اولین نشست گروه مطالعات زنان در سال 92 در روز دوشنبه مورخ شانزدهم اردیبهشت ماه، با موضوع "مسیر آموزشی، کسب حق تحصیل برای زنان" با سخنرانی دکتر الهه حجازی، استاد دانشگاه، برگزار شد.
در ابتدای این نشست، دکتر شهلا اعزازی مدیر گروه مطالعات زنان پس از مرور بر فعالیت گروه مطالعات زنان در سال گذشته با معرفی دکتر الهه حجازی از ایشان خواست تا سخنرانی خود را آغاز کند. دکتر حجازی در شروع سخنرانی خود با اشاره به دلایل عدم حضور زنان در آموزش گفت: استدلالهایی که در حوزه روانشناسی مطرح میشد مبنی بر این که توانایی ذهنی زنان کمتر است، گالتون بر پایین بودن ظرفیت هوشی زنان تاکید میکرد و یا استنلی هال معتقد بود، زنان اگر وارد آموزش شوند، قدرت تولیدمثل آنان کم می شود.
نظریه پردازان شناختی بعدی با تحقیقاتی که انجام دادند ثابت کردند که تفاوت عمدهای بین دختران و پسران دیده نمیشود.تامسون در سال 1903 ثابت می کند که تفاوتی بین دختران در بحث شناخت وجود ندارد. در نظریههای اخیر تفاوت جنسیتی را کنار گذاشتند و بحث تفاوتهای فردی را مطرح کردند.
وی در ادامه بیان کرد: علی رغم این دیدگاه تفاوتهایی بین دختران و پسران در آموزش وجود دارد. به عنوان مثال از لحاظ زبانی، بینایی فضایی، تفکر خلاق و انتقادی در بین پسران متفاوت از دختران است، و باعث میشود دختران به یک سری از رشته های تحصیلی کشانده شوند و پسران به یک سری رشتههای خاص کشانده شوند. هرچند تحقیقات ثابت میکند که گروهای جنسی برتری نسبت به هم ندارند، یعنی ساختار مغز دو جنس این برتری را نشان نمی دهد در مورد ریشه این تفاوت، بحثهای زیادی مطرح شده است، از جمله تفاوت در نوع هورمون، جامعه پذیری و..
این استاد دانشگاه در ادامه سخنان خود بیان کرد: در مورد هورمونها بحث زیادی وجود دارد، یکسری مطالعاتی انجام دادند، تفاوت هورمونها تفاوتهایی را ایجاد میکند ولی معناداری آن به زمان و مکان ربط دارد.
وی همچنین گفت: یک از عوامل دیگر جامعه پذیری است. تحقیقات قبل از سال 2000 در کشور آمریکا نشان میدهد، میزان گرایش دختران به ریاضی در آمریکا کمتر است اما در چین عملکرد دختران در ریاضی بهتر است به این دلیل که فرصت برابر در تحصیل بین دو جنس و وجود تعداد زیاد دخترانی که ریاضی تدریس می کنند، و در نتیجه این کلیشه کم رنگ تر است.
دکتر الهه حجازی یکی دیگر از علتهای این تفاوت را باورهای والدین مطرح میکند، وی میگوید: اعتقاد به این که دختران در یکسری از رشتهها موفق هستند و پسرها هم در یک سری از رشتهها موفق هستند. وی همچنین فرایند جامعه پذیری، تاثیر بافت مدرسه، و تهدید کلیشهای و نگاه جنسگرا و تفاوت در مهارتهای شناختی را مهمترین علت این تفاوت مطرح میکند.
این استاد دانشگاه افزود: مفهوم تهدید کلیشهای از سال 1995وارد ادبیات روانشناسی شد، تهدید کلیشهای یعنی این که به شما القا میکنند شما نمیتوانید فلان کار را انجام دهید و به این ترتیب روی سیستم انگیزشی فرد تاثیر میگذارد و در نتیجه فرد سراغ آن نمیرود. ایجاد فرصتهای برابر مهمترین راهکار رفع این تفاوتهاست. وی افزود: بر اساس جنبشهای اجتماعی، برنامهریزیهای یونسکو در جهت فرصتهای برابر موثر باشند، سازمان ملل در همین سالها بر تعهد کشورها در ایجاد فرصتهای برابر تاکید شد و بر رفع تهدیدهای کلیشهای باید کوشید. توجه به منابع در دسترس دو جنس، افزایش تعداد دختران، تغییر محتوا و آموزش معلمان جهت رفع تهدیدهای کلیشهای راهکارهای دیگری است.
حجازی بیان کرد: در ایران، کیامنش و مهدوی،2000 در تحقیقی نشان دادند که مسیرهای موفقیتهای دو جنس در رشد تحصیلی متفاوت است، هرچقدر جو کلاس عاطفیتر باشد دختران موفقتر هستند. اما برای پسرها روش تدریس بهتر، اهمیت دارد. ادراک دخترها و پسرها از محیط کلاس بسیار باهم فرق میکند، برای دختران محیط امن کلاس اهمیت بیشتری دارد، اما برای پسران کلاس چالشیتر جذابتر است. وی ادامه داد: در حقیقت هنوز در محیط های آموزشی تهدید کلیشهای وجود دارد، زنانگی و مردانگی در محیط آموزشی وجود دارد. اکلز نظریه پرداز دیگری، معتقد است که انتخابهای دختران و پسران بسیار جنسیتی است و روی باور آنها دارد کار می شود. فمینیستها دلیل را ویژگی مردانه محیط مدارس مطرح میکند. در مدارس رقابت و پیشرفت فردی حرف اول را میزند، که با ویژگی های مردان منطبق است، بنابراین باید ویژگیهای مدارس با نیازهای دحتران باید هماهنگتر باشد.
نیازهای ما به عنوان زن و مرد در فرایند جامعه پذیری متفاوت است و اگر دیده نشود به نفع هیچ کدام از دو جنس نیست.
وی در پایان سخنان خود گفت: برنامه و محتوای آموزشی باید بر اساس نیاز تحولی دختران باشد، روابط معلم و دانشآموز فارغ از نگاه جنسگرا باشد، حضور معلمان دو جنس در دوره ابتدایی ضرورت دارد و درمحیط آموزشی پسران از معلمان زن استفاده شود.
روز یکشنبه 13 اسفند ماه 1391 نشستی در گروه علمی- تخصصی مطالعات زنان انجمن جامعهشناسی ایران برگزار شد که در آن موضوع "سهمیه بندی جنسیتی در دانشگاهها" مورد بررسی قرار گرفت. در این نشست دکتر الهه کولایی و فریده غیرت به ارائه بحث پرداختند.
آنچه در ادامه میخوانید گزارش این نشست است که در روزنامه بهار روز سه شنبه 15 اسفند 1391 به چاپ رسیده است:
نخستین تبعیضهای جنسیتی به زیان زنان از سال 1359 آغاز شد و ممنوعیتهایی برای زنان در رشتههای فنی- مهندسی، کشاورزی ایجاد شد تا جایی که سهم دختران تا حدود 10 تا 20درصد تقلیل یافت. اما در سال 1377، تبعیضهای جنسیتی ابعاد تازهای یافت و در چندین مرحله، مقامات وزارت علوم، سازمان سنجش و بعضی دیگر از مقامات دولتی خواستار اجرای طرح «سهمیهبندی جنسیتی» برای محدودکردن ورود دختران به دانشگاهها شدند. اواخر فروردین 1382 پررنگتر از همیشه تبعیضهای جنسیتی مطرح شد. رییس سازمان سنجش در این سال از ایجاد سقف 50درصدی در بعضی از رشتههای تحصیلی برای داوطلبان دختر خبر داد. سهمیهبندی جنسیتی در دفترچههای کنکور سال 1383 اعمال شد و در سالهای دیگر ادامه یافت. هماکنون این سیاست چنان جدی پیگیری میشود که سهمیه زنان در دفترچه کنکور سال 90 در دو رشته و در سالجاری در 77 رشته از 36 دانشگاه به صفر رسیده است. با توجه به اعمال گسترده سهمیهبندی جنسیتی و نیز اعمال سیاستهای دیگری نظیر تفکیک جنسیتی و بومیگزینی که همگی در راستای محدودکردن زنان و خارجکردن آنها از عرصه اجتماعی است، گروه مطالعات زنان انجمن جامعهشناسی ایران به قصد بررسی این پدیده، نشستی را بعدازظهر دوشنبه 13 اسفند در محل انجمن برگزار کرد. در این نشست فریده غیرت، وکیل و حقوقدان ابعاد حقوقی سهمیهبندی جنسیتی را بررسی کرد و الهه کولایی، استاد دانشگاه، نیز حرفهایش را به بررسی زمینههای فرهنگی و اجتماعی سهمیهبندی جنسیتی اختصاص داد. شهلا اعزازی و نیره توکلی نیز از جامعهشناسان حاضر در این جلسه بودند. همچنین گروهی از دانشجویان دانشگاه هنر که تفکیک جنسیتی شامل حالشان شده بود، در این جلسه حضور داشتند. آنها در اعتراض به اجرای تفکیک جنسیتی در دانشگاهشان کلاسهای درس را تعطیل کردهاند و بارها با نوشتن نامهای اعتراضی اعلام موضع کردند.
غیرت: قصد تبانی و اقدام علیه امنیت ملی را ندارم
کسانی که طرح تفکیک جنسیتی و سهمیهبندی جنسیتی را در دانشگاهها اعمال میکنند، از کجا صلاحیت اجرای این طرحها را آوردهاند؟ چه کسی به آنها حق انجام چنین کاری را داده است؟ این محدودیتها چه معنایی دارد؟ چه کسی جوابگوی محرومان از تحصیل است؟ فریده غیرت با طرح این سوالات میگوید: «با عقل خودم که تحلیل میکنم اصلا جواب قانعکنندهای نمییابم. محرومکردن عدهای از فرصتها و برخورداری گروهی دیگر از همین فرصتها با تعالیم دینی، قانون و نیز اسناد بینالمللی در تضاد است.» فریده غیرت با حضور در گروه مطالعات زنان انجمن جامعهشناسی ایران، اجرای سهمیهبندی و تفکیک جنسیتی در دانشگاهها را صریحا مخالف قانون اساسی، تعالیم دینی و اعلامیه جهانی حقوق بشر میداند و با تاکید میگوید: «حرفهای من به قصد مخالفت با حکومت و نظام نیست. قصد تبانی و اقدام علیه امنیت ملی را ندارم. این تنها نقطهنظرهای یک شاگرد حقوق است و سوالش این است که چرا این محرومیتها اجرا میشود و هنوز هم جواب چراییاش را نگرفته است.» به گفته این حقوقدان، ایران از جمله کشورهایی است که اعلامیه جهانی حقوق بشر را پذیرفته است: «ماده یک و دو اعلامیه جهانی حقوق بشر میگوید که تمام افراد بشر آزادند و از نظر نژاد، مذهب، جنس، عقیده سیاسی و... نباید تمایزی میان آنها گذاشت. همچنین در آیهای از قرآن تاکید شده که ای مردم، ما شما را از مرد و زنی آفریدیم و در گروهها و تیرههای بزرگ و کوچک جای دادیم تا یکدیگر را بشناسید؛ همانا گرامیترین شما نزد خدا، با تقواترین شما است. در قانون اساسی نیز اصل بیستم و بیست و یکم تاکید بر برابری میان زن و مرد دارد.» با وجود تاکیدهایی که در اسناد وجود دارد، باز هم شاهد محرومکردن عدهای از حقوقشان هستیم. غیرت در اینباره میگوید: «دختران را از حضور در بعضی رشتههای تحصیلی محروم میکنند. این سهم اضافی به چه کسانی تعلق میگیرد؟ جز این است که این سهم به مردان تعلق میگیرد؟ نتیجه عملی تفکیک جنسیتی اعمالشده در سالهای اخیر همواره زنان را از فرصتهای اجتماعی محروم کرده است و اساسا ضرورتی برای چنین تفکری وجود ندارد».
کولایی: تفکری که میخواهد عربستان سعودی را الگویش قرار دهد
«تفکیک و سهمیهبندی جنسیتی در دانشگاهها، نشانههای تفکری است که زن را به حوزه خصوصی (داخل خانه) و نه حوزه عمومی (سیاست، اقتصاد، فرهنگ و مسائل اجتماعی) متعلق میبیند. تفکری که جامعه عربستان سعودی را الگو قرار میدهد؛ امسال هزاران دختر را از تحصیل در رشته مورد علاقهشان محروم کرده است.»الهه کولایی، استاد دانشگاه، با حضور در انجمن جامعهشناسی ایران با بیان این مطلب درباره زمینههای اجتماعی و فرهنگی سهمیهبندی جنسیتی سخن میگوید. کولایی محور سخنانش را شرایط و لوازم تغییر در بسترهای فرهنگی و اجتماعی قرار میدهد؛ اینکه برای بررسی تغییرهای اجتماعی باید نگاهی انداموار و جامع به مسائل داشته باشیم؛ اینکه حوزه زنان را از دیگر مسائل اجتماعی و فرآیندهای مردمیسازی جدا نبینیم، چراکه مسائل اجتماعی را نباید انتزاعی دید. به گفته وی در بررسی روند شکلگیری قوانین، توجه به گفتمان حاکم ضروری است: «دین اسلام از برابری انسانی زن و مرد سخن میگوید، اما خوانشهایی که از همین دین درباره زن در کشورهای مختلف انجام میشود، حاکی از وجود تفاوتهای فرهنگی و اجتماعی کشورهاست. برداشتی که کشورهای غرب آسیا از زن مسلمان و حقوق او دارند، با برداشتی که کشورهای جنوب شرقی آسیا دارند فرق میکند. بنابراین شرایطی که برای زنان در این کشورها به وجود میآید متفاوت از هم است. بستر فرهنگی، تاریخی، اجتماعی که اسناد مربوط به حقوق انسانها در آن شکل میگیرد تا قابلیت اجرایی داشته باشد، باید مورد توجه قرار گیرد.» براساس همین تفاوت، کولایی خاطراتی را به یاد میآورد: «در اواخر نخستین دوره مجلس شورای اسلامی، عدهای نزد امام خمینی رفتند تا حضور زنان را در مجلس بعدی منع کنند؛ اما ایشان جواب رد دادند. آن زمان من دانشجوی دانشگاه تربیت مدرس بودم. از یکی از استادان فلسفه اسلامی نظر خواسته شد که چرا امام خمینی برای حضور زنان در مجلس جواب مثبت داده مگر نه اینکه زنان را نمیتوان طرف مشورت قرار داد؟ ایشان گفتند امام براساس مصلحت و زمان عمل کردهاند. در همان زمان، وقتی در دانشگاه اهواز برای جداسازی دختر و پسر در کلاس پرده کشیده شد، امام دستور منع جداسازی دختر و پسر را در دانشگاهها و برداشتن پرده دادند.» وی در ادامه میگوید: «اوایل انقلاب در مورد حضور دختران در دانشگاه محدودیتهایی ایجاد شد که در دهه 70 به تدریج با تلاش بسیار از بین رفت. از نیمه دهه 70 شاهد گسترش و حضور چشمگیر دختران در دانشگاهها بودیم. این تغییر برای زنانی که تاکنون نقششان در خانه تعریف شده بود، پیامدهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی به دنبال داشت. بنابراین مقاومت در برابر این تغییر قابل تصور بود.» در حال حاضر ادعا میشود حضور گسترده دختران در دانشگاه، فرصتهای شغلی را از دست مردان خارج کرده است یا حضور آنها فساد را در جامعه افزایش داده است. اما کولایی در اینباره میگوید: «بررسیهای بینالمللی نشان میدهد در همه جوامعی که تعداد زنان شاغل زیاد است، به ضرورت بیکاری بالا نیست. کدام پژوهش علمی نشان داده دانشگاه دخترانه کارآمدتر از دانشگاه مختلط است؟ که بعد از 34 سال باید درباره آثار تفکیک و سهمیهبندی جنسیتی صحبت کنیم؟» این استاد دانشگاه میگوید: «بررسیهای بانک جهانی در دو دهه گذشته نشان میدهد که رابطه مستقیمی میان حضور زنان در دانشگاه و بازار کار وجود ندارد. در کشورهای شمال اروپا با وجود درصد بالای زنان شاغل، فرصتهای شغلی کاهشی نداشته است، اما برعکس در کشورهای جنوب اروپا درصد زنان شاغل کمتر و فرصتهای شغلی نیز کم است.» به گفته وی این تصور وجود دارد که در پی استقلال اقتصادی زنان، ریاست مردان در خانواده متزلزل میشود. بررسیها نشان داده زنان با تحصیلات بالاتر در حلوفصل مسائل زندگی و ایفای موثرتر نقشهای اجتماعی خود موفقتر هستند. تا وقتی تفکر و نگاه شیئی خانگی دیدن زنان وجود دارد، صرفا با نوشتن قانون نمیتوان رفتارها را متحول کرد. جامعهای که به بازتولید این باور بپردازد، در برابر تغییر موازنه قدرت در خانواده مقابله خواهد کرد. به باور کولایی یکی از دلایلی که ما سالهاست درباره مشکلات حلنشده زنان حرف میزنیم و در عرصه عمل موفقیت چندانی به دست نیاوردهایم، نادیدهگرفتن ظرفیتسازی است. او معتقد است: «در تاریخ یکصد سال اخیر ایران، شاهد تلاشهایی هستیم که بدون توجه به ظرفیتسازی و لوازم دستیابی به اهداف اعلامشده، نیمهتمام رها شده است. روابط قدرت در خانهها و بیرون از خانهها، صرفا با ایجاد قوانین جدید تغییر نمیکند. در کنار ایجاد قوانین جدید، ضروری است بایدها و الزامهای تغییر در جامعه برای نهادسازی و ظرفیتسازی مورد توجه قرار گیرد. ما به این ضرورتها کمتر توجه میکنیم. البته توجه دارید که تغییر در نگرشها و باورها، در طول زمان شکل میگیرد».
نشست 20 آذرماه گروه مطالعات زنان انجمن جامعهشناسی ایران با موضوع «سیاست فضا» و «زنان و فضای عمومی شهر» برگزار شد. در این نشست، گیتی اعتماد، دکترای شهرسازی، آذر تشکر، فوق لیسانس جامعهشناسی درباره اثرات جداییسازیهای صورت گرفته در فضای جامعه از جمله در دانشگاهها و محیطهای آموزشی سخنرانی کردند.
گیتی اعتماد در ابتدای سخنان خود به تعریف فضای عمومی پرداخت و گفت: فضای عمومی به جایی گفته میشود که همه مردم جدا از جنسیت و سن بتوانند از آن استفاده کنند. بارزترین فضای شهری را میتوان خیابان دانست.
او با بررسی فضای عمومی در تهران قبل و بعد از مدرنیته بیان کرد: وجه مشترک در فضای عمومی چه قبل و چه بعد از مدرنیته، حضور کمرنگ زنان در این فضا در قیاس با مردان است.
این استاد دانشگاه فضای عمومی قبل از مدرنتیه را دارالحکومه، بازار، مکانهای مذهبی، مدارس مذهبی و حمامهای عمومی و... دانست و گفت: در آن دوران زنان فقط در خانه بودند و از تنها فضای عمومی که بالاجبار استفاده میکردند حمام عمومی بود. البته این حمامها فقط محل شستوشو نبود و بعضا به عنوان مکانی برای گذراندن اوقات فراغت نیز محسوب میشد. برخی از اوقات زنان از صبح تا عصر به حمام می رفتند و حتی ناهار را نیز در حمام می خوردند؛ در حمام اخبار و شایعات در حد آگاهی زنان بین آنها رد و بدل می شد.
اعتماد، به فضای عمومی بازار در قبل از مدرنیته نیز اشاره کرد و گفت: بازار مجموعهای از همه چیز بود و زنان در آنجا نیز حضوری کمتر داشتند چراکه خرید خانه را اکثرا مردان انجام میدادند و در زمینه کار و تولید، زنان نقشی نداشتند، البته در اقشار پایین برخی از زنان قالیبافی میکردند ولی به طور کلی حضور زنان در بازار کمرنگ بود.
این استاد دانشگاه با بیان این که در قبل از مدرنیته ارتباط٬ بیشتر بین زنان بوده و ارتباط زنان و مردان با یکدیگر دیده نمیشود، گفت: در مدارسی که در آن زمان وجود داشت، دختران و پسران از یکدیگر جدا بودند و مدارس مختلط نداشتیم. زنان اجازه حضور در زورخانهها، قهوهخانهها و ورزشگاهها را نداشتند، گرچه این ممنوعیتها اکنون نیز وجود دارد.
اعتماد، به ویژگیهای دوران تجدد از دوران پهلوی اول و دوم اشاره کرد و گفت: در این دوران به خاطر تحولاتی که در عرصه جهانی رخ داد، در ایران نیز تحولاتی رخ داد از جمله اینکه فضای شهرها تغییر کرد و از نظر عملکردی، شهرها تبدیل به فضای رفت و آمد، کار، خدمات، تفریح و اوقات فراغت شد و یکی از مهمترین فضاهای عمومی در این دوره خیابان است. با وارد شدن اتومبیل در کشور، خیابانها ایجاد شد و همانطور که گفتم، بعدها به مهمترین فضای عمومی شهری تبدیل شد، چرا که فعالیتهای اصلی در اطراف خیابان شکل میگرفت و مردم برای دسترسی به عملکردهای جدید فضای شهری مجبور بودند از خیابان عبور کنند و در واقع خیابان ها عمومیترین فضای شهر شد.
این استاد دانشگاه افزود: در دوران مدرنیته فضای کار و خدمات تغییر کرد و شاهد ایجاد ادارات، فروشگاه های بزرگ، مدارس، دانشگاه ها، بیمارستان های تخصصی وکارخانجات هستیم.
او با بیان اینکه در دوران مدرنیته بحث اوقات فراغت و فضای اوقات فراغت به صورت جدیتر مطرح شد و در این ارتباط پارک ها، ورزشگاهها، سینما، کودکستان و تئاتر ایجاد شدند، ادامه داد: بعد از انقلاب نیز شاهد ایجاد فرهنگسراها و کافی نتها هستیم. البته فضاهای عمومی قبل از مدرنیته مثل مسجد، امامزاده ها و حتی حمامهای عمومی به نوعی همچنان به زندگی خود ادامه دادند و فضاهای جدید ایجاد شده باعث از بین رفتن فضاهای قدیم نشد.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه فضای عمومی شهری در دوران بعد از انقلاب تغییر چندانی نکرد، گفت: البته از نظر محتوا و عملکرد این تغییرات چشمگیر بود که از مهمترین آن میتوان به مساله جدایی زنان و مردان در عرصههای مختلف اشاره کرد. برای نمونه از اوایل انقلاب صحبت جدایی دخترها و پسرها در دانشگاهها مطرح شد که البته به گفته عروس امام خمینی این موضوع با اعتراض ایشان مواجه شده است. ولی بعدا این موضوع به نوعی ادامه پیدا کرد و ما شاهد کشیدن پرده و جدا کردن قسمت زنان و مردان بودیم. مثلا در سینماها، صندلیهای خانمها و آقایان جدا میشود و یا در اتوبوس و قطارها.
او در ادامه با طرح سوالهایی که زنان از فضای عمومی شهری چگونه استفاده میکنند؟ امکان حضور آنها در این فضا چقدر موثر است؟ و مشکلات مرتبط با این موضوع به چه میزان فرهنگی و به چه میزان مربوط به قوانین است؟ ادامه داد: این جداییسازیها که اکنون در دانشگاهها نیز شاهد آن هستیم، مساله ساز بوده و باعث عدم تعامل زنان و مردان میشود و به دنبال خود پیامدهای منفی اجتماعی را به همراه دارد.
اعتماد، در این ارتباط ادامه داد: برخی از این جداییها به خاطر مشکلات قانونی و برخی نیز مسائل فرهنگی است. مثلا خانمها در پارکهایی کم تردد و در ساعتهای خلوت شهر کمتر حضور پیدا میکنند؛ چراکه احساس ناامنی میکنند و برای حل این موضوع باید ریشه و علت ناامنی بررسی شود نه اینکه به زنان بگوییم شما دیروقت در خیابان حضور پیدا نکنید و جایی نروید چون ناامن است.
او با بیان اینکه در مقابل این تفکیکها و جداسازیها که در چند دهه اخیر رخ داده، شاهد عکسالعمل از سوی جامعه زنان بودهایم، گفت: بعضا میبینیم به علت اینکه در جنوب شهر محدودیتها بیشتر است و در شمال شهر آزادیها بیشتر، دختران و پسران قرارهای ملاقات خود را در شمال شهر میگذارند و حتی برخی دختران به دلایل مختلف از جمله برای رفت و آمد آسانتر از لباس مبدل پسران استفاده میکنند یا دختران و پسران از برخی از فضاهای خاص برای با هم بودن استفاده میکنند.
زنان در شهر نامرئی می شوند
در ادامه این جلسه، آذر تشکر، سخنران دوم این نشست، با اشاره به بحث مطالعات زنان بعد از انقلاب گفت: در ابتدای انقلاب بحث مطالعات زنان در حاشیه دیگر بحثهای اجتماعی قرار داشت و بحث چندان جدی نبود ولی در دوران اصلاحات بحث در این زمینه جدیتر شد و مباحث در این حوزه تحت تاثیر مسائلی چون موضوعات حقوقی، مسائل خانواده و خصوصی، خشونت و ... قرار داشت و بحثها جنبه ایدئولوژیک داشتند و کسانی که در این حوزه کار میکردند، با مباحث ایدئولوژیک جلو میرفتند. البته در آخر دوران اصلاحات بحث زنان و فضای عمومی نیز مطرح شد و بحثها در این حوزه وسیعتر شد و ما شاهد برگزاری چندین سمینار در این زمینه بودیم.
وی ادامه داد: مثلا در گفتوگوها استدلال میشد که چرا زنان در خیابان میآیند، چرا باید در خیابان حضور داشته باشند و به طوری کلی در این دوران با طرح این مباحث و مشروعیت بخشی به حضور زنان در فضای عمومی به خاطر تحصیل یا اشتغال آنان با نظام سیاسی نیز گفتوگو می شد.
تشکر در ادامه با اشاره به ایجاد پارکهای مختص زنان و مباحث مرتبط با گذرنامه و تعیین سقف سنی برای زنان جهت گرفتن اجازه ولی در این ارتباط، ایجاد تفکیک در فضای آموزشی و همچنین بحث مزاحمتهای خیابانی گفت که این جداسازیها در «گتوایزیشن» زنان تاثیرگذار است و ادامه داد: «گتو» یک نوع ابزار کنترل و در راستای تحمیل نابرابری شهری است.
او با بیان اینکه گتو دو هدف را دنبال میکند، از یک طرف تلاش میکند منابع مادی که از گروه گتوایزیشن به دست میآورد، حداکثر شود و از طرف دیگر ارتباط این گروه را با گروههای دیگر را به حداقل برساند، به ایجاد پارکهای زنانه در تهران اشاره کرد و گفت: این طرح از سوی شهرداری در حال انجام شدن است و آنها استدلال می کنند برای برطرف کردن نیاز زنان است اما در حقیقت آنان با موضع فمینیستی این فضاها را ایجاد کردهاند.
وی ادامه داد: اگر با این چارچوب ذهنی پارکهای زنانه را مشاهده کنید، متوجه خواهید شد به چه شدت رفتارها در این پارک «اگزجره» و تشدید شده فضای زنانه است. در این پارکها که بعضا دیوارهای آهنی و یا سیم های خاردار در اطراف آنها است، زنان از لحاظ پوششی و رفتار بسیار راحت میپوشند و عمل میکنند مثلا میبینیم عدهای در حال رقصیدنند و عدهای مشغول انجام کارهای دیگر..
این جامعهشناس به بحث تفکیک جنسیتی در دانشگاهها اشاره کرد و گفت: آقای کامران دانشجو وقتی بحث تفکیکی جنسیتی در دانشگاهها را مطرح میکند، میگوید که مبنای کار ما توجه به حق انتخاب دانشجوست؛ چرا که دانشجویان دختر میخواهند در کلاسهای جدا از پسران برای راحتی بیشتر درس بخوانند؛ وزارت علوم نیز برای توجیه کار خود از گفتار فمینیستی استفاده میکند. این جا دیگر بحث ایدئولوژیک نیست.
او با تاکید بر اینکه در برخی از موارد در راستای گتو شدن زنان بحثهای فرهنگی و نرمهای اجتماعی نیز موثر است، گفت: مثلا همین مزاحمتهای خیابانی باعث میشود برای زنان در فضای شهری گتو ایجاد شود و زنان به عقب رانده شوند.
این پژوهشگر با بیان اینکه فضاهای مجازی نیز بعضا باعث «اتمیزهشدن» زنان و جدا شدن آنها از فضای عمومی میشود، گفت: گرچه برخی معتقدند فضای مجازی باعث شده که زنان از هویت زنانه جدا شوند و بعضا با هویت جدید خود را معرفی کنند و در شهرهایی مثل قم چون دختران محدودیت دارند، از طریق اینترنت میتوانند از خود حرف بزنند ولی من معتقدم فضای مجازی باعث یک نوع دیگر ازگتو شدن زنان است.
او با بیان اینکه تفکیک فضاها آسیبهای جدی را ایجاد میکند، گفت: این تفکیک در هر حوزهای از جمله فضای مجازی منجر به زنانهتر شدن فضاها و هویتها می شود، روابط اجتماعی و جنسی زنانه بیشتر می شود.
تشکر ادامه داد: وقتی دو جنس با هم ارتباطی نداشته باشند، ارتباط در بیرون قطع میشود و آسیبهای اجتماعی را
نشست مورخ پانزدهم آبان ماه گروه مطالعات زنان انجمن جامعهشناسی ایران با موضوع تفکیک جنیستی و با سخنرانی دکتر سعید معیدفر و شهلا اعزازی برگزار شد. دراین نشست سعید معیدفر، درباره انگیزهها و پیامدهای تفکیک جنسیتی سخنرانی کرد و شهلا اعزازی به موضوع حمایتهای دولتی از مردان پرداخت.
سعید معیدفر، سخنران اول این نشست بود وی در ابتدای سخنان خود به مطلب منتشر شدهای از او در سایت خبرآنلاین تحت عنوان «پروژه تفکیک جنسیتی یا تقویت تابوی سکسی؟» اشاره کرد که و واکنشها و نظرات مخاطبان بسیاری را در پی داشت.
او همچنین با اشاره به مطالعهای اجتماعی درباره مصرف مواد مخدر در سال 83 گفت: از 1500 نمونه بررسی شده در سطح دانشگاهها جرایمی چون مصرف مواد مخدر در بین دانشجویان تنها 3درصد بوده، این درحالی است که میزان افرادی که در گروه سنی مشابه در خارج از دانشگاهها به مصرف موادمخدر میپردازند 16-15 درصد گزارش شده است. وی تاکید کرد: در بحث روابط اخلاقی نیز طبق مطالعات صورت گرفته برخلاف تصورات مسئولان امر، دانشگاهها محیط سالمتری در مقایسه با محیط خارج از آن داشتهاند.
این جامعهشناس افزود: در سالهای اخیر شاهد گسترش روند طرحهای تبعیض آمیز علیه زنان بودهایم. طرحهایی چون تفکیک جنسیتی دانشگاهها، کاهش اشتغال زنان، کاهش سهمیه زنان در دانشگاهها و برخی رشتههای دانشگاهی و همچنین بحث افزایش جمعیت که زنان را به سمت خانه نشین شدن رهنمون می کند. وی با اشاره به این که تغییر سبک زندگی زنان و جوانان و تاثیر آن بر تغییر مناسبات قدرت گفت: زنان و جوانان در سالهای اخیر با تغییر سبک زندگیشان و حضور فعال در سطح اجتماع و جامعه نظام سلطه را به چالش کشاندهاند. از این رو نظام سلطه سعی میکند به بهانه استحکام خانواده؛ که میگوید زنان نقش پررنگتری در آن دارند، زنان را به پذیرش نقشهای سنتی و کلیشهای رایج بازگرداند.
این استاد دانشگاه تاکید کرد: یکی از مهمترین پیامدهای منفی بحث تفکیک جنسیتی افزایش سطح خشونتهای خانگی خواهد بود. هرچه شناخت دو جنس از هم کمتر باشد، تعاملات نیز کمتر خواهد شد و فاصله و شکافهای جنسیتی بیشتر میشود و که موجب گسترش خشونتهای خانگی خواهد شد. وی، افزایش فحشا و کاهش اعتماد به نفس زنان را از دیگرپیامدهای منفی تفکیک جنسیتی دانست.
دکتر شهلا اعزازی، جامعهشناس و مدیر گروه مطالعات زنان٬ سخنران دوم این نشست بود که به موضوع حمایت دولتی مردان از طریق سیاستهایی چون تفکیک جنسیتی پرداخت. این جامعهشناس در ابتدای سخنان خود با اشارهای به موضوع آموزش زنان گفت: آموزش زنان در ایران حدود 150 سال است که دیگر بحث برانگیز نیست و پس از مشروطه زنان همواره بحث آموزش و حضور در عرصههای اجتماعی را به عنوان اولین و مهمترین خواستههای خود مطرح کردهاند. وی در ادامه سخنان خود گفت: با آغاز سال 1300 در واقع دوره مدرنیزاسیون در ایران آغاز شد که روابط خانوادگی بدون تغییرات اساسی در قوانین رو به بهبودی گذاشت و به علت قباحتی که با یک سری رفتارها همراه شد، دیگر آن رفتارها حداقل در ظاهر انجام نگرفت. این موضوع در حال حاضر هنوز هم دیده میشود به طور مثال وجود چندهمسری علیرغم تمامی تبلیغاتی که برای آن انجام میشود، پنهان نگاه داشته میشود. استاد سابق دانشگاه علامه طباطبایی افزود: بنابراین در آن زمان بدون تغییرات قانونی تاحدودی به سمت خانواده مدرن پیش میرفت. در بحث آموزش هم زنان توانستهاند تاحدودی به خواستههای خود برسند. مثلاً بعد از تأسیس دانشگاه تهران برای مدت کوتاهی از ورود زنان به این دانشگاه ممانعت شد که بعد از پیگیریهای مهرانگیز منوچهریان، او توانست برای تحصیل در رشته حقوق وارد دانشگاه تهران شود و به دنبال او زنان دیگر به حق تحصیل در دانشگاه دست یافتند.
اعزازی افزود: علیرغم تمام مشکلات و سنگ اندازیها به نظر میرسد امروزه اکثر خانوادهها با ادامه تحصیل دختران و زنان خود در دانشگاهها و ورود به اجتماع و بازار کار مشکلی ندارند. اما از سوی دیگر از آن جایی که در حکومت کنونی خانواده نهاد مهمی تلقی میشود، آن هم خانواده سنتی که اقتدار مرد در آن زیاد است، حکومت مدام در حال رسیدگی و تصویب قوانین به سود مردان است. بحث چند همسری، ازدواج موقت، تعیین حد و سقف برای مهریه، تبلیغ ازدواج در سنین پایین از جمله اقدامات حکومت در جهت افزایش رفاه حال مردان جامعه بوده است.
اعزازی در ادامه تأکید کرد: علیرغم آنکه نگاه حکومت به عرصه خصوصی نگاهی به شدت سنتی است اما زنان و جوانان نگاه مدرن و متفاوتی از حکومت دارند و همین امر موجب شکست سیاستهای حکومتی در حوزه عمومی و خصوصی شده است. بنابراین حکومت سعی در پیاده سازی ایده جدید در این زمینه دارد که دور نگه داشتن زنان از حوزه عمومی است. حکومت سعی میکند با اعمال قدرت و ایجاد تغییر در عرصههای عمومی، مردسالاری را در عرصههای خصوصی نیز مستحکم سازد و به همین خاطر با اعمال محدودیتها میخواهد زنان را از بازار کار بیرون سازد یا با خارج نگه داشتن زنان از حوزههای مهم اقتصادی آنها را در ردهها و موقعیتهای پایین شغلی و اجتماعی نگاه دارد.
این جامعهشناس همچنین گفت: اعمال قدرت و تفکیک جنسیتی موجب میشود دختران و پسران برای رهایی از آن اقدام تصمیمات فردی بگیرند. تصمیمات فردی پتانسیل تبدیل گشتن به یک مطالبه اجتماعی را دارد. خواستهای که ممکن است چون پایگاه اجتماعی و تحلیل درستی ندارد نتایج و تبعات منفی را به دنبال داشته باشد.
در پایان این نشست سخنرانان به پرسش حاضران پاسخ گفتند.
روز دوشنبه ۲۱ آذر ماه ۱۳۹۰، گروه مطالعات زنان انجمن جامعه شناسی، جلسۀ نقد و بررسی کتاب «زن ذلیل: زنان سلطه جو، مردان سلطهپذیر» نوشتۀ دکتر بیوک محمدی را با حضور نویسنده کتاب برگزار کرد. در این جلسه شهلا اعزازی، شیوا دولت آبادی ، امیلیا نرسیسیانس و محمد امین قانعی راد به نقد و بررسی کتاب «زن ذلیل» پرداختند.
در این نشست، کتاب «زن ذلیل»، از سوی منتقدین به ضربه زدن به جنبش زنان متهم شد، آن هم در موقعیتی که این جنبش نتوانسته جامعۀ مردسالار را زیاد به عقب نشینی وادارد و هنوز قوانین و فرهنگ و نهادهای گوناگون از مردان دفاع می کند. اما در مقابل محمد امین قانعی راد با این منطق به دفاع از نویسنده آن پرداخت که «همان گونه که مردان فمینیست وجود دارند که به رشد جنبش فمینیستی کمک کرده اند، جنبش زنان هم باید دغدغه مسائل مردان را در جامعه داشته باشد». او این کتاب را اولین اثر در حوزه مطالعات مردان در ایران دانست و گفت: «همانطور که برخی فمینیست ها را برای تحقیقات شان به نفع زنان، متهم به توطئه می کنند، برخی از زنان نیز در مقابل این کتاب، به آن برچسب می زنند و آن را توطئه قلمداد می کنند». در ادامه بخش هایی از صحبت های هر یک از سخنرانان را با اندکی ویرایش به نقل از گزارش عاطفۀ کشتکار می خوانید:
امیلیا نرسیسیانس: کتاب زن ذلیل، حراست از افکار قالبی و کلیشه ای به نفع مردان
ابتدا دکتر امیلیا نرسیسیانس، انسانشناس و استادیار دانشگاه به تحلیل کتاب «زن ذلیل» پرداخته و از زاویه تخصص خود، مثالهایی را که مؤلف در کتاب خود ذکر کرده بود مورد نقد قرار داد.
امیلیا نرسیسیانس با بررسی نظام مردسالاری و قشربندی جنسیتی، حمایت و ترویج کلیشه ها و افکار قالبی نظام مردسالاری در این کتاب را مورد توجه قرار داد و نتیجه گیری کرد که صاحبان منزلت و قدرت به منظور دستیابی به اهداف خود، به انتشار و خلق کلیشه های مردسالارانه دست می زنند تا آن را تثبیت کنند. اعمال قدرت در اعاده، استرداد، حفظ، اندوختن، و به مالکیت درآوردن و دستیابی به پاداش ها و همۀ پدیده های ارزشمند اجتماعی از طریق انتشار و خلق افکار قالبی مردسالارانه امکان پذیر است. این افکار قالبی و کلیشه ای در واقع به حفظ و حراست از نهادهای اجتماعی به نفع یکی از جنس ها (مردان) یاری می کند و با اتکا به قوانین مکتوب و عرف اجتماعی مردسالارانه و متأثر از افکار قالبی و کلیشه ای، بی عدالتی و نابرابری نسبت به جنس دیگر را تثبیت می کنند.
شیوا دولت آبادی: ابهام در پرسش اصلی یعنی آیا شما مردی زن ذلیل را می شناسید؟
دکتر شیوا دولت آبادی منتقد بعدی بود که پیش از شروع بحث، از نویسنده به خاطر این که خودشان خواسته اند که کتاب شان مورد نقد قرار بگیرد تشکر کردند. سپس خانم دولت آبادی نقد خود را از سه منظر بر کتاب «زن ذلیل» مطرح کرد و گفت: من سعی می کنم در ادامه، نگاه کلی داشته باشم به عنوان کتاب، به طرح روی جلد و به مقدمه ناشر ، و سپس نقد روانشناختی خودم را در مورد کلیات کتاب ارائه خواهم کرد. چرا که مؤلف کتاب تلاش کرده که فرضیه اش را از دیدگاه تجربی در جامعه مورد نظر به اثبات برساند. سپس وی اظهار داشت که انتخاب «زن ذلیل» برای عنوان کتاب، به نظر نیاز به ابهام زدایی و شفاف شدن دارد چرا که در سراسر کتاب مؤلف اصرار بر علمی بودن این واژه دارد که به دلایل بسیار نمی تواند به این هدف اش برسد. چرا که « این واژه پر ابهام و پرایهام است و قابلیت علمی شدن را ندارد زیرا وقتی ما از زن ذلیل صحبت می کنیم باید یک وقت هم تصور کنیم که «مرد ذلیل» هم می تواند عنوان یک کتاب باشد. در سراسر کتاب اصطلاح «زن ذلیل» در برابر مردسالار قرار می گیرد یا بهتر است بگوییم قدعلم می کند. شیوا دولت آبادی در ادامه یادآور شد: اصطلاح زن ذلیل، اساساَ به عنوان موضوعی علمی و پژوهشی مطرح نیست، بلکه صرفاَ این اصطلاح برای به مضحکه کشیدن رفتارهای غیرتاریخی و غیرمنتظره و بسیار کمیاب در روابط بین زن و مرد به کار برده می شود و نه در جایگاه یک معضل فراگیر اجتماعی. بنابراین بار معنایی این واژه کلیدی آنقدر در خودش ابهام دارد که گسترۀ وسیعی را پوشش می دهد: از طنزهای محفلی گرفته تا هراس تاریخی مردان و تا تفاهم و پذیرش برابر در ازدواج تا سوء استفاده سلطه گرایانه و...
سخنران سپس با اشاره به طرح جلد کتاب گفت که: این طرح نشان دهنده همه آن چیزی است که در کتاب آمده است، به خصوص که فشاری را توسط کفشی زنانه بر سر مردی به اصطلاح «بدبخت» به تصویر کشیده شده است و لابد این چنین تصویر و چنین اسمی برای یک عده از مردان جذاب است. دولت آبادی در ادامه افزود که: «مؤلف خودش را در مقام مصلحی قرار داده که می خواهد خانواده ها را نجات دهد، ولی شاید سست شدن پیوندهای خانوادگی را که مؤلف نگران آن است باید در جاهای دیگری غیر از «زن ذلیلی» جست. مثلا ناامنی گسترده ای که وجود دارد و باعث می شود به قول اریک فروم زن و مرد در رابطه شان، کیفیت «بودن» را فدای «داشتن» بکنند. و این آن چیزی است که پایه های خانواده را سست می کند چرا که اساساَ دیگر «بودن» و کیفیتِ بودن دیگر مطرح نیست و برای هر دو طرف مسئله «داشتن» مهم است. علاوه بر این که مرد به غیر از آن که می خواهد اشیاء دیگر را داشته باشد، می خواهد زن را هم به عنوان یک شی داشته باشد. شیوا دولت آبادی سپس پرسشی را از دکتر بیوک محمدی نویسنده کتاب مطرح کرد: در چنین فضایی به راستی این موضوع مورد بحث کتاب چقدر ضرورت تاریخی و اجتماعی برای جامعه ما دارد؟ یعنی چگونه در چنین فضایی، می توان مردی را که با زنش مشورت می کند و یا با او احساس امنیت می کند را تا این حد زیر سئوال برد؟ و اگر این وقت و انرژی و توان پژوهشی نویسنده به جای صرف شدن در چنین مسائلی، صرف معضلاتی واقعی و قابل لمس می شد، شاید می توانست مشکلاتی را از پیش پای جامعه ما بردارد.
دکتر شیوا دولت آبادی سپس از نظر روش شناسی نیز کتاب را مورد نقد قرار داد و گفت: «مؤلف در کتاب یکسری نتیجه گیری هایی می کند و می گوید ما به این نتایج رسیدیم، ولی مشخص نیست که چطور به این نتایج دست یافته است... در صفحه ۲۶ کتاب آمده است که این پرسش با افراد مختلف مطرح شده که: آیا شما فرد زن ذلیلی را می شناسید؟ به چنین پرسشی به لحاظ روش شناسی ایرادات بسیار وارد است زیرا با آن گستره معنایی و ابهامی که در اصطلاح واژه زن ذلیل وجود دارد، هر کسی می تواند به تعبیر خودش یک نفر را به یاد بیاورد، به خصوص وقتی از او خواسته شود که چنین فردی را معرفی کند. ولی این تعابیر و تصاویر گوناگون از چنین فردی، ممکن است هیچ ارتباط مفهومی با هم نداشته باشند. در هر صورت برای انجام یک تحقیق، جهت دادن ذهن پاسخگو، به سوی یک کلیشه و یا حتا بهتر است بگوییم کاریکاتوری از واقعیت، بسیار قابل نقد است. در واقع اهداف پژوهشگر در چنین پرسشی کاملاً به پاسخ گو القاء می شود. مسلما برای یک ذهن ایستا و علاقه مند به تداوم مردسالاری، کوچکترین نشانه هایی از تبادل نظر میان همسران و یا بها دادن به مشورت با همسر و چیزهایی شبیه این، به زن ذلیلی تداعی می شود و به راحتی هم در ذهن اش می تواند نمونه هایی بیابد. این درحالی است که نمونه های «زن ذلیلی» مثلا در کتاب چنین آمده که مردی از محل کار زنگ می زند و از همسرش سئوال می کند فلان چیز را بخرد یا نخرد؟ حال این به چه معناست؟ آیا این به معنای آن نیست که زنی شم اقتصادی بهتری نسبت به همسرش دارد و بنابراین مشورت با او برای کل اقتصاد خانواده بهتر است؟ می خواهم بگویم که هر کسی با توجه به ذهنیت خودش می تواند کسانی را زیر مقوله زن ذلیل تصور کند ولی آیا واقعا این ذهنیت ها شاخصه یک جامعه و یک گرایش خطرناک و رو به افزایش در جامعه است؟به نظر می رسد که این بیشتر «نظر یک جماعت خاص» درباره «یک جماعت خاص دیگر» است تا یک پژوهش و یا یک معضل اجتماعی که باید برای آن دست به پژوهش زد. آیا همانطور که در صفحه ۱۵۰ این کتاب آمده و نوشته که آقایی به نام حسین، نمی تواند به اندازه زن خود درآمد داشته باشد و این تفاهم درباره تقسیم کار خانه به وجود آمده و سبب شده که خانواده عملکرد خوبی داشته باشد، آیا حتما باید آن مرد را «آگاه» کرد که او مصداقی از زن ذلیلی است؟ این نکاتی که به آن اشاره کردم نمونه هایی بود که در کتاب آمده است که به باور من، سطحی هستند و بدون توجه به روابط پویای میان زنان و مردان در زندگی روزمره، مطرح شده اند. در هر صورت نمونه هایی که در کتاب آمده است بیشتر کلیشه و حتا کاریکاتوری از روابط متنوع و پیچیده بین انسان هاست، آن هم در جایی که نویسنده دعوی علمی و پژوهشی برای آن دارد. در واقع بزرگترین مشکلی که این کتاب دارد آن است که یک مفهوم بسیار بسیار سست مثل«زن ذلیل» را می خواهد تبدیل به یک مفهوم علمی بکند و تازه پس از آن می خواهد آن را اصلاح کند.
شیوا دولت آبادی از زاویه روانشناسی هم به نقد کتاب پرداخت: «در این کتاب ادعا شده که در ازدواج، پس از دوران شیفتگی میان زن و مرد، دوران جنگ و زورآزمایی بین زن و مرد فرا می رسد و در واقع چنین می گوید که مرد یا باید گربه را دم حجله بکشد و یا آن که تا آخر عمر با جنگ و خصومت و مبارزه بسر ببرند. این درحالی است که به نظر می رسد واقعاَ ارتباط میان اعضای خانواده ها به این شکل پادگانی و ارتش مآبانه که در کتاب ادعا می شود وجود ندارد. کشمکش در روابط انسان ها همیشه وجود دارد ولی نه به این شیوۀ ساده انگارانه ای که در کتاب ادعا می شود. به هرحال در ازدواج میان دو انسان، هزاران پارامتر نقش دارد از جمله فرهنگ، تغییرات زمانه و هزاران عامل جانبی در این محصول که مدام خودش در حال تغییر است نقش بازی می کند. ویژگی بزرگ مغز و رفتار هر انسان از یک سو تغییر و تحول است و از سوی دیگر انطباق و انعطاف پذیری است. اگرچه می توان تا حدودی به ساختارهای شخصیت انسان ها آگاهی پیدا کرد ولی تعامل میان انسان ها و میان انسان با محیط پیرامونش و با وضعیت های مختلف، هرگز به ما اجازه نمی دهد که پا را فراتر از پیش بینی احتمالاتی از شکل گیری روابط انسان ها بگذاریم. استفاده از نظریات روانشناسی و تیپ شناسی هایی که در آنها وجود دارد به منظور به دست آوردن دانشی است که تا حدودی می توان رفتارها را تبیین، پیش بینی و کنترل کرد. این درحالی است که در کتاب زن ذلیل کوشش شده است از این امکان برای توصیف و تبیین پیش بینی و کنترل رفتار زنان قدرت طلب و مردان مهرطلب ـ با یاری جستن از نظریه کارن هورنای ـ استفاده شود. اما این تقسیم بندی از ابتدا سئوال برانگیز است. زیرا هورنای برای نظریه خودش از بیماران خودش استفاده کرده است و نه برای شناخت جامعه. درحالی که در کتاب زن ذلیل می خواهد از این نظریه برای این تیپ شناسی و شناخت جامعه استفاده کند و نه یک «گروه بیمار» که به ایشان مراجعه کرده است. یعنی نویسنده با کلیشه ای کردن دو تیپ ظاهراَ غیرقابل تغییر و انعطاف (که انگار این روزها «سعادت» ازدواج با هم را بیشتر پیدا می کنند) می کوشد این رابطۀ مثلا نامیمون را تبیین کند و دست به مشاوره و درمان هم بزند. به نظر می رسد در فضایی که هر روزش غیرقابل پیش بینی است نمی توان تعارضات میان افراد را بر مبنای شخصیت ها سنجید و تحلیل کرد. از سوی دیگر در شرایط حقوقی که زنان جامعه ما در آن بسر می برند مسائل و مشکلات خیلی حیاتی تری در خانواده ها وجود دارد تا این که مردی کمی از اریکه پدرسالارانه خود به دلایل بسیاری پایین آمده باشد. واقعا باید پرسید آگاهی برخی از مردان بر زن ذلیلی احتمالی خود چقدر به استحکام خانواده می انجامد وقتی که این همه مشکلات و معضلات فراوان در جامعه وجود دارد؟
شهلا اعزازی: چگونه در فرهنگی مردسالار، ۱۴ میلیون خانواده زن ذلیل به وجود آمده اند؟
دکتر شهلا اعزازی پیش از شروع بحث دکتر قانعی راد به عنوان مدیر نشست گفت: « وقتی کتاب زن ذلیل را خواندم، دیدم که روش تحقیق اش اشکالاتی دارد که اینجا تاحدودی اشاره شد ولی وقتی جلوتر رفتم متاسفانه به نظرم آمد یک مغلطه ای در این کتاب صورت گرفته که بیش از هر چیز دیگری آزار دهنده است و آن این است که ما در شرایطی بسر می بریم که مردسالاری در تمام ارکان جامعه ما وجود دارد، ولی شما در این کتاب سعی کرده اید مردسالاری و زن ذلیلی را برابر با هم در نظر بگیرید. الان در حدود ۱۵ سال است که جنبش زنان در ایران به راه افتاده و سعی کرده که تغییراتی به نفع زنان و علیه مردسالاری ایجاد کند، اما در همۀ این سال ها دستاوردهای زیادی نداشته اند به جز آن که زنان پس از این تلاش ها دریافته اند که یک حق و حقوقی دارند ولی به غیر از آن، ما هنوز با شرایط نابرابر و تبعیض آمیز حقوقی مواجه هستیم. از سوی دیگر ساختار دولت، ساختار قوانین و یا همین تفکیک های جنسیتی در دانشگاه ها و در مجموع فرهنگ و قوانینی که همه به ضرر زنان عمل می کنند؛ اما با وجود این شرایط نابرابر، نویسنده در کتاب زن ذلیل، مردسالاری و زن ذلیلی را در یک کفه برابر با هم قرار داده است درحالی که به خوبی می دانید که مردسالاری، نظامی است که از بالا از طریق قوانین شروع می شود، فرهنگ اش وجود دارد و همه بر نابرابری های اجتماعی به ضرر زنان تأکید دارند. حالا این که ما در یک نظام مردسالار، بیاییم از وجود زن ذلیلی بحث کنیم واقعا جای تعجب است. آخر در یک فرهنگ مردسالار که هیچ حقی برای زنان وجود ندارد و با وجود این همه نهادهایی که مردسالاری را تقویت می کند، چگونه می شود به ادعای این کتاب ۱۴ میلیون و خورده ای خانواده ی زن ذلیل وجود داشته باشد؟ یعنی طبق نوشته این کتاب ما ۱۷ میلیون خانواده داریم که ۱۴ میلیون شان زن ذلیل هستند، آخر چطور چنین چیزی در جامعه و فرهنگ مردسالار ما امکان پذیر است؟ به نظرم نویسنده کتاب واقعا باید توضیح دهد که در چنین فرهنگ مردسالاری، اساساَ چه عواملی مردان را به زن ذلیلی وا می دارد؟ از طرف دیگر در کتاب برای نمونه آمده است که مثلا مردی که توسط زن اش کاملا کنترل می شود و زیرسلطه است (و به قول نویسنده، ذلیل اش کرده)، بعد می بینیم که رفته با یک زن دیگر ارتباط پیدا کرده و حالا باید پرسید که واقعا چطور یک مردی که این همه از سوی زن اش کنترل می شود چگونه رفته و با یک زن دیگر ارتباط برقرار کرده؟ در اکثر مثال هایی که نویسنده در این کتاب آورده وقتی که دقت می کنیم که نویسنده به قول معروف خیلی یواش از روی مشکلات شخصیتی خود مرد می گذرد مثلا از روی مسئله اعتیاد مرد، یا بیکاری و عدم توانایی در پول درآوردن و... می گذرد و همه چیز را به مسئله زن ذلیلی رجوع می دهد. به هرحال من معتقدم که شاید روابط سلطه آمیز میان برخی از زنان و مردان یک مسئله اجتماعی در یک گروه خاصی می تواند باشد ولی این ها، کل نظام اجتماعی نیست. درحالی که مردسالاری یک نظام اجتماعی است که از فرهنگ و قانون و نهادهای مختلف پشتیبانی می شود.
دکتر اعزازی در افزود: «مسئله دیگری که در این کتاب به چشم می خورد، آرزوی بازگشت به کلیشۀ مرد قدرتمند و سنتی است. در واقع الگوی مردی که در این کتاب تشویق می شود الگوی مرد سنتی و قدرتمند است و الگوی خانواده ایده آل اش هم نقش های جنسیتی کاملا مشخص و تفکیک شده است که در آن مرد، امور مهم و نان آوری خانواده را دارد و زن هم امور بی اهمیت را اداره می کند. حال پرسشی که می خواهم مطرح کنم این است که به راستی چرا این کار را کرده اید؟ چرا نظام مردسالاری را با معضلی به نام خشونت علیه مردان یکی گرفته اید؟ آیا قصد و غرضی پشت این کار هست؟ البته امیدوارم اینطور نباشد و فقط ناخواسته بوده باشد. چون می دانیم که در اروپا زمانی که جنبش زنان خیلی قوی شده بود و دستاوردهای زیادی داشت، یک «واکنش منفی» ایجاد شد و یکسری کتاب ها به ویژه توسط بیولوژیست ها شروع به چاپ و انتشار کرد که در آنها مثلا به لحاظ علمی ثابت می کردند که مردان از لحاظ ژنتیکی و هورمونی برتر از زنان هستند. حالا در جامعه ما، ایجاد موج منفی یعنی ضربه زدن به جنبش زنانی که خیلی هم نتوانسته تغییراتی ایجاد کند و به سختی می تواند در برابر مردسالاری یک کمی بایستد، انتشار چنین کتابهایی برای من کمی غیرقابل هضم و درک است.
بیوک محمدی: مردسالاری و زن ذلیلی دو روی یک سکه هستند
پس از آن نویسندۀ کتاب جنجال برانگیز «زن ذلیل» صحبت کرد و در ابتدا گفت: «می خواهم قبل از شروع بحث ام یک داستانی را تعریف کنم. یک روزی، مردی که بی سواد بود، رفت جلوی پستخانه و یک نفر را پیدا کرد که برایش نامه ای برای خانواده اش بنویسد. خلاصه او از بدبختی هایش گفت و نامه نویس هم همه را نوشت و بعد که نامه نویس، نامه را برای آن مرد خواند، آن مرد شروع به گریه کرد. نامه نویس پرسید که چرا گریه می کنی این چیزهایی بوده که خودت بهم گفتی. مرد گفت من می دانستم که بدبخت ام ولی نمی دانستم اینقدر بدبخت ام... خلاصه من می دانستم که کتاب ام بد است ولی نمی دانستم اینقدر بد است...» با نقل این قصه، آقای محمدی اضافه کرد: «دوستان درست می گویند زن ذلیل و مردسالاری نقطه مقابل هم نیست، بلکه دو روی یک سکه هستند... زورگویی در هر شکل آن بد است. نقطه مقابل هر دو تای اینها، عشق و محبت است. نکته دیگر این است که یک مردی می تواند همه این رفتارها را داشته باشد ولی احساس زن ذلیلی نکند. بنابراین من در این کتاب، «احساس مردان» را ملاک قرار داده ام و نه نوع رفتار آنها را. اگر مردی احساس بدی ندارد هیچ اشکالی ندارد هر رفتاری بکند ولی اگر احساس بدی از آن دارد اینجاست که اشکال دارد. بزرگ ترین شاخص زن ذلیلی، «احساس حقارت» در آن رابطه است. در ضمن من تمام این بحث هایی را که به زنان ظلم شده همه را قبول دارم، اما من می خواهم بگویم که آیا ما نباید از فرزندسالاری حرف بزنیم چون مثلا در جامعه کودک آزاری وجود دارد؟ یعنی ما دو تا مسئله اجتماعی در کنار هم داریم و پرداختن همزمان به هر دو واقعاَ چه اشکالی دارد؟ من در اینجا در مورد روش تحقیق ام بحث نمی کنم چون طول می کشد و فرصت نیست ولی فقط می گویم که من از مشاهدات و مصاحبه هایم این تعریف را ساختم و نه این که اول این تعریف را داشته باشم و بعد بروم بر مبنای آن مصاحبه کنم. اگر مردسالاری ظلم است، خب این هم ظلم است. در ۱۰۰ سال پیش مردسالاری وجود داشت ولی ذهنیت آن وجود نداشت و کسی در مورد آن حرف نمی زد بنابراین «احساس ظلم» است که در اینجا هم همانطور که مردسالاری وجود دارد زن ذلیلی هم برمبنای احساس مردان، ظلم است. درست است که مردسالاری ۶ هزار سال وجود داشته و زن ذلیلی قدمت زیادی ندارد ولی خوب می توان گفت که کشاورزی هم ۶ هزار سال قدمت داشته ولی تکنولوژی مدرن فقط۲۰۰ سال قدمت دارد ولی تأثیر این تکنولوژی خیلی بیشتر بوده است. بنابراین کل تاریخچه یک مسئله، معیار خیلی درستی نیست.»
سپس شهلا اعزازی در مورد این بحث آقای محمدی که «احساس ظلم را معیار زن ذلیلی قرار داده است» گفت: «بیش از سه چهارم نقل و قول ها در مورد زن ذلیلی در کتاب از دیگران نقل شده است یعنی اکثریت مصاحبه شونده ها در مورد دیگر مردانی در خانواده و آشنایان شان گفته اند که فلانی زن ذلیل است، بنابراین این مسئله نشان نمی دهد که شما احساس ظلم را معیار قرار داده اید».
محمدامین قانعی راد: تجربه خاص گروهی از مردان از خانواده به عنوان مکان ستم بر مردان
رئیس هیئت مدیره انجمن جامعه شناسی که قرار بود به عنوان یکی دیگر از منتقدان، این کتاب را نقد بکنند، تصمیم به دفاع از کتاب دکتر بیوک محمدی گرفت و در ابتدای سخنانش این طور گفت که: «من می خواستم این نکته را یادآوری کنم که وقتی شما به عنوان زنان پژوهشگر می آیید و در مورد مسائل و مشکلات خود زنان تحقیقی می کنید، یک عده مرد می آیند و می گویند تحقیق شما فلان مشکل روش شناختی را دارد و این جایش این طور و آن جایش این طور است و... ولی مشکل شما را به عنوان زن درک نمی کنند و نمی دانند دردتان چیست و دست می گذارند روی مشکلات متدیک شما و یا می گویند که توطئه می کنید و جامعه را به خطر می اندازید و... خلاصه می خواهم بگویم که همان رفتاری را که با شما می کنند نباید شما با دیگران بکنید! آقای بیوک محمدی سال ها دارند تحقیق می کنند و کتاب می نویسند و بنابراین احتیاجی به پول درآوردن از راه این کتاب ندارند. دیگران به شما زنان می گویند که جامعه را به خطر می اندازید و بنابراین مشکلات تان را مطرح نکنید و شما هم دارید به نویسنده کتاب می گویید این مشکلی را که در جامعه وجود دارد مطرح نکنید چون جنبش زنان را به خطر می اندازید! چرا در رابطه با شب ادراری کودکان این همه تحقیق می شود، حالا نباید در مورد این معضلی که آقای محمدی نامش را زن ذلیلی گذاشته تحقیق شود؟ در واقع همیشه هر کسی خواسته انتقادی بکند و حرفی را مطرح کند معمولا با یک مارک و برچسب جلوی او را گرفته اند... به هرحال انتظار من این بود که در این جلسه صحبت شود که آیا مقوله زنان سلطه جو اساساَ وجود دارد یا ندارد؟ و دوم این که بحث شود که آقای دکتر محمدی این قضیه را درست تبیین کرده اند یا نه؟ در هر صورت من از میان سه سخنرانی که شد نفهمیدم که آنان وجود زنان سلطه جو را پذیرفته اند یا دارند انکار می کنند. در واقع این پرسش اصلی است که آیا پدیده ای به نام زنان سلطه جو وجود دارد یا نه؟ به هرحال این کتاب را اگر بخواهیم طبقه بندی کنیم باید آن را در میان مطالعات مردان بگذاریم و اگر قرار است مطالعات زنان وجود داشته باشد پس مطالعات مردان هم می تواند وجود داشته باشد، و این حوزه مطالعاتی است که در غرب هم روی آن کار شده و فکر می کنم مطالعات مردان کمک می کند به مطالعات زنان. بنابراین باید از آن استقبال کرد. همانطور که ما مردان فمینیست داریم و کمک کرده اند به رشد جنبش فمینیستی، به همان نسبت هم جنبش فمینیستی باید دغدغه مسائل و حقوق مردان را هم در جامعه داشته باشد، اگر بخواهد به رویکرد غیربیولوژیک دست یابد. چون بحث جنسیتی بر خلاف بحث جنسی زن و مرد یک بحث بیولوژیک نیست. در هر حال این کتاب آقای محمدی، اولین اثری است که در حوزۀ مطالعات مردان در ایران و- دقیقاَ مبتنی بر تجربه مردانی خاص- صورت گرفته است با همه ضعف های خودش و از این قضیه باید استقبال کرد. من تجربه شخصی آقای محمدی را نمی دانم ولی فکر می کنم نوشتن این کتاب نیاز دارد به داشتن تجربه خاص. فمینیست ها می گویند خانواده مکان اصلی ستم بر زنان است. حالا یک تجربه خاصی هم برخی از مردان دارند به عنوان این که خانواده مکان اصلی ستم بر مردان است! و البته این کتاب به نوعی تجربۀ خاصی هم در رهایی از ستم زنانه ای ارائه می دهد که جنسی نیست بلکه جنسیتی است. پارتیزانیست مردانه نیز در آخر این کتاب وجود دارد چرا که در پایان می گوید: برای رهایی، میزانی از شجاعت لازم است.
محمد امین قانعی راد در ادامه گفت: «زنان در فضاهای خصوصی سعی می کنند مسلط بشوند چون جایشان معمولا در فضای خصوصی بوده است. زنان در برابر از خود بیگانگی خودشان ممکن است یک واکنش نشان بدهند که قابل درک است و برخی از مردان هم جنبۀ واکنشی بودن این گونه رفتارها را می دانند و برای همین مقاومت زنان در فضای خصوصی را روا می دانند و این فضا را برای زنان می گذارند. زنان تلاش می کنند در فضای خصوصی یک نوع مقاومت مشروع در مقابل قدرت مردانه انجام بدهند، و مقاومت مشروع در حوزۀ خانواده از سوی زنان وجود داشته و خانواده جایی بوده که زنان می توانستند قدرت مردانه را به چالش بکشند ولی در حوزه عمومی نمی توانستند. بنابراین شوهرت اگر شاه باشد توی زن می توانستی قدرت او را در خانه به چالش بکشی. زن چون از مشکلات در جامعه رنج می برد و این مقاومت را در خانه انجام می دهد و این پدرسالاری که در جامعه وجود دارد باید آن را به یکی نسبت بدهد و نزدیک ترین مردی هم که وجود دارد شوهر اوست که به نحوی هم حوزه عمومی و نظام مالکیت و قدرت را نمایندگی می کند. اما از یک طرف دیگر باید بگویم که اگر آقای دکتر زدن پیش بند توسط مرد را نشانه زن ذلیلی می داند، می شود آن را نقد کرد چرا که تقسیم دموکراتیک کار در خانه را نمی شود نشانه زن ذلیلی به حساب آورد. چرا که قراردادها در فرآیند دموکراتیک شدن جامعه بازتعریف می شوند. مثلا طبق تحقیقاتی که در میان مردان اروپایی و آمریکایی شده است، امروز مشارکت در نگه داری از کودک را مردان اروپایی و آمریکایی به عنوان بخشی از هویت مردانه و مرد بودگی تعریف می کنند. در واقع این روند دموکراتیکی است که دارد اتفاق می افتد و از یک طرف مشارکت مرد در خانه در حال افزایش است و بنابراین قدرت زن در خانه کم می شود و از طرف دیگر قدرت زن در جامعه در حال افزایش است و بنابراین قدرت مرد در جامعه در حال کم شدن است و این یک فرآیند دموکراتیزه شدن و گسترش تعادل قدرت در خانواده و جامعه است. اما اگر بخواهم تبیین خودم را بگویم از این پدیده زنان سلطه جو باید بگویم که در طول تاریخ زنان یکی از اصلی ترین کارگزاران و عاملین در تولید پدرسالاری بوده اند و به نظر من رفتار زنان سلطه جو شیوه دیگری از باز تولید پدرسالاری توسط زنان است».