نشستی که در دوازدهم دی ماه سال 84 توسط گروه علمی ـ تخصصی مطالعات زنان انجمن جامعه شناسی ایران برگزار شد، به «نقد و بررسی آثار غزاله علیزاده» اختصاص داشت. در این جلسه لیلا رهبر به مروری کلی بر زندگی و آثار این نویسنده پرداخت. پس از آن دکتر نیره توکلی مقاله خود را با موضوع “نقد فمینیستی داستان بعد از تابستان، ازدواج و توقف رشد“ ارائه داد و سپس دکتر مریم حسینی به تحلیل عشق در آثار علیزاده پرداخت.
”غزاله علیزاده از نسل اول زنان داستاننویس است که در سال 1325 در تهران به دنیا آمد. لیسانس علوم سیاسی خود را از دانشگاه تهران گرفت و در دانشگاه سوربن پاریس در رشته فلسفه و سینما درس خواند. نخستین کتاب او ”بعد از تابستان“ و شاخصترین آثارش ”خانه ادریسیها“ و مجموعه داستان ”چهار راه“ آخرین کتاب او است. بهترین داستان این مجموعه، داستان ”جزیره“ است که گفته میشود بالاخره بعد از سی سال از طرف مجله گردون، قلم زرین جایزه بهترین قصه کوتاه را برده است. آثار دیگر علیزاده، ”شبهای تهران“ مجموعه داستانی ”با غزاله تا ناکجا“ (داستان های کوتاه سوچ، دو منظره و غیره) و مجموعه قصه های «سفر ناگذشتی» است.
وی که زندگی خانوادگی ناموفقی داشته، بعد از دو بار اقدام به خودکشی ناموفق، در حالی که مدت سه سال بوده از بیماری سرطان رنج می برده، در اردیبهشت 75 در روستای جواهر ده در شمال ایران (مازندران)، خودش را به درختی دار میزند.
لیلا رهبر دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات زنان که نخستین سخنران این نشست بود، بعد از این مقدمه، در مقاله اش، به بیان و تحلیل خلاصه ای از دو داستان ”خانه اردیسی ها“ و ”جزیره“ پرداخت.
به تعبیر او، نویسنده در داستان خانه ادریسی ها از سویی مطرح می کند که زنان چه از طبقه اشراف و چه از افراد ناشناس، همه در زندگی به نوعی قربانی مردان (نظام مردسالاری سنتها و تعصبات) بودند اما از طرفی هم نشان میدهد که زنان مقتدری نیز وجود دارند که زنان و مردان دیگر از او حساب میبرند و برخی که از رفتار او لذت میبرند.
رهبر تأکید کرد: داستان خانه ادریسیها نشان¬گر وضعیت زنان جامعه ما در حوزه سیاسی ـ اجتماعی و خانوادگی است و نشان می دهد خیلی از زنان این جامعه بزرگ شده در نظام مردسالاری هستند که همچنان ادامه دارد البته این روند گرچه هنوز به شکلهای متفاوتی جلوه گر می شود ولی شاید بتوان گفت آگاهی و حرکت زنان باعث شده که شدت گذشته را نداشته باشد.
وی در ادامه پس از بیان خلاصه ای از داستان جزیره، برداشت خود را از ”پیامی که متن می دهد“، این گونه توصیف کرد: زن امروز دیگر آن زن پردهنشین، بیتحرک و محصور در خانه نیست بلکه زنی است که هم میتواند در عرصه عمومی جامعه حضور داشته و در سرنوشت جامعه دگرگونی به وجود بیاورد و هم میتواند در عرصه خصوصی (خانواده) تغییر ایجاد کند.
رهبر افزود: علیزاده در آثارش هم به جنبه زندگی خانوادگی و هم آنچه در اجتماع زمانش میگذشته، پرداخته و نقش زنان و مردان را در آن بیان کرده است. او در داستانهایش یک سویه نگاه نکرده و اگر تصویر مثبت یا منفی از زنان ارائه داده، در مقابل آن، تصویر مثبت یا منفی را از مردان هم آورده؛ اگر موفقیت یا شکست را برای زنان عنوان کرده متقابلاً برای مردان هم آورده و تفاوت های زیست شناختی و فیزیولوژیکی را خاص یک جنس ندانسته است. البته این در حالی است که او نقش زنان را به دلیل کم¬رنگ بودن آن در طول تاریخ، برجسته نشان داده و به نظر می رسد آثار غزاله علیزاده صورتی از تجدد ادبی است چرا که وی خود را در قالب شخصیت های داستانی مطرح می کند.
سخنران بعدی این نشست، دکتر نیره توکلی عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی بود. او در مقاله خود ابتدا به آشنایی و همکاری خود با غزاله علیزاده در حدود سال 1355 اشاره کرد و به بیان برخی ویژگی های شخصیتی او پرداخت. وی سپس برخی از انتقادات وارد شده به آثار علیزاده را مورد بررسی و تحلیل قرار داد و با بیان نمونه ای در این باره گفت: ”میرعابدینی او را نویسندهای رویابین معرفی کرده که حس خود را در پرده ی وصف هایی رنگین بروز میدهد. او معتقد است که شخصیت های مجموعه داستان ”سفر ناگذشتنی“ او، در رویای فرار از دلتنگی های تسکین ناپذیر، به سیر و سلوکی اشرافی برای رسیدن به خوشبختی می پردازند. اشتیاق آنان برای پیوند با طبیعت آغازین و سرچشمه های جادویی حیات، صبغه ای عرفانی به داستانها می بخشد. او داستان ”بعد از تابستان“ را نیز دارای چنین حال و هوایی میداند و میگوید این داستان توصیفی از رابطة عاطفی دو دختر با معلم سرخانه شان به شیوة یادآوری گذشته است. آنان ـ مثل اغلب زنان داستانهای علیزاده ـ رویایی را می پرورانند و عمری در خیال میزیند، اما در برخورد با واقعیت از توهم به در می آیند و فرو می ریزند و در لاک تنهایی و انزوا میخزند. این سرنوشتی است که برای اغلب زنان علیزاده تکرار می شود. حس میکنند شکست خورده اند و با اضطراب در مییابند که رویایشان غرقۀ وحشت برخورد با واقعیت شده است. “
توکلی پس از نقل قول از این منتقد، برداشت خود را از داستان های علیزاده، کاملاً متفاوت از او دانست و گفت: هنگامی که مردان آثار زنان را نقد می کنند، گاه خطای دید آنان چنان فاحش است که به راحتی نمیتوان از آن چشم پوشید و من میخواهم بگویم که برخلاف دید و نظر آقای میرعابدینی، نه تنها در داستان ”بعد از تابستان“ ، بلکه در هیچیک از داستانهای علیزاده، این زنان نیستند که عمری را در رؤیا به سر میبرند و در برخورد با واقعیت از توهم به در میآیند و در لاک تنهایی فرو میروند، بلکه در بیشتر داستان های علیزاده مردان چنین وضعیتی دارند.
وی سپس برای اثبات ادعای خود، به نمونه های متعددی از این دست در داستانهای علیزاده استناد کرد.
توکلی در ادامه خلاصه ای از داستان ”بعد از تابستان“ را ارائه کرد و در نقد فمینیستی این اثر گفت: علیزاده در این داستان قالب های حاکم بر زندگی نسلی از زنان جامعة ایران را به مصاف طلبیده؛ همان نسل آرمانخواه و نوجوی پیش از انقلاب که بنا بر قالبهای زندگی ماقبل مدرن، اگر بنا بود از پوستة تنگ سنتها به درآید، ناگزیر بود که فقط از مردها بیاموزد که بیشتر با اجتماع و سواد و مدرسه و اجتماعات انقلابی سر و کار داشتند. قالبها ایجاب می کردند که این آموزش از نوع روابط مردی با سن و تجربۀ بیشتر، در شکل معلم یا نامزد و شوهر بالقوه منتقل شود. در این رابطه، دختر که از لحاظ سواد و امکانات برای آموزش و تجربۀ اجتماعی در عرصة بسیار بسته تری به سر می برد، یک¬سره مقهور شخصیت و تجربۀ مرد ـ معلم میشد. رابطة فرادست فرودستی که ریشه های آن حتی به بسیار دورتر از جامعة متأثر از آرمان های انقلاب دهۀ پنجاه ایران در الگوی لزوم پایینتر بودن سن زن از مرد، باز می گردد. قاعده آن است که این دو در همان شرایط نابرابر از لحاظ تجربۀ آموزشی و اجتماعی ازدواج کنند و انتظار هم می رود که در همان شرایط منجمد شوند یا این نسبت برابر تداوم پیدا کند و معمولاً هم چنین می شود. این در حالی است که در داستان بعد از تابستان علیزاده اتفاق دیگری می افتد.
وی افزود: ازدواج در سنین پایین، و پیش از آنکه زن امکان تجارب اجتماعی و شکوفا کردن استعدادهای تحصیلی خود را داشته باشد، تصویر زن کم سواد و کم توان را در برابر مرد با تجربه و باسواد، جاودانه میکند و شاید در بسیاری موارد به انجماد زن بینجامد. زیرا از الگوهای دیگر رابطة میان زن و مرد آن است که زن بیشتر از شوهر رشد نکند و حد رشد او در بهترین حالت همانی باشد که مرد بدان رسیده است. علیزاده با دادن تصویری کسالت بار و درجازده از مردی که زمانی برای دختران جوان الگو بوده، سرنوشت غمانگیز ازدواجی را که ممکن بود با پندار مرد- معلم جاودانه ی زن صورت بگیرد، نشان داده است. دکتر توکلی در انتها، مقاله خود را با این جمله به پایان رساند: ”همۀ ما زنها در طول عمر خود تجربۀ ازدواج نکردن یا ازدواج کردن با مردانی را داریم که زمانی آنها را در اوج می دیدیم و سالها بعد ایشان را مفلوکی درجازده بیش نیافته ایم. این طور نیست؟“
آخرین سخنران این نشست دکتر مریم حسینی بود که موضوع بحث خود را ”عشق در آثار علیزاده“ معرفی کرد. وی پیش از ورود به مبحث اصلی مورد نظر خود گفت: یکی از نکات جالب در آثار علیزاده، دل¬مشغولی او به مسایل سیاسی است و این در حالی است یکی از ایرادهایی که معمولاً به آثار نویسندگان زن گرفته میشود، این است که آنها به مسایل درونی توجه میکنند، داستان هایشان با قهرمانان هم زاد پنداری داشته و معمولاً از داستانهای عشقی که در آنها سرخوردگی یا جدایی بوده، یاد میکنند. با توجه به مسائلی که در زندگی خصوصی غزاله علیزاده میدانیم، در ابتدا به نظرم رسید که شاید او نیز در تمام داستانهایش هم زاد پنداری با قهرمان داستان را داشته باشد که این طور هم بود اما نکته جذابی که داستانهای او را قابل تأمل بیشتر میکرد، توجه بسیار وی به مسائل سیاسی روزگار است که به ویژه در داستانی مثل ”دادرسی“ یا داستان ”دو منظره“ قابل ملاحظه است و به نظر میرسد شاید یکی از دلایل مطرح نشدن داستانهای او همین امر باشد.
وی افزود: از دیگر نکات برجسته این آثار، این است که برخلاف نوشته های بسیاری از نویسندگان زن، قهرمانان داستانهای غزاله علیزاده فقط زنان نبودند بلکه زنان و مردان نقش های کاملاً برابری در داستانها دارند. به نظر من او چندان به نظریات فمینیست های رادیکال که زنان را برتر می دانند و یا تلقی های جامعه مردسالار نسبت به برتری مردان معتقد نیست و بیشتر به جنبه انسانی افراد توجه میکند. او زن و مرد را ”نیمه های یکدیگر“ میداند و این تصویر در داستانهای مختلف وی تکرار شده است.
حسینی تأکید کرد: در داستانهای غزاله علیزاده، قهرمانان چه زن و چه مرد به دنبال عشق هستند و در واقع آنچه اریک فروم میگوید که "عشق یگانه پاسخ کافی و عاقلانه به مسأله هستی انسان است" را میخواهند درک کنند و به آن برسند و افراد به نوعی به دنبال نیمه گمشده و هم زاد خود میگردند که به نظر من، این برای علیزاده، آرزویی دست نیافتنی بوده و همانطور که در داستان ”اول بهار“ میگوید، به نظر او ”هر نسلی یک قرص کامل بوده، بعد نصف شده و اجزاء آن قدر در کیهان میچرخند، با هم برخورد کنند و باز یکی شوند“ اما بنابر نظر او چنین چیزی امکانپذیر نیست و سرنوشت قویتر از آن است که اجازه دهد نیمهها یکدیگر را پیدا کنند. موضوع اصلی داستان ”اول بهار“ رسیدن نیمهها به هم است. نیمه هایی که در حقیقیت برای هم ساخته شدند ولی یکدیگر را گم کردهاند. آنها هم را پیدا نمی کنند مگر در پایان داستان که با هم تصادف کرده و هر دو کشته می شوند. این یکی از داستانهای علیزاده است که میتوان گفت در آن نشان داده میشود که هیچکس، هیچ گاه نمی تواند زوج خود را پیدا کند و این آرزویی دست نیافتنی برای افراد است اما زوج ها نقش های دیگری پیدا کرده و مرتب عشق یکدیگر را جستجو میکنند.
نمونههایی از این موارد در داستانهای مختلف دیده شده و من فکر میکنم تنها داستانی که نیمه های گمشده به نوعی همدیگر را پیدا میکنند، داستان ”جزیره“ است که یکی از جذابترین داستانهای نویسنده بوده و برنده جایزه هم شده است.
دکتر حسینی با بیان اینکه داستانهای این نویسنده ازدواجهایی را که بن مایه عشق ندارند، زیر سؤال میبرد و همواره آرزوی این را دارد که ازدواجهایی به سرانجام برسند که در آن دو زوج عاشق یکدیگرند؛ به بررسی و تحلیل برخی از تصاویری از ارتباط زوجها در داستان های علیزاده پرداخت. وی همچنین تأکید کرد که تمام زنان در داستانهای او نه تنها از طبقه بالای جامعه بوده، بلکه همگی زیبا هستند. به تعبیر حسینی، از برجستگی دیگر کارهای علیزاده این است که او در چند داستان، شخصیت های خود را از میان دختران نوجوان و تازه بالغ انتخاب کرده و بدین ترتیب برخلاف بیشتر نویسندگان زن، به دغدغه ها و رویاهای آنها پرداخته است.
او معتقد است که در همه آثار علیزاده به خصوص داستان ”رویا در کشتی عروس“، زنان فعالی دیده می شوند که به جای مأیوس و منزوی بودن در برابر فشارهای جامعه، نقش آفرینی میکنند.
دکتر حسینی در پایان در پاسخ به پرسشی درباره شیوه نقد فمینیستی و نگاه از این منظر به آثار غزاله علیزاده، گفت: در مطالعه و نقد رمانها دو منظر را میتوانیم در نظر داشته باشیم. یک شیوه اینکه شخصیتهای زن داستان را پیدا کرده، نقش آنها را در قصه بررسی کنیم و از این طریق، مشخص کنیم که نویسنده با آفریدن این نقشها در داستان چه هدفی را دنبال میکند و به قولی آیا قصد مطرح کردن مسائل زنان را دارد یا نه که در این مورد، من فکر می کنم حداقل در موضوع عشق، غزاله علیزاده اصلاً نگاه زنانه خاصی ندارد و در واقع به ساخت دو جنسی معتقد است. از نظر او، هر دو جنس با هم مطرح میشوند و بسیار شبیه به یکدیگرند.
شیوه دیگری که برای مطالعه رمان وجود دارد، از منظر تحلیل در مورد زن نویسنده است که برای مثال در این مورد می بینم که غزاله علیزاده به عنوان یک داستاننویس چقدر به مسائل زنان توجه کرده است. به نظر من او خیلی در بند مطرح کردن مسائل زنان به صورت روشن و مسأله خاص نبوده و مسائلی که از سوی او مطرح میشوند، تنها بخشی از زندگی هستند. او به مسأله زنانی که طلاق گرفتهاند، میپردازد، چون در زندگی روزمره این اتفاق میافتد، نه اینکه قصد بزرگ کردن مسأله طلاق به عنوان موضوع اصلی داستان را داشته باشد؛ به طوری که حتی ”رویا در کشتی عروس“ تنها داستانی است که در آن یک زن شخصیت اصلی است.
دکتر نیره توکلی نیز در پاسخ به این پرسش گفت: ما زمانی که نقد فمینیستی میکنیم نمی خواهیم لزوماً مشخص کنیم که مثلاً غزاله علیزاده فمینیسم بوده است بلکه در بسیاری از موارد قصد داریم به دیدن جهان از نگاه زنان بپردازیم. وقتی ما آثار علیزاده را بررسی میکنیم می بینیم که او اساساً کینه ای نسبت به مردان ندارد ولی شیوه نگارش وی به صورت زنانه و با جزئیات کامل، قابل تأمل است. در عین حال او زندگی زنان و مردان را نشان میکند و به این موضوع، با دیدی واقع بینانه نگاه میکند.
نشست «نگاهی بر پژوهشهای مرتبط با زنان در جنگ» از سلسله جلسات زنان در جنگ، بههمت حلقه مطالعات مسائل اجتماعی زنان انجمن جامعهشناسی ایران، چهارشنبه یکم اسفندماه 97 در سالن کنفرانس انجمن برگزار شد.
در این نشست میترا معدنی، کارشناس ارشد مطالعات زنان، نویسنده و پژوهشگر حوزه جنگ، بیتا بختیاری، دکترای مطالعات فرهنگی، کارشناس فرهنگی بنیاد شهید و مدرس دانشگاه و الهام عدیمی، کارشناس ارشد علوم ارتباطات اجتماعی و عضو حلقه مطالعات مسائل اجتماعی زنان درباره این موضوع سخن گفتند.
نبود تعریف مناسب از حضور زنان در جنگ عامل فقر پژوهشی
میترا معدنی در این نشست با اشاره به تاریخچه پژوهش در خصوص زنان و جنگ در بنیاد شهید اظهار کرد: در تاریخ ۲۲ اسفند سال ۱۳۵۸ بنیاد شهید به عنوان اولین متولی امور شهدا تاسیس شد که مهمترین و اصلیترین وظیفه این نهاد رسیدگی به امور شهدا (تشییع تدفین برگزاری مراسم یادبود و...) بود. به مرور که بنیاد شهید دارای چارت سازمانی منسجمتری شد بخشهایی از جمله معاونت فرهنگی با هدف رسیدگی به امور فرهنگی (تاسیس مدارس شاهد و رسیدگی به امور تحصیلی فرزندان شهدا و...) هم به بدنه بنیاد اضافه شد.
به گفته این پژوهشگر جنگ، در همین سالها بود که تالیف کتابهایی در خصوص جنگ و ساخت فیلمهایی با داستان و مضمون جنگ آغاز شد که موضوعات مختلفی از جمله زنان را دربرمیگرفت که البته بیشتر در خصوص زنان حاضر در جنگ در نقش زنان مددکار، پرستار، بهیار یا زنانی که در پشت جبهه بهعنوان پشتیبان مشغول بودهاند. پس از تشکیل دفتر مطالعات فرهنگی که بعدها به نام دفتر مطالعات و تحقیقات تغییر نام داد استارت نخستین پژوهشها و طرحهای تحقیقاتی در بنیاد زده شد که در قالب حمایت از پایاننامهها و طرح پژوهشی مسالهیابی انجام میشد.
او گفت: در همین زمان بود که مسالهیابیها و نیازسنجیها به مرور هدفمند و منسجم شد و عناوین توسط دفتر مطالعات ارائه و پژوهشگران نسبت به تکمیل فرم پیشنهاد پژوهشی و در صورت کسب امتیاز لازم نسبت به اجرای طرح در دامنههای استانی منطقهای و ملی اقدام میکردند.
معدنی با بیان اینکه یکی از مهمترین علل فقر پژوهش در خصوص زنان نبود تعریف و تقسیمبندی مناسب از حضور زنان در جنگ است، توضیح داد: با نگاهی گذرا به کتب و فیلمهای تدوین شده در حوزه زنان و جنگ میبینیم که بیشترین تصویری که از زنان ارائه شده، زنان را در نقش مددکار و پرستار و ... نشان داده است.
او افزود: دومین علت در خصوص فقر پژوهشی در حوزه زنان عدم تدوین عناوین مرتبط توسط سازمانهای متولی در امور جنگ و شهدا به شمار میآید. یکی دیگر از علل نبود پژوهش در این حوزه عدم دسترسی به جامعه و نمونههای پژوهشی است. در واقع وجود قوانین و دستورالعملهایی که پژوهشگران را با مشکلات دسترسی به دادهها و منابع روبهرو میکرد. از دیگر علل فقر پژوهشی در حوزه زنان مرتبط با جنگ، عدم تمایل پژوهشگران به انجام پژوهش در این حوزه نیز بوده است و این تصور هم در میان پژوهشگران رایج بود که فقط افرادی از داخل این جامعه اجازه انجام امور پژوهشی را دارند.
به گفته معدنی، در کنار نهاد بنیاد شهید، نهادهایی همچون بنیاد حفظ آثار و دفاع مقدس و بنیاد شهید آوینی به امور فرهنگی در این زمینه پرداختهاند اما آنچه در این میان به وضوح مشاهده میشود ورود کمرنگ به حوزه زنان است و آنچه در پژوهشهای صورت پذیرفته میبینیم نمایشی از نقش و جایگاه زنان در قالبهای پرستاری، بهیاری و ... در حین جنگ محسوب میشود و زنانی همچون همسران رزمندگان، مادران شهدا، همسران شهدا، فرزندان اناث شهید، مادران، همسران و فرزندان اناث جانبازان و همسران، مادران و فرزندان اناث آزادگان کسانی هستند که بزرگترین جامعه زنان مربوط به جنگ را تشکیل میدهند و کمترین پژوهشها در این زمینه به عللی که در بالا ذکر شد صورت پذیرفته است.
معدنی در پایان اظهار کرد: با مروری بر پژوهشهای صورت پذیرفته در بنیاد، شاهد این هستیم که بیشترین پژوهشهای حوزه زنان در حوزههای فرهنگی، آموزشی و روانشناسی است و این مساله بهطور ناخواسته و بدون جهتگیری و سوگیری سازمان و نهاد خاصی انجام شده است. در سالهای اخیر مرکز پژوهشهای بنیاد سامانهای بهنام پژوهشیار طراحی کرده و در اختیار محققان و پژوهشگران و دانشجویان قرار داده که در قالب حمایت از پایاننامههای ارشد، رساله دکتری و عناوین طرحهای پژوهشی نسبت به انجام امور پژوهشی اقدام کرده است.
زنان همپای مردان در جنگ
بیتا بختیاری با بیان اینکه زنان نیمی از پیکره بشریت هستند و در طول تاریخ دوشادوش و همراه مردان تاریخ را ساختهاند، گفت: اگر چه در تاریخ بشر بر جنبههای عاطفی و احساسی زنان تکیه شده، لیکن زنان کشور ما در تمامی صحنهها در کنار مردان ظاهر شدهاند و بهعنوان مثال در انقلاب اسلامی ایران نقشی ریشهدارداشتهاند. لیکن با توجه به نقش غیرمستقیم زنان در جنگ تحمیلی هنوز آنچنانکه شایسته است از نقش آنان سخن به میان نیامده است. در این سخنرانی اشاراتی اندک به این نقشها و اینکه چرا پژوهشهایی بسیط و بنیادی در این راستا صورت نپذیرفته است، خواهیم داشت.
این پژوهشگر با اشاره به مشارکت زنان در دفاع مقدس اظهار کرد: فعالیتهای نظامی، پشتیبانی و تدارکاتی، فرهنگی، امدادی و درمانی و ... از جمله زمینههای مشارکتی زنان در دفاع مقدس است. در بخش فعالیتهای نظامی، با شروع جنگ تحمیلی و قرار گرفتن جمهوری اسلامی ایران در موضع دفاع، دامنه وجوب شرکت در جنگ، زنان را نیز تحت پوشش قرار داد. حضور زنان در مناطق مرزی از جمله در خرمشهر، سوسنگرد، اهواز، مهران و مسجد جامع خرمشهر گواه صادقی است بر استقرار عدهای از زنان که توانستند تا آخرین روزها در خرمشهر باقی بمانند، تا جاییکه رزمندگان مرد با زور آنها را از شهر خارج کنند. زنان نهتنها با کندن سنگر و تهیه غذا برای رزمندگان و حفاظت از مهمات، مردان را یاری میدادند، بلکه با تعلیمات نظامی که در سطح ابتدایی گذرانده بودند در خط مقدم جبهه نیز میجنگیدند.
او با اشاره به آمار شهدا و ایثارگریهای زنان در دوران دفاع مقدس افزود: بر اساس آمار تهیه شده از فهرست شهدای جنگ تحمیلی ۶ هزار و ۴۲۸ نفر زن شهید داریم که بیشتر آنها در بمباران و موشکباران شهرها به شهادت رسیدهاند. طبق آماری به نقل از نشریه داخلی بنیاد شهید و امور ایثارگران، ۵۰۰ نفر از این افراد، رزمنده بودند، بیشتر این زنان مجرد و ۲۵۰۰ نفر از آنان در سن ۱۰ تا ۳۰ سال بودند. براساس آمار بنیاد جانبازان و امور ایثارگران که در شهریور ۱۳۸۱ به تفکیک جنسیت و گروههای جانبازی منتشر شد، تعداد کل جانبازان زن ۵ هزار و ۷۳۵ نفر است.
بختیاری اظهار کرد: درباره تعداد اسرای زن جنگ تحمیلی، آمار روشنی منتشر نشده، اما در برخی منابع از رقم ۱۷۱ اسیر زن (در برخی منابع ۲۳ نفر) در طول جنگ هشت ساله گفته شده است. همچنین در طول ۸ سال دفاع مقدس ۲۲ هزار و ۸۰۸ امدادگر و ۲ هزار و ۲۷۶ پزشک زن به جبههها اعزام شدند. اما درباره نقش غیرمستقیم زنان این سرزمین نیز بایستی گفت.
به گفته این کارشناس بنیاد شهید، طبق آماری که سال ۱۳۸۶ منتشر شده تعداد والدین شهدا ۲۴۷ هزار و ۱۰۶ نفر (تعداد مادران شهید حدود نصف این میزان است) و تعداد همسران شهدا ۶۱ هزار و ۵۲ نفر بوده است (و اغلب همسران شهدا، زن هستند). همچنین تعداد والدین جانبازان ۷۱ هزار و ۳۷۲ نفر، تعداد همسران جانبازان ۳۱۷ هزار و ۱۹۳ نفر، تعداد والدین آزادگان ۱۳ هزار و ۸۲ نفر و تعداد همسران آزادگان ۴۱ هزار و ۷۶ نفر بوده است. از این روست که میتوان مدعی بود به غیر از زنان شهدا، جانبازان و آزادگان، حدود ۵۵۰ هزار نفر از زنان ایرانی با صبر و تحمل فقدان همسر در صورت شهادت یا اسارت یا مجروحیت و معلولیت او در جنگ نقش داشتهاند. این را باید کنار رقم ۱۳ هزار زنی گذاشت که بهطور مستقیم با این جنگ روبهرو شدند.
این مدرس دانشگاه با اشاره به فعالیتهای پشتیبانی و تدارکاتی زنان در طول جنگ اظهار کرد: یکی از مهمترین جنبههای مشارکت زنان در دفاع مقدس، مربوط به فعالیتهای آنان در زمینه پشتیبانی و تدارک جبهههاست. زنان علاوه بر اینکه در غیاب سرپرست خانواده، مدیریت خانه را به عهده داشتند، در ستادهای پشتیبانی نیز حضور مییافتند و با انجاماقداماتی نظیر ارائه کمکهای نقدی و غیرنقدی، جمعآوری کمکهای مردمی، تقسیم و بستهبندی مواد ارسالی به جبههها، تهیه لباس و آذوقه برای رزمندگان و ... حضور داشتند. بنابراین آن دسته از زنانی که بهنوعی نمیتوانستند در جبههها حضور مستقیم داشته باشند، فقدان حضور عینی در جبههها را از طریق انجام فعالیتهای پشتیبانی و تدارکاتی جبران میکردند.
بختیاری با اشاره به فعالیتهای امدادی و درمانی زنانی که با گذراندن دورههایکوتاه مدت امدادرسانی انجام میدادند و در خطوط مقدم میچرخیدند، توضیح داد: آمار بالای زنان شاغل در بخشخدمات پزشکی گویای آن است که بهطور طبیعی حجم زیادی از مسئولیت مداوای مجروحان و آسیبدیدگان از جنگ در مراکز بهداشتی و درمانی و بیمارستانها متوجه زنان بوده است. سنگینترین وظیفه در بیمارستانهای صحرایی و نیز در شهرها بر عهده زنان فداکار، بهیار، پرستار، و پزشک بوده است. پرستاری از مجروحان جنگ، انتقال مجروحان، نظافت بیمارستانها، شناسایی شهدا، حفر زمین برای تدفین آنان و حتی نگهبانی از اجساد مطهر شهدا و....
این پژوهشگر با اشاره به فعالیتهای مربوط به شهدا و رسیدگی به خانواده رزمندگان گفت: در طی ۸ سال دفاع مقدس بسیاری از امور مربوط به شهدا توسط زنان انجام میشد. ستادهای تخلیه شهدا در مناطقجنگی، مراکز معراج شهدا در شهرستانها و واحدهای تعاون در پایگاههای نظامی نیز از خدمات زنان در این زمینه بهرهمند شدهاند. همچنین رسیدگی به خانواده رزمندگان و شهدا و دلجویی از آنها نیز در همه موارد توسط زنان و در قالب واحدهای مددکاری انجام میشد که هنوز هم ادامه دارد. یکی از عرصههای مهم حضور زنان پس از انقلاب و جنگ حضور در عرصه فرهنگ و هنر است. نویسندگی، گزارشگری، داستاننویسی، سرودن شعر و ... زمینههایی هستند که زنان بسیاری در آنها فعال بودهاند. در این میان حوزه جنگ نیز به عنوان مهمترین واقعه پس از انقلاب از حیطه فعالیت زنان هنرمند و اهل اندیشه دور نمانده است و طی این دوران شاهد آثار متعددی از بانوان در زمینههای مختلف هنری با موضوع جنگ و دفاع مقدس بودهایم.
بختیاری در پایان سخنانش با اشاره به مواجهه و مقابله زنان با پیامدهای حاصل از جنگ بیان کرد: تبعات حاصل از هر جنگی به مراتب از خود جنگ و صحنه کارزار مسلحانه وسیعتر و گستردهتر است و لذا نحوه مقابله و مواجهه افراد با این تبعات همیشه و برای مسئولان همه کشورهای درگیر جنگ از مسایل بسیار مهم تلقی میشود. آنچه در این میان اهمیت مییابد توجه به نقش و موقعیت حساس زنان در مسائل پشت جبهه و مسائل بعد از جنگ است. به دلیل اعزام کثیری از مردان به جبهه، شهادت، مجروحیت، جانبازی و اسارت شماری از آنها، فشارهای روحی و روانی آن مستقیماً متوجه زنان است، و از طرفی مسئولیت اداره خانه را تماماً بر دوش آنان میگذارد. باید زنان را بهعنوان مهمترین گروه حاضر در حین جنگ و بعد از آن قلمداد کرد. بر این اساس نحوه مواجهه آنان با تبعات جنگ و میزان آسیبهایی که به عنوان یکی از اساسیترین شاخصهای جنگ به آنان وارد شده است نیز باید مورد پژوهش و ارزیابی قرار داد.
نگاه غالبا مردانه در پژوهشهای مرتبط با زنان در جنگ
الهام عدیمی در این نشست گفت: تاریخنگاری جنگ مانند تاریخنگاری انقلاب دچار وضعیتی متناقض و دوگانه است. از سویی کار تاریخنگاری بهدلیل محدودیت در دسترسی به اطلاعات، مدارک و اسناد بیشتر در دست نهادهای نظامی یا دولتی است و از سوی دیگر این تاریخنگاری بیشتر با نگاه سیاسی، نظامی و مردانه نوشته شده است. در واقع بیشتر پژوهشگران مساله جنگ را امری مردانه میپندارند و بر همین اساس در تاریخنگاریهای این حوزه هم کمتر چشممان به حضور زنان چه مستقیم و چه غیرمستقیم برمیخورد. با این حال جنگی که ۸ سال طول کشیده، نمیتواند بدون حضور و وجود نیمی از جمعیت ایران یعنی زنان روایت شود. از سوی دیگر با وجود گذشت ۳۰ سال از پایان جنگ، همچنان اثرات و تبعات آن در زندگی فرد فرد مردم در داخل و حتی کشورهای منطقه یا تمامی کشورهایی که مستقیم یا غیرمستقیم در این طولانیترین نبرد قرن بیستم، حضور داشتند، بروز و ظهور یافته است.
این عضو حلقه زنان افزود: برخی پژوهشگران، زنان را بهعنوان موضوعی حاشیهای و در بخشهای پشتیبانی از جبههها و پرستاری و مانند آن روایت میکنند و حضور آنان را بهعنوان امری اجتماعی مورد توجه قرار دادهاند با این حال، علاوهبر زنانی که حضور مستقیم در خطوط مقدم جنگ داشتهاند، زنان بسیاری نیز همسر، فرزند، خانه یا خانواده خود را از دست دادند که در شمار هیچ یک از منابع یا مستندات مربوط به جنگ دستهبندی نشدهاند. همچنین زنانی که در جنگ دچار معلولیت شدهاند یا همسر، فرزند یا برادر آنها جانباز شده و آنها از او نگهداری میکنند نیز در پژوهشهای جنگ کمتر دیده شدهاند. از این دسته باید به زنانی که عضو خانواده آنها پس از سالها از اسارت بازگشته و با مشکلات متفاوتی دستوپنجه نرم میکند نیز اشاره کرد.
او با بیان اینکه شاید بیشترین اسنادی که مربوط به زنان در جنگ داشته باشیم، عکسها باشند، بیان کرد: عکسها همواره اطلاعاتی را درباره شرایط و وضعیت زنان در اختیار پژوهشگران قرار میدهند اما کمتر مورد توجه قرار گرفتهاند و باز هم سوژه مردان رزمنده در صدر قرار دارد.
عدیمی ادامه داد: امروز در سومین نشست از سلسله جلسات زنان در جنگ با مروری بر محتوای دو نشست قبلی («تجربه زیسته زنان در جنگ» و «تیپولوژی به تصویر کشیده شدن زنان در روایتها و آثار هنری جنگ») به موضوع «نگاهی بر پژوهشهای مرتبط با زنان در جنگ» میپردازیم. زمانی که کلمههای زن و زنان را در کتابخانه جنگ جستوجو کردم با شمار زیادی از منابع مرتبط روبهرو شدم اما کمی بعد، زمانی که شروع به خواندن کتابهای خاطرات زنان کردم، متوجه شدم که ناگفتههای زیادی دارند و به گفته احد گودرزیانی، پژوهشگر این حوزه، باید آنها را از میان سطرها خواند.
این روزنامهنگار خاطر نشان کرد: اولین اثری که در بحث زنان همواره مطرح بود کتاب «دا» خاطرات سیده زهرا حسینی است. اما در طول جنگ زنانی هم اسیر شدند و خاطراتی از خود به جا گذاشتند. کتابهایی چون «چشم در چشم آنان» یا «من زندهام» از معروفترین این آثار هستند. با اینحال در مورد خاطرات فاطمه ناهیدی (چشم در چشم آنان) در نشست اول گلستان جعفریان که در حال نوشتن دوباره خاطرات این زن آزاده است، اعلام میکند که «۱۰ است که در حال تدوین زندگی فاطمه ناهیدی، هستم. فاطمه ناهیدی ۴ سال در اسارتگاه عراق به سر برده است. او برای گفتن خاطراتش ابا داشت و راضی نمیشد که آنها را نقل کند و همیشه میگفت چرا باید این مطالب نقل شود. متأسفانه بسیاری از محققان راه را اشتباه رفتهاند و همین سبب شده که راویان ما دیگر انگیزهای برای گفتن حقایق نداشته باشند. محقق میتواند برای راوی راهگشاست باشد اما اگر با رویکرد کنجکاوی یا رفع ابهامات خودش فعالیت کند، راوی ترجیح میدهد که مسائل خصوصیاش را که باعث تحقیرش میشود نگوید».
او با اشاره به گفتههای مریم کاظمزاده، عکاس جنگ توضیح داد: کاظمزاده هم درباره وضعیت پرداختن به مسائل مربوط به زنان در جنگ گفته است که «ما نتوانستیم جنگ را به خوبی نشان دهیم و یکی از دلایلی که ما هنوز نتوانستهایم راویان را راضی به بیان خاطراتشان کنیم، اشتباهات محققانی است که نتوانستند به درستی با این راویان برخورد کنند. فاطمه رسولی و مینو فردی را برای ثبت خاطرات به حوزه هنری معرفی کردم اما آنقدر آنها را اذیت کردند که هرگز حاضر به صحبت نشدند و دوست ندارند کسی وارد منطقه ممنوعهشان شوند. متأسفانه تجربه تلخی برایشان ماند. شاید ۵۰ سال بعد چهره زنانه جنگ به تصویر کشیده شود و به راحتی بتوانیم حقایقی را بازگو کنیم که دیگر ابایی از گفتن آنها نداشته باشیم».
عدیمی اظهار کرد: مورد دیگری که زنان درگیر جنگ در بیان روایتهای خود دارند، مربوط به نگاه غالب بر این حوزه است. پژوهشگران در این حوزه اغلب مردان هستند و از زاویهای مردانه روایت زنان را مینویسند یا تصویر میکنند. همچنین کمتر زنانی سراغ این حوزه رفتهاند؛ بهجز اندک زنانی که خاطراتی از حضور خود در جبههها نوشتند یا به نقل از آنها روایت شده، کمتر زنانی که غیرمستقیم درگیر جنگ بودهاند خاطراتی از خود منتشر کردهاند. اگر چه کتابهایی در این حوزه وجود دارد مانند «روزهای بیآینه» که خاطرات ۱۸ سال انتظار منیژه لشکری در انتظار همسرش حسین لشکری است که روایت و فضای کاملا زنانه دارد. فریبا نظری، پژوهشگر این حوزه هم در مطالعه و بررسی خاطرهنگاریهایی از جنگ، گفتمان رسمی جامعه را دلیل این امر میداند که بیشتر آثار یک خط سیر و شیوه روایتی یکسان و مشابه دارند.
این عضو حلقه زنان گفت: این خاطرات هم پر از میان سطرهای نانوشته است. این موارد در خاطرات زنان اسیر بسیار پررنگتر است و همانطور که پیشتر اشاره شد، این مسائل کمتر مجال مطرح شدن داشتهاند چرا که تابوها و نگاه عرف به مساله جنگ و حضور زنان در آن برای جامعه همچنان عجیب و غیرقابل باور است. اگر چه در میان این نوشتهها کمتر به مسائل و مشکلاتی که زنان آواره یا اسکانیافته در دیگر شهرها پرداخته شده است. با این حال وضعیت تولید ادبیات و پژوهش درباره زنان حاضر در جنگ اگر چه بسیار ضعیف و اندک است اما نسبت به داشتههای پژوهشی ما درباره زنانی که غیرمستقیم با جنگ درگیر بودهاند بسیار بیشتر به نظر میرسد. اما عمده اتفاقی که در بحث زنان افتاده است، محدود شدن آنها در مباحث خاطرهنگاری و داستاننویسی است و کمتر پژوهشی جدی درباره حضور زنان چه مستقیم و چه غیرمستقیم در جنگ، تاثیر جنس و جنسیت در وضعیت زندگی آنها، مسائل و مشکلاتی که با آنها دست و پنجه نرم کردند یا تاثیر بلندمدت جنگ بر زندگی دیروز و امروز زنان و نسل بعدی زنان صورت گرفته است.
نشست حلقه مطالعات مسائل اجتماعی زنان انجمن جامعهشناسی ایران با تمرکز بر پژوهشی درباره «آسیبشناسی طرح تجمیع زنان سرپرست خانوار در مسکن مهر» دوشنبه ۲۶ آذرماه 1397 در سالن کنفرانس انجمن برگزار شد.
در این نشست، فاطمه دهخدایی، کارشناس ارشد حقوق و عضو حلقه زنان، به ضرورت تمرکز بر مسائل زنان تک سرپرست خانواده، محمدعلی طالبی، عضو هیات علمی دانشگاه پیام نور و عضوحلقه مطالعات زنان انجمن جامعهشناسی ایران، به بحث در مورد جزییات پژوهشی که در اینباره صورت گرفته بود، پرداختند. همچنین سید قاسم محسنی، رئیس گروه مطالعه و توسعه حمایتهای اجتماعی سازمان بهزیستی کشور و معاون دکتر فریبا درخشان نیا (مدیرکل امور زنان) نیز که به نمایندگی از وی در جلسه حاضر شده بود، به اقدامات بهزیستی در اینباره اشاره کرد.
فاطمه دهخدایی گفت: ضرورت توجه به زنانی که تنها سرپرست خانواده هستند و جمعیت آنها رشد قابل توجهی را در چندین سال اخیر داشته است، مسالهای حائز اهمیت است. از جمله مهمترین چالشها و مسائلی که این زنان با آن مواجه هستند، مسائل اقتصادی و مشکلات پیرامونی آن از جمله؛ بیکاری، مشاغل با دستمزد کم، تهیه مسکن و مسائلی اینگونه هستند.از این رو، حمایت از این گروه از زنان، همانگونه که در برنامههای نهاد زنان سازمان ملل متحد نیز آمده است، امری ضروری است تا آنها نیز از حمایتهای حقوق بشری، زندگی بدون تبعیض و بیعدالتی برخوردار شوند. زیرا زنانی که تنها سرپرست خانوار هستند، از جمله آسیبپذیرترین بخش کمدرآمد جامعه بوده و تلاش برای افزایش توان اقتصادی آنان و حمایت همهجانبه برای تحقق حقوق انسانی آنها، بیشک لازم است.
دهخدایی افزود: با توجه به وجود تبعیض جنسیتی و شکاف جنسیتی حاکم در بیشتر زمینههای اقتصادی و اجتماعی و به دلیل محدودیتهای اجتماعی و عرفی که جامعه بر این زنان تحمیل میکند، آنها بیشتر با خطر فقر روبهرو هستند و میتوان گفت زنان تکسرپرست خانوار و زنانی که به تنهایی زندگی میکنند، اغلب در جایگاه «فرودستِ فرودست اقتصادی» هستند که بایستی به نحوی سازمانیافته مورد حمایت همه جانبه قانونی قرار گیرند. از طرف دیگر با توجه به طرح شدن مساله جهانی «زنانه شدن فقر» و رشد کمی جمعیت این گروه از زنان، مسائل و مشکلات آنها به ویژه مسائل مربوط به اشتغال و بیکاری، درحال تبدیل شدن به یک مساله اجتماعی عمومی است که باید تمام ابعاد آن مورد بررسی قرار گیرد و موانعی که برای دسترسی به منابع و فرصتهای برابر با آنها مواجه هستند شناسایی و در راستای مدیریت و حل مشکلات آنها اقدام شود.
او سپس خاطر نشان کرد: زنان تنها سرپرست خانواده، اغلب بیشتر با خطر فقر روبهرو هستند چرا که اکثرا در بخش غیر رسمی بازار کار، اشتغال داشته و به جهت عدم مهارت و گاهی کمتجربگی و سواد کمتر، به مشاغلی با دستمزد کم میپردازند که این امر ضرورت توجه به مساله اشتغال این گروه زنان را دوچندان میکند. این مساله بر سایر بخشهای زندگی آنان از جمله مسکن تاثیرگذار خواهد بود و امروز شاهد هستیم که زنان از جمله حاشیهنشینان اقتصادی هستند، با این تفاسیر، حمایتهای همه جانبه از آنان در قالب طرحهای سازمانیافته ضروری است.این جلسه به این موضوع اختصاص یافته و در ادامه به بررسی یکی از طرحهای حمایتی از این زنان، در مسکن مهر خواهیم پرداخت.
در ادامه نشست محمدعلی طالبی با اشاره به پژوهشی که در اینباره از سوی نیروی انتظامی خراسان جنوبی به انجام رسیده است، گفت: موضوع آسیبشناسی طرح تجمیع زنان سرپرست خانوار تحت حمایت سازمانهای بهزیستی و کمیته امداد امام خمینی(ره) در مسکنهای مهرشهر بیرجند بهعنوان طرح پژوهشی توسط دفتر تحقیقات کاربردی نیروی انتظامی خراسان جنوبی در سال ۹۷ اجرا شده است. در این طرح ضمن بررسی ۱۳۰نفر از زنان سرپرست خانوار در مهرشهر که بیش از ۸۰ درصد آنها تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی(ره) بودند نتایج ذیل به دست آمد که به گفته خود زنان هر دوی سازمانها در کاهش آسیبهای اجتماعی زنان موثر بودند. از آنجا که مسکن بهعنوان یک نیاز اولیه برای زنان مطرح بوده است هیچکدام از این زنان نگران برچسب خوردن و تجمیع در یک محله خاص نبودند. اکثراین زنان در بازه سنی ۴۰ تا ۵۰ سال قرار دارند و به لحاظ سواد سطح سواد از ابتدایی تا فوق دیپلم هستند. با توجه به رویکرد پیشگیرانه نیروی انتظامی این زنان اعلام کردهاند نیروی انتظامی در آسیبهای اجتماعی مختلف نقش پیشگیرانه برای آنها داشته است.
این عضو حلقه زنان بیان کرد: مهرشهر بیرجند از محلات پرجمعیت و پر آسیب، با بافت جمعیتی متفاوت و تراکم جمعیتی بالا به خصوص در رده سنی جوانان است. مهرشهر در گذشته با عنوان دهل کوه و یکی از نقاط روستایی بود که در سال ۱۳۹۱ به شهر بیرجند الحاق شده است. در سال ۱۳۸۵ این منطقه جمعیتی برابر با ۶۹۶ نفر داشته است که این جمعیت در سال ۱۳۹۱ برابر با ۵۸۰۴ نفر و با نرخ رشد ۳۹/۱ بوده است. مهرشهر، هم اکنون از محلات شهر بیرجند محسوب میشود که در جهت شمال جغرافیایی و جنوب اقتصادی آن واقع شده است. این منطقه که قدمت چندانی ندارد، جمعیت قابل توجهی از اهالی بیرجند و همچنین مهاجران به شهر را در خود جای داده است. در میان جمعیت این منطقه، زنان سرپرست خانوار نیز ساکن هستند. طبق آمار، از این تعداد زنان ۱۶۰ نفر تحت حمایت سازمان بهزیستی و ۲۳۵ نفر نیز از حمایت کمیته امداد امام خمینی(ره) برخوردارند. البته زنان سرپرست خانوار دیگری که تحت حمایت سایر نهادهای خصوصی (مثل خیریهها) و دولتی (مانند سازمانهای بازنشستگی لشکری و کشوری و تامین اجتماعی) در این محل زندگی میکنند که آمار دقیقی از آنها در دست نیست. تجمیع این گروهها بهخصوص در بخش کمیته امداد امام خمینی(ره) در این محل عمدی و بر اساس تسهیل خرید زمین و مسکن مهر بوده است در حالیکه زنان تحت پوشش بهزیستی غالباً یا به علت پایین بودن اجاره یا نرخ مسکن به این محله مهاجرت کرده و بهصورت پراکنده زندگی میکنند.
او با بیان تعریفی از زنان سرپرست خانوار گفت: مقوله زنان سرپرست خانوار پدیدهای است که در آن یک زن بدون حضور یا حمایت یک مرد، سرپرستی خانوار را به عهده میگیرد و مسئولیت اداره اقتصادی خانواده و تصمیمگیریهای عمده را بر عهده دارد. به عبارتی دیگر، طلاق، فوت، اعتیاد همسر، از کارافتادگی همسر، زندانی شدن همسر، رها شدن توسط مردان مهاجر یا بیمبالات، علل به وجود آورنده پدیده زنان سرپرست خانوار است. بر مبنای تعریف سازمان بهزیستی، زنان سرپرست خانوار، زنانی هستند که عهدهدار تأمین معاش مادی و معنوی خود و اعضای خانوار هستند.
این مدرس دانشگاه افزود: در حال حاضر تعداد قابل توجهی از زنان سرپرست خانوار در مهرشهر زندگی میکنند. محلهای که در گذشته به عنوان یک نقطه روستایی بود و امروز جزئی از شهر شده است. با وجود چالشهای امنیتی شکلگیری یک محله نوپا، دلایل متعددی همچون وجود مسکن ارزان، وجود اقوام و آشنایان، تجمیع زنان سرپرست خانوار توسط ارگانها و ... باعث شده است تا تعدادی از این زنان در منطقه مهرشهر سکنی گزینند. زنان سرپرست خانوار بهعنوان یکی از اقشار مهم و البته آسیبپذیر و بهعنوان جزیی از منابع انسانی هستند که در معرض آسیبهای فراوانی هستند و در صورت عدم حمایت و توجه، خود نیز میتوانند زمینه بروز مشکلات متعدد شوند. ماحصل حمایت و رسیدگی به این گروه، بهبود و تغییر مثبت زندگیشان، بهبود شاخصهای توسعه انسانی و رفع مشکلاتشان خواهد بود. طبق تحلیل مسیر انجام شده برای فرضیه ارتباط نهادهای حمایتی با آسیبهای اجتماعی و وضعیت اجتماعی زنان سرپرست خانوار ساکن در منطقه مهرشهر نتایج فرضیه این پژوهش نشان داد که نهادهای حمایتی میتوانند در کاهش آسیبهای اجتماعی و افزایش امنیت اجتماعی این افراد نقش داشته باشند. لذا هرچه نهادهای حمایتی دولتی و غیردولتی به وظایف خود بیشتر و بهتر عمل کنند وضعیت امنیت اجتماعی این زنان بهبود بخشیده خواهد شد و چالشهای امنیتی محله در خصوص این افراد کمتر خواهد شد که این مستلزم همگرایی معاونت اجتماعی نیروی انتظامی با این نهادها و همگرایی بهتر در جهت انجام برنامههای ترکیبی برای این قشر خواهد بود.
طالبی در پایان سخنانش افزود: تنها در آسیب خودکشی با توجه به عرصههای پنهان آن، نقش کمرنگتری برای نیروی انتطامی بیان شده است. از جمله پیشنهادات طرح میتوان به همگرایی تمام دستگاههای اجرایی برای کاهش آسیب درمحلات جدید با توجه به بافت ناهمگون فرهنگی این محلات، که اقشار مختلف در کنار گروههای گوناگون مهاجران روستایی و شهری سکونت دارند، باید مورد توجه قرار گیرد. همچنین آموزش مناسب برای خودباوری و تعامل بهتر اجتماعی در جامعه و آگاهسازی عمومی در جامعه برای برخورد آگاهانه سایر اهالی با این زنان است.
سخنران سوم این جلسه، سید قاسم محسنی بود. او گفت: حدود 220 هزار خانوار تحت پوشش بهزیستی هستند که برای آنان حمایت های خوبی انجام میدهیم اما این راه به ترکستان می رود. به این خانواده ها مستمری ماهیانه می دهیم و آذرماه 97 از 50 هزار تومان به 90 هزار تومان رسید. به خانوار یک نفره 150 هزارتومان تا 550 هزار تومان هزینه بلاعوض تعلق میگیرد تا بتوانیم آنها را از فقر مطلق بیرون بیاوریم. در کنار مستمری بحث تحصیل است که تمام دانش آموزان تحت پوشش را که 77 هزار دانش آموز است حمایت می کنیم. سعی می کنیم دانشجویان را نیز به سوی رشته های مورد نیاز بهزیستی بفرستیم و حمایت مضاعفی از رشته های همسو با بهزیستی و اشتغال زایی انجام میدهیم.
معاون مدیر کل امور زنان در خصوص اشتغال بیان کرد: در بحث اشتغال یکی از فعالیت ها با توجه به تجربیات چند ساله این است که به «شبه اشتغال» نپردازیم. هر سالی یک شعاری انتخاب می شد و برنامه ای از اشتغال انجام می شد. بهزیستی تنها مشاغلی را پوشش نمی دهد که تعاونی یا فراگیر باشد بلکه همه فرصت هایی را که برای اشتغال وجود دارد حمایت کرد است. از آنجا که مددجویان ما مهارت لازم را ندارند طرح آماده سازی شغلی را ایجاد کردیم. جامعه هدف ما به خصوص زنان سرپرست خانوار است که مهارت کافی را ندارند. بنابراین طرحی با عنوان آماده سازی شغلی را در چند استان به صورت پایلوت اجرا کردیم که آن را در صورت موفقیت گسترش می دهیم. برای شروع کسب و کار و دانش کسب و کار را به آنها آموزش داده میشود و تمرین کنند که با عنوان بوم کسب و کار که آنها براساس آن می آموزند چطور کار خود را شروع و ادامه دهند. آماده سازی شغلی بسیار مهم است و از حلقه های مفقوده این بحث است. اگر مددجو شاغل بود اما درآمد نداشت به او آموزش های لازم داده می شود.
این سخنران ادامه داد :پس از آموزش کارفرمایی، خوداشتغالی و تعاونی را مشخص می کنند و سرمایه ای در اختیار آنها قرار می گیرد و وام بلاعوض با توجه به فعالیت آنها در اختیارشان قرار می گیرد.اگر مددجویی نتواند از این فعالیت ها انجام دهد گروه های همیار برای آنها در نظر گرفته می شود که با دیگر زنان شروع به فعالیت اقتصادی می کند و زمانی که کار اقتصادی انجام دهند وام 30 میلیونی به آنها تعلق می گیرد. گروه های همیار می توانند تبدیل به تعاونی شوند که تسهیلات دیگری به آنها داده می شود. دوره های آموزشی برای مددکاران برگزار می شود که به صورت منطقه ای یا ویدئو کنفرانس برگزار می کنیم.
سید قاسم محسنی در خصوص طرح جدید این سازمان گفت: طرح دیگری که برای زنان سرپرست خانوار در 21 استان است "طرح تامین مالی خرد" است که سرمنشاء آن محمد یونس در بنگلادش و مالزی است که آنان را از فقر نجات داده و رویکرد بانکداری پیوندی است. از مشکلات مددجویان ما نداشتن وثیقه و ضامن است. الان بانک کشاورزی بدون وثیقه و ضامن، وام پرداخت می کند اما شرط گذاشته است که سرمایه اجتماعی جایگزین شود. مثلا 15 تا 25 زن یک محله با هم جمع شوند و پس انداز ماهیانه داشته باشند و به هم وام بدهند و وقتی توانستند به بانک کشاورزی ثابت کنند که این فعالیت را انجام می دهند، بانک به گروه ها سر می زند و ارزیابی می کند و براساس شاخص ها اگر تایید شوند وام میدهد. در حدود 50 هزار از زنان کم در آمد و خودسرپرست در حدود 100 میلیارد تومان بدون وثیقه و ضامن وام گرفته اند که 99.5 درصد افرادی که وام گرفته اند آن را برگردانده اند.
این سخنران گفت: درخصوص مسکن هم دفتر ما در سازمان بهزیستی، دبیرخانه ستاد مسکن ایجاد کردیم که برای معلولان و زنان سرپرست خانوار، بیش از 77 هزار مسکن تحویل خانواده ها شده است. در مسکن مهر در برخی از استان ها به صورت تجمیعی کار شده اما در حال حاضر سیاست سازمان این نیست که مسکن تجمیعی ایجاد کند. مسکن انبوه خاص و ویژه، مساله ساز است و نیروی انتظامی باید حاضر باشد وهدف سازمان بهزیستی این است که مسکن را پراکنده بسازد و بین واحدها باشد. در ساخت مسکن نیز از خیران مسکن ساز استفاده کردیم که برای مددجویان مسکن می سازند. در بحث مسکن همچنین ودیعه مسکن داریم که دولت ودیعه می دهد تا مساله مسکن آنها حل شود، اما تا سقف 6 میلیون تومان است که مقدار ناچیزی است و به حدود 1000 نفر کمک کردیم که بسیار ناچیز است. مشکل مسکن را هنوز داریم و خواهیم داشت. مسکن اجتماعی در دنیا مورد توجه قرار دارد. این یارانه در دنیا وجود دارد و در ایران هم وجود دارد که اصناف و انجمن ها در حال ساخت مسکن هستند؛ مثل فرهنگیان و ارتشی ها. اما بهترین حالت این است که از طریق اصناف و انجمن ها باشد که آسیب های ویژه زنان سرپرست خانوار وجود نداشته باشد.
سید قاسم محسنی گفت در پایان بحث خود اظهار کرد: از نظر جامعه شناسی باید این مورد مهم را مطرح کرد که چطور است که مردم کشورهای فرانسه و انگلیس اگر سرپرست خانواده دچار مشکل شود فقیر نمی شود، اما در ایران فقیر شده و استراتژی ما به سمت دیگری می رود؟ جواب این سوال این است که آخرین رویدادی که در فرانسه رخ داده افرادی به دلیل مشکلات شان به خیابان آمدند و اصناف به میان آمدند. در ایران آخرین صنفی که اعتراض کرد کامیون داران بودند، چقدر به اتحادیه کامیون داران آموزش دادند که اگر این مشکل را داشتید با چه روشی باید درباره آن صحبت کرد. در ایران نبود نظام تامین اجتماعی باعث فقر شده است. چرا این نظام در ایران پیاده نمی شود و دلیل آن نبود اتحادیه و صنف است. زنان سرپرست خانوار عمدتا در خانه های مردم کار می کنند یا شغل های دیگری دارند. مشاغل غیررسمی ایران را چرا نباید رسمی کرد و فقط اراده میخواهد. تکلیفی به استاندار می دهند که شغل غیررسمی نباید داشته باشد. این ظرفیت ها را داریم. با 30 نفر اتحادیه و صنف ایجاد می شود و می تواند بیمه افراد را تامین کند. دوم اینکه آموزش می بینند. دوره های آموزشی برگزار می کنند. یکی از چالش های مهم ما دراین بحث این است که مشاغل غیررسمی به رسمی تبدیل شود و اتحادیه و صنف داشته باشند.
نشست «تیپولوژی به تصویر کشیده شدن زنان در روایتها و آثار هنری جنگ» بههمت حلقه مطالعات مسائل اجتماعی زنان انجمن جامعهشناسی ایران روز چهارشنبه ۷ آذرماه 97 در سالن کنفرانس این انجمن برگزار شد. در این نشست حبیب احمدزاده، عضو هیات علمی دانشگاه هنر تهران، نویسنده و مستندساز، فریبا نظری، دکترای جامعهشناسی و پژوهشگر حوزه جنگ و الهام عدیمی، کارشناس ارشد علوم ارتباطات اجتماعی و عضو حلقه مطالعات اجتماعی زنان درباره این موضوع سخنرانی کردند.
فریبا نظری در این نشست گفت: از سال ۱۳۶۷ اولین آثار رسمی منتشر شده در حوزه جنگ را که از حوزه هنری بیرون میآمد، خواندهام. پس از خواندن روایتهای متعدد از وقایع جنگ و بهویژه خاطرهنگاریها، توجهم به این نکته جلب شد که مسیر روایت زنان و مردان از آنچه در جنگ تجربه کردهاند، متفاوت است. جنگ پدیدهای اجتماعی عجیبی است که به تعداد کنشگرانی که آن را تجربه کردهاند میتواند روایتهای متفاوتی داشته باشد. روایت یک جنگزده، نظامی، سرباز، فرمانده یا دیگران متفاوت از یکدیگرند. جنگ پدیدهای میرا نیست که تاریخ شروع و پایان داشته باشد تا زمانی که پدیده سوگ در بازماندگان جاری است و خاطره، عکس و سند از جنگ برای نسلهای آینده پابرجاست، جنگ تمام نشده است. هنوز جنگ جهانی اول و دوم و پدیدههای بهجا مانده از آن زندهاند.
این جامعهشناس با اشاره به اینکه موضوع پایاننامه دوره کارشناسی ارشدش «بررسی تأثیر گفتمان رسمی بر روایت زنان از جنگ ایران و عراق» بوده است، افزود: در مطالعه و بررسی خاطرهنگاریهایی که از جنگ داشتم، این سوال برایم پیش آمد که چرا بیشتر این آثار یک خط سیر و شیوه روایتی یکسان و مشابه دارند، در حالیکه روایت اسیران، جانبازان، پزشکان و پرستاران و دیگرانی که در جنگ بودهاند هر کدام باید متفاوت از دیگری باشد. در نهایت به این فکر کردم که علت این خط سیر یکسان تاثیرپذیری راویان از گزارههای گفتمان رسمی جامعه بود. آثار زنان را بهعنوان موارد بررسی این پایاننامه انتخاب کردم چرا که زنان معمولا در حاشیه میمانند و بهتبع صدور گزارههای ایدئولوژیک گفتمان غالب بر آنها شدیدتر است.
او با بیان اینکه آثار فاطمه ناهیدی، خدیجه میرشکار، معصومه رامهرمزی و معصومه آباد را مورد واکاوی قرار داده است، بیان کرد: از سال ۱۳۵۹ تا ۱۳۸۲ کمتر از ۱۰۰ عنوان کتاب با موضوع خاطرهنگاری زنان منتشر شده بود که ۵ نمونه اثر را از آن میان انتخاب کردم و به نفوذ گزارههای کلان گفتمان دین، گفتمان انقلاب اسلامی و گفتمان جمهوری اسلامی که زیرمجموعهای از گفتمان انقلاب اسلامی بود، پرداختم. بهعنوان مثال، خدیجه میرشکار در کتاب خود نوشته است زمانی که همراه با همسرش اسیر میشوند در همان مواجهه اول با عراقیها به آنها اجازه نمیدهد که او را تفتیش بدنی کنند در حالیکه در واقعیت، اولین حسی که به یک زن دست میدهد نگرانی و ترس از اتفاقی است که ممکن است پیش بیاید. در نمونههای مشابه خارجی مثل کتاب «زن، جنگ و بحران» اثر جولی مرتوس با روایتهای واقعبینانهتری مواجه هستیم.
نظری با اشاره به روایت معصومه آباد از دوران اسارتش، گفت: در کتاب او هم آمده است در اولین مواجههاش با افسران عراقی از آنها آب خواسته تا با آن وضو بگیرد، آن هم برای صدور انقلاب اسلامی. به همین دلیل است که میگویم در این روایتها از جنگ ایران و عراق بسیاری از اتفاقات و وقایع منطبق با خواست گفتمان غالب نوشته شده است. واقعیت این است که در موقعیتی که معصومه آباد قرار داشته هر فردی بهجای اینکه دغدغه صدور انقلاب را داشته باشد به این فکر میکند که چه اتفاقی قرار است برایش بیفتد. همه این موارد است که باورپذیری خاطرهنگاریهای جنگ ما را با مشکل مواجه میکند. اینکه خدیجه میرشکار اجازه تفتیش بدنی توسط سربازان عراقی را نمیدهد و پس از آن صراحتا در اثرش اشاره میکند که همسرم از این اتفاق احساس رضایت داشت و خیالش راحت شد، تاکیدی است بر اهمیت مقوله «ناموس» در گفتمان مسلط جامعه.
این پژوهشگر جنگ ادامه داد: ۳۰ سال است که کتابهای جنگ را میخوانم و خواننده حرفهای خاطرات جنگ هستم. با این شیوه روایتی ۱۰۰ تا ۲۰۰ سال آینده نسلهای بعدی چه برداشت و تفسیری از خاطرات منتشر شده ما از جنگ خواهند داشت، وقتی در روایتهای مردان ما دشمن عراقی، سنگدل، خشن و بیرحم است اما در روایتهای زنان اسیر با آنها مبادای آداب رفتار میشود و افسر عراقی حتی نگران مسائل شرعی آنهاست و تعرضی هم اتفاق نمیافتد. تمام اینها با آنچه در واقعیت مشاهده کردیم یا به صورت مستقیم از آنهایی که درگیر جنگ بودهاند شنیدهایم در تضاد است. به قول فوکو، گفتمان واقعیت شاید هیچگاه تمام و کمال خودش را نشان ندهد اما با این شیوه از روایت ما از جنگ اندک چیزی هم که از واقعیت جنگ نخواهیم داشت.
به گفته نظری، در خاطرهنگاریهای اسیران مرد که معروفترین آنها «پایی که جا ماند» و «آن ۲۳ نفر» است، تصویری متفاوت از افسر عراقی به مخاطب ارائه میشود تا آنچه که در «من زندهام» معصومه آباد میخوانیم. همه این موارد یعنی گروههای مختلف و جنیستهای مختلف در روایتهای خود از جنگ تحت تاثیر گفتمان غالب قرار داشتهاند.
این پژوهشگر با اشاره به افرادی که در تز دکترای خود با موضوع روایت حضور مردان در جنگ گفتوگو کرده است، افزود: در برخی روایتهای مردان، نمونههایی که بیشتر سعی در واقعگرایی داشتند هم وجود دارد. بهطور مثال سعید تاجیک در بیان خاطراتش میگوید که از تنها گذاشتن همراهان و همرزمانم در شرایط سخت جنگی احساس شرم میکنم، این در حالی است که در روایتهایی که از زنان منتشر شده است، چنین واقعگراییهایی را نمیبینیم که همین امر باعث بیاعتمادی به متن خاطرات آنها میشود.
در ادامه این نشست حبیب احمدزاده با نمایش مستندی کوتاه از زندان درود لرستان گفت: براساس مسابقه کتابخوانی در برخی زندانهای کشور، کتاب «دا» برای خوانده شدن در اختیار زندانیان قرار گرفت و پس از آن تاثیر این کتاب بر این افراد را مشاهده کردیم. این کتاب تاثیر بسیاری روی زندانیان گذاشته بود به حدی که بعضی از آنها پس از خواندن این کتاب میگفتند اگر پیش از این با این اثر و نویسنده آن آشنا شده بودیم، مسیر زندگی ما تغییر میکرد و دست به چنین کارهایی نمیزدیم.
او با بیان اینکه تفکیک تاثیر گفتمان بر روایتهای زنان و مردان از جنگ را درست نمیدانم، اظهار کرد: اغراقها و عدم واقعگرایی در آثار هم زنان و هم مردان وجود دارد. خودسانسوریهایی که در کتابهای زنان دیده میشود، در آثار مردان هم دیده میشود. معروفترین نمونه شاید روایت شهادت حسین فهمیده باشد که گفته میشود نارنجک به خود بسته و زیر تانک رفته است، در حالی که همه ما میدانیم هیچ تانکی با نارنجک منفجر نمیشود. این یعنی افراط دستگاه تبلیغاتی در موضوعهای فرعی ما را دچار چنین مشکلاتی کرده است. اینجا اصل مطلب که مورد توجه قرار نمیگیرد این است که یک پسر بچه ۱۳ ساله باید در خانه و کنار خانواده باشد نه اینکه روزهای اول جنگ زیر توپ و تانک و در آن شهر خالی از سکنه اسلحه بهدست بگیرد. اینکه این پسر بچه چطور ۴۰ روز در چنین شرایطی حضور داشته و دوام آورده است یک واقعیت مهم است که نباید با موضوعات فرعی آن را به حاشیه میراندیم.
این مستندساز افزود: براساس تجربه شخصی و آنچه که خود مشاهده کردهام در روزهای ابتدای جنگ در آبادان همه مواظب بودیم تا خانوادههایمان هنگام خروج از شهر توسط عراقیها دستگیر نشوند در حالیکه زمانی در حلبچه، یک مرد کرد، دو دخترش را بهدست ما سپرد تا از آنجا دور کنیم. بنابراین نباید قضاوت قبل از نتیجهگیری داشته باشیم و یک مورد را به کلیت تعمیم دهیم. کدهای فرهنگی ما ایرانیها با عراقیها بسیار به هم شبیه است و بسیاری از مردمان نزدیک مرز با یکدیگر خویشاوند بودهاند. گفتن این عبارت به سرباز عراقی که «مگر تو غیرت نداری؟» در کتاب خاطرات زنان چرا نباید روی آنها اثر بگذارد؟ اوایل جنگ وضعیت حتی برای سربازان عراقی هم مبهم بود. آنچه که در جنگ بر مردم گذشته ظلم یکسان و سختیهای یکسانی است و تفکیک جنسیتی را درست نمیدانم.
این نویسنده گفت: اگر فردی در اثرش به مفاهیمی چون ناموس، غیرت و تعصب پرداخته است، نگاه شخصی او بوده است و نه گفتمان غالب. در کتاب «آن ۲۳ نفر» روایتی از اسیری ۱۴ ساله است که وقتی عراقیها او را میبینند به او میگویند تو با این سن کم و جثه کوچک چرا به جنگ آمدهای؟ و او مشتی خاک برمیدارد و از آنها میپرسد آیا این خاک، خاک من است یا شما؟ نمیتوانیم چنین روایتی را غلو شده و ناصحیح بدانیم. شرایط آن دوران با امروز فرق میکرده و نوجوانان و جوانان آن هم با امروز متفاوت بودند. انسانها در شرایط متفاوت، رفتار متفاوتی دارند. آن نوجوان ۱۴ ساله در آن شرایط چنین واکنشی داشته و شاید فردی دیگر در شرایط دیگر واکنشی متفاوت داشته باشد.
احمدزاده افزود: تعریف ما از جنگ اشتباه است، همانطور که تعریف درستی از صلح نداریم. اگر از جنگ حرف میزنیم منظور ما گفتن از خوبیهای جنگ نیست، چرا که کسی که از جنگ تعریف کند هیچ چیز از آن نفهمیده است و جنگ را یک بازی رایانهای میداند. اما آیا اگر از کسانی که در مقابل دشمن ایستادند تعریف کنیم یعنی از جنگ تعریف کردهایم؟ متاسفانه بهجای اینکه از آنها که جلوی دشمن ایستادهاند بگوییم مدام از خود جنگ میگوییم. چنین نگاههای اشتباهی نه فقط در حوزه جنگ که در همه موضوعها ما را درگیر کرده است. خط قرمز احمقانه برای موضوعات واقعی پیدا نکنیم.
الهام عدیمی با اشاره به اینکه نشست امروز که با عنوان «تیپولوژی به تصویر کشیده شدن زنان در روایتها و آثار هنری جنگ» دومین نشست از سلسله نشستهای «زنان در جنگ» است، گفت: در جلسه اول به حضور زنان در جنگ چه مستقیم و چه غیرمستقیم اشارههایی کردیم که این حضور در آثار مکتوب فرهنگی و هنری تجسم یافته است. با این حال این تجربهها که از دوران جنگ و پس از آن تا امروز منتشر یا به شکلی به مخاطب عرضه شدهاند به تمامی نمایشدهنده و تصویرگر حقیقت این حضور نبوده است؛ چرا که بیان وضعیت زنان در جنگ ایران و عراق امری پیچیده است.
او افزود: براساس آنچه در کتاب «زن، جنگ و بحران» آمده است، زنان بیخانمان در جنگ در سه گروه پناهندگان، آوارگان داخلی و زنان به مخاطرهافتاده در جنگ (یعنی زنانی که به هر شکل درگیر جنگ هستند) دستهبندی میشوند. اگر بر همین اساس زنان درگیر در جنگ ایران و عراق را تقسیم کنیم شامل زنان آواره ایرانی، دیگر زنانی که در موقعیتهای جنگی بودند مانند زنانی که خانههای خود را ترک نکرده بودند و زنان پناهنده عراقی در ایران میشود.
این روزنامهنگار با بیان اینکه متولیان در حوزههای مختلف برای بیان وضعیت این زنان همزمان عواملی چون عرف جامعه ایرانی در خلال جنگ و سالهای پس از آن تاکنون را در نظر میگیرند، بیان کرد: این متولیان موارد دیگری چون مسائل قبیلهای یا عشیرهای، قومی و نژادی را نیز مد نظر قرار میدهند که همین امر نشاندهنده فشارهایی چون فرهنگ شرقی یا همان تابوهاست که همواره یکی از دلایل سکوت زنان در برابر انواع خشونتهای خاص در شرایط بحران محسوب میشود. اگر چه بنابه گفته پژوهشگران این حوزه، تقدسبخشی به جنگ نیز از عواملی است که کار درباره مسائل مرتبط با آن را دشوارتر میکند. این موارد باعث حذف برخی تصاویر زنان و حذف خشونتهای موجود بر زنان بوده چهرهای ناتمام و ناقض از زنان و روایت آنها ارائه میدهد.
این عضو حلقه زنان گفت: این مساله حتی امروز پس از گذشت ۳۰ سال از پایان جنگ امری عادی در سازمانها و نهادهای متولی نشر و ارائه نگاه به جامعه ایرانی محسوب میشود، با این حال بهنظر میرسد امروز سعی میشود این نگاهها تعدیلشدهتر باشند اما همچنان زنان بهعنوان گروهی از افراد که در جنگ حضور داشتند درباره آنچه براساس فیزیولوژی بدنشان مورد نیازشان است، مانند نوار بهداشتی در دوران عادت ماهیانه صحبت نمیکنند و این موارد تابو انگاشته میشود. همین فشارها باعث شده تا مسالهای مانند دریافت نوار بهداشتی از زندانبان عراقی در خاطرات فاطمه ناهیدی از زنان اسیر ایرانی در عراق، نه در کتاب خاطرات نخست او (چشم در چشم آنان) بلکه ۳۰ سال پس از پایان جنگ مطرح شود؛ امری که یکی از عادیترین اتفاقات برای یک زن و بدن او است که بهگفته برخی محققان این حوزه، عدم توسعهیافتگی فرهنگ جنسی و جنسیتی، باعث شده تا بسیاری از زنان درباره آنچه برای آنها اتفاق افتاده است، صحبت نکنند یا درباره این مسائل سکوت شود.
عدیمی با اشاره به نظریه مارپیچ سکوت اظهار کرد: شاید در این زمینه علاوهبر فشارهای مربوط به فرهنگ یک جامعه، بتوان به نظریه مارپیچ سکوت هم اشاره کرد. الیزابت نوئل نئومان در این نظریه ادعا میکند که توضیح شکلگیری افکار عمومی در مورد مسائل و موضوعات مهم است. این نظریه، سکوت گروهی را توضیح میدهد که احساس میکنند نظر و عقیده آنها از نظر تعداد در اقلیت قرار دارد، هر چند ممکن است در واقعیت درست نباشد. در واقع درباره یک موضوع مناقشهبرانگیز افراد درباره توزیع افکار عمومی حدسهایی میزنند و سعی میکنند همسو با نظر اکثریت باشند. در اینباره باید مسالهای دیگر را نیز مدنظر قرار داد و آن اینکه روایتها، خاطرهنگاریها و انواع مضامین منتشر شده درباره جنگ هشت ساله ایران و عراق که دربرگیرنده وضعیت زنان نیز میشود در چارچوب نهادها و سازمانها و در نهایت حتی با مجوز وزارت ارشاد است (که البته درباره حوزه هنری این مجوز تنها از این مرکز و بدون دخالت ارشاد داده میشود) که خود به این معناست که در هر حال ممیزی بر آثار حاکم است. این در حالی است بیشتر خاطرهنگاریها و دیگر مضامین در زمینه جنگ در سایر کشورها امری فردی محسوب میشد و حتی روایتهای مختلفی از یک موضوع میتواند وجود داشته باشد که گاه متضاد با یکدیگرند.
او با اشاره به اینکه جنگ بوسنی شاید شکل متفاوت و تازهای از مواجهه با روایت زنان در جنگ را ارائه کرد، افزود: نمایشنامهای چون «پیکر زن همچون میدان نبرد در جنگ بوسنی» علاوهبر گزارشهای سازمانهای بینالمللی، روایتهای مستند مکتوب و تصویری، از مهمترین و تاثیرگذارترین روایتها درباره زنان بهشمار میآید. این نمایشنامه پس از پایان جنگ سه ساله در بوسنی و هرزگوین منتشر شد و در شکلهای مختلف در بسیاری کشورهای دنیا به اجرا درآمد تا دری تازه را به روی روایتهای دیگر بگشاید، جایی که بسیاری زنان را که حاضر به سخن گفتن از انواع خشونت روا داشته بر خود نشده بودند، به زبان بیاورد.
عضو حلقه مطالعات زنان گفت: آثار دیگری چون «جنگ چهره زنانه ندارد» اثر آلکساندروا آلکسیویچ که برنده جایزه نوبل ادبیات ۲۰۱۵ نیز شد در ژانر خاطرهنگاری مستند، روایتهایی از زنانی است که درباره چهره واقعی و خشونتبار جنگ و آنچه به آنها رفته است، سخن میگوید. شاید نکته مشترک این خاطرات با خاطرات زنان ایرانی این باشد که هر دو گروه تا سالها پس از جنگ درباره برخی حقایق سکوت کرده بودند، اگر چه در شوروی این زنان به نوعی حذف شده بودند اما نویسنده کتاب بسیاری از این زنان را ۳۰ سال پس از پایان جنگ جهانی دوم به سخن میآورد. با این حال خط مشترک روایتهای زنان قابل بررسی است. بهطور مثال حذف طولانیمدت برخی روایتهای زنان بهدلایل شخصی یا ترس از فضای شوروی و استالین یکی از موارد مهم است. ترس زنان از اعلام حضور در جنگ برای ازدواج کردن، اغراق، حذف یا افزودن به خاطرات جنگی برای جلوگیری از تقلیل شخصیت قهرمانی زنان به یک رزمنده عادی و نگاه منفی به زنان حاضر در جنگ از دیگر موارد درباره این متن است. این اشتراکات در بسیاری از مناطق دنیا قابل بحث است.
این روزنامهنگار در ادامه با اشاره به آنچه در کتاب «زن، جنگ و بحران» آمده است، توضیح داد: تنها وقتی که سازمانهای دولتی و غیردولتی بهطور کامل بپذیرند که خشونتهای جنسی و جنسیتی درباره زنان قسمتی از استراتژی جنگ است میتواند گاهی در راه پیشبرد نیازهای حفاظتی باشد. از سوی دیگر موقعیت مطیعانه زنان در بخش بزرگی از جهان باعث رواج شرایطی میشود که موجبات سوءاستفاده از زنان را فراهم میآورد و چارهای برای مبارزه با این شرایط و جلوگیری از اشتباهات آینده باقی نمیگذارد. «علاوهبر این حالت نامطلوب، زنان پناهنده در غربت احساس بیگانگی میکنند و اغلب قادر به انس و برقراری ارتباط با محیط جدید خود نیستند.» زنان در گروههای سنی مختلف بدون همراه، بهویژه از قانونشکنیهای حفاظتی آسیب میبینند چرا که آنها از ساختارهای جامعهای که آنها را از تجاوز مصون نگه میداشته، جدا شدهاند. براساس تحقیقات «این تفکر افسانهای که زنان همچون کودکان، اهداف تصادفی و نه مستقیم آزار و اذیت هستند یا اینکه زجری که میکشند چه هدفمند باشد یا نه، آنقدرها جدی نیست» باید از بین برود. اما زمانی که روایتی از حقیقت آنچه اتفاق افتاده مطرح نمیشود، چگونه میتوان برای پیشگیری از آن عمل کرد؟
عدیمی در پایان سخنانش با بیان پرسشهایی اظهار کرد: سوال اینجاست که روایتهایی که مردان یا زنان در نوشتهها یا حالتهای دیگر مثل فیلم، تئاتر و دیگر مضامین از زنان ارائه کردهاند، چه تصویری را به مخاطب ارائه میدهد؟ آیا این تصویر سانسور و قیچی شده است و تنها بخشی از واقعیت را بیان میکند و اگر چنین است، چه مسائلی باعث این امر شده و چطور میتوان این وضعیت را تغییر داد؟ در این سالها و سالهای آینده که از رویدادی مانند جنگ دور شدهایم و دسترسی به افراد حاضر در آن هم کمتر شده و بهنظر میرسد بسیاری از روایتها بهدلیل اینکه مکتوب نشده، از بین رفتهاند، از سوی دیگر عرف جامعه تغییر کرده است، چه اتفاقی برای تصویر و روایت از زنان خواهد افتاد؟. به هر حال بهنظر میرسد برای اینکه تصویری حقیقی از زنان در جنگ داشته باشیم و تصاویری که از آنها در جنگ دیده نشده است بازبینی کنیم ناگزیر از رویکرد انتقادی و سختگیرانه هستیم تا بتوانیم این تصویر را بازیابی و بخشهای محذوف و دیده نشده را پیدا کنیم.
نشست «بررسی ابعاد اجتماعی و حقوقی مهریه» به همت حلقه مطالعات مسائل اجتماعی زنان انجمن جامعهشناسی ایران روز دوشنبه ۱۴ آبانماه 1397 در سالن کنفرانس این انجمن در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد.
در این نشست افسانه توسلی، دکترای جامعهشناسی و عضو هیات علمی دانشگاه الزهرا (س) و شهناز سجادی، وکیل و دستیار حقوق شهروندی معاون امور زنان و خانواده ریاست جمهوری حضور داشتند و نظرات حقوقی و اجتماعی خود را درباره این پدیده مطرح کردند.
شهناز سجادی در آغاز نشست درباره «ابعاد حقوقی، فقهی و اجتماعی مهریه» اظهار کرد: از نظر آموزه قرآنی مرد نسبت به زن برتری جنسیتی ندارد. حقوق هر یک متناسب با وظایف و تکالیف هر یک تعریف شده است. آنچه امروز مورد بحث ما است ابعاد حقوقی و اجتماعی مهریه است به عنوان حقوق زنان و تکالیف مردان. هر چند مهریه از منظر اجتماعی و حقوقی موضوع سخن است لاکن باید از منظر قرآنی هم به آن اشاره کنیمو من اصرار دارم از این منظر هم ورود کنم، چون تمام تبعیضات علیه زنان به نام دین و مذهب به ما تحمیل شده است پس لازم است که نظر قرآن و اسلام را نسبت به مهریه زن بدانیم.
او افزود: بر خلاف باور کنونی مهریه از ابداعات اسلام نیست، بلکه مهریه در اسلام از احکام امضایی است، نه تاسیسی. یعنی در بین بشر به عنوان ابداعات عرفی و سنتی قبل از اسلام وجود داشته و اسلام نه تنها آن را پذیرفته بلکه تاکید به پرداخت کرده و به خصوص رویکرد جاهلی را نسبت به مهریه (شاید به عنوان قیمت و ثمن زن) اصلاح کرده باشد و آن را به عنوان ارزش معنوی، در جهت ابراز محبت، عطیه و هدیه، و صداق در سورههای نسا و بقره مورد تاکید قرار داده است. حتی با اشاره به مهریه سنگین در آیه 20 سوره نساء مخالفتی ندارد و حتی در قرآن ضمانت عدم اجرای آن به گناه بزرگی تعبیر شده است. در اسلام مهریه یا صداق معتدل و در حد توان داماد بوده است. لاکن بر عکس مقررات ایران باستان بر تعهد داماد نبوده بلکه بایستی پرداخت میشده است.
این حقوقدان با اشاره به ادیان دیگر توضیح داد: در ادیان دیگر از جمله یهود مهریه پیشبینی شده و هنوز هم این مقررات حاکم است. اما در مذاهب ارتدکس و پروتستان مسیحیت اختیاری بوده است. قدیمیترین قانونی که شناخته شده قانون حمورابی است، پژوهشهای اخیر روی عقدنامههای عهد پهلوی و پازند نشان میدهد که مهریه زنان ریشه در عرف و فرهنگ ایران باستان و دوره پیامبری زرتشت دارد و مهریه سنگین ریشه در تاریخ ما ایرانیان دارد. از منابع دیگر وجود مهریه در ایران باستان قبل از اسلام، شاهنامه است.
سجادی با اشاره به وضعیت ازدواج در دوران قاجار گفت: در عهد قاجار نیز کودک همسری و ازدواج موقت (صیغه شدن) و ربوده شدن دختران برای امر ازدواج و نظام چندهمسری عرف تلخ رایجی بود. در این دوره شیربها رایج بود و زن اختیار و مالکیتی نسبت به آن نداشت. از اواسط دوره قاجار عرف مردم کم کم تغییر یافت و مهریه جایگزین شیربها شد یا هردو مورد مطالبه قرار میگرفت. اما مهریه اهمیت و جایگاه خود را در بین خانوادههای ایرانی با آشنا شدن با احکام فقه اسلامی از طریق روحانیان و ارتباط سیاسی با عثمانیها و حتی با غرب، باز یافت.
او افزود: مقررات حاکم برروابط زوجین و حقوق زنان و کودکان در قانون مدنی بر اساس عرف و فرهنگ جامعه ایرانی آن روز و فقه امامیه و با اقتباس از حقوق فرانسه و سوئیس و حتی عثمانی و مصر در سال ۱۳۱۴ تصویب شده، اما آنها مقررات خود را بهروزرسانی کردهاند با این حال مقررات در کشور ما هنوز تابع زمان شیخ طوسی است. در این بخش از قانون مدنی از ماده 1078 تا ماده 1101 برای اولین بار به مقررات مهریه اختصاص داده شد. در ماده ۱۰۸۲ آن مقرر شده به محض وقوع عقد، زن مالک مهریه میشود و میتواند مهریه را مطالبه کنه، بذل و بخشش کند یا به دیگری انتقال بدهد. اگر تا قبل از فوت وصول نکرده باشد، پس از فوت هم به عنوان ماترک به وراث قانونی اش از جمله شوهر به نسبت سهمالارث انتقال مییابد. اما چه تفاوتی بین بدهکاران چک، بدهکاران دیه و بدهکاران مهریه است؟ بر چه اساسی آقایان برای ۴۱۴۰ نفر بدهکاران زندانی مهریه ابراز نگرانی میکنند و به دنبال راهکار رهایی این نوع بدهکاراناند ولی برای سایر بدهکاران زندانی مثلاً ۶۵۰۰ زندانی چک نگران نیستند؟
این وکیل دادگستری با اشاره به دلایل زنان برای به اجرا گذاشتن مهریه خود اظهار کرد: باید دیدبدهی مهریه چند نفر وجه المصالحه طلاق یا حضانت فرزند است و زن چشمداشتی به سکهها ندارد، بلکه برای رهایی و نجات خود یا حضانت فرزندش مهریه را اجرا گذاشته است. همچنین بررسی شود چند نفر از این زندانیان مهریه بهدلیل رفتارهای نابهنجار علیه زوجهاش از جمله خشونت، خیانت، ناسازگاری، اعتیاد و بیمسئولیتی از طریق اجرای مهریه در حال تحمل تنبیه از سوی زوجه هستند. بنا به اعلام وزیر دادگستریدر سال ۹۵ تعداد کل زندانیان 217 هزار زندانی است و در سال 96 به 224 هزار نفر رسیدهاند و بیشترین آنها مربوط به مواد مخدر است که تعداد زندانیان مهریه 3 هزار نفرند. علت افزایش زندانیان ناشی از بدهی مهریه از ابتدای سال، نه زنان هستند، نه اصل مهریه و نه میزان مهریه بلکه تورم نجومی ۵ برابری سکه مربوط به بیسیاستی اقتصادی لگام گسیخته است که زنان در این بلبشوی اقتصادی نقشی ندارند. پس چرا باید تاوان آن را زنان بدهند؟
او ادامه داد: بنابراین علت جریانسازی علیه مهریه کاملا روشن است. اولاً یک طرف قضیه و ذینفعان زناناند. ثانیاً جریانسازان، مخالفان، معترضان و دغدغهمندان به نوعی خود جزء بدهکاراناند و دین بر عهده دارند و از یک سره شدن مهریه و عدم حمایت قانونی از این نهاد قرآنی و قانونی سود میبرند.در واقع تبعیض علیه زنان با بیتوجهی به حقوق زنان و دختران یک فرهنگی عمومی و رویکرد مقنین و سیاستبازان است. در جامعهای که وراث مقتوله به قاتلش نصف دیه را باید پرداخت کنند تا از حق قرآنی قصاص قاتل استفاده کنند، دیه اعضا و نفس زن و مرد برابر نیست، جامعه ای که اگر پدر فرزندش را به قتل رساند از قصاص مورد درخواست مادر طفل مقتول معاف استو دهها مثال دیگر؛ غیرت این جامعه نمیپذیرد که بدهکار مهریه بنا به درخواست زن زندانی شود. چون اصلاً مهریه را حق زن نمیداند!. با همین نگاه و جهان بینی در قانون نحوه اجرای محکومیت های مالی و قانون حمایت خانواده به طور استثنا، چنانچه کل بدهی مهریه بیش از 110 عدد باشد با پرداخت تا 110 عدد چه به صورت نقد و چه تقسیط از زندان آزاد میشود. در حالی که این استثنا نسبت به سایر دیون اعمال نمیشود. در حال حاضر نیز مهریه بسیار قابلیت اندکی در وصول دارد و پروسه طولانی قضایی و اجرایی در مطالبه و وصول مهریه است. به عنوان مستثنیات دین مهریه از محل منزل مسکونی قابل استفاده شوهر و ودیعه منزل استیجاری قابل وصول نیست. آخرین راهکار وصول اقساط با تهدید زندان است.
سجادی گفت: جریانسازی صرفاً علیه مهریه ایجاد نشده بلکه مدتی است که عدم پرداخت اجرت المثل زنان نیز که بر اساس ماده 336 قانون مدنی و تبصره آن از جمله حقوق زنان است، بر اساس رویه اتخاذ شده فراگیر در اکثر محاکم قبل از طلاق زن از سوی شوهر محکوم به رد میشود. با این استدلال که اولاً زن باید ثابت کند کارهایی که در خانه انجام داده وظیفه شرعیاش نبوده و دوم اینکه برای آن کار عرفاً اجرتی وجود دارد وسوم اینکه به دستور شوهر خانهداری و بچه داری و آشپزی... کرده و دلیل چهارم قصد و نیتش از کار خانهداری و بچه داری و شوهر داری، تبرعاً و مجانی نبوده است.جریان سازی های اخیر چه توسط برخی رسانه ها و شبکه های اجتماعی و چه توسط برخی نمایندگان در قوه مقننه و اعمال فشار برخی به دستگاه قضایی مبنی بر اعمال محدویت قانون در مطالبه مهریه، بر خلاف اصول حقوقی و بر خلاف عمومات و اصول مقررات آیین دادرسی مدنی و اجرای احکام مدنی و مقررات مربوط به قانون حمایت خانواده و اصلاح مقررات قانون طلاق و قانون نحوه اجرای محکومیت های مالی و بخصوص بر خلاف تاکید قرآن کریم در پرداخت مهریه به زنان، همچنین بر خلاف اصول قانون اساسی مبنی بر اصل مساوات و برابری همگان در برابر قانون است و دیگر اینکه نقض بیطرفی قضایی، انتظامی و دادخواهی عادلانه بعنوان جزئی از حقوق شهروندی است.بنابراین به نظر با این مستندات حقوقی کسانی که مدعی حقوق بشری و حقوق اساسی و شهروندی و حقوق اسلامی ملت هستند و خود را مدافع آن میدانند، نمی توانند و نباید علیه مهریه به عنوان حقوق مالی زنان جو و جریان راه بیندازند و گرانی سکه را بهانه حذف مهریه یا تنزل آن قرار دهند.
سجادی در پایان سخنانش با اشاره به راهکار این مساله بیان کرد: هر چند ماهیت مهریه عطیه و هدیه مالی برای آغاز یک رابطه عاطفی است و فلسفه اولیه آن تامین و ایجاد حق اقتصادی برای زن بوده است، اما عملاً و عرفاً در کشور ما تضمین زندگی مشترک، جبران نقض تعهدات شوهر و جبران تبعیضات قانونی زنان است. بنابراین راهش نجات بیقید و شرط زندانیان مهریه یا تضییع حقوق مالی و اقتصادی زنان با عدم حمایت قانونی در مطالبه و وصول نیست. اصلاح قوانین تبعیضآمیز و تنظیم شروط ضمن عقد با درج در سند نکاحیه، الزامی شدن بیمه مهریه میتواند راهکارهای مناسبی در تعدیل مهریه باشد. به این صورت که زنان زمانی از تورم مهریه بگذرند و در تعیین آن تعدیل کنند که حقوق نداشته خود را طی وکالت نامه رسمی با خواستگار توافق کنند. اما این هم کافی نیست و مهریه به همین صورت تا اصلاح قوانین تبعیض آمیز علیه زنان باید ادامه یابد.
در ادامه این نشست افسانه توسلی گفت: مهریه نه به عنوان تشریفات بلکه به عنوان یک رسم و سنت مورد قبول است و با توجه به اینکه در جامعه ایران در هنگام بسیاری از ازدواج ها، بر مبنای عرف، سکه به عنوان مهریه در نظر گرفته می شود و نظر به عدم تعادل نرخ آن به خصوص با توجه به رخدادهای اخیراز سویی و افزایش بیرویه میزان مهریه در گذر زمان از سوی دیگر این پدیده را به یک مساله اجتماعی تبدیل کرده است و تعدادی از جوانان در زندانها جریمه مهریههای غیرقابل پرداخت را متقبل شدهاند. این امر لزوم بررسی و تحقیقات علمی را در این حوزه میطلبد. اما باید دانست اغلب مطالعات و پژوهشهای انجام شده در باب مهریه جنبه حقوقی و فقهی دارد و تحقیقات انجام شده از بعد جامعهشناسی بسیار اندک است. در حالیکه مساله مهریه امروزه بیش از آنکه حقوقی و فقهی باشد یک مساله اجتماعی است.
این مدرس دانشگاه با بیان اینکه بحث برانگیزترین بخش فرآیند ازدواج مبحث مهریه است، اظهار کرد: استفاده از واژه مهریه بیش از هر زمان دیگر در دو هنگام خود را نمایان می سازد: شروع زندگی مشترک و انتهای آن. به نحوی که در بسیاری از موارد تنها به دلیل مطرح شدن آن، از شکلگیری یک زندگی مشترک جلوگیری می شود یا شروع زندگی را با تنشهای کلامی و عاطفی همراه میکند. زمان دیگری که مبحث مهریه مطرح میشود هنگام جدایی زوجین و طلاق است که مطالبه یا بخشش آن هر دو با نارضایتی همراه است. زنان دلایل زیادی برای تعیین مهریه و مطالبه آن دارند. دلایل زن برای مطالبه مهریه تامین اقتصادی، ترس از ناسازگاری زناشویی احتمالی، حفظ کانون خانواده، ضرب و جرح همسر و .... می باشد. بعلاوه غلبه روحیات اقتصادی و نگرش های مادی، مهار طلاق و کنترل نوجویی های مرد، استواری خانواده، تعهدات اخلاقی طرفین را میتوان به این موارد اضافه کرد.ارتقای منزلت اجتماعی زن، بالا رفتن هزینهها و تشریفات ازدواج مثل جهیزیه، شیوع ازدواجهای برون فامیلی، گسترش وسایل ارتباطی و رسانه ها و .... همگی در میزان و نوع مطالبه مهریه موثر است.
او افزود: آگاهی زنان از حقوق خود در مطالبه و تعیین میزان مهریه موثر است. مهریه از سویی به نفع زن و از سوی دیگر به دلیل تغییر نگرش جامعه و نیز نحوه اجرا گاه به ضرر خانواده از جمله زوجه تصویر میشود. برخی از مهریه به عنوان بیمه اجتماعی ازدواج یاد میکنند. بعضی نیز به مالیات بر مهریه نظر دارند که میتواند برای مهریههای بالاتر ازعرف پیشنهاد شود اما ریشه فقهی نداشته و گاه ناسازگار نیز محسوب میشود. مهریه برای برخی افراد به مثابه ابزاری است برای دستیابی به حقوق نانوشته؛ محو نابرابریهای جنسیتی و بهبود وضعیت زنان. کمالیابی و پرستیژ و تفاخر اجتماعی زن او را به سمت تعیین مهریه بالا سوق میدهد.از منظر وبلن قشر متوسط نه تنها فقط آرزو دارند مانند قشر بالا باشند بلکه آنها نیز درمسابقه برتری جویی میخواهند خود را از قشر پایین متمایز کنند، همچنین بر اساس نظریه مبادله مهریه یک نوع فایدهگرایی و شکلی از مبادله است.
توسلی افزود: مهریه مکمل سهم الارث زن است. مهریه همواره در کنار نفقه به کار میرود و به دلیل نصف بودن سهم ارث زن نسبت به مرد امری لازم بهشمار میرود. مهریه دارای نقش تقابلی با جهیزیه داشته، باعث تعدیل ثروت و امکان ایجاد مشارکت اقتصادی برای زنان، تامین نیاز ثانویه خارج از کادر نفقه مثل تحصیل، نوعی بیمه اجتماعی ازدواج به دلیل امکان کمتر زنان برای ازدواج مجدد، پاداش و قدرشناسی از زن است. بدین ترتیب اسلام بسته کاملی از نفقه، مهریه، اجرت المثل و .... را در کنار ارث، دیه، حق طلاق مرد و .... قرار داده و حذف یکی از این موارد می تواند به انجسام و جامعیت بسته کامل حمایتی آسیب بزند.
این جامعهشناس با اشاره به این سوال که در شرایط امروز از منظر جامعهشناسی آیا مهریه دارای کارکرد عاطفی است یا کارکرد اقتصادی؟، توضیح داد: طرح این سوال اذهان را به سوی پرسش بعدی هدایت می کند که آیا در زمان و مکان کنونی مهریه کارکرد عاطفی یا اقتصادی خود را ایفا میکند یا همچون بسیاری از عرف ها به یک ضدکارکرد تبدیل شده است؟ آیا سنگینی مهریه و انحراف آن از مسیر طبیعی و نسیه بودن مهریه کارکرد آن را تحت نقد قرار نداده است؟ مرتن از کارکرد پنهان و کارکرد آشکارسخن میگوید. کارکرد پنهان بر نتایج نامریی، آثار غیرمنتظره و رؤیتناپذیر، عادات و رسوم اجتماعی دلالت دارد. زن حق مشروع برای مطالبه مهریه دارد اما جامعه، طلب مهر زن را انجام مقدمات طلاق تلقی میکند و این متفاوت تعریف اسلام از مهریه به عنوان یک هدیه است. آیا عناوینی همچون عندالمطالبه بودن مهریه و عند الاستطاعه بودن و طرح آن به عنوان یکی از شروط ضمن عقد زن را به مثابه یک کالا برای مرد معرفی نمی کند؟ آیا مهریه سیاستی اقتصادی در توزیع ثروت است؟ یا اینکه تغییر کارکرد مهریه گاه در حدی است که خود تبدیل به مانعی برای ازدواج و باعث بالا رفتن سن ازدواج می شود و ازدواج را به مثابه یک قرار داد اقتصادی نه یک قرار داد اجتماعی مطرح می کند.
این عضو هیات علمی دانشگاه الزهرا بیان کرد: درباره اینکه مهریه امری فردی است یا اجتماعی، ابهام وجود دارد و نظر به اینکه قوانینی در مورد مهریه وضع شدهاند اما هنگام تعیین میزان آن از یک سکه تا هزاران سکه میزان ها متفاوت است بنابراین میتوان نتیجه گرفت که مهریه در اختیار افراد است و قانون تنها نظارتی کلی بر آن دارد. این امر لزوم بررسیهای بیشتر اجتماعی و سپس تصمیم سازیهای فقهی را میطلبد به نحوی که بتوان به یک اجماع کلی در خصوص نحوه اجراییسازی مهریه دست یافت. اجراییسازی شکلی از مهریه بر اساس مفاهیم انسانی که جامعیت عدالت اجتماعی زوجین را در بر داشته باشد.