گروه مطالعات زنان به مناسبت روز جهانی زن ( 8 مارس ) نشستی را روز دوشنبه 16 اسفند ماه 1396 در سالن انجمن جامعهشناسی ایران برگزار کرد. در این نشست دکتر منصوره اتحادیه، دکتر شهلا اعزازی و مریم میرزانژاد و اعضای این گروه و علاقمندان به این حوزه حضور داشتند.
در ابتدای این نشست مریم میرزا نژاد، گزارشی از وضعیت زنان در سال ۹۵ در سپهر اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و ورزشی ارائه داد.
دبیر گروه مطالعات زنان، به مدالآوری زنان ایرانی در المپیک ۲۰۱۶ با وجود محدودیتهای آنان اشاره کرد و از دیگر سو به مسئله عدم اجازه حضور زنان در استادیومها پرداخت. میرزا نژاد با اشاره به مبهم بودن برنامه ششم توسعه در مورد وضعیت زنان در حوزه اجتماعی، نرخ پایین اشتغال زنان، افزایش نرخ طلاق گفت: درحالیکه در هر ساعت ۲۰ طلاق اتفاق میافتد اما قوانین طلاق یکسویه است و شرایط برای طلاق زنان سخت و طاقت فرساست. او در سپهر سیاسی نیز انتخابات و واکنشهای در رسانهها در خصوص احتمال کاندیدا شدن وحید دستگردی در انتخابات ریاست جمهوری را مورد بررسی قرار داد.
میرزانژاد ضمن اشاره به دستاوردهای زنان کارآفرین در سال 95 و با توجه به تبعیض ها در آمار اشتغال زنان از شکاف بین زنان و مردان در دستیابی به شغل مناسب، از موانع پیش روی زنان سخن گفت.
در بخش دوم این نشست دکتر شهلا اعزازی، جامعهشناس و عضو انجمن جامعهشناسی ایران درباره هویت گمشده زنان در تاریخ سخنرانی کرد. این جامعه شناس گفت: از دهه ۷۰ در غرب با رشد نگرشهای فمینیستی مواجه بودیم؛ دیدگاههایی که از مطالبه گری صرف، گذر کرده و به نظریهپردازی رسیده بودند. در کنار این نظریهپردازی، نگاه آنها نسبت به بنیان دانش تغییر پیدا کرد و گفتند زنان نهتنها در جامعه بلکه در علوم و دانش هم در حاشیه نگهداشته شدهاند و اگر هم در این حوزه ورود داشتند تنها در ارتباط با مردان به آنها پرداختهشده است. مثلاً در جامعهشناسی هیچیک از مسائل روزمره زنان به این بهانه که مادری و همسری امری طبیعی برای زنان است، مطرح نمیشد و مورد بررسی قرار نمیگرفت. در روانشناسی و پزشکی هم که مردان معیار بودند.
مدیر گروه مطالعات زنان در ادامه سخنان خود به تعریف تاریخ و جامعهشناسی پرداخت و گفت: تاریخ یکی از موارد بسیار مهم مورد انتقاد فمینیستها بوده است چراکه تاریخ و دادههای تاریخی در ایجاد هویت افراد نقش دارد و در تاریخ به زنان پرداخته نشده بود و زنان نامرئی بودند. با آغاز قرن ۲۰ شیوه ها تغییر کرد اما بازهم اگر به زنی پرداخته شد اغلب زنانی بودند که بهنوعی با صاحبان قدرت در ارتباط بوده و همچنان در حاشیه قدرت به آنان پرداختهشده است.
این جامعه شناس با نگاهی به تاریخ نگاری در ایران به کتاب «معایب الرجال و روزنامه سفر حج» اشاره کرد و گفت: در کتاب روزنامه سفر حج که توسط حاجیهخانم علویه کرمانی نوشتهشده است، زنانی را نشان میدهند که ما حتی تصور وجود آنها را در زمان قاجار نمیکنیم. زنی که بهتنهایی عازم سفر حج شود آنهم زمانی که برای حج باید اول به هندوستان میرفتند و سپس با کشتی باقی مسیر را طی میکردند. معایب زندگی خانوادگی و حس زنان توصیفشده است؛ بهطوریکه درجایی از کتاب گفتهشده در یک محفل زنانه هر زنی بدیهای شوهرش را میگفت و با این حرفها متوجه شدیم این درد فردی نیست بلکه همگانی است. در قرن بیستم هم فمینیستها با تشکیل گروههایی نشان دادند مشکلات زنان هم جنبه فردی و هم جنبه عمومی و اجتماعی دارد. کتاب روزنامه سفر حج نیز به سرگذشت حاجیهخانمی میپردازد که در شرایط سخت آن روزگار تصمیم میگیرد بهتنهایی به سفر حج برود.
او در ادامه با اشاره به کارهای ارزشمند منصوره اتحادیه گفت: ایشان از سال ۶۰ تاکنون بیش از ۱۵ کتاب و مقالات متعدد در مورد تاریخ معاصر ایران به نگارش در آورده و آثار تاریخی زیادی در مورد زنان دارند. یکی از آثار ایشان کتاب «خاطرات تاجالسلطنه»؛ دختر ناصرالدینشاه است که زنی بسیار باسواد بود و زندگی در حرمسرا را نقد میکرد. کتاب دیگر خانم اتحادیه «طهران»، مجموعه مقالاتی در مورد طهران است که یکفصل آن به زنان اختصاصیافته است. دیگر کتاب ایشان در مورد زندگی ملک تاج خانم نجمالسلطنه؛ مادر دکتر مصدق است که کمتر کسی راجع به او چیزی شنیده است. «حکایت یک زن در زیر و بم روزگار» نیز از دیگر کتابهای تاریخی خانم اتحادیه در مورد زنان است.
پس از پایان سخنان دکتر شهلا اعزازی فیلم کوتاهی درباره منصوره اتحادیه پخش شد و بعد از آن با اهدای تقدیرنامه به او بهپاس فعالیتهایش در روایت کردن صدای خاموش زن در تاریخ معاصر ایران تقدیر شد.
در ادامه برنامه فرشته ذاکر، مجری برنامه از دکتر منصوره اتحادیه دعوت کرد تا به شرح فعالیتهای خود بپردازد. این مورخ گفت: زنان هیچگاه فرصتی برای حضور در تاریخ نداشتند، آنها از گذشته خود بیخبر بودند، افکارشان در خلأ رشد میکرد و امکان بحثوجدل با دیگران را نداشتند. درواقع، وضع زنان مانند این بود که چرخ را بارها و بارها از نو اختراع کنند؛ چون تاریخی از زن وجود نداشت. زنان شناختی از خود نداشتند و از تفکر دیگر زنان ناآگاه بودند و اگر هم زنی واجد تفکر عمیق و معلومات بود، اطلاعی از اسلاف خود نداشت.
دکتر منصوره اتحادیه در ادامه اظهار داشت: زنان باید ابتدا ثابت میکردند که دارای شعور هستند و میتوانند بهطور نظری فکر کنند چون در جامعه پدرسالار تصور بر این بود که زنان موجوداتی پست و فاقد هوش و شعور هستند و کاستی زنان طبیعی فرض میشد و کسی آن را زیر سؤال نمیبرد؛ اما اگر زنی میتوانست موانع را پشت سر بگذارد و با تلاش و ذهنیت خودش پیشرفت کند، چون ارتباطی با دیگران نداشت، در انزوا و بدون مخاطب میماند. فعالیت جمعی غیرممکن بود و قدرت مالی، سیاسی و حقوقی در دست مردان بود. در چنین جامعهای زنان فقط با موافقت مردان میتوانستند کاری انجام دهند.
این مورخ بیان کرد: زنانی که از مصاحبت، معاشرت و تبادل افکار با افراد برجسته و عالم محروم بودند، در دنیای بسته خود میزیستند و افکار خود را بهصورت سینه به سینه منتقل میکردند. بنابراین، اگر زنان در تواریخ مدون حضور ندارند، دلیل نمیشود که نقش فرهنگی نداشته باشند؛ بلکه تنها به دلیل عدم ثبت و ضبط در کتب، اطلاعاتی درباره آنها نداریم. در گذشته اکثر زنان بیسواد بودند. البته مردان بیسواد زیادی هم وجود داشتند اما بیسوادی زنان بیشتر بود و نوشتن در جامعه مردسالار قدیم برای زنان، چه زنان غربی و چه زنان شرقی با مانع مواجه بود.
اتحادیه در ادامه با اشاره به اینکه در تاریخنگاری اخیر از علوم مختلف استفاده میشود و روشهای تاریخنگاری تغییر کرده است، گفت: تاریخ نو مختص زندگی نخبگان و پادشاهان و امرا و شرح جنگها نیست. این تاریخ ساختار اجتماعی و فرهنگی جامعه را موردتحقیق قرار میدهد. تاریخ زنان هم جزو تاریخ نو بهحساب میآید و گسترش پیدا کرده است. امروزه مکتبی وجود دارد که به آن تاریخ از پایین میگویند که درباره مردم عادی جامعه و اعتقادات، روحیات و نحوه زیست آنهاست که تاریخزنان هم جزو این تاریخ محسوب میشود. البته، تاریخ زنان یک مبحث جداگانه است.
این مورخ افزود: این تاریخ نو، روش و منابع خاص خود را دارد که ما باید درباره آن جستوجو کنیم و به سؤالهای جدید جواب دهیم. سنت تاریخنگاری گذشته، سنت تاریخ مذکر است. در گذشته هم زنان مشغلههایی مانند شرکت در فعالیتهای سیاسی یا جنگ نداشتند، پس چهکاری انجام میدادند که قابلنوشتن باشد؟ مشغله زنان خانهداری و نگهداری از فرزند است اما این کارها هم نوعی مشغله است و مسائل خاص خود را دارد و زندگی زنان سرعت دیگری دارد. یکی از خانمهایی که راجع به زنان کار میکند، میگوید من حس میکنم دو دید دارم؛ چون هم درباره تاریخ سنتی از زنان سؤال میکنم و هم درباره زندگی خود آنها؛ بنابراین، در تاریخ زنان، روش، منابع و سؤالها متفاوت است و باید برای این مسائل جواب پیدا کرد. ابتدا باید ببینیم زن خانهدار چهکاری انجام میدهد که در تاریخنگاری قابلیت نوشتن دارد؟
او خاطر نشان کرد: تاریخزن در ابتدا با مخالفت و ایراد مواجه شد اما ثابتشده که هم تاریخ است و هم میشود راجع به زنان صحبت کرد و هم روش دیگری دارد. سرعت زندگی زنان متفاوت و روزمره است اما اداره کردن زندگی یک سیکل دائمی است. در تاریخزنان میتوان به احساسات زنان و شبکههای ارتباط بین آنها توجه کرد چون اصولاً برخورد زنان با زندگی همراه با احساسات است و به همین دلیل میتوان بعد دیگری به تاریخ زنان داد. همچنین، باید یافتن روشی برای تاریخ زنان را هم مورد توجه قرار دهیم.
اتحادیه با اشاره به اینکه با رجوع به تاریخ مدون و اسناد میتوان مطالب زیادی راجع به زنان در تاریخ استخراج کرد گفت: خاطرات اعتمادالسلطنه بسیار استثنایی است چون او در دوران ناصری خاطرات خود را مینوشت و توجه زیادی به زنان داشت. در آن دوران زنان حرکاتی داشتند که ایشان بهحساب هرزگی میگذاشت؛ درصورتیکه تصور من است که این زنان در حال تغییر بودند چون ارتباط با خارج پیدا شده بودند و زنان خارجی را میدیدند، روزنامه به دستشان رسیده بود و تغییری در روحیه آنها در حال پیدایش بود.
او افزود: یکی از منابعی که بهطور اتفاقی به آن برخورد کردم را پورتهای پلیس تهران در دوره ناصری است که اوضاع زنان در آن دوره را نشان میدهد و مواردی مانند شکایت زنان، کتک خوردن آنها، طلاق دادن، هوو آوردن و… را میتوان در این راپورتها مشاهده کرد. علاوه بر این موارد، میبینیم که زنان خانه میخرند، خانه اجاره میدهند، پول قرض میکنند، پول قرض میدهند و از لحاظ اقتصادی آزادی عمل دارند اما در مسائل خانوادگی دست آنها بسته بوده و راحت آنها را طلاق میدادند.
دکتر اتحادیه در پایان سخنان خود مشکل تاریخنگاری زنان را فقدان اسناد، نامه، خاطرات و… از زنان دانست و یادآور شد: اصولاً سند خصوصی در ایران بسیار کم است و این فقط شامل زنان نمیشود؛ بهطوریکه خانوادههای ایرانی، چه خانوادههای حکومتی، چه خانوادههای بازرگان و …، اسنادشان را نگه نمیداشتند و اطلاعات کمی در این زمینه وجود دارد.
این نشست مورد استقبال مخاطبان بسیار، به خصوص زنان قرار گرفت، هر چند این انتظار وجود داشت زنان فعال و متخصص بیشتری از این مراسم که تقدیر از یکی از پیشگامان حوزه زنان بود استقبال می کردند.
گروه جامعه شناسی جنسیت (مطالعات زنان) نشست پنجم از سلسله نشستهای بررسی ابعاد مادری و مسائل آن را روز دوشنبه 18 بهمن ماه 1395 برگزار کرد. سخنران اول این نشست دکتر نیره توکلی (جامعه شناس) به مفهوم مادری و تقدس آن پرداخت و با اشاره به تغییر الگوهای مادری، سیاست های شهری را متناسب با نقش و اهمیت این نقش ندانست. در بخش دوم این نشست،زهره زارع (مدیرعامل موسسه مهرطه) روایتی از 14 سال تجربه مادری اجتماعی در این موسسه ارائه کرد.
نیره توکلی در ابتدای سخنرانی خود، با تاکید برنقش مادری به عنوان پدیدهای اجتماعی گفت: مادری پدیده ذاتی نیست که بتوان به آن خصوصیات و صفات بخشید و آن را به حد یک غریزه تقلیل داد بلکه مادری پدیده متحول و متکامل است که در گذر زمان به دنبال تغییر است و در سده های مختلف الگوی های مادر تغییر کرده است.
وی ادامه داد: استفاده از لفظ غریزه برای مادر تقدس زدایی از مادری است و می توان گفت که مادری و غرایز انسان بنا به فرهنگ، جغرافیا، جوامع و تاریخ متفاوت است که توجه به مادری را سبب می شود.
توکلی تصریح کرد: نگاه غریزی به مادری موجب ایجاد پیامدهای گوناگون در سطح اجتماع است که ریشه نابرابری اجتماعی و حقوقی را می توان در آن جستجو کرد. غریزه انسان به سوی تکامل سوق دارد و غریزه حیوانی رو به تکامل نیست که بیانگر تفاوتهای جدی بین غریزه حیوانی و انسان است و تاریخ نشان داده است که صرف داشتن غریزه مادری بیانگر رفتار متعادل در عرصه های گوناگون نیست و افراد با توجه به اجتماع و فرهنگ حاکم رفتار خود را به نمایش می گذارند.
این استاد دانشگاه افزود: پسامدرنیسم با ذات گرایی مقابله می کند و برداشت از مادری را یک ساخت فرهنگی می داند که در بستر سیاست و اجتماع شکل می گیرد و خصوصیات جنبی در گذر زمان به فرد القا می شود که مثلا برخی پدران بعضی از نقش های مادری را امروزه در جوامع مختلف بر عهده می گیرند و مادری برای ارضای نیازهای زن نمی تواند صورت بگیرد.
وی با اشاره به تغییر الگوهای مادری در کشورهای متفاوت گفت: در طول تاریخ با بررسی های صورت گرفته در کشورها نشان داده شده است که مادری از امر غریزی و ذاتی به دور است و مادران در مسائل جدیدتری مثل ورود به قتل های ناموسی ایفای نقش کرده اند.
توکلی گفت: در سال های گذشته به دنیا آوردن بچه زیاد توسط زن نرم جامعه برای انتخاب مادر نمونه بوده است ولی در حال حاضر 14 درصد از زوج های جوان اساسا فرزندی ندارند و 19 درصد دیگر تک فرزندی را به عنوان الگوی زندگی انتخاب کرده اند و پدید دو فرزندی سالهاست که در کشور رواج پیدا کرده است و پدیده رشد منفی جمعیت با این مدل با وجود سیاست های تشویقی ادامه دارد.
این استاد دانشگاه گفت: در سالهای اخیر کمیت مادری کاهش پیدا کرده است و کیفیت نقش مادری در مقابل افزایش داشته است و تعادل در جنبه های گوناگون زندگی زنان برقرار شده است ولی با توجه به تضعیف اخلاق اجتماعی و فضای نامناسب شهری مادران هنوز به راحتی نمی توانند از امکانات موجود بهره کافی ببرند و با نگرانی های زیادی در تربیت بچه مواجهند. می توان گفت به دلیل عدم حمایت سیاست های شهری موضوع حضور و مشارکت زنان در جامعه با اما و اگرهای زیادی روبرو است و عموما زنان مجبور به تبعیت از سیاست های شهری هستند که ملزومات لازم را برای حضور مردانه طراحی کرده است.
سخنران دوم این نشست زهره زارع بود که در این نشست به بیان تجربیات 14 سال حضور در این موسسه پرداخت . وی در مورد تجربه احساسی خود با دختران حاضر در این موسسه گفت: در تربیت دختران حاضر در این مجموعه الگوی رفتاری حاکم در رفتار خانوادگی در پیش گرفته شده است و تلاش شده است ارتباط احساسی لازم بین تک تک افراد ایجاد شود به صورتی که نیاز فرد فرد دختران با نگاه کردن در وضعیت آنان تشخیص داده می شود و به نوعی می توان گفت تفاوتی بین مادری در خانه و مادری در موسسه بین فرزندان وجود ندارد.
زهره زارع ادامه داد: ارتباط حسی موجود در بین افراد به نحوی است که در برخی مواقع تعجب افراد را بر می انگیزد و در یک ارتباط جمعی این رفتار در بین تک تک فعالان در موسسه گسترش پیدا کرده است.
مدیر عامل موسسه مهر طه افزود: در برخی مواقع اتفاقاتی در موسسه رقم خورده است که شاید از لحاظ احساس مادارنه تجربه سنگینی بوده است ولی درنهایت تبعیت از قانون و همچنین رعایت پروتکل های حاکم بر این زندگی جمعی، تصمیم گیری را هدایت کرده است.
این فعال اجتماعی افزود: موسسه با مشارکت های مردمی اداره می شود و افراد حامی موسسه در برخی مواقع نظراتی را در چگونگی برخورد با افراد دارند که تلاش شده است برای کاهش تنش و ادامه راه با تصویب اساسنامه و قواعد رفتار جمعی توسط هیئت امنا و موسس این موضوع کنترل شده و آسیب های احتمالی به افراد و موسسه کاهش پیدا کند.
زارع گفت: با توجه به روحیه متفاوت افراد و همچنین فرهنگ های گوناگون رفتاری تلاش شده است با ایجاد هماهنگی بین تمام افراد حاضر و داوطلب تنش های رفتاری و آسیب رسان به افراد کاهش پیدا کند و به نوعی با مشارکت دختران حاضر از بار اثرات منفی رفتار و برخوردهای مربیان، افراد تخت پوشش، مدیران و همچنین داوطلبان کاسته شود.
وی با اشاره به نحوه برخورد با موفقیت و شکست دختران در موسسه خاطر نشان کرد: موسسه مهر طه ها برای تک تک افراد حاضر در این مجموعه به نوعی خانواده محسوب می شود و تمامی احساسی که در یک پیوند خانوادگی می توان متصور بود در این جمع بزرگتر تجربه شده است و موفقیت و شکست تک تک افراد حاضر به نوعی با هم تجربگی معنا پیدا کرده است.
زارع در پایان با اشاره به برگزاری 14 جشن ازدواج برای دختران در موسسه گفت: جامعه در حال گذر اجتماعی است و با توجه به تجربه موجود و تغییر در فرهنگ و رفتار اجتماعی جامعه چهره مناسبتری را به افراد در معرض آسیب به نمایش خواهد گذاشت و در آینده "حضور افراد در معرض آسیب توانمند شده در اجتماع" اهمیت بیشتری پیدا خواهد کرد.
کلیپی از پنجمین نشست بررسی ابعاد مادری، از سلسله نشست های گروه جامعه شناسی جنسیت (مطالعات زنان) انجمن جامعه شناسی ایران
گروه مطالعات زنان انجمن جامعه شناسی ایران چهارمین نشست از سلسله نشستهای بررسی ابعاد مادری را روز دوشنبه 20 دی ماه 1395 برگزار کرد. در این نشست به دو محور، بررسی مشاوره های تخصصی به مادران و بررسی خدمات اجتماعی که به مادران پرداخته شد.
در بخش اول این نشست، دکتر رابعه موحدی، روانشناس و مشاور خانواده به تعریف مادری از دید مشاوران و تاثیر مادری مدرن بر روان مادران نگاهی داشت. این مشاور خانواده در ابتدای سخنان خود بیان کرد: تعریف پررونق مادری هدیه دنیای مردسالاری به جامعه زنان است، که نوعی تقدس بخشیدن به نقش مادری است. نخوردن و خوراندن، نپوشیدن و پوشاندن! در حقیقت فداکاری مطلق که نوعی از بیگانگی از خود را در زنان ایجاد میکند و باعث می شود تا مادران همه هویت زنانه خود را به آن پیوند دهند. در حالی خود مردان به آن باور ندارند و درک درستی از این نقش در جامعه وجود ندارد. اغلب زنان چنان در این نقش غرق میشوند که همه را تمناها و خواسته های خودشان را فراموش میکنند.
این دکتر روانشناس با تاکید بر اجتماعی بودن نقش مادری ادامه داد: مادری تنها غریزه نیست، نیاز به مهارت دارد ولی در زندگی زنان، تولید مثل به نوعی اجبار زندگی زنان بوده است و هیچ آموزشی استانداردی برای این ایفای این نقش وجود ندارد . در جامعه امروز با اسطوره سازی از ذات مادری، دغدغه پدری به کمترین میزان خود رسید و نقش زنان فراموش شد.
وی در ادامه سخنرانی خود با اشاره به نیازهای مادرانی که برای مشاوره به وی مراجعه کردند، گفت: وظیفه آگاهانه مادری برای پرورش انسانی دیگر و قابل احترام و ارزشمند است و باید این نقش و مسئولیت پرورش و مراقبت از کودکان انتخابی آگاهانه باشد تا زنان از این تجربه لذت ببرند. وی همچنین تاکید کرد: زنان باید بتوانند بقیه استعدادهای فردی خود توجه کنند.
او گفت: عاطفه و مهر مادری گزاره ای صحیح و علمی نیست، زنان بیشتر ازمردان به فرزندان به عنوان کسب منبع امنیت و هویت نگاه میکنند که فقدانش اضطراب زاست.
دکتر رابعه موحدی با انتقاد از مادری امروزی بیان داشت: در ایران مادری پرستاری بی وقفه است نه مادری. مادری گذشته با دغدغههای کمتری همراه بود و نسل قبل مستقلتر بودند. امروزه برای هر دو اسیری دو طرفه است. افراط در پرستاری، که مشاورههای روانشناسی هم به آن دامن میزند باعث احساس ناتوانی زنان در ایفای این نقششان شده است. روانشناسان ناتوانی مادران امروزی را به رسمیت بخشیده است و افسردگی یا ناشادی، ایجاد شده در مادران خود سبب اختلافات زناشویی و خانوادگی میشود. وی در پایان سخنان خود گفت: زنانی که قدرت مقابله با هنجار مادری پذیرفته شده را نداشته باشند، خود سبب شکاف و اختلاف میان زن و شوهر و پدر و مادرها می شود.
مسئولیت سنگین مادری و بازوهای ضعیف خدمات اجتماعی
فرشته ذاکر، مدرس فلسفه و پژوهشگر حوزه زنان نیز دومین سخنران این نشست بود که به نقش خدمات اجتماعی به مادران پرداخت.
وی در ابتدای سخنان خود گفت: در جامعه ما اغلب وقتی صحبت از مادری میشود نقطه تمرکز بحث روی این است که مادران چه کنند تا مادر بهتری برای فرزندانشان باشند. تمرکز من روی مادر به عنوان یک شخص و هویت است. مادری ابعاد متعددی دارد که بخشی از آن نحوه برخورد مناسب با کودک است. ولی ابعاد دیگر مادری، زندگی شخصی زنان را نشانه میرود که در جامعه ما کمتر بدان پرداخته شده است. مادر به مثابه یک زن.
ذاکر با اشاره مختصری به وضعیت زنان در فضای جهانی ادامه داد: تغییرات روزافزون در سبک زندگی و ظهور شکل جدیدی از خانواده در ایران و تحولات عمیق در شیوه فرزندپروری، امروزه بر کسی پوشیده نیست. تحولاتی که با ظهور اشکال متنوع شهرنشینی در هر دورهای، باعث ظهور بحرانهای مرتبط با این مسئله نیز شده است.
از آنجا که سرنوشت کودکان به شکلی دیرینه با سرنوشت مادران گره خورده است، بخش زیادی از سیاستهایی که در حوزه کودکان اعمال میشود با سیاستهایی که هر حکومتی در ارتباط با زنان جامعهاش در پیش میگیرد، درهم تنیده است. زنان ایران نیز مانند زنان سایر نقاط جهان، با افت و خیزهای زیادی در سیاستگزاریهای حکومتهایشان مواجه بودهاند.
این پژوهشگر با برشمردن، برخی از خدمات اجتماعی که خانوادههای جوان به ویژه در کلانشهرها، به آن نیاز مبرم دارد، گفت: بخش زیادی از مشکلاتی که خانوادههای جوان در ارتباط با فرزندانشان تحمل میکنند ناشی از کمبود این خدمات است. متأسفانه سیاستهای اخیر حاکی از آن است که به جای تمرکز بر رفع این کمبودها، تبلیغات به سمت تشدید فشارها بر مادران جوان متمرکز شده است. مادرانی که به دلیل تغییرات مداومِ سیاستهای کلان از یک سو و نیازهای نوپدید فرزندانشان از سوی دیگر، هر گونه ثباتی از زندگیشان رخت بربسته است.
وی با اشاره به کمبود مراکز نگهداری و یا آموزشی برای کودکان خردسال افزود: برخی از روانشناسان میگویند 80 درصد شخصیت هر انسانی ظرف 6 سال اول زندگی او شکل میگیرد. ردههای سنی یک تا 6 سال، در رشد و پرورش شخصیت کودکان، از نقش اساسی برخوردار بوده و از این روی آموزش پیشدبستانی به عنوان بخشی از نظام آموزش عمومی محسوب شده و دولتها به برنامهریزی و سرمایهگذاری در این عرصه مبادرت میکنند. در کشور ایران آموزش پیشدبستانی در واقع به بخش خصوصی واگذار شده و بدین ترتیب خانوادههای کمدرآمد و متوسط قادر به بهرهگیری از امکانات مهدهای کودک نیستند. این در حالیست که کودکان خانوادههای مواجه با مشکلات اقتصادی و فرهنگی، از نیاز بیشتری به توجه و آموزش برخوردارند. به این ترتیب، اکثریت کودکان زیر 6 سال با مشکلات عدیدهای در روند آموزشی و رشد شخصیتی خود مواجهند. بیشترین تعداد مهدها، مهدهایی است که توسط بخش خصوصی اداره میشوند. بنابراین سهم دولت در تأسیس مهدهای کودک بسیار ناچیز بوده و عمدتا در حد تنظیم آییننامهها و اعطای مجوز قانونی است. بر این اساس، هیچ مهدکودک دولتی که پذیرای کودکان زنان غیرشاغل باشد، وجود ندارد.
فرشته ذاکر همچنین گفت: اگرچه در سال های اخیر با افزایش تعداد مهدهای خصوصی روبه رو هستیم، اما شواهد حاکی از آن است که این تعداد مهدکودک هم نسبت به جمعیت کودکان واجد شرایط بسیار اندک است. همین دیروز یکی از دوستانم به دوست دیگری که پنج ماهه باردار بود توصیه میکرد از الان برای بچهات مهد رزرو کن. چون برای ثبت نام در مهدهای سه ستاره، حتما باید از دو-سه سال قبل اقدام کنی. این در حالی است که در بسیاری از کشورهای پیشرفته دنیا 95 درصد کودکان زیر 6 سال، تحت پوشش خدمات آموزش پیش از دبستان قرار دارند. از طرف دیگر ثابت شده است که هزینه برای کودکان بسیار برگشتپذیر است. به طوری که یک دلار سرمایهگذاری برای کودک، 7 دلار بازدهی در بزرگسالی را در پی دارد. مهدهای کودک از سال 1387 به مهدهای سه، دو و یک ستاره دستهبندی شدند تا فضای رقابتی ایجاد شود و کیفیت خدمات ارتقا یابد. اما به همان نسبت، این طرح باعث شد در مهدهای با کیفیت بهتر، شهریهها به ارقام بسیار بالایی صعود کند و بخش زیادی از خانوادهها توان بهرهگیری از این مهدها را از دست بدهند. اگر چه بسیاری از خانوادهها با تحمل هزینههای طاقتفرسا و ثبت نام کودک در این مهدها، همچنان از کیفیت خدمات ناراضی هستند. مدیریت چندگانه مهدهای کودک به این معضل دامن زده است. در حال حاضر طبق قانون، صدور مجوز و نظارت بر کلیه مهدهای کودک دولتی و خصوصی برای کودکان زیر 4 سال، زیر نظر سازمان بهزیستی است. مهدهای بالای چهارسال زیر نظر آموزش و پرورش است. اما در عمل، مهدهایی هم دایر شدهاند که زیر نظر شهرداری اداره میشوند. همچنین مهدهای قرآنی که زیر نظر ارگان دیگری هستند. هر یک از این مهدها و حتی مهدهایی که زیرنظر بهزیستی اداره میشوند برنامههای خاص خود را دارند و بسیار مبتنی بر مدیریت داخلی هستند. که خود عامل دیگری در سرگردانی خانوادهها برای سپردن فرزندان خود به آنها است.
سخنران این نشست با اشاره به نبود مراکز نگهداری کودک در محل کار مادران شاغل خاطر نشان کرد: پیش از انقلاب سازمان زنان ایران برای اولین بار به منظور کمک به زنان شاغل، اقدام به احداث مهدکودکها کرد. از آنجا که مسئله نگهداری و سرپرستی کودکان، برای مادران شاغل مشکلی جدی است، وجود مهدهای کودک مناسب و قابل اعتماد در محل کار، برای ادامه حیات اجتماعی این مادران بسیار اهمیت و ضرورت دارد.
وی افزود: اما متأسفانه در دهه گذشته، به دنبال دستور دولت، تعداد زیادی از مهدکودکهای همان اندک سازمانهایی که مهدکودک داشتند، نیز تعطیل شد. به دنبال آن، طرح دورکاری مطرح شد. که شواهد حاکی از آن است که این طرح بیشتر زنان شاغل را نشانه رفته بود. طبیعی بود تعداد زیادی از مادران شاغل که به یک باره با مشکل نگهداری کودکشان مواجه شده بودند، یا مجبور به دورکاری شدند و یا اساسا شغلشان را ترک گفتند. آن دسته هم که شغلشان را حفظ کردند فشارهای روانی و جسمانی زیادی را به خاطر دور بودن مهدکودک از محل کارشان و همچنین هزینههای سنگین آن تحمل کردند و میکنند. برخی از نهادها همچون بانکها، کانون وکلا، شرکتهای صنعتی و... که اساسا خود را از ارائه چنین خدماتی معاف میدانند و هیچ خدمات جانبیای از قبیل کمک هزینه و.. هم به مادران شاغل پرداخت نمیکنند.
ذاکر در خصوص نبود پرستارهای آموزش دیده برای نگهداری از کودکان خردسال در منزل ادامه داد: تعداد فارغالتحصیلان رشته کودکیاری به نسبت نیاز مهدهای کودک بسیار اندک است. برای رفع این مشکل، سازمان بهزیستی دورههای آموزشی تدارک دیده است که مربیان مهدکودک باید این دورهها را بگذرانند. اما این دورهها، چه از لحاظ مدت زمان و چه از لحاظ مواد آموزشی و همچنین از لحاظ تعداد نفرات مورد پذیرش، جوابگوی نیاز مهدهای کودک هم نیست. وقتی که مهدهای کودک با کمبود نیروهای آموزش دیده روبه رو هستند، طبیعی است نیرویی باقی نمیماند تا والدین، آنها را برای نگهداری کودک در منزل استخدام کنند. از همین رو، پرستاران که برای نگهداری از کودک اغلب در منازل استخدام میشوند، با اصول آموزش و پروش کودک آشنایی ندارند و همین موضوع باعث تحمل فشارهای روانی و مادی فراوان از سوی والدین و به خصوص مادرها میشود. این والدین جوان نه تنها اضطراب آسیب دیدن کودکانشان را با خود حمل میکنند، که بعضا دغدغه آسیب دیدن اموال و خانه و کاشانهشان را هم با خود دارند.
وی در پایان سخنان خود با مقایسه نحوه آموزش پرستاران کودک در ایران و کشورهای توسعه یافته بیان کرد: این در حالیست که در بسیاری از کشورهای پیشرفته، پرستاران آموزش دیده زیر عنوان baby sitter، به وفور در دسترس خانوادهها هستند. بی بی سیترها در کالجهای مخصوص آموزشهای تخصصی میبینند و دورههای کارآموزی را میگذرانند و عقد قرارداد با آنها ضوابط مشخصی دارد و در صورت تخلف، به علت وجود حساسیت زیاد نسبت به برخورد با کودکان، مواد تخلف به سرعت قابل پیگیری است.
سومین نشست گروه جامعه شناسی جنسیت (مطالعات زنان) در سال تحصیلی جاری روز دوشنبه 15 آذر 1395 در سالن اجتماعات موسسه مهرطه برگزار شد. در این نشست دکتر سیمین کاظمی سخنران اول این نشست درباره موضوع مادری و بدنه زنانه بحث خود را ارائه کرد ودر بخش دوم این نشست نیز مریم میرزانژاد، مساله مادری در دوران مشروطه را مورد بررسی قرار داد .
دکتر سیمین کاظمی (پزشک و جامعه شناس) گفت: تفاوت های زیست شناختی زنان با مردان موجب تفاوت نقش زنان شده استکه این موضوع ضرورت تفکر و تعمق در نقش زنان را دوچندان می کند و از زمانی که تقسیم کار جنسیتی در جهان شکل گرفت و طبقات اجتماعی پدید آمد نقش زنان در آن کنترل شده است.
وی در ادامه گفت: مادری طبیعی به دلیل فشارهایی که بر بدن زنان وارد میکند و به دلیل محرومیتهایی که برای زنان به دنبال آن ایجاد میشود، مورد انتقاد قرار گرفته است؛ مثلا آن اُکلی میگوید مادری طبیعی فرآوردهای فرهنگی است و آن را اسطورهای میداند که برای سرکوب زنان ساخته شده است. نکته دیگر اینکه باید بین تجربهی مادری و نهاد مادری تمایز قایل شد. نهاد مادری در واقع به کنترل مردان بر پتانسیل مادری زنان ارجاع دارد. مردان به زنان باورانده اند که زن تا وقتی مادر نباشد زن طبیعی نیست و مادری تنها شغل و وظیفه زن است. چنین نگرشی ممکن است بسیار بازدارنده باشد و باعث محرومیت زنان از دستیابی به قلمروهای زندگی اجتماعی شود.
این پژوهشگر همچنین به موضوع ساخت اجتماعی بدن زنانه اشاره کرد که در دوره بارداری و غیر از آن متفاوت است. بررسی درباره ساخت اجتماعی بدن زنانه مستلزم این است که ارزشها، هنجار، اعمال و نهادهایی که بر ادراک و ارزشگذاری بدن زن تاثیر میگذراند مورد توجه قرار گیرند. در دوره مدرن، لاغری زنان مساله ای ارزشمند و مترادف با جذابیت جنسی زنان است. در واقع بدن مطلوب و آرمانی زن از نظر اجتماعی یک بدن لاغر است. زنان برای پذیرش اجتماعی مجبورند با چنین بدنی همنوا شوند؛ اما در طول بارداری بدن زنانه آرمانی از نو بهطور اجتماعی ساخته میشود؛ یعنی آرمان مادری در مقابل آرمان لاغری قرار میگیرد و زنان به بیشتر خوردن و چاق شدن و بدنی با شکلی متفاوت و بزرگ تشویق میشوند. اگر لاغری، حامل جذابیت جنسی زنان باشد، مادری و شکل بدن زن باردار نشانگر تحقق نقش بیولوژیک زنان یعنی تولیدمثل است.
در دوره بارداری بدن زن، به یک ملک عمومی تبدیل میشود و عموماً چون تصور بر آن است که زنان دانش کمی درباره بدن خود دارند، در معرض انواع توصیهها و رهنمودها و دستورها قرار میگیرند. این توصیهها میتواند هم از جانب متخصصان باشد و هم غیرمتخصصان.
این جامعهشناس افزود: پزشکان و کارکنان بهداشتی درمانی در این روند کنترل بدن زن شرکت فعال دارند. با فرآیند پزشکی شدن، پزشک از طریق دانش به جایگاه قدرت میرسد که قدرت تجربه ذهنی خود زن را در کنترل بدن خودش کاهش میدهد. در واقع میتوان گفت، پزشکی شدن در از نو ساخته شدن بدنهای زنان در مدت بارداری سهیم است و آن را تقویت میکند. توصیههای پزشکی میتواند منبع مستقیم فشار بر زنان باردار باشد: توصیههای پزشکی شامل توصیههای افزایش وزن است که به طور دقیق تنظیم شده است، برنامههای غذایی شامل میزان، حجم و تعداد وعدههای غذایی و نوع غذاهایی است که باید خورده شوند یا کنار گذاشته شوند. لیست بلند بالایی از داروها ممنوع شده و لیست دیگری هست که همه زنان بهطور روتین مجبور به مصرف آنها هستند. گاهی دیده میشود که پزشکان از مداخله در بعضی وضعیتهای پزشکی زن باردار اجتناب میکنند و آن را به بعد از زایمان موکول میکنند که مبادا آسیبی به جنین برسد. همچنین گاهی درمان یک وضعیت پزشکی پیش از بارداری بهطور کلی متوقف میشود و زن به تحمل آن وضعیت تا بعد از زایمان مجبور میشود. اینها مثالهایی از کنترل پزشکی بر بدن زن باردار هستند. البته باید یادآور شد که در این کنترل هیچ قصد یا نیت بدخواهانه ای وجود ندارد و پزشکی دستاوردهای زیادی برای حفظ سلامت زنان به همراه داشته است مثل کاهش میزان مرگ و میر مادران باردار که در ایران چشمگیر بوده است؛ اما در نگاه انتقادی چنین کنترلی را که گاه به یک آیین مقدس تبدیل شده و زنان را به زحمت میاندازد میبایست در نظر داشت. کیت فیگز در کتاب زنان و تبعیض، با اشاره به محدودیتهایی که پزشکی بر بدن زن باردار اعمال میکند از آن با اصطلاح «فاشیسم بهداشتی» نام میبرد.
سیمین کاظمی ادامه داد: آنچه مسلم است این است که تمام کنترل و مدیریت بدن زن در دوره بارداری معطوف به حفظ سلامت جنین و محافظت از اوست و بدن زن در درجه دوم اهمیت قرار میگیرد. به قول یک نویسنده فمینیست، اغلب اوقات زن باردار احساس میکند که بیشتر از یک چمدان اهمیت ندارد و علاقهمندی به بهبود وضعیت و رفاه او به محض اینکه محتویات مهم چمدان را تحویل داد متوقف میشود. مشکلات بعد از زایمان ادامه پیدا میکند ولی اغلب نادیده گرفته میشوند.
علاوه بر سلامت جنین آنچه که بدن زن را تحت تأثیر قرار میدهد، حقوق جنسی مردانه است که برای بدن زن تعیین تکلیف میکند. برخی یافتهها حاکی از آن است که عدم شیردهی به فرزندان و سزارین نه یک انتخاب فردی زنان بلکه نتیجه اصرار مردان بر مزیتهای جنسی بدن زن/مادر است. در قرن هفدهم گفته میشد که مقاربت جنسی شیر را ضایع میکند و مردان بهجای آنکه از حقوق جنسی خود صرفنظر کنند، مانع شیر دادن همسرانشان میشدند و شیرخوار را به دایه میسپردند. سزارین و شیردهی و سقط جنین و پیشگیری از بارداری همگی مسایل وابسته به مادری هستند که بهواسطه آنها نهادهای مختلف اجتماعی مثل دولت و دین برای بدن زنان تعیین تکلیف میکنند و کنترل بر بدن زن از یک انتخاب فردی به یک تصمیم اجتماعی تبدیل میشود.
دکتر کاظمی خاطر نشان ساخت: در بحث مادری و بدن زن، باید این نکته هم یادآوری شود که زنان در پاسخ به فشار اجتماعی برای همنوایی با آرمان مادری و پذیرش آن منفعل نیستند و فعالانه به آرمان مادری به شیوههای مختلف پاسخهای متنوعی میدهند.
کاظمی در بخش دیگری از سخنانش به مادری میانجی و رحم جایگزین اشاره کرد و گفت: مادری میانجی یا مادری قراردادی استفاده از رحم جایگزین یا اجارهای در تولیدمثل است. روزگاری فمینیستهایی مثل فایرستون بر این باور بودند که تکنولوژی میتواند در خصوص نابرابری ناشی از تفاوتهای زیستشناختی زنان و مردان رهاییبخش باشد؛ اما اکنون تجربه متفاوتی از تکنولوژی حاصل شده است که نه تنها رهایی را به دنبال ندارد بلکه موجب بهرهکشی از بخشی از زنان میشود. در حال حاضر با پیشرفتهای تکنولوژیک، نوعی از مادری پدید آمده است که در مقابل مادری طبیعی قرار میگیرد و آن مادری چندپاره یا تکه تکه شده است. در این نوع از مادری، فرآیند طبیعی تولیدمثل، تقسیم شده و به اشکال مختلف و در خارج از بدن زن و با مداخله پزشکی صورت میگیرد. اهدای تخمک، رحم جایگزین یا مادری میانجی بخشهایی از این شکل تولیدمثل هستند. برخی در دفاع از رحم اجارهای گفتهاند که این کار قراردادی است که با رضایت زن همراه است اما منتقدان میگویند رضایت زن برای فروش خدمات باروری به زوج نابارور، همانقدر اصالت دارد که «رضایت» زنی که خدمات جنسی خود را به یک مشتری میفروشد. همچنین منتقدان میگویند وقتی یک جامعه زنی را به اجاره دادن رحم خود تشویق میکند بیم آن میرود که با تبدیل شدن تولیدمثل به شیوه تولید کالا در واقع جنبه انسانی آن زدوده شود. در این شیوه از مادری (مادری میانجی)، مادر قراردادی کارگری است که نیروی کار خود یعنی پرورش جنین در رحم را به کارفرما که زوج نابارور باشد میفروشد و در ازای این کار از دستمزد و توجه و مراقبت تغذیهای و پزشکی برای مدتی مشخص بهرهمند میشود. او کارگری است که از محصولی که تولید میکند بیگانه است و آن محصول به او تعلق ندارد. مادران میانجی یا قراردادی عموما زنانی هستند که به دلیل شرایط نامطلوب مالی خطرات بارداری و زایمان را به جان میخرند و جسم خود را به استخدام دیگری در میآورند. در ایران به نظر میرسد استفاده از تکنولوژی باروری خارج رحمی (با استفاده از تخمک یا رحم زنی دیگر) تجارتی است که زنان فقیر را مورد استثمار قرار داده است. زنانی که توسط دلالان رحم جایگزین بعضی بیمارستانهای فعال در حوزه ناباروری شناسایی میشوند و از بدنشان به عنوان ابزار تولیدمثل استفاده میشود.
کاظمی در آخر اضافه کرد: نکته پایانی درباره بحث مادری و بدن زنان این است که این بحث بیشتر درباره زنان طبقه متوسط و بورژوا کاربرد دارد و کمتر درباره زنان حاشیه، زنان روستایی و زنان طبقه کارگر قابل طرح است. شاید بتوان گفت مساله زنان طبقات فرودست بیش از آنکه دغدغه انتخاب فردی در غذا خوردن داشته باشند، دغدغه دستیابی به غذا باشد. برای همین بهتر است که در تحلیلها و بحثهای این چنینی به مساله طبقه اقتصادی و اجتماعی زنان توجه داشته باشیم.
مریم میرزانژاد، کارشناس ارشد مطالعات زنان دیگر سخنران این نشست، سخنرانی خود را با عنوان «مادران آگاه، کودکان وطنخواه مروری بر مساله مادری در عصر مشروطه» ارائه کرد.
میرزانژاد در ابتدا مروری بر بحث آشنایی ایرانیان با تمدن غرب که سبب بیداری ایرانیان و شکلگیری مشروطه شد، کرد و سپس به وضعیت زنان ایرانی در این دوره پرداخت که زنان چگونه در این زمان از رهگذر آشنایی با افکار مدرن به تاسیس مدرسه، انجمنهای زنانه و روزنامه زنان اقدام کردند.
این کارشناس ارشد مطالعات زنان گفت: در عصر مشروطه نسوان تجددطلبی برآمدند که عرصه را برای ایجاد تحول در نقش و جایگاه خود مساعد دیدند. آنجا که آغاز طرح اولین پرسشهایی شد که زنان از جایگاه و موقعیتشان به میان آوردند و بیراه نیست اگر گفته شود فصل تازهای در تاریخ ایران ساخته شد. زنان ترقیخواه به مقابله با تاریکاندیشی بر خواستند و برای اصلاح و عقلانی کردن ساختارهای موجود اجتماعی و آداب و رسوم مذهبی و فرهنگی سعی کردند.
گفتمان ناسیونالیستی و ترقیخواه در دوره مشروطیت با توصیف وضعیت زنان و گره زدن آن با استبداد و عقبماندگی جامعه، از تغییر جایگاه زنان دفاع کرد. دفاع از تحصیل و آموزش زنان به مثابه مادران آینده در چارچوب این گفتمان مورد تاکید قرار گرفت و به یکی از مهمترین محورهای خواستههای زنان ترقیخواه مبدل شد و تاسیس مدارس دخترانه اهمیت بسیار یافت. به همین سبب ضرورت تحول و بازنگری در شیوه پرورش و تربیت کودکان در جامعه ایران را مطرح میکردند و به تاکید مینوشتند که «اصول بچهداری» باید مبتنی بر علم و آگاهی باشد. آنچه برای آزادیخواهان عصر مشروطه در آموزش زنان اهمیت دارد حق آموزش آنان بهعنوان انسانی ایرانی صاحب استعداد نیست. تشویق و تهییج جامعه محافظهکار ایران در راستای تحصیل دختران تنها با تاکید بر نقش زنان به عنوان پرورشدهنده افراد جامعه و نقش مادری آنان است که مورد توجه قرار میگیرد.
این پژوهشگر در پایان سخنان خود بیان کرد: پایههای مادری مدرن به جای مادری سنتی توسط زنان تجددطلب نهاده شد و هویت مادری به عنوان هسته اصلی هویت زنان مدرن تعریف شد. همچنان که از آموزش و تحصیل و تربیت که میتوانست به مثابه یک حق برابر برای زنان همانند مردان فهمیده شود، بهعنوان ابزاری برای مادر خوب و مادر آگاه بودن دفاع شد و بخش مهمی از وظیفه زنان ترقیخواه آگاه کردن مادران در پرورش درست فرزندان صرف شد.
دومین نشست گروه مطالعات زنان انجمن جامعه شناسی ایران در سال 1395 با بررسی ابعاد روانشناختی و حقوقی مساله مادری روز دوشنبه 17 آبان ماه 1395 در سالن کنفرانس انجمن جامعه شناسی ایران برگزار شد. در این نشست دکتر شیوا دولت ابادی (روانشناس و عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبائی) و زهرا مینویی (حقوقدان و وکیل پایه یک دادگستری) حضور داشتند.
در ابتدای این نشست دکتر شیوا دولت آبادی با تاکید بر هویت مادری و دیدگاه های نظری درباره جایگاه مادری گفت: فروید اولین روانکاوی بود که به بررسی ناخودآگاه و رابطه کودک با مادر پرداخت، سپس نقدهای کارن هورنای و حسرت رحم را در تقابل با دیدگاه فروید مرور کرد.
در ادامه این سخنرانی این روانشناس با مروری بر دیدگاه نانسی چدورو گفت: به عقیده چدورو یادگیری احساس مذکر یا مؤنث بودن یکی از نخستین تجربیاتی است که ازدلبستگی کودک به پدر و مادرش ناشی میشود. فروید، پدر را به عنوان عامل منضبط کننده در نظر گرفته بود، در حالی که چودروف بر اهمیت مادر تأکید میکند. کودکان گرایش به درگیری عاطفی با مادر دارند، چون مادر به سادگی مهمترین تأثیر را در مرحله اولیه زندگی آنها دارد. این دلبستگی، برای به دست آوردن یک حس جداگانه از خود باید در مرحلهای گسسته شود، لازم است کودک وابستگی نزدیک کمتری با مادر داشته باشد.
وی افزود: چودروف استدلال میکند که این فرایند گسستگی که فروید آن را تحت عنوان مرحله انتقالی اودیپ توصیف کرده است، برای پسران و دختران به شیوهای متفاوت رخ میدهد. برخلاف پسران، دختران همچنان به مادر نزدیک میمانند، برای مثال، میتوانند همچنان او را در آغوش بگیرند، ببوسند و در کارها او را الگو و سرمشق قرار دهند یا از او تقلید نمایند. دختر کوچک برای مدتی طولانیتر از پسر به مادرش وابسته میماند، از آنجا که گسستگی شدید و ناگهانی از مادر وجود ندارد، دختر و بعداً زنی بزرگسال ادراکی از خود دارد که بیشتر با دیگران استمرار مییابد. هویت او بیشتر احتمال دارد که با هویت دیگری آمیخته و یا وابسته به هویت دیگری باشد: نخست مادرش و سپس یک مرد. به نظر چودروف، این امر گرایش به تولید ویژگیهای حساسیت و شفقت عاطفی و باز تولید آنها در میان نسلها در زنان دارد.پسرها حس آگاهی از خود را از طرق در تندروانهتر نزدیکی نخستینشان با مادر به دست میآورد و ادراکشان از ویژگیهای مردانه با دختران متفاوت است. به همین دلیل، پسرها در برخورد با دیگران مهارت چندانی ندارند؛ آنها به شیوههای تحلیلیتری به جهان مینگرند، آنها دید فعالتری به زندگیشان دارند، و به پیشرفت و بردن بیشتر اهمیت میدهند؛ اما توانایی خود را برای درک احساسات خود و دیگران سرکوب کردهاند.
شیوا دولت ابادی در ادامه سخنان خود با انتقاد از این فرض نظریه زیست شناختی اجتماعی که جنس ماده را به دلیل اینکه در باروری سرمایه گذاری می کند، بنابراین حس مادری در او قوی است، گفت: طبیعت شامپانزه ها خلاف این دیدگاه را اثبات می کند.
این استاد روانشناسی در بخش دیگری از سخنان خود با طرح این پرسش که آیا مادری عنصر اصلی وجودی زن است؟ گفت: نقش پذیری وابسته جنسیت، ویژگی های زنانه را در مفاهیمی چون همدلی، مهربانی، ایثار و مراقبت از دیگران محدود می کند و نقش های زنانه را نیز در تناسب این ویژگی ها تعریف می کند، که این نقش ها می توانند اگر با آگاهی و انتخاب همراه نباشد می تواند مانع پیشرفت و شکل گیری شخصیت فردگرا و مستقل، خلاق و جسور باشند. اما زنانی که با آگاهی مادری را انتخاب میکنند و در زمان مناسب این تجربه را به دست می آورند می توانند، زنانی موفق باشند.
شیوا دولت ابادی همچنین با اشاره به نظریه ویگند، دوبعد تجربه مادری در زنان را مورد بررسی قرار داد. بعد عاطفی: عشق جاذبه شدید عاطفی، ترس ها و درماندگی خود را به همراه دارد و بعد شناختی که دانش، انتظارهای درونی شده، الگوها، معمولا ارزشهای درونی شده کلیشه ای هستند.
وی در ادامه گفت: بخشی از این هویت را ترس از اشتباه کردن در مادری تشکیل می دهد. مادران کم سوادتر که الگوهای گذشته را تکرار می کنند، اضطرابهای کمتری دارند، در حقیقت زنان باسوادتر نگران صلاحیت خود برای مادری هستند و زنان کم سواد تر صلاحیت خود را از مادری کسب می کنند.
وی در پایان سخنان خود افزود: هویت مادری و سلامت روان زن، در گرو تفاهم با پدر در مورد سهم هر یک از والدین در فرزندپروری و کار در خانه و اشتغال در بیرون از خانه و به ویژه نان آوری و حمایتهای اجتماعی حقوق و جایگاه حقوقی مادری در جامعه و فرهنگ عمومی و همچنین خودآگاهی و تصویر خویشتنی متناسب با انتظار از خود در قالب مادری است.
در بخش دوم این نشست زهرا مینویی حقوقدان و فعال حقوق زنان به بررسی ابعاد حقوقی جایگاه مادری در جامعه ایرانی پرداخت. این حقوقدادن گفت: متاسفانه با وجود همه والایی که جایگاه مادری در اذهان و عرف جامعه دارد در نظام حقوقی ایران مادر حقوق چندانی ندارد، به عنوان مثال در بحث حضانت و چالش هاى آن كه بيشتر مسئوليت است، به عهده مادر است ولی تصميم گيرى براى زندگى فرزند و در حقیقت ولایت فرزند به عهده پدر است.او با بیان اینکه ولايت قهرى پدر كه در تصميم گيرى هاى بزرگ تقريبا مطلق است مثل ازدواج دختر كه در صورت نبود پدر و جد پدرى باز هم مادر حق تصميم ندارد و بايد دادگاه اجازه دهد، ادامه داد: در بحث ارث نیز دو سوم پدر ارث مى برد و تنها مادر يك سوم از اموال فرزند را به ارث می برد. وی همچنین با اشاره به بحث مجازات در نظام حقوقی ایران گفت: در بحث قصاص كه پدر و جد پدرى قصاص نمى شوند و مادر قصاص مى شود، وی در ادامه به موضوع تابعیت اشاره کرد و خاطر نشان کرد: بحث تابعيت كه از پدر منتقل مى شود و نه از مادر.
زهرا مینویی گفت: در بحث كار و شغل زنان نیز جایگاه مادری چندان در قوانین لحاظ نشده است، به عنوان مثال فقدان مهدکودک در ادارات و الزام به احداث مهدکودک باعث شده زنان بسیاری مجبور شود، بین کار و مادری انتخاب کنند.
این حقوقدان در بخش پایانی سخنان خود بازنگری در قوانین و لزوم توجه به نیازهای مادران را بسیار ضروری دانسته و گفت که این چالش ها باعث می شود زنان زیادی مجبور شوند بین مادری و پیشرفت فردی دست به انتخاب بزنند.