در ادامه سلسله جلساتی که در گروه علمی- تخصصی مطالعات زنان انجمن جامعه شناسی ایران، با همکاری سازمان زنان مستقل، و با عنوان "مروری بر تحقیقات زنان در خارج از کشور"، برگزار می شود؛ نشستی در دی ماه سال 84 برگزار شد که طی آن، دکتر شهلا حائری مدرس انسانشناسی و مدیر بخش مطالعات و تحقیقات زنان دانشگاه بوستون آمریکا به سخنرانی پرداخت.
وی در این نشست، تحقیقات مربوط به زنان در خارج از ایران را مورد بررسی قرار دارد و در این باره گفت: از دهه 1970 به بعد، رشد مطالبات زنان و ارتقا آگاهی آنان، انسان شناسان بسیاری را به مطالعه زنان کشورهای اسلامی و خاورمیانه سوق داد اما شاهدیم که عموما وقتی راجع به زنان در خاورمیانه، به خصوص کشورهای اسلامی صحبت میکنیم، با چند اشکال ذهنی، طبقهبندی، تئوریک و متدلوژیک روبرو هستیم. به عنوان مثال، نخست میخواهم بگویم من مخالف به کار بردن عبارت ”زن ایرانی“ هستم و معتقدم صرفنظر از بیان بعد ملیت، نمیتوان کلینگری کرد و راجع به زن ایرانی صحبت کرد؛ بلکه باید بدانیم راجع به کدام زن صحبت میکنیم؛ زن قبیلهای، زن روستایی و یا زن شهری که در هریک از اینها نیز طبقهبندیهای دیگری وجود دارد. علاوه بر این باید دید که آیا قاعدهای وجود دارد که حکم ران سرنوشت زنان ایرانی باشد؛ گرچه در بعدی وسیعتر، شاید بتوان گفت که زنان ایرانی از هر قوم و فرهنگی، در لزوم زندگی در نوعی فرهنگ خاص، با مایه اصلی قوانین اسلامی، وجه مشترک دارند. به خصوص قوانین عقد نکاح، طلاق، حضانت اطفال، ارث و غیره که تا حد زیادی چارچوب ذهنی مرد و زن را تشکیل میدهد.
حائری افزود: پرسش بعدی این است که آیا خارجیهایی که راجع به زنان ایرانی تحقیق کردند، فرقی با محققان بومی دارند یا نه؟ نکته سوم نیز درباره گروه تحقیق است. یعنی وقتی موضوع راجع به ازدواج و طلاق و غیره است، آیا این زنان هستند که بررسی میکنند یا مردان؟ به عبارت دیگر، آیا زنان فقط ابژه تحقیق هستند یا اینکه خود نیز در شکلگیری آن شریک اند. بسیاری به خاطر دارند که از آنجا که مردمشناسی و انسانشناسی تا حدی ریشه در استعمار دارد، کسانی که به ممالک خارج، به خصوص خاورمیانه و کشورهای اسلامی میرفتند، غالباً مرد بودند. آنها عموما از مبلغین مذهبی، جهانگردان و یا کسانی بودند که در سفارتخانهها کار میکردند و به طور معمول، تا مدتها اصلاً به مسأله زنان به عنوان عوامل اجتماعی، توجه نمیکردند. این عده اغلب به دلیل محدودیتهای اجتماعی مثل محرم، نامحرم و ... نمیتوانستند وارد حیطه خصوصی زنان شوند. آنها قاعدتاً بیشتر از مردان در این باره میپرسیدند و بالطبع پاسخهایی متناسب با ایدهآل ها و آن چیزهایی که باید باشد، دریافت می کردند؛ نه چیزی که در واقع وجود داشت یا به آن عمل میشد. در نتیجه تحقیقات انجام شده که بعدها مورد استفاده محققان غربی قرار گرفت، عموما از این نوع و فارغ از آگاهی جنسیتی بود.
مؤلف کتاب ازدواج موقت در ایران، درباره تحقیقات و پژوهش هایی که توسط خارجی ها در این کشور انجام شده، خاطرنشان کرد: مطالعات اولیه ای که در ایران روی زنان انجام شده، بر فرض جدایی اندرونی و بیرونی استوار بوده و بر این مبنا، در چنین پژوهش هایی فضای اندرونی برای زنان و فضای بیرونی مختص مردان شناخته شده است. نتیجه ی حاصل از این نگاه، نیز این بوده که این دو جنس تقریبا هیچ رابطه اجتماعی با هم نداشته اند. این در حالی است که منفک دیدن کامل این دوفضا و این نوع تقسیم بندی برای ما که در اینجا زندگی کرده ایم، قابل نقد است. چرا که می دانیم اگر مردان در آن زمان به اندرونی راه نمی یافتند، به معنی بی اطلاعی آنان از آن فضا نبود و برعکس زنانی هم که در اندرونی ها زندگی می کردند، از اوضاع اجتماعی بی خبر نبودند.
او برای روشن شدن بحث، از پدر بزرگ خود ,آیت اله حائری یاد کرد و گفت: هر چند پدر بزرگم در فضای بیرونی فعالیت می کرد اما آخر شب به اندرونی باز می گشت. یادم می آید پدربزرگم در مورد زنی که می خواست طلاق بگیرد, با مادربزرگم که زن قدرتمندی بود, مشورت می کرد و از او راهنمایی میخواست.
حائری افزود: مسأله دیگر در اینجا، چارچوبهای تئوریک و ایدئولوژیک است. عموما محققان چپی، مذهبی، ماتریالیست و غیره، تعابیر مختلفی ارائه میدهند و این مسأله رابطه تنگاتنگی با شیوهای که آنها برای جمعآوری مطالب، طبقهبندی و نتیجه گیری به کار می برند، دارد. علاوه بر آن، صرفنظر از قالبهای تئوریک ذهنی پژوهشگر، قالبهای کلی که در جامعه حکم فرما هستند، نیز بر دریچهای که نویسنده برای نظم دادن پدیدهها دارد، تاثیرگذار خواهد بود البته آشکار است که این قالبها همیشه ثابت نبوده و در طول زمانها و جوامع مختلف، متفاوتند؛ یعنی مثلاً تا قبل از جمهوری اسلامی در ایران، معیارهای حاکم بر جامعه متأثر از غرب بود و فرض بر این بود که با رشد صنایع، مدرنیزه شدن جامعه، بیحجاب شدن زنان و تعلیم و تعلم، جامعه لزوماً به سمت تکامل پیش خواهد رفت. درواقع، این پیش فرضهای مدرنیسم نه تنها در ایران بلکه در همه کشورهای در حال توسعه، چارچوبها و حرکتهای مردم را تحت کنترل در آورده بود. تناقضاتی که در جامعه ایرانی در زمان پهلوی به وجود آمد، در اوج به انقلاب اسلامی رسید و باعث تغییر در روابط قدرت، روابط اجتماعی و از جمله روابط زن و مرد شد. این دگرگونیها متأثر از یک دگرگونی جهانی و همهگیر بود و بعد از آن کمکم برای همه مردم جهان روشن شد که لزوماً مدرنیسم عاقبت خوشی نخواهد داشت.
دکتر حائری در ادامه این نشست، گفت: رشته مردمشناسی و انسانشناسی به یک بحران موقعیتی رسیده است؛ زیرا این رشته ریشه در استعمار دارد؛ گرچه صحیح نیست که فکر کنیم لزوماً برخورد استعماری نیز خواهد داشت. علاوه بر آن، قالبهای گفتمان شرقشناسی و نحوه توسعه انسانشناسی، از اواخر قرن 19 تا دهه 70 نیز بر جریان این علم بیتأثیر نبودهاند. اینجا بود که فمینیستها وارد حیطه کار شدند و کمکم نه تنها تصورات و پیشفرضهای مردانه را مورد نقد و بررسی قرار داده بلکه چارچوبهای کلیتر مردمشناسی و شرقشناسی را مورد سؤال قرار دادند و در نهایت با ارتقائی که زنان فمینیسم در غرب یافتند، این رویکرد، از ابتدای دهه 80 مورد تجدید نظر قرار گرفت.
این انسان شناس در طبقه بندی تحقیقات، در حوزه مردم شناسی در ایران، گفت، تا دهه 90، تحقیقات مردمشناسی در ایران به سه دسته تقسیم شده است. نخست تحقیقات عشایری که تقریباً اکثریت را داشت. سپس تحقیقات مربوط به روستا، کشاروزی که درجه بعد قرار داشت و تحقیقات شهری که از همه کمتر بود و در بیشتر موارد روی فقرا، حاشیهنشینان و طبقاتِ آسیبپذیر شهرنشین کار شده بود اما بعد از انقلاب و به دلیل به چالش کشیده شدن قالبهای حکم فرمای تاریخی در تحقیقات و سهم فمینیستهای بومی، نوع دیگری از تحقیقات شروع به گسترش کرد. از جمله نخستین تحقیقات درباره زنان عشایر، پژوهش رضا فاضل است که طی آن به این نتیجه رسیده که زن عشیره ای به خاطر مشارکت در تهیه مواد مورد نیاز قبیله، از منزلت بالایی برخوردار است. لوییز بگ نیز با تحقیق روی زنان قشقایی نظر رضا فاضل را تایید می کند. او همچنین به بحران هویت این زنان بعد از اسکان یافتن اشاره کرده و یادآور می شود که هر چند زن قشقایی با ساکن شدن، فرصت انجام بسیاری از کارها را یافت اما دچار بحران هویت شد. تحقیق جالب دیگری که در این زمینه وجود دارد، پژوهش دختر 20 ساله ی لوییزبگ است که روی چهار نسل زن قشقایی مطالعه کرده ودر جامعه آماری او نمونه هایی از دختر دو ساله قشقایی تا پیرزنی که سال ها عمر خود را سپری کرده , یافت می شوند. به طور کلی در تحقیقات مربوط به زنان عشایر در مقایسه با زنان شهری، این نتیجه حاصل می شود که زنان شهری به اندازه زن عشیره ای، از قدرت برخوردار نیستند.
دکتر حائری ادامه داد: اریکا فری دل یکی دیگر از محققانی است که تحقیق خود را بر زنان اسکان یافته ی بویراحمدی متمرکز کرده است و از تغییر روابط زنان و مردان و موقعیت زنان صحبت می کند. فری دل در کتاب خود با نام "زنان ده کوه" زندگی 12 زن در این روستا را به صورت داستان های زیبایی نوشته و توانسته همه موقعیت های زنان از جمله زنان بیوه ,بچه دار ,مطلقه و ... را خوب ببیند. گرچه به نظر من، مشخص نبودن جایگاه مححق در این داستان ها، به عنوان نقدی بر کتاب وارد است؛ چنان چه گاهی به تصویر کشیدن خصوصی ترین روابط زن و شوهر به گونه ای است که حضور محقق در آن صحنه ها را زیر سوال می برد. تحقیق دیگر، درباره میان سالان روستایی با نام مستعار علی آباد توسط مری هگلند انجام شده که از روابط سالمندان و سرنوشت هر یک بعد از فوت همسرشان و نیز تغییر روابط با سالمندان می نویسد.
همچنین پژوهش جالب دیگر در این زمینه، مطالعه ای است که کاوه صفا اصفهانی درباره بازی های زنانه انجام داده است. این تحقیق اشعار طنزگونه ای چون "عمو سبزی فروش" ویا "هوو هوو جونم هوو" و ... را از نگاه روان شناسی تحلیل کرده و ریشه دار بودن گفتمان پدرسالاری را در آنها تایید کرده است.
حائری به تحقیقاتی که در جامعه شهری انجام شده، نیز اشاره کرده و گفت: موقعیت زن شهری پیچیده تر از زن روستایی است. بازنگری باورهای مذهبی یکی از محورهای تحقیقات درباره زنان شهری بوده است که کسانی همچون زهرا کمال خانی , اعظم تراپی وآند تریچ درباره این موضوع، تحقیقات انسان شناسی انجام داده اند.
در ادامه این جلسه فیلم مصاحبه حائری با زنان کاندیدای نهمین دوره ریاست جمهوری پخش شد و پس از آن دکتر مقصودی در زمینه تحقیقات انسان شناسان ایرانی درباره زنان، به بحث و بررسی پرداخت. وی سپس پژوهش خود درباره "زنان درمانگر بومی در منطقه ترکم صحرا" را که نوعی کار Ethnography است، معرفی کرد.