها در داستان‏های علیزاده پرداخت. وی همچنین تأکید کرد که تمام زنان در داستان‏های او نه تنها از طبقه بالای جامعه بوده، بلکه همگی زیبا هستند. به تعبیر حسینی، از برجستگی دیگر کارهای علیزاده این است که او در چند داستان، شخصیت‏های خود را از میان دختران نوجوان و تازه بالغ انتخاب کرده و بدین ترتیب برخلاف بیشتر نویسندگان زن، به دغدغه‏ها و رویاهای آنها پرداخته است.

او معتقد است که در همه آثار علیزاده به خصوص داستان ”رویا در کشتی عروس“، زنان فعالی دیده می‏شوند که به جای مأیوس و منزوی بودن در برابر فشارهای جامعه، نقش آفرینی می‏کنند.

دکتر حسینی در پایان در پاسخ به پرسشی درباره شیوه نقد فمینیستی و نگاه از این منظر به آثار غزاله علیزاده، گفت: در مطالعه و نقد رمان‏ها دو منظر را می‏توانیم در نظر داشته باشیم. یک شیوه اینکه شخصیت‏های زن داستان را پیدا کرده، نقش آنها را در قصه بررسی کنیم و از این طریق، مشخص کنیم که نویسنده با آفریدن این نقش‏ها در داستان چه هدفی را دنبال می‏کند و به قولی آیا قصد مطرح کردن مسائل زنان را دارد یا نه که در این مورد، من فکر می‏کنم حداقل در موضوع عشق، غزاله علیزاده اصلاً نگاه زنانه خاصی ندارد و در واقع به ساخت دو جنسی معتقد است. از نظر او، هر دو جنس با هم مطرح می‏شوند و بسیار شبیه به یکدیگرند.

شیوه دیگری که برای مطالعه رمان وجود دارد، از منظر تحلیل در مورد زن نویسنده است که برای مثال در این مورد می­بینم که غزاله علیزاده به عنوان یک داستان‏نویس چقدر به مسائل زنان توجه کرده است. به نظر من او خیلی در بند مطرح کردن مسائل زنان به صورت روشن و مسأله خاص نبوده و مسائلی که از سوی او مطرح می‏شوند، تنها بخشی از زندگی هستند. او به مسأله زنانی که طلاق گرفته‏اند، می‏پردازد، چون در زندگی روزمره این اتفاق می‏افتد، نه اینکه قصد بزرگ کردن مسأله طلاق به عنوان موضوع اصلی داستان را داشته باشد؛ به طوری که حتی ”رویا در کشتی عروس“ تنها داستانی است که در آن یک زن شخصیت اصلی است.

دکتر نیره توکلی نیز در پاسخ به این پرسش گفت: ما زمانی که نقد فمینیستی می‏کنیم نمی‏خواهیم لزوماً مشخص کنیم که مثلاً غزاله علیزاده فمینیسم بوده است بلکه در بسیاری از موارد قصد داریم به دیدن جهان از نگاه زنان بپردازیم. وقتی ما آثار علیزاده را بررسی می‏کنیم می‏بینیم که او اساساً کینه‏ای نسبت به مردان ندارد ولی شیوه نگارش وی به صورت زنانه و با جزئیات کامل، قابل تأمل است. در عین حال او زندگی زنان و مردان را نشان می‏کند و به این موضوع، با دیدی واقع‏بینانه نگاه می‏کند.

توکلی: ما زمانی که نقد فمینیستی می‏کنیم نمی‏خواهیم لزوماً مشخص کنیم که مثلاً غزاله علیزاده فمینیسم بوده است بلکه در بسیاری از موارد قصد داریم به دیدن جهان از نگاه زنان بپردازیم 

حسینی: به نظر من، علیزاده چندان به نظریات فمینیست‏های رادیکال که زنان را برتر می‏دانند و یا تلقی‏های جامعه مردسالار نسبت به برتری مردان، معتقد نیست و بیشتر به جنبه انسانی افراد توجه می‏کند؛ او زن و مرد را ”نیمه‏های یکدیگر“ می‏داند و این تصویر در داستان‏های مختلف تکرار می کند

 

 

نشست روز بیست و هشتم آذرماه گروه علمی ـ تخصصی مطالعات زنان انجمن جامعه‏شناسی ایران به بررسی رویکرد جنسیتی در پژوهش اختصاص داشت. در این نشست دکتر ناهید مطیع با عنوان ”تحلیل جنسیتی و انواع آن“، دکتر امیلیا نرسسیانس با عنوان ”جنسیت در برداشت قالبی“ و پروانه زاهدی‏فر با عنوان ”آسیب‏های اجتماعی زنان یا آسیب‏های اجتماعی علیه زنان“، مقالات خود را ارائه دادند. در زیر گزارش خلاصه‏ای از هر یک از این مقالات آمده است.
تحلیل جنسیتی و انواع آن

دکتر ناهید مطیع در این نشست بحثی روش‏شناسانه درباره تحلیل جنسیتی ارائه و مدل‏های مختلف آن را مورد بررسی قرار داد. وی گفت: تحلیل جنسیتی نوع روش‏شناسی است که می‏خواهد تصور جامعی از سهم و نقش زنان و مردان در جامعه را مورد بررسی قرار دهد. فرض اصلی رهیافت تحلیل جنسیتی این است که لزوماً همة اعضای خانواده و جامعه به صورت برابری در منابع به دست آمده توسط خانواده و اجتماع سهیم نیستند و از این‏رو نیازهای یکسانی هم ندارند. بنابراین تحلیل جنسیتی، تفاوت‏های زندگی مردان و زنان را بررسی می‏کند تا عواملی را که باعث نابرابری اجتماعی ـ اقتصادی برای ایشان شده است را شناسایی کرده و این امر را به سطح سیاست‏های توسعه بکشاند. در واقع تحلیل جنسیتی خواهان آن است تا علل این نابرابری‏ها را نیز کشف کند و تلاش می‏کند که تغییرات مثبتی را برای زنان به ارمغان آورد.
روش‏های تحلیل جنسیتی نوعی ابزار گردآوری اطلاعات کیفی هستند و معمولاً برای دو هدف استفاده می‏شوند. یکی برای توصیف موقعیت زنان و مردان در متن اجتماعی و دوم برای ارزیابی برنامه‏های احتمالاً توسعه‏ای تا بتوان میزان اثربخشی برنامه را سنجید. این برنامه‏ها می‏توانند یک برنامة تلویزیونی ـ ترویجی، یک پروژة آژانس‏های توسعه‏ای بین‏المللی و یا برنامه‏های توسعة دولتی باشد.
فرض تحلیل جنسیتی این است که زندگی زنان و مردان و زندگی گروه‏های مختلف زنان متفاوت بوده و آنها نیازها، تجربه‏ها و ترجیحات مختلفی دارند. پس استراتژی‏های متفاوتی لازم است تا به نتایج یکسان برای زنان و مردان و گروه‏های متفاوت اجتماعی برسیم.
دکتر مطیع در ادامه به معرفی انواع چارچوب‏ها و مدل‏های تحلیل جنسیتی پرداخت. نخستین مدلی که او مورد بررسی قرار داد، مدل ”هاروارد“ بود که به گفته وی، این مدل، در بعد شناخت، نیازهای زنان و اهداف پروژه را تعیین می‏کند. در بعد طراحی به تأثیر پروژه روی فعالیت‏های زنان و چگونگی کنترل و دسترسی زنان به منابع تأکید می‏شود. در بعد تکمیل و اجرای پروژه نیز، ساختار سازمانی، عملکرد امور مالی و انعطاف‏پذیری پروژه مورد بررسی قرار می‏گیرد و در بعد ارزیابی، داده‏ها جمع‏آوری و تحلیل شده و پیشنهادات برای تحقیقات بعدی ارائه می‏گردد.
مطیع گفت: مهم‏ترین ایراد این مدل این است که پروژه مقدماتی را از این نظر که نیازهای زنان را بشناسد و براساس آن پروژه را پیش برد، در نظر نگرفته است. در عین حال پراکندگی در آن زیاد بوده و مدل می‏خواهد همه کارها را با یک ابزار روشی انجام دهد که در عمل غیرممکن خواهد بود.
وی در معرفی مدل ”موزر“ به عنوان دومین مدل تحلیل جنسیتی، گفت: در این مدل هدف این است که با شناسایی دقیق وظایف زنان و مردان و سنجش آنان، یک الگوی مبتنی بر جنسیت استخراج شود. و سپس براساس آن بتوان یک چهارچوب راهنما برای بازار کار، برنامه‏های توسعه و طرح‏های تحقیقاتی فراهم کرد.

وی افزود: ”موزر“ در این مدل از دو جدول استفاده می‏کند. جدول اول وظایف زنان و مردان را برحسب دقیقه در طول 24 ساعت شبانه روز مشخص می‏کند. سپس هرکدام از وظایف زنان یا مردان مجدداً در جدول دوم گنجانده می‏شود. در این جدول نیز تولیدی، بازتولیدی یا مدیریتی بودن وظیفه، داشتن پاداش و روزمره یا خاص بودن آن، زیستی یا فرهنگی بودن و پایگاه پروژه مورد نظر شناسایی می‏شود. موزر معتقد است این جدول کمک می‏کند که نمایی از روابط جنسیتی بین زن و مرد و حوزه‏های نابرابر آنها مشخص شود و در واقع به عنوان مبنایی برای طرح‏های توسعه مورد توجه قرار گیرد.
مدل ”آژانس‏های توسعه‏ای“ سومین مدل مورد بررسی ناهید مطیع بود. به گفته وی، مدل‏های تحلیل جنسیتی آژانس‏های توسعه‏ای معمولاً دارای چند پروفیل هستند. در پروفیل اول که پروفیل فعالیت نامیده می‏شود، فعالیت افراد مورد مطالعه اعم از زن و مرد، پیر و جوان و بچه پرسیده می‏شود. در پروفیل دوم، میزان دسترسی افراد به منابع سؤال می‏شود. این منابع معمولاً شامل زمین، اعتبار، درآمد، آموزش و زمان هستند. سپس میزان کنترل افراد مختلف نسبت به این منابع مورد سؤال قرار می‏گیرد. بدین ترتیب نیازهای افراد نیز مشخص می‏گردد. در پروفیل سوم زمینه‏های اجتماعی که منجر به تقسیم‏بندی‏ها، تفاوت‏های بین زن و مرد در پروفیل‏های قبلی شده‏اند، شناسایی می‏شوند. در این پروفیل در واقع از عوامل و روندهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی برای تحلیل وضع موجود استفاده می‏شود. در پروفیل بعدی نهادهای تقویت‏کننده برای بهبود موقعیت زنان و مردان شناسایی شده و سپس فعالیت ایشان ارزیابی می‏شود.
وی در ادامه در معرفی مدل‏های ”تحلیل روابط اجتماعی“ گفت: این مدل‏ها از مطالعة بین فردی فراتر رفته و سعی دارند سطح تحلیل را به جامعة بزرگتر بکشانند. ماتریس تحلیل جنسیتی یک مدل روابط اجتماعی است که سعی دارد به تحلیل مسائل جنسیتی در طول زمان بپردازد. با استفاده از این مدل می‏توان یک محاسبة منحصر به فرد از مسائل جنسیتی به دست آورد و ظرفیت تحلیل جنسیتی را در سطح عام فراتر نمود.
به گفته وی، این ماتریس نوعی ابزار تحلیل جنسیتی است که پروژه را ارزیابی می‏کند و تغییرات نیروی کار، منابع، زمان و مقولات فرهنگی پس از انجام پروژه، براساس اهداف پروژه توسط این ماتریس سنجیده می‏شود.
آخرین مدل تحلیل جنسیتی که در این نشست توسط ناهید مطیع معرفی شد، ”مدل تواناسازی“ بود. او در این زمینه گفت: این مدل، تواناسازی را به معنای افزایش فرصت‏ها برای کنترل زندگی شخصی تعریف کرده و بیان می‏کند که معتقد است تواناسازی باعث می‏گردد در فرد قدرت تصمیم‏گیری، ابراز و بیان برنامه‏سازی، مذاکره دربارة مباحث جدید و قدرت درونی برای مبارزه با سنن قدیمی افزایش یابد.
مدل تواناسازی در واقع مکانیزمی را برای ارزیابی برنامه‏های تواناسازی و جنسیت ارائه می‏دهد که با هفت سؤال اساسی تأثیر جنسیتی پروژه را مورد سنجش قرار می‏دهد.
جنسیت در برداشت قالبی
در ادامه این نشست دکتر امیلیا نرسسیانس عضو هیأت علمی دانشگاه تهران به ارائه مقاله خود در زمینه جنسیت و تفکرات قالبی پرداخت. وی در این راستا دو واژه جنس به عنوان یک پدیده زیست‏شناختی و جنسیت به عنوان یک پدیده اجتماعی را معرفی کرد. نقش افکار قالبی در مورد پیش‏داوری‏های مرسوم در مورد دو جنس مرد و زن و نیز انتظارات جامعه از هر دو جنس را نیز مورد بررسی قرار داد و در پایان با برقراری ارتباط میان جنسیت، افکار قالبی و قدرت به این نتیجه رسید که نقش‏های اجتماعی هریک از ما انسان‏ها در جامعه کنونی ایران می‏تواند براساس توازن نقش و بخش‏بندی، اعمال و یا کنترل شود.
نرسسیانس برای این منظور با اشاره به تعریف گیدنز از جنسیت، این مفهوم را برداشتی اجتماعی از زن یا مرد بودن دانست و گفت که جنسیت در بافت فرهنگی به صورت مشخصه‏های روانی، اجتماعی و تعاملی نمود می‏یابد.
وی در ادامه با بیان نکات اساسی نظریه ”دستور طبیعی جنسیت“ گارفینگل، گفت: با در نظر گرفتن این نظریه باید نتیجه‏گیری کرد که بدون در نظر گرفتن جنس، جنسیت قابل تعریف نیست ولی مثل هر پدیده دیگری در علوم اجتماعی، ادبیات مربوط به جنسیت از 50ـ40 سال پیش تا به حال بسیار تفاوت کرده است. نظریه‏های آن دوره که حاکی از ایستا بودن جنسیت به عنوان مشخصه‏ای برای تعیین هویت بوده، اکنون با نظریه‏هایی که از طرف متفکرین دوره پسا تجدد مطرح می‏شود کاملاً در تضاد قرار می‏گیرد.
نرسسیانس افکار قالبی را به مثابه معیار قضاوت افراد دانست و گفت: تعریفی که در مورد افکار قالبی جنسیتی می‏توان داد عبارت است از افکار قالبی گسترده و حاکمی که انعکاس‏گر بیانات و اعتقاداتی می‏باشد که رفتارهای فیزیکی و روانی را تحت تأثیر قرار می‏دهد. حضور افکار قالبی از بدو تولد در مورد هر انسانی وجود دارد، کودکان به محض اینکه متوجه جنس خود شوند، وارد روند تعیین و قبول مشخصه‏های از افکار قالبی می‏گردند که باید رفتار خود را مناسب با آن سازمان دهند.
وی افزود: مطالعات اخیر دانشمندان در مورد عقاید قالبی باعث فروپاشی برخی از اعتقادات منسوب به هر دو جنس شده است. محققین علوم اجتماعی خواهان بررسی شرایط خلق این نوع افکار هستند. آنها می‏خواهند بدانند چه کسانی، و با چه اهدافی چنین افکاری را در جامعه سازمان می‏دهند و چه ساز و کاری در حفظ و حراست افکار قالبی در مورد جنسیت وجود دارد. چنانچه باربارا اسمات سؤالات فوق را با پدیده قدرت عجین می‏کند. در این باره موضوعی که باید به آن تأکید ورزید این است که بررسی پدیده قدرت در مورد دو گروه متخاصم تحت حمایت ”این زنان مظلوم“ و یا ”این مردان متعارض“ نیست بلکه با معنی وسیع‏تر درباره ارتباط جنسیت و عاطفه و قدرت است که می‏تواند عامل تغییرات اجتماعی شود و یا در خدمت حفظ وضعیت حاکم در سازمان اجتماعی باشد.
دکتر نرسسیانس در بخش دیگری از سخنان خود به بررسی نقش عاطفه در اذهان عمومی پرداخت و در این باره گفت: فیشر با تقسیم کردن عاطفه به دو گروه عواطف قدرتمند و عواطف ضعیف، نشان می‏دهد که چگونه عواطف جنسیتی می‏توانند در خدمت ساختارهای نهادی نابرابری‏های جنسیتی واقع شوند.
وی افزود: عواطفی که منسوب به زنان است در افکار قالبی مانند یک قانون غیرقابل انعطاف در اذهان عمومی جای دارد. عواطفی از قبیل غمگین بودن، ترسو بودن، دل نگران بودن و عواطفی از این نوع، جزء مقوله عواطف ضعیف و یا دارای عواطف مثبت از قبیل آرام و مؤدب بودن و ... است. این ”ضعیف بودن“ و ”عدم دسترسی به قدرت“ به این معنی است که شخصی در شرایطی قرار دارد که قادر به عوض کردن شرایط به نفع خود نیست. پس غمگین، ترسو و دل نگران باقی می‏ماند و قادر به خلاقیت اجتماعی و جای انداختن هنجارهای جدید نیست. چنین شخصی در موقعیتی قرار دارد که می‏داند تجربه شخصی‏اش با آن تجربه‏ای که به او نسبت می‏دهند همگونی ندارد، ولی به علت نداشتن قدرت قادر به مطرح کردن این موضوع نیست. لذا کنش و نقش اجتماعی او تحت تأثیر شرایط دو جو موجود، مجبور به حفظ موازنه می‏شوند به این ترتیب نه می‏تواند به طور کاملاً دقیق نقش اجتماعی خود را که منتج از تجربه مستقیم او است، مطرح کند و نه می‏تواند نقش اجتماعی را که از بیرون به او تحمیل کرده‏اند را قبول و در سطح اجتماعی کاملاً بیان کند. این در حالی است که عواطف قالبی منسوب به مردان از قبیل عصبانیت، غرور، تعرض، بی‏حرمتی و تحقیر دیگران هم جزء مقولة ”عواطف قدرت“ هستند که همه نشان‏دهندة قدرت مرد در راستای به دست آوردن و یا داشتن کنترل بر اوضاع است. چنین فردی با در دست داشتن منزلت والای اجتماعی، فرصت عملکرد قدرت را به صورت صریح و بارز پیاده می‏کند. هیچ اجباری از نظر اجتماعی بر دوش او نیست تا بین تجربه‏های مستقیم و تجربه‏های غیرمستقیم و از بیرون تحمیل شده، توازن برقرار کند. ورود و خروج به این دو دنیا جزء حق مسلم او است چون او قادر به وضع کردن هنجارهای اجتماعی و ارزشمند مهم جلوه دادن آن‏ها و خلاقیت اجتماعی است.
به بیان این جامعه‏شناسی، ”توازن نقش‏ها“ همان مقوله‏ای است که نه تنها زن‏ها، بلکه دیگر اقشار و طبقات فرودست اجتماعی را می‏تواند پوشش دهد و ”بخش‏پذیری“ مربوط به مردها و دیگر اقشار و طبقات فرادست اجتماعی است.
آسیب‏های اجتماعی زنان یا آسیب‏های اجتماعی علیه زنان

در ادامه این نشست، پروانه زاهدی‏فر مدرس دانشگاه آزاد اسلامی نیز به ارائه مقاله خود که فراتحلیلی در زمینه آسیب‏های اجتماعی زنان بود، پرداخت.
او در ابتدا گفت: نگاهی به تحقیقات صورت گرفته در کشورمان و همچنین فراتحلیل صورت گرفته توسط انجمن جامعه‏شناسی ایران (1381) و اطلاعات تولید شده در جریان برگزاری اولین همایش ملی آسیب‏های اجتماعی در ایران، نشان می‏دهد که آسیب‏های اجتماعی ترکیب به هم پیوسته‏ای از شرایط و عوامل سطوح خرد، میانی و کلان است که در تحلیل آنها به طور عمده از دیدگاه‏های نظری جامعه‏شناختی (نظریات دورکیم، مرتون، هیرشی، پارسنز و ...) استفاده شده است. از جمله سؤالاتی که با مطالعه این پژوهش‏ها در ذهن ایجاد می‏شود این است که آیا در بررسی آسیب‏های اجتماعی زنان و مردان، باید از نگاه و زاویه دیدی یکسان به آن‏ها نگریسته شود؟ آیا علل و عوامل سوق دهنده مردان به سوی آسیب‏های اجتماعی همان عواملی هستند که زنان را هم به سوی آسیب‏های اجتماعی رهنمود می‏شوند؟

وی سپس به بررسی چند آسیب اجتماعی به طور خاص پرداخت. ”خشونت“ نخستین مسأله و آسیب اجتماعی مورد بررسی توسط دکتر زاهدی‏فر بود. او بحث خود را در این باره این گونه آغاز کرد: شورای فرهنگی اجتماعی زنان در ویژه‏نامه زن در آینة مطبوعات نقل کرده است که آسیب‏های اجتماعی زنان در ردة دوم اخبار کشور قرار دارد که از میان آسیب‏ها خشونت و مزاحمت با 7/38 درصد بیشترین میزان را به خود اختصاص داده است.
وی در ادامه با بیان انواع خشونت‏های شناخته شده بر علیه زنان در سطح جهان گفت که آمارها نشان می‏دهند که پرونده‏های خشونت علیه زنان در ایران افزایش پیدا کرده و این در حالی است که 20 تا 70 درصد زنان ایرانی هرگز سوء استفاده‏هایی که از آنان می‏شود را گزارش نمی‏کنند. در عین حال، براساس تحقیقی بین 12 هزار زن و 2500 مرد 72 درصد زنان متأهل حداقل یک بار خشونت خانگی را تجربه کرده‏اند و شایع‏ترین خشونت آزار روانی، فیزیکی و جنسی بوده است.

زاهدی‏فر سپس مسأله اعتیاد را مورد بررسی قرار داد و گفت که براساس اطلاعات به دست آمده از اولین همایش ملی آسیب‏های اجتماعی (خرداد 1381) در ایران اعتیاد و قاچاق مواد مخدر در ردیف عمده‏ترین آسیب‏های اجتماعی قرار دارد و این پدیده نه تنها در ایران بلکه در جهان به عنوان یک آسیب اجتماعی و روانی مطرح است. براساس یافته‏های پژوهش ملی که جامعة آماری آن را افراد سوء مصرف‏کنندة مواد در ایران تشکیل می‏دادند 4/93 درصد از جمعیت نمونه را مردان و فقط 6/6 درصد را زنان تشکیل داده‏اند که از این جمعیت معتادان 7/56 یعنی بیش از نیمی از جمعیت مورد مطالعه متاهل بوده‏اند. همچنین براساس همین پژوهش 9/28 درصد از زنان معتاد اولین بار به پیشنهاد یکی از افراد خانواده و در رتبة بعدی به پیشنهاد یکی از بستگان (6/20 درصد) مصرف مواد را آغاز کرده‏اند و 6/52 درصد زنان معتاد اولین موقعیت مصرف خود را در منزل گزارش کرده‏اند و در مورد علت شروع مصرف 2/41 به مشکلات خانوادگی و 34 درصد به در دسترس بودن مواد و 7/24 درصد به کنجکاوی اشاره کرده‏اند. در عین حال، یکی از علت‏های فرار اکثریت دختران فراری را قرار گرفتن در معرض انواع آسیب‏ها از جمله اعتیاد والدین ذکر می‏کند.

زاهدی‏فر در ادامه گفت که خودکشی نیز مانند سایر آسیب‏های اجتماعی در ایران افزایش یافته است. مقایسة میزان خودکشی زنان و مردان براساس یافته‏های انجمن روان‏پزشکی آمریکا در متن DSM-IV-TR حاکی از بالا بودن میزان خودکشی در زنان 3 برابر نسبت به مردان می‏باشد که احتمالاً به خاطر این واقعیت است که افسردگی نیز بیشتر در زنان رخ می‏دهد. در ایران نیز براساس یافته‏های یک تحقیق در زمینة بررسی انگیزه‏های خودسوزی در میان مراجعان بیمارستانی در خرم آباد اکثر واحدهای مورد پژوهش 2/88 درصد زن و فقط 8/11 درصد مرد بودند. همچنین اکثریت این واحدها در زمینة مشکلات فردی علت اقدام به خودکشی خود را اختلاف خانوادگی 5/85 درصد و 7/7 درصد نیز اعتیاد به مواد مخدر مطرح کردند و در زمینة مشکلات عاطفی به عنوان علت اقدام به خودکشی 1/55 درصد به ضرب و شتم در حد زیاد و خیلی زیاد اشاره کرده‏اند. همچنین 2/67 درصد ضرب و شتم به دست همسر و دیگران را عاملی جهت اقدام به خودسوزی خویش مطرح نموده‏اند.
به گفته زاهدی‏فر، همسرکشی با هر عنوان مانند قتل‏های ناموسی و ... نیز یکی از موارد خشونت خانگی علیه زنان می‏باشد. یکی از پژوهش‏هایی که در این زمینه با جامعة آماری زندانیان متهم یا محکوم به جرم همسرکشی انجام شده، نشان می‏دهد که به طور رسمی در بررسی وضعیت زندگی خانواده‏های درگیر در جرم ”همسرکشی“، مردان متهم به این جرم غالباً مشکلات عاطفی در زندگی پدری، تربیت غلط خانوادگی، وجود سلطة پدر و حاکمیت پدر سالاری در خانوادة اصلی و سکوت و تسلیم مادر در برابر زورگویی‏های پدر و وجود تبعیض جنسیتی بین فرزندان دختر و پسر خانواده، آن‏ها را در زمان کودکی و نوجوانی دچار اضطراب، بدبینی، وسواس و بحران‏های عاطفی عمیق کرده که تأثیر شدیدی در زندگی بعدی و طرز رفتار و گفتار و تفکر آن‏ها گذاشته است. 90 درصد مردانی که زنان خود را با تصمیمی آنی به قتل رسانده بودند، به علت بدگمانی و توهم بوده است و در پاسخ به سؤال محقق که آیا اطمینان حاصل کرده بودند که همسرشان به ایشان خیانت کرده است، پاسخشان منفی بوده و از کاری که کرده بودند به شدت پشیمان بودند.

زاهدی‏فر در مورد روسپیگری به عنوان پنجمین نوع خشونت مورد بررسی خود گفت: آنچه براساس فراتحلیل منابع موجود و جمع‏بندی نتایج اولین همایش ملی آسیب‏های اجتماعی در ایران در محور روسپیگری می‏توان گفت این است که میانگین سنی روسپیان که از سال‏های قبل از انقلاب حدود 35 سال بوده است امروز به زیر 20 سال تقلیل پیدا کرده است.

وی همچنین به موضوع خرید و فروش زنان و دختران پرداخت و گفت که این اعمال که بیشتر با اهداف جنسی صورت می‏گیرد و سالانه میلیاردها دلار نصیب دلالان می‏کند. این سود عظیم سبب افزایش جنایات سازمان یافته شده و این داد و ستد را به تهدیدی جهانی تبدیل کرده است. تشکیل خانه‏های فسادی که از طریق آنها دختران و زنان به کشورهای حوزة خلیج فارس و عربی فروخته می‏شوند، از جمله پیامدهای منفی فقدان قانونی در مبارزه شدید با این پدیده است. ضمن آن که در عین حال که مبارزة فراگیر با این پدیده لازم است، ریشه‏یابی تن دادن قربانیان آن هم بسیار حیاتی است.

زاهدی‏فر همچنین گفت که از جمله عوامل خطرساز فرا روی دختران جوان جامعه ما آزارهای جنسی و جسمی است. احتمال این که دختران جوان مورد آزار و سوء استفاده جنسی قرار گیرند، بسیار بیشتر از پسران است. اسناد و مدارک نشان می‏دهد که اکثریت قابل توجهی از دختران بزهکار که سابقه مورد سوء استفاده جنسی قرار گرفتن داشته‏اند اغلب توسط اعضای خانواده یا نزدیکان و دوستان خانوادگی که مورد اعتماد تلقی شده‏اند مورد سوء استفاده و آزار جنسی قرار گرفته‏اند.
زاهدی‏فر در نتیجه‏گیری پایانی از بحث خود گفت: زمانی که گسترش جامعه و ظهور نهادهای ثانویه موجب تقلیل کارکردهای خانواده گردید، جامعه‏شناسان بسیاری عنوان نمودند که خانواده کارکردهای ثانویة خود را از دست داده و اکنون با فراغ بال می‏تواند به کارکرد اصلی خود ـ فلسفة وجودی خانواده ـ یعنی ایجاد فضایی امن برای افراد خانواده بپردازد و بر این اساس خانواده به عنوان هستة اصلی جامعه و محل آسایش و آرامش روانی، جسمی و ... اعضا در برابر مشکلات و محیط بیرون تلقی گردید اما بررسی آسیب‏های اجتماعی مختلف نشان می‏دهد که در بسیاری از خانواده‏ها نه تنها این کارکرد وجود ندارد و به فراموشی سپرده شده است بلکه در این موارد خانواده خود محل و مکان ایجاد آسیب‏های اجتماعی است. مقایسه تکرار چرخه ایجاد و بسط آسیب‏های اجتماعی در خانواده و جامعه و میان زنان و مردان نشان می‏دهد که در بررسی آسیب‏های اجتماعی قبل از آن که به عنصر میل، انگیزه، و تمایل فردی توجه کنیم، باید به بررسی شرایط و عوامل خارج از حیطه کنترل زنان بپردازیم. به بیانی دیگر آسیب‏های اجتماعی زنان در گرو و پیامد آسیب‏های اجتماعی دیگری است و بر این اساس شاید بتوان گفت آسیب‏های اجتماعی علیه زنان است. نه آسیب‏های اجتماعی زنان و در اینجاست که ضمن تلاش در جهت ایجاد تغییر در ساختار کلی این چرخه، باید بر ضرورت ایجاد مکان‏هایی امن برای پناه دادن به زنان و دختران ـ در شرایط فعلی ـ پای فشرد.

 

 

دومین میزگرد گروه علمی- تخصصی مطالعات زنان انجمن جامعه شناسی ایران با عنوان ” بررسی فعالیت‏های سازمان‏های غیر دولتی در مورد خشونت“ روز دوشنبه بیست و سوم آبان ماه سال جاری در سالن کنفرانس انجمن برگزار شد. در این میزگرد‏، خانم‏ها برکسه (پژوهشگر) با عنوان ”گزارشی از کانون اصلاح و تربیت دختران“، نسرین ستوده ( وکیل انجمن حمایت از حقوق کودکان) با عنوان ” خشونت قانونی علیه کودکان“، ناهید کاموسی (پژوهشگر) با عنوان ” گزارش فعالیت‏های انجمن پویا“ و ارشد (پژوهشگر) با عنوان ” صدای یارا و کودکان“ به سخنرانی پرداختند که در زیر مختصری از هر یک از این بحث‏ها آمده است.
گزارشی از وضعیت مددجویان دفتر کانون اصلاح و تربیت تهران
نخستین سخنران این نشست، خانم برکسه بود که به بررسی وضعیت مددجویان دختر کانون اصلاح و تربیت تهران پرداخت. او در این باره گفت: کانون اصلاح و تربیت دختران (تهران) در سال 1378 با تلاش NGO هایی که در زمینه کودکان فعالیت داشتند (از جمله انجمن حمایت از حقوق کودکان) در کنار کانون اصلاح و تربیت پسران تأسیس شد. اکثر مددجویان بین سنین 13 تا 18 سال هستند که به صورت شناور در کانون می‏مانند. روزانه بین 25 تا 60 مددجو در این مکان هستند. جرم اکثر آنان در رابطه با جنس مخالف، ولگردی و مواد مخدر است. البته در طول این چند سال که به این مرکز مراجعه می‏کنیم یک مورد قتل (دفاع از خود) و یک مورد سرقت مسلحانه نیز در بین آنان دیده شده است.
در رابطه با مسائل کودکان و نوجوانان به خصوص دختران در بزهکاری مسأله رابطه با جنس مخالف است ولی چون بدون آموزش و آگاهی و همچنین غیرقانونی است، برخورد قضایی با این مسئله شده و منجر به بزهکاری و ولگردی دختران نوجوان می‏شود.
علت فرار اکثر دختران به گفته خودشان: آزار جسمی و جنسی از جانب خانواده و بستگان، فقر اقتصادی و فرهنگی خانواده، متلاشی شدن خانواده، عدم آگاهی خانواده در ارتباط با فرزاندان خود و عدم درک نیازهای روحی و روانی آنان بوده است. بیشتر مددجویان دختر از حاشیه‏نشین‏های تهران و روستاها و مناطق محروم کشور هستند. این مددجویان پس از آزادی اگر خانواده آنها را پذیرا نباشند و یا این که خودشان تمایل به بازگشت به محیط خانه را نداشته باشند، به مراکز بهزیستی و دیگر مراکز نگهداری‏کننده فرستاده می‏شوند. هرچند که اکثر آنان پس از مدتی از مراکز نگهداری فرار کرده و دوباره در خیابان‏ها سرگردان می‏شوند و تعدادی از آنها به علت نداشتن سرپناه شبها زیر درختان بلوار کشاورز و یا در زیر کامیون می‏خوابند.
بیشتر مددجویانی که معتاد شده‏اند، توسط پدر یا برادرشان معتاد شده‏اند و در بین آنان مددجویانی نیز هستند کسانی که مورد تجاوز برادر خود قرار گرفته‏اند و خانواده‏ها از پسر حمایت کرده و تقصیر به گردن دخترشان انداخته‏اند. مددجویان دختر که باردار شده‏اند طبق قانون، حق سقط جنین ندارند و می‏بایستی که فرزندشان را به دنیا بیاورند و تحویل شیرخوارگاه دهند. مددجویان دختر در رابطه با جرایم خود بین یک هفته تا 3 ماه و بعضی از آنها طولانی مدت در کانون دوران محکومیت خود را می‏گذرانند. در زمینه با جرم رابطه با جنس مخالف و مشروبات الکلی، آنان علاوه بر گذراندن مدت محکومیت شلاق نیز می‏خورند که این امر توسط کارکنان اجرای احکام صورت می‏گیرد. آنان می‏گویند بعد از چند ضربه شلاق بدن ما سر می‏شود و دردی احساس نمی‏کنیم. مددجویان از نحوه برخورد کارکنان کانون به خصوص مراقبین شکایت داشته و می‏گویند که آنان با برچسب‏هایی مانند روسپی و فاحشه ما را خطاب کرده و رفتار خوبی ندارند. همچنین در دادگاه از برخورد قاضی اکثراً ناراضی بوده و می‏گویند که ما به قاضی می‏گوییم خانواده‏ها ما را درک نمی‏کنند و حتی نمی‏گذارند رنگ لباس خود را انتخاب کنیم؛ بعد قاضی جواب می‏دهد که شما می‏خواهید روسپی شوید.
امکاناتی که در کانون پسران وجود دارد، مانند فضای سبز ـ کارگاه‏های مختلف در کانون دختران وجود ندارد. عموماً دلسوزی مسئولین نسبت به دختران کمتر است مثلاً در کانون پسران سالن غذاخوری است ولی در کانون دختران نیست و آنان با پهن کردن سفره‏ای در روی زمین خوابگاه غذای خود را صرف می‏کنند. در کانون بیشتر به آنان قرص خواب می‏دهند تا بخوابند.
خشونت قانونی علیه کودکان

نسرین ستوده وکیل انجمن حمایت از کودکان سخنران بعدی این نشست بود. وی گفت: صحبت امروز من پاسخ به این سئوال است که آیا عملکرد دادگاه‏ها و رویه قضایی در خصوص خشونت خانوادگی به انتظار اجتماعی پاسخ می‏دهد؟ و ادامه داد: ما برای پاسخ به این سئوال ابتدا باید به این پرسش جواب دهیم که جامعه‏ای که اخلاق جنسی در آن از اولین گام یعنی پوشش افراد، با سختگیری آغاز می‏شود انتظار چه برخوردی با کسانی می‏رود که به نوعی به آزار جنسی کودکان پرداخته‏اند؟ بدیهی است پاسخ به این سئوال آسان است زیرا آزار جنسی کودکان به موجب قوانین داخلی همه کشورها و اسناد بین‏الملل ممنوع است و از تابوهای شدید اجتماعی محسوب می‏شود. از دیگر سو، آزار جنسی کودکان در همه جوامع آسیب‏هایی را برای کودکان به دنبال می‏آورد که حتی می‏تواند برای جامعه تهدیدآمیز باشد. اما در جوامعی که این تابو به شکلی سخت‏تر رخ می‏نماید، آسیب وارده به شخص قربانی عمیق‏تر و گسترده‏تر خواهد بود.

او در ادامه خاطرنشان کرد که نحوه برخورد دادگاه ها با آزار جنسی کودکان در دو بخش آزار جنسی کودکان در خارج خانواده و داخل خانواده تقسیم می‏شوند و در این زمینه چند نمونه از آراء قضایی دادگاه‏های ایران را مورد بررسی قرار داد.
پیشنهادهای انجمن پژوهش‏های آموزشی پویا برای گسترش صلح و ضدیت با خشونت در جامعه
انجمن پژوهش‏های آموزشی پویا که در سال 1366 تأسیس شده، به پژوهش در امر آموزش به منظور نیازهای اساسی فرد و جامعه در این زمینه می‏پردازد. این انجمن تا به حال فعالیت‏های متعددی را در ارتباط با ترویج صلح و نفی خشونت انجام داده که از جمله آنها، برگزاری میزگرد جنگ و صلح از دیدگاه کودکان پیش دبستانی، بررسی مفاهیم بنیادین صلح در کتاب‏های درسی، مشارکت در برگزاری عصرانه‏های صلح برای خانواده‏ها و کودکان، برگزاری کارگاه‏های آموزشی حقوق کودک و ... می‏باشد.
ناهید کاموسی از اعضای انجمن پژوهش‏های آموزشی پویا، علاوه بر موارد فوق و ارائه گزارشی از سایر فعالیت‏های این انجمن، پیشنهاداتی را برای گسترش صلح و ضدیت با خشونت در سطح جامعه مطرح کرد که خلاصه‏ای از آن در زیر آمده است:
مفاهیم صلح و ضدیت با خشونت (مثل همکاری، مشارکت، مشورت، اتحاد، دوستی، همدلی، شادی، عدالت و برابری جنسیتی) از طرق زیر وارد اذهان مردم جامعه شود:
ـ در مهد کودک‏ها: از طریق قصه، نمایش، بازی، نقاشی، کار دستی، دادن عروسک از هر دو جنس به دختران و پسران برای بازی و یادگیری مراقبت از آن‏ها، طراحی و ساخت اسباب‏بازی‏ها و عروسک‏هایی بر این اساس، طراحی بازی‏ها و بازی‏های کامپیوتری بر مبنای یاد شده و تربیت مربی مهد کودک در این جهت.
ـ در مدارس: این بحث جزء واحدهای درسی مدارس ارائه شود. همچنین خواندن قصه توسط معلم یا شاگردان در ساعت کتابخوانی نیز توصیه می‏شود که برای این کار کتاب‏ها دسته‏بندی شده و طی نظمی به مرور آموزش غیرمستقیم داده شود. همچنین در تربیت معلم، جزء واحدهای درسی قرار گیرد. از انجمن اولیاء و مربیان کمک گرفته شود (در آموزش خانواده‏ها، جشن‏های مدرسه، نمایشگاه‏ها و ...) موسیقی مناسب در مدارس که باعث تلطیف روح می‏شود و ضد خشونت است، پخش شده و در صورت امکان موسیقی وارد برنامه مدارس شود.
در ورزش‏‏ها، حرکات ورزشی موزون ایجاد شود (بخصوص در مدارس دختران) که باعث تخلیه انرژی و ایجاد آرامش می‏شوند (توأم با موسیقی)، همچنین به عنوان موضوع انشاء یا خوشنویسی مدارس شود. در نام‏گذاری کلاس‏ها نیز می‏توان از این مفاهیم استفاده کرد. گنجاندن این مفاهیم در ساعت بازی‏های خلاق و ساعت هنر مدارس و طراحی این گونه بازی‏ها برای بچه‏ها نیز مفید خواهد بود.
ـ در دانشگاه‏ها: جزو واحدهای درسی دانشکده‏ها باشد (لااقل واحد اختیاری).
ـ در سطح شهر: کتابخانه‏های محلی تأسیس شود (با کتاب‏های دسته‏بندی شده) و از این مکان برای فعالیت‏های نظیر ایجاد نمایشگاه و نمایش استفاده شود (با استفاده از پتانسیل مردم هر محل به خصوص زنان خانه‏دار و افراد بازنشسته). روز صلح و ضدیت با خشونت (مانند روز زن) در مهدها، مدارس، دانشگاه‏ها، ادارت، کارخانه‏ها و ... برگزار شود و جشن‏هایی در این رابطه در سطح جامعه به وجود بیاید. گروه صلح و ضدیت با خشونت در مدارس، دانشگاه‏ها، اداره‏ها و کارخانه‏ها ایجاد شود و افراد بیاموزند که وارد این گونه تشکل‏ها بشوند. همچنین عصرانه‏های صلح و امثال آن در پارک‏های سراسر کشور ترویج شوند.
ـ در هنگارم ازدواج نیز این گونه مفاهیم و رابطه زن و مرد (براساس برابری و عدالت جنسیتی) در کلاس‏هایی آموزش داده شوند. جزوه‏های آسان برای بزرگسالان چاپ بشود (آموزش مفاهیم صلح و ضدیت با خشونت برابری و عدالت جنسیتی) رفتار زن و مرد با یکدیگر و با کودکان، مراحل رشد کودک و ...). در رسانه‏ها از طریق ساخت فیلم سینمایی، نمایش‏ها و فیلم‏های تلویزیونی، بازی‏ها و اشعار در تلویزیون و مقاله در مجلات و روزنامه‏ها وارد شود. آموزش هنرمندان، نویسندگان، شاعران و نمایشنامه‏نویسان و کاریکاتوریست‏ها از طریق ایجاد کارگاه و تهیه جزوه و غیره که به آنها بیاموزد قصه‏ها، اشعار و نمایشنامه‏هایی بر این مبنا بنویسند (ضد تبعیض جنسیتی، نژادی و قومی). همچنین با کمک لطیفه‏ها، ضرب‏المثل‏ها، معماها، کاریکاتورها، باورهای جدید در جامعه ایجاد شود.
در پایان این نشست نیز خانم ارشد عضو انجمن حمایت از کودکان، فعالیت‏های این انجمن و مرکز ”صدای یارا“ که به مشکلات کودکان و نوجوانان می‏‏‏پردازد، را معرفی کرد. او در این زمینه به طرح نمونه‏هایی از مسایل کودکان و مادرانی پرداخت که از این مرکز برای حل مشکلات خود کمک گرفته بودند.

 

Khatamبحث دربارهNGO ها یا همان سازمان های غیر دولتی، کارکردها و مشکلات آنها یکی از مباحث روز حوزه های علوم اجتماعی و مشابه آن در چند سال اخیر بوده است. آنچه در این میان بسیار به چشم می خورد، فعالیت سازمان‏ های غیر دولتی در حوزه های مربوط به زنان است که شاید به جرات بتوان آنها را یکی از آشناترین و فعال ترین NGO های شناخته شده در ایران معرفی کرد. چندی پیش گروه علمی – تخصصی مطالعات زنان انجمن جامعه شناسی ایران در دو نشست پیاپی فعالیت های تعدادی از این سازمان ها را در زمینه مساله خشونت علیه زنان از دید خود آنها مورد بازنگری قرار داد. آنچه می خوانید گزارشی از نخستین نشست در این زمینه است:

”خشونت علیه زنان در اکثر جوامع امروزی امری پذیرفته شده و متداول است. برای مثال در جنگ‏های چند دهه اخیر شاهد آنیم که تجاوز به زنان و خشونت علیه آنان به صورت یکی از پی‏آمدهای جنگ مرتباً تکرار می‏شوند. در زمان صلح نیز زنان وضعیتی بهتر از آن ندارند و به قول گزارشگر دیده‏بان حقوق بشر وضعیت زنان در زمان جنگ بازتاب وضعیت آنان در زمان صلح است. در ایران نیز هر روزه در اخبار و روزنامه‏ها از قتل زنان توسط پدران، برادران، شوهران، بستگان و مردان خیابان و غیره باخبر می‏شویم. زمانی این جنایات تحت عنوان عشق، زمانی پاسداری از عفت خانواده و زمانی دیگر تحت عنوان حفظ عفت جامعه انجام می‏ گیرد. 16 زن در مشهد توسط مردی کشته می‏ شوند و روزنامه‏ ها یا از موضع گرفتن می‏پرهیزند و یا اینکه تعدادی علناً کار این مرد را شجاعانه و قابل تقدیر اعلام می‏ کنند و می‏ گویند که او قصد پاکسازی گناهکاران را داشته است. در مقابل این کشتار نه تنها اعتراض عظیمی برنمی‏ خیزد بلکه اکثر مردم از جمله خود زنان سکوت اختیار می‏کنند و شاهد بودیم که حتی در مقابل درخواست ما برای حمایت از این زنان، زنان تحصیل کرده نیز از دفاع از آنان خودداری کردند“.

سیمین مرعشی از فعالان امور زنان و عضو مرکز فرهنگی زنان در میزگردی که روز سیزدهم تیرماه با عنوان بررسی فعالیت ‏های سازمان ‏های غیردولتی در مورد خشونت علیه زنان، به همت گروه علمی ـ تخصصی مطالعات زنان انجمن جامعه شناسی ایران برگزار شد، با بیان مطالب بالا، به طرح فعالیت‏های مرکز فرهنگی زنان در رابطه با کاهش خشونت خانگی علیه زنان پرداخت. وی گفت: در غیبت چنین حساسیت‏هایی از سوی مسئولان و گاه افراد جامعه بود که این NGO تصمیم گرفت تا خشونت علیه زنان را از حوزه خصوصی به حوزه عمومی بکشاند چرا که مشکل ما زنان، تنها نگاه بخش‏های سنتی حاکم بر جامعه نبوده و نیست، خود زنان نیز نیاز به آن داشتند که حساسیت به مقوله خشونت را جدی‏ تر گیرند. با وجود چنین نیازی، ارتقاء آگاهی خودمان و دیگران و ایجاد حساسیت درباره شکل، محتوا و بینشی که در پس چنین خشونت‏ هایی نهفته است و طرح این مسئله در سطح جامعه، هدف ما قرار گرفت.

مرعشی با این تحلیل به مرور فعالیت‏های مرکز فرهنگی زنان در مهرماه 1380 تا به امروز در رابطه با کاهش خشونت علیه زنان پرداخت. او در این زمینه نزدیک به 30 مورد از فعالیت‏های مرکز اشاره کرد که عمده آنها برگزاری کارگاه‏های آموزشی، برنامه‏های یک روزه در فرهنگسراها و مراکز فرهنگی، تجمع، صدور بیانیه، صدور نامه‏های سر گشاده به مجلس، قوه قضائیه و مراجع قانونی برای تغییر قوانین تبعیض ‏آمیز، طرح خواسته‏ ها در رسانه‏ ها، جمع‏ آوری اسناد، مدارک و گزارش‏ های مستند، اجرای تئاتر و ... بود.

وی در پایان تصریح کرد: مرکز فرهنگی زنان اعتقاد دارد که انواع خشونت‏ ها ارتباطی بسیار نزدیک به هم دارند و در این زمینه خشونت‏ های فرهنگی، اقتصادی، قانونی و سیاسی را جدا از هم نمی‏ بیند و با این تفسیر اعضای این مرکز معتقدند که نمی‏ توان یک نوع خشونت را بررسی کرد، بدون آن که تأثیر مستقیم یا غیرمستقیم انواع دیگر در آن دیده شود. خشونتی سیستماتیک در کل جامعه رواج دارد که این خشونت نمادی از قدرت است و بی‏ دلیل نیست که در این بازی قدرت قربانیان اصلی خشونت عمدتاً زنان و کودکانند.

در ادامه این میزگرد، منصوره خاتم، فارغ ‏التحصیل کارشناسی ارشد مددکاری اجتماعی از دانشگاه تورنتو، از زاویه ‏ای دیگر به بررسی ابعاد مختلف پدیده خشونت در کشور کانادا و به ویژه در میان فارسی زبانان یا خانواده‏ های مسلمان ساکن در شهر تورنتو پرداخت.

وی در آغاز بحث خود، در تعریف خشونت گفت: به طور کلی هر حرکتی علیه خواست فرد که باعث آسیب یا محدودیت برای او توسط فرد دیگری در گروه شود را می‏توان خشونت نامید.

خاتم افزود: گروهی بر این اعتقادند که نابرابری‏ های اجتماعی دلیل اصلی خشونت علیه زنان بوده و در صورت برقراری تعادل بین حقوق زنان و مردان مسئله خشونت قابل حل خواهد بود، در حالی که در جوامع غربی هم که نابرابری اجتماعی بین زنان و مردان کاهش یافته، ما هنوز شاهد خشونت علیه زنان هستیم و حتی در روابط هم‏جنس گرایان نیز این مسئله به وضوح دیده می‏ شود. در نتیجه باید توجه داشت که خشونت علیه زنان در تمام نژادها، طبقات اجتماعی، بین خانواده‏ های روستایی و شهری و در هر سطح از تحصیلات دیده می ‏شود.

وی تأکید کرد: خشونت در خانواده غیر از آسیب‏ های روحی و روانی، تأثیرات عمیقی در اقتصاد و سلامت اجتماع می ‏گذارد و به همین دلیل رسیدگی و کاهش آن اهمیت اساسی برای دولت دارد.

او در ادامه بحث خود به آمار خشونت در کانادا اشاره کرد و در این باره گفت: یک چهارم جرائم خشن در کانادا خشونت‏ های خانوادگی هستند که البته نباید فراموش کرد تمام خشونت ‏های خانوادگی به پلیس گزارش نمی ‏شوند. در این میان، 85% قربانیان خشونت‏ های خانوادگی را زنان تشکیل می‏ دهند. زنان جوان (34ـ25) سال بیشتر در خطر خشونت قرار دارند اما در کل، فقط 80% کسانی که خشونت انجام داده ‏اند دستگیر می‏شوند. از سوی دیگر، جوانان در کانادا 23% جمعیت را تشکیل می ‏دهند و 61% خشونت‏های جنسی علیه آنان صورت می ‏گیرد که 79% قربانیان خشونت ‏های جنسی زنان و عمدتاً دختران 14ـ11 ساله هستند.

خاتم تأکید کرد: البته این آمار زنان مهاجر، زنان رنگین پوست، زنان معلول، زنان سالمند، زنانی که در مناطق روستایی زندگی می‏ کنند و زنان فقیر را در بر نمی‏گیرد.

وی شیوة برخورد با مساله خشونت در خانواده را در کشور کانادا به 2 دسته تقسیم کرد؛ نخست پیشگیری از طریق آموزش به وسیله مدارس و رسانه‏ ها و همچنین بررسی تأثیرات خشونت و پیامدهای آن توسط سرویس‏های فراگیر برای قربانیان خشونت و سپس برخورد با عاملان خشونت از طریق مراکز مشاوره بازپروری و گروه ‏های درمان و در پایان زندان.

منصوره خاتم در بیان دلائل کاهش خشونت در کانادا، با استناد به گزارش سال 2004 در این رابطه، به چند مورد اشاره کرد او گفت: سازمان حمایت از کودکان کانادا در صورتی که زنان از رابطة خشونت‏آمیز شدید بیرون نیایند کودکان‏شان را از آنها می‏گیرند. علاوه بر آن، در صورت تماس با پلیس، حتی اگر زن از ادعای خود صرفنظر کند مدعی ‏العموم یا دادستان از خشونت کننده شکایت خواهد کرد و او را به دادگاه خواهد برد.

به گفته وی، گسترش پناهگاه برای زنان خشونت دیده، افزایش سرویس ‏های مشاوره ‏ای برای زنان قربانی و استفاده از قانون restrain order مبتنی بر اینکه زن در صورت احساس عدم امنیت می‏تواند از دادگاه بخواهد که مرد از فاصله 500 متری او رد نشود؛ از دیگر شیوه ‏های به کار برده شده در کشور کانادا برای کاهش خشونت علیه زنان است.

خاتم همچنین گفت: براساس مشاهدات شخصی من در طول 10 سال گذشته مردان ایرانی، در نتیجه شدت عمل قانون، کنترل بیشتری از خود نشان داده و بیشتر زنان را از نظر روحی و روانی آزار می‏رسانند اما امروزه کمتر ما شاهد مواردی مانند کودک ربایی به ایران هستیم.

در ادامه این میزگرد، مرجانه سخاوتی عضو سازمان دفاع از قربانیان خشونت با تمرکز بر بحث قاچاق انسان و به ویژه قاچاق زنان و دختران، آن را نمونه‏ای بارز از خشونت علیه این افراد معرفی کرد.

وی در بیان فعالیت‏ های سازمان دفاع از قربانیان خشونت در این زمینه، به تحقیقات بین‏ المللی این مرکز غیردولتی به سفارش مرکز مشارکت زنان اشاره کرد و گفت: در این تحقیقات به این نتیجه رسیدیم که بحث قاچاق انسان و به ویژه زنان به دبی، پاکستان و ... بسیار جدی‏تر و فراگیرتر از آن چیزی است که ما فکر می‏کنیم.

او مهم‏ترین مشکل ایران را نبود قانون مدون در این زمینه و نپیوستن ایران به کنوانسیون‏های مربوطه معرفی کرد و گفت: در تحقیقات به این نتیجه رسیدیم که آمار دقیقی در این باره در هیچیک از دستگاه ‏های مسؤول کشور وجود ندارد و تنها وقتی تعداد 74000 خانه فساد شناسایی می‏شود، عمق فاجعه تا حدی مشخص می‏گردد چرا که به نظر می‏رسد بسیاری از قربانیان از طریق همین خانه ‏های فساد به آن سوی آب‏ها فرستاده می‏ شوند.

سخاوتی افزود: در سازمان دفاع از قربانیان خشونت، از طریق تحقیقات میدانی وارد عمل شدیم و به این نتیجه رسیدیم فاجعه بسیار بزرگ‏تر از حدی است که حتی فکرش را می‏کردیم و در این شرایط، راهکار حل مشکل فقط اصلاح قانون است چرا که در بسیاری از موارد حتی خانواده ‏ها به دلیل پایین بودن سن ازدواج. قیومیت و ... دختران را مجبور می‏کنند که ازدواج کنند و به آن سوی آب‏ها روند.

او ادامه داد: در مرحله اول در مورد باندها و گروه ‏های حرفه ای قاچاق زنان نتیجه‏ تحقیق خود را به همراه راهکار پیشنهادی به مجلس و کلیه مراکز مسؤول داریم و این امر سبب شد لایحه‏ قاچاق انسان بعد از 5 ماه به تصویب رسد.

عضو سازمان دفاع از قربانیان خشونت گفت: در ادامه کار متوجه شدیم برخلاف تصور، ایران صرفاً فرستنده نیست بلکه ایران تا حدی مسیر ترانزیت قاچاق قرار گرفته است. از کشورهایی مثل فیلیپین، تایلند، چین و تاجیکستان نیز افرادی وارد ایران شده و از این مسیر به دبی می‏رفتند و بعد از مدتی به این نتیجه رسیدیم که ایران حتی پذیرنده هم شده است و در همین راستا، عنوان تحقیق بعدی سازمان بحث روسپیگری در ایران اعلام شد.

مرجانه سخاوتی در نشست فعالان امور زنان در انجمن جامعه ‏شناسی ایران تأکید کرد: تحقیقات نشان می‏دهند بحث فرار دختران، زنان روسپی و زنان خیابانی در جامعه‏ ما بسیار جدی است و به نظر می‏رسد باید برای حل این مشکل فعالیت‏ های بیشتری صورت گیرد که شاید نخستین گام بررسی علل ناکارآمدی طرح‏های پیشین مانند طرح سلامت و صیانت جنسی و حتی طرحی مانند خانه عفاف باشد.

zanan2 gharacholoآخرین سخنران این میزگرد یک روزه، رزا قراچورلو وکیل دادگستری و عضو کانون وکلای ایران بود. وی در آغاز سخنان خود، بر این موضوع تأکید کرد که خشونت نسبت به زنان یک پدیده نابهنجار اجتماعی و جامعه‏ شناختی است که ریشه در علل و اسباب متعدد اخلاقی، اجتماعی، اقتصادی و حتی سیاسی دارد. مسئله رفتار با زنان در داخل خانه و خانواده که زمانی امری خصوصی محسوب می‏شد، امروزه دیگر در حیطه مسائل مهم حقوق بشری وارد شده و از قلمرو خصوصی همسران و مردان خارج و مورد توجه و حساسیت دولت‏ها و نهادهای بین‏ المللی دولتی و غیردولتی و سازمان‏های تخصصی مرتبط قرار گرفته است.

او در عین حال خاطر نشان کرد که خشونت علیه زنان هم ریشه در فقر اقتصادی و هم ریشه در فقر اخلاقی و فرهنگی دارد و برحسب گزارش صندوق کودکان ملل متحد (یونیسف) با عنوان پیشرفت ملت‏ها، خشونت علیه زنان و دختران، شایع‏ترین شکل نقض حقوق بشر در جهان است.

قراچورلو بحث خود را با تعریف و بیان مصادیق خشونت علیه زنان از نظر اسناد بین‏ المللی (جهانی و منطقه ‏ای) و طبقه‏ بندی انواع خشونت علیه زنان براساس عامل خشونت و محیطی که این خشونت‏ها در آن اعمال می‏گردد، آغاز کرد و سپس به بیان گزارش گزارشگر ویژه موضوعی سازمان ملل متحد در امر خشونت علیه زنان، خانم ”دکتر یاکین ارتورک“ پرداخت که پس از بازدید دو هفته‏ای از ایران در خصوص وضعیت زنان ارائه کرده است.

او گفت: خانم دکتر یاکین ارتورک در ژانویه 2005 به ایران وارد شدند و در بازدید و ملاقات دو هفته‏ای خود از ایران با بعضی مقامات مرتبط دولتی، برخی سازمان‏های غیردولتی فعال در این زمینه، با کانون وکلای دادگستری تهران، بعضی از مسئولین و فعالان مطبوعاتی و روزنامه ‏نگاران و برخی افراد و اشخاص به طور خصوصی گفتگو نمود، همچنین از دادگاه خانواده و برخی شعب آن بازدید کرد و از آن جمله با مسئولان شعبه 256 دادگاه خانواده گفتگو و ملاقات داشت. به گفته قراچورلو، اورتورک در گفتگوی خود با مسئولان مرتبط دولتی، از آنها خواست تا دولت جمهوری اسلامی ایران را به الحاق کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان، هرچه بیشتر ترغیب نمایند و نیز گزارش‏های موضوعی سالانه خود در این زمینه را به کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد ارائه دهند. او همچنین، در ملاقات خود با مقامات قضایی دادگاه خانواده در تهران، بر ضرورت استمرار مذاکرات بین‏ المللی در مورد زنان و وضعیت اجتماعی و سیاسی زنان ایران و احراز پست‏های کلیدی و مهم توسط آنها در کشور ایران تأکید نمود. وی در ملاقات فوق با اشاره به بحث حضانت کودکان، از آن به عنوان یک بحث اصلی و کلیدی یاد کرد و تقاضای اصلاحاتی در این زمینه را از دولت ایران نمود، چرا که گرفتن حضانت طفل از مادر علی‏رغم خواست او یکی از مصادیق مهم خشونت علیه زنان در ایران است.

قراچورلو مهم‏ترین موارد مورد اشاره گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد را قاچاق زنان و دختران ایرانی به کشورهای حاشیه خلیج فارس به خصوص به امارات متحده عربی (UAE) برای به کارگیری آنها در امر فحشاء و روسپیگری، تبعیض سازمان یافته و دولتی از طریق قوانین و مقررات اعم از مدنی کیفیری و به ویژه در بخش ‏های از قانون مدنی در ارتباط با موضوع ‏های خانوادگی و ارث، جداسازی زن و مرد در انجام معاینات پزشکی و درمانی طبق قانون مصوب مجلس در سال 1377 (1998 میلادی)، سن ازدواج دختران و اجازه ازدواج به آنها در حداقل سن یعنی 9 سالگی و مغایرت این امر با ماده‏ای از قانون مدنی که به موجب آن زنان باید اجازه پدران یا خویشاوندان مرد خود (اقارب پدری) را برای ازدواج اخذ نمایند، مسئله ازدواج‏ های موقت (نکاح منقطع) که به زنان هیچ‏گونه حقوقی را اعطاء نمی‏کند مگر آنکه زنان خود به این موضوع آگاهی کامل داشته باشند که باید حقوق مورد مطالبة خود را در هنگام این گونه نکاح شرط نمایند و درج کنند و متأسفانه غالب زنان از این امر آگاهی ندارند و همچنین سنگسار زنان (و مردان) به خاطر ارتکاب زنا معرفی کرد.

وی ادامه داد: موضوع حضانت اطفال در قانون مدنی، مسئله عدم امکان ازدواج زنان مسلمان در ایران با مرد غیرمسلمان طبق قانون مدنی، موضوع ارزش شهادت زن که طبق قانون کیفری ایران نصف شهادت یک مرد در دادگاه محسوب می‏گردد و در برخی جرایم و موارد نیز اساساً شهادت زنان پذیرفته نمی‏شود، دیه زنان که طبق قانون کیفری ایران نصف مردان می‏باشد، لزوم اخذ اجازه زنان از همسران خود و گرفتن رضایت کتبی آنها برای سفر به خارج از کشور، ممنوعیت زنان از ورود در عرصه برخی از ورزش‏ها و نیز در مکان‏های ورزشی، جداسازی زنان و مردان در جامعه و مکان‏های عمومی از جمله اتوبوس‏ها، فرودگاه‏ها و غیره، پوشش اجباری زنان در اجتماع که به انتخاب خودشان نیست، ممنوعیت چاپ عکس زنان بدون پوشش در رسانه ‏های عمومی و مجلات و ممنوعیت تصویر زنان خارجی و وجود مجازات‏هایی در قالب تعزیرات برای زنانی که بدون پوشش کافی بیرون از منزل می ‏آیند و در اجتماع ظاهر می‏شوند و بالاخره حضور بسیار کمرنگ زنان ایران در پست‏های مهم و کلیدی و یا سیاسی؛ از مصادیق مورد اشاره یاکین اورتورک در رابطه با خشونت علیه زنان در ایران بوده است.

قراچورلو همچنین، ضمن بیان برخی آمار و مصادیق این نوع خشونت‏ها علیه زنان ایرانی، به سوء استفاده فیزیکی و جنسی برخی مردان از زنان اشاره کرد و یادآور شد: خشونت‏های جنسی علیه زنان از لحاظ بهداشتی نیز مشکلاتی را ایجاد می‏ کند که این مشکلات طبق گزارش سازمان بهداشت جهانی عبارتند از افزایش حملات جنسی خطرناک میان جوانان و نوجوانان، انتقال بیماری ایدز و ویروس HIV، حاملگی‏های ناخواسته، دردهای زاید در روابط جنسی و مشکلات و بیماری‏های زنانه، افزایش ارزش و ارقام هزینه‏های درمان و بهداشتی که صرف زنان مورد تجاوز یا خشونت قرار گرفته، می‏ شود؛ ایجاد فضای ناامنی و ترس در اجتماع به طوری که حتی گزارش شده که 30 درصد زنان مورد خشونت و حمله قرار گرفته، کار و فعالیت اجتماعی خود را متوقف کرده‏اند و 50 درصد آنها به جهت بیماری‏های ناشی از این خشونت‏ها، مرخصی‏ های کاری گرفته ‏اند. علاوه بر آن، خشونت‏ های جنسی علیه زنان حتی در برخی موارد منجر به ارتکاب قتل‏ های عمد و صدمات شدید و نیز خودکشی زنان شده است.

وی افزود: خانم دکتر یاکین ارتورک، در گزارش خود مورخ 22 مارس 2005 که آن را به شصت و یکمین اجلاس کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد و در 61 صفحه تحت عنوان خشونت علیه زنان و آثار و پیامدهای آن تقدیم نموده است، طی دو بخش مجزا به بررسی خشونت علیه زنان می‏پردازد. او در بخش اول، فعالیت‏های خود در سال 2004 را توضیح می‏دهد و در بخش دوم، ارتباط متقابل میان خشونت علیه زنان و بیماری ایدز را تشریح می‏نماید و بر این امر که این ارتباط متقابل نابهنجار، یک واقعیت غیرقابل انکار است، تأکید دارد. ایشان در گزارش خود بیان می‏دارد که حمایت و ارتقای حقوق بشر زنان می‏تواند گسترش و شیوع بیماری ایدز و نیز آثار و پیامدهای ناگوار آن را تقلیل دهد.

قراچورلو گفت: خانم دکتر اورتورک در خاتمه گزارش خود، با تأکید بر این نکته که خود او مسلمان بوده و به اسلام معتقد است، تنها راه نجات و رهایی زنان در ایارن را کنار گذاشتن اسلام سنتی و بنیادگرایی افراطی معرفی کرده است.

این حقوقدان در ادامه سخنرانی خود، به نظر کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد در 8 آوریل 2005 در موضوع خشونت علیه زنان و وضعیت زنان خشونت دیده در جهان اشاره کرد و گفت که در اهم مباحث مطرح شده از سوی این کمیسیون آمده است: شصت درصد از زنانی که در جهان تقاضای طلاق می‏کنند، در معرض خشونت قرار گرفته‏اند، اما تنها پنج درصد آنها عملاً به دادگاه‏ها مراجعه و اقامة دعوا می‏نمایند و عدم مراجعة سایرین به دادگاه‏ها و یا استرداد شکایت آنها بیشتر بدین خاطر است که آن زنان از لحاظ مالی و اقتصادی همسران خود وابسته هستند و در برخی موارد نیز به این علت است که آنها از لحاظ احساسی و فرهنگی ترجیح می‏دهند که قربانی خشونت یا سوء استفاده باقی بمانند ولی ساکت باشند و این خشونت‏ها را تحمل نمایند و تقاضای طلاق نکنند که در این رابطه ضروری است تا خانه‏های امن یا نهادهای عمومی برای زنانی که در معرض خشونت قرار می‏گیرند، تأسیس گردد تا زنان در صورت مراجعه با خشونت بتوانند به آن اماکن امن پناه ببرند و بدین ترتیب از لحاظ مالی وابسته به همسران خود نباشند و بودجه لازم برای ادارة مالی و تأمین این تخصیص داده شود و ضمناً محاکم اختصاصی هم برای رسیدگی به شکایات این زنان و پیگیری موضوع وجود داشته باشد.

وی افزود: وجود پلیس و قضات زن که به مسئله خشونت علیه زنان آشنایی و آگاهی و تخصص کافی داشته باشند نیز از نظر این کمیسیون مهم و ضروری است. علاوه بر آن، بحث آموزش زنانی که در معرض خشونت قرار می‏گیرند و ارائه آگاهی‏ های عمومی لازم در این زمینه به آنها به ویژه در مورد خشونت خانگی و ترویج این طرز تفکر که زنان شهروند درجه دوم نیستند و باید بتوانند هرچه بیشتر خود و توانائی‏های خود را باور دارند و تلاش نمایند، نیزاز دیگر موارد مورد اشاره در این باره است. همچنین کمیسیون حقوق بشر در یک عبارت و به طور خلاصه به ریشه کن کردن فقر اقتصادی، فقر اجتماعی و فرهنگی و محو سست شدن بنیان‏های سنتی خانواده و الگوهای آن تأکید می‏ کند.

قراچورلو در پایان تأکید کرد: سازمان ملل متحد تاکنون با مجموعه ‏ای از امکانات خود شامل تدوین اعلامیه، توصیه نامه، انتخاب گزارشگر ویژه، تشکیل صندوق‏های خاص و اعلام روز جهانی مبارزه و غیره در ارتباط با خشونت علیه زنان، تمامی کوشش خود را برای محو این پدیدۀ ناهنجار به کار گرفته است، لیکن امحاء کامل آن نیازمند آموزش بیشتر زنان و اجتماع و مسئولان دولتی و آگاهی فزاینده و تلاش دولت‏ها و همکاری عمیق بین‏ المللی آنها برای انجام تعهدات خود در جهت جلوگیری و مبارزه با این پدیدة شوم می‏باشد که در این زمینه، به نظر می‏رسد برای محو کامل خشونت علیه زنان، تا زمانی که قانونگذاران نخواهند بپذیرند که زنان، شهروند درجه دوم نیستند و دارای ارزش برابر با مردان جامعه هستند، اصلاحات جزیی در قانون تأثیری نخواهد داشت و تنها با اصلاح دیدگاه جنسیتی و مشارکت کامل زن و مرد در زندگی، می‏توان قوانین خشونت‏ آمیز نسبت به زنان را حذف و اصلاح نمود.

 

صفحه18 از277

زیر مجموعه ها