نشست علمی با عنوان «جامعه­ شناسی درمانی از منظر دورکهیم» به همت گروه جامعه­ شناسی درمانی انجمن جامعه ­شناسی ایران، روز چهارشنبه به تاریخ 1402/09/01 در ساعت 21 به صورت مجازی و بر بستر گوگل میت با حضور علاقمندان به این مبحث برگزار شد.

سخنران این نشست آتیه عبد مولایی از اعضا گروه علمی جامعه­ شناسی درمانی با تمرکز بر اندیشه دورکهیم با استخراج چهار محور در جامعه­ شناسی درمانی به سخنرانی پرداخت. چهار محور سخنرانی عبارت هستند از 1- تعریف جامعه شناسی درمانی در پارادایم­­ های جامعه شناسی / تعریف پرگمتیستی 2- وظایف جامعه شناس درمانی در پارادایم های جامعه ­شناسی / گونه پرگمتیستی 3- سطوح مطالعه در پارادایم ­های جامعه ­شناسی 4- درمان از منظر پارادایم ­های جامعه ­شناسی / گونه پرگمتیستی )

عبد مولایی سخن خود را اینگونه آغاز کرد هدف جامعه شناسی مطالعه و فهم واقعیت های اجتماعی، و تبیین علمی آنها ست. دورکهیم واقعیت را چیز یا شیء میدید و به جای به کاربردن پدیده ها به واقعیت ها اشاره میکند. واقعیت ها از نظر دورکهیم همان «اشیا» یا «چیزهایی» هستند که وجودی عینی، الزامی و پایدار دارند که میتوان آنها را به تجربه در آورد.

سپس ادامه داد جامعه شناسی درمانی از منظر دورکهیم این گونه است که او به مناسبات فرد و جامعه می اندیشد از این رو دغدغه اصلی وی بنا نهادن یک نظام اخلاقی است به‌منظور انسجام و همبستگی است / / دورکهیم جامعه را مانند دیگر انسجامی ها به مثابه موجود زنده ای میداند که افراد و اجزا ان همگی در خدمت به کلیتی که بقای سیستم را تداوم میبخشد خدمتگزار هستند. دورکهیم به انواع اسیب های میپردازد که در این نوشتار از بین اسیب های مورد نظر تأکید بر بی هنجاری اجتماعی (آنومی) است. دورکهیم طلاق را یک آسیب میداند که گاه ممکن است سیستم یا نظام اجتماعی رو دچار مشکل کند و کلیت سیستم رو به خطر میاندازد. مثلاً فرد یا افرادی به این دلیل که نمیتوانند انتظار سیستم را برآورده کند با مشکل عدم تطابق رو به رو هستند. و ممکن است فرد از نظام تقسیمکار اخراج شده و یا به هر دلیل دیگری از این نظام جدا افتاده، یا گسسته شود. در این حالت همبستگی او با جامعه کم میشود و این گسستگی باعث بروز اسیب های اجتماعی از جمله طلاق خواهد شد.

در ادامه با اشاره به یک نمونه مصداقی عبد مولایی گفت به فرض دورکهیم به یک محلهای میره و متوجه میشود که فلان محله، آمار طلاق دارد زیاد میشود و طلاق و مورد برسی قرار میدهد به تبیین مسئله طلاق بپردازیم از منظر دورکهیم با محور بی سامانی... هر یک از زنان برای طلاق گرفتن دلایلی دارند (تهی دستی، بیکاری، خشونت،). بررسی طلاق بدون توجه به شرایط اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی امکان پذیر نیست. بهعلت نداشتن شغل همسرش باشه، تغییر شغل همسرش، درامد کم، باشد. مفهوم طلاق- صبغه تاریخی دارد. پایه اصلی مسئله یا اسیب اجتماعی مثل طلاق تولید نیاز و عدم ارضای نیاز است... جامعه ایران در حال گذار است، با ظهور رسانه های نوین ارتباطی و اطلاعاتی، و تبادل آزاد اطلاعات، دگرگونی ها و افت و خیزهای پی در پی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی (مثل فقیر شدن عده زیادی از خانواده ها، ثروت های ناگهانی، افزایش فاصله طبقاتی) باعث میشود افراد در تأمین نیازها اساسی خود ناتوان شوند. و حاصل این عوامل و متغیرها زمینه را برای ظهور مسائل انبوه اجتماعی از جمله طلاق فراهم میکند که به نوعی موجب بی سامانی یا بی هنجاری اجتماعی است. وقتی شدت میگیرد که بحران جامعه را فرا گیرد. در این بخش آسیب از نوع هنجار هاست. یعنی هنجارهای اجتماعی و وجدان جمعی اعتبار و حیثیت و یا به زبان جامعه شناختی، مشروعیت خود را از دست داده است این گونه حالت، رابطه انسان با محیط و جامعه حذف نشده، الزاماً ضعیف هم نشده بلکه این نظام هنجاری جامعه است که ناتوان شدهاست وجدان جمعی سست و متزلزل شده و موجب گسترش نوعی بی هنجاری و بی ثباتی بر جامعه شده است. با برگشتی به " انگاره ایستایی شناختی" می بینیم که چنانکه ارتباط میان وجدان جمعی - که از طریق هنجارها عینی شده اند - و نظام تقسیمکار قطع گردد به فروپاشی هنجارهای رسمی و عدم مشروعیت آنها انجامیده و بی هنجاری و نمیدانی در جامعه حکمفرما خواهد شد. در چنین شرایطی افراد دچار سردرگمی شده و جامعه در ورطه بی نظمی و آشفتگی قرار میگیرد و وجدان جمعی نمیتواند از طریق هنجارها درونی شود، بدین ترتیب بیشترین ضربه، به پیکره جامعه وارد میشود. و قادر به برقراری نظم و امنیت در جامعه نمیباشد به دیگر سخن، حاکمیت وجدان جمعی از طریق هنجار نمیتواند پایدار شود. بنابراین این چرخه نظام دچار شکستگی میشود. در شکل بی سامانی نیز تضاد اصلی میان منافع پراکنده مردمی است که هر کدام بهدلیل از دست رفتن جبر فشار اجتماعی که به مراتب برخاسته از ضعف نظام هنجاری و وجدان جمعی هست، بهدنبال منافع گوناگون خود، از پیروی از نظام هنجاری باز میمانند و به انواع اسیب های بی سامانه دچار میشوند. البته وجود اسیب ها در جامعه را تا اندازهای طبیعی میدانست اما اگر از یک حدی فراتر رود و عمومیت یابد تبدیل به یک مسئله میشود.

عبد مولایی افزود وقتی تناسب بین امکانات و نیازها بههم میخورد و نیروهای تنظیم کننده بیرونی و قید و بندها و محدودیتهای انتظام بخش در شرایط بحرانهای اقتصادی اثرگذار خود را از دست میدهد در این شرایط تناسب آرزوها و خواستهها و امکانات بههم میخورد. هر چند که جامعه باید در تربیت اخلاقی خود بازنگری کند و با توجه به اینکه جامعه نمیتواند بهطور آنی خود را بازسازی کند و افراد را با زندگی نو همساز و هماهنگ سازد. پس نمیتواند با شرایط پیش آمده خود را سازگار کند و جانشین شدن یک مقیاس جدید نیز به زمان طولانی نیاز دارد تا در وجدان عمومی از نو دسته بندی شود، تا زمانی که نیروهای اجتماعی به این صورت آزاد شدهاند بتواند تعادل خود را بهدست بیاورند. و الزام‌آور نبودن هنجارهای سنتی از یک طرف و جایگزین نشدن هنجارها متناسب با شرایط جدید در کشور از سوی دیگر موجب سردرگمی و بلاتکلیفی مردم میشود. و هر کسی شرایط خود را با دیگران مقایسه و ارزیابی میکند و احساس بی عدالتی دارد. در این صورت آمال و آرزوهای محقق نشده زیادی در سر پرورانده میشود که امکان دستیابی به ان در شرایط فعلی میسر نیست. و زنان از این قاعده مستثنی نیستند. این وضعیت بی هنجاری و بلاتکلیفی در کنار خواستهها و نیازهای پاسخ داده نشده بی اندازه، همبستگی میان اعضای خانواده را به هم میریزد و خانواده نابودی، طلاق و خشونت میشود

عبد مولایی با اشاره به وظایف جامعه شناسی درمانی از منظر دورکهیم گفت، او واقعیتهای اجتماعی را چیز یا شیء ببیند که از مهمترین و نخستین قاعده علمی و روش شناختی است. دورکهیم بیشتر به مسائل خاص جامعه شناسی ِ بهاصطلاح عین گرایانه معتقد بود. جامعه شناس درمانی در قالب تخیل گستره جامعه شناسی درمانی را د ر ذهن خود مجسم کند. واقعه اجتماعی را از نیروی جبری و خارجی باز شناسد که بر افراد وارد میشود و یا میتواند وارد کند. وجود این دو نیرو از دو راه معلوم میشود:1- وقتی مکافات (عقوبت) در میان است و دیگر مقاومتی است که واقعه اجتماعی در برابر عمل فردی که گمان تخلف دارد از خود نشانمیدهد و حتی میتواند واقعه اجتماعی را از روی نشر آن در داخل گروه معینی نیز تعریف کرد.

سپس افزود وظیفه جامعه شناسی درمانی تبیین علی آسیبهای جامعهشناختی و اجتماعی است. دورکهیم بیشتر به مسائل خاص جامعه شناسی ِ بهاصطلاح عین گرایانه معتقد بود. و به نظر او فلسفه و دانشمندان سعی میکنند امور جامعه شناسی را به اموری غیر از جامعه شناسی کاهش یا کاهش و تنزل دهند. و بهجای بررسی علل خودکشی ریشه آن را در عوامل تن کرد شناختی یا کروموزومی یا روانی و یا دیگر عوامل غیر جامعهشناختی جست و جو شود. جامعه شناس درمانی باید هنگام ورود در عالم اجتماعی بهوش باشد که در عالم مجهول قدم میگذارد. باید خود را در برابر وقایعی احساس کند که همه مردم از قوانین انها مانند قوانین حیات پیش از تشکیل زیست شناسی بی خبرند. باید خود را برای اکتشافی آماده کند که موجب بهت و حیرت او خواهد شد. او معتقد است واقعیت های اجتماعی دارای مختصات و ابعاد مادی است ولی باید ضمن کنار گذاشتن تصورات درونی، آنها را از بیرون و از راه مشاهده و آزمایش، مورد مطالعه و شناخت قرار دارد.

عبد مولایی اضافه کرد جوامع بهعلت تفاوتهای محیطی اجتماعی و طبیعی که با یکدیگر دارد، در قالب یک نوع مشابه قابل دسته بندی نیستند؛ ا ز این رو با توجه به این تفاوتها، انها را در قالب انواع مختلفی دسته بندی کرد. بهگونه ای که هر یک از جوامع باید تحت یک نوع ویژه که جدا از دیگر انواع است قرار گیرد. منظور از نوع، صورتی کلی که از ویژگی عناصر سازنده اجتماع و نحوه ترکیب آنها شکل گرفته است. چرا که جوامع نهتنها از اجزا تشکیل دهنده متفاوتی شکلگرفته اند، بلکه بهصورت متمایزی نیز در هم تنیدهاند و در آمیختهاند. بنابراین میتوان و باید با توجه به این خصیصه وظیفه جامعه شناس درمانی این است که جوامع را به طبقات مختلف تقسیم کند در نتیجه آن اجتماعات شکل میگیرد. با توجه به این تعریف از نوع، دورکهیم بر این باور است که در شرایطی میتوان به عمومیت، کارکرد و فراتر رفتن حدود یک پدیده پی برد که به نوع اجتماع توجه کرد؛ چرا که ممکن است یک پدیده در یک نوع معین مسئله اجتماعی تلقی و در نوع دیگری همان پدیده مسئله پنداشته نشود. شناخت مسئله اجتماعی، تعریف آن، و ارائه راهکار نیز انتظاری است که دورکهیم از جامعه شناسی تجربی دارد.

مولایی ادامه داد دورکهیم معتقد است که واقعیتهای اجتماعی را بی طرفانه بدون احساسات یا پیش پنداشته ها مشاهده کنیم. پیش پنداشته های ما راهنمای ادراک مان هستند، انها به ما میگویند چه چیز مهم است، چگونه ادراکات را برای ایجاد مفاهیم با یکدیگر مرتبط سازیم و رابطهای میان مفاهیم برقرار کنیم، و این امکان را میدهد که تکههای ناهمگون اطلاعات را در تصویر یا داستان اجتماعی یکپارچه بچینیم. / / درباره پدیده ها را آنچنان که هستند و جدا از موجودات خودآگاهی که انها را به تصور خود در میآورند اندیشید. این پدیده را باید از بیرون و مانند اشیا بیرونی مطالعه کرد، زیرا با این کیفیت است که پدیدههای مذکور با بر معلوم میشود.

عبد مولایی با اشاره به سطوح مطالعه جامعه شناسی درمانی از منظر دورکهیم اشاره کرد سه سطح خرد- میانه – کلان جامعه شناسی درمانی از منظر دورکهیم مهم هستند. دورکهیم معتقد است که اگر نظام تقسیمکار درست عمل کند امکان کنترل اینگونه آسیب ها نیز وجود خواهد داشت اسیب های اجتماعی را میتوان با توجه به رابطه افراد با نظام تقسیمکار و ارتباط ان با وجدان جمعی کنترل کرد و از بروز انها پیشگیری کرد.. به نظر میآید هدف دورکهیم در برخی از نظامهای اجتماعی میتواند کنترل و حفظ افراد در سیستم نیز باشد، تا آشوبهای اجتماعی را دامن نزنند. در نتیجه فشار وجدان جمعی از طریق تقسیمکار، چسب اجتماعی در جامعه برپاشده و موجب نظم اجتماعی میشود. چون هدف جامعه بایستی برقراری نظام آموزش و تربیتی است که بهجای تربیت افراد برای پرداختن به امور سطحی و مادی، انها را برای خدمت به جامعه و ایثار در این راه بپروراند

عبد مولایی در ادامه با اشاره به مصداق سطوح افزود حمایت اجتماعی از خانواده ها برای کار زنان و مردان چه در اجتماع و چه در خانه توزیع وام اشتغال ( سطح کلان) و آموزش های قبل از ازدواج، مشاوره های مکرر، آموزش مهارت های زندگی (سطح میانه) دورکهیم معتقد بود به اجبار افراد را داخل پیمان ها و مقررات اجتماعی وارد نمود. برای این کار عوامل اجماع، یعنی زبان مشترک، دین مشترک، تقسیمکار و در موارد لزوم بهکارگیری زور برای جذب افرادی به پیروی از هنجار ها مطرح میشود.

در پایان وی گفت مهمترین اصل برای دورکهیم به اهمیت وفاق فرد با ارزشهای جامعهای و لزوم انطباق یا سازگاری فرد با جامعه به عنوان مهمترین اصل نظام تربیتی این گرایش را در هر شارحی بر می انگیزد که گرایش انسان گرایانه وی را تحت الشعاع نظریه انداوم وارگی و گرایش به انسجام گرایی قرار دهد. مهمترین اصل برای دورکهیم به اهمیت وفاق فرد با ارزشهای جامعه ای و لزوم انطباق یا سازگاری فرد با جامعه بهعنوان مهمترین اصل نظام تربیتی این گرایش را در هر شارحی بر می انگیزد که گرایش انسان گرایانه وی را تحت الشعاع نظریه انداوم وارگی و گرایش به انسجام گرایی قرار دهد. او معتقد بود انسان میتواند جامعه را اصلاح کند. و به هم فراخوانی فرد و جامعه اعتقاد داشت.

نشست ساعت 22:20 پایان یافت.