گزارش نشست ها

مطالعه موردی جوانان شهر تهران

فهیمه نظری*

تجربه زیسته هم باشینشست گروه علمی –تخصصی جامعه‌شناسی خانواده با موضوع مطالعه جامعه شناختی تجربه زیسته از پدیده با هم باشی (ازدواج سفید) روز دوشنبه اول آذر 1395با همکاری مرکز مطالعه خانواده هزاره برگزار شد. در این نشست لیلا شیری قیداری، دکتر امید علی احمدی، دکتر مسعود امیر مظاهری و دکتر عالیه شکربیگی دیدگاه‌های خود را پیرامون موضوع «هم باشی» بیان کردند.

درابتدای این نشست لیلا شیری قیداری، پژوهشگرو سخنران این نشست در ارتباط با پدیده «هم باشی» که موضوع پایان نامه کارشناسی ارشد او بود گفت: در چند دهه اخیر نهاد خانواده در جهان تحولات گسترده ای داشته است، تحولاتی که ریشه های آن را باید در انقلاب جنسی اواخر دهه 1960 در کشورهای اروپایی و آمریکایی جست و جو کرد. انقلابی که به تدریج به تغییر گفتمان جنسی و تغییر اساسی در نگرش ها، اخلاق و رفتار جنسی در بسیاری از کشورها منجر شد. از مهم ترین نتایج انقلاب جنسی در غرب گسترش روابط جنسی پیش از ازدواج بوده است، این انقلاب با اسطوره زدایی از رابطه جنسی آن را به امری عادی و معمولی تبدیل کرد که به راحتی قبل از ازدواج دست یافتنی است، در حقیقت پیدایش الگوهایی از رابطه با جنس مخالف که آن را از سطح مناسبات جنسی پیش از ازدواج نه تنها به سطح عاطفی بلکه به زندگی مشترک بدون ازدواج میان آنها ارتقا داد، در این میان جدا از مسائل اقتصادی، تغییرات ارزشی نیز در شکل گیری این روابط نقش داشته اند، یکی از علل گسترش با هم بودگی، تضعیف بنیان های فلسفی ازدواج در کشورهای غربی بود، بر این اساس تغییر نگرش ها نسبت به مفهوم خانواده، ازدواج و افزایش تنوع این روابط می تواند زمینه های شکل گیری با هم بودگی را ایجاد کند. در ایران با وجود این که معاشرت عاطفی و جنسی پیش از ازدواج یا خارج از چارچوب ازدواج بر خلاف هنجارهای سنتی، مذهبی و فرهنگی بود، حتی از نظر قانونی منع شده است، اما برخی شواهد در سال های اخیر دلالت بر روند افزایشی این گونه معاشرت ها در بین جوانان دارد. تحقیقات نشان می دهد بیش از نیمی از دختران دانشجو در تهران در سال 84-85 تجربه معاشرت دوستی با جنس مخالف پیش از ازدواج و حدود یک چهارم ارتباط نزدیک تر شامل تماس جنسی را گزارش کردند. در تهران بین 20 تا 60 درصد جوانان گروه سنی 18-14 سال با یک یا چند جنس مخالف ارتباط داشته اند.

شیری قیداری در ادامه در ارتباط با موضوع با هم بودگی گفت: تاکنون تحقیقات گسترده ای در ایران صورت نگرفته است اما آنچه موجب شد تا من تحقیقی در این رابطه داشته باشم؛ تجربه زیسته کنشگران بود. به عبارت دیگر؛ واکاوی این مسالهکه معنادهی کنشگران از پدیده با هم بودگی چیست و چه زمینه هایی دارد. لذا برای رسیدن به این منظور در وهله نخست؛توصیف فهم کنشگران از امر با هم بودگی دارای اهمیت بود و برای کنکاش در اعماق تجربیات و دانش ضمنی کنشگران سعی شد تا چند پرسش مطرح و به آنها پاسخ داده شود این پرسشها عبارت بودند از: اشکال و گونه های با هم بودگی در جوانان شهر تهران به چه صورت است؟ چه مکانیسم هایی سبب بروز با هم بودگی و ازدواج سفید در جوانان می شود؟ چه معنا دهی و تعریفی در بین جوانان از پدیده با هم بودگی وجود دارد؟عقلانیت موجود در پس انتخاب با هم بودگی به عنوان شیوه جایگزین ازدواج رسمی چگونه است؟

پژوهشگر این تحقیق گفت: جهت پاسخ به پرسشهای فوق از روش(کیفی) پدیدارشناسی استفاده شد.لازم به تذکر است که پیش از این تحقیقات گسترده ای در خصوص پدیده هم باشی صورت نگرفته است.بر این اساس نیاز به تحقیقی در این رابطه احساس شد و از آنجا که «رویکرد پدیدارشناسانه» با توجه به اصول هستی شناختی خود تا حد امکان بر تجربه های دست اول یا تجربه زیسته متمرکز شده و از پرداختن به موضوعات ثانویه خودداری می نماید، تلاش گردید تا با استفاده از این رویکرد (پدیدار شناسانه) مساله «هم خانگی» مورد واکاوی قرار گیرد. بر این اساس فهم تجربه زیسته مستلزم کنار گذاشتن همۀ پیش فرض های ذهنی توسط محقق است، در این روش چارچوب کمی راه گشا نبوده و چارچوب مفهومی مد نظر قرار داده می شود که بخشی از آن پس از مطالعات و مصاحبه های مقدماتی و اکتشافی و بخشی پس از انجام مصاحبه های اصلی حاصل گردیده است.

سخنران این جلسه افزود: برای رسیدن به نتایجی روشن، از مصاحبه های عمیق مبتنی بر پدیدارشناسی استفادهشد و شیوه نمونه گیری هدفمند با انتخاب افرادی که تجربۀ عمیقی از هم خانگی داشته اند صورت پذیرفت. در این روش(کیفی) هدف تعمیم نتایج نبود بلکه دستیابی به توصیف های درست از یک تجربه بود. لذا محقق باید برای درک تجربه زیسته و شناخت احساس تنهایی، پیش فرض های ذهنی خود را رها کرده و به تمامی نکات مطرح شده توسط مصاحبه شونده توجه کند. به همین لحاظ این مصاحبه تنها بر روی 20 نفر از دختران و پسران 25 تا 35 ساله که تجربه «هم خانگی» را داشتند انجام شد. لازم به ذکر است که تحصیلات این افراد از سطح دیپلم تا مقطع دکتری بود و همگی آنها شاغل بودند.

شیری قیداری در ادامه گفت: مهمترین دستاوردهای پیرامون «هم خانگی» عبارتست از: مقوله اصلی و محوری در فهم ازدواج سفید یعنی «حق انتخاب». در حقیقت این مقوله به شرط اصلی شکل گیری ازدواج سفید می پردازد. به این معنا که؛ «انتخاب عقلانی»، «آزادی های فردی» و« فرصت شناسایی موقعیت ها» سبب می شود کنشگران به این شکل از روابط روی بیاورند. تم های اصلی در این مقوله شامل: «توافق بر شکل»، «اصول و میزان رابطه»، «رهایی درصورت عدم تمایل به ادامه رابطه»، «گسترش فردیت» و «تاکید بر آزادی های فردی» و«فرصت در شناسایی موقعیت های بهتر». مطابق با نظر کنشگران این تحقیق؛ ما با دو نوع تعریف در هم خانگی رو به رو بودیم و معنادهی کنشگران به این پدیده متفاوت بود. بخشی از مصاحبه شوندگانتجربه هم خانگی را به مثابه تجربه فضای ازدواج تلقی می کردند. کنشگران(پسران) بر این باور بودند که هم خانگی تفاوتی با ازدواج نداشته و تنها تفاوت آن در عدم رسمیت روابط هم خانگی بوده است، اما برخی از کنشگران(دختران) تجربه هم خانگی را به مثابه تجربه فضای پر ریسک و ابهام دانسته اند و آن را سبکی ویژه و متفاوت از زندگی ارزیابی نمودند.

شیری قیداری گفت: به طور کلی پنج دسته از عوامل می توانند موجب تسهیل وقوع هم خانگی شود.1) بیکاری و مشکلات اقتصادی که منجر به تاخیر در ازدواج می شود،2) فشار اجتماعی و تحمیل مسئولیت های جنسیتی که نشان دهنده بار سنت های اجتماعی در ازدواج است، 3) ترس از تغییر رفتار شریک عاطفی و جنسی پس از ازدواج،4) ترس از طلاق و جدایی و داغ ننگ ناشی از آن و 5) ترس از عادی شدن رابطه. این عوامل می توانند سبب شوند تا «هم خانگی» به عنوان مکانیسمی در مقابل ازدواج و تعهدات ناشی از آن شکل بگیرد.

سخنران این نشست در ادامه گفت: مصاحبه شوندگان در این تحقیق استراتژی های متفاوتی را در خصوص کنترل مشکلات ناشی از هم خانگی در پیش گرفته اند. این استراتژی ها سه گونه اند که عبارتند از: 1) فراموشی فعال، 2)سکوت، 3) امید به تغییر و فرافکنی از هم خانگی. بر این اساس «استراتژی سکوت» بیشترین پراکندگی را در کنشگران داشته است. غالباً زوجین به دلیل تجربه کردن شکلی از ابهام، از گفت و گو و صحبت های صریح در خصوص شکل رابطه، آینده رابطه و برنامه ریزی های طولانی مدت پرهیز می کنند و چون ترس از دست دادن شریک عاطفی و جنسی در رابطه غالب است، بنابراین کنشگران با سکوت سعی در حفظ رابطه دارند. در استراتژی «فراموشی فعال»، کنشگران با وجود آگاهی از خیانت و خطاهای شریک خود در رابطه در جهت حفظ رابطه آن را به طور فعالانه فراموش کرده و سعی می کنند به آن توجهی نداشته باشند. «استراتژی تغییر» بر این ویژگی تاکید دارد که با وجود این که غالباً مردان در ابتدای رابطه این مسئله را مطرح می کنند که تمایلی به رسمی کردن آن ندارند، با این وجود زنان بر این اندیشه هستند که تغییر شرایط و گذر زمان می تواند نگاه آنها را تغییر دهد بر این اساس «امید» به عنوان مکانیسمی در جهت ادامه دادن رابطه عمل می کند. «استراتژی فرافکنی»بر این واقعیت اشاره دارد که کنشگران بی تعهدی و خیانت در این شکل از روابط را تنها معطوف به هم خانگی ندانسته و آن را واقعیتی فراتر از هم خانگی می دانند و بیان می دارند که این مسئله در روابط رسمی و ازدواج نیز وجود دارد.

شیری قیداری در ادامه بیان کرد: یافته های پژوهش به«عقلانیت در پس انتخاب هم خانگی» اشاره دارد که بر اساس آن، امتیازات ناشی از هم خانگی نظیر؛«برابری در تقسیم کار»، «رفع نیاز جنسی به مثابه حق طبیعی» و «تجربه گرایی فردی» می تواند در بروز این شکل از روابط اثر گذار باشد. «برابری در تقسیم کار» نشان میدهد که یکی از تفاوت های اصلی ازدواج با هم خانگی در این است که در هم خانگی از آن جایی که روابط صورت تعهدات رسمی و وظیفه و مسئولیت ندارد بنابراین روابط شکل آزادانه تر و برابرتری دارد و دیگر از امتیازات این شکل از روابط یعنی «رفع نیاز جنسی» برای هر دو طرف در قالبی متعهدانه تر از روابط آزاد است و بر اساس این اندیشه زنان نیز همچون مردان رابطه جنسی را به مثابه حق طبیعی قلمداد کرده و آن را همچون گذشته تابو تلقی نمی کنند. علاوه برآن در زمینه «تجربه گرایی فردی» که بر اساس آن، شکلی از عقلانیت مدرن به دنبال تجربیات گسترده و سیالیت در زندگی است.

شیری قیداری گفت: نتایج تحقیق نشان داد که هم خانگی، پیامدهایی را برای کنشگران درگیر در آن داشته است که شامل سه دسته است: 1) پیامدهای حقوقی،2) پیامدهای فردی،3) پیامدهای ارتباطی. در «پیامدهای حقوقی» بیشتر تاکید بر عدم ثبت این روابط است و بر اساس آن غالباً شکلی از نابرابری اقتصادی و حقوقی در پایان رابطه وجود دارد، این روابط به دلیل غیرقانونی بودن امکان مجازات و تنبیه را به دنبال دارد. در «پیامدهای فردی» این رابطه که غالباً خود را در شکل مثبت نشان داده و برای زوجین توانسته فرصت پیشرفت در عرصه های اقتصادی، اجتماعی، تحصیلی و ... را فراهم آورد. از پیامدهای دیگر این شکل از زندگی، «پیامدهای ارتباطی» است که بر اساس آن ممکن است یکی از زوجین که در بیشتر موارد شامل زنان می شود با طرد از سوی خانواده مواجه شود. همچنین در این شکل از روابط که بیشتر به صورت پنهانی مدیریت می شوند، حیات ارتباطی و رفت و آمدها بسیار ضعیف بوده است. اما ویژگی مثبت این روابط برای زوجین در حقیقت تجربه کردن شکلی از عریانی در روابط است که بر اساس آن شناخت دقیقی از یکدیگر به دست آورده اند که تنها با تجربه کردن زندگی مشترک امکان پذیر بوده است. در نهایت این که در این پژوهش، چهار نوع هم خانگی شناسایی شده است: نخست)هم خانگی معطوف به شناخت، دوم)هم خانگی معطوف به نیاز،سوم) هم خانگی معطوف به امنیت، چهارم)هم خانگی معطوف به کنترل. در «هم خانگی معطوف به شناخت»؛ زوجین بیشتر با هدف شناخت و آشنایی پیش از ازدواج با یکدیگر هم خانه می شوند.«در هم خانگی معطوف به نیاز»؛ غالباً زوجین از ابتدا با یکدیگر توافق کرده اند که این شکل از روابط تنها معطوف به رفع نیازهای عاطفی و جنسی بوده و در پی شناخت و آشنایی نیستند و قصدی برای جدی تر کردن رابطه ندارند. «هم خانگی معطوف به کنترل»؛ درشرایطی اتفاق می افتد که یکی از طرفین که در بیشتر موارد از سوی مردان دیده می شود به دنبالکنترل و سلطه بیشتر بر شریک خود است و بر این اساس با تهیه مسکن و تامین ضروریات سعی می کند بیش از گذشته بر رابطه خود مسلط باشد و بر روابط و کنش های شریک خود آگاهی داشته باشد. «هم خانگی معطوف به امنیت» نیز بر شکلی از روابط اشاره دارد که غالباً در طبقات بالای جامعه دیده می شود و بر اساس آن، افراد، صرفاً به دلیل جلوگیری از درگیری با قانون و برخوردها در فضای عمومی و مسائلی از این دست، اقدام به تهیه منزل کرده و به مراوده تمایل دارند.

شیری قیداری در آخر بحث خود گفت: نتایج تحقیق حاضر نشان داد از آن جایی که فرهنگ مردسالار در جامعه ایران بیشتر جنبه های زندگی اجتماعی را تحت تاثیر قرار داده است و در این حوزه با وجود این که زنان با دانش و آگاهی و بر اساس انتخاب های فردی خود این دست از روابط را برگزیده اند با این وجود این شکل از روابط غالباً هزینه های اجتماعی زیادی را برای زنان داشته است. این شکل از روابط در راستای قدرت افزایی بیشتر برای مردان پیش رفته است. با وجود نابرابری های اجتماعی که در کشور ما بین مردان و زنان وجود دارد و تابوهای اجتماعی که برای زنان شکل گرفته است حتی جدا شدن از این روابط نیز برای زنان سخت است و آنان را دچار مشکلات اجتماعی و عاطفی نموده است. مسلماً پدیده هم باشی با پیامدهایی مواجه است مانند: نابرابری در بهره مندی حقوقی، اقتصادی و اجتماعی. طوری که اگر دو طرف قصد جدایی داشتند یک طرف بدون دریافت هیچ گونه حقی باید جدا می شد و یا ترس از مجازات در جامعه. چرا که این گونه زندگی غیر قانونی است و با وجود این نابرابری ها با زنان بیشتر برخورد می شود و آثار منفی مستقیمی بر روی زنان دارد.

دکتر مسعود امیر مظاهری؛ سخنران بعدی نشست و استاد راهنمای پژوهش پدیده «هم باشی» گفت: موضوع هم باشی از موضوعات دشواری بود که می توانست دارای پیامدها و عواقب زیادی باشد. اما برای شناخت واقعیات اجتماعی بایستی به لایه های پنهان آن هم پرداخت. در حقیقت از این طریق واقعیات اجتماعی بهتر آشکار می شد. در این تحقیق سه گروه مورد بررسی قرار گرفتند. گروه اول، زوج هایی که دوام آشنایی آنها کمتر از یکسال بود. گروه دوم، مختص به زوج هایی بود که دوام آشنایی آنها از یکسال تا سه سال بود و گروه سوم، مربوط به زوج هایی بود که دوام آشنایی آنها کمتر از سه سال بود که البته درصد این گروه کمتر از دو گروه قبلی بود. یافته های تحقیق عبارت بودند از: بنابر ابراز نظر دختران در این نوع از زندگی، مردان از همان مسئولیت کم خود نیز شانه خالی می کردند اما مسئولیت زنان بیشتر از گذشته شده بود؛ در این نوع از زندگی دختران انگ اجتماعی می خوردند تا پسران؛ شکست عاطفی حاصل از این رابطه نزد دختران بیشتر از مردان بود. یافته های دیگر نشان از یک تمایز بود و آن، بازنمایی واقعیت در لایه های مختلف جامعه که با یکدیگر فرق داشت. در حقیقت از این طریق امکان تیپ شناسی میسر شد: در لایه اول؛ مربوط به طبقات مرفه جامعه. که در آن؛ بروز این پدیده بواسطه خواسته های فرد و ساختار شکنی فرد مربوط می شد. در لایه دوم، مربوط به طبقات پایین جامعه بود. افراد از سر ناچاری و مشکلات اقتصادی تن به این نوع از رابطه داده بودند. یافته دیگر تحقیق نشان داد بسیاری از دختران و پسران از رابطه هم باشی احساس رضایت می کردند ولی با تحلیل محتوای مصاحبه آنها دریافتیم، این احساس جنبه تظاهری داشته و آنها رضایت را به عنوان یک ماسک بر چهره زده بودند.

در بخش دیگری از نشست دکترامید علی احمدی در تعریف هم باشی گفت: تعریف هم باشی عبارتست از: الگویی از مناسبات دو جنس که مشروعیت حقوقی ندارد. بنظر می رسد که سه ویژگی در هم باشی های کشورهای آمریکایی و اروپایی وجود دارد. تعهد، آزمون و آزادی. در حقیقت با نسبی کردن این ویژگی ها می توان الگوهای مختلفی را عملاً ایجاد کرد.اما نکته ای که در قالب پدیده هم باشی مهم است و در تمامی الگوهای هم باشی می توان مشاهده نمود عبارتست از:

1)این پدیده زمان دار نیست،2) این پدیده فرایندی است (منظور آن است که دو طرف تصمیم بگیرند دوست باشند و یا تصمیم بگیرند با یکدیگر رابطه داشته باشند) و 3) پدیده هم باشی در هم خرج بودن، هم سفرگی، تقسیم وظایف، حقوق و مخارج میان دو زوج بر اساس برابر خواهی است. هرچند که با الگوی ازدواج از نوع متعارف آن فرق دارد.

دکتر علی احمدی در ادامه گفت: جهت مشخص نمودن الگوهای مربوط به هم باشی به دو متغیر مهم می توان اشاره نمود. متغیر نخست) میزان همزیستی و یا شاخص های هم خرجی و هم سفره گی میان دو زوج که می توان آن را درجه بندی از کم تا زیاد کرد. متغیر دوم) مربوط به میزان تعهد و اعتماد بین زوجین از درجه کم تا زیاد. در واقع می توان از این طریق به پنج مدل از پایداری بسیار کم تا پایداری بسیار زیاد دست یافت.

استاد دانشگاه و صاحب نظر حوزه خانواده در ادامه تاکید کرد: نکته ای که قابل اهمیت است این مطلب است که ماتصور می نماییم، الگوی هم باشی در غرب جایگزین ازدواج شده است، اما در حقیقت هرگز اینچنین نیست. مطالعات و تحقیقات بسیاری موید آن است که در غرب هرگز این جایگزینی وجود ندارد و همواره ازدواج، الگوی آرمانی در نظر گرفته می شود. اما در ایران علیرغم اظهارنظرها و مطالبی که در رسانه ها به چشم می خورد ما با سه پارادایم و یا با سه گفتمان مواجه ایم که عبارتند از: 1) گفتمان و یا پارادیم انکار؛ این نوع از گفتمان نزد مسئولین بهزیستی و یا مسئولین آسیب های اجتماعی و دیگر مسئولین وجود دارد در این پارادیم، انکار «هم باشی» در اولویت قرار دارد. مسئولین با این رویکرد معتقدند پدیده هم باشی اصلاً وجود خارجی ندارد و اگر هم وجود دارد باید به عنوان ضایعه برطرف شود. 2) گفتمان و یا پارادایم واقعیت گرایانه؛ در این نگاه که نزد جامعه شناسان وجود دارد. پدیده هم باشی به عنوان یک واقعیت در جامعه در نظر گرفته می شود. جامعه شناسان و دیگر افرادی که این نوع نگاه را دارند، معتقدند آسیبهای ناشی از هم باشی بیشتر نصیب دختران جامعه خواهد شد. 3) گفتمان و یا پارادایم منفی که کارکردهای منفی آن دیده می شود. این نگاه ، نزد افراد با موضع سنتی و دینی بیشتر ملاحظه می شود.

دکتر علی احمدی در مورد تفاوت علل این پدیده در غرب و ایران گفت: از مهمترین علل پدیده هم باشی در ایران؛ «ناکارآمدی نهاد ازدواج» است. این امر موجب می شود تا پدیده هم باشی رواج پیدا کند. در حال حاضر بواسطه این که امکان شناخت زوجین بسیار کم است، اعتماد میان زوجین به یکدیگر بواسطه آسیب خوردن سرمایه اجتماعی در سطح جامعه، پایین است، سنگین بودن مخارج زندگی از دیگر علل مهمی است که ازدواج به شکل سنتی امکانپذیر نمی شود. بنابراین باید بپذیریم که جهت کارآمدی «نهاد ازدواج» راه حلی نیاز است. ازعلل دیگر وجود پدیده هم باشی در ایران: عرف گرایی، سکولاریسم، تقدس زدایی، فردگرایی، عقل گرایی و نسبی شدن همه قواعد ازدواج و مناسبات است. اما مهمترین پیامدهای هم باشی در غرب عبارتست از: 1) خشونت در این نوع از روابط سه برابر بیشتر دیده شده است. 2) در هم باشی هایی که منجر به تولد فرزند می شود فقر کودکان نیز بیشتر است 3) حدود سه چهارم کودکان حاصل رابطه هم باشی تا قبل از سن 16 سال شاهد جدایی وطلاق والدین خود هستند. بنابراین همانطور که ملاحظه می شود این پدیده در غرب دارای پیامدهای خوشایندی نیست. اما در مورد پیامدهای هم باشی در ایران نمی توان اظهار نظر نمود چرا که در این مورد مهم، مطالعه و یا تحقیق جامعی صورت نپذیرفته است. اما می توان به ریشه های آن در ایران اشاره کرد. بواسطه آن که تعداد جوانانی که در شهرهای بزرگ و کلانشهرها زندگی می کنند همچون شهر تهران امکان پنهان کاری بویژه از افراد خانواده بیشترصورت می پذیرد. این امر نزد دختران نسبت به پسران بیشتر دیده می شود.

دکتر علی احمدی در پایان بحث خود گفت: به طور حتم اگر بخواهیم نقد منصفانه ای از پدیده هم باشی در ایران داشته باشیم نمی توان به کمک پارادایم و یا رویکرد نفی و انکار به هم باشی نگاه کنیم. در حقیقت؛ پارادیم واقع گرایانه رویکرد مناسبی است که به کمک آن می شود هم باشی را آسیب شناسی نمود. بویژه آسیب هایی که متوجه دختران می شود.

سخنران بعدی نشست دکتر عالیه شگربیگی، مدیر گروه علمی – تخصصی جامعه شناسسی خانواده، بود. وی در رابطه با پدیده «هم باشی» گفت: به لحاظ تاریخی پدیده «هم باشی» به دهه 1960 آمریکا بر می گردد. این پدیده در آنجا منجر به یک انقلاب جنسی شد و بدنبال آن وقایع و رویدادهایی به وقوع پیوست که روابط پیش از ازدواج را بوجود آورد. پدیده هم باشی به سرعت گسترش یافت بطوری که پس از آن دیگر این نوع رابطه اختصاص به کشور امریکا نداشت بلکه به کشورهای دیگر نیز سرایت کرد. نظیر کشورهای اروپایی، کشورهای اسکاندیناوی و شرق آسیا منتها این پدیده در کشورهای توسعه یافته با راهکارهای قانونی شکل پیدا کرد. اما در ایران راهکارهای قانونی به لحاظ مشکلات عدیده اجتماعی که باید از سوی ساختار دولت حل و راهکار ارائه شود، هرگز ارائه نشد. در چنین وضعیتی این جامعه است که به شکل طبیعی و هوشمند دست به انتخاب راه می زند.

مدیر گروه خانواده در ادامه با طرح این پرسش از سخنرانان جلسه خواست تا نظر خود را اظهار نمایند: آیا پدیده هم باشی در ایران به عنوان یک رقیب برای خانواده ها پذیرفته می شود؟ یا؛ پدیده هم باشی را می توان به عنوان یک الگوی زندگی و همسرگزینی پذیرفت؟

شیری قیداری پژوهشگر موضوع هم باشی، در پاسخ به این پرسش گفت: در طول مراحل تحقیق و مطابق با نظر کنشگران، یافته های تحقیق من نشان داد: در حال حاضر در ایران دو فضا از منظر زوجین وجود دارد: فضای اول، از منظر مردان بود. به اعتقاد مردان در رابطه «هم باشی» تفاوتی میان رابطه قبل و بعد ازدواج ندارد درحقیقت پسران اشاره می کردند آنها کنترل بر روابط خود دارند. بنابراین مردان از این فضا احساس رضایت داشتند. فضای دوم، از منظر دختران بود. آنها معتقد بودند که فضای هم باشی برای ما پر است از ریسک و ابهام ، در حقیقت ما از آینده هیچ فضای روشن و واضحی نداریم.

دکتر امیر مظاهری در پاسخ این پرسش گفت: به نظر من از سه گفتمان و یا پارادیم موجود در ارتباط با هم باشی، گفتمان واقعیت گرایانه دقیق تر است و به کمک این گفتمان می توان ساخت واقعیت اجتماعی که بواسطه تغییرات ساختی – اجتماعی شکل گرفته است را توجیه نمود. این تغییرات در مولفه هایی چون فردگرایی، نظام عقلانیت، نظام ارزشها و هنجارها و در شکل زندگی اجتماعی می توان دید. در حال حاضر مسائل اجتماعی و الگو گیری که از فرهنگ های دیگر بوجود آمده است، ناکارآمدی در ازدواج را موجب شده است. این امر شروع زندگی را برای جوانان سخت نموده است، علاوه بر آن سرمایه اجتماعی در جامعه از وضعیت مناسبی برخوردار نیست. اما غرایز و خواسته جوانان به کار خودش ادامه می دهد لذا تمامی موارد زمینه را برای بروز این پدیده فراهم آورده و کنشهای مقابل پدیده هم باشی نیز در حال نهادینه شده است. حقیقت مهم آن است که اگر در برابر این پدیده ساز و کار و برنامه ای نظام مند نداشته باشیم پدیده هم باشی شکل می گیرد. مسلماً یک بعد آن شکست عاطفی است و بعد دیگر عدم اعتماد اجتماعی است که در ساخت اجتماعی بوجود آمده است و سرخوردگی های ذهنی – روانی و عاطفی را برجای می گذارد پس باید الگوی دوم را بپذیریم. هرچند دارای کژکارکرد است اما می تواند در سیاستگذاری ها و برنامه ریزی ها مورد نظر قرار گیرد.

دکتر علی احمدی نیز در پاسخ به این پرسش گفت: آنچه که ما تحت عنوان پدیده هم باشی می شناسیم با نهاد تاریخی (ازدواج) که در تمام جوامع وجود دارد و انسان شناسان به آن اشاره نمودند تفاوت دارد. در جامعه ما نیز این پدیده قبل از آن که یک ضرورت تاریخی باشد و یا این که به ضرورت به آن تن در دهیم باید به این امر توجه کنیم که مشکلات موجود در جامعه زمینه ساز و ضرورت پدیده هم باشی شده است. مسلماً افرادی که هم باشی را انتخاب کردند، علت آن را اینگونه عنوان می نمایند که مشکلات اجتماعی زمینه ساز هم باشی آنها را مهیا کرده است. از نظر آنها مطابق با ساختار فرهنگی حاکم برجامعه، جوانان تمایل دارند تا ازدواج خود را همراه با مراسم انجام دهند ولی مشکلات و موانع بسیاری در راه تحقق این امر موجود است. مطلب مهم بعدی؛ موانع فرهنگی و ذهنی افراد در برابر پدیده هم باشی است که در جامعه ما وجود دارد. در حقیقت، انتخاب این پدیده به عنوان یک راه حل و جایگزین ازدواج در میان جوانان، انتخاب عقلانی و جایزی نخواهد بود.

دکتر شکربیگی به جمع بندی و نتیجه گیری پرداخت و گفت: آنچه وجود دارد و در بستر خانواده ایرانی باید به آن توجه داشت، گونه شناسی خانواده های ایرانی است. نتایج تحقیقات نشان می دهند در حال حاضر، سه گونه خانواده در ایران داریم. گونه اول؛ (خانواده سنتی)، گونه دوم؛ (خانواده مدرن)، و گونه سوم؛ خانواده (پست مدرن). هریک از این گونه ها به فراخور خود دارای شاخص هایی هستند. بنظر می رسد که پدیده هم باشی بیشتر در خانواده های پست مدرن وجود دارد. حتی باید به گونه های هم باشی توجه کرد. هم باشی دارای گونه های مختلفی است. در یک شکل کلی دو گونه از هم باشی ناقص و کامل وجود دارد. در هم باشی ناقص، دو شریک، زندگی مشترک خود را بدون ازدواج در چند روز و یا چند هفته و یا چند ماه ادامه می دهند. در همباشی کامل، دو شریک، زندگی مشترک دائم و بدون ازدواج رسمی را می پذیرند. در این نوع از هم باشی، عرف، شرع و قانون معنا و جایگاهی ندارد. در بحث هم باشی بنظر می رسد یکی از الگوهای رایج که درصدی از جوانان به آن روی آوردند، منطبق با رویکرد و اعتقاد بر دیدگاه پسامدرنی می باشد.

در پایان افراد حاضر در جلسه پرسش ها و نظرات خود را پیرامون موضوع «هم باشی» مطرح کردند.

*تهیه و تنظیم گزارش

 

shekaf nasliگروه علمی تخصصی جامعه شناسی خانواده، روز دوشنبه 13 آبان ماه 92 نشستی با عنوان «شکاف نسلی در خانواده ایرانی» برگزار کرد که در آن دکتر باقر ساروخانی، دکتر عالیه شکربیگی، دکتر امید علی احمدی، دکتر حسین آقاجانی مرسا به بررسی ابعاد مختلف این موضوع پرداختند.

در ابتدای این جلسه، دکتر ساروخانی با بیان اینکه شکاف نسلی همه‌جا و در همه‌زمان‌ها مطرح بوده و مسئله جدیدی نیست، شکاف نسلی را مساله‌ای جدید ندانست، و گفت: آنچه که امروز آن را مهم‌تر جلوه می‌دهد، تغییرات سریع و عمیق این موضوع است. اگر وجود این شکاف نسلی در جامعه‌ای که در معرض عمیق‌ترین و سریع‌ترین تغییرات است محرز شود، نه تنها شکاف، بلکه می‌توان به آن انقطاع و گسست نیز گفت که همین موضوع را حادتر خواهد کرد.
این جامعه‌شناس در ادامه دو دیدگاه متفاوت درخصوص شکاف نسلی را مطرح کرد: دیدگاه خوش‌بینانه و دیدگاه بدبینانه به مساله شکاف نسل‌ها.

وی ادامه داد: معمولاً میان آنچه در تحقیقات گفته می‌شود با آنچه رفتار می‌شود، تفاوت وجود دارد و جوانان در تحقیقات صورت‌گرفته اغلب به خاطر احترام به بزرگ‌تر، قداست پدر و مادر و ساحت خانواده چندان شکاف نسل‌ها را قبول نمی‌کنند. اما آنچه که در شکاف بین نسل‌ها نمود پیدا می‌کند این است که دو نسل زبان گفتار و رفتار یکدیگر را متوجه نشده و همین موضوع مشکل‌ساز می‌شود. در این مواقع است که ما با پدیده‌ای به نام فرزند بیرونی مواجه می‌شویم؛ بدان معنا که فرزندان از شبکه‌های اجتماعی، رسانه و مدرسه تأثیر بیشتری می‌پذیرند تا از خانواده. جوانان از نظر فیزیکی نزد خانواده خود هستند، اما حوادث بیرون را دنبال کرده و از نظر ارزشی به بیرون تعلق دارند.

کار جامعه‌شناس این است که حداقل انسجام را میان نسل‌ها ایجاد کند و کاری کند که از افراط جوانان و تفریط بزرگسالان جلوگیری شود. پدر و مادر حرکات و تغییرات جامعه را بپذیرند، جوانان نیز دچار از خود بیگانگی نشوند و فرهنگ خود را خوار ندانند.

در ادامه نشست دکتر عالیه شکربیگی به طرح نظرات خود پرداخت و گفت: شکاف نسلی پدیده‌ای جهانی است و طرح مسئله شکاف نسلی نشان‌دهنده اهمیت و ارزش نهاد خانواده است که در این زمینه هم انسجام و هم کشمکش وجود دارد. چراکه تحقیقات به طور واضح نشان نمی‌دهند که آیا در همه خانواده‌ها شکاف نسلی داریم یا خیر، البته در بسیاری از خانواده‌ها این معضل وجود دارد. این موضوع نشان از تحولات ارزشی و تغییرات اجتماعی سطح کلان جامعه است که همسو با تغییرات و تحولات دنیا در حال حرکت است. شکاف نسلی پدیده‌ای جهانی است که جامعه را به سوی دگرگونی و تحول می‌برد.

مبحث دیگری که شکربیگی در ادامه به آن پرداخت، تنزل مفهوم مادری و کاهش فرزندآوری است که به اعتقاد وی باعث شده رتبه خانواده از رتبه اول در جامعه به رتبه چهارم تنزل پیدا کند. این جامعه‌شناس با بیان این مطلب افزود: آنچه که به ترتیب برای جوانان امروزی اهمیت دارد تحصیل، اشتغال، اوقات فراغت و سپس خانواده است. جوانان بیشتر به سمت مادی‌گرایی سوق پیدا کرده‌اند و این پدیده نه تنها در ایران که پدیده‌ای جهانی است.

وی درخصوص خانواده ایرانی و تحولات آن گفت: خانواده ایرانی در جامعه در معرض اطلاعات و ارتباطات اینترنتی قرارگرفته و این خود عاملی برای شکاف نسلی است. گاهی شکاف نسلی در خانواده به بیکانگی نسلی تبدیل شده و نسل‌ها زبان یکدیگر را نمی‌فهمند.

به نظر شکربیگی در حال حاضر اوضاع جامعه به گونه‌ایست که گروه مرجع جوانان، در بسیاری موارد، خانواده نیست بلکه افراد دیگر حتی در آن سوی مرزها، گروه مرجع جوان ایرانی شده‌اند و این خود نشان‌دهنده شکاف نسلی است.

وی ادامه داد: سبک زندگی جوان امروز مانند سبک غذاخوردن، بازی کردن، گذران اوقات فراغت، پوشش و آرایش و به عبارتی مدیریت بدن نیز یکی دیگر از عوامل شکاف نسلی است. توقعات و انتظارات فزآینده جوانان از خانواده که عامل آن امروز در مواردی خود خانواده بوده است نیز باعث شکاف نسلی شده است.

شکربیگی اطلاعات و معلومات زیاد جوانان در مقابل خانواده‌ها را نیز عامل دیگر شکاف نسلی دانست و در ادامه خاطرنشان کرد: آیا بایستی جلوی تغییرات نسلی را بگیریم ویا با راهکارهایی روند این تحولات را به تعویق بیاندازیم؟.

وی در پاسخ به سوالات فوق به این نکته اشاره نمود که شکاف نسلی، امروزحاصل شکاف بین فرزندان تربیت شده در مهدکودک‌ها و والدین شاغل است، مادری که ساعات پرانرژی خود را به دلایل زیادی در بازاراشتغال صرف می‌کند، چه توقعی باید از فرزندش داشته باشد که زبان او را بفهمد و در آینده سرمایه اجتماعی او در خانواده و جامعه باشد؟ جامعه‌پذیری فرزندان ما امروز به دست نهادهای مکمل خانواده افتاده است و کنش نوجوان و جوان ایرانی امروز، حاصل جامعه‌پذیری اوست، همچنین باید این نکته را در نظر داشت که در مواردی امروزه، خانه به یک استراحتگاه برای اعضای آن تبدیل شده است و نه یک محل برای تولید معنا و معرفت و هویت. در کنار این مسئله باید به نقش رسانه‌ها در تخیل فرهنگی و شکاف نسلی اشاره کرد که عامل به وجود آمدن نوعی بیگانگی نسلی در خانواده است، و هر راهکاری در ارتباط با مسئله شکاف نسلی فقط باید در بستر پژوهش بومی و در خانواده ایرانی صورت گیرد.

سپس دکتر مهرداد آقاجانی مرسا در باب این موضوع به بحث پرداخت و گفت: جدایی به وجود آمده میان نسل‌ها به دلیل تخصص جوانان است که باعث پدیده فن‌سالاری شده است. بدین معنی که بزرگسالان در مقابل جوان‌ها کم می‌آورند. در واقع تکنولوژی جایگزین تجربه شده است، اما سالمندان نمی‌خواهند این موضوع را قبول کنند.

در ادامه دکتر امیدعلی احمدی، با اشاره به نتایج پژوهش خود با عنوان «شکاف نسلی یا تأخر فرهنگی» گفت: در این تحقیق با طرح موضوع مدرنیسم به عنوان عامل متحول‌کننده جامعه ایرانی، به این مهم پرداخته‌ام که سرعت تحولات در ایران بسیار بالا بوده، اما در تمام گروه‌های اجتماعی یکسان نیست. البته علت شکاف نسلی نیز به خاطر عدم تمایل نسل گذشته در همراهی این تغییرات نیست، بلکه به دلیل عدم توانایی آنهاست.

وی افزود: من در این تحقیق با مقایسه سه نسل مختلف در شهر تهران، تفاوت‌های آنها را از حیث ابزارهای گذران اوقات فراغت مورد بررسی قرار دادم و نتایج نشان‌دهنده این بود که این تفاوت چندان آشکار و چشمگیر نیست. تنها در بعد ماهواره و چت و اینترنت، این تفاوت معنی‌دار می‌شود، اما در سایر موارد مانند تمایل به بودن در طبیعت، یا شرکت در کلاس‌ها و بحث‌های مذهبی و... تفاوت چندان چشمگیر نبوده که منتهی به شکاف نسلی شود.

علی احمدی در انتها افزود: نتایج به‌دست آمده در این تحقیق را از دو دیدگاه مورد بررسی قرار داده‌ام؛ یک دیدگاه تعامل درون‌نسلی در مقایسه با گذشته بوده که منجر به تفاوت عرصه‌های ذهنی و تفاوت در معناشناسی بین نسلی شده است. دیدگاه دوم نارضایتی نسل قدیم از سبک زندگی و فراغت نسل گذشته در مواردی در سبک فراغتی که تلاش داشته با نسل جدید همراهی داشته باشد، اما نتوانسته و همین امر منجر به تأخر فرهنگی آنان شده است

IMG 5582گروه جامعه شناسی خانواده روز دوشنبه نهم آذرماه 1394 نشستی با حضور اساتید و اعضای گروه و جمعی از علاقمندان برگزار کرد که در آن دکتر اسد خالدی با عنوان «بررسی جامعه شناختی فناوری های نوین ارتباطی و تاثیر آن بر ارتباطات خانوادگی در شهر شیراز» به سخنرانی پرداخت. 

در ابتدای نشست دکترباقر ساروخانی، استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران، گفت: «خانواده از دیرباز بستر حیات، مهر، عشق ، همدلی ، وفاق و عواطف انسانی بوده است و تنها با این ویژگی هاست که اداره خانواده میسر و سهل می شود. خانواده یک واحد خاص است و اشتباه است که آن را واحد اجباری بدانیم چون در شرایط جبر است که هرم قدرت و آن هم قدرت به شکل عمودی معنا پیدا می کند. مدیر گروه تخصصی جامعه شناسی خانواده گفت: وقتی بحث از خانواده مطرح می شود بحث ارتباطات خانوادگی نیز مهم تلقی می شود .ارتباطات خانوادگی نیز از این منظر دارای اهمیت است که از شکل سنتی خود به اشکال جدیدتر تغیر کرده اند. شاخصه های ارتباطات انسانی در شکل سنتی، رو در رو بودن و چهره به چهره بودن بود که با گذشت زمان و حضور تکنولوژی های نوین ارتباطی، اشکال ارتباطات خانوادگی نیز با تغییر مواجه شد به طور مثال ایجاد خانواده های اضطراری، خانواده های اجباری که در آن روابط اعضا به شکل موزاییکی است و تفردی شدن خانواده ها از ثمرات این تغییر محسوب می شوند. این اشکال دائما در حال تغییرند. با توجه به ابعاد گسترده ارتباطات و فناوری های نوین ارتباطی و تکنولوژی های جدید و تاثیر انکار نشدنی آن بر رفتار و روابط در میان اعضای خانواده، بایستی دو نوع پرسش، پاسخ دهیم. پرسش نخست؛ چگونه در این شرایط می توان از حریم خانواده حفاظت کرد ؟ وپرسش دوم چگونه میتوان به کیفیت و تداوم ارتباطات در درون خانواده افزود ؟ با وجود رشد و قدرت نفوذ رسانه ها در تمامی ابعاد و ارکان جامعه همچنین در خانواده چه راهکارهایی برای جلوگیری از تفردی شدن، روابط موزاییکی اعضای خانواده با یکدیگر و خانواده اضطراری وجود دارد؟ چگونه می توان جلوی این مهمان ناخوانده (رسانه ) را گرفت؟ نگاه ما به تکنولوژی باید مثبت یا منفی و یا خنثی باشد ؟. بنظر می رسد هیچ گریزی نیست مگر این که ارتباطات و فناوری های نوین ارتباطی و تکنولوژی های جدید را با آگاهی تمام در خدمت بگیریم ».

سپس در ادامه سخنران جلسه، دکتر خالدی، دکترای جامعه شناسی فرهنگی و استاد دانشگاه آزاد اسلامی و دانشگاه فرهنگیان شیراز، بحث خود را آغاز کرد و گفت: « یکی از پدیده های انکار نشدنی در جوامع امروزی و از جمله جامعه ما، گسترش روز افزون فناوری های نوین ارتباطی است که منجر به تغییرات عمده ای در روابط و مناسبات خانوادگی گردیده است. امروزه فناوری اطلاعات به مدد فناوری ارتباطات فراگیر شده و جهان را دگرگون ساخته است. مهم ترین تغییراتی که این فناوری در جهان بوجود آورده، به وسیله مارشال مک لوهان در عبارت «دهکده جهانی» خلاصه شده است که در آن مردم نقاط مختلف در کشورهای سراسر کره زمین به مانند ساکنان یک دهکده امکان برقراری ارتباط با یکدیگر و اطلاع از اخبار و رویدادهای جهانی را دارند. اما امروزه پیشرفت تکنولوژی سبب دور شدن اعضای خانواده از یکدیگر شده است. به طوری که هر یک از افراد خانواده به خاطر مشغول بودن به تماشای رسانه های دیداری یا درگیر بودن با رایانه و اینترنت و بازی های رایانه ای، کمتر وقت می کنند با یکدیگر بنشینند و صحبت کنند و این خود باعث سرد شدن روابط بین والدین و فرزندان شده است، به گونه ای که آنان کمتر حوصله یکدیگر را دارند».

دکتر خالدی افزود: در این پژوهش رابطه استفاده از فناوری های نوین ارتباطی (اینترنت، ماهواره و تلفن همراه) و تاثیر آن بر روابط خانوادگی در بین شهروندان شیرازی بررسی شده است و مهمترین اهداف عبارتند از: 1- بررسی تاثیر فناوری های نوین ارتباطی (اینترنت، ماهواره و تلفن همراه) بر ارتباطات خانوادگی در شهر شیراز.2- بررسی تاثیر فناوری های نوین ارتباطی بر ابعاد ارتباطات خانوادگی (رضایت از زندگی زناشویی، روابط چهره به چهره والدین و فرزندان، اعتماد اجتماعی زوجین، توزیع یا هرم قدرت در خانواده ، روابط مددکارانه) 3- بررسی تاثیر فناوری های نوین ارتباطی بر هویت اجتماعی اعضای خانواده. پس از مطالعه و بررسی نظریات موجود در زمینه فناوری های نوین ارتباطی و ارتباطات خانوادگی مانند نظریه جامعه اطلاعاتی، نظریه مارپیچ سکوت، نظریه معنا، نظریه جامعه توده ای، نظریه گلوله جادویی، نظریه الگوگیری، نظریه جامعه پذیری نقش های جنسیت، نظریه کارکردگرایی، نظریه مبادله و نظریه هویت اجتماعی، از چارچوب نظری کاشت و ساخت یابی گیدنز استفاده شده است. بنابر نظریه کاشت که توسط جرج گربنر توسعه پیدا کرده است، رسانه ها به ویژه تلویزیون در شکل دادن به عقاید، نگرش ها و رفتار تاثیرات اساسی دارند. نظریه پردازان این رهیافت به تاثیر بلند مدت تلویزیون که به صورت آرام، به تدریج و غیر مستقیم بوده اما انباشته و معنی دار عمل می کند، معتقد هستند و بر این باورند که تماشای زیاد تلویزیون گرایشات افراد را منطبق و سازگار با جهت پیام های نمایش داده شده در تلویزیون، پرورش می دهد. نظریه ساخت یابی (ساختار بندی) گیدنز می کوشد عاملیت و خلاقیت انسانی را در فرایند دائمی ایجاد و باز ایجاد جامعه نشان داده و رابطه دو سویه و انعکاسی فرد انسانی و جامعه، سبک زندگی، سیاست رهایی بخش و سیاست زندگی، پویایی های جهانی و مفاهیمی از این دست را روشن کند. گیدنز تامل و باز اندیشی در مورد هویت را منحصر به دوران مدرن می داند. به اعتقاد گیدنز جامعه جدید تحت تاثیر امواج جهانی قرار گرفته و ساخت یابی در همه سطوح آن در جریان است و باز اندیشی سنت ها تسریع شده است. گیدنز معتقد است در جامعه جدید، فردیت روز به روز بیشتر می شود و شکل های کهن همبستگی رنگ می بازد و لذا باید اعتماد فعالانه بازسازی شود. این امر فقط با گفتگو میسر است. همزیستی با دیگران در یک وضعیت مدارای متقابل از راه گفتگو در یک فضای عمومی ممکن است و از سطح خانواده تا سیاست های جهانی را در بر می گیرد. این پژوهش از نوع تحقیقات همبستگی و مقایسه ای است که به روش پیمایشی و ابزار پرسشنامه محقق ساخته با نمونه ای از 384 خانوار شیرازی با استفاده از نرم افزار spss و لیزرل از طریق نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای و تصادفی سیستماتیک انجام شده است.

وی خاطر نشان کرد: در دو بخش آمار توصیفی با استفاده از جداول فراوانی و شاخص هایی نظیر حداقل، حداکثر، میانگین و انحراف معیار به توصیف داده ها پرداخته شد و در بخش دوم با استفاده از آمار استنباطی فرضیه های تحقیق به بوته آزمایش گذاشته شده است. یافته های تحقیق بر مبنای ضریب همبستگی پیرسون نشان داد که بین میزان استفاده از فناوری های نوین ارتباطی با روابط خانوادگی و ابعاد آن (روابط زناشویی، روابط چهره به چهره والدین و فرزندان، اعتماد زناشویی و ارتباط مددکارانه در خانواده) رابطه منفی و معنی دار وجود دارد. اما بین استفاده از فناوری های نوین ارتباطی و بعد دیگر روابط خانوادگی (هرم قدرت) رابطه مثبت و معنی دار وجود دارد. نتایج حاصل از مدل رگرسیونی نشان می دهد در مجموع میزان استفاده از تلفن همراه و ماهواره 17 درصد از تغییرات در متغیر وابسته را تبیین می کند. در آزمون تحلیل مسیر مشخص گردید میزان استفاده از ماهواره هم به طور مستقیم و هم از طریق هویت اجتماعی (غیر مستقیم) که به عنوان متغیر واسطه ای مورد استفاده قرار گرفت، بر روابط خانوادگی تاثیر دارد. اما دو بعد استفاده از اینترنت و تلفن همراه تنها از طریق هویت اجتماعی و به طور غیر مستقیم بر ارتباطات خانوادگی تاثیر دارد. همچنین نتایج این پژوهش نشان داد هرچه خانواده ها به صورت منظم تر از فناوری های نوین ارتباطی استفاده کنند، مطلوبیت روابط خانوادگی به طور کلی و نیز مطلوبیت روابط زناشویی، روابط والدین و فرزندان، اعتماد زناشویی و روابط مددکارانه در خانواده آن ها کمتر می شود.

دکتر خالدی گفت: در این پژوهش هویت اجتماعی متغیر واسطه ای در نظر گرفته شد چرا که معتقدم همانطورکه فناوری های نوین ارتباطی بر ارتباطات خانوادگی تاثیر دارند بر هویت اجتماعی افراد نیز تاثیر می گذارند. هویت به معنی عام کلمه یکی از مقولات حیات اجتماعی آدمی است که در طول تاریخ، در حالت سیال معنی و مفهوم قرار داشته و دارد، چنان که مفهوم هویت امروزه بیش از هر زمان دیگر، تحول پذیرتر می نمایاند. یکی از دلایل این تغییر پذیری را باید در سرعت تغییرات معاصر دانست. هویت ابتدا به معنای یکی شدن و در روانشناسی به معنای یکی شدن خود مطرح گردیده است و در مردم شناسی، هویت متجلی در هویت نژادی بوده است. هویت از نظر جامعه شناسی صرفا یکی شدن خود نیست، بلکه یکی شدن با خود و دیگران محسوب می شود که توضیح دهنده هویت فردی و اجتماعی است. بر اساس نظریه هویت، فرایند هویت یک سیستم کنترل است که مجموعه ای از هنجارها و ضد هنجارها را در فرد و جامعه به وجود می آورد. هویت مجموعه معانی است که چگونه بودن را در خصوص نقش های اجتماعی به فرد القا می کند و یا وضعیتی است که به فرد می گوید او کیست و مجموعه معانی را برای فرد تولید می کند که مرجع کیستی و چیستی او را تشکیل می دهد. در این پژوهش با توجه به اینکه متغیر واسط هویت اجتماعی می باشد، به طور مفصل از نظریه هویت اجتماعی بحث شده، همچنین بحثی مطرح شده تحت عنوان فناوری های نوین ارتباطی و هویت اجتماعی. هویت اجتماعی پاسخگویان به وسیله 15 گویه مورد سنجش قرار گرفت.( 2گویه در آزمون تحلیل گویه حذف شد) هر گویه از 1تا5 ارزش گذاری شد. هویت اجتماعی پاسخگویان توسط13 گویه مورد سنجش قرار گرفته و هر گویه از حداقل 1 ( کاملا موافق ) تا حداکثر 5 ( کاملا مخالف ) را به خود اختصاص می دهد. لذا نمره پاسخگویان می تواند از حداقل 13 ( هویت مدرن یا کمترین هویت اجتماعی سنتی ) تا 65 ( بیشترین هویت اجتماعی سنتی ) در نوسان باشد. برای طبقه بندی نمودن این متغیر، مجموع نمرات آن ها به سه دسته تقسیم شده است که در آمار توصیفی بیشتر توضیح داده شده و براین اساس هویت اجتماعی پاسخگویان به سه دسته هویت اجتماعی مدرن، هویت اجتماعی در حال گذار و هویت اجتماعی سنتی تقسیم شده است و هویت اجتماعی بین ابعاد استفاده از فناوری های نوین ارتباطی و ارتباطات خانوادگی نقش واسطه گری دارد.

سخنران جلسه در پایان به ارائه پیشنهادات پژوهشی و اجرایی پرداخت و گفت: یکی از مراحل اساسی و کاربردی هر پژوهش، ارائه پیشنهادات و راهکار برای پژوهش­های آتی و همچنین ارائه پیشنهادات اجرایی به سازمان­ها و مسئولین مربوطه می­باشد. پیشنهادات پژوهشی عبارتند از؛

1) بررسی فناوری­ های نوین ارتباطی و شاخص­ های آن نشان داد که میزان استفاده خانواده­ های شیرازی براساس نتایج؛ در برخی شاخص­ ها تقریباً بالا است، که توانسته دو نتیجه را به همراه داشته باشد.

2-1) از آنجا که خانواده شیرازی توانسته رابطه ­ای منطقی بین میزان استفاده از این تکنولوژی ­های نوین و سنت ­های خود برقرار سازد، در این حالت روابط بین فردی در حوزه خانواده چندان تنزل نکرده و می ­توان گفت در خانواده­ هایی که سنتی ­تر بوده ­اند، میزان استفاده از رسانه­ های جدید به گونه ­ای با حفظ سنت همراه بوده است.

2-2) هر زمانی که خانواده شیرازی بریده از سنت­ ها، به دنبال تقلید از الگوی غربی بوده و در استفاده از فناوری ­های جدید راه افراط را پیموده است، براساس نتایج بدست آمده از تحقیق، روابط خانوادگی دچار آسیب شده است. بنابراین پیشنهاد می ­شود در پژوهش‌ های آتی، پژوهشی تحت عنوان بررسی تاثیر فناوری های نوین ارتباطی بر ارزش های خانواده انجام شود.

2) ­با توجه به اینکه در این پژوهش تاثیر فناوری های نوین ارتباطی بر ارتباطات خانوادگی مورد بررسی قرار گرفته و برای ارتباطات خانوادگی ابعادی در نظر گرفته شده است، این ابعاد می تواند هر کدام عنوان یک پژوهش باشد. بنابراین پیشنهاد می شود تاثیر فناوری های نوین ارتباطی بر هریک از ابعاد ارتباطات خانوادگی به عنوان یک موضوع پژوهش و به طور مستقل مورد مطالعه قرار گیرد.

3) برای مطالعه چنین موضوعی، لازم است که یک پژوهش کیفی با حجم نمونه کوچکتر و با کنترل بسیاری از متغیرهای دیگر و با مصاحبه عمیق انجام پذیرد و رابطه هریک از ابعاد فناوری های نوین ارتباطی مانند اینترنت، ماهواره و تلفن همراه، به طور مجزا مورد مطالعه قرار گیرند تا تاثیر عواملی که بر شکل ­گیری هویت اجتماعی و ارتباطات خانوادگی مؤثرند، دقیق تر سنجیده شود.

4) با توجه به اینکه این پژوهش خانواده را مطالعه کرده و تأکید آن بر روابط خانوادگی و مسائل زوجین می­باشد، پیشنهاد می­شود تحقیقی در زمینه­ فناوری­های نوین ارتباطی با محوریت جوانان انجام شود.

5) در این پژوهش هویت اجتماعی متغیر واسط است که با توجه به نتایج پژوهش و رابطه منفی بین استفاده از فناوری های نوین ارتباطی و هویت اجتماعی پاسخگویان و همچنین تاثیر هویت اجتماعی بر ارتباطات خانوادگی که در این پژوهش مشخص شد هرچه هویت اجتماعی سنتی تر باشد، ارتباطات خانوادگی از انسجام بیشتری برخوردار خواهد بود، پیشنهاد می­شود در پژوهش های آتی، پژوهشی با محوریت خانواده تحت عنوان بررسی میزان رابطه استفاده از فناوری های نوین ارتباطی و بحران هویت انجام شود. به این دلیل که یکی از آثار رسانه های جدید در جوامع، به خصوص جوامع در حال گذار، ایجاد بحران هویت ملی می باشد.

6) این پژوهش در کلان ­شهر شیراز انجام شده است. پیشنهاد می ­شود پژوهشی با همین عنوان در کلان­ شهر دیگری انجام شود.

7) براساس نتایج پژوهش، به نظر می ­رسد پای ­بندی به سنت­ها و اعتقادات می­تواند باعث حفظ خانواده و استمرار صمیمیت در بین اعضای خانواده باشد. پیشنهاد می­شود پژوهشی در حوزه دین و ارتباط آن با فناوری­ های نوین ارتباطی انجام شود.

همچنین پیشنهادات اجرایی عبارتند از :1) تولید برنامه­ های خانوادگی در رسانه­ ها؛ به این معنا که رسانه ­ها بر روی برنامه­ های خانوادگی متمرکز شوند و در این زمینه آرمان­ سازی کنند. 2) فراهم کردن امکانات آموزشی و کتاب ­های جدیدی که خانواده­ ها به راحتی بتوانند با دانش روز دنیا و دستاوردهای جدید آشنا شوند و از طریق اطلاع­ رسانی مناسب بتوانند با آگاهی مسیر زندگی خود را انتخاب نمایند.3) انجام تحقیقات پیمایشی و کاربردی در بین خانواده­ ها برای پی بردن به خواسته­ ها و موضوعاتی که همواره ذهن آنها را درگیر می ­کند، مانند مسائل فرهنگی و اجتماعی کشور و همچنین ارائه راهکارهای کاربردی مناسب در این زمینه­ ها می­تواند مؤثر واقع شود. 4) برای ارتقاء و انسجام خانواده­، برنامه­ هایی تولید شوند که حاکی از پاسداشت ارزش ­های خانوادگی باشد و به گونه­ ای از طریق این برنامه ­ها به اعضای خانواده القاء شود که خانواده میراثی اجتماعی است که از نیاکان ­مان به ما رسیده و لذا جوانان و سایر اعضای خانواده باید بدانند که بزرگترین سرمایه اجتماعی، داشتن خانواده­ ای حامی است و همچنین تلاش در جهت دانستن این نکته که، این خانواده است که در برابر همه­ سختی­ها و مشکلات زندگی به اعضایش کمک می­کند و همواره پویاست. جوانان و فرزندان در یک خانواده به یاد داشته باشند که خانواده به مثابه سرمایه­ای اجتماعی، مرکز اعتماد، همیاری، همکاری و تشویق اعضای خود برای شرکت در شبکه­ های اجتماعی است. 5) پیشنهاد می­شود برنامه ­هایی از طریق رسانه­ ها تدوین گردد که تأکید آن بر پررنگ کردن خانواده­ ها در مقام گروه مرجع باشد، نه هنرپیشه­ های خارجی و ایرانی. 6) ساختن زندگی و اندیشه مدرن براساس سنت؛ به این معنا که زندگی مدرن را بر داشته­ های میراث اجتماعی نیاکان ­مان بسازیم. درواقع خانواده ایرانی ضمن اینکه سنت ­هایی مثل عید نوروز، چهارشنبه سوری، دید و بازدید از اقوام و ... را زنده نگاه می­دارد، در عین حال حرکت رو به جلو داشته باشد و به اصطلاح به دهکده جهانی مک­ لوهان هم بپیوندد.

دکتر اسد خالدی در پایان در نتیجه گیریی بحث خود گفت: نتیجه این پژوهش نشان داد که خانواده های شیرازی به فیلم ها و سریال های فارسی و خصوصا آن‌هایی که دارای موضوعات خانوادگی هستند علاقه زیادی دارند و به نظر می رسد دست اندر کاران شبکه ‌های ماهواره ای نیز این نکته را به خوبی در یافته و به همین جهت حجم چشمگیری از برنامه های خود را به این موضوعات اختصاص داده اند. بنابراین دست اندرکاران رسانه ملی نیز باید ساخت محصولاتی از این نوع و با کیفیت مناسب را در دستور کار خود قرار دهند تا مخاطبین کمتر به سمت شبکه‌ های ماهواره ای برون مرزی گرایش داشته باشند .

وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات می تواند از طریق فیلترینگ هوشمند شبکه های اجتماعی مطالبی را که در این شبکه ها پخش می شود مدیریت نموده و آن دسته از محتواهایی که برای خانواده ها سودمند می باشد در اختیار آنان قرار دهد. یعنی برای شکستن سکوتی که این روزها در خانواده ها مستولی شده و ناشی از پر کردن جای خالی رابطه با تکنولوژی سرد و بی روح است، نیازمند مدیریت نرم و فرهنگی مراکز مسئول از جمله وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات هستیم.

برای اینکه افراد خانواده بتوانند با استفاده صحیح از رسانه ها آگاهی خود را افزایش دهند، با عرضه کتاب و اطلاع رسانی به خانواده ها از طریق سازمان های فرهنگی مانند ادارات فرهنگ و ارشاد اسلامی، سواد رسانه ای را در خانواده ها گسترش دهیم و شرایطی را فراهم آوریم تا هر خانواده ایرانی با خیالی آسوده بتواند از فناوری های جدید ارتباطی استفاده کند و از گزندهای آن نیز در امان باشد. همچنین ضرورت دارد وزارت آموزش و پرورش هرچه سریع تر مبحث سواد رسانه ای را با همکاری، همفکری و مشارکت تخصصی ارگان های ذی ربط به ویژه دفتر سلامت روانی – اجتماعی وزارت بهداشت ، درمان و آموزش پزشکی در کتب درسی تمام مقاطع تحصیلی بگنجاند.

در پایان جلسه دکتر غلامعباس توسلی ضمن تشکر از سخنران جلسه گفت: برای رسیدن به نتایج و یافته های جدید و مطلوب، به تمامی محققان و پژوهشگران پیشنهاد می کنم بدنبال ترکیب اسناد مربوط به موضوع و آمارمربوط به آن باشند چرا که تنها در این صورت است که می توان به نتایج مطلوب رسید و این امر میسر نمی گردد مگر شناسایی موضوعاتی که مرتبط با نیازهای جامعه باشند. موضوعاتی که باید شفاف و روشن مطرح شوند. سپس ابعاد موضوع را درکشور خود با دیگر کشورها مقایسه نمود چون تنها این راه است که به محققان کشور کمک می کند تا به نتایج نو و بدیعی دست پیدا کنند .

nkhanevadeh 2گروه علمی- تخصصی جامعه شناسی خانواده روز دوشنبه 22 اردیبهشت 93 ساعت 15 نشستی با عنوان «بررسی نهاد خانواده در وضعیت کنونی» با سخنرانی دکترحمیدرضا جلایی پور برگزار کرد که در آن به بررسی سنخ های خانواده در ایران و نیز موقعیت کنونی این نهاد در جامعه کنونی پرداخته شد.

در ابتدای نشست دکترباقر ساروخانی، استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران و مدیر گروه علمی – تخصصی خانواده، گفت: «در جلسات گذشته بحثی در مورد خانواده دولتی داشتیم یعنی خانواده‌ای که دولت در مهم‌ترین، نزدیک‌ترین ومحرمانه‌ترین فعالیت‌هایش وارد شده، دولتی که خانواده را از همه نظر رادیو، تلویزیون و وسایل ارتباط جمعی در نهاد خود قرار داده است.در نتیجه امروز خانواده‌ای ایجاد شده که دولت در همه جای آن نفوذ کرده و دیگر خانواده بکر و طبیعی نیست،زیرا در نوع مصرف ،غذا و لباس‌هایشان نیز اندیشه‌های دولت دیده می‌شود.»

وی ادامه داد: «آیا این خانواده که دولت از هر جهت در نهاد خودش قرار داده خانواده مدنی هم هست یا نه؟ در این خانواده تا چه حد افراد حق نفس کشیدن دارند؟ آیا ساکنان این خانواده، شهروند خانه هم هستند یا نه برای پذیرش و اطاعت محض ساخته شده‌اند؟ خانواده ایرانی که در معرض انواع حرکات و تغییرات است چه نوع خانواده‌ای است؟ از دکتر جلائی پور دعوت کرده‌ایم برای این این‌که«خانواده دولتی» و «مدنی» را در کنار هم قرار دهد تاببینیم به چه نتایجی خواهیم رسید،البته این دو اندیشه مکمل همدیگرند.»

رابطه زن و مرد در ایران نیاز به مطالعات بیشتری دارد

دکتر جلائی پور، استادیار گروه جامعه شناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، نیز بحث خود را این‌گونه آغاز کرد: «حوزه مطالعاتی بنده جامعه شناسی خانواده نیست اما دلیل من برای این مطالعه این است که نهاد خانواده دغدغه حکومت شده و ممکن است ارزیابی مسئولین دقیق نباشد. بنابراین برای من که تخصصم جامعه شناسی سیاسی است این مساله مورد توجه قرار گرفت.در سپهرهای مختلف در ایران، درزمینه رابطه بین افراد، رابطه بین افراد و گروه‌ها و رابطه افراد، گروهها و دولت با مشکلات پیوند اجتماعی روبرو بودیم. در این کار نیز متوجه شدم پیوند و رابطه زن و مرد در ایران نیاز به مطالعه بیشتری دارد. وقتی شما می‌خواهی درباره رابطه زن و مرد صحبت کنی در ایران مشکلاتی هست که حتما باید به آن‌ها توجه کنی، داده‌هایی که مربوط به این بحث هست فوق‌العاده کم و برای جمع آوری داده‌ها علاوه بر پر هزینگی، امنیت لازم را هم نداری مثلا اخیرا دکتر گلزاری، روانشناس، گفت: “ما روی ٧هزار زن و مرد کار کردیم ولی نتایجش را نمی‌گویم!” در حالی‌که باید نتایج بیرون بیاید تا بتوان روی آن کار کرد.باید مستندات در دسترس باشد و بحث زن و مرد در ایران خیلی اخلاقی، مذهبی و عرفی است که به عرفی بودن آن خیلی‌ها توجه نمی‌کنند و حساسیت برانگیز است و همین مساله محدودیت ایجاد می‌کند. جامعه شناسی مساله‌ای چند پارادایمی است و اختلافات نظری راجع به آینده خانواده هنوز طبقه بندی نشده است.»

خصوصیات خانواده هسته‌ای در ایران

این جامعه شناس افزود: «من می‌خواهم از مفهوم خانواده هسته‌ای وارد شوم و می‌خواهیم بدانیم که در جامعه ایران چه گونه‌هایی از خانواده داریم. چون ۵ دهه است که خانواده هسته‌ای در ایران شروع به رشد کرده، من تمرکزم را روی این خانواده گذاشتم . حدس من این است که تا دو یا سه دهه دیگر این روند پیش می‌رود ولی بعد آن را خیلی نمی‌توان پیش بینی کرد. از خصوصیات خانواده هسته‌ای در جامعه کنونی ایران، به این موارد می‌توان اشاره داشت: «خانواده،زن و شوهری است، تولید فرزند می‌کند، می‌خواهد بچه را سلامت بار بیاورد. بچه را از نظر اخلاقی تربیت می‌کند و از نظر اجتماعی تا حدی او را آماده می‌سازد. به شدت از فرزندان حمایت می‌کند و برای او وقت می‌گذارد و وقتی بچه‌ها مستقل هم می‌شوند ارتباطشان با خانواده حفظ می‌شود. پیوند فرزندان و والدینشان در ایران خیلی عمیق و پایدار است.»

نهاد خانواده در ایران در حال فروپاشی نیست!

دکتر حمیدرضا جلائی پور ضمن بیان این موضوع که از گفته‌های مسئولین این‌طور فهمیده می شود که خانواده در ایران در حال فروپاشی است و باید یک فکری کرد، اظهار داشت: «من حدود ٣٠٠ خانواده در جاهای مختلف تهران را به طور عمیق مورد مصاحبه قرار دادم ولی نمی‌خواهم نتایجم را به ایران یا تهران تعمیم دهم و نظریه خاصی را هم نمی‌خواستم آزمون کنم. این‌ها را مطالعه کردم که بفهمم چه سنخی از خانواده در ایران وجود دارد البته سعی کردیم فقط شهرک غرب یا مثلا اکبرآباد اسلامشهر نباشد!فهمیدم نهاد خانواده هنوز خیلی محکم است وکسانی که خیلی نگران خانواده‌اند به عواملی اشاره می‌کنند که قابل توجه است اما نمی‌توان فروپاشی خانواده را از آن‌ها نتیجه گرفت. عواملی که اشاره می‌کنند این‌هاست: اندازه خانواده کوچک شده؛ در سال ۸۵ بعد خانوار ۴ نفر بوده در سال٩١ ۵/٣ نفر شده، در تهران در سال۸۵ ٧/۳ بوده الان شده ٢/۳ و خانوادها در حال یک فرزندی شدن است که البته جای نگرانی است. بالارفتن سن ازدواج؛ پسران به ٣٠ سال می‌ر‌سند و دختران ٢۵، مدام گفته می شود طلاق در ایران بالا رفته ،رشد طلاق از ۴ به ١ شده که از این نظر مانند انگستان شده است، تک همسری زیاد شده است، ظهور خانواده‌های همالان و غیر ثبتی که به نظر من دیده می شود ولی نمی‌توان عدد و آمار دقیقی داد. می‌گویند روابط همجنسگرایی زیاد شده، رشد خیانت در میان مردان بوده و گفته می‌شود زنان هم خیانت می‌کنند. باز براساس آمارهای دکتر گلزاری ،روابط بین دختر و پسر ٣ برابر شده نسبت به ۳٠ سال پیش و شروع رابطه جنسی بهدوره راهنمایی رسیده و ۴٠ درصد نوجوانان از ١۴سالگیاین رابطه را تجربه می‌کنند. نوع رابطه از عاطفی به جنسی رسیده، افزایش ارتباط همزمان با چند نفر هم درمیان پسران و هم دختران و…

در کل این‌هایی که گفته می‌شود دقت تجربی ندارند و باعث تاسف است چون مساله خانواده و زن و مرداین‌قدر مهم هست که دولت بودجه بگذارد و روند آن را به ترتیب مناطق تهران و استان‌ها تفکیک و بررسی کند. البته باز هم می‌گویم که این عوامل و آمارها به معنای فروپاشی خانواده در ایران نیست این‌ها آسیبهایی است که رابطه زوجین را تحت تاثیر قرار داده.»

سنخ شناسی خانواده‌های ایرانی

ایشان چهار سنخ از خانواده را در ایران برشمرد و گفت:

«در این ٣٠٠ خانواده‌ای که من بررسی کردم تقریبا ۴ سنخ خانواده از آن درآوردم؛٢۵درصد این خانوادها «مدنی» هستند یعنی خانواده‌هایی که از زن و شوهر تشکیل شده‌اند، به همدیگر احترام می‌گذارند، زن و مرد معتقدند که خداوند قوه عقل به آن‌ها داده که خیلی چیزها را تشخیص می‌دهند، با هم مثل آدم برخورد می‌کنند، مهمترین موضوع زندگیشان آینده فرزندانشان است. برای آینده بچه ها همه کار می‌کنند و این مساله در خیلی جاهای دنیا دیده نمی‌شود. اختلافات را درست حل می‌کنند و دعواهایشان به کتک کاری و خونریزی نمی‌رسد.شاید ١٠درصد خانواده ها (البته با اکراه) به قول فمینیست‌ها «مردسالار»بودند و در این مطالعه فهمیدم آن طور که فمینیستها می‌گویند خانواده مرد سالار در ایران زیاد نیست، به این معنا که این خانواده ضد خانواده مدنی است یعنی مرد همه کاره است، حرفش را غیر منطقی هم باشد پیش می‌برد، کسی به حرفش گوش ندهد بر سرش می‌زند، بچه‌ها و مادر دوگانه رفتار می‌کنند و این‌جا مهد رشدرذایل اخلاقی است. ۶٠ درصد خانواده ها نیز ترکیبی‌اند یعنی از خانواده سنتی به سمت خانواده مدنی در حال حرکتند.در این ٣٠٠ خانواده متوجه شدم که زمانی که خانوادها مشکل معیشت و اقتصادی نداشته باشند به سمت مدنی شدن حرکت می ‌کنند و به میزانی که معیشت دچار مشکل می‌شود مدنی شدن کند می‌شود.۵ درصد این خانواده‌ها را می شود گفت آسیب دیده‌اند و نه فروپاشیده! شاید کمتر از ١درصد فروپاشیده بودند، چون خانواده فروپاشیده خانواده‌ای است که اصلا جای امن برای زندگی نیست و افراد می‌خواهند فرار کنند.»

رشد بیکاری؛ علتی مهم برای شکننده شدن خانواده‌های ایرانی

دکتر حمیدرضا جلائی پور در ادامه بحثش گفت: «اگر خانواده در ایران فروپاشیده، باید در مطالعه ما حداقل ١٠٠ خانواده این‌طور بودند نه ۵ درصد! ببینید من تعمیم نمی‌دهم ولی کسی که تعمیم می‌دهد و می‌گوید خانواده فروپاشیده باید به این مساله هم توجه کند که مطالعه‌ای که من داشتم این را نشان نمی‌دهد و این مطالعه فقط به منطقه یک یا دو تهران مربوط نمی‌شده ودانشجوهای فوق لیسانس من که هر کدام از جاهای مختلف تهران بوده‌اند با کسانی که می‌شناختند صحبت کرده‌اند و مصاحبه عمیق انجام شده و مانند پرسشنامه نبوده که افراد بخواهند دروغ بگویند و طوری هم مصاحبه شده که افراد فکر نکنند که مورد استنطاق قرار گرفته‌اند.در همین مطالعه دنبال این بودم که علل نابسامانی‌ها را که در تحقیقات ثانوی آمده و باعث نگرانی برخی شده را بفهمم و در یک لیست بیاورم که به این عوامل رسیدم: «رشد بیکاری»در جامعه فاجعه است. در همین خانواده‌هایی که من مطالعه کردم خانواده‌هایی که مشکل معیشت نداشتند، مشکلاتشان بیشتر قابل مدیریت بود، مثلا طبقات متوسط و پایین خیلی دچار آسیب می‌شوند، دختر و پسر وقتی در معاش دچار مشکل می‌شوند به خانه پدری خود بازمی‌گردند، در حالی‌که خیلی به بیکاری پرداخته نمی‌شود. «فرد» در ایران مهم شده و خیلی‌ها به این موضوع توجه نمی‌کنند و فرد ما با «عقلانیت ابزاری» کار می‌کند یعنی همه هزینه و فایده می‌کنند و عقلانیت اخلاقی و ارزشی در ایران ضعیف شده و خیلی خوب است که عقلانیت ابزاری و ارزشی در کنار هم کار کنند چون یعنی رفتار برای دیگری بسیار مهم است. برخلاف نسل ما، «لذت تنانه» یک حق برای فرد است یعنی من بدن دارم و باید از این بدن استفاده کنم.»

عدم آمادگی جوانان برای ازدواج، رشد طلاق

او عواملی دیگری را هم که باعث شکنندگی حوزه خانواده شده، برشمرد: «گسترش ارتباطات و رسانه‌ها و تصاویر؛ یعنی در جامعه رسانه‌ای و شیشه‌ای شده همه چیز دیده میشود مثل همه جای دنیا!دوگانگی در فضای رسمی و غیر رسمی وجود دارد. در فضای رسمی جامعه‌ای الهی به نمایش گذاشته می‌شود اما در فضای غیررسمی این‌طور نیست. این دوگانگی خیلی توان جامعه را می‌گیرد. زن و مرد برای ازدواج اصلا آمادگی ندارند و عرصه رسمی و عمومی اصلا تلاشی برای آماده شدن آن‌ها نمی‌کند. درحالی‌که در جامعه جدید، ازدواج کردن، ادامه دادن و بچه دار شدن خیلی تصمیم بزرگی است.وقتی افراد خوب آماده نشوند شما باید منتظر طلاق باشید.»

زندگی مشترک همالان به ضرر خانم‌هاست!

هم‌چنین این استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران گفت: «من با نظرات فمینیست‌های رادیکال مشکل دارم. اتفاقا این گروه علائمی که من گفتم را مثبت می‌بینند و آن را انقلاب آرام می‌نامند و می‌گویند جای نگرانی نیست چون جامعه دارد متحول می‌شود و می‌گویند حق آزادی تنانه فقط مردانه نیست بلکه زنانه هم هست، اگر سایت‌های آن‌ها را بخوانید خیلی هم افراط دارند و فکر می‌کنند پایگاه مخالف فمینیستی، مردانند در حالی‌که نمی‌دانند که گروه اصلی مخالفین آن‌ها قلب و روح زنان هستند و این زنانند که با آن‌ها مخالفند نه مردان. هم‌چنین می‌گویند اصلا جای ناراحتی نیست و می‌توان الگوی «خانواده سفید» را به کار برد. یعنی چه ایرادی دارد زن و مرد خود را در قید خانواده وارد نکنند و همین طور با هم زندگی کنند،این مساله به خودشان مربوط است نه دیگران! اتفاقا من نام این خانواده را «خانواده زرد» می‌گذارم. چراغ زرد رانندگی، یعنی باید مراقب بود! یکی از دانشجویان ما که در هند هم تحصیل می‌کند و اتفاقا فمینیست هم هست مطالعه‌ای روی دختران و پسران فوق لیسانس و دکترایی که اتفاقا با هم زندگی می کنند(همالان) انجام داده و نتیجه گرفته که این زندگی به ضرر خانم‌ها شده تا آقایان یعنی مردان زندگی خود را می‌کنند و از طرفی به زن دستور می‌دهند که باید همه‌ی کارهای خانه را هم بکنی و اگر اعتراض کنی به خانوادهات می‌گوییم! این نشان می‌دهد این نوع زندگی یعنی تشکیل خانواده سفید در هند به ضرر دختران شده، مصطفی اقلیما در گزارشش می‌گوید: ٩٠درصد این رابطه‌ها به ازدواج منجر نشده و پسران شریک خود را عوض می‌کنند. لذا زنان آسیب می‌بینند مگر این‌که کسی در ایران مطالعه تجربی کند و بگوید این‌طور نیست!»

برای نجات نهاد خانواده‌ در ایران چه باید کرد؟!

دکتر جلائی پور توصیه‌هایی را نیز در ادامه نتایج تحقیقش ارائه داد که به قرار زیر است:

«١.روی علل باید کار کرد. روی بیکاری و حقی که برای افراد ایجاد شده باید کار شود.به طور کلی رابطه بین زن و مرد در جامعه رسانه‌ای ما نیازمند مراقبت است و رابطه شکننده شده است.صداوسیما که روی افکار و ارزش‌های شهروندان کار می‌کند باید توانایی‌های شهروندان را بالا بیاورد تا بتوانند زن و مرد خوبی باشند.

٢.البته نباید فکر کنید که فقط خانوادهای لائیک و غیرمذهبی شکننده‌اند همه خانواده‌ها دچار این آسیبند خصوصا طبقات متوسط جامعه.

٣.روی علل طلاق باید کار شود. در طبقه متوسط همه می‌گویند علل طلاق شغل و تحصیل زنان است. ولی مهمترین علت طلاق این است که فرد با سفارش ازدواج کرده و سپس در محیط‌های مختلف شروع به تحصیل و کار می‌کنداما علت طلاقش شغل و تحصیلش نیست، ازدواجش پخته نبوده و سفارشی بوده و تازهپس از مدتی چشم و گوشش باز می‌شود. زن و مرد کجا باید آشنا شوند؟ به نظر من محیط دانشگاهی خیلی جای مناسبی است چون در آپارتمان‌های ۴٠ متری که نمی‌شود آشنا شد یا مثل قدیم حمام زنانه وجود ندارد که بتوان زمینه آشنایی ایجاد کرد. در عرصه عمومی باید این آشنایی‌ها رخ بدهد، اصلا صداوسیما در این زمینه کار نمی‌کند.

خانواده مدنی، امن ترین جاست

۴.نکته بعدی این است که خانواده مدنی خیلی جای خوبیست و می‌توان گفت امن ترین جاست.چرا شما روی این الگو کار نمی‌کنید؟! جایی که زن و مرد به هم احترام می‌گذارند، اخلاق وجود دارد، بچه پروژه مشترک آن‌هاست و دعوا و طلاق هم در آن‌ها بدون اختلاف است و بدون تنش.

۵.طلاق مساله ای است که به هر صورت اتفاق می‌افتد پس باید روی «ازدواج مجدد» کار کرد. آقای گیدنز می‌گفت:”این‌قدر طلاق نگویید از ازدواج مجدد حرف بزنید یعنی می‌شود دوباره روی خانواده کار کرد.”

۶.جوان‌های توانمند که شغل و مهارت داشته باشند را می‌شود به تشکیل خانواده تشویق کرد. طوری تبلیغ شده که فرد احساس می‌کند با ازدواج گیر می‌افتد!

٧.اهمیت خانواده مدنی البته با کنایه به فمینیست‌ها؛ پویش‌های اجتماعی با توجه به مطالعات من از خانواده مدنی بیرون می‌آید. خانواده مدنی برای یک جامعه ارگانیک، پایه است.

۸.دولت باید روی سیاست‌های اجتماعی تکیه کند که از عرصه عمومی نقد و بررسی بیرون آمده است. یعنی کارشناسان دولت حرف بزنند، دانشگاهیان، مردم و محقق منتقد هم حرف بزنند و در این فضای نقد و بررسی این سیاست‌ها بیرون بیایند. باید خود آدم‌هایی که قرار است در این جامعه شیشه‌ای زندگی می‌کنند را از نظر تربیتی، اقتصادی و اخلاقی تجهیز کنیم.

عدم رعایت اخلاق در رابطه‌ها

٩.یک مساله‌ای که باعث شکنندگی خانواده ها در ایران شده این است که اخلاق در رابطه ها رعایت نمی‌شود،همه به هم دروغ می‌گویند. اخلاق رابطه‌ها اعم از دانشجو با استاد، دوستان با هم و خصوصا در رابطه‌ی زن و مرد. باید یک سری نهادها باشند که در زمینه اخلاق افراد کار کنند چون جامعه‌ی ابزاری نگران کننده است!

١٠.می‌گویند خانم‌هایی که درس می‌خوانند و کار می‌کنند فرزند خود را خوب تربیت نمی‌کنند، اتفاقا زنانی که کار می‌کنند مادران بهتری‌اند مگر این‌که تحقیقی نشان دهد این‌طور نیست، مثلا دانشجویان سال‌های گذشته‌ی ما که ازدواج کرده‌اند و سر کار هم می‌روند، زندگی‌های خوبی هم دارند و اتفاقا بچه‌های خود را خیلی هم خوب اداره می‌کنند. البته قبول دارم تعداد فرزندان این زنان کم است.

١١.ما باید به اطلاع جوانان برسانیم که پیامدهای خانواده سفید چه می‌شود!به خیلی از جوانانی که تن به قاعده تشکیل خانواده نمی‌دهند باید نشان دهیم که زندگی را تا ۴٠ سال شاید بتوانند بگذرانند اما از ۴٠ تا مثلا ۸٠ سالگی را چگونه می‌خواهند بگذرانند و پیامدهای زندگی تنها را به اطلاعشان برسانیم.

انقلاب در نهاد خانواده ایرانی

١٢.می گویند در روابط زن و مرد انقلابی در حال شکل گیری است و منظورشان همان بی بند و باریست، من هم معتقدم انقلابی در حال شکل گیری است و به نظر من این‌هاست:

۱۳٫روند خانواده گسترده به هسته‌ای در حال پیش روی است و این شکل مسلط خانواده در ایران است.

۱۴٫من براساس مطالعه خودم می‌گویم یک روند از خانواده سنتی به مدنی در حال پیش روی است. از نظر من خانواده‌ها ایران را محکم نگه داشته‌اند.

۱۵٫ روابط زن و مرد خیلی شکننده است و هر روز باید مراقب آن باشیم. دو جهت گیری ارزشی وجود دارد؛ یکی این‌که هر توصیه‌ای که می‌شود اگر به استقلال و هویت افراد احترام نگذارد، به نتیجه‌ای نمی‌رسد. باید آدمیت جوانان را به رسمیت بشناسیم. از جهت دیگر باید به به جوان بگویی که فقط خودت نیستی دیگری هم هست و در واقع «پیوند اجتماعی» خیلی مهم است.

همزیستی مساله مهمی در نهاد خانواده است

١۶٫تبلیغات رسانه در مورد خانواده باید به حقوق، استقلال و هویت زن و مرد توجه کند و بحث «همزیستی» نیز بسیار مهم است یعنی امکان دارد افراد در خانواده به اشکال گوناگون فکر کنند و عمل کنند اما همدیگر را بپذیرند و در کنار هم همزیستی مسالمت آمیزی هم داشته باشند. خانواده مدنی جای همزیستی آدم‌های متفاوت است. با توجه به تبلیغات رسمی در مورد فروپاشی خانواده، باید بگویم که اتفافا محکم‌ترین نهاد در ایران نهاد خانواده است، براساس مطالعه من ٢۵درصد مدنی‌اند و بقیه هم با وجود مشکلات متعدد در جامعه ما دارند به سمت مدنی بودن می روند نه مردسالاری!

١۷٫نهاد حکومت در ایران پرهزینه و با کارایی پایین است و وقتی به حوزه خانواده وارد می‌شوند بیشتر مشکل ایجاد می‌کنند.

١۸٫ فساد ساختاری در ایران برای خانواده ها نیست و مربوط به حوزه سیاست است و اگر حل شود خانواده‌ها هم خیر می‌بینند و بسیاری از مشکلات بیکاری و اشتغال حل می‌شود.

و نکته آخر این‌که می‌توان به دو محور مهم رسید؛ ما باید خانواده مدنی را تقویت کنیم و به سازمان‌های مردم نهاد و صنفی توجه بیشتری کنیم چون این نهادها باعث تقویت جامعه می‌شوند.»

جامعه ایران یکی از زنده‌ترین جوامع جهان است

پس از سخنرانی آقای دکتر حمیدرضا جلائی پور، دکتر ساروخانی اضافه کرد: «من از سال ۴١ که کار خانواده را با رساله دکترا شروع کردم، همیشه به فکر جوانه‌ای بودم که دارد در ایران رشد می‌کند؛ برخلاف فمینیست‌ها که می‌گفتند “خانواده فنا شده و دارد ازبین می‌رود وعده‌ای طلاق گرفته و بقیه در نوبت طلاق هستند”، همیشه اعتقاد داشتم که جامعه بدون خانواده ممکن نیست، جامعه زنده خانواده را باید تولید کند. جامعه ایران یکی از زنده‌ترین جوامع جهان است و جامعه‌ای بوده که همیشه زنده، پویا و به دنبال بقاء بوده است.زمانی بود که زن و مرد زندگی مشترک را تشکیل می‌دادند ولی نظرات مرد برجسته بود و زن حرفی نمی‌زد.اما حالا خانواده این‌گونه است که زن و مرد با هم و آجر به آجر زندگی خود را پیش می‌برند و خزانه ارتباطی و زمینه گفتگوی زیادی دارند.این‌ها نوید خانواده جدیدی است که در آن هم‌سنخی، فرهیختگی، برابری و مشارکت در تصمیمات وپایداری کیفیت وجود دارد نه زورگویی. فرد احساس می‌کند حق زندگی و آزادی دارد. در گذشته خانواده‌ها با هم به مسافرت، گردش و..نمی‌رفتند ولی امروز «با هم بودن‌ها» زیاد شده است.»

خانواده‌ها در طول زندگیشان، گاهی مدنی و گاهی غیر مدنی‌اند

دکتر امیدعلی احمدی، جامعه شناس و استادیار دانشگاه آشتیان نیز به نکاتی اشاره داشت:«در رابطه با نکته‌‌ی یکی از حضار که گفتند: “تحقیقات در ایران در حوزه خانواده تا به حال به جایی نرسیده و تا الان خیلی مستند و علمی نبوده”، شاید بتوان گفت به دلیل تحولات شتاب آلود خانواده در چند دهه اخیر بوده و تازه الان مقداری از تحولات نهادی خانواده در حال شکل‌گیری است. در ضمن در تیپولوژی‌ای که مطرح شد آیا می توان حتما خانواده‌های ایرانی را در یکی از ۴ گروهی که دکتر جلائی پور مطرح کردند، قرار داد. از طرفی هم مطالعات عمیق‌تری باید انجام شود مثلا خانواده مدنی‌ای که دکتر جلائی پور از آن صحبت می‌کنند چقدر در جامعه و اطراف ما وجود دارد و آیا می‌توان آن‌ها را صریحا مدنی دانست؟! به نظر من خانواده‌ها در طول زندگی شان گاهی مدنی عمل می‌کنند و گاهی غیر مدنی و پیچیدگی‌هایی وجود دارد که نمی‌توان جایگاه طبقاتی آن‌ها را در طبقه متوسط گذاشت چون در طبقات پایین هم هستند. اگر بتوانیم ۳٠ یا۴٠ مولفه برای مدنی بودن خانواده تعیین کنیم شاید بتوانیم بگوئیم که خانواده ایرانی در چه روندی در حرکت است. می‌توان گفت طبقه بندی خانواده‌ها به خانواده مدنی، خانواده نسبتا مدنی،غیر مدنی (مردسالار)و دسته آخرخانواده‌های آسیب دیده‌ یا فروپاشیده،مناسب‌تر است. باید در تیپولوژی جدید مولفه‌هایی را ایجاد کنند تا به راحتی بتوان گفت که خانواده‌ها در کدامیک جای می‌گیرند.»

برای مطالعات در حوزه خانواده باید رویکرد «معناکاوانه» داشته باشیم

دکتر شکربیگی، استادیار جامعه شناسی دانشگاه آزاد سلامی تهران مرکز نیز نکاتی ر ا در رابطه با بحث‌های ارائه شده عنوان داشتند: «این‌که بخواهیم بگوییم در ایران در زمینه خانواده مطالعه علمی صورت نگرفته، نشان از ناآگاهی ما از این حوزه است. چون در مطالعات خانواده تحقیق صورت گرفته ولی اکثر مطالعات رویکرد آسیب شناسی داشته و پیامدها را مورد بررسی قرار داده‌اند و دانشگاه‌ها مملو از مطالعات جامعه شناسی خانواده است که با رویکرد کمی بوده تا کیفی. ما باید از «رویکرد معناکاوانه» استفاده کنیم، متاسفانه خانواده بحثی سیاسی شده و روی تمام میز مسئولان بحث خانواده دیده می‌شود. اگر بتوانیم خانواده را از سیاسی زدگی نجات دهیم خیلی قدم مهمی است تا در یک بستر آرام تغییرات ارزشی و هنجاری مورد مطالعه قرار گیرد. ضمنا درباره این‌که یکی از حضار گفتند”مطالب گفته شده در حوزه خانواده، جامعه شناسی نیست”، باید گفت مطالبی که در مطالعات خانواده اندازه گیری کردیم مثل مفهوم خانواده هسته‌ای، گسترده و مدنی از غرب وارد ایران شده و مفاهیمی بومی نبوده‌اند، در حالی که ما نیاز به دانش بومی شده و رویکردهای کیفی در زمینه مطالعات حوزه خانواده داریم.»

dr azad موضوع «دولتی شدن خانواده در ایران» محور اصلی نشست علمی- تخصصی گروه جامعه‌شناسی خانوادهٔ انجمن جامعه‏‌شناسی ایران بود که روز دوشنبه یکم اردیبهشت ماه سال 93 در دانشکدهٔ علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد. در این نشست دکتر «تقی آزاد ارمکی» استاد جامعه‌شناسی دانشگاه تهران به سخنرانی پرداخت.

دکتر «باقر ساروخانی» استاد جامعه‌شناسی دانشگاه تهران و «عالیه شکربیگی» جامعه‌شناس از دیگر سخنرانان این نشست بودند. در پایان این نشست نیز پرسش‌هایی از سوی حاضران مطرح شد.

تقی آزاد ارمکی اصلیترین سخنران نشست دولتی شدن خانواده در ایران، استاد گروه جامعه‌شناسی دانشکدهٔ علوم اجتماعی دانشگاه تهران است. وی گفت: طیف گستردهٔ تحول‌های اجتماعی، خطر‌ها و شکاف‌هایی را برای خانواده در ایران به دنبال داشته است. اتخاذ سیاست‌ها و تمهیدهای مختلف از طرف دولت در زمینهٔ ازدواج، فرزندآوری، طلاق، اعتیاد، خودکشی و حتی موضوع مهریه‌‌ همان مداخه‌های دولتی است که کم و بیش در هر جامعه یی ظهور و بروز پیدا می‌کند. تصویب قوانین و وضع مقررات، ایجاد محدودیت‌ها و قاعده‌های خاص و سیاست گذاری‌های خرد و کلان نمونه یی از گام‌های دولتی برای حل مسایل خانواده بوده است.

مسالهٔ مهمی که در بررسی خانوادهٔ ایرانی حائز اهمیت است، بحث تغییر در سبک زندگی و انواع آداب و سنت‌ها است. امروزه گرفتاری‌های اقتصادی، دغدغهٔ نان و معاش و تامین مالی تحصیل فرزندان، تربیت نادرست و سستی خانواده‌ها در ارزش‌های اخلاقی و دینی را به همراه داشته است. تغییر نقش‌ها و وظایف و در بسیاری از موارد جا به جایی کارکرد‌ها، تا جایی پیش رفته است که خصلت‌های زن و مرد نیز از چارچوب خود خارج شده، اقتدار مرد خانواده زیر سوال رفته و زن نیز زیر بار ناملایمات زندگی صفت‌های مردانه یی از قبیل خشونت به خود گرفته است. پرسشی که در این بین مطرح می‌شود این است که آیا ترمیم این نهاد بنیادین امکان پذیر است و به طور کلی چه راهکارهایی برای حل معضل‌های خانوادگی وجود دارد؟ آیا این وظیفهٔ دولت است که هر چه بیشتر به عرصهٔ خانواده وارد شود و بخواهد مشکل‌های آن عرصه را حل کند؟

آزاد ارمکی در سخنرانی خود برای پاسخ به این پرسش ابتدا به ریشه‌شناسی مساله پرداخت؛ وی به ایده‌ها و دیدگاه‌های مختلف در زمینهٔ دولتی شدن جامعه اشاره کرد و گفت: باید از خود پرسید اینکه خانواده دچار بحران است و دولت باید برای حل بحران‌های خانواده دخالت کند، از کجا نشات می‌گیرد؟ چرا در جامعهٔ آمریکایی که پنجاه درصد از ازدواج‌ها به طلاق می‌انجامد چنین بایدهایی رخ نمی‌دهد؟ علت این امر در تفاوت‌های فرهنگی در جوامع است. قبح طلاق و ترس از جدایی در جامعهٔ ما تا حدی است که ازدواج به شکل عرفی و مطلوب، یک بار برای تمام عمر صورت می‌گیرد. در واقع آمریکایی‌ها ازدواج می‌کنند تا طلاق بگیرند ولی ما طلاق می‌گیریم تا ازدواج کنیم؛ یعنی در ‌‌نهایت ازدواج اولویت مورد نظر در فرهنگ ماست. در این فرهنگ، سرانجام طلاق‌های ایرانی وارد کردن اتهام علیه زنان و مردان مطلقه است.
به باور این استاد جامعه‌شناسی دانشگاه تهران، خاستگاه باور مداخلهٔ دولتی در وهلهٔ نخست دیدگاهی است که مارکسیسم و ادبیات متاثر از آن، در ایران ایجاد کرده است. بر این مبنا، در خانواده نابرابری‌های جنسیتی وجود دارد و خود این نهاد قادر به حل کردن و سامان دادن خود نیست؛ بنابراین دولت تنها عاملی است که می‌تواند به فروپاشی خانواده و نجات آن کمک کند. در واقع مجاز بودن دولت به عنوان یک کنشگر فعال و توانمند و خلاق در خانواده در نظریه‌پردازی چپ گرا از این اصل سرچشمه می‌گیرد؛ به این ترتیب دولت است که مقبولیت و مشروعیت هر نهاد، اعم از خانواده را تضمین می‌کند. از بین بردن مالکیت عمومی و بحث نابرابری جنسیتی و دیگر ابعاد این موضوع نیز زاییدهٔ تفکر چپ است. درست است که ما منتقد ادبیات «مارکس» و «انگلس» در زمینهٔ خانواده هستیم ولی به هرجهت این پس زمینه‌های فکری همچنان در جامعهٔ ما جا خوش کرده است.

استاد جامعه‌شناسی دانشگاه تهران در ادامه به بررسی یکی دیگر از دیدگاه‌های موجود در زمینهٔ دخالت دولت در خانواده پرداخت و تصریح کرد: سنت موجود در مکتب فرانکفورتی علاوه بر تکیه بر نگاه مارکسیستی، بر مفهوم بازتولید سلطه تاکید دارد و معتقد است خانواده امکان بازتولید سلطه را فراهم می‌سازد. پیروان مکتب فرانکفورت به خانواده دیدگاه انتقادی دارند ولی رهاورد این دیدگاه برای ما این است که خانواده محل تولید فرهنگ وارزش‌های عمومی نظام اجتماعی است. روشنفکران ایدئولوژیک چپگرا یا راستگرا، چه اسلامی و چه سکولار، چه ایرانگرا و چه غیر ایرانگرا هر دو به کنشگر خلاقی به نام دولت اعتقاد دارند.

آزاد ارمکی در ادامه افزود: از سوی دیگر روشنفکری اسلام گرا نیز به ساحت جامعهٔ ایرانی اعتقادی ندارد و معتقد است از آنجایی که دولت تبلور همه چیز است، پس در نتیجه راه نجات هم دولت است. بر این اساس نجات جامعه از طریق کنشگران سیاسی است که در بطن آن تحلیل و تقلیل امر اجتماعی به امر سیاسی نهفته است. به این ترتیب امر اجتماعی امری مضمحل شده است و امر سیاسی امری تعین یافته و نجات بخش است. چه اصولگرایان و چه اصلاح طلبان هر دو چنین دیدگاهی نسبت به دولت در جامعهٔ ایرانی دارند. امر سیاسی نیز تبلور دولت نو (مدرن) و دولت اسلامی را فراهم می‌کند.

این جامعه‌شناس خاطر نشان کرد: خانواده متن اصلی و کاربردی جامعهٔ ایرانی است و تولید اخلاق و تربیت و ساختن انسان در چارچوب وظایف آن بوده است. خانواده درحیات اجتماعی زمینه را برای دخالت دولت فراهم می‌کند و به همین ترتیب است که مقولهٔ نوظهور دولتی شدن در ایران مطرح می‌شود. در بحث نظام اجتماعی اصلیترین کانون جامعه، فرهنگ است و عنصر مرکزی فرهنگ، اخلاق و تربیت است. درست است که ما با جامعهٔ فرهنگی ایرانی سر و کارداریم ولی این دلیلی بر انکار خشونت علیه کودکان و سالمندان نیست و این نوع معضل‌ها نیز در جامعه وجود دارد. علت این امر در این واقعیت است که وظایف جا به جا شده و کارکرد خانواده به نهاد آموزش و پرورش منتقل شده است. دولت و نظام سیاسی مسبب تداخل در وظایف و کارکرد‌ها هستند. ظهور دولتی شدن خانواده در ساحت انتظارات عمل می‌کند؛ در این مداخله‌گری سطح انتظارات از یکدیگر تغییر یافته و رابطهٔ نسل‌ها ناموزون شده است.
نویسندهٔ کتاب «جامعه‌شناسی خانواده ایرانی» تصریح کرد: اختلال‌ها در روابط اجتماعی تنها محصول نوگرایی (مدرنیسم) نیست و بخشی از آن به خود ما نیز برمی گردد. در سطح قوانین دولت ملاحظه می‌کنیم که یکی از کارکردهای مجلس شورای اسلامی و قوهٔ قضاییه در زمینهٔ قوانین مربوط به خانواده است و الزام‌هایی در زمینهٔ روابط درونی در خانواده ایجاد می‌شود. بهتر است در وهلهٔ نخست مقولهٔ حقوق و مالکیت در روابط زن و مرد در خانواده تعریف شود تا بسیاری از نابسامانی‌های جامعه حل شود. در سطح سیاست گذاری، نظام سیاسی خانواده را به شدت کانونی کرده است؛ به این معنی که با قایل شدن جایگاه بسیار مهم برای خانواده، الزاما آن را مشمول دخالت دولتی در هر زمینه یی اعم از ازدواج و طلاق و فرزندآوری و مرگ دانسته است.

به گفتهٔ این جامعه‌شناس، بحث تازهٔ «مهندسی فرهنگی خانواده» و ارایهٔ الگویی برای خانواده خود نشان دهنده این است که خانواده به عنوان پدیده یی تاریخی، از الگوی خاصی برخوردار است و تنها باید برای حل اختلال‌ها و نابسامانی‌های آن اهتمام ورزید و در این راستا مهندسی کرد؛ بنابراین دولت با مداخله‌های همه جانبهٔ خود قصد دارد خانواده را تبدیل به چیزی شبیه نظام سیاسی و ابزاری در خدمت آن کند.

این عضو هیات علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران با اشاره به اینکه خانواده با چالش‌های بنیادینی روبرو است، تصریح کرد: به عنوان مثال جهت گیری‌های سریال‌ها در تلویزیون به عنوان رسانهٔ ملی گرایش به سمت خانواده گسترده است در حالی که بخشی از خانواده‌های ایرانی و مخاطبان این سریال‌ها خانواده‌های هسته یی با شکل‌های غیر سنتی هستند. با این وصف، نظام سیاسی به دنبال تقویت خود و حل نابسامانی‌های جامعهٔ ضعیف است ولی چیزی که در عمل اتفاق می‌افتد این است که یک جامعهٔ ضعیف، دولتی ضعیف را نیز به دنبال خواهد داشت؛ دولتی که قصد دارد همه چیز را سامان دهد، فراموش می‌کند خود را سامان دهد؛ در نتیجه دولتی کردن خانواده به فروپاشی دولت می‌انجامد. از طرف دیگر فعال شدن ساحت اجتماعی دولت بخشی از نظام اجتماعی را تشکیل می‌دهد و دولت کنشگری تام و تمام خود را از دست می‌دهد.

آزاد ارمکی در ادامه افزود: در زمان حاضر با معضلی همچون طلاق روبرو هستیم؛ به مرور خواهیم دید که این معضل از مرحلهٔ فریاد و فغان و چالش‌های مربوط به آن فرا‌تر می‌رود و در آینده امری عادی می‌شود و حساسیت‌های فرهنگی آن به عنوان یک آسیب اجتماعی از بین می‌رود. از سوی دیگر خانواده‌ها از مرحلهٔ توجه به فرزند گذشته و به این مرحله رسیده‌اند که پدران و مادران بیشتر به خودشان توجه کنند؛ به عنوان مثال زمانی که از یک خانم متاهل دلیل بچه دار نشدنش را می‌پرسید پاسخ می‌دهد که هنوز تکلیف خود من مشخص نیست.

آزاد ارمکی در پاسخ به پرسش یکی از حاضران در نشست در زمینهٔ ارایهٔ تعریفی درست و جامع از دولتی شدن خانواده گفت: دولتی شدن خانواده نه به معنای همیاری است و نه به معنای مداخلهٔ دولت در خانواده. وقتی می‌گوییم خانواده دولتی شده، یعنی شبیه دولت شده، قدرت کنشگری و تصمیم سازی خود را از دست داده و کل رفتار و سیاست‌های آن همانند دولت شده است. این بدین معنی است که خانواده باید دغدغه‌های دولت و حساسیت‌های آن را داشته باشد و متعارض، مختلف و متقابل با او رفتار نکند.

استاد جامعه‌شناسی دانشگاه تهران در پایان سخنرانی خود گفت: راه حل متوقف ساختن دولتی شدن خانواده مطرح کردن، تبیین و عنوان کردن مساله است. راهکار اصلی در زمان حاضر بیان واقعیت است و با سیاست گذاری نمی‌توان این روند را متوقف ساخت.

عالیه شکربیگی یکی دیگر از جامعه‌شناسان حاضر در نشست، در تکمیل صحبت‌های آزاد ارمکی به تاکید «حسن روحانی» رییس جمهوری بر حل مسایل خانواده در نهاد ریاست جمهوری اشاره کرد و گفت: نمی‌توان مسایل خانواده را در قالب سندهایی از قبیل سامان دهی ازدواج آسان حل کرد. راه برگشت به این واقعیت برقرار ساختن یک تعامل، دوستی و سرمایه اجتماعی بین ساختار عاملیت است؛ دولت باید نگاه حمایتی نسبت به خانواده داشته باشد و نباید سیاست‌های آن تنها در چارچوب تصویب طرح و لایحه در مجلس یا مجمع تشخیص مصلحت نظام و دیگر ارکان قانونگذاری و اعلام آن به دادگاه‌های کشور در امور خانواده باشد. متاسفانه این مباحث راه به جایی نمی‌برد و تنها راه بازیابی انسجام خانواده و تبدیل آن به محلی برای تولید فرهنگ، هویت، معرفت،تعلیم و تربیت انسان و مفاهیم انسانی، افزایش دادن سرمایه اجتماعی است.

باقر ساروخانی یکی دیگر از استادان جامعه‌شناسی دانشگاه تهران نیز در پایان این نشست تاکید کرد: مداخله‌های دولت باید دخالت‌های علمی باشد نه دخالت‌های سطحی و زود گذر؛ در واقع باید در زمینهٔ زمان و کیفیت اعمال این دخالت‌ها دیدگاه راهبردی (استراتژیک) داشت. وظیفهٔ دولت فراهم آوردن امکانات زیست اجتماعی و تسهیل مناسبات اجتماعی است، نه تصمیم گیری در مورد آن. دولت تمامی وظایف از جمله ازدواج و طلاق و حتی ایجاد مسکن که زمانی به عهدهٔ خود خانواده‌ها بود را به دست گرفته است و تنها فرزند آوری به عهدهٔ خانواده‌ها است.

به گفتهٔ ساروخانی ازدواج و همسرگزینی بحثی خصوصی است و اجتماعی کردن مناسک و مراسم آن (به عنوان مثال مطرح کردن بحث ازدواج دانشجویی) و بیرون آوردن آن از دست خانواده باعث می‌شود که دیگر قوام، استحکام و تداوم خانواده در ازدواج نباشد و این ازدواج نمی‌تواند هویت خانواده را بازتولید کند. دولت باید زمینهٔ فعالیت خانواده را فراهم کند ولی این کار را انجام نمی‌دهد، بلکه به علت برخورداری از منابع مالی و مشروعیت در این زمینه بازیگری می‌کند

صفحه180 از277

زیر مجموعه ها