سمیه توحیدلو
ذوق و شوق والدین را دیدهاید از به سرانجام رسیدن فرزندشان؟ در زمانهای موفقیتشان یا جایی که قرار است نتیجه تلاشهایشان را بگیرند و بدرخشند؟ گاهی حس میکنی ایشان امتداد خود را در وجود فرزندانشان میبینند. به آنها میبالند و از دیدنشان سر ذوق میآیند. والدین نمونههای خوبی هستند از پذیرش تحولات نسلی. علیرغم همه تفاوتها و اختلافات رایج، وقتی پای به ثمر نشستن به میان آید این حس امتداد در وجود اغلبشان جوانه میزند.
من در همایش پژوهشهای فرهنگی اجتماعی انجمن جامعهشناسی ایران که در پنج روز (دو روز در البرز،کرمانشاه، شیراز و سه روز در تهران) برگزار شد، برق شوق از شنیدن سخنان شاگردان را در چشمان معدود اساتیدی که آمدند، دیدم. اساتیدی که در نشستها حضور داشتند، نقد میکردند و کنار نسل جدیدتری بودند که اینبار کار تحلیل و بررسی علوم اجتماعی ایران و پرداختن به موضوعات مرتبط با زنان را برعهده داشتند.
همایش ششم تمایزات ویژهای داشت و هرکس که در جدول برنامههای این همایش توجه میکرد این تمایزات را برجسته میدید. چهره نشستها و برنامههای گفتگویی تغییر کرده بود. هرچند که پیشکسوتان و اهالی شناخته شده جامعهشناسی حضور داشتند، اما سهم عمده بر عهده مجموعه بزرگی از فارغالتحصیلان علوم اجتماعی بود که اتفاقاً خارج از محیط دانشگاهی در حال زیست و نمو هستند. نیمی از ارائه دهندگان را زنانی تشکیل میدادند که اینبار فعالتر و گستردهتر مینوشتند. همایش نه فقط در تهران، که در چند شهر خارج از مرکز برگزار بود و تلاشش در وهله اول بازاندیشی نسبت به خویش و در مرحله بعد شنیده شدن صدای فرودستان اجتماعی بود. انواع مسائل داخلی تا موضوع زنان و حتی زنان مهاجر افغانستانی موضوع این نشستها بودند. و چه عاقلانه و دوراندیشانه موضع میگرفتند وقتی سخن از دوگانه مکمل درون و بیرون از دانشگاه میکردند و تاکید میکردند «از دستدادنها» را فضیلت ندانید.
به عنوان کسی که از نزدیک شاهد تلاش شبانهروزی جمع زیادی از برگزارکنندگان علمی و اجرایی این همایش بودم، خواستم چند خطی از تلاشهایشان بگویم. از زحمات طولانی و سخت برگزاری علیرغم عدم برخورداری از اندک امکاناتی که دراختیارشان بود. از دانشجویانی که صمیمانه همراه بودند و از هیچ کار اجرایی فروگذار نکردند و همگی باهم افسوس میخوردیم که چرا این فرصتهای ارزشمند تجربهاندوزی کار دانشگاهی را در فضای دانشگاه از دست دادهاند. دانشجویانی که علیرغم آنچه از بیانگیزگی و مادیگرایی دانشگاهها میگویند، نشان دادند که کار داوطلبانه اگر کار درستی باشد؛ آنها هم هستند. کافیست فرصتها در اختیارشان باشد و به آنها باور داشته باشیم.
باید از فارغالتحصیلان پر استعداد و اندیشمندی گفت که حضورشان در خارج از فضای آکادمی نباید منجر به دیده نشدن و نشنیده شدنشان شود؛ چرا که این مجموعه در کنار هم میتواند بالنده و امروزی بماند و در قبال مسائل گسترده اجتماعی مسئولیت خود را ایفا کند.
سالهای زیادی است که در مجموعه علوم اجتماعی بسیار از چرخش نخبگان و ضرورت تغییر در چهرهها گفته و شنیدهایم. از باور کردن به توان و شایستگی جوانترها. بخش زیادی از نقدی که به تحولات گروههای سیاسی موجود نیز وجود داشته عدم توانایی پوستاندازیهای نسلی به شکل طبیعیست. جوری که همگان در کنار هم باشند و به هم اعتماد کنند. خوشبختانه مجموعه انجمن جامعهشناسی از جمله نهادهایی است که به سبب باورهای بزرگان آن تا اندازه خوبی این چرخش را داشته و باعث دیده شدن و فرصت یافتن جوانترها در همه سطوح شده است. اما شاید انتظار بیش از اینها باشد. شاید این توقع زیادی نباشد اگر بخواهیم این برق شوق چشمان اساتید بیشتری را از نزدیک ببینیم. اینکه باور کنیم برای حضور در یک رویداد در این زمانه انگیزه زدوده شده، لازم نیست همیشه سخنران و خطیب بود، گاهی حضور و تایید بسیار کارگشاست.
این نوشته علیرغم قدردانی، قصد دارد نقد کوچکی داشته باشد به اهالی جامعهشناسی که شاید انتظار بود بیشتر شاهد و ناظر این امتداد مبارک خویشتن باشند. درست است که خارج بودن این برنامهها از دانشگاه عرصه را سختتر کرده، اما به همان میزان نیازمند حضور و عکسالعمل بیشتر نسل میانه و پیشکسوت جامعهشناسی است. این تغییرات نشان از حذف ندارد، گویای این است که بر عده و توان این جمعیت افزوده شده است. نسل جدید در همه عرصهها راه خود را پیدا میکند و به پیش میرود. این طبیعت هر نهادیست. اینکه بتوان به نیکروشی این فرایند را طی کرد باعث احترام بیشتر بزرگان و فرصت یافتن تازهگامان این مسیر است.