گزارش نشست ها

اولین نشست گروه مطالعات زنان انجمن جامعه شناسی ایران در سال جاری با موضوع «تفکیک جنسیتی در عرصه عمومی» روز دوشنبه 28 آبان 97 برگزار شد. فاطمه موسوی (جامعه شناس و پژوهشگر حوزه زنان) و شهلا اعزازی (جامعه شناس و استاد دانشگاه) سخنرانان این نشست بودند.

 زنان مردان در فضای عمومی

این نشست با سخنرانی فاطمه موسوی آغاز شد که بحث خود را با این پرسش آغاز کرد که تفکیک جنسیتی در جوامع چقدر قدمت دارد؟ او ادامه داد: با مرور تاریخ عصر کشاورزی متوجه می­شویم در تمام جوامع کشاورزی سنتی و فرهنگ های مختلف، تفکیک جنسیتی وجود داشته و اساس روابط زن و مرد بوده است. ما نمی‌توانیم تفکیک جنسیتی را درک کنیم مگر اینکه آن را در نسبت با کل سامان روابط اجتماعی جوامع کشاورزی سنتی بفهمیم. در شیوۀ معیشت کشاورزی، خانواده اساس جامعه و یک واحد تولیدی است که مایحتاجش را خودش تولید می‌کند، منبع تامین معاش خانواده، زمین کشاورزی است و اختیار این دارایی و ابزار تولید در دست پدر خانواده است. او ریاست خانواده را هم به عهده دارد. همۀ اعضاء خانواده در خدمت این واحد تولیدی و کارگر بدون مزد هستند و در مقابل، خانواده نیازهای آنان را تأمین می‌کند.

موسوی همچنین گفت: زنان در تامین معاش خود کاملا به مردان وابسته بودند بخصوص که وظیفه پرورش بچه ها و نسل جدید کارگران را هم به عهده داشتند. دختربچه­ ها برای وظیفه مادری و خانه‌داری و رتق و فتق امور تربیت می­شدند. دختر بعد از رسیدن به سن مناسب، ازدواج می­کرد و جایگاه اجتماعی او وابسته به این بود که ازدواج خوبی داشته باشد. در بازار ازدواج، مهمترین ارزش­ دختر، باکرگی­ اش بود، که به عنوان یک کالای جنسی، دست نخورده باشد و با گزاره های اخلاقی درباره "عفت" و "اطاعت" پرورش یافته باشد و همسری مطیع و مادری شایسته باشد. تمهیدات تفکیک جنسیتی برای حفظ بکارت دختران و صحت نسب فرزندان شوهر بود. برای جلوگیری از روابط جنسی خارج ازدواج زنان، بهترین تمهید این بود که زنان در خانه و فضای خصوصی خانوادگی باقی بمانند.ساعات حضورشان در خارج از خانه محدود باشد، مکان های عمومی که اجازه و امکان حضور داشتند هم به بازار، امامزاده، حسینیه محدود بماند و مهم اینکه زنان در هنگام حضور در مکان­های عمومی باید پوشش کامل می­ داشتند مثلا در عصر قاجار زنان شهری، چادر و چاقچور و روبنده داشتند. آموزه­های اخلاقی و هنجارهای اجتماعی عدم مراوده دو جنس شدید بود تا آنجا که زنان و مردان شهری در طول عمر خود به ندرت جز چهره محارم شان، چهره فرد دیگری از جنس مخالف را می دیدند.

این جامعه شناس افزود: تفکیک جنسیتی؛ تفکیک بین قلمرو خانوادگی زنان و قلمرو اجتماعی مردان در ابتدا نوعی تقسیم کار جنسی بود اما با گذشت زمان، فرودستی زنان را بازتولید می­کرد زیرا کم­کم تبدیل به ایدئولوژی شد که بنا بر آن طبیعت زنانه مناسب فرزندآوری و خانه نشینی است و طبیعت مردانه به دنبال قدرت، کنترل و هدایت. زنان دیگر این امکان را نیافتند که بتوانند از قلمرو خانه خارج بشوند. البته عوامل تشدیدکننده دیگری هم بود مثل فرصت های شغلی محدود و ناامنی در فضای عمومی و سیطره انگاره­های دینی با هدف نگهبانی از اخلاق عمومی. هدف اصلی تفکیک جنسیتی کنترل بدن زنانه بوده، زیرا بدن زنانه منبع لذت و سوژۀ میل جنسی مردان بوده و امید می­رفته با کنترل این منبع لذت، فضای جامعه هم اخلاقی باقی بماند اما تاریخ نشان می­دهد که سیاست تفکیک جنسیتی عواقب ناخواسته ­ای هم داشته است. به زعم مورخان شاهد فرهنگ همجنس خواهی بین مردان در فضای عمومی در عصر صفوی و قاجار بودیم. در غیبت زنان، پسران نوجوان سوژه میل جنسی و عشق قرار می­ گرفتند. در کتاب شاهدبازی در ادبیات فارسی اثر سیروس شمیسا و تاریخ روابط سکسی در ایران نوشته ویلم فلور مفصل به این بحث پرداخته شده است.

این محقق تاریخ اجتماعی افزود: در قرن نوزدهم و تحت تاثیر فرهنگ اروپایی که همجنس خواهی را قبیح و رسوایی می­ دانستند، نشانه­ ها و تظاهرات همجنس خواهی از فضاهای عمومی ایرانی ناپدید شد و به جای آن حضور زنان و اختلاط بین زن و مرد نشانه مدرنیته شناخته شد و حتی اصرار رضاشاه برای کشاندن زنان به فضاهای عمومی را از این منظر باید دید. رضاشاه در سال ۱۳۱۴ دست به کشف حجاب اجباری زد، رضاشاه به زور متوسل شد تا تغییرات فرهنگی به وجود آورد. اما اصلاحات رضاشاه بسیار کمتر از آنچه برآورد می­شود پیامدهای مثبت داشت و زنان کمی از آن بهره مند شدند. مدارس ابتدایی و دبیرستان دختران به شش شهر بزرگ تهران، تبریز، مشهد، اصفهان، شیراز و اهواز محدود ماندند. یک دلیلش کمبود تعداد معلمان بود. در سال ۱۳۱۹، ۴۵۰ دختر و ۶۴۵ پسر از دبیرستان فارغ التحصیل شدند. تنها ۸۰ هزار زن شاغل بودند که بیشترشان هم در صنایع بافندگی و قالی بافی کار می­کردند با ساعات کار طولانی و دستمزد ناچیز. عدم دسترسی زنان به امکانات آموزشی و بازار کار همچنان پابرجا بوده و ایران در مقایسه با سایر کشورهای مسلمان، پایین ترین نرخ دختران باسواد زیر ۱۴ سال را داشت. به همین دلیل در سال ۱۳۲۲ قانون تحصیل اجباری کودکان به تصویب رسید که نزدیک ۲۰ سال اجرایی نشد.

موسوی ادامه داد: در چارچوب انقلاب سفید بود که دولت به فکر افتاد امکانات تحصیلی کودکان روستایی را در قالب سپاه دانش فراهم کند. باید به این نکته توجه کنیم که تا زمان انقلاب سفید همچنان نظم جنسیتی مردسالارانه سنتی در ایران حاکمیت داشته است. بیش از نیمی از جمعیت در روستا زندگی می­کردند، اکثر دختران بیسواد می­ماندند و حدود سن بلوغ، ازدواج ترتیب یافته داشتند. بچه­های زیادی به دنیا می­آوردند که نیمی از آنها به دلیل عدم دسترسی به امکانات بهداشتی، در کودکی می مردند. در دهه پنجاه با آشکار شدن نتایج اصلاحات ارضی و شکستن شیوه معیشت سنتی، گسترش شهرنشینی، گسترش سواد، شاهد حضور زنان در موقعیت­های اجتماعی و شکسته شدن تفکیک جنسیتی هستیم. در سال ۱۳۴۵ تنها پنج هزار زن تحصیلات دانشگاهی داشتند که به هفتاد و چهارهزارنفر در سال ۵۶ رسیدند. ۶۴ درصد دختران شهری و سی درصد دختران روستایی آموزش ابتدایی را به پایان رسانده بودند. در ۱۳۵۳ زنان در مناصب سیاسی هم حضور دارند: ۳ زن در کابینه، ۴ زن در سنا و ۱۷ زن در مجلس. حضور زنان در بازار کار در عرض سی سال، حدودا بیست برابر شده و ۱۳ درصد زنان را شامل می شود که البته همچنان پایین تر از نرخ اشتغال زنان در کشورهای جهان سوم (۲۵ درصد) است. حضور زنان در بازار کار با مشکل هنجارهای مردسالاری روبرو بود، قوانین حمایتی کافی وجود نداشته و دستمزد زنان برای کار یکسان با مردان، نابرابر و کمتر بود، آزارجنسی در محیط کار بخصوص محیط کارخانه ها وجود داشته است.

فاطمه موسوی در پایان سخنرانی خود گفت: عکس­های قشنگی از محیط های شهری و زنان بی حجاب دوره پهلوی می بینیم ولی باید به خاطر داشته باشیم به دلیل توسعه شدیدا نامتوازن، تعداد محدودی از زنان از امکانات آموزشی و رفاهی این دوره استفاده می کردند، تنها زنان ساکن شهرهای بزرگ و دارای پایگاه اقتصادی و اجتماعی طبقه متوسط و بالا شانس این را داشتند که تجربه زیسته آنها متفاوت از نظم اخلاقی مردسالاری باشد. با این حال اندک اندک تفکیک جنسیتی و سلطه آموزه های مردسالاری درباره اینکه زنها ذاتا نادان و احساساتی هستند و جای زن در خانه است، کمرنگ­تر شدند. تغییرات اجتماعی درباره جایگاه زنان با انقلاب ۵۷ باز هم تغییر کرد و سمت و سوی دیگری گرفت.

در ادامه این نشست دکتر شهلا اعزازی با واکاوی روابط زنان و مردان در سپهر عمومی پس از انقلاب، سخنرانی خود را آغاز کرد. وی گفت: ما در شهر زندگی می‌کنیم و شهر پدیده مدرنی است. شهرهای ما مرد مدار و مرد مرکز هستند. البته شهرهای ما خیلی هم نیاز مردان را پاسخ نمی‌دهند، اما اگر نیازی را پاسخ دهند نیاز مردان است و شهر برای گروه های دیگر اجتماعی مانند کودکان، سالمندان، افراد کم توان، زنانی با فرزند کوچک و زنان حامله کمبودهای بسیاری دارد. میان این گروههای کنار گذاشته، در شهرهای بزرگ مثل تهران و شهرهای شمال، زنان در خیابان‌ها و در فضای عمومی هستند. درس می‌خوانند، کار می‌کنند، خرید خانه می‌کنند، دوستان خود را ملاقات می‌کنند، به کافی شاپ و باشگاه و پاساژگردی و پارک می‌روند و قدم می‌زنند، در خیلی از اماکن زنان را می­بینید که با ایدئولوژی که می‌گویند جای زن در خانه است، زن همسر و مادر است و بهتر است در فضای خصوصی باقی بماند، مغایرت دارد.

وی ادامه داد: آنچه اتفاق افتاده این است که نه فقط نگرش زنان، بلکه اصولا نگرش خانواده‌ها، پدران، برادران آگاهانه یا اجبارا به دلایل اقتصادی و نیاز به کار زنان تغییر کرده است. بنابراین زنان خیلی آزادانه در تهران و شهرهای بزرگ حرکت می‌کنند. می‌توانیم بگوئیم به عبارتی، مردسالاری درون خانواده، کمرنگ شده است و شاید وقت آن است که مردسالاری دولتی وارد کار شود. در نگرش مردسالارانه گفته می شود مردان عاقل، کامل، مدیران خوب هستند و مردانگی مردان با ویژگی‌های جسارت، مدیریت، عقل و فکر بالا تکمیل می‌شود. اما واقعیت این است که مردانگی یک مرد، بسته به دیگری است. اگر دیگری وجود نداشته باشد که مرد او را کنترل کند، نظارت کند، مردانگی معنا نخواهد داشت. با کاهش مردسالاری خانوادگی، مردسالاری دولتی و عمومی وارد عمل می‌شود. اگر شوهر زن به او نمی‌گوید کجا برو، چطور برو، چطور حرف بزن، دولت- فضای عمومی وارد عمل می‌شود و می‌گوید کجا مجاز هستید که بروید! چه بپوشید! چطور رفتار کنید! می‌بینیم که مدام قوانین خانوادگی به نفع مردان و بدون توجه به نیازها و منفعت زنان تصویب می­کنند، مثل همین بحث مهریه که دوباره با بالا رفتن قیمت سکه طلا مطرح شد. یا اجازه گرفتن از پدر یا شوهر برای کوهنوردی، یا اینکه آخرین اولویت استخدامی به دختران مجرد برمی‌گردد. قوانین دیگر مثل بازنشستگی زودهنگام، آیین نامه‌های تفکیک جنسیتی به خصوص در دانشگاه و اماکن شغلی و ... و یک سری قوانینی که در نهایت زنان را از عرصه عمومی دور می کند.

دکتر اعزازی افزود: تمرکز بر تبلیغ مادری و همسری به عنوان بهترین ویژگی برای یک زن و بازگشت زنان به خانه در اولویت سیاستگزاری ­های عمومی قرار گرفت. سیاستی که در ادامه جدایی عرصه عمومی و زنانه مردانه کردن آن بود. همانطور که می دانید از ابتدای انقلاب اماکن ورزشی، باشگاه ساحل و استخر جدا شد و جداسازی در وسائل حمل و نقل عمومی هم اتفاق افتاد. که بعضی از این جداسازی­ها نهادینه شد، مثل پارک بانوان که خیلی از خانمها با علاقه وارد آن می‌شوند و تحقیقاتی شده که پیامدهای این جداسازی را بررسی کرده اند. در جداسازی اتوبوس حداقل ارتباط چشمی بین زنان و مردان وجود دارد، یک میله آنها را از هم جدا کرده است و تفاوت زیادی احساس نمی‌شود. مترو ویژگی خاصی دارد که کمی در مورد آن صحبت می‌کنیم. دلایلی که فعلا مطرح می‌شود که چرا تفکیک جنسیتی در دانشگاه و مترو و ... باید صورت گیرد، می گویند وقتی خانمها در بخش زنانه اتوبوس یا مترو یا پارک بانوان هستند، از آزار و اذیت آنان ممانعت می‌شود. این فرض نهفته را دارد که آزار و اذیت مردان به زنان، چیزی طبیعی است که در جامعه صورت می گیرد و برای این که آسایش خاطر برای خانمها به وجود آوریم، آنها را در یک قسمت جدا قرار می‌دهیم. یعنی مجرم آزادانه گردش می‌کند و قربانی را در فضای دیگری می‌گذاریم. استدلال دیگری هم درست عکس این دارند و می‌گویند حضور دختران در محیط دانشگاه، حضور زنان در محیط کاری، آرامش مردان را به هم می‌زند. اینجا به نوعی زنان مجرم می‌شوند. برای اینکه آرامش قربانی که مردان هستند، برهم نخورد، مجرم را برداشته و در اتاقهایی می‌گذاریم که دیگر مزاحم کسی نشوند. بنابراین مساله این نیست که چه اتفاقی رخ می‌دهد، همیشه زنها هستند که جدا می‌شوند.

این جامعه شناس در ادامه با نگاهی به مترو گفت: در مترو معمولا دو یا سه واگن سهم زنان است. بقیه فضا هم ممنوع نیست و خانمها هم وارد می‌شوند و اینطور نیست که اصلا نروند. در بحث روانشناسی اجتماعی گفته می‌شود که وجود یک فرد (زن و مرد ندارد)، در فضایی که بقیه از جنس مخالف هستند، باعث تنش می‌شود. حالا در نظر بگیرید در یک واگنی که جمعیت انبوه از مرد وجود دارد، بدون توجه به این که بد یا خوب هستند و چه می‌کنند، حضور یک زن تنها خود به خود تنش زا است. بنابراین خانمها ترجیح می‌دهند به جز مواقع ضروری، به واگن‌های زنانه بروند که بسیار دلنشین هستند و جذابیت هم دارد. خانمهای فروشنده در ایجاد فضای خصوصی مترو بسیار دخیل هستند، از لباس زیر تا وسایل خانه هر چیزی را که بخواهید می‌فروشند و فروش این وسایل به طریقی صورت می‌گیرد که روابط کاملا دوستانه و نزدیک در مترو به وجود می‌آورد. از مسافرین کمک می‌گیرند، درباره کالاها تبلیغ می کنند، مسافران دیگر هم شروع به اظهارنظر می‌کنند و بحث داغی در مورد کالاها جریان می‌گیرد. به غیر از این که فروشندگان این محیط را تلطیف و زنانه می‌کنند، بودن طولانی در مترو و زیرزمین که چیزی از شهر را نمی‌بینید، کافی است تا حرفی زده شود، مسافران با هم دردودل می‌کنند. به هم کمک می‌کنند، نسبت به هم پرخاشگری می‌کنند، همدیگر را نصیحت می‌کنند و انواع و اقسام صحبت‌ها در مترو صورت می‌گیرد که صحبت‌های فضای خصوصی است. یعنی کاری که در مترو صورت می‌گیرد، ایجاد یک اندرونی زنانه در فضای عمومی است یا ایجاد عرصه خصوصی در عرصه عمومی.

وی ادامه داد: در یک فضای عمومی در خیابان و در شهر، رفتار مردم معمولا با فاصله است و باید یک سری رفتارهای ویژه را انجام دهند درحالی که در مترو اینگونه نیست و هنجارهای فضای عمومی در آن صدق نمی‌کند. بودن در فضاهای عمومی به معنای گرفتن هویت اجتماعی خاص و رفتارهای اجتماعی است که با آن همراه است. هویت‌های اجتماعی مانند فروشنده، خریدار، ارباب رجوع، کارمند، استاد، دانشجو. اما در فضاهای عمومی به وضوح می‌بینیم که مردم در تعامل بین زن و مرد، همدیگر را مادر، پدر، خواهر، برادر می‌نامند یعنی روابط خانوادگی را به عرصه عمومی می‌کشانند. در حالی که یک خانم هر چقدر مسن یا جوان ، حین صحبت با مرد غریبه، رابطه خصوصی و نقش خانوادگی برای او جایی ندارد، دکتر هم می‌روید مادر و خواهر خطاب می‌شوید در حالیکه دکتر همیشه در نقش دکتر می‌ماند. وقتی زنان در اندرونی‌های خصوصی در روابط دوستانه باقی می­مانند باعث می‌شود در موقعیت های جدی و اداری مثلا دادگاه، جایی که باید مراجعه کنند و حق خودشان را بگیرند، نمی­دانند چگونه باید حرف بزنند و رفتار کنند.

دکتر شهلا اعزازی در جمع بندی سخنان خود گفت: می‌توانیم بگوییم اندرونی سازی براساس استدلال جای زن در خانه، نقش زن مادر و همسر است، صورت می‌گیرد. اندرونی سازی به غیر از این که موجب می‌شود زنان رفتار فضای عمومی را یاد نگیرند، موجب می‌شود نامرئی شوند. وقتی زنان فقط به پارک بانوان بروند، فقط در کوپه‌های بانوان بروند، تا حدودی که در این جامعه نامرئی هستند، وقتی این بیشتر و بیشتر شود زنان نامرئی می‌شوند. اندرونی سازی از ایجاد هویت اجتماعی جلوگیری می‌کند و افراد و زنان و مردان در نقش‌های خانوادگی توصیف می‌شوند. از طریق اندرونی سازی، قواعد رفتاری در عرصه عمومی که بسیاری با آن نا آشنا هستند صورت نمی‌گیرد و بسیاری از اوقات دیده می‌شود که روابط اجتماعی زن و مرد در سطح همان روابط عرصه خصوصی است. در نهایت می‌توانیم بگوییم که وقتی اندرونی سازی می‌کنند و فضاهایی را به زنان اختصاص می‌دهند و گفته می‌شود این فضا برای زنان و آنجا بروند، از مطالباتی که می‌توانند در عرصه عمومی گسترده داشته باشند کم می‌شود. چون 1: حضور ندارند 2: جاهای خاص خودشان را دارند. زنان دیگر قادر نخواهند بود در فضاهای عمومی درخواست‌ ایجاد تاسیساتی مناسب حال خودشان را بکنند.

در پایان این نشست سخنرانان به پرسش و پاسخ حاضرین پاسخ دادند.                    

 

سومین نشست گروه مطالعات زنان (جامعه شناسی جنسیت) با نام فراغت و زنان روز دوشنبه 23 بهمن ماه 1396 در سالن جلسات انجمن جامعه شناسی برگزار شد که در این نشست به صورت اختصاصی به چرایی فراغت زنان در فضای مجازی با سخنرانی دکتر افسر افشار نادری (جامعه شناس و استاد دانشگاه) و نگاهی به مسئله فراغت زنان در شهر تهران با سخنرانی دکتر زهرا نژاد بهرام (عضو هیأت رئیسه شورای شهر تهران) پرداخته شد. زهره معینی (از فعالان حوزه زنان) مدیریت این نشست را برعهده داشت.

زنان فراغت3 1

در ابتدای این نشست زهره معینی گزارشی از نشست گروه مطالعات زنان داد. این عضو گروه مطالعات زنان با مروری بر مساله فراغت زنان و هدف گروه مطالعات زنان از برگزاری این نشست ها از افسر افشار نادری دعوت کرد تا بحث خود با موضوع «فراغت و فضای مجازی» را آغاز کند.

این جامعه شناس در ابتدای بحث خود یک سوال مطرح کرد و گفت: چرا زنان امروز بیش از هر زمان دیگری به حضور در فضای مجازی علاقمند هستند و اساساَ چه درکی از فضای مجازی دارند ؟ اوقات فراغت چندین دهه به عنوان یکی از منابع و موارد مهم در پژوهش های فرهنگی شده است. صحبت از شبکه های مجازی بدین منظور است که در فضایی باورهایی شکل گرفته است که این باورها مورد تعامل افراد در سطح جهان قرار می گیرد و با تغییر باورها، تغییر سبک زندگی به صورت ناخودآگاه اتفاق می افتد. همان طور که قابل مشاهده است در تمامی سطوح کلان، میانه و خرد تمامی شبکه های اجتماعی اعم از فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و ... تحت تاثیر این فضاها با درجات تأثیر گذاری های متفاوت قرار می گیرند. زندگی روزمره افراد تحت تاثیر این فضا قرار گرفته است و می توان گفت هر سه شبکه های ارتباطی، شبکه های اطلاعاتی و زندگی اجتماعی به هم پیوند خورده اند یعنی تغییرات در تکنولوژی و شبکه های اطلاعاتی و ارتباطی مستقیماَ روی سبک زندگی افراد تغییراتی را ایجاد می کند. در اینجا می خواهیم ببینیم چه پیوندی بین این شبکه ها برقرار است ؟ در هزاره فناوری امروز، هدف پنهان و کارکرد این شبکه های مجازی، افزایش میزان آگاهی و همگن سازی افراد بوده است.

افشار نادری ادامه داد: اوقات فراغت و جنسیت ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر دارند. سوال مطرح شده در پژوهش این است با توجه به اعلام اینکه تعداد بیشتری از زنها به خصوص زنان خانه دار از فضای مجازی استفاده می کنند، علل حضور افراد در این فضاها چیست؟ آیا زنان جایگاهی در این فضاها دارند؟ میل و علت زنان برای ورود به این فضاها، پیدا کردن جایگاهشان است؟ و در نهایت زنان از این فضاها چگونه (مصرفی یا تولیدی) استفاده می کنند؟

وی با اشاره تعریف کوتاه از مقوله فراغت افزود: زمان تحت اختیار فرد در حالتی که مسئولیت و کار اجباری ندارد و به اختیار خود وارد می شود. فراغت در کل وضعیت ذهنی است که در آن حالتی از بودن با آرامش خاطر و با آزادی از هر نوع الزامی یک انتخاب آزادانه می کند و با آزادی از هر فرهنگی، خشنودی از طریق تعامل محیط در بهترین حالت پیدا می کند.

وی همچنین با اشاره به نظریه های مختلف گفت: فراغت ما فراغت مصرفی یا تولیدی است؟ در حالت فراغت مصرفی هر آن چیزی که در این فضا استفاده می شود بدون تولید چیز دیگری مصرف می شود برخی اعتقاد دارند که فراغت بدون مصرف ابزاری، باز آفرینی برای فرهنگ نخواهد داشت پس فراغت هم باید مصرفی باشد تا بتواند یک تعریفی از هویت اجتماعی را به دیگران بدهد. به اعتقاد آنها مصرف گرایی خود شیوه ای از زندگی است و به لحاظ اخلاقی محکوم شده نیست چرا که زندگی اجتماعی در قلمرو آن ساخته می شود و زندگی اجتماعی می تواند انتخاب آزادانه ای برای آن باشد که خودش تعلقات به اجتماع را زیاد می کند. در مقابل کسانی هستند که معتقدند مصرف آسیب زاست و ضمن به کارگیری اصطلاح خانگی شدن مصرف بیشتر جوانان و زنان را مورد هجوم قرار می دهند چرا که این دو گروه مصرف کننده هستند.

افشار نادری ادامه داد: با فرض اینکه در هر دوره ای نوع معیشت، شرایط و وضعیت اجتماعی اوقات فراغت را برای زنان تعریف کرده است (اشاره ای به زمان دوره صفویه، قاجار و پهلوی اول و دوم) به این نتیجه می رسیم که در دوران امروز فناوری است که فراغت را تعریف کرده است، از این نظر یک اجبار برای زنان برای انتخاب فناوری قابل تأمل است. دیدگاه نظری فراغت روی جنسیت تاکید دارد و به مبهم بودن فضای فراغتی زنان اشاره دارد چرا که بسیاری از آنها با کارهای خانه عجین شده است و با آسودگی خاطر انجام نمی شود. اوقات فراغت بازنمایی زندگی روزمره است پس فراغت را هویت فردی و اجتماعی فرد می سازد. فراغت شامل دو نوع درون خانگی و برون خانگی است. در هر دو حالت فضا و زمان برای زنان مهم بوده است که زندگی زنان را دچار تحول می کند و بر تصمیم گیری و انتخاب وی تاثیر می گذارد، در صورتی که فضای مجازی این دو موضوع اصلی را برای زنان مرتفع کرده است. چهار محدودیت فراغت زنان عبارتند از:

تعریف جامعه از فراغت برای زنان) ساختار قدرت ها تثبیت کننده این هستند که چه چیزی برای زنان خوب و چه چیزی برای زنان بد است؟ مثل رفتن به ورزشگاه ها؛

تایید همسران برای مکان فراغت زنان

تعریف مدیریت جامعه و نه قانون از درست ها و نادرست ها برای زنان) با این عملاَ امکاناتی که به خانم ها اختصاص داده شده اند برای خانم های شاغل وجود ندارد. مثلاَ ساعات کار استخر در شب ها و ایام تعطیل طوری است که عملا امکان استفاده برای زنان شاغل وجود ندارد و کاملاَ مردانه است.

چهارمین مورد محدودیتی است که خود خانم ها برای خود قائل هستند، چه کاری انجام دهم که مورد تایید جامعه قرار بگیرم و جامعه من را تایید کند؟

با توجه به این محدودیت ها و مسائل فرهنگی - ورزشی که وجود دارد زنان حق انتخاب نوع فراغت خود را ندارند و الگوی فراغت درون خانگی را به سایر موارد ترجیح می دهند، همچنین با توجه به تعهد و نقش های همسری و مادری حضور آنها در خانه بیشتر مورد توجه می باشد و امکان برنامه ریزی را از آنها سلب می کند. به لحاظ فرهنگی حضور زنان بیرون از خانه در شب امکان پذیر نیست و برای آنها احساس گناه به همراه دارد، مسئله مالی نیز در تصمیم گیری آنها نیز دخیل است، و زنان همیشه خواسته ها و نیاز دیگران را به خودشان ترجیح می دهند و یک نوع ایثار وجود دارد. پس فضای مجازی تمامی محدودیت های ذکر شده را می پوشاند و با ایجاد حس استقلال، آزادی عمل را برای مشارکت و تبادل نظر را به زنان می دهد که فرصت هایی را برای زنان با افزایش آگاهی و تحرک اجتماعی ایجاد می کند حتی اگر تحرکی وجود نداشته باشد و یا صوری باشد.

سخنران این نشست با اشاره و تایید نظریه های مختلف در این حوزه نتیجه گرفت: واقعیت زندگی برای همه زنان یکسان نیست و زنان با مسائل گوناگون با شیوه های مختلفی برخورد می کنند، در جهانی که از مشارکت سیاسی، فرهنگی و اقتصادی کنار گذاشته شده اند و به حاشیه رفتند، بسیاری از چیزهای عادی برای آنها حال به صورت قانونی و یا هنجاری ممنوع اعلام شده است و شرایط برای زنان بسیار سخت گیرانه تر از مردان است. زنان تمایل دارند تا با توانا سازی، قدرت یابی بتوانند خود را بالا بکشند و به طور کلی به دنبال تحولات فرهنگی هستند. در یک جمله با توجه به اینکه جهانی که زنان در آن زندگی می کنند مردان با فرهنگ خودشان را ساخته اند و خود زنان این فضا را تجربه نکرده و نساخته اند پس با کمک فضای مجازی به شناخت این زندگی پرداخته اند تا خودشان جهان را تجربه کنند و فضای مجازی این امر را بسیار برایشان تسهیل کرده است تا هویت خود را بشناسند.

در ادامه این جلسه دکتر نژادبهرام با موضوع «نگاهی به مسئله فراغت زنان در شهر تهران» به بحث پرداخت.

او سوالات خود را این گونه مطرح کرد: سهم زنان در این فضای مردانه چگونه است؟ پیشنهاد براین است که برنامه توسعه را در راستای زنان و با محوریت زنان مطرح نماییم، اما سوال اصلی این است که ما در چه زیست جهانی زندگی می کنیم؟ در جهان امروز کلا شهرها چگونه هستند؟ تهران چگونه هست؟ و چه رابطه ای با نشاط دارند و نشاط چه رابطه ای با انسان، به ویژه زنان دارد؟

او افزود: شهر بدون انسان فارغ از جنسیت، سن و .. معنایی نمی تواند داشته باشد، یعنی فارغ از کالبدهاش باشد و بتواند فارغ از خودش مجموعه ای از حیات؛ حیاتی از جنس تولد، بلوغ و حتی مرگ را برای خود رقم بزند، پس شهر موجودی زنده است که می تواند نیازهایی را برآورده کند ضمن اینکه خودش نیازهایی دارد، به عبارتی حق بر شهر و حق به شهر وجود دارد. آیا ما حق شهر را ادا می کنیم؟

دکتر نژاد بهرام ادامه داد: در واقع شهر مجموعه ای از مکان خاطره، روابط، ارتباطات و تعاملات مختلف است که هر یک می تواند هویت شهر را معنادار کند که خودش می تواند احساس تعلق را بوجود آورد. در این جا فقط انسان به معنای عام را نمی توان بررسی کرد با توجه به جنسیت انسانها، رفتار شهر با آنها و رفتار آنها با شهر متفاوت است. آیا آن چه که شهر برای مردان انجام می دهد و یا آن چه که مردان نسبت به شهر انجام می دهند در مورد زنان نیز صادق است ؟ همان طور که بحث شد یقیناَ متفاوت است. ولی آیا این تفاوت ها از جنس عدالت است یا خیر؟ اگر از جنس عدالت باشد در کنارش برابری و حس رضایت هم وجود دارد در غیر اینصورت، حس رضایتی وجود ندارد که چالش های فراوانی را هم بوجود می آورد.

او گفت: از این جاست که مفهوم شهر و جنسیت به هم چسبندگی از نوع کاووش متفاوت با توجه به تعارضات ذکر شده، پیدا می کنند. تا به حال این گفتگو بین مردان و شهر بوده است و زنان تنها در حوزه خصوصی معنا داشتند پس در حوزه عمومی راه به جایی ندارند چون برای آنها حوزه عمومی ساخته نشده است.حوزه عمومی را تا به حال تنها مردان رقم زده بودند ولی اکنون می بینیم که زنان هم وارد عرصه عمومی شدند، و این امر نیازمند پاسخ گویی از جانب شهر و بالعکس آن است. در همچنین فضایی، در مقطع هزاره سوم، بشر امروز با دنیای جدید و متفاوتی از جنس ارتباطات روبرو شده است. انسان نوین، ویژگی های نوین، جذابیت های نوین، دنیای جدید و کاملا متفاوت، از آن طرف شهر با تمام ویژگی ها در انتظار یک ورودی جدید برای گفتگو می باشد، از طرفی زنانی که وارد شهر شده اند و خواستار تعامل با آن و خواهان استفاده از ظرفیت های داخل شهر هستند. آیا این همان زن دوران سنت و یا مدرن است؟ اگر انقلاب فناوری و ارتباطی و رشد فضای مجازی نبود، الان ارتباط و نیاز و چسبندگی زنان همانی بود که در پارک بانوان ایجاد می کردیم، ولی اکنون به دلیل تغییرات در نگاه زنان، انسان به صورت کلی دارای فردیت است و سازه های شهری را به چالش می کشد که پاسخ گوی نیازهای وی نیست و البته شهر نیز زنان را به چالش کشیده است. این فاصله باعث شده تا حقیقت را ازجنس دیگری ببینیم. امروز نشاط نه در خانه ماندن بلکه چه در خانه و چه در فضای عمومی و در شهر هم درخواست می شود. برجسته ترین موضوعی که می تواند نشاط را چه در فضای مجازی و چه در فضای غیرمجازی و واقعی تامین کند، بحث امنیت است. این موضوع برای زنان مسئله ای با اولویت اول (برخلاف مردان) است. امنیت برای زنان مسئله ای است از جنس ساختن و نه روی آن حرکت کردن، و نه تابع بودن برنامه ریزی ها و قوانین از پیش تعیین شده، است. امروز انسان هزاره سوم با به چالش کشیدن قواعد و قوانین، فضای عمومی از جنس دیگری است. زن در این فضا امنیت را می سازد و منتظر پارک های بانوان برای حفظ امنیت خود نمی شود، زنان شبکه ارتباطی ایجاد می کند تا بتواند امنیت خود را بوجود آورند و وارد فضای گفتگویی از جنس نیاز و نه از جنس راز شوند، تا از التهاب شان کاسته شود چرا که روش گفتگو را یاد گرفته اند. زن امروز نیازهاش رامی شناسد، نیازهاش را با شهر مطرح می کند و به دنبال راهکاری از جنس تصمیم و برنامه ریزی می گردد و طبیعی است که با کمک خود زنان این امر امکان پذیر است. هنوز هم جامعه ما پذیرای زنانی نیست که بتوانند عدالت را برقرار کنند و تبعیض را کنار بزنند ولی زمان تغییر کرده است و در این عصر امنیت مهم ترین موضوع فراغت در فضای مجازی و غیر مجازی است. فراغت زنان در امروز معنی تعامل با زنانی از جنس خود دارد که نیازمند ایجاد نشاط در این فضاها است ، که لزوماَ به معنای نشاط در بیرون نیست.

او در نهایت به برخی پژوهش ها اشاره کرد و گفت: پژوهش هایی در مورد همبستگی اجتماعی و همسایگی انجام شده که نشان می دهد که چگونه افزایش ارتباطات همسایگی می تواند موجب ارتقای نشاط همسایگی شود که نشان دهنده عنصر مغفول مانده نشاط یعنی بحث اعتماد بعد از بحث امنیت است. امنیت و نشاط رابطه ای دو طرفه با یکدیگر دارند که محصول هر دوی آنها نشاط است. در تحقیق دیگری نشان داده شده است که زنان شاغل با قرار گرفتن در حلقه های تعاملی به صورت معناداری از زنان دیگری بانشاط ترند. پس زنان دیگر هم می توانند در فضای تعاملی برای ایجاد نشاط قرار بگیرند.

وی در پایان بحث خود افزود: در نهایت مدیران می توانند با ایجاد امنیت، ایجاد فضایی برای استفاده از ظرفیت ها، افزایش نشاط بصری در دورن شهرها، ایجاد امکان استفاده از فضای باز برای زنان، تعدیل قوانین اجتماعی و عرفی (که علیه زنان است)، فضای شهر را برای فراغت زنان مناسب سازد در غیر این صورت خود زنان با افزایش دانش در این عصر این کار را انجام خواهند داد.

زنان فراغت3 2

زنان فراغت1گروه مطالعات زنان (جامعه شناسی جنسیت) اولین نشست خود با موضوع محوری مساله فراغت زنان را روز دوشنبه 22 آبان ماه 1396 در سالن انجمن جامعه شناسی ایران برگزار کرد. شهلا اعزازی (جامعه شناس) و فاطمه موسوی (دانشجوی دکترای جامعه شناسی) سخنرانان این نشست بودند.

در ابتدای این نشست شهلا اعزازی (عضو هیات علمی دانشگاه) با اشاره به مساله تفاوت در گذران اوقات فراغت زنان و مردان گفت: پدیده گذران فراغت بعد از جنگ جهانی دوم در غرب ظهور کرد، هرچند تا دهه 80 میلادی توجه چندان به این پدیده صورت نمی گرفت و نظریه پردازی چندانی مطرح نشد. از اولین آثار مربوط به فراغت می توان به کتاب تورستاین وبلن  «نظریه طبقه تن آسای» (در ترجمه دیگر از این کتاب با نام نظریه طبقه مرفه نام برده شده است) اشاره کرد که نمایش ثروت به دو شیوه  فراغت کاذب و مصرف کاذب را کوششی جهت کسب منزلت اجتماعی تحلیل می کند. پرهیز از کار مولد و خود را با فعالیت هایی سرگرم کردن که ذاتا ارزشمند نیستند، فراغت کاذب است و مصرف کاذب به معنای قدرت (مالی ) فرد برای هزینه کردن برای برخی کالاهاست. از مصرف کاذب تحت عنوان مصرف متظاهرانه نیز نام برده شده است. وبلن می گوید ثروت به خودی خود اعتبار اجتماعی را بوجود نمی آورد بلکه برای کسب هویت طبقه مرفه باید اقداماتی انجام داد تا مشخص شود که این افراد دست به کار مولد نمی زنند و اوقات خود را صرف انجام فعالیت های دیگر مانند اسب سواری، شکار و غیره یا مصرف افراطی مهمانی های  پرهزینه می کنند و بدین ترتیب کسب هویت می کنند. مساله هویت در نحوه گذران فراغت امری بسیار مهم است که باید به آن توجه داشت. اما در هر صورت تا دهه­های گذشته چندان توجهی جدی به گذران فراغت نمی­شد و نگاه معمولا تنها به حوزه ورزش بود.

شهلا اعزازی ادامه داد: اوقات فراغت با تغییر شکل جامعه پیش صنعتی به جامعه صنعتی و تغییرات مرتبط با چگونگی انجام کار و هم چنین پیشرفت های تکنولوژی مطرح شد. به طور خلاصه در یک جامعه پیش صنعتی و کشاورزی زندگی مردم با کار عجین بود. نوع کار در ارتباط با وقایع طبیعی و فصول مختلف بود. در زمان شدت کار ساعات کاری بسیار طولانی و بدون فرصت استراحت بود و به معنایی کار افراد در رابطه با ساعات طلوع و غروب خورشید انجام می گرفت. بدین ترتیب اوقات کار و بیکاری مشخص بود. اوقات بیکاری معمولا از طرف جامعه سازماندهی می شد و فراغت به صورت جمعی انجام می گرفت (مراسم مذهبی). همچنین فراغت زنان و مردان هم با یکدیگر تفاوت داشت، مردان اوقات بیکاری را در مسجد، قهوه خانه و با مردان دیگر سپری می کردند و معمولا فراغت زنان در محدوده خانواده با هم جنسان خود سپری می شد و یا در محیط هایی کاملا زنانه که مردان به آن راه نداشتند (گورستان، مسجد و به صورت جدا از مردان و همین طور در مراسم مذهبی با رعایت جدایی).

این استاد دانشگاه ادامه داد: با تغییر در شرایط کاری در جامعه صنعتی وابستگی به طبیعت و فصول سال از میان رفت. کار در کارخانه و اداره بدون توجه به طلوع و غروب خورشید و تغییر فصول به طور دائم در جریان بود و البته در ابتدای دوران صنعتی شدن شدت ساعات کاری بسیار زیاد بود و اگر زمانی فراغتی از کار وجود داشت بیشتر صرف استراحت و بازتولید توان جسمانی می شد تا گذران فراغت. بنظر می رسد که به تدریج با تلاش های گروه های کارگری و سندیکاها از مدت ساعات کاری کاسته شد و قوانین کاری به تدریج ساعات مشخص کار و هم چنین تعطیلات هفتگی و سپس تعطیلات سالیانه را بوجود آوردند. همراه با این تغییرات تکنولوژی های موجود در جامعه نیز تغییر کردند که از اولین تغییرات می توان از سینما نام برد. باید به تاثیر فوق العاده تکنولوژی در شکل گیری فراغت توجه داشت.

شهلا اعزازی با اشاره به مساله فراغت در ایران افزود: در ایران نیز شاید بتوان گفت توجه به فراغت از حدود اواخر دهه 80  آغاز شد. هرچند مساله فراغت زنان کمتر با دیدی جنسیتی، مورد توجه قرار گرفته است و در برخی از پژوهش ها تنها به تفاوت ها یا تشابهات گذران فراغت برای دو جنس اشاره شده است. در بحث اوقات فراغت تنها به حوزه خصوصی و هنجارهای عرصه عمومی توجه می شود تا به عنوان نمونه مشخص کنیم که آن چه که فراغت زنان است هم از لحاظ نوع گذران فراغت، هم از لحاظ تنوع و هم از لحاظ درکی که از آن می شود با فراغت مردان متفاوت است و این تفاوت ها در تحقیقات انجام گرفته در ایران به نمایش در می آید اما تحلیلی در مورد آنچه که به ساختار جامعه برمی گردد، دیده نمی شود.

وی گفت: فراغت زنان و مسایل آن بدون توجه به ساختار اجتماعی موجود در ایران قابل درک نخواهد بود. یکی از مسایل مهم در زمینه ساختار اجتماعی قدرت مردانه ای است که بر روی زنان جهت گذران فراغت اعمال می شود. ساختار نابرابری جنسیتی هم در عرصه عمومی و هم در عرصه خصوصی از طریق قوانین، هنجارهای اجتماعی، طبقه اجتماعی، قومیت، وابستگی مذهبی، تقسیم کار اجتماعی و خانوادگی، تفکیک جنسیتی، جغرافیای جنسیت (به معنای فضا – مکان) امکانات در دسترس و همچنین وضعیت خانوادگی تاهل و تجرد، چرخه زندگی، مراحل سنی و شرایط خانوادگی و بسیاری از عوامل دیگر تاثیر گذار است. 

وی با اشاره به نقش رابطه قدرت و فراغت ادامه داد: در این جا تنها به برخی از جلوه های قدرت مردسالاری که بر فراغت زنان سایه افکنده است نگاهی خواهیم داشت. در مواردی این قدرت تنها در حوزه خانواده است و در مواردی تنها در عرصه عمومی اما در اکثر موارد ترکیبی از هر دو عرصه با کمک یکدیگر امکانات فراغتی زنان را محدود می کنند. در این میان به خصوص عوامل اجتماعی، اقتصادی و چرخه زندگی زنان بسیار مهم است مثلا فراغت زن جوان متاهل دارای فرزند کوچک و خانه دار تحت قدرت هنجارهای اجتماعی (مادری)، نبود امکانات تحرک در یک جامعه پدرسالار (شرایط زندگی در شهر)، نبود درآمد مستقل (شاغل نبودن) و عوامل دیگری قرار دارد که عملا حوزه فراغتی او را مشخص می کند. در این رابطه قدرت مردانه هم از طریق خانواده و هم از طریق جامعه بر زنان اعمال می شود.

عضو انجمن جامعه شناسی افزود: از یک طرف فراغت زنان و هویت زنانه در رابطه با ظاهر جسمانی (فرهنگ بدن) همراه است و به نوعی زنان تشویق به انجام فعالیت هایی در جهت بهبود بخشیدن به ظاهر جسمانی خود می شوند مانند مصرف و رو آوردن به انواع مدها و خرید لباس های مختلف و هم چنین در رابطه با مسایل زیبایی بدن و گذراندن اوقاتی در سالن های زیبایی و نظایر آن و از طرف دیگر گذران فراغت زنان از طریق اعمال قدرتی که مانع از حضور و مشارکت در برخی فعالیت ها می شود؛ چه به صورت مستقیم و چه به صورت غیرمستقیم از طریق کمبود زمان و پول و هم چنین کمبود امکانات اجتماعی صورت می گیرد.

وی همچنین گفت: مهم ترین تاثیر ساختار قدرت مردانه (مردسالاری) بر گذران فراغت آن است که زنان اصولا ترجیح می دهند که در ان دسته از فعالیت های فراغتی مشارکت داشته باشند که از لحاظ زمان و مکان با نقش های تثبیت شده آنها انطباق داشته باشد. در زیر برخی از مفاهیمی که در پژوهش های فراغت زنان باید مد نظر قرار گیرند، معرفی می شوند:

هنجار اجتماعی تاکید بر همسری و مادری بخصوص در زمان دارا بودن فرزندان کوچک به این تفکر می انجامد که گذران هر نوع فراغت کم توجهی به فرزند است. نداشتن حق در مواردی بخصوص برای زنان خانه دار و مادر این احساس وجود دارد که آنان «حق» گذران فراغت به تنهایی  را ندارند زیرا باعث می شود که از کار خانه و یا نگهداری فرزند غفلت کنند. بخصوص اگر امکانات برای نگهداری دیگری از فرزند کم باشد و یا از طرف دیگر ساختار جامعه به نوعی باشد که مادر نتواند با فرزند کوچک به راحتی حرکت کند.

زنان فراغت2بدین ترتیب مشاهده می شود که گذران فراغت زنان بیشتر در محدوده خانواده و با اعضا خانواده و بیشتر به صورت گذران فراغت انفعالی است. هر چند که در مورد مهمانی های خانوادگی معمولا زنان از هر طبقه ای که باشند مسئول انجام فعالیت های مرتبط با مهمانی هستند تا دیگران فراغت داشته باشند. معمولا زنان کار می کنند تا سایرین دارای اوقات فراغت باشند مانند برگزاری مهمانی های خانوادگی یا دوستانه و یا اماده سازی برای تماشای جمعی تلویزیون. گذشته از آن که  فراغت زنان معمولا خانگی است اما یکی از فعالیت های محبوب زنان گذران فراغت انفعالی تماشای تلویزیون بخصوص سریال های آن است. این تمایل در رابطه با نوع کار خانگی و انزوای مرتبط با آن می باشد.

شهلا اعزازی افزود: نبود امکانات خانوادگی و اجتماعی نیز عامل دیگری است که زنان را وادار به رو آوردن به گذران فراغت خانگی می کند. چه در میان خانواده های مذهبی و چه با وابستگی کمتر مذهبی خروج زنان برای گذران فراغت یا با اجازه مستقیم شوهران است و یا با رضایت ضمنی آنان. در نتیجه در بسیاری از موارد با فراغت زنان خارج از خانه مخالفت می شود اما نکته ای که وجود دارد این است که برای خانواده های مذهبی امکان مخالفت با حضور در مراسم و جلسات مذهبی ندارد و بسیاری از زنان چه مذهبی و غیر مذهبی در جلسات مذهبی از هر نوع حضور دارند و باز هم به علت تفکیک جنسیتی در جامعه اکثر اوقات گذران فراغت خارج از خانه با هم جنسان صورت می گیرد. مانند شنا یا رفتن به پارک زنان. بدین ترتیب حلقه ای از روابط زنانه چه در خانه و چه خارج از خانه شکل می گیرد. سفرهای زنانه، تفریحی، زیارتی باید توجه داشت که در دوران گذشته نیز این حلقه زنانه وجود داشت هر چند که مکان امروزه تغییر یافته است.

نبود امکانات در عرصه عمومی: در مواردی از گذران فراغت خارج از خانه به دلیل نبود امکانات مانند نبود وسیله حمل و نقل عمومی، نداشتن دوستی که با او زمان گذرانده شود، نبود زمان به علت کار خانگی، نبود امکانات اجتماعی نیز برای فراغت زنان مساله ساز است. قدرت در بعد جامعه یا به صورت مستقیم از گذران فراغت زنان جلوگیری می کند مانند عدم حضور در ورزشگاه ها  که یکی از انواع رایج گذران فراغت است و یا از طریق نبود نظارت بر روی امکان گذران فراغت عمومی و ایجاد فضاهای خطرناک شهری مانند پارک ها یا نبود وسایل حمل و نقل عمومی در ساعات پایانی شب، نبود باشگاه های ورزشی که در ساعات بعد ازظهر فعالیت کنند. در برخی از شهرستان های کوچک اصولا هیچ مکانی برای فراغت وجود ندارد.

این عضو هیات علمی دانشگاه در پایان گفت: آن چه که در این جا مطرح شد نگاهی کوتاه به چگونگی گذران فراغت زنان و مردان با یکدیگر بود. این تفاوت ها ناشی از وجود مردسالاری و قدرت مردان در جامعه و خانواده است که البته در بسیاری از موارد و با توجه به عوامل متعددی که در گذران فراغت دخیل هستند به خصوص سن و چرخه زندگی و منابع اقتصادی، تفاوت های اساسی را نشان می دهند. به نوعی که فراغت دختران جوان به خصوص اگر در جهت مقابله با هنجارهای مردانه باشد تفاوتی اساسی با مادران خود نشان می دهد. مناسب تر است که در پژوهش های مرتبط با فراغت که معمولا تفاوت ها و تشابهات بین دو جنس مطرح می شوند به چرایی این تفاوت ها برسند. گروه مطالعات زنان سعی دارد که در این جلسات از آنانی که در این حوزه فعالیت داشته اند دعوت به عمل آورد تا نتایج تحقیقات آنان و ضرورت تاکید بر داشتن دیدگاهی جنسیتی در موقع تحلیل داده ها مطرح شوند تا آن چه که زنان را در کلیه رفتار خود دچار محدودیت می سازد و در عین حال موجب فراهم آوردن پدیده هایی می شود که در مواردی از آن به عنوان نابهنجاری نام برده می شود، بیشتر و دقیق تر شکافته شود.

در بخش دوم این نشست فاطمه موسوی تغییر تاریخی نحوه گذران اوقات فراغت زنان در ایران را بیان کرد. او در ابتدای سخنان خود با اشاره ای به ادبیات نظری سبک زندگی و اوقات فراغت عوامل تعیین کننده نوع و مدت گذران اوقات فراغت گفت: محل جغرافیایی سکونت، شیوه معیشت (شهر، روستا، ایل) طبقه اجتماعی، جنسیت، سن و مسیر زندگی و البته دوره تاریخی از عوامل تعیین کننده فراغت هستند.

این پژوهشگر حوزه زنان ادامه داد: در دوره قاجار جامعه ایران یک جامعه سنتی است و صرف نظر از جزئیات کوچک، همان ویژگی های ساختاری جامعه عصر صفوی و غزنوی و حتی سامانی را دارد. به جامعه قاجار اشاره می کنیم چون نزدیک ترین دوره به ایران صنعتی است و منابع مکتوب از جمله سفرنامه های فرنگی و خاطرات رجال درباره زندگی اجتماعی به خصوص وضعیت زنان بیشتر از سایر دوره های تاریخی، در دسترس است.

وی افزود: در جامعه سنتی ایران در عصر صفوی و قاجار نحوه گذران اوقات فراغت با جامعه در حال گذار عصر پهلوی و شرایط شبه مدرن فعلی تفاوت داشته است. مهمترین تفاوت جامعه پیشاصنعتی و مابعد صنعتی به مبهم بودن مرز کار و فراغت مربوط است. بیش از نیمی از جامعه سنتی ایران، کشاورز بودند و وابسته به زمین و روال تکرار شونده فصل ها، کار و فراغت آنها را طبیعت مشخص می کرد. البته جشن های ملی مانند نوروز یا دینی مانند عید قربان یا عزاداری محرم، یا رویدادهای خانوادگی مثل عروسی، تولد نوزاد یا حتی مرگ و سوگواری فرصت هایی بودند که فرد را از کار روزمره منفک می کردند و مقوم همبستگی اجتماعی هم بودند.

وی با اشاره به مشخصه دوم نحوه گذران اوقات در جامعه سنتی گفت: نقش مهم دین در تمام عرصه های زندگی است که شامل اوقات فراغت هم می شود. از یک طرف غلبه سپهر دینی باعث می شد تا اموری چون زیارت، عزاداری، روضه، تعزیه و رفتن به قبرستان پسندیده ترین اشکال گذران اوقات فراغت باشند و دوم اینکه از نظر محتوایی بسیاری از امور به دلیل آنچه بطالت یا رفتارهای دور از شان و وقار فرد مسلمان دانسته می شدند، کنار گذاشته شوند مثلا تحرک بالای بدنی و اموری مثل رقص و موسیقی یا ورزش و اصولا رفتارهای هیجانی به خصوص برای زنان مکروه دانسته شوند. اموری چون رقص و آواز کار گروه های حرفه ای کوچک بود که وظیفه سرگرم سازی در مراسم عمومی و خصوصی را به عهده داشتند و به دلیل همان مذمت فرهنگی، جزو گروه های پست اجتماعی محسوب می شدند.

مشخصه سوم نحوه گذران اوقات فراغت در جامعه سنتی محدودیت فضاهای فراغتی تخصصی و حرفه ای است. در زمان های خاص و بنا به مناسبت، میدان اصلی شهر تبدیل به مکان برگزاری جشن، نمایش حیوانات یا حتی مسابقات می شد ولی فضاهای فراغتی دائمی به مکان هایی مانند قهوه خانه محدود بودند. به همین دلیل فراوان ترین شکل گذران اوقات فراغت در جامعه سنتی، یکجا نشستن و گپ زدن با خانواده و دوستان بود حتی تفرج در طبیعت، محدود بود به اینکه در باغ یا کنار جوی فرشی بندازند و به تماشا و گفتگو بنشینند.

چهارمین مشخصه نحوه گذران اوقات فراغت در جامعه ایران، تفکیک فضاهای عمومی بر حسب جنسیت بود. زنان در اندرونی خانه می ماندند و جز همجنسان و محارمشان امکان دیدار یا گفتگو با مرد دیگری را نمی یافتند. در هنگام حضور در عرصه عمومی هم با حجاب کامل، چادر، چاقچور و روبنده حضور داشتند و هیچ مردی ( به جز خواجگان درکنار زنان اشرافی) در خیابان یا حتی گردش در باغ آنها را همراهی نمی کرد. حتی در موقعیت هایی مثل زیارت شاعبدالعظیم و سیزده به در، گروه های کوچک و بزرگ زنان و کودکان بدون حضور مردان در انظار عمومی ظاهر می شدند.

این عضو انجمن جامعه شناسی در ادامه بحث خود درباره فراغت زنان در جامعه سنتی گفت: از آنجا که وظیفه انجام امور خانه تماما به عهده زن بود، اوقات فراغت محدودتر از زمان فعلی ما بود. زن ساعتها وقتش را برای آماده کردن مواد غذایی و پختن غذا و گاه شیرینی می گذراند، ظرفها و لباس ها را با دست می شست، اتاق ها را می روفت و اگر وقتی می یافت، لباس می دوخت و گلدوزی می کرد. آنچه درباره نحوه گذران اوقات فراغت زنان عصر صفوی و قاجار می دانیم محدود به گزارش سفرنامه نویسان فرنگی از مشاهداتشان است که بیشتر به زنان طبقه بالا و متوسط شهری محدود است. بنا بر این مشاهدات، زنان طبقه بالا که وظیفه امور خانه داری و بچه داری را نداشتند به هنرهایی مانند نقاشی، موسیقی، خطاطی می پرداختند، حتی گزارش هایی از مسابقات اسب سواری و تیراندازی در حرم شاهان صفوی نیز وجود دارد. موارد بسیاری هم از اشتغال بانوان دربار قاجار به نقاشی و شاعری گزارش شده است.

با این حال مشخصه اصلی اوقات فراغت زنان درباری، کم تحرکی آنها و اشتغالشان به کشیدن قلیان بوده است. مجالس زنانه که معمولا از صبح تا شام طول می کشید با اجرای نمایش، صرف غذا و کشیدن قلیان همراه بوده است. زنان طبقه متوسط شهری بیشتر به مهمانی های زنانه کوچکتر و کمتر تجملی می پرداختند. حتی رفتن به حمام تبدیل به یک مراسم طولانی می شده که حدود ۱۲ ساعت طول می کشید و محدود به شستشوی بدن نبود بلکه با حنا گذاشتن موها، آرایش و پیرایش، صرف غذا و قلیان کشیدن همراه می شد. بقچه حمام هر زن بسته به طبقه اجتماعی و مکنت شوهرش، مفصل یا مختصر بوده و نوعی قرار اجتماعی بود که در ماه فقط یکی دوبار در حمام عمومی تکرار می شد(فقط چند خانواده اشرافی، دارای حمام در خانه بودند که به دلیل قیمت سوخت و مشکلات پر کردن آب خزینه، با برنامه قبلی و در زمان های خاص مورد استفاده قرار می گرفت).

این محقق تاریخ اجتماعی افزود: بازارگردی از تفریحات مهم محسوب می شده است. اما پسندیده ترین نحوه گذران اوقات فراغت پرداختن به زیارت و سایر مناسک دینی بود. البته رفتن به سفرهای زیارتی مشهد و نجف و کربلا محدود بودند چون زنان مجبور بودند بر کجاوه بنشینند، راه ها ناامن بودند و خطر راهزنان وجود داشته و سفرهای زیارتی چندین ماه به طول می کشیدند و شاید در طول عمر یک زن، فقط یکی دوبار انجام می شدند. حتی رفتن از تهران به قم و زیارت حضرت معصومه که مورد اقبال زنان بود نیز سه روز طول می کشید. تنها زیارت شاعبدالعظیم بود که به دلیل وجود ماشین دودی سفر زیارتی یک روزه محسوب می شد. در نتیجه زنان بیشتر به زیارتگاه هایی داخل شهر اقبال داشتند و زیارتگاه هایی بودند که فقط مختص زنان بودند و مردان حق ورود نداشتند مثل بی بی شهربانو در نزدیکی تهران، مسجد بی بی زبیده در نجف آباد اصفهان و آنچه امروز به عنوان مقبره کوروش می شناسیم تا ۱۰۰ سال پیش با نام مقبره مادر سلیمان، زیارتگاه زنان بود.

رفتن به روضه وتعزیه به شدت مورد اقبال زنان شهری عصر قاجار بوده است به سه دلیل: اول اینکه از نظر ارزش های فرهنگی مقبول بودند و زنان هر زمان از شب و روز می توانستند به این بهانه از خانه خارج شوند و در بیرون از خانه رفت و آمد کنند. دوم آنکه تفریح بدون هزینه ای بوده است و سوم اینکه با تجربه سوگ در زندگی شخصی زنان، هماهنگ بود. مرگ فرزند و خواهر و برادر تجربه زیسته همگانی در سال های جوانی زنان بود و شرکت در مجالس سوگواری برایشان تسلی خاطر فراهم می کرده است.

فاطمه موسوی با اشاره به عصر پهلوی ادامه داد: تغییرات اجتماعی پس از انقلاب مشروطه و علاقه به مظاهر تمدن غرب باعث تغییراتی در نحوه گذران اوقات فراغت شد. با ایجاد کارخانه ها و ادارات دولتی، مرز بین کار و غیر کار در شهرها پررنگ تر شد و ساعات اوقات فراغت معنا یافت. دوم اینکه نحوه گذران اوقات حرفه ای تر شد و با اقبال به مظاهر تمدن غربی، مکان های حرفه ای گذران اوقات فراغت مانند رستوران، سینما، تئاتر و ... رفتارهایی چون مطالعه روزنامه به وجود آمد. سوم اینکه گفتمان سلامت مورد توجه قرار گرفت و بازی های هیجانی و مبتنی بر تحرک بیشتر و ورزش هایی مانند فوتبال مورد توجه قرار گرفتند و بعد از مدتی رواج یافتند. اما اینها همه مختص مردان بود، نحوه گذران اوقات فراغت زنان چه تغییراتی کرد؟

گذشته از زنان طبقه اشراف که سرگرمی های خود از جمله مصرف کالاهای فرنگی و حتی سفرهای خارجی را به عنوان سبک زندگی خود داشتند، زنان طبقه متوسط و پایین همچنان مشغولیت به اموری چون زیارت را ارج می گذاشتند و رایج ترین شیوه گذران اوقات فراعتشان، شرکت در مهمانی های زنانه و خانوادگی بود اما به تدریج تفکیک جنسیتی در فضاهای عمومی کم رنگ شد تا آنجا که دیگر گذران اوقات فراغت به شکل خانوادگی و با همراهی مردان معمول شد. در دوره پهلوی دوم و دهه شصت جمهوری اسلامی شاهد خانواده هسته ای پراولاد هستیم و هر زن معمولا هفت یا هشت فرزند قد و نیم قد داشت که اوقات فراغتی نمی گذاشتند و زنان ناچار به این گردش ها و مهمانی های خانوادگی هم محدود می شدند. در این مهمانیها معمولا سه نسل حضور داشتند و کمبود وسایل نقلیه شخصی، باعث می شد رفتن به گردش و مسافرت و پیک نیک آداب خاصی داشته باشد. در این گردش ها با وجود معاشرت زن و مرد نامحرم در جمع خانوادگی، تقسیم کار جنسی باقی بود، زنان از قبل غذا می پختند و خوردنی ها را تدارک می دیدند و همراه با سایر وسایل تا محل اتراق در باغ یا دشت حمل می کردند و همچنان وظیفه رتق و فتق امور و پذیرایی از مردان را به عهده داشتند.

این پژوهشگر حوزه خانواده افزود: جامعه شهری امروز ایران، خانواده هسته ای کم اولاد است و کار خانگی به لطف تکنولوژی خیلی سبکتر شده، مواد غذایی آماده و در دسترسند، لباسها دوخته و آماده، و به جای هفت هشت تا بچه قد و نیم قد، یکی دو تا بچه بیشتر نیستند که بعد از رسیدن به سن مدرسه مراقبت کمتری می خواهند این باعث می شود زنان هر روز ساعاتی را به عنوان اوقات فراغت داشته باشند. از طرف دیگر امکانات و فضاهای فراغتی نیز بیشتر، ارزان تر، در دسترس تر و متنوع تر شده اند. در فضاهای فراغتی داخل کشور بعد از انقلاب نوعی از تفکیک جنسیتی فضاهای گذران اوقات فراغت هم به وجود آمد. فضاهایی مثل رستوران، سینما و پارک را می توان به طور خانوادگی استفاده کرد اما ملزم به پوشش رسمی زنان است. همچنان روابط خانوادگی پر رنگ است اما به دلیل اصرار به تفکیک جنسی فضاهای عمومی در جمهوری اسلامی، درصد مهمانی های زنانه و دوستانه و حتی سفرهای زیارتی زنانه افزایش یافته است و فضاهای فراغتی کاملا زنانه و سرگرمی هایی چون استخرپارتی هم شکل گرفته است که به نوعی شکل مدرن همان قرار حمام عمومی در عصر قاجار است.

مسافرت به خارج از کشور آسان تر و ارزان تر شده و دیگر برای طبقه متوسط شهری رویا نیست. همانطور که طبقه پایین شهری هم توانسته به اتومبیل دسترسی پیدا کند و به مسافرت و گشت و گذار خارج از شهر برود. گردش و مسافرت داخلی را می توان کم جمعیت تر برگزار کرد و آن را فقط به خانواده کوچک محدود کرد. در این مسافرتها و مهمانی ها به نسبت پنجاه سال قبل، تقسیم کار جنسی اندکی کمرنگ شده و مردان هم بخش کوچکی از امور را انجام می دهند، لااقل در پیک نیک، دنبال تهیه جوجه کباب هستند.

موسوی ادامه داد: امروزه در جامعه شهری، به خصوص شهرهای بزرگ، سرگرمی های فردی بیشتری در دسترس هستند. ورزش و تحرک برای حفظ تناسب اندام به شدت مورد توجه قرار گرفته است. کلاسهای هنری مثل چرم دوزی، مرواریدبافی، ساختن زیورآلات بدلی، نقاشی روی شیشه و ... بسیار متنوع هستند. امکاناتی مثل اینترنت و گوشی های هوشمند فرصت های متنوعی برای گذران اوقات فراغت مجازی پیش آورده و به زنان فرصت فعالیت های بسیاری از نوشتن وبلاگ تا گذاشتن عکس سفره ناهار در اینستاگرام را فراهم کرده. گذران اوقات فراغت در فضای مجازی با فعالیت های دیگر گذران اوقات فراغت، تفاوت ماهوی دارد. فعالیت های مجازی کاملا شخصی است و زن نیازی ندارد که خانه را ترک کند یا در یک زمان مشخص روز و مرتب به آن بپردازد. از این مهمتر، زن می تواند گمنام بماند و چنین فعالیت هایی را حتی از همسر و سایر اعضای خانواده خود پنهان کند. این فرصت ها و امکانات جدید تکنولوژیک، تبعات خاصی خواهند داشت. توصیف دقیق وضعیت و تبعات این تغییرات اجتماعی در نحوه گذران اوقات فراغت زنان، موضوع نشست های آتی گروه مطالعات زنان است.

 

زنان 96.10.25در دومین نشست گروه مطالعات زنان با موضوع «فراغت و زنان» که در تاریخ 25 دی ماه 1396 در سالن جلسات انجمن جامعه شناسی ایران برگزار شد، ابتدا بهاره بهارفر مدیر مسئول پایگاه خبری «خبر ورزش زنان» به بحث در زمینه جایگاه ورزش در اوقات فراغت زنان پرداخت.

او گفت: ابتدا باید ببینیم از چه زمانی اوقات فراغت مهم شده است؛ چرا که امروزه اوقات فراغت جزو شاخص های سلامت و کیفیت سبک زندگی است. در یک نگاه کلی و اجمالی از سال های 1920 و 1930 در اروپا و آمریکا به بحث اوقات فراغت توجه شد و حتی پژوهش‌هایی انجام گرفت، در ایران از حدود 1340 ه.ش اولین پژوهش ها در حوزه اوقات فراغت انجام شد. کلاَ زمان زندگی روزانه هر انسانی سه بخش است، بخشی از آن صرف امور زیستی مانند خوابیدن و خوردن می شود، بخشی از زمان صرف کار کردن می شود و بین این دو، زمانی است که صرف امور فراغت می شود که شیوه گذراندن این اوقات فراغت مستقیماَ با شیوه زندگی فرد در ارتباط است و سطح کیفیت زندگی فرد را نشان می دهد. از این رو ‌امروزه در جهان به عنوان یکی از شاخص های کیفیت زندگی مطرح است. در ایران امروز ساختار جمعیتی کشور، یک ساختار جوان است و این جمعیت جوان به نسبت سایر گروه های سنی (کودکان، سالمندان و...) بیشترین زمان را برای گذران اوقات فراغت دارند و همین جمعیت جوان اهمیت موضوع اوقات فراغت در کشور و چگونگی مدیریت و برخورد با آن را نشان می دهد (به خصوص که نیمی از پیکره این جمعیت را زنان تشکیل می دهند). با یک نمونه تحقیقی بحثم را ادامه می دهم. اخیراَ تحقیقی در 19 شهر بزرگ اروپایی نشان می دهد زنان بیشتر از مردان ساعات خود را صرف فعالیت های ورزشی و بدنی می کنند در حالی که قبل تر مردها بیشتر ورزش می کردند. این مقایسه نکاتی را به ما می گوید از جمله این که شیوه گذران اوقات فراغت فرد تحت تاثیر عوامل بزرگتری مثل فرهنگ و امکانات اجتماعی در دسترس در فضای موجود و همینطور جنسیت است. مثلاَ تحقیقی در کویت (که در حوزه مسائل فرهنگی به ما نزدیک تر است) در سال 1996 نشان می دهد که 40 درصد زنان ترجیح می دهند در خانه بمانند و فقط 7 درصد از آنان اوقات فراغتشان را در بیرون خانه می گذرانند. نکته مهم درباره این آمارها اینست؛ گذران اوقات فراغت ربط مستقیم با سبک زندگی دارد و سبک زندگی ربط مستقیم با فرهنگ دارد و فرهنگ به وسیله سیاستهای اجتماعی کنترل می شود و امکان ظهور می یابد.

بهارفر، محقق حوزه ورزش زنان افزود: در سطح جهانی ما با سیاستگذاری ها و مدیریت اوقات فراغت روبه رو هستیم. ما در نحوه گذران اوقات فراغت خود مدیریت می شویم بدون اینکه متوجه آن باشیم. در واقع چگونه گذراندن اوقات فراغت ما در عین حالی که فکر می کنیم حاصل انتخاب آزادانه ماست ولی اصلاَ اینطور نیست .در حقیقت ما تحت تأثیر مدیریت ظریف و هوشمندانه صنایع فرهنگی هستیم که حق انتخاب‌های ما را محدود می کنند. صنایع فرهنگی با خود القائات فرهنگی دارند و ما و انتخاب هایمان را تحت تأثیر قرار دهند. از این میان رسانه ها و در صدر آنها تلویزیون مهمترین اهرم این صنعت فرهنگی هوشمند برای تأثیر گذاشتن بر ما هستند.حالا به جامعه خودمان نگاه کنیم و ببینیم صنعت فرهنگی که این رسانه ها در سبک زندگی و چگونگی گذراندن اوقات فراغت زنان به ما می دهند چگونه است! از طرفی سبک زندگی 60 هفتاد درصد زنان ما در خانه ماندن و سریال تماشا کردن است، نه فقط تلویزیون ملی که شبکه های برون مرزی مثل جم و فارسی وان و ... در واقع تماشای سریال شکلی از گذران اوقات فراغت شده که هم خوشایند است، هم کم هزینه و هم کم زحمت!برای سیاستگذاران هم این شکل کم هزینه و تولید انبوه محصولات فرهنگی مطلوب است.

در حوزه مدیریت فرهنگی در کشورهایی چون آمریکا، استرالیا یا کانادا می بینیم که به شکل تعجب آوری هزینه می کنند تا مردم ورزش کنند، آنها به این درک رسیدند که تحرک بدنی بیماری ها و هزینه های درمانی و حتی آسیب های اجتماعی مثل اعتیاد را کم می کند. بیماری هایی مثل پوکی استخوان، افسردگی و...هزینه های دولت را افزایش می دهد و یک دولت هوشمند می فهمد که برای سلامت جامعه، باید برای تحرک بدنی افراد و ورزش هزینه کند تا در نهایت بسیاری از آسیب‌های اجتماعی و هزینه های درمانی کمتر شود. تحقیقات علمی نشان داده فردی که سه روز در هفته هر بار نیم ساعت بدود و زندگی سالم داشته باشد، هفت سال به عمرش اضافه می شود و از طرفی هزینه های درمان در دوره سالمندی هم کم می شود.از طرفی اگر از بحث کمبود منابع برای تخصیص بودجه به ورزش همگانی یا عدم درک ضرورت ورزش زنان به صورت عموم در جامعه بگذریم به آگاهی فرد از خودش و ضرورتهای مفید زندگی برمی گردیم، اینکه فرد چقدر خارج از القائات رسانه و فرهنگ و مدیریت فرهنگی می تواند حرکت کند، در واقع پرسش این است در این فضا خود فرد چه احساس مسئولیتی به خودش و سلامت بدنش دارد. تحقیقی در سال ۱۹۹۲در ژاپن نشان می دهد افراد 18 فعالیت اولی که برای چگونه گذراندن اوقات فراغت خود اعلام کرده بودند همه فعالیتهای ورزشی بوده است. می بینیم که ما در فرهنگ سازی برای اهمیت ورزش مشکل داریم و در هیچ فیلم و سریالی نمی بینیم که یک زن به صورت روزانه ساک ورزشی به دست بگیرد و در حال رفتن یا آمدن از باشگاه ورزشی باشد ولی به کرات مردان را با ساک ورزشی می بینیم. جدا از بحث رسانه ها، ما سازمان عریض و طویلی با عنوان ورزش همگانی داریم. امسال حجم بزرگی از بودجه ورزش به ورزش همگانی تخصیص یافت (تقریبا دو برابر شد) که امیدواریم به ورزش همگانی زنان هم تخصیص یابد. باید بپرسیم سازمان ورزش همگانی چقدر به ورزش زنان اهمیت می دهد؟ در حال حاضر باشگاههای ورزشی ما تنها در سانس های صبح و نهایتاَ تا ساعت پنج عصرتنها برای استفاده خانم هاست که خودش محدودیت زیادی برای ورزش کردن زنان محسوب می شود، در واقع سرانه فضای ورزشی برای زنان بسیار کم است که این امر باید کم کم تبدیل به مطالبه جدی زنان شود. در مورد فضاهای ورزشی عمومی شبیه پارک ها هم که تفکیک جنسیتی قائل شده ایم (مثلاَ در بوستان بهشت مادران) آنقدر این فضاها محدود و کم هستند که عملاَ نمی توان آنها را در رده آماری قرار داد، در واقع یک نمونه و مدل هستند تا یک طرح اجرایی جدی و در حال گسترش.

این محقق حوزه مطالعات زنان افزود: از طرفی ما هنوز الگوی زن ورزشکار برای مان ارزش نشده است. در میان الگوها و اسطوره های زمانه ما حتی یک مورد زن ورزشکار نمی بینیم و این بحث مهمی است، شاید در ذهن ما اسطوره های دینی یا شاعران و شخصیت های ادبی زن وجود داشته باشند ولی هیچکدام ما از حاضران در این جلسه، در ذهن خود اسطوره یک زن ورزشکار نداریم، پس کودکان ما هم چنین اسطوره ای نخواهند داشت و با فرهنگ مسلط و مدیریت فرهنگی همسو می شود. شاید اسطوره هایی در سطح معنوی یا عرفان داشته باشیم اما در بعد جسمانی و مدیریت بدن (که تبدیل به یک محور فرهنگ جهانی شده است) الگویی نداریم که این خود جای بحث دارد.

خلاصه اینکه اوقات فراغت زنان مثل سایر پدیده های اجتماعی با یک سری متغیرها تعامل دارد. از سطح کلان تا خرد و ما باید بیشتر از آنکه به دولت تکیه کنیم و منتظر امکانات بمانیم خودمان بخواهیم و حرکت هایی نشان دهیم و الویت ها و الگوهای ذهنی را تغییر دهیم که امیدوارم زودتر اتفاق بیفتد. در بحث اوقات فراغت پارامترهایی مثل سن، تأهل، اشتغال و طبقه اجتماعی وجود دارد که شرایط افراد را خیلی متفاوت می کند. زنی که در قسمت مرفه شهر زندگی می کند خیلی متفاوت است با زنی که در گوشه شهر در تأمین معاش روزانه خود مانده است. اگر بخواهیم ورزش را بخشی از زندگی روزمره قرار دهیم باید فرهنگ سازی کنیم. بسیاری از دردهای جسمانی خانمها مثل کمردرد و... که نیاز به فیزیوتراپی دارند به دلیل نداشتن ورزش است که باید در دوره درمانی فیزیوتراپی عضلات کمتر یا زیاد استفاده شده را تحریک کرد تا به کارکرد عادی برگردد. الان ورزش تا حدود زیادی تبدیل به یک کالای فرهنگی لوکس شده است. گرایش دختران جوان ما به ورزش به جای اینکه از یک گرایش درونی و نگاه عمیق باشد به جای اینکه ورزش را ابزاری بدانند که کمک می کند تا سن هفتاد - هشتاد سالگی سلامتشان تامین شود ورزش را برای این می خواهند که شیک باشند یا فقط خوش اندام بشوند و نه بعد واقعی سلامت جسم و روان! الان سیطره شبکه های مجازی آنقدر شدید شده که گاهی به وحشت می افتم و آرزو می کنم ای کاش اینستاگرام نبود. شاید سلامت جسم و روان بیشتر بود. یک جورهایی ما کپی بدی از همه چیز هستیم . ورزش یک وسیله خودنمایی شده نه یک سبک زندگی برای همه عمر و دوری از مشکلات سلامت مثل پوکی استخوان، کمردرد، افتادگی مثانه در اثر زایمان یا اضافه وزن و ... این اتفاق برمی گردد به نداشتن همان الگوهای ذهنی. سالها پیش در دوران تحصیلات راهنمایی من، کمبود وسایل ورزشی داشتیم، یک توپ بود و چهل دانش آموز. الان تعداد توپها بیشتر است اما آگاهی جایگاه ورزش در زندگی را ایجاد نکردیم، امکاناتی برای ورزش همگانی و کم هزینه برای آحاد مردم به خصوص زنان ایجاد نکردیم. محدودیت ها و نبود آزادی انتخاب در گذران اوقات فراغت یکی از پارامترهای مهمی است که نشان می دهد در چه جور جامعه ای زندگی می کنیم و فرهنگ سازی صنعتی ما را به کدام سمت می برد. گاهی ما انتخاب هایی داریم بدون اینکه بفهمیم جبر سیاست های کلان هستند که انتخابهای ما را انتخاب کرده اند نه خودمان. در حقیقت ما گاهی قدرتی برای انتخاب کردن نداریم و در مسیری که برایمان چیده شده است فقط حرکت می کنیم .

بهارفر تاکید کرد: در واقع حلقه گمشده ورزش در اوقات فراغت زنان جامعه امروز ایران حلقه واسطی است بین خواستن زنان و درک داشتن بدن و تنی سالم در کنار روحی سلامت به عنوان یک ضرورت در زندگی فردی و حتی خانوادگی شان و وجود یک سیاست کلان که مروج و مشوق ورزش همگانی برای زنان باشد. سیاستی کلان و مؤثر در این حوزه که این روزها در نبود مدیریت فرهنگی صحیح و کارآمد شرایط فعلی را در کارزار ورزش همگانی زنان بوجود آورده است. مطلب مهم در این میان این است تا زنان جامعه باور نداشته باشند که ورزش چه کمک هایی می تواند به آنها در ارتقا سطح کیفی زندگی شان کند و چقدر جسم و روان شان را می تواند سلامت نگه دارد و تا زمانی که خودشان نخواهند در اوقات فراغت خود انتخاب های اول را به ورزش کردن اختصاص بدهند، این موضوع نمی تواند تبدیل به یک نیاز و سپس الویت و مطالبه شود و تا چنین اتفاقی نیفتد تغییری در ساختارهای کلان رخ نخواهد داد و همچنان در جهت سیاست فرهنگی اعمال شده بدون آنکه بدانیم راه باطل خواهیم پیمود، هر چند که نباید از اعمال کنترل دولت‌ها در چگونه گذراندن اوقات فراغت آحاد مردم شان و صنایع فرهنگی که هوشمندانه طراحی و پرداخته می شود غافل ماند، هر چند که اگر هوشمندتر باشند خواهند دانست گرایش زنان و کلاَ مردم یک جامعه به سمت ورزش بسیاری از آسیب‌ها و هزینه ها من جمله هزینه های درمانی را در سطح کلان برای دولت‌ها کاهش می دهند و آنها را به سمت داشتن جامعه ای سالم و شاد هدایت می کند.

سخنران دوم این نشست، مژگان دستوری نیز به بحث «جایگاه مناسک دینی در گذران اوقات فراغت زنان» پرداخت و گفت: مشارکت دینی معمولاَ تابعی از مناسبات حاکم بر زندگی و وضعیت اجتماعی و فرهنگی افراد است و به عبارتی بازنمای حیات و وجدان جمعی و نظام اخلاقی مشترک آنهاست. بر اساس این مطالعه ويژگي هاي اجتماعي –فرهنگي زنان با اشكال گوناگون مناسك عزاداري مذهبي زنان ارتباط تنگاتنگ دارد. از عصر صفویه با نفوذ و گسترش شيعي گري در جامعه ايراني، مناسک و عزاداری در عرصه عمومی هم متداول شد اما به دلیل ساختار اجتماعی جامعه سنتی که زنان زیر سلطه مردان بودند و موقعیت آنها بر اساس موقعيت اجتماعي مردان تعيين مي شد، مشارکت مذهبی زنان تابع مناسك و عزاداري‌هاي مذهبي مردانه و در حاشيه آن بود. گزارش اغلب سفرنامه نويسان نشان مي دهد كه مشاركت زنان درعزاداري ها، در یک تاریخ طولانی تنها در حد يك توده تماشاگر، گريه كننده و حاشيه اي بوده است. اما از دوره مشروطه به اين سو با تغییرات اجتماعی که به وجود آمد، جایگاه زنان حتی در بین افراد مذهبی هم تغییر کرد. به علت محدودیت های فرهنگی، مشارکت زنان در جلسات مذهبی عمومی و مخصوصاَ زنانه مهمترین و اساسی ترین مشارکت زن مذهبی به شمار می رفت که در عین حال فضایی با مناسبات عرصه خصوصی محسوب می شد. بعد از انقلاب اسلامی، زنان مذهبی نقش و جایگاه اجتماعی فعال تری پیدا کردند. غیر از عرصه های خصوصی در فضای عمومی به صورت عیان تر دیده شدند مثلاَ در همراهی با دسته های عزاداران خیابانی و نذری دادن های محلی و ...

این پژوهشگر حوزه زنان افزود: به موازات تغييراتي كه در ساختارهاي اجتماعي و فرهنگي جامعه به وجود آمده بود، با تعاملات گسترده فرهنگ جهانی و تغییر الگوهاي نگرشي و سبک زندگی، سليقه و ذائقه در انجام مناسك ديني هم متحول شد. از نيمه دوم دهه هفتاد به بعد، همگام با باز شدن نسبي فضاي عمومي به سوي تكثر آراء، مناسك و آيين هاي ديني، به عنوان بخشي از دين زيسته مردم و روش زندگی آنان، با تغييرات صوري و محتوايي بسياري مواجه شدند. به تدريج از اين زمان، در ميان عموم مردم صورت بندي هاي جديدي از هيئت هاي ديني به وجود آمد كه ساختار سنتي هيئت هاي پيشين را بر هم زده و اشكال نوین و خلاقانه ای داشتند. در مجموع با توجه موقعيت فرهنگي- اقتصادي زنان در جامعه کنونی، سه شكل ازهيئت هاي مذهبي زنانه قابل شناسايي اند: هيئت هاي سنتي، هيئت هاي عامه پسند نوين و هيئت هاي معرفت گرا. این جلسات به دليل نقش مهمي كه در حيات فرهنگی زنان دارند، در مقايسه با جلسات مردانه از تنوع بيشتري برخوردارند. از انواع آن مي توان روضه خواني و مداحي- وعظ و خطابه- سفره هاي نذري- زيارت نامه خواني- نقل احكام- تفسير قرآن و بزرگداشت مناسبت ها را نام برد كه هركدام كاركرد خاصي دارند. شايد اين جلسات یکی از فضاي غيرخصوصي و غيرخانوادگي باشد كه چون مردان به آن راه ندارند، زنان می توانند در آنها به عنوان مشارکت اجتماعی حضور داشته باشند. مي تواند فضايي براي گردهم آمدن و گفتگو را فراهم كند (شاید اهمیت کارکردهای ثانویه آن در زندگی زنان سبب تنوع در اشکال این مجلس شده است).

دستوری، گزارشی از نتایج مطالعه خود در زمینه هیات های مذهبی زنانه ارائه کرد و گفت: در این تحقیق سه شکل از هیات های مذهبی را به تیپ ایده آل ساختم: در هیأت های مذهبی سنتی زنان عموماً يك رويكرد سنتي و پایبندي شديد و گاهی متعصبانه به برخي از احكام فقهي و دستورات شرعي دارند و ویزگی های آنها بر اساس نتایج این تحقیق این است که اغلب زنان مسن، خانه دار، کم سواد یا بی سواد و برخی (اندک) هم تا سطح دیپلم و نوع پوشش چادر یا پوشش مانتو ساده و یکنواخت بدون هیچ گونه آرایش و پیرایش و به لحاظ اعتقادی هم به اصول دینی و عرف سنتی پای بندی سفت و سخت دارند به گونه ای که چنانچه کسی از این حدود فراتر برود مورد امر به معروف و نهی از منکر قرار می گیرد. هیات های مذهبی سنتی دارای هنجارهای مکانی و زمانی ثابت هستند. یعنی در مکان مشخص که اغلب در منازل شخصی یا حسینه ها برگزار می شوند و به صورت دوره ای و یا دهه ای، اين مراسم داراي ساختار سخنران/مداح بوده و برای محتوای خود، چارچوب های خاصي دارند. استقبال زنان از بخش ادعيه خواني و سخنراني و بخش های مناسکی مثل نماز قضا، نماز صاحب الزمان و ذكر صلوات يا خواندن ادعيه گوناگون است و بخش مداحي و مرثيه خواني (روضه خواني) عنوان بخش حاشيه اي اين مراسم محسوب مي شود. در بخش سخنراني ها اغلب به بيان احكام و مسائل فقهي، شرعي و اخلاقي پرداخته و بيان احكام بانوان، مسائل شرعي مربوط به همسرداري، حجاب.... از جمله مهمترين موضوعات سخنرانی دراين هیأت ها محسوب می شود. همچنین در کنار مراسم، طرح برخی موضوعات به جنبه سرگرمی و تفریحی مراسم برای زنان اضافه می کند مثل موضوعات مورد بحث در قبل و بعد از مراسم در ميان اعضاء، تشرف به سفرهاي زيارتي يا گزارش و اخباري از ساير مجالس ديني است و همچنين طرح موضوعاتي در خصوص امور خيريه مثل تهيه جهيزيه و اعانه براي مستمندان و بیماران ... و یا موضوعات اقتصادی مثل صندوق های قرض الحسنه و بعضاَ زنانی که کالاهایی را برای فروش ارائه می کنند.

در هيات هاي عامه پسند زنانه، برخلاف نمونه هاي سنتي و مسجدي، دايره مخاطبان، طيف هاي گسترده اي از اقشار، طبقات و سنين، اعم از پير و جوان، خانه دار، شاغل، با سطح سواد و تحصيلات مختلف را دربرمي گيرند و بسته به محله برگزاري هيأت، طبقات اقتصادی متفاوت درآن مشارکت دارند. ولی به شکل چشمگیری حضور جوانان به خصوص در استقبال از بخش مداحی های مراسم مشهود است. شركت كنندگان اغلب حجاب غيرسنتي و پوشش غيرچادر دارند. ضمن آنكه تيپ و ظاهر آنها بسيار مد روز، آراسته، با لباس هاي متنوع و رنگارنگ جديد امروزي است كه چندان شباهتي با هنجارهاي متداول در هيأت هاي سنتي و قديمي تر ندارد. حضور زنان با حجاب و پوشش چادر در مجالس و هيأت هاي عامه پسند، بسيار كمتر از ساير هيأتها است. میزان تحصيلات مخاطبان اين هیأت ها پراکندگی زیادی دارد. به نحوی كه از بي سواد تا ليسانس و حتی در موارد اندکی هم با تحصیلات بالاتر، از این نوع مجالس استقبال می کنند. تحصيلات اكثر شركت كنندگان به طور متوسط ديپلم است و اغلب آنان زنان خانه دار هستند؛ و این هیأت ها هم متناسب با میزان فراغت زنان به صورت مرتب ماهانه و دهه¬ای برگزار می شود و زمان بندي منظم دارند. مگر آنكه به صورت مجالس نذري باشند. هيات‌هاي زنانه عامه پسند به لحاظ مكاني در حسينيه هاي شخصي و منازل و برخي مكان ها كه سابقأ صرفأ كاركرد خدماتي و بهداشتي داشتند؛ مانند مركز توان بخشي معلولين و بهزيستي برگزار مي شوند.

او اضافه کرد: ساختار مرسوم «واعظ-مداح » در هيأت هاي سنتي تغییر شکل یافته و در هیأت های عامه پسند بر اساس ذائقه گروه به مداح- نوازنده تبدیل می شود. حتي در برخي موارد ارائه هنر نوازنده و جنبه هاي زيبايي شناسانه مراسم در اولويت قرار مي گيرد .حضور مداحانی با لباس هاي مجلسي و رسمي و اجرای مداحی همچنین نوازندگان الات موسیقی مانند طبل، سنج، دف و حتی دنبک و نی با لباس هايي فاخر و امروزي و شال هاي حرير رنگي و ظاهري كاملاً آراسته و شيك و همچنين نيز با لباس هاي يك دست و با رنگ های شاد مانند سفيد، سبز و .. بخشی از جنبه های زیبایی شناسانه و نمایشی این نوع مراسم است. برخلاف هيأت هاي سنتي، كه وجه عاطفی غالب آن سوگوارانه و عزاداری است؛ در اين دسته از هيأت ها موضوع اغلب برنامه ها، مولودي خواني است. در اين مجالس بخش اصلي مراسم «مداحي» است؛ دین فقط در بعد احساسی و عاطفی اش خلاصه می شود و مخاطبان نيزبه صورت فعال و هيجاني در مراسم شركت مي كنند شور وهيجان اين مراسم به ويژه در مناسبت هاي جشن و شادي بسيار زياد است و اغلب با ذكر ائمه و يا ذكرهاي مقدس، هيجان و احساسات بسيار بالايي برانگيخته مي شود.

در هیات های مذهبی معرفت گرا، طبقه دیگری از زنان که از سرمایه های فرهنگی و اقتصادی بیشتری برخوردار هستند (زنان با تحصیلات بالاتر و شاغل و بعضاَ با مشاغل تخصصی از تمامي گروه هاي سني، اما بيشتر جوان و ميانسال) حضور دارند. در این هیأت ها هم همانند هیأت های عامه پسند، پوشش زنان کمتر سنتی است. این هیأت ها اغلب در مناطق مرفه تر شهر تهران برگزار می شوند و اعضاء آن اکثراَ از طبقه بالاي اقتصادي و فرهنگي است که مضيقه و تنگي معيشت ومشكلات عديده دينداران طبقه ضعيف را ندارند. کارکرد این هیأت ها به خاطر نوع مخاطبان آن که اکثراَ شاغل هستند و فرصت چنداني برای مشارکت های مذهبی ندارند بیشتر به کسب معنویت و معنا و معرفت دینی و آرامش روانی محدود می شود چون این افراد تنگناهای مشارکتی زنان در طبقات دیگر را ندارند. به همین خاطر استقبال مخاطبان از بخش سخنراني و مناسك، بيش از مداحي است. طبیعی است این هیأت ها به دلیل اندک بودن مخاطبانش فراوانی کمتری دارند. از این رو این هیأت ها دوره ای و ماهانه برگزار نمی شوند بلكه اغلب به مناسبت هاي خاص مانند ايام فاطميه، ليالي قدر، ايام محرم و ... مراسم دارند. پر رنگ بودن بخش سخنراني و مناسكي آن وجه تشابهی است که این هیأت ها با گونه های سنتي دارند. از سوي ديگر، به دليل حضور آلات موسيقي همچون دف، نحوه اجرای دف زنان و ساختار هیأت در مناسبت های شادی كه مركب از مداح و دف زنان است، با هيأت هاي عامه پسند تشابه دارند. ساختار هیأت های مذهبی معرفت گرا در مناسبت های شادمانه متفاوت از مراسم سوگوارانه است. در مجالس شادی تیم نوازندگان در کنار مداح و سخنران حضور دارند. از این رو می توان ساختار مجالس شادمانه این هیأت ها را به صورت «سخنران/مداح /نوازنده» دانست. اما در مناسبت های سوگوارانه این هیأت ها ساختاری همچون هیأت های سنتی یعنی «سخنران/ مداح» دارد که سخنرانی بخش مهم و اصلی مجلس محسوب می شود. در مراسمی که افراد این طبقه مشارکت دارند گفتمان دینی مانند هیأت های عامه پسند- فردی و ایمان محور موجود است. در بخش مداحی اشعار عرفا و شعرای مشهور با آهنگ های ابتکاری و یا تقلیدی از خوانندگان مختلف فارغ از مشروعیت حکومتی و دینی شان خوانده می شود. جداي از برخي تشابهات، كه ميان اشعار انتخابي اين هيأت ها با ساير هيأت هاي زنانه وجود دارد، از قبيل استفاده از ترانه ها و تصنيف هاي قديمي، سنتي و محلي، اشعار این هيأت ها اغلب، انتخابي از مثنوی مولانا، شهريار، عطار نيشابوري و ... است. حتی در خصوص وقایع و شخصیت های دینی نیز قرائتی عرفاني عرضه می گردد. در بیانات و نیز اشعار، جايگاه زنان مقدس نیز متعالي تر و نقش آنها فعال تر و مستقل تر است.

دستوری در پایان بحث خود خاطر نشان کرد: با وجود تیپ ایده آلی که از هیأت های مذهبی ارائه شد، این هیأت ها در حال تغییر هستند و در توصیف و تحلیل نحوه گذران اوقات فراغت زنان در هیأت های مذهبی، هنوز جای کار تحقیقی بسیاری وجود دارد.

فاطمه موسویآخرین نشست گروه مطالعات زنان با موضوع بررسی مادری و ابعاد آن با حضور دکتر فاطمه موسوی و دکتر شهلا اعزازی روز دوشنبه 29 خرداد 1396 در سالن کنفرانس انجمن جامعه شناسی ایرانبرگزار شد.

در ابتدای نشست فاطمه موسوی با موضوع «مادری و نظم جنسیتی» سخنرانی خود را آغاز کرد. وی با اشاره به نقش مادری به عنوان بخش طبیعی از زنانگی گفت: هزاران سال است که زن ها باردار می شوند، می زایند، نوزادشان را بغل می کنند و شیر می دهند. الهه های باروری و طبیعت در تمام تمدن ها و فرهنگ ها به شکل زن توصیف شده اند. اما آیا واقعا مادری طبیعی و غریزی است؟

وی در ادامه گفت: پاسخ جامعه شناسی شسته و رفته این است که نه. باردار شدن و زایمان و شیردادن جنبه قوی زیستی دارد. ولی مثل همه نیازهای و رخدادهای زیستی با ارزشها و هنجارهای فرهنگی اجتماعی احاطه شده است. مثل غذاخوردن؛ همه ما برای زنده ماندن باید غذا بخوریم. اما اینکه چه چیزی قابل خوردن است؟ خوراکی ها قبل از خوردن چگونه باید فرآوری شوند؟ با چه طعمی؟ با چه آدابی؟ همراه با چه افرادی باید خورده شود را فرهنگ جامعه ای که در آن به دنیا آمده ایم تعیین می کند. مادری نیز یک اتفاق زیستی است اما چگونه مادری کردن و مادرانگی را فرهنگ جامعه و نظم جنسیتی تعیین می کند.

این پژوهشگر با تعریف نظم جنسیتی از دیدگاه کانل گفت: نظم جنسیتی به معنای الگوهای روابط قدرت بین مردانگی و زنانگی در سراسر جامعه است. کانل سه جنبه از جامعه را معرفی می کند که در تعامل با یکدیگر نظم جنسیتی یک جامعه را به وجود می آورند: کار (تقسیم جنسی کار در خانه و بازار کار)، قدرت (اقتدار، خشونت، ایدئولوژی در نهادها) و تعلق روانی (مناسبات شخصی، خانوادگی/ جنسی). مادری کردن و نحوه تعامل با کودک در این بخش آخر می گنجد. کانل می گوید در کل تاریخ، نظم جنسیتی همواره به شکل فرودستی زنان بوده است.

وی افزود: اریک مسه در پژوهش خود، ایده آل تایپ نوع نظم جنسیتی متمایز را می­سازد. پدرسالاری سنتی که در تمام جوامع و فرهنگ های عصر کشاورزی با شدت کم و بیش وجود داشتند. پدرسالاری مدرن که با انقلاب صنعتی و تغییرات اجتماعی همراه با آن به وجود آمد و در کشورهای غربی تا سال ۱۹۷۰ میلادی باقی ماند و سپس جای خود را به نظم جنسیتی پساپدرسالاری داد. مادرانگی در هر کدام از این نظم های جنسیتی شکل متفاوتی یافت. پدرسالاری نظام فرهنگی متناسب با ساختار اقتصادی جامعه سنتی (شیوه تولیدی کشاورزی و دامداری) است؛ قدرت بدنی برای کار و جنگاوری مزیت مهمی است و زنان به خاطر قدرت بدنی کمتر، خشونت و ناامنی فضای عمومی و اسارتشان در سال‌های بارداری، شیردهی و بزرگ کردن کودکان، عمدتا مشاغل خانگی داشتند. استقلال مالی آنها بسیار محدود بود.

فاطمه موسوی ادامه داد: با انقلاب صنعتی، کم کم نظم جنسیتی جدیدی شکل گرفت که اریک مسه آن را پدرسالاری مدرن می نامد. در این نظم جنسیتی، دولت- ملت ها شکل گرفتند و همه افراد چه زن چه مرد در مقام شهروند در برابر قانون و دولت مسئول و با هم برابر بودند. در نظم جنسیتی جدید، نابرابری بین دو جنس، دیگر مشروعیتش را از دین خدا و سنت گذشتگان نمی‌گیرد، بلکه بنا بر تفاوت‌ها و تمایزات فیزیکی و طبیعی بین دو جنس توجیه می‌ شود. در نتیجه در قانون مدنی و در سطح خانواده حقوق زن و شوهر برابر نبود و همچنان ریاست خانواده با مرد است.

این پژوهشگر در ادامه توصیف ویژگی های نظم جنسیتی مدرن بیان داشت: در نظم جنسیتی پدرسالارانه مدرن، سلسله‌ مراتب نابرابری که بین دو جنس وجود دارد، این‌گونه توجیه می‌شود که این‌ها خدماتی را به دولت در قالب بازتولید و تولیدمثل در قبال خانواده انجام می‌دهند. ناسیونالیسم بر اهمیت خانواده و نقش مادری زنان تاکید دوباره داشت. در این نظم پدرسالارانه مدرن، برابری زنان در فرصت های بازار کار و دستمزدها مورد توجه قرار گرفت و در تبعیض های موجود در قوانین تجدیدنظر شد. تغییرات خانواده و ظهور اشکال جدید خانواده به خصوص خانواده های تک والد و خانواده های طلاق، مفهوم مادری را دستخوش تغییر کرد. مفهوم پدری هم تغییر کرده است. حالا پدری تجربه ایی است که مرد از همان دوران بارداری با زن همراه می شود، از کودک مراقبت می کند، به نیازهای زیستی او توجه می کند. در درصد قابل توجهی، مرد، پدر بیولوژیک هم نیست. بلکه فرزندان زن از ازدواج قبلی را نگهداری می کند.

او گفت: بررسی تاریخ ایران نشان می دهد که کشور ما نیز نظم های جنسیتی متفاوت و تغییرات مفهوم مادرانگی را از سر گذرانده است. تا پایان عصر قاجار و ابتدای قرن بیستم در ایران، نظم جنسیتی پدرسالاری سنتی داشتیم. در جامعه سنتی که در خاطرات و سفرنامه های عصر قاجار تصویر شده است، مهمترین نقش زن، همسری و رتق و فتق امور خانه است. مادری مهم است اما ذیل همسر خوب دیده می شود. مادر شدن به عنوان پیامد غیرقابل اجتناب ازدواج و رابطه جنسی شناخته می شده است. مادری بیش از هر چیز به معنای شیر دادن (دو تا سه سال) و برآوردن نیازهای زیستی است. در این مدت کودک شیرخوار در گهواره یا ننو نگهداری می شد یا به پشت مادر بسته می شد تا مادر بتواند به امور خانه برسد. چون خانواده گسترده بوده است، مادر در مراقبت از کودک از کمک سایر اعضای خانواده (به جز هوو) استفاده می کرد. بازی کردن با کودک معنا نداشته، حتی اسباب بازی خاصی هم برایشان تهیه نمی شد. حدود شش سالگی به نوعی مسئولیت مادری به اتمام می رسید و پرورش و آموزش تحت نظر پدرآغاز می شد. بچه ها به لله ها سپرده می شدند و به مکتب می رفتند و اکثر اوقاتشان به بازی در خارج از خانه سپری میشد. مادری برحسب جنسیت تفاوت داشت چون پسرها بعد از هشت سالگی به جمع مردان و بیرونی می رفتند اما دختران برای آموختن مهارت‌های لازم خانه داری و بچه داری و نگهداری از فرزندان کوچکتر آموزش می‌بینند.

او افزود: از نظر جمعیتی ایران عصر قاجار مانند همه جوامع سنتی، دارای تعادل طبیعی است و نرخ زاد و ولد و مرگ و میر هر دو بالاست. هر زن در طول زندگیش به طور میانگین هشت فرزند می زایید اما نیمی از کودکان قبل از رسیدن به پنج سالگی تلف می شدند. نرخ بالای مرگ و میر بچه ها، باعث می شد تا زنان سالهای شیردهی را طولانی تر کنند، مشکلات جسمانی حاصل از سالها بارداری و شیردهی زنان را به سرعت فرتوت و تجربه چند باره مرگ فرزند، از نظر روانی آنها را تقدیرگرا و متوسل به خرافات می کرد. پولاک در خاطراتش اشاره می کند که تا چه حد زنان شهر تهران به خاطر مرگ فرزندان به خصوص پسرها نالان بودند. در عصر پهلوی اولین طلیعه پدرسالاری مدرن را می بینیم. نوسازی از بالای عصر رضاخان آموزش جدید برای دختران را هم مورد توجه قرار داد و بعدتر در دوره پهلوی دوم زنان به طور گسترده وارد بازار کار شدند. در روزنامه و نشریات زنان اواخر دوره قاجار و اوایل پهلوی تاکید بر نقش مادری را می بینیم. نقش مراقبتی مادر از نو معنا می شود، توجه به بهداشت و تغذیه کودک مهم می شود. با بهبود بهداشت عمومی، تاسیس بیمارستانها و واکسیناسیون کودکان و رفع خطر قحطی، نرخ مرگ و میر کاهش یافت اما بالا بودن نرخ زاد و ولد باعث رشد جمعیت شد. جمعیت کشور از ۱۲ میلیون نفر در سال ۱۳۰۵ ه.ش به ۳۴ میلیون نفر در سال ۱۳۵۵ رسید یعنی در نیم قرن تقریبا سه برابر شد. اینجاست که مفهوم مادری به شدت برجسته شد. در شهرها از تعداد خانواده های گسترده کاسته شد. تقسیم کار خانگی شدت گرفت. بار بزرگ کردن کودک کامل روی دوش زنان قرار گرفت. حتی مفهوم برآوردن نیازهای زیستی تغییر کرد. بهداشت و نحوه مراقبت از کودک عوض شد. مفهوم مادر خوب شکل گرفت.

موسوی گفت: بعد از سالهای جنگ، از رشد نرخ جمعیت کاسته شد و وارد مرحله سوم گذار جمعیتی شدیم. زاد و ولد اندک و مرگ و میر اندک. سرانجام خانواده هسته ای شهرنشین تفوق یافت و با کاهش تعداد فرزندان باز مفهوم مادری تغییر می کند. حالا مادری تنها به معنای مراقبت و برآوردن نیازهای زیستی نیست بلکه مادری به معنای پرورش استعدادهای کودک هم هست. بازی با بچه و وقت گذراندن با او مهم شده است. مادری محدود به شش سالگی نیست تا سالهای نوجوانی و حتی تا زمان سکونت فرد در خانه ادامه می یابد. بهداشت باروری موردتوجه قرار گرفت. انتخاب تعداد فرزندان و زمان بارداری بیشتر انتخابی و برنامه ریزی شده است و زنان دیگر منفعل نیستند و در فرآیند تصمیم گیری دخالت دارند. البته همچنان مادری تابع تاهل است. مادری مجرد به رسمیت شناخته نمی شود اما تعداد زنان سرپرست خانواده افزایش یافته و به رسمیت شناخته شده اند. طلاق افزایش یافته است که برای زنان به معنای جدایی از فرزند یا خانواده تک والدی است. نظام جمهوری اسلامی همچنان گفتمان نابرابری جنسیتی بر پایه تفاوت طبیعی را بازتولید می کند و نظم جنسیتی در ایران همچنان پدرسالاری مدرن است اما نمی توان تغییرات اجتماعی و فرهنگی را نادیده گرفت. همین که امروز درباره مادری حرف میزنیم به این دلیل است که در عرصه اجتماعی بازاندیشی در جایگاه زنان و مفهوم مادری آغاز شده است.

شهلا اعزاریدر بخش دوم این نشست دکتر شهلا اعزازی، مدیر گروه مطالعات زنان (جامعه شناسی زنان و جنسیت) با مروری بر شش نشست بررسی ابعاد مادری بیان کرد: ما از متخصصانی چون، دکتر دولت ابادی، دکتر توکلی، دکتر احمدنیا، پژوهشگرانی چون مریم میرزانژاد، فرشته ذاکر، سیمین کاظمی، زهرا غلامی پور، زهرا مینویی حقوق دان دعوت کردیم تا ابعاد مساله مادری را واکاوی کنیم. با وجود اینکه راجع مسایل زنان صحبت های زیادی می شود ولی موضوع مادری و این‌که تا چه اندازه می‌تواند بر جایگاه اجتماعی زن و موقعیت او تأثیرگذار باشد پژوهش های چندانی صورت نگرفته است. موضوعی مغفول که ابعاد آن ناشناخته است. ما تلاش کردیم در این مجموعه نشست ها به ابعاد مختلف این مساله بپردایم هر چند، هنوز محورهای بسیاری در باره تجربه مادری زنان سوژه هیچ پژوهشی نشده است. تجربه مادران تنها، مادرخوانده‌ها، مادری در سالمندی و... همین‌طور جابه‌جایی در نقش‌ها را هم ندیدیم. بحث مادری بسیار دامنه‌دار است و باید محققان به آن بپردازند.

این استاد دانشگاه با اشاره به جلساتی که گروه مطالعات زنان در سال گذشته برگزار کرد، گفت: ما در یکی از نشست های مان به ابعاد تاریخی مساله مادری توجه کردیم که با سخنرانی مریم میرزانژاد ارائه شد و در آن به تجربه مادری در دوران مشروطه و تاثیر اندیشه مدرن بر اهمیت یافتن نقش مادری و همچنین تاثیر گفتمان ناسیونالیسم بر نقش های زنان پرداخت.

وی گفت: در نشست دیگرمان تلاش شد، تفاوت تجربه مادری در منطقه­ای محروم و سنتی با تجربه مادری در یک کلان شهری مثل تهران مقایسه شود که دکتر پرنیان، متخصص زنان که سال‌ها در منطقه سیستان خدمت می‌کرد، به عنوان سخنران دعوت شدند و به ما گفتند که مادری اصلا مساله ای مهم در آن مناطق نبوده است و به عنوان امری طبیعی و نقشی زنانه تعریف شده است و تنها برای آن‌که بتوانند موقعیتشان را در خانواده تثبیت کنند به کرات مادر می‌شوند و تصمیم‌گیرنده درباره این‌که مادر شوند یا نه، سزارین شوند یا زایمان طبیعی داشته باشند و... به‌عهده خواهرشوهر و مادرشوهر است.

این عضو انجمن جامعه‌شناسی ایران در تشریح نشستی که با محوریت بررسی تکنولوژی پزشکی بر تجربه مادری برگزار شد، گفت: در بحث مادری دو دیدگاه کاملاً متضاد وجود دارد؛ در یک نگاه مادری اساساً عامل ستم و سلطه بر زنان است و برای آن‌که زنان بتوانند از این سلطه رهایی یابند باید مادری و بارداری از وجود زنان جدا شده و تکنولوژی‌های پزشکی جایگزین شود. این دیدگاه که امروز خیلی مورد قبول نیست، دقیقاً توسط دیدگاهی دیگر نقض می‌شود که ادعا می‌کند اساساً عامل قدرت زنان در جامعه مادری است. هرچند در یک جامعه مردسالار، مردان کنترل مادری را در دست گرفتند و مساله تکنولوژی بارداری مورد نقد منتقدان قرار گرفت، مسأله این نیست که چگونه یک نوزاد به دنیا می‌آید بلکه اگر این تکنولوژی در دست مردان باشد، عاملی برای سلطه است.

اعزازی همچنین با اشاره به نشستی که بر بحث قوانین تمرکز داشت، افزود: در قوانین ما زنان ازخودبیگانه می‌شوند و فرزندشان را به‌دنیا می‌آورند و بزرگ می‌کنند اما این پدر است که تصمیم‌گیرنده خواهد بود و اجازه پدر در همه موارد لازم است.
او در رابطه با مطالب نشست دیگر از این سلسله‌نشست‌ها گفت: در این جلسه مشخص شد که امروزه دیگر کودک فقط به یک فرد تعلق ندارد و تقریباً دیگر هیچ خانواده‌ای فرزندش را برای ادامه کسب و کار پدر تربیت نمی‌کند و کودکان آینده ‌سازان جامعه هستند. زمانی ‌که دیگر کودک فردی نیست و به یک پدیده اجتماعی تبدیل شده است، جامعه در مقابل کودکان مسئول می‌شود. اما می‌بینیم که تبلیغات اجتماعی بیشتر از آن ‌که به مسؤولیت‌های جامعه تأکید کند، فشارها را متوجه مادران می‌کند و دولت هیچ اقدامی انجام نمی‌دهد.

مادری طبیعی و یا مادری اجتماعی موضوع یکی دیگر از نشست‌ها بود که درواقع بر روی غریزه مادری صحبت شد. اعزازی در این رابطه افزود: در این جلسه این سوال مطرح شد که آیا مادری بیولوژیکی فقط بهترین مادر است و یا مادر اجتماعی هم می‌تواند مادر مناسب و ایده‌آلی برای فرزند باشد؟دکتر شهلا اعزازی در پایان سخنان خود به مباحث جلسه گذشته نیز اشاره کرد که به موضوع مادرانی اختصاص داشت که از طریق همسرانشان دچار بیماری ایدز شده‌اند.

نشست هفتم مادری

 

صفحه6 از275

زیر مجموعه ها