هادی خانیکی دی1401

به دنبال هر تغییر اجتماعی، شهروندان به رسانه های متنوع و متکثر روی می آورند/ با رسانه‌ی آزاد امکان گفتگو فراهم می شود

در این جلسه می خواهم بر اساس دو مطالعه ای که شخصا صورت گرفته صحبت کنم. مساله اول بررسی مطالعه تغییرات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در ایران است که موجب مطالبات، انتقادات و اعتراضات مردم شده و همین موضوع مبین نوع مدیریت، حکمرانی و ایجاد کمک به توانمندی جامعه عقب تر افتاده از آن چیزی که در جامعه رخ داده است که باعث تغییر ارزش ها، نگرش ها و سبک زندگی و رفتار اخلاقی، شکاف نسلی، مناسبات جنسیتی و زنانه شدن و ایجاد تکثر و متنوع در جامعه ایران شده است‌.

در حالیکه نهاد موجود اعم از حاکمیت یا نهادهای مدنی گنجایش جا دادن این تغییرات را در خود نداشتند و مسئولیت آن بر عهده رسانه ها می افتد. باید در اینجا به این مساله اشاره کنم که وقتی نهاد مدنی ضعیف باشد، نقش رسانه بیشتر و رسانه اضافه بار پیدا می کند و مسئولیت هایی چه در جنبه سلبی چه ایجابی از آنان خواسته می شود. در حالیکه در جوامع توسعه یافته، رسانه ها متکفل چنین نقشی نیستند.

مساله بعدی تحولات فضای نرم افزاری و سخت افزاری در حوزه رسانه هاست. نظام گذشته رسانه ای هم سنخیت و انطباقی با تحولات اجتماعی نداشتند. حال اگر این پرسش را مطرح کنیم که آیا تغییرات اجتماعی رخ داده مهم ترند یا تغییر رسانه ای رخ داده؟ من به وضوح به تغییرات اجتماعی اشاره می کنم. چرا که رخدادهای اجتماعی به رسانه ها سمت و سو دادند.

جامعه ضعیف رسانه را نقش آفرین تر می کند و حاکمیت هم در رسانه ها نوعی دگردیسی به وجود می آورد از جمله رسانه هایی که کمتر در اختیار حکومت و کنترل او باشند، به آنها میدان بیشتری می دهد. زمانی به ویدیو رسانه یاغی می گفتند، وقتی در اروپای شرقی تغییری رخ داد یا در شوروی و روسیه بخشی از آن را تحت تاثیر ویدئو می دانستند که دولت نمی توانست بر آن کنترلی داشته باشد.

زمانیکه شهروندان به شبکه های اجتماعی روی می آورند و در تریبون های رسمی و غیررسمی از آن به عنوان یک تهدید نام می برند و نهادهای مختلفی برای مهار و فیلتر آن در نظر می گیرند، بخشی از این مساله به خودمان برمی گردد چرا که وقتی رسانه رسمی یا رسانه قابل مدیریت در معرض محدودیت و کج کارکردی قرار می گیرند، پس رسانه ای که شهروند بتواند در آن مشارکت مستقیم و فعال تری داشته باشد،نقش مهم تری دارد.

نکته ای که در جامعه ما فراموش شده اینکه تغییرات اجتماعی بلندمدتی در جامعه ما رخ داده که به این تغییرات دیر توجه شد و این دیر فهمی، سنگینی خود را بر دوش تحلیل انداخت و یک تحلیل غلط را ارائه دادیم و گمان کردیم با تحلیل حاکمیتی، تغییری حاصل می شود. اما گناه بر گردن کسانی است که متوجه تغییرات زیرپوستی شهر نشدند و یا دیر متوجه شدند. در زیر پوست شهر، نقش مهم زنان رخ داده،تغییر سبک زندگی رخ داده و می بینیم که در این سبک، خود زندگی چقدر با اهمیت شده است. مثلا هم سالان من مشتاق فداکاری و از خودگذشتگی بودیم، اما نسل حاضر بدون اینکه بخواهیم تقبیح شان کنیم، بسیار فردگرا شده و ارزش های مادی برایش اهمیت دارد و مهم تر از همه متفاوت و متکثر شدن جامعه است که در ضعف روی آوری نهادهای مدنی، رفتارهای غیر مدنی ممکن شده است.

حالا این تغییرات اجتماعی در جامعه چه نوع رسانه ای را طلب می کند و چه نوع رسانه در این میان نقش آفرین و حمایت می شود؟ قطعا این نسل و فضای رسانه ای به رسانه های متنوع و متکثر روی می آورد. در حالیکه ما مدام وارد یک انقطاب و یک دوگانگی شدیم به این معنا که رسانه های شبکه ای و مجازی را مقابل رسانه نوشتاری می بینیم. و فکر می کنیم اگر می خواهیم عمقی فکر کنیم باید سراغ رسانه متنی و قدیمی برویم. قطعا در این دیدگاه به نقش و قابلیت رسانه هایی چون فیس بوک، توییتر، اینستاگرام که جنبه دیدنی تر و متن های کوتاه تر دارند بی توجهی می شود.

چهار دسته از رسانه ها در اینجا مطرح هستند. ۱. رسانه های شفاهی ۲. رسانه مکتوب ۳. رسانه دیداری و شنیداری ۴. شبکه های اجتماعی و مجازی. در دسته اول چه تغییراتی رخ داده؟ جامعه ای که فردگرا می شود و سرمایه اجتماعی آن تغییرات نشان می دهد بیشترین لطمه در سطح کلان به جامعه وارد می شود، یعنی اعتماد به نظام سیاسی و جامعه، و بعد امید به آینده و نهادهای حاکمیتی کاهش پیدا می کند. طبیعتا هریک به درون خویش تبعید شدند. در این دسته که گروه های همسال و خانواده نقش مهم تری پیدا می کند یا تریبون های شفاهی مثل منبر و خطابه. اگر از من پرسیده شود چه زمینه ای را قبل از جنبش های اعتراضی باید در امر رسانه های شفاهی می دیدیم؟ باید می دیدیم آن بخشی که به سطح خرد، خانواده و گروه های همسال می رسد، در آنجا بیشترین بازتولید و بیشترین برساخت بی اعتمادی است که در بیرون شکل گرفته است. یعنی آنها به کرات ناراضی تر می شوند، در اینجا مدام آنها و اینها، خودی و غیر خودی درست می کنند که این مساله را می توان در تریبون های رسمی دید که به سمت انقطاب و دو گانگی رفته و در برخی قسمت های جامعه تولید خشم، نفرت و خشونت کرده است و مدام به برچسب زنی به همه گروه ها، اصناف و روشنفکران می پردازند‌ و همین مساله جامعه را از گفتگو دور می کند.

در سطح دوم، وجه قالب روزنامه نگاری است. بیشترین ممیزی در این سطح انجام می گیرد. روزنامه نگاران ما متأسفانه همیشه در معرض سوظن و احضار و بازداشت بودند. که همین مساله باعث شد تا روزنامه نگاران در سطوحی مجبور به مهاجرت شوند. هر چند در همین مهاجرت هم بخشی از روزنامه نگاران نقش آفرین شدند. اما چه کسانی اینها را از کشور فراری داد و شرایط ناامن شغلی برای اینها ایجاد کردند. باید بگویم ممیزی و سانسور باعث شد تا روزنانه نگاران مکتوب بسیار محدود شوند. کافیست در این باره به تیراژ روزنامه ها و کتاب نگاه کنیم. هر چند در این میان نمی توان منکر عوامل فناوری شد، اما ممیزی و سانسور عامل مهم تری است.

در سطح سوم رسانه ها که دیداری و شنیداری هستند، آن انقطاب و دو گانگی بیشتر دیده می شود و با یک صدا و سیمایی روبرو شدیم که نهایت ممیزی و انحصار و محدودیت را اعمال می کند.طبق پژوهشی که دکتر مجید تهرانیان در سال ۱۳۵۵ انجام داد و به دنبال اصلاح رویکرد رادیو و تلویزیون بود، مهم ترین اشکال این رسانه در زمان شاه نادیده گرفتن گروهای مرجع و نخبه های ایرانی در رادیو و تلویزیون ملی است. بنده جنبش اعتراضی را جنبش نادیده گرفته شدگان می دانم و یکی از جاهای برای نادیده گرفته شدگان رسانه است. در مقابل این کار، رسانه های مخالف جمهوری اسلامی هم شکل گرفت که آنها هم به گونه دیگری بخشی از حقیقت را کتمان و ایدئولوژیک به بیان مساله می پردازند.

در سطح چهارم که با رسانه های مجازی روبرو هستیم به لحاظ فناورانه ویژگی این رسانه ها self media است به معنای رسانه خودجایگزین و افراد در این دسته در تولید خودشان تولید می کنند، در توزیع خود افراد توزیع می کنند و در دریافت هم باز خود فرد در مرکزیت قرار دارد. در این سطح شبکه ها نزدیکی بیشتری با جامعه متکثر و معترض و منتقد دارند چون به نوعی حامل خواسته و اعتراضات بیشتر مردم اند، اما مهم ترین ضعف این دسته از رسانه ها این است که با تشکل های سیاسی، انجمن صنفی و نهاد مدنی و صنف ها گره نمی خورند.

مساله ما جبران تاخیری است که در تغییرات جامعه رخ داده است، تغییر را نمی شود دُور زد یا توجیه کرد. تغییر را باید شناخت. تغییر در جامعه ما اینگونه است که جامعه ایران نه تنها جامعه ۲۰ سال پیش نیست بلکه جامعه ۱۰ سال پیش هم نیست و این تغییر با یک فاکتور رخ نداده است و تنها شکاف نسلی نیست، بلکه در درون یک قوم، مذهب و نسل رخ داده است. برای جبران تاخیر در شناخت از سوی نهادهای رسمی و کنشگران سیاسی مهم ترین ضرورت پیش رو این است که اعتراض را به رسمیت بشناسیم و اعتراض را با واژه های دیگر جابجا نکنیم و اعتراض را تقسیم بندی سیاسی نکنیم.

معمولا منتقد و معترض کسی است که پیگیر مسائل است و معمولا به نادیده گرفته شدن عاملیت خود در اقتصاد، اجتماع و سیاست و فرهنگ اعتراض دارد. هر جامعه ای در پرتو نقد و اعتراض صاحب دستاوردهایی در حوزه فرهنگی، هنری و علمی می شود، حتی راه زندگی. باز هم بر این نکته تاکید می کنم که رسانه عامل تغییر اجتماعی در جامعه نیست بلکه به تعبیر امروزی این پیام است که به رسانه شکل می دهد و رسانه را انتخاب می کند. به همین خاطر درگذشت خانم مهسا امینی برانگیزاننده اعتراضات نبود بلکه نشات دهنده اعتراضات انباشته شده بود. یک پدیده نمادین بود. اگر بخواهم به یک راهبرد رسانه ای در اینجا اشاره کنم، آزادی رسانه است و به دنبال آن آزادی عمل کنشگران رسانه است. رسانه‌ی آزاد، امکان گفتگو را ایجاد می کند و آن انقطاب و دو گانگی را کم می کند. در جوامع دیگر هم رسانه های آزاد و مستقل توانسته‌اند مشکلاتی را در جامعه حل کنند.

گزارشی از نشست انجمن جامعه‌شناسی با موضوع رسانه‌ها و اعتراضات

https://fa.shafaqna.com/?p=1496157