ahmadniaگروه علمی تخصصی جامعه‌شناسی پزشکی و سلامت که به تازگی در انجمن جامعه‌شناسی ایران تشکیل شده است، اولین جلسه سخنرانی خود را با عنوان "جامعه‌شناسی پزشکی،گذشته، حال، آینده" در تاریخ شانزدهم دی‌ماه سال جاری برگزار کرد . در این نشست که در دانشکده طب سنتی دانشگاه تهران برگزار ‌شد، دکتر شیرین احمدنیا عضو هیأت مدیره انجمن جامعه شناسی و مدیر این گروه، به بررسی تحولات جامعه‌شناسی پزشکی طی پنجاه سال اخیر پرداخت.

دکتر احمدنیا در ابتدای سخنان خود، جامعه‌شناسی پزشکی را یکی از شاخه‌های رشته‌ جامعه‌شناسی معرفی کرد که به خوبی زمینه نزدیکی و ارتباط متقابل میان دو عرصه حائز اهمیت در حیطه دانش بشری، یعنی پزشکی و علوم‌اجتماعی را فراهم آورده است و سپس با اشاره به نظریات افرادی همچون رودلف ویرچو(Rudolf Virchow)، روزن(Rosen) و ویلیام کاکرهام(Cockerham)، به شکل‌گیری پزشکی اجتماعی و توضیح عوامل اجتماعی – سیاسی موثر بر پیدایش این حوزه‌ جامعه‌شناسی پرداخت.

عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی، در ادامه تاریخچه رشته جامعه‌شناسی را در آمریکا و اروپا مورد بررسی قرار داد و گفت:اصطلاح جامعه‌شناسی پزشکی(medical sociology)نخستین بار در سال 1894، در مقاله‌ای که توسط چارلز مک‌اینتایر نگاشته شد به کار رفت؛ از نظر مک‌اینتایر جامعه‌شناسی پزشکی دو وجه داشت: از طرفی دانشی در مورد پدیده اجتماعی “پزشکان” بود و از سوی دیگر علمی شناخته می‌شد که به مطالعه قوانین تنظیم‌کننده روابط میان حرفه‌ پزشکی و جامعه‌ انسانی در کل می‌پرداخت که این توصیف را می‌توان معرف گستره فکری ابتدایی این رشته دانست.

احمدنیا با اشاره به این نکته که "در ابتدای قرن بیستم جامعه‌شناسان لزوماً علاقمند به مطالعه  اموری چون سلامت یا بیماری نبودند، بلکه بیشتر به موضوعاتی چون شهرنشینی و صنعتی شدن در چشم انداز اجتماعی با تغییرات سریع روز، متمایل بودند"؛ افزود:تا اواخردهه‌ 1930 جامعه‌شناسی پزشکی چیزی معادل با  “پزشکی اجتماعی”(social medicine) تلقی می‌شد. اما در سال‌های دهه‌ 1950 میلادی،جامعه‌شناسی پزشکی با تدریس در دپارتمان‌های معروف جامعه‌شناسی دانشگاه‌های آمریکا رسمیت یافت و تالکوت پارسونز  با توصیف “نقش بیمار” در کتاب نظام اجتماعی (TheSocialSystem)  به آن رسمیت نظری بخشید که این توصیف شاید مهم‌ترین مفهوم‌سازی موجود در تاریخ جامعه‌شناسی پزشکی به حساب ‌آید.

وی ادامه داد:در سال 1955، کمیته غیررسمی جامعه‌شناسی پزشکی در چارچوب "جامعه جامعه‌شناسی امریکا(American Sociological Society )" شکل گرفت و پس از آن در سال 1959، با تغییر نام  این انجمن به  “انجمن جامعه‌شناسی امریکا” (American Sociological Association)، بخش “جامعه‌شناسی پزشکی” نخستین بخشی بود که در این انجمن رسماً تشکیل شد.

احمدنیا نقطه عطف بعدی در رسمیت‌ یافتن جامعه‌شناسی پزشکی را تمایزی دانست که اشتراوس میان جامعه‌شناسی پزشکی(Sociology of medicine) و جامعه‌شناسی در پزشکی (Sociology in medicine) قائل شد. به گفته او،از دیدگاه اشتراوس، "جامعه‌شناسی پزشکی" به مطالعه عواملی چون ساختار سازمانی، روابط نقش،  نظام‌های ارزشی، شعائر و کارکردهای پزشکی به عنوان یک نظام رفتاری می‌پردازد؛ در حالی‌که "جامعه‌شناسی در پزشکی" آموزش و تحقیق در قالب همکاری‌گروهی که غالباً مفاهیم و اصطلاحات، فنون و همچنین دست‌اندرکاران رشته‌های مختلف را بهم پیوند می‌دهد را شامل می‌شود.

مدیر گروه علمی تخصصی پزشکی و سلامت انجمن جامعه‌شناسی با بیان اینکه انتشار مجله سلامت و رفتار اجتماعی(The Journal of Health and Social Behavior) گام مهم دیگری بود که در آمریکا به رسمیت بخشی این دانش کمک کرد، به تاریخچه طولانی این رشته در خارج از ایالات متحده پرداخت و نظر آنندال را یادآور شد که می‌گوید: جامعه‌شناسی پزشکی بریتانیا ریشه در پزشکی اجتماعی پدیدارشونده در سال‌های بین دو جنگ جهانی داشته و عمدتاً درگیر در الگوهای اجتماعی سلامت و بیماری بوده است.

احمدنیا مهم‌ترین اثری را که معرف جزئیات رشد این رشته در اروپا به حساب می‌آید، اثر کلاوس (Claus) تحت عنوان”رشد یک زیر- رشته جامعه‌شناسی: توسعه جامعه‌شناسی پزشکی در اروپا “ عنوان کرد و گفت: در این اثر، کلاوس گذشته از توضیحاتی در مورد تاریخچه‌ پیشرفت این رشته در اروپا می‌دهد، به ارائه مورد پژوهی چند کشور اروپایی که جامعه‌شناسی پزشکی در آنجا بوجود آمده بود، می‌پردازد.

به گفته وی،وجود محرک منابع مالی دولتی و پذیرفتن اثر عوامل اجتماعی بر سلامت و بهداشت از سوی دولت‌های غربی از عوامل مهم توسعه جامعه‌شناسی پزشکی در اروپا به شمار می‌رود.

دکتر احمدنیا در ادامه، با اشاره به تعاریف کمابیش متفاوتی که از سوی صاحب‌نظران مختلف در معرفی این رشته ارائه شده است،جامعه‌شناسی پزشکی را دربرگیرنده‌ پیکره‌ دانشی دانست که سلامت و بیماری را در زمینه‌های اجتماعی، فرهنگی و رفتاری قرار می‌دهد و موضوعات مورد بررسی آن،شامل  توصیف و تبیین‌های نظریه‌های مرتبط با بیماری‌ نزد گروه‌های مختلف جمعیتی، رفتارها یا کنش‌های افراد به منظور حفظ، گسترش، یا بازیافت سلامت یا مقابله با بیماری، معلولیت و نیز اقدامات سازمان‌ها و مراقبت‌کنندگان بهداشتی؛ مشاغل و حرف پزشکی و سازمان، امورمالی و عرضه‌ خدمات مراقبت بهداشتی، پزشکی به عنوان نهادی اجتماعی و رابطه آن با نهادهای اجتماعی دیگر؛ ارزش‌های اجتماعی و واکنش‌ها در سطح جامعه‌ در ارتباط با سلامت، بیماری و ناتوانی؛ و نقش عوامل اجتماعی در ریشه‌یابی بیماری، به‌ویژه اختلالات کارکردی، و عاطفی و آنچه اخیراً تحت عنوان بیماری‌های مرتبط با استرس نامیده می‌شود، است.

به گفته این مدرس جامعه‌شناسی پزشکی، متخصص این حوزه علمی تربیت می‌شود تا چگونگی تاثیر فرهنگ‌ها، نهادها و سازمان‌ها را بر باورها و رفتارهای فردی و الگوهای کنش متقابل اجتماعی و در نهایت تاثیر این عوامل بر سلامت جسمانی و روانی افراد و گروه‌ها را مورد بررسی و مطالعه قرار دهد.

عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی در ادامه سخنان خود، به بررسی حیطه کاری جامعه‌شناسی پزشکی پرداخت و نظرات مرتون و کندال را در این زمینه مطرح کرد. به گفته او، از نظر این دوجامعه‌شناس امریکایی،چهار زمینه‌ مطالعاتی که در حوزه جامعه‌شناسی پزشکی وجود دارند، عبارتند از: ریشه‌یابی اجتماعی بیماری (مانند بیان نقش پارامتر اجتماعی شغل در بروز یک بیماری)؛ پارامترهای اجتماعی موثر در درمان و توانبخشی (مانند نقش سیاست‌های بهداشتی و اولویت‌های بودجه‌ای در کیفیت درمان)پزشکی به عنوان یک نهاد اجتماعی (مثل مطالعه شکل رفتارها و هنجارها در درون سازمان بیمارستان) و جامعه‌شناسی آموزش پزشکی (مانند خاستگاه طبقاتی دانشجویان پزشکی)

احمدنیا همچنین با توضیح نظرات آرمسترانگ در ارتباط با تنوع زمینه‌های مطالعاتی جامعه‌شناسان پزشکی،افزود:نویسندگانی چون آنندال در انگلستان و کاکرهام در ایالات متحده، اخیراً به معرفی حوزه‌های مطالعاتی جدیدتر در دهه 1990 و مابعد آن در عرصه‌ مطالعات جامعه‌شناسی پزشکی و رشته‌های نزدیک و مرتبط با آن پرداخته‌ و ظهور آنها را با تحولات کلی‌تر در عرصه نظریه جامعه‌شناسی مرتبط می‌دانند.

بررسی رویکردهای نظری عمده در جامعه‌شناسی  پزشکی بخش دیگر سخنان دکتر احمدنیا را تشکیل داد. وی با اشاره به این نکته که تا مدت‌ها، جامعه‌شناسی پزشکی عمدتاً به عنوان رشته‌ غیر نظری (atheoretical) توصیف شده و عمده‌ آثار تولیدشده اولیه در این شاخه‌ جامعه‌شناسی،جنبه‌ کاربردی داشته و درصدد حل مشکلات کلینیکی بوده یا به موضوعات مرتبط با سیاست‌گذاری پرداخته است؛گفت:در آثار اخیر جامعه‌شناسی پزشکی، رویکردهای نظری و کاربردی با یکدیگر ترکیب شده‌اند؛ به نحوی که کاربرد نظریه به عنوان چارچوبی برای تبیین و پیش‌بینی رفتار اجتماعی مرتبط با سلامت رواج روزافزونی یافته و به اعتقاد کاکرهام،جامعه‌شناسی پزشکی در واقع دارای سنت نظری پنجاه ساله است که  آثار هر دو گروه نظریه‌پردازان کلاسیک و معاصر را در بر می‌گیرد.

مدیر گروه پزشکی و سلامت انجمن جامعه‌شناسی، سپس به معرفی چارچوب‌های نظری عمده در جامعه‌شناسی، رابطه آنها با حوزه پزشکی و بهداشت و مثال‌هایی از موضوعات پرداخت و چارچوب‌های نظری کارکردگرایی، تضاد، سازنده‌گرایی اجتماعی و تعامل‌گرایی نمادی را مورد واکاوی قرارداد.

احمدنیا در ابتدای این بخش سخنرانیخود، به توضیح نظریات دورکیم پرداخت و نظریه خودکشی او را به عنوان تنها اثریمعرفی کرد که کاربرد مستقیمی برای جامعه‌شناسی پزشکی داشته است. وی سپس به بیان "نقش بیمار"در کتاب نظام اجتماعی پارسونز پرداخت و گفت:پارسونز استدلال می‌کند که "سلامت" یا "سالم بودن"، وضعیت مورد انتظار افراد انسانی در جامعه است، بنابراین ”بیماری“ نوعی انحراف از وضعیت (بهنجار) سلامت به حساب می‌آید که دستیابی به آن، در درجه اول (با مشروعیت بخشیدن) به‌واسطه پزشک میسر می‌شود. به تعبیر دیگر، هنگامی‌که نقش بیمار به فردی (با تشخیص پزشک) اعطا می‌شود، این فرد از حق و حقوق مشخصی برخوردار شده و در عین حال، بر او مسئولیت‌های مشخصی فرض می‌شود که مشتمل بر خاتمه‌بخشیدن به نقش بیمار و بازگشت هرچه سریع‌تر وی به نقش‌های معمول خویش در جامعه و پی‌گیری مسئولیت‌های عادی است.

سخنران این نشست به نقل از کاکرهام توضیح داد کهکارکردگرایی ساختاری، خود در طول سال‌های دهه‌‌های شصت و هفتاد میلادی مورد انتقاد منتقدین قرار گرفت و تاثیر عمده‌ خود را از دست داد و رویکرد کارکردگرایانه متاخر به مسأله مراقبت بهداشتی، و تلاش‌های آنان به منظور محدودکردن دسترسی به مراحل درمانی مانند دیالیزشدن بر مبنای سن افراد،عدم توجیه اقتصادی بازده سلامت افراد سالخورده با توجه به هزینه‌های بالای مراقبت‌های بهداشتی در ایالات متحده معطوف شد.

نظریه تضاد رویکرد عمده دیگری بود که احمدنیا با بیان نظریات ناوارو، مکینلی، وایتزکین – واترمن و رویکرد اقتصاد سیاسی به ارتباط آن با جامعه‌شناسی پزشکی اشاره کرد.وی گفت:هدف نظریه تضاد آنجا که به جامعه‌شناسی پزشکی مربوط می‌شود، ارجاع به نابرابری‌های ساختاری و بین فردی است ونظریه تضاد در حوزه جامعه‌شناسی پزشکی تلاش می‌کند که ظرفیت تبیین سیاست‌های مرتبط با اصلاحات بهداشتی را بیازماید.

وی افزود: نظریه تضاد به مطالعه‌ حرفه‌ی پزشکی، شرکت‌های بیمه، شرکت‌های دارویی، اجتماعات تجاری و عامه مردم، در حین مبارزه‌شان برای به دست آوردن، حمایت یا گسترش منافع‌شان در برابر برنامه‌ها و قواعد دولتی موجود و آینده می‌پردازد؛ ضمن آنکه رویکردهای تضادگرای دیگری هم هستند که با تکیه بر مبارزه طبقاتی در توضیح و تبیین بازده سیاست‌های بهداشتی با مارکسیسم کلاسیک پیوند مستقیم‌تری دارند.

دکتر احمدنیا بحث‌های اخلاقی در ارتباط با سهمیه‌بندی مراقبت بهداشتی، نظارت اجتماعی، و سالمندشدن جمعیت امریکا را به عنوان موضوعاتی شمرد که اخیراً مورد توجه واقع شده و در توضیح آن گفت: منظور بررسی این موضوع است که با توجه به افزایش رقم مطلق و نیز  نسبت افراد واقع در سنین سالخوردگی به کل جمعیت،  اکنون چه روش‌هایی برای محدودکردن دسترسی ایشان به خدمات ضروری پزشکی به کارگرفته می‌شود و چرا.

وی این حقیقت را که بخشی از جمعیت بر اساس سن‌‌شان از بقیه متمایز شده و درخصوص استفاده از معالجات و مراقبت‌های درمانی تحت نظارت و کنترل افتراقی قرار می‌گیرند، نمونه‌ای از علائق پژوهشی دیدگاه اقتصاد سیاسی دانست که تاثیر نیروهای اجتماعی- سیاسی را در موضوعات مربوط به بهداشت و درمان به تصویر می‌کشد. به گفته او،دیدگاه اقتصاد سیاسی همچنین تا آنجا که به سلامت و نظارت مربوط می‌شود؛ علاقمند به مطالعه توزیع قدرت و منابع قدرت (مانند پول) است. چنان‌که به عنوان مثال، در سال‌های اخیر، نوعی روند افزایشی در مورد میزان  طب-‌ زده‌شدن (یا پزشکینه شدن)  medicalization جامعه ملاحظه می‌شود. این امر، به معنای قدرت بخشیدن به اجتماع پزشکی برای اعمال نظارت بیشتر و کنترل پیداکردن بر محدوده‌ فزاینده‌ای از رفتارهای انسانی نظیر حاملگی، زایمان، مرگ، و نظایر آن است.

شیرین احمدنیا در ادامه، به توضیح دیدگاه سازنده‌گرایی اجتماعی (social constructionism) که بیشتر نزد اروپایی‌ها محبوبیت دارد تا امریکایی‌ها، پرداخت و گفت: این دیدگاه  چنین استدلال می‌کند که تمام معلومات و دانش، به نحو اجتناب‌ناپذیری محصول روابط اجتماعی بوده و مستعد تغییرند. در واقع، دانش نه به عنوان واقعیتی عام و مستقل، بلکه تنها به عنوان مشارکت‌کننده‌ای در امر ساختن حقیقت در نظر گرفته می‌شود . رویکرد سازنده‌گرایی اجتماعی، الزاماً حقیقت وضعیت بیماری یا ناخوشی یا تجربه‌های بدنی را مورد بررسی قرار نمی‌دهد، بلکه فقط تاکید می‌کند که این وضعیت‌ها و تجربه‌ها از طریق فعالیت‌های اجتماعی شناخته و تفسیر می‌شوند و در نتیجه می‌بایستی با استفاده از تجزیه تحلیل‌های اجتماعی و فرهنگی مورد آزمون و بررسی قرار گیرند.

وی افزود: این رویکرد در ارتباط با پزشکی، ادعا می‌کند که معلومات پزشکی درباره‌ بدن و آسیب‌شناسی آن، نظیر بیماری جسمانی یا ناخوشی‌های روانی، نمی‌تواند به صورت مستقل از جامعه مادی و به عنوان چیزی عینی (objective)یا معرفت علمی جدا (مستقل) ادراک شود. یکی از چشم‌اندازهای متمایز و مشخص سازنده‌گرایی اجتماعی در حوزه جامعه‌شناسی پزشکی، ریشه در تفاسیری دارد که از آثار میشل فوکو  به ویژه " تولد کلینیک" به عمل آمده است.

تعامل‌گرایی نمادی یا به طور ساده‌تر، تعامل‌گرایی، آخرین دیدگاهی بود که توسط دکتر احمدنیا تشریح شد؛ او در این باره توضیح داد کهکانون توجه تعامل‌گرایی، تحلیل رفتار در سطح خرد بودهو از نظر تاریخی، تعامل‌گرایی در دامن پراگماتیسم امریکایی رشد کرده است. 

وی همچنین با بیان اینکه گافمن، به عنوان یکی از نظریه‌پردازان عمده جامعه‌شناسی،روش مشاهده‌ مشارکتی را در زمینه‌ بررسی زندگی بیماران بیمارستان روانی به کار برد، به اثر کلاسیک او تحت عنوان “تیمارستان‌ها” اشاره کرد که پدید ورنده‌ مفهوم "نهادهای فراگیر" بوده است.به گفته احمدنیا، این مفهوم بعدها به عنوان گزاره‌ جامعه‌شناختی مهمی در مورد موقعیت اجتماعی افرادی که توسط نهادها محدود می‌شوند، شناخته شده است. همچنین مشاهدات گافمن به پیدایش  نظریات معروف او در زمینه‌ مدیریت تاثیر/اثرپذیری(impression management) و نظریه "داغ ننگ"(stigma) و دیدگاه نمایشی (dramaturgical perspective)در جامعه‌شناسی منجر شد که زندگی را به عنوان صحنه‌ نمایش به تصور می‌آورد و انسان‌ها را در حکم بازیگران روی صحنه ملاحظه می‌کرد.

مدیر گروه جامعه‌شناسی پزشکی همچنین در خصوص روش‌های پژوهشی به کار رفته در این گرایش جامعه‌شناسی گفت:همچون سایر شاخه‌های جامعه‌شناسی، محدودیت خاصی در زمینه استفاده از روش‌های مختلف معمول در چارچوب علوم اجتماعی و انسانی برای زیر رشته جامعه‌شناسی پزشکی یا شاخه‌های نزدیک آن وجود ندارد. با اینحال به نظر می‌رسد سه مورد روش‌های تحقیق بررسی پیمایشی، مشاهده مشارکتی و تحلیل داده‌های ثانویه عملاً بیشترین کاربرد را در تحقیقات این زیر رشته جامعه‌شناسی دارا هستند.

آینده جامعه‌شناسی پزشکی،آخرین بحثی بود که دکتر احمدنیا مطرح کرد. او در این زمینه تأکید کرد کهدر دنیای غرب، جامعه‌شناسی پزشکی خود را با نیازهای تغییریابنده جامعه مابعد صنعتی مواجه می‌بیند که در آن، مقولات رفتارهای بهداشتی و بیماری، هر روز جنبه فردی بیشتری می‌یابند؛ در عین اینکه ویژگی‌های سیستمی نیز تنوع بیشتری پیدا کردهو بنابراین، آینده جامعه‌شناسی پزشکی در گرو توانایی آن برای شکل دادن به چارچوبی زمینه‌ای برای تعریف و شناسایی موضوعات و عوامل همبسته با جامعه مراقبت درمانی است.