اولین نشست گروه علمی- تخصصی جامعهشناسی پزشکی و سلامت، در سال 88 به معرفی سازمان تامین اجتماعی و جایگاه آن در نظام سلامت کشور اختصاص داشت که طی آن، علی نقوی عضو گروه جامعهشناسی پزشکی به معرفی سازمان تامین اجتماعی کشور و نقش آن در نظام سلامت جامعه پرداخت.
نقوی در مقدمه، با اشاره به اینکه سازمان تامین اجتماعی دومین ارائه کننده خدمات درمانی در ایران پس از وزارت بهداشت و آموزش پزشکی است؛ گفت: یکی از مباحث جامعهشناسی پزشکی بحث سازمانهای درمانی است و به تامین اجتماعی از این منظر میتوان نگاه کرد که این امر تاکنون کمتر مورد توجه بوده و سازمان به عنوان نهاد بیمهگر و صندوق بازنشستگی دیده شده است و بخش درمانی آن، وظیفه ثانویه سازمان محسوب میشود که به اعضایش ارائه میشود اما از آنجا که گستره خدمات درمانی تامین اجتماعی قابل توجه است؛ اهمیت آن در نظام سلامت و درمان کشور غیرقابل کتمان خواهد بود. وی در ابتدا تاریخچه تامین اجتماعی دنیا و ایران را بیان کرد و گفت: اولین نشانههای بحث تامین اجتماعی، به آغاز سده هفدهم میلادی برمیگردد که هنری چهارم (پادشاه انگلستان) دستور داد مبلغی از درآمد هر معدن در انگلستان را کسر کرده و برای خرید دارو و مداوای کارگران مصدوم شده در همان معادن اختصاص دهند. بعد از آن و از اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، به تدریج قوانین و مقرراتی به منظور بهبود رفاه کارگران وضع شد به طوری که در سال 1881 و همزمان با امپراطوری ویلهلم اول و صدارت بیسمارک در آلمان، برای نخستین بار، قانون بیمههای اجتماعی به تصویب رسید و اولین نظام بیمههای اجتماعی در آلمان پایهگذاری شد و به سرعت به دیگر کشورهای صنعتی اروپا تسری یافت.
نقوی ادامه داد: اصطلاح تأمین اجتماعی( (Social Securityنیز آمیزهای از “امنیت اقتصادی” (Economic Security) و “بیمه اجتماعی” (Social Insurance) است که برای اولین بار در لایحه سال 1935 دولت فدرال آمریکا به کار گرفته شد اما در ایران سابقه تأمین اجتماعی به تصویب طرح تشکیل “صندوق احتیاط کارگران راهآهن” در سال 1309 برمیگردد. در این مصوبه، دولت تسهیلات خاصی را برای کارگران ضایعه دیده یا فوت شده در حین احداث راهآهن پیشبینی کرد. در سال 1325، قانون کار از تصویب هیأت دولت گذشت. در سال 1328، وزارت کار رسماً تأسیس شد و طبق ماده 16 قانون کار مصوب 17 خرداد 1328، مقرر شد صندوقی به نامه “صندوق تعاون و بیمه کارگران” برای معالجه و پرداخت غرامت کارگران تشکیل شود و در اواخر سال 1331، “لایحه قانونی بیمههای اجتماعی کارگران” برای اولین بار به تصویب رسید و طبق آن سازمان مستقلی به نام “سازمان بیمههای اجتماعی کارگران” تاسیس شد. این سازمان مکلف و متعهد شد کمکها و مزایای مقرر در لایحه را در مورد کارگران و کارمندانی که بیمه میشدند، اعمال کند.
وی افزود: این سازمان در سالهای 47 و 49، با اصلاحاتی به سازمان بیمههای اجتماعی تغییر نام داد در سال 1354 قانون تامین اجتماعی تصویب براساس آن، سازمان تامین اجتماعی تشکیل شد. در سال 1355، با تصویب قانونی سازمان تأمین اجتماعی به “صندوق تأمین اجتماعی” تغییر نام داد و تعهدات و امکانات درمانی آن به وزارت بهداری و بهزیستی محول شد. با پیروزی انقلاب اسلامی، در سال 58 مجدداً سازمان تامین اجتماعی احیاء شد اما وظایف درمانی آن، با حفظ مالکیت اماکن در اختیار، به وزارت بهداری واگذار شد. از سال 69، مجدداً وظایف درمانی افراد تحت پوشش سازمان تامین اجتماعی از وزارت بهداشت و درمان جدا شد و تحت لوای تامین اجتماعی قرار گرفت و در نهایت با تصویب قانون نظام جامع رفاه و تامین اجتماعی در سال 1383، سازمان تامیناجتماعی زیر مجموعه وزارت رفاه و تامین اجتماعی شد.
علی نقوی در ادامه، سازمان تأمین اجتماعی را یک سازمان بیمهگر اجتماعی معرفی کرد که مأموریت اصلی آن، پوشش کارگران مزد و حقوق بگیر (به صورت اجباری) و صاحبان حرف و مشاغل آزاد (به صورت اختیاری) است. او گفت: این سازمان، یک سازمان عمومی غیردولتی است که بخش عمده منابع مالی آن، از محل حق بیمهها تأمین شده و متکی به منابع دولتی نیست. به همین دلیل، داراییها و سرمایههای آن متعلق به اقشار تحت پوشش در نسلهای متوالی بوده و تکیهگاه اصلی آن، مشارکت سهجانبه کارفرمایان، بیمهشدگان و دولت در عرصههای مختلف سیاستگذاری، تصمیمگیریهای کلان و تأمین منابع مالی است.
وی اهداف سازمان را گسترش و تعمیم بیمههای اجتماعی در جهت پشتیبانی از فعالیتهای تولیدی، کاهش چندگانگیهای موجود در نظام تامین اجتماعی و هماهنگی در سیاستگذاری فعالیتهای بیمهای، ارتقاء سطح زندگی مستمری بگیران به حد قابل قبول و متناسب با امکانات گسترش فرهنگ بیمهای و ارتقای سطح آگاهی جامعه در این زمینه و بالا بردن توان مالی این سازمان به منظور انجام هرچه بهتر تعهدات قانونی از طریق سرمایهگذاری مطلوبتر عنوان کرد و گفت: کلیه افرادی که به هر عنوان در مقابل دریافت مزد یا حقوق کار میکنند، صاحبان حرف و مشاغل آزاد، اتباع بیگانه که به صورت قانونی در ایران شاغلند و مستخدمین وزارتخانهها، موسسات و شرکتهای دولتی، در صورتیکه مشمول نظام حمایتی دیگری نباشند، میتوانند تحت پوشش سازمان تامین اجتماعی قرار گرفته و از تعهدات و خدمات سازمان شامل حمایت در برابر حوادث، بیماریها و بارداری، مستمری بازنشستگی، مستمری از کارافتادگی مستمری بازماندگان، بیمه بیکاری، غرامت دستمزد ایام بیماری، پرداخت هزینه وسایل کمک پزشکی وکمک هزینه ازدواج استفاده کنند.
نقوی در بخش بعدی سخنانش به منابع درآمدی سازمان اشاره کرد و گفت: حق بیمه به میزان سیدرصد مزد یا حقوق است که هفت درصد آن برعهده بیمه شده و بیست درصد برعهده کارفرما بوده و سه درصد نیز به وسیله دولت تأمین خواهد شد که از این نرخ،18 درصد آن مربوط به تامین تعهدات بلندمدت (مستمریهای بازنشستگی، از کار افتادگی و بازماندگان)، سه درصد برای تامین تعهدات کوتاه مدت و 9 درصد بابت بخش درمان پیش بینی شده است و به جز حق بیمه، درآمد حاصل از سرمایهگذاریهای سازمان و برخی درآمدهای دیگر، منابع سازمان را تشکیل میدهند.
وی افزود: طبق آمارهای اعلام شده از سوی سازمان تامین اجتماعی، جمعیت تحت پوشش این سازمان تا پایان سال 86، در حدود 8 میلیون و 500 هزار نفر بیمه شده اصلی و بیش از یک میلیون و پانصد هزار نفر مستمری بگیر است که با در نظر گرفتن افراد خانواده بیمهشدگان، جمعیت تحت پوشش این سازمان برای خدمات درمانی، به بیش از 28 میلیون نفر میرسد که در میان بیمهشدگان اصلی، 88 درصد بیمه شده اجباری، 7/1درصد اختیاری، 04/5 درصد بیمه مشاغل، 3/3درصد رانندگان و 7/1 درصد شامل بیمه بیکاری هستند و تعداد مستمری بگیران این سازمان نیز تا پایان سال 86 نزدیک به یک میلیون و600 هزار نفر بوده است.
عضو گروه جامعهشناسی پزشکی در ادامه، با اشاره به این نکته که ارائه خدمات درمانی از جمله حمایتهایی است که به لحاظ ارتباط با سلامت بیمه شدگان و خانواده آنان و استمرار آن در طول مدت بیمه بودن هر فرد، از اهمیت بسیاری هم برای بیمه شدگان و هم برای سازمان تأمین اجتماعی برخوردار است؛ به تشریح جایگاهسازمان تامین اجتماعی در نظام درمان کشورپرداخت تشریح کرد و یادآور شد: تا سال 1369، خدمات درمانی سازمان از طریق وزارت بهداری سابق (وزارت بهداشت و درمان فعلی) انجام میگرفت اما از این سال، سازمان تامین اجتماعی موظف شد با بهرهگیری از امکانات مراکز درمانی ملکی خود و عقد قرارداد و خریداری خدمات از مراکز طرف قرارداد، خدمات درمانی افراد تحت پوشش خود را انجام دهد. این امر به صورت درمان مستقیم (در مراکز اختصاصی سازمان) و غیر مستقیم در سایر مراکز و با پرداخت فرانشیز انجام میشود.
سازمان تأمین اجتماعی به کلیه بیمه شدگان خود تعهدات درمانی از قبیلخدمات کلینیکی، پاراکلینیکی، بیمارستانی، توانبخشی و تحویل وسایل کمک پزشکی ارائه میکند که این خدمات، از طریق دفترچههای خدمات درمانی به بیمه شدگان تحت پوشش این سازمان و افراد تحت تکفل آنان در بیش از 70 بیمارستان و 265 مرکز درمانی به طور رایگان و در مراکز درمانی و بیمارستانی دولتی و یا خصوصی طرف قرارداد نیز با پرداخت فرانشیز امکانپذیر است.
علی نقوی در بخش پایانی صحبتهای خود، به فرصتها و چالشهای سازمان تامین اجتماعی در بخش درمان اشاره کرد و گفت: این سازمان بیش از 39 درصد از جمعیت کشور (در حدود 60 درصد جمعیت شهری) را تحت پوشش قرار داده و با بیش از 470 شعبه اداری و سازمانی، 70 بیمارستان و 260 درمانگاهی که امکان ارائه خدمات درمانی را در تمامی کشور دارد، به بزرگترین ارائه کننده این خدمات پس از وزارت بهداشت و درمان و آموزش پزشکی تبدیل شده و در عین حال، بزرگترین سرمایهگذار بخش عمومی، بزرگترین تولیدکننده دارو در ایران و مالک بزرگترین و مجهزترین بیمارستان فوق تخصصی خاورمیانه است اما با وجود همه این امکانات، تامین اجتماعی با چالشهایی چون پیشی گرفتن مصارف بر منابع آن، بدهی بالای دولت به سازمان (بیش از 10هزار میلیارد تومان بدهی)، عدم نظارت جدی و نظاممند صاحبان واقعی سازمان، عدم امکان سیاستگذاری مستقیم در بخش سلامت و درمان، تفاوت اهداف و سیاستگذاری در بخش درمان، سرمایهگذاری و مستمری بگیری سازمان تامین اجتماعی، عدم اطلاع دقیق از تعداد بیمه شدگان (نظام آماری غیر منسجم)، عدم دریافت واقعی حق بیمه و عدم نگاه مشتری مدارانه به بیمه شدگان روبروست.
گروه علمی- تخصصی جامعهشناسی پزشکی انجمن جامعهشناسی ایران در یکی از نشستهای خود که در روز سهشنبه هشتم بهمن ماه سال 1387، در دانشکده طب سنتی دانشگاه تهران برگزار شد، موضوعی با عنوان "حرفه پزشکی و بازی پزشکی شدن" را مورد بررسی قرار داد. در این نشست، دکتر ابوعلی ودادهیر عضو هیأت علمی دانشگاه تبریز و پژوهشگر مطالعات اجتماعی علم پزشکی و ژنتیک نوین، به سخنرانی پرداخت.
دکتر ودادهیر در ابتدای بحث خود، به بیان اهمیت مسأله "پزشکی شدن" پرداخت و به نقل از فیوردی گفت: پزشکی شدن(Medicalization) در زمره معدود مفاهیم موفق جامعهشناختی است که به ادبیات زندگی روزمره وارد شده است. وی توضیح داد: انجمن جامعهشناسی آمریکا در سال 2002، سالگرد دو رخداد مهم در جامعهشناسی پزشکی را جشن گرفت؛ سیامین سالگرد نگارش و چاپ مقاله اثرگذار اروین کنت زولا با عنوانMedicine as an Institution of Social Control (1972) و پنجاهمین سالگرد نگارش و چاپ کتاب ارزشمند تالکوت پارسنز با عنوانThe Social System (1951) . در واقع، این آثار ماندگار از آن جهت حائز اهمیت هستند که مفاهیم و ایدههای جدیدی را مطرح کرده و ماهیت حرفهای پزشکی را به نحوی مورد تأکید قرار دادهاند که بر اساس آن، مناسبات میان حرفه پزشکی (پزشکی به مثابه یک حرفه) و پدیده پزشکی شدن حائز اهمیت باشد. ودادهیردر ادامه، به چیستی پزشکی شدن اشاره کرد و در این باره گفت: استعاره پزشکی شدن پروسهای را نشان میدهد که به واسطه آن، شمار قابل توجهی از موضوعات، وقایع و مسائل انسانی (نظیر تولد، سالخوردگی، یائسگی، الکلیسم، چاقی، اعتیاد و ...) که زمانی در جامعه نرمال و عادی تلقی شده و در حیطهها و علوم غیرپزشکی تعریف و مدیریت میشدند، وارد قلمرو اقتدار پزشکی شده یا به نفع پزشکی مصادره شده و در نهایت، از طریق رویکردها، ابزارها و مداخلههای پزشکی کنترل و مدیریت میشوند. به تعبیر دیگر میتوان گفت کهبه طور مشخص، پزشکی شدن جامعه به این امر اشاره دارد که در سده گذشته قلمرو اجتماعی سلامت و ناخوشی متحول شده و دانش پزشکی به طور فزایندهای به ساحتهای مختلف زندگی روزمره ما سرایت کرده است. ودادهیر با بیان اینکه پدیده پزشکی شدن تقریباً طی چهار قرن گذشته با تحولات و دگرگونیهای اجتماعی عظیم و پهن دامنهای مانند سکولاریزاسیون، مدرنیزاسیون، بورکراتیزاسیون و عقلایی شدن زندگی روزمره پیوند خورده است؛ در این زمینه به نظریاتِ نئووبریِ برایان ترنر اشاره کرد و گفت که بر اساس این تئوریها، در جوامع غربی، پزشکی به عنوان "متولی اجتماعی اخلاقیات" و "نهاد مسلط کنترل اجتماعی"، جای مذهب را گرفته است. وی افزود: پزشکی شدن مبیّن تحولی تاریخی در نامگذاریمسائل و شرایط اجتماعی است؛ تحولی از گناه به جرمو از جرم به بیماری. از سوی دیگر، پزشکی شدن دوران معاصر را میتوان تحولی در اتیولوژی مسائل انسانی و اجتماعی، در سه G، یعنی تحول از جن(Genie) به میکروب (Germ) و از میکروب به ژن (Gene) تلقی کرد. در این زمینه کانراد میگویداین هوچیگری که پشت سر هر بیماری یک عامل ژنی وجود دارد، در واقع نسخه جدیدی از نظریه میکروبی در پزشکی است که از حمایت قوی رسانهها وIT نیز برخوردار است. ودادهیر با اشاره به اینکه قضایای تعریفی، جوهره یا ماهیت پزشکی شدن شده است؛ گفت: تعریف مسألهای در قالب اصطلاحات پزشکی، اغلب با عناوینی مانند ناخوشی یا اختلال (بی نظمی)، یا استفاده از مداخلهای پزشکی برای درمان آن همراه شده و در این خصوص، میتوان گفت که پزشکی شدن حداقل در سه سطح مفهومی، تعاملی و نهادی رخ داده و پدیدهای چندبعدی و چند مرحلهای تلقی میشود. بررسی تاریخ پزشکی شدن بخش دیگری از سخنان عضو گروه جامعهشناسی پزشکی و سلامت انجمن را تشکیل داد.به گفته او، به رغم آنکه پزشکی شدن فرایندی تاریخی است و حداقل در یک سده گذشته قویاً شاهد آن بودهایم، اما به تعبیری متفکرین اجتماعی و جامعهشناسان تقریباً فقط طی چهار دهه گذشته به آن پرداختهاند و در این زمینه، میتوان به آثار متفکرینی چون سزاس (Thomas Szasz)، پیت (Jess R. Pitt)، فردسون (Elliot Fridson)، فوکالت (MichaelFoucault)، زولا (Irvin K. Zola)، ایلیچ (Ivan Illich)، کونارد (Conrad) و شیندر (Schneider) اشاره کرد که در همه این آثار (به اصطلاح ارتدوکس)، حرفه پزشکی، توسعهطلبی و حرفهایگری پزشکیو تلاش پزشکان برای گسترش و حفظ تسلط پزشکی، به عنوان نیروی محرکه و موتور فرآیند پزشکی شدن معرفی شده است. عضو هیأت علمی دانشگاه تبریز در ادامه، به بیان برخی از این نظریات پرداخت و در این باره خاطرنشان کرد: فردسون با طرح سئوال و ابراز تردید درباره وجود و صحت کامل ویژگیهای منتسب به حرفه پزشکی (نظیر عامگرایی یا جهان روایی، بی طرفی یا بی غرضی در تشخیص، پیش آگاهی، درمان، و امثال آنها) که دست کم به شکل مفروض، کیفیت بالایی از اخلاقیگری و خدمت رسانی به مردم را در این حرفه تضمین میکند، اعلام میدارد که قلمرو اقتدار یا اختیاراتی که حرفه پزشکی برای خود دست و پا کرده است، بسیار فراختر از ظرفیتهای برهانپذیر آن برای درمان کردن گسترش مییابد. حرفه پزشکی قبل از هر چیزی این ادعا را دارد که برچسب ناخوشی و هر چیزی که این برچسب ممکن است به آن الصاق شود، بیتوجه به اینکه آیا این حرفه صلاحیت و ظرفیت پرداختن مؤثر به آن را داراست یا خیر، در قلمرو اختیارات آن محسوب میشود. وی همچنین گفت: ایلیچ نیز معتقد است که در یک جامعه پزشکی شده، نفوذ پزشکان فقط به تصمیمگیری و صندوق (پول سازی) پزشکی محدود نشده، بلکه حتی به دستههایی که مردم در آنها قرار میگیرند نیز بسط مییابد. در واقع، بوروکراتهای پزشکی مردم را به آنهایی که ممکن است ماشینی را برانند، آنهایی که از کار کردن اجتناب میکنند، آنهایی که باید زندانی شوند، آنهایی که ممکن است به سربازی بروند، آنهایی که ممکن از مرزها رد شوند، آنهایی که ممکن است دست به عمل روسپیگری بزنند، آنهایی که امکان ندارد برای معاونت ریاست جمهوری ایالات متحده امریکا نامزد شوند، آنهایی که میمیرند، آنهایی که مستعد ارتکاب جرماند و آنهایی که مسئولیت دیگری را بر عهده دارند، تقسیم و سرشکن میکنند. دکتر ودادهیر تأکید کرد که در همه این آثار، پزشکی تقریباً به عنوان یک حرفه متجانس دیده شده و پزشکی شدن/سازی پروژه یا توطئه خاص این حرفه مسلط و عمل حرفهایگری است. وی همچنین درخصوص موضوع پزشکی به مثابه یک "حرفه" نیز گفت: حرفههانوعی شغلاند با مولفههایی از یک جنبش یا نهضت اجتماعی و مجموعهای از سازمانهای کاری. در پزشکی، ویژگیهایی چون استقلال یا خود آیینی، سازماندهی، بدنه نظارت مرکزی (مراقبت و تنبیه توسط همالان، کنترل اعضاء، آموزش افراد حرفهای)، داشتن گفتمان، زبان، رموز، نگارش و رنگ، استانداردهای سلوکی و اخلاقی خاص برای حفظ انحصار و هژمونی پزشکی، شبکهوار و در حال گسترش، توجه به کیفیت و همچنین تسلط حرفهای، همراه با مدارک تحصیلی و تخصصگرایی دیده میشود و جریان غالب آن حرفهایگری (جهتگیری و نگرش و هویت کاری و حرفهای) و حفظ مناسبات قوی با حاکمیت سیاسی است. ودادهیر در بخش دیگری از سخنرانی خود، با اشاره به نظرات متفکرینی چون پل استار، تافلر، مکینلی، مارسیو و کلارک، به بحث درباره افول تسلط پزشکی پرداخت و با اشاره به اینکه اولین بار پل استار در سال 1982 در کتاب The Social Transformation of American Medicine، از افول حرفه پزشکی خبر داد؛ گفت: الوین تافلر در کتاب معروف خود، با نام "تحول قدرت: دانش، ثروت و خشونت در آستانه قرن بیست و یکم"، با نامیدن پزشکان تحت عنوان "خدایان سفید پوش"، نزول اقتدار سنتی آنها را در جامعه چنین توصیف می کند و خاطرنشان میکند که قدرت پنچر شده خدای سفید پوش، در سراسر دوران اوج تسلط پزشک سالاری، پزشکان دانش پزشکی را کاملاً در اختیار داشته و راه نفوذ آن را در جامعه بسته بودند. نسخههای پزشکی به لاتین نوشته میشد که برای این حرفه، نوعی رمز نیمه سری فراهم میآورد و بسیاری از بیماران را در جهل نگاه میداشت. نشریهها و کتابهای پزشکی به مخاطبان حرفهای محدود بود. درهای کنفرانسهای پزشکی به روی عوام و افراد غیرعلمی بسته بود و پزشکان برنامههای درسی و پذیرش دانشکدههای پزشکی را تحت کنترل داشتند؛ اما امروزه وضعیت کاملاً فرق کرده است. بیماران به طور شگفتانگیزی به دانش پزشکی دسترسی دارند. در واقع، در دوران جدید هر کسی با در اختیار داشتن کامپیوتر شخصی و یک مودم میتواند از منزل خود با پایگاههای داده چون "ایندکس مدیکوس” در تماس باشد و درباره هر موضوعی از بیماری ادیسون تا قارچ زایگومیست مطالبی علمی به دست آورد و در خصوص یک بیماری از آنچه یک پزشک معمولی وقت مطالعه آن را داشته باشد، بیشتر اطلاعات جمعآوری کند. وی افزود: در آمریکا، تقریباً برنامهای تلویزیونی نیست که پخش شود و در آن، داستانی یا نکتهای پزشکی نباشد. مطبوعات خطاهای پزشکی را مدام گزارش میکنند. کتابهای ارزان قیمتی چاپ میشوند که به خوانندگان معمولی میآموزند مراقب کدام عوارض داروها باشند و چه داروهایی را با هم ترکیب نکنند و چگونه از طریق رژیم غذایی مناسب، چربی خون خود را کاهش دهند. علاوه بر آن، جهشها و پیشرفتهای اساسی در علم پزشکی حتی اگر برای نخستین بار در نشریات پزشکی منتشر شده باشد، در اخبار عصر تلویزیون تقریباً پیش از آنکه پزشک نسخه آبونه شده مجله خود را دریافت کند، پخش میشود. به طور خلاصه، میتوان گفت که بدین ترتیب، انحصار دانش پزشکی کاملاً درهم شکسته و پزشک دیگر به عنوان خدا شناخته نمیشود. ودادهیر همچنین با استناد به مقاله مکینلی و مارسیو با عنوان "زوال عصر طلایی طبابت"، هشت عامل مرتبط با هم برای کاهش اقتدار حرفه پزشکی را نام برد که شش مورد برونزا شامل ماهیت در حال تحول دولت و فقدان حمایت جانبدارانه و پرحرارت آن از امر طبابت، بوروکراتیزه شدن (پیدایش شخصیتی حقوقی) عمل طبابت، ظهور شیوههای درمانی رقیب و مکمل در نظام مراقبتهای سلامتی و پزشکی، دلالتها و تبعات ناشی از جهانی شدن و انقلاب اطلاعاتی، تحول اپیدمیولوژیک و تغییراتی در ادراک عمومی از بدن، وقوع تغییراتی در مناسبات دکتر- مریض و کاهش اعتماد افراد بیمار به پزشک و همچنین دو مورد برون زا، از جمله تضعیف موقعیت بازار کار پزشکان به علت تربیت و عرضه مضاعف و بیش از حد نیاز نیروی انسانی در حوزه پزشکی و تداوم تکه پاره کردن اتحادیه پزشکان (انجمن پزشکی امریکا، که زمانی در جامعه امریکا خیلی قدرتمند و با نفوذ بود، به علت تمایزات روزافزون مربوط به تخصصها و فوق تخصصها) را در برمیگرفت. وی موتورهای جدید پزشکی شدن یا جایگزینهای حرفه پزشکی را کمپانیهای داروسازی و بیوتکنولوژی، جهانی شدن تشخیصهای روانی با طرحوارهها و پاداشهای جهانی، نظام مراقبتهای مدیریت شده کمپانیهای بیمه، درک مردم و انسانهای بازاندیش در فرهنگ و جامعه و مخاطرهآمیز و نامتناجس بودن حرفه پزشکی عنوان کرد. دکتر ابوعلی ودادهیر همچنین با بررسی "بازی پزشکی شدن" گفت: تلقی "پزشکی شدن به مثابه نوعی بازی" میتواند به شکل کاملاً مؤثری بر ابهامات و بلاتکلیفی موجود در پرداختن به موضوع پزشکی شدن غلبه کند. بازی پزشکی شدن قبل از هر چیز، دعوتی دوباره به توجه به ماهیت تعریفی و ساختگرایانه فرایند پزشکی شدن است. در واقع، پزشکی شدن در سطوح و ابعاد متفاوت خود از ماهیتی برساختگرایانه برخوردار بوده و نوعی فرایند به شمار میآیند؛ فرایندی که به کارها و فعالیتهای اقامه دعوی درباره ماهیت پزشکی یا مرتبط با سلامتی ابعادی از واقعیت مربوط میشود. هدف از بازی پزشکی شدن، متقاعد کردن مخاطب یا مخاطبان درباره ماهیت و موضوعیت پزشکی یا بهداشتی یک رفتار، مسأله، تجربه، شرایط اجتماعی مشکل آفرین، بُعدی از واقعیت و حتی موجودیت انسان و جامعه است. وی درپایان گفت: اگر پزشکی شدن اساساً بازیای درباره ساخت واقعیت است، هر کسی که دعوی یا دعاویای را درباره ماهیت راستین واقعیت اقامه کند، بازیگر این بازی به حساب میآید. بنابراین، پزشکان، حرفهها و انجمنهای حرفهای پزشکی و پیراپزشکی، کمپانیهای بیوتکنولوژی و داروسازی، سازمانهای غیردولتی(NGOs)، شرکتهای خدمات بیمهای و دیگر سازمانهای مراقبتی مدیریت شونده، حکومت، سیاستمداران، عوام مردم، مصرف کنندگان کالاها و خدمات پزشکی، دانشمندان و تولید کنندگان دانش از جمله بازیگران بازی پزشکی شدن/سازی هستند و به شکل انفرادی یا گروهی و دستهوار، در این بازی وارد میشوند. همه فعالیتهای برساختگرایانه و تعریف محور از جمله ژنتیکی شدن، پزشکی شدن و جز آنها، معطوف به قدرت یا مناسبات قدرت بوده و در واقع یک بازی چند بعدی (زبانی/گفتمانی، مفهومی، سیاسی، ...) است. در این میان، جامعه شناسان نیز به طور بالقوه یکی از بازیگران بازیهای ساختگرایانه، از جمله پزشکی شدن، اخلاقی شدن، اجتماعی شدن، اخلاقی شدن و جز آنها هستند.
گروه علمی تخصصی جامعهشناسی پزشکی و سلامت که به تازگی در انجمن جامعهشناسی ایران تشکیل شده است، اولین جلسه سخنرانی خود را با عنوان "جامعهشناسی پزشکی،گذشته، حال، آینده" در تاریخ شانزدهم دیماه سال جاری برگزار کرد . در این نشست که در دانشکده طب سنتی دانشگاه تهران برگزار شد، دکتر شیرین احمدنیا عضو هیأت مدیره انجمن جامعه شناسی و مدیر این گروه، به بررسی تحولات جامعهشناسی پزشکی طی پنجاه سال اخیر پرداخت.
دکتر احمدنیا در ابتدای سخنان خود، جامعهشناسی پزشکی را یکی از شاخههای رشته جامعهشناسی معرفی کرد که به خوبی زمینه نزدیکی و ارتباط متقابل میان دو عرصه حائز اهمیت در حیطه دانش بشری، یعنی پزشکی و علوماجتماعی را فراهم آورده است و سپس با اشاره به نظریات افرادی همچون رودلف ویرچو(Rudolf Virchow)، روزن(Rosen) و ویلیام کاکرهام(Cockerham)، به شکلگیری پزشکی اجتماعی و توضیح عوامل اجتماعی – سیاسی موثر بر پیدایش این حوزه جامعهشناسی پرداخت.
عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی، در ادامه تاریخچه رشته جامعهشناسی را در آمریکا و اروپا مورد بررسی قرار داد و گفت:اصطلاح جامعهشناسی پزشکی(medical sociology)نخستین بار در سال 1894، در مقالهای که توسط چارلز مکاینتایر نگاشته شد به کار رفت؛ از نظر مکاینتایر جامعهشناسی پزشکی دو وجه داشت: از طرفی دانشی در مورد پدیده اجتماعی “پزشکان” بود و از سوی دیگر علمی شناخته میشد که به مطالعه قوانین تنظیمکننده روابط میان حرفه پزشکی و جامعه انسانی در کل میپرداخت که این توصیف را میتوان معرف گستره فکری ابتدایی این رشته دانست.
احمدنیا با اشاره به این نکته که "در ابتدای قرن بیستم جامعهشناسان لزوماً علاقمند به مطالعه اموری چون سلامت یا بیماری نبودند، بلکه بیشتر به موضوعاتی چون شهرنشینی و صنعتی شدن در چشم انداز اجتماعی با تغییرات سریع روز، متمایل بودند"؛ افزود:تا اواخردهه 1930 جامعهشناسی پزشکی چیزی معادل با “پزشکی اجتماعی”(social medicine) تلقی میشد. اما در سالهای دهه 1950 میلادی،جامعهشناسی پزشکی با تدریس در دپارتمانهای معروف جامعهشناسی دانشگاههای آمریکا رسمیت یافت و تالکوت پارسونز با توصیف “نقش بیمار” در کتاب نظام اجتماعی (TheSocialSystem) به آن رسمیت نظری بخشید که این توصیف شاید مهمترین مفهومسازی موجود در تاریخ جامعهشناسی پزشکی به حساب آید.
وی ادامه داد:در سال 1955، کمیته غیررسمی جامعهشناسی پزشکی در چارچوب "جامعه جامعهشناسی امریکا(American Sociological Society )" شکل گرفت و پس از آن در سال 1959، با تغییر نام این انجمن به “انجمن جامعهشناسی امریکا” (American Sociological Association)، بخش “جامعهشناسی پزشکی” نخستین بخشی بود که در این انجمن رسماً تشکیل شد.
احمدنیا نقطه عطف بعدی در رسمیت یافتن جامعهشناسی پزشکی را تمایزی دانست که اشتراوس میان جامعهشناسی پزشکی(Sociology of medicine) و جامعهشناسی در پزشکی (Sociology in medicine) قائل شد. به گفته او،از دیدگاه اشتراوس، "جامعهشناسی پزشکی" به مطالعه عواملی چون ساختار سازمانی، روابط نقش، نظامهای ارزشی، شعائر و کارکردهای پزشکی به عنوان یک نظام رفتاری میپردازد؛ در حالیکه "جامعهشناسی در پزشکی" آموزش و تحقیق در قالب همکاریگروهی که غالباً مفاهیم و اصطلاحات، فنون و همچنین دستاندرکاران رشتههای مختلف را بهم پیوند میدهد را شامل میشود.
مدیر گروه علمی تخصصی پزشکی و سلامت انجمن جامعهشناسی با بیان اینکه انتشار مجله سلامت و رفتار اجتماعی(The Journal of Health and Social Behavior) گام مهم دیگری بود که در آمریکا به رسمیت بخشی این دانش کمک کرد، به تاریخچه طولانی این رشته در خارج از ایالات متحده پرداخت و نظر آنندال را یادآور شد که میگوید: جامعهشناسی پزشکی بریتانیا ریشه در پزشکی اجتماعی پدیدارشونده در سالهای بین دو جنگ جهانی داشته و عمدتاً درگیر در الگوهای اجتماعی سلامت و بیماری بوده است.
احمدنیا مهمترین اثری را که معرف جزئیات رشد این رشته در اروپا به حساب میآید، اثر کلاوس (Claus) تحت عنوان”رشد یک زیر- رشته جامعهشناسی: توسعه جامعهشناسی پزشکی در اروپا “ عنوان کرد و گفت: در این اثر، کلاوس گذشته از توضیحاتی در مورد تاریخچه پیشرفت این رشته در اروپا میدهد، به ارائه مورد پژوهی چند کشور اروپایی که جامعهشناسی پزشکی در آنجا بوجود آمده بود، میپردازد.
به گفته وی،وجود محرک منابع مالی دولتی و پذیرفتن اثر عوامل اجتماعی بر سلامت و بهداشت از سوی دولتهای غربی از عوامل مهم توسعه جامعهشناسی پزشکی در اروپا به شمار میرود.
دکتر احمدنیا در ادامه، با اشاره به تعاریف کمابیش متفاوتی که از سوی صاحبنظران مختلف در معرفی این رشته ارائه شده است،جامعهشناسی پزشکی را دربرگیرنده پیکره دانشی دانست که سلامت و بیماری را در زمینههای اجتماعی، فرهنگی و رفتاری قرار میدهد و موضوعات مورد بررسی آن،شامل توصیف و تبیینهای نظریههای مرتبط با بیماری نزد گروههای مختلف جمعیتی، رفتارها یا کنشهای افراد به منظور حفظ، گسترش، یا بازیافت سلامت یا مقابله با بیماری، معلولیت و نیز اقدامات سازمانها و مراقبتکنندگان بهداشتی؛ مشاغل و حرف پزشکی و سازمان، امورمالی و عرضه خدمات مراقبت بهداشتی، پزشکی به عنوان نهادی اجتماعی و رابطه آن با نهادهای اجتماعی دیگر؛ ارزشهای اجتماعی و واکنشها در سطح جامعه در ارتباط با سلامت، بیماری و ناتوانی؛ و نقش عوامل اجتماعی در ریشهیابی بیماری، بهویژه اختلالات کارکردی، و عاطفی و آنچه اخیراً تحت عنوان بیماریهای مرتبط با استرس نامیده میشود، است.
به گفته این مدرس جامعهشناسی پزشکی، متخصص این حوزه علمی تربیت میشود تا چگونگی تاثیر فرهنگها، نهادها و سازمانها را بر باورها و رفتارهای فردی و الگوهای کنش متقابل اجتماعی و در نهایت تاثیر این عوامل بر سلامت جسمانی و روانی افراد و گروهها را مورد بررسی و مطالعه قرار دهد.
عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی در ادامه سخنان خود، به بررسی حیطه کاری جامعهشناسی پزشکی پرداخت و نظرات مرتون و کندال را در این زمینه مطرح کرد. به گفته او، از نظر این دوجامعهشناس امریکایی،چهار زمینه مطالعاتی که در حوزه جامعهشناسی پزشکی وجود دارند، عبارتند از: ریشهیابی اجتماعی بیماری (مانند بیان نقش پارامتر اجتماعی شغل در بروز یک بیماری)؛ پارامترهای اجتماعی موثر در درمان و توانبخشی (مانند نقش سیاستهای بهداشتی و اولویتهای بودجهای در کیفیت درمان)پزشکی به عنوان یک نهاد اجتماعی (مثل مطالعه شکل رفتارها و هنجارها در درون سازمان بیمارستان) و جامعهشناسی آموزش پزشکی (مانند خاستگاه طبقاتی دانشجویان پزشکی)
احمدنیا همچنین با توضیح نظرات آرمسترانگ در ارتباط با تنوع زمینههای مطالعاتی جامعهشناسان پزشکی،افزود:نویسندگانی چون آنندال در انگلستان و کاکرهام در ایالات متحده، اخیراً به معرفی حوزههای مطالعاتی جدیدتر در دهه 1990 و مابعد آن در عرصه مطالعات جامعهشناسی پزشکی و رشتههای نزدیک و مرتبط با آن پرداخته و ظهور آنها را با تحولات کلیتر در عرصه نظریه جامعهشناسی مرتبط میدانند.
بررسی رویکردهای نظری عمده در جامعهشناسی پزشکی بخش دیگر سخنان دکتر احمدنیا را تشکیل داد. وی با اشاره به این نکته که تا مدتها، جامعهشناسی پزشکی عمدتاً به عنوان رشته غیر نظری (atheoretical) توصیف شده و عمده آثار تولیدشده اولیه در این شاخه جامعهشناسی،جنبه کاربردی داشته و درصدد حل مشکلات کلینیکی بوده یا به موضوعات مرتبط با سیاستگذاری پرداخته است؛گفت:در آثار اخیر جامعهشناسی پزشکی، رویکردهای نظری و کاربردی با یکدیگر ترکیب شدهاند؛ به نحوی که کاربرد نظریه به عنوان چارچوبی برای تبیین و پیشبینی رفتار اجتماعی مرتبط با سلامت رواج روزافزونی یافته و به اعتقاد کاکرهام،جامعهشناسی پزشکی در واقع دارای سنت نظری پنجاه ساله است که آثار هر دو گروه نظریهپردازان کلاسیک و معاصر را در بر میگیرد.
مدیر گروه پزشکی و سلامت انجمن جامعهشناسی، سپس به معرفی چارچوبهای نظری عمده در جامعهشناسی، رابطه آنها با حوزه پزشکی و بهداشت و مثالهایی از موضوعات پرداخت و چارچوبهای نظری کارکردگرایی، تضاد، سازندهگرایی اجتماعی و تعاملگرایی نمادی را مورد واکاوی قرارداد.
احمدنیا در ابتدای این بخش سخنرانیخود، به توضیح نظریات دورکیم پرداخت و نظریه خودکشی او را به عنوان تنها اثریمعرفی کرد که کاربرد مستقیمی برای جامعهشناسی پزشکی داشته است. وی سپس به بیان "نقش بیمار"در کتاب نظام اجتماعی پارسونز پرداخت و گفت:پارسونز استدلال میکند که "سلامت" یا "سالم بودن"، وضعیت مورد انتظار افراد انسانی در جامعه است، بنابراین ”بیماری“ نوعی انحراف از وضعیت (بهنجار) سلامت به حساب میآید که دستیابی به آن، در درجه اول (با مشروعیت بخشیدن) بهواسطه پزشک میسر میشود. به تعبیر دیگر، هنگامیکه نقش بیمار به فردی (با تشخیص پزشک) اعطا میشود، این فرد از حق و حقوق مشخصی برخوردار شده و در عین حال، بر او مسئولیتهای مشخصی فرض میشود که مشتمل بر خاتمهبخشیدن به نقش بیمار و بازگشت هرچه سریعتر وی به نقشهای معمول خویش در جامعه و پیگیری مسئولیتهای عادی است.
سخنران این نشست به نقل از کاکرهام توضیح داد کهکارکردگرایی ساختاری، خود در طول سالهای دهههای شصت و هفتاد میلادی مورد انتقاد منتقدین قرار گرفت و تاثیر عمده خود را از دست داد و رویکرد کارکردگرایانه متاخر به مسأله مراقبت بهداشتی، و تلاشهای آنان به منظور محدودکردن دسترسی به مراحل درمانی مانند دیالیزشدن بر مبنای سن افراد،عدم توجیه اقتصادی بازده سلامت افراد سالخورده با توجه به هزینههای بالای مراقبتهای بهداشتی در ایالات متحده معطوف شد.
نظریه تضاد رویکرد عمده دیگری بود که احمدنیا با بیان نظریات ناوارو، مکینلی، وایتزکین – واترمن و رویکرد اقتصاد سیاسی به ارتباط آن با جامعهشناسی پزشکی اشاره کرد.وی گفت:هدف نظریه تضاد آنجا که به جامعهشناسی پزشکی مربوط میشود، ارجاع به نابرابریهای ساختاری و بین فردی است ونظریه تضاد در حوزه جامعهشناسی پزشکی تلاش میکند که ظرفیت تبیین سیاستهای مرتبط با اصلاحات بهداشتی را بیازماید.
وی افزود: نظریه تضاد به مطالعه حرفهی پزشکی، شرکتهای بیمه، شرکتهای دارویی، اجتماعات تجاری و عامه مردم، در حین مبارزهشان برای به دست آوردن، حمایت یا گسترش منافعشان در برابر برنامهها و قواعد دولتی موجود و آینده میپردازد؛ ضمن آنکه رویکردهای تضادگرای دیگری هم هستند که با تکیه بر مبارزه طبقاتی در توضیح و تبیین بازده سیاستهای بهداشتی با مارکسیسم کلاسیک پیوند مستقیمتری دارند.
دکتر احمدنیا بحثهای اخلاقی در ارتباط با سهمیهبندی مراقبت بهداشتی، نظارت اجتماعی، و سالمندشدن جمعیت امریکا را به عنوان موضوعاتی شمرد که اخیراً مورد توجه واقع شده و در توضیح آن گفت: منظور بررسی این موضوع است که با توجه به افزایش رقم مطلق و نیز نسبت افراد واقع در سنین سالخوردگی به کل جمعیت، اکنون چه روشهایی برای محدودکردن دسترسی ایشان به خدمات ضروری پزشکی به کارگرفته میشود و چرا.
وی این حقیقت را که بخشی از جمعیت بر اساس سنشان از بقیه متمایز شده و درخصوص استفاده از معالجات و مراقبتهای درمانی تحت نظارت و کنترل افتراقی قرار میگیرند، نمونهای از علائق پژوهشی دیدگاه اقتصاد سیاسی دانست که تاثیر نیروهای اجتماعی- سیاسی را در موضوعات مربوط به بهداشت و درمان به تصویر میکشد. به گفته او،دیدگاه اقتصاد سیاسی همچنین تا آنجا که به سلامت و نظارت مربوط میشود؛ علاقمند به مطالعه توزیع قدرت و منابع قدرت (مانند پول) است. چنانکه به عنوان مثال، در سالهای اخیر، نوعی روند افزایشی در مورد میزان طب- زدهشدن (یا پزشکینه شدن) medicalization جامعه ملاحظه میشود. این امر، به معنای قدرت بخشیدن به اجتماع پزشکی برای اعمال نظارت بیشتر و کنترل پیداکردن بر محدوده فزایندهای از رفتارهای انسانی نظیر حاملگی، زایمان، مرگ، و نظایر آن است.
شیرین احمدنیا در ادامه، به توضیح دیدگاه سازندهگرایی اجتماعی (social constructionism) که بیشتر نزد اروپاییها محبوبیت دارد تا امریکاییها، پرداخت و گفت: این دیدگاه چنین استدلال میکند که تمام معلومات و دانش، به نحو اجتنابناپذیری محصول روابط اجتماعی بوده و مستعد تغییرند. در واقع، دانش نه به عنوان واقعیتی عام و مستقل، بلکه تنها به عنوان مشارکتکنندهای در امر ساختن حقیقت در نظر گرفته میشود . رویکرد سازندهگرایی اجتماعی، الزاماً حقیقت وضعیت بیماری یا ناخوشی یا تجربههای بدنی را مورد بررسی قرار نمیدهد، بلکه فقط تاکید میکند که این وضعیتها و تجربهها از طریق فعالیتهای اجتماعی شناخته و تفسیر میشوند و در نتیجه میبایستی با استفاده از تجزیه تحلیلهای اجتماعی و فرهنگی مورد آزمون و بررسی قرار گیرند.
وی افزود: این رویکرد در ارتباط با پزشکی، ادعا میکند که معلومات پزشکی درباره بدن و آسیبشناسی آن، نظیر بیماری جسمانی یا ناخوشیهای روانی، نمیتواند به صورت مستقل از جامعه مادی و به عنوان چیزی عینی (objective)یا معرفت علمی جدا (مستقل) ادراک شود. یکی از چشماندازهای متمایز و مشخص سازندهگرایی اجتماعی در حوزه جامعهشناسی پزشکی، ریشه در تفاسیری دارد که از آثار میشل فوکو به ویژه " تولد کلینیک" به عمل آمده است.
تعاملگرایی نمادی یا به طور سادهتر، تعاملگرایی، آخرین دیدگاهی بود که توسط دکتر احمدنیا تشریح شد؛ او در این باره توضیح داد کهکانون توجه تعاملگرایی، تحلیل رفتار در سطح خرد بودهو از نظر تاریخی، تعاملگرایی در دامن پراگماتیسم امریکایی رشد کرده است.
وی همچنین با بیان اینکه گافمن، به عنوان یکی از نظریهپردازان عمده جامعهشناسی،روش مشاهده مشارکتی را در زمینه بررسی زندگی بیماران بیمارستان روانی به کار برد، به اثر کلاسیک او تحت عنوان “تیمارستانها” اشاره کرد که پدید ورنده مفهوم "نهادهای فراگیر" بوده است.به گفته احمدنیا، این مفهوم بعدها به عنوان گزاره جامعهشناختی مهمی در مورد موقعیت اجتماعی افرادی که توسط نهادها محدود میشوند، شناخته شده است. همچنین مشاهدات گافمن به پیدایش نظریات معروف او در زمینه مدیریت تاثیر/اثرپذیری(impression management) و نظریه "داغ ننگ"(stigma) و دیدگاه نمایشی (dramaturgical perspective)در جامعهشناسی منجر شد که زندگی را به عنوان صحنه نمایش به تصور میآورد و انسانها را در حکم بازیگران روی صحنه ملاحظه میکرد.
مدیر گروه جامعهشناسی پزشکی همچنین در خصوص روشهای پژوهشی به کار رفته در این گرایش جامعهشناسی گفت:همچون سایر شاخههای جامعهشناسی، محدودیت خاصی در زمینه استفاده از روشهای مختلف معمول در چارچوب علوم اجتماعی و انسانی برای زیر رشته جامعهشناسی پزشکی یا شاخههای نزدیک آن وجود ندارد. با اینحال به نظر میرسد سه مورد روشهای تحقیق بررسی پیمایشی، مشاهده مشارکتی و تحلیل دادههای ثانویه عملاً بیشترین کاربرد را در تحقیقات این زیر رشته جامعهشناسی دارا هستند.
آینده جامعهشناسی پزشکی،آخرین بحثی بود که دکتر احمدنیا مطرح کرد. او در این زمینه تأکید کرد کهدر دنیای غرب، جامعهشناسی پزشکی خود را با نیازهای تغییریابنده جامعه مابعد صنعتی مواجه میبیند که در آن، مقولات رفتارهای بهداشتی و بیماری، هر روز جنبه فردی بیشتری مییابند؛ در عین اینکه ویژگیهای سیستمی نیز تنوع بیشتری پیدا کردهو بنابراین، آینده جامعهشناسی پزشکی در گرو توانایی آن برای شکل دادن به چارچوبی زمینهای برای تعریف و شناسایی موضوعات و عوامل همبسته با جامعه مراقبت درمانی است.
مراسم افتتاحیه نمایشگاه عکس مسائل اجتماعی ایران عصر روز جمعه یک تیرماه 97 در نگارخانه ماه مهر با حضور مسئولان، اساتید، دانشجویان و جمعی از چهرههای شاخص عرصه هنر برگزار شد. احمد مسجدجامعی، محمدهاشم اکبریانی (نویسنده)، هوشنگ مرادی کرمانی (نویسنده)، دکتر سید حسین سراج زاده، دکتر هادی خانیکی، دکتر مسعود گلچین، دکتر محسن گودرزی، دکتر میرطاهر موسوی، دکتر شیرین احمدنیا، دکتر سوسن باستانی و مهندس عباس عبدی و ... در این مراسم حضور داشتند.
گفتنی است نمایشگاه عکس مسائل اجتماعی ایران همزمان با برگزاری سومین همایش ملی آسیبهای اجتماعی ایران در روزهای 30 خرداد تا 6 تیرماه 97 در حال برگزاری است و از علاقمندان دعوت می شود از این نمایشگاه بازدید نمایند.
زمان بازدید: 30 خرداد تا 6 تیر 97 ساعت 15 تا 20
مکان: خیابان افریقا، کوچه نیلوفر، پلاک هفت، نگارخانه ماه مهر
اخبار مرتبط:
همزمان با چهارمین همایش ملی«پژوهشهای اجتماعی و فرهنگی در جامعه ایران»، نمایشگاهی از آثار ارسالی علاقهمندان با موضوع نابرابری و عدالت اجتماعی و همچنین زلزله کرمانشاه در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبائی در دی ماه 1396 برگزار شد.
به گزارش عطنا، علی مراد عناصری، دبیر بخش عکس این همایش درباره بخش عکاسی انجمن جامعهشناسی ایران گفت: با حمایت دکتر سراجزاده، دبیر انجمن جامعهشناسی ایران در نظر داریم، عکاسی را به عنوان یکی از منابع دریافت میدانی اطلاعات در کنار دیگر برنامههای انجمن و برای همایشهای بعدی داشته باشیم.
وی با بیان اینکه یک شکاف عظیم بین هنر و علوم اجتماعی وجود دارد، افزود: امیدوارم فرصتی پیش بیاید که به طور مستقل به مقوله هنر و مسائل اجتماعی بپردازیم. عناصری که خود روی موضوعات مرتبط با «طرد» فعالیت میکند، ادامه داد: نمایشگاه عکس چهارمین همایش ملی «پژوهشهای اجتماعی و فرهنگی در جامعه ایران» مشخصا بر روی طردشدگان جامعه تمرکز داشته است.
وی تصریح کرد: معمولا به نظر میآید که هنر اسباب تفنن و عمله طرب برای آدمهای مهم و به اصطلاح مغزهای جامعه است. در حالی که اگر آنها مغز جامعه باشند ما شورشی جامعه خواهیم بود و به قول مایکوفسکی، هنر آینهای برای بازتاب جامعه نیست بلکه پتکی است برای شکل دادن به جامعه.
عناصری افزود: با این نمایشگاه سعی کردیم قدمی در راستای تلنگر و تغییر جهانمان برداریم.
دبیر بخش عکس همایش با اعلام اینکه ۳۷۱فریم عکس طی بیست روز به فراخوان این همایش ارسال شده است، گفت: از این تعداد ۵۵عکس به عنوان عکس برگزیده در نمایشگاه به نمایش درآمد.
وی در پایان اسامی برگزیدگان را چنین اعلام کرد: سید مصلح پیرخزرانیان، جمشید فرجوند و سامان عباسی سه نفری هستند که از بین این مجموعه کارهایشان بیشتر با فراخوان همایش همسو بود که از طرف انجمن جامعهشناسی ایران مورد تقدیر قرار خواهند گرفت.
گزارش تصویری این نمایشگاه را در ادامه مشاهده می کنید
عکس: ایوب قادری-عطنا
منبع گزارش: خبرگزاری عطنا 15 دی 96