نشست علمی با عنوان «وظایف جامعهشناس درمانی از منظر بلومر» به همت گروه جامعه شناسی درمانی انجمن جامعه شناسی ایران، روز چهارشنبه به تاریخ 1402/08/03 در ساعت 21 به صورت مجازی و بر بستر گوگل میت با حضور علاقمندان به این مبحث برگزار شد.
سخنران این نشست مجید خلیلی از اعضا گروه علمی جامعه شناسی درمانی با تمرکز بر اندیشه بلومر با استخراج محور وظایف جامعهشناس درمانی در پارادایم های جامعه شناسی / گونه پرگمتیستی به سخنرانی پرداخت.
خلیلی گفت در ابتدای صحبت مایلم اشاره کنم که با توجه به تازه بودن جامعهشناسی درمانی به نسبت شاخههای دیگری در این حوزه،این نوشته ونظرات من، استخراج شده و برداشت من ازدستگاه نظری بلومراست. سعی کردم با مطالعه و شناخت دستگاه نظری بلومر تصویر و تخیلی داشته باشم از یک جامعهشناس درمانی از منظر وی. به بیان سادهتر، اگر بلومر در نقش یک جامعهشناس درمانی باشد چه فرآیندی را طی خواهد کرد.
وی ادامه داد این مبحث و عنوان، یعنی وظیفه جامعهشناس درمانی را به سه قسمت تقسیم کردم ابتدا آشنایی نظری با مباحث جامعهشناختی که شناخت نظری نامگذاشتم ودوم مباحثی که برمیگردد به آمادگی سخت افزاریِ پژوهشگراعم ازکسب داده وآشنایی با مفاهیم ومؤلفه ها وگزاره های موجود که مرحله شناخت محیطی یاآگاهی محیطی نامگذاری میکنم وقسمت سوم که مرحله درمان است و نام آن رامیگذارم، مرحله مداخله. باید توجه داشته باشیم که جامعهشناس درمانی میبایست هرسه این مراحل رو برای دستیابی به نتیجه طی کند.
خلیلی گفت بنابراین تسلط به دستگاههای نظری مختلف الزام هستش که یک جامعه شناس درمانی میبایست حتما آن را لحاظ کند. اما با توجه به زمانی که در اختیار است تعدادی از مفاهیم رو انتخاب کردم که به آنها اشاره میکنم.
روش شناسی این پارادایم و دستگاه نظری هربرت بلومر که در موضوع امشب مورد بررسی قرار میگیرد بر طبیعتگرایی و تجربه گرایی در فهم مسائل اجتماعی و رفتار گروهی تکیه و تاکید دارد. طبیعتگرایی به معنی دنیای طبیعی زیست آدمی و شاخصه های اجتماعی آن.
وی افزود مفهوم فرود به زمین که توسط بلومر مطرح میشود به منزله گذر از پیش فرضهای نا تجربی و ذهنی و رسیدن به استقرا است، استقرایی که آبداکشن یا کنش پژوهی را به عنوان اساس و پایه راهبرد خود در نظر دارد.از سوی دیگر مفهوم دیالکتیک در روش شناسی و دستگاه نظری بلومر مفهومی کلیدی است که اساس پویایی و حرکت جامعه را بر مبنای این نگاه فلسفی تبیین میکند. دیالکتیکی که اتفاقا سرسخت نیست و باعث کند شدن حرکت نمیشود چرا که از نوع قطبی آن نبوده و تناقض تنها شکل این دیالکتیک نیست و اشکال دیگری را میتوان در آن یافت، دیالکتیکی که به قول گورویچ امید میدهد و نوشدارو نیست.
در ادامه خلیلی گفت این مقدمه را عرض کردم برای اینکه تاکید کنم، پژوهشگر و درمان گر اجتماعی که میخواهد از دستگاه نظری بلومر برای درمان بهره ببرد میبایست این مفاهیم را درک کرده و بر آن تسلط پیدا کند. مصداقی عرض کنم، تصور کنید پژوهشگری که از چارچوب دستگاه نظریه بلومر قصد مطالعه و درمان پدیده اعتیاد را دارد، بر طبق مفاهیمی که عرض کردم ابتدا میبایست دنیای طبیعی معتاد را به عنوان میدان پژوهش خود، کشف و انتخاب کند. این میدان برای پدیده اعتیاد کجاست؟ طبیعتاً باید برود در میدان طبیعی اعتیاد یعنی منطقه شوش، پارک هرندی یا مولوی به دنبال دادهها. حال، این داده ها باید از راه کنش پژوهی باشد یعنی کنشها در یک چارچوب تفسیری عمل گرایانه مورد کشف و بررسی قرار گیرد. در عین حال تمامی این تلاشها با حضور یک نگاه دیالکتیکی توام خواهد بود که روابط بین شاخصها و گزاره ها را به شکل هم فراخوانی میبیند نه تاثیر علی یک طرفه که یک متغیر تعیین کننده یک پدیده و مسئله اجتماعی است.
خلیلی گفت تا اینجا هنوز وارد درمان و مداخله نشده ایم اما همانطور که ابتدا عرض کردم لازمه ورود به مرحله درمان، گذر از مرحله شناخت نظری و آگاهی محیطی است. به بیان دیگر راههای درمان و مداخله از مسیر و فرآیند فهم مفاهیم اساسی دستگاه نظری میگذرد. یعنی مداخله ای که(راه درمانیکه) با در نظر گرفتن مفهوم کنش. کنشی که تفسیر گرا بودن آدمی را اساس آن میداند صورت بپذیرد.
جامعه شناس درمانی بلومر میداند که کنشها متاثر از تفاسیر و انتخابهای است که انسان و جامعه انسانی انجام میدهد و یا اینکه او میداند، در به وجود آمدن یک پدیده اجتماعی یا مسئله و یا مشکل اجتماعی ما با دیالکتیک هایی با اشکال مختلف مواجه هستیم که با شناخت آنها میتوان راه درمان مناسب را پیدا کنیم. در ادامه با مثال این موضوع را بیشتر باز خواهم کرد .
در ادامه خلیلی افزود حال بیاییم تصور کنیم که این نگاه بر یک جامعهشناس درمانی چه تاثیری خواهد داشت. میخواهم مطلب و نمونهای از کتابجامعه شناسی درمانی که سال ۱۹۹۱ توسط هاوارد ریباخ و جان بروهن جمع آوری شده و یک فصل با عنوان سیاست های عمومی و جامعه شناسی درمانی دارد و توسط آلفرد مکلانگ لی نوشته شده است را بیان کنم. ایشان کتابی دارد با نام اصول جامعه شناسی که در واقع توسط ایشان جمع آوری و ویراستاری شده که اتفاقا فصل رفتارهای جمعی این کتاب توسط هربرت بلومر نوشته شده. آقای لی اشاره میکند که اولین چیزی که یک جامعه شناس درمانی به عنوان مقدمه نیاز دارد این است که حقیقت مسئله را نه از پیشنهادی که ممکن است از یک فرد یا ارباب رجوع سازمانی دریافت میکند استخراج و استنباط کند بلکه باید به تعریف کاملاً متفاوت و مستقلی از آن مسئله و موقعیت و زمینه های آن دست پیدا کند. مثالی که میزند از ایروینگ گلدابر جامعه شناس درمانی فقید است که از او خواسته میشود درباره درگیری در یک شهر یا یک زندان کمک کند. کار فرمای ایشان مقامات شهر یا زندان هستند اما او میگوید؛ باید در جستجوی تعریف موقعیتی باشم که فقط نشات گرفته و متاثر از درخواست کارفرما نباشد. به بیان دیگر اگر بخواهم بلومری بگویم باید جامعهشناس درمانی در میدان پژوهش و میدان مسئله برود. نکته دیگری که اینجا و با بیان گلدابر باید بهش اشاره کنم اینکه پژوهشگر میبایست به دور از سو گیری و تورش پژوهش خود را انجام دهد تا بتواند راههای درمان و مداخلات مناسبی ارائه کند. اگر یک درمان گر، پژوهش و پروژه ای را از کارفرما دریافت کند یا پیشنهاد کند و تعریفی که کارفرما از آن مسئله اجتماعی بیان میکند را به عنوان موقعیت و تعریف حقیقی و واقعی در نظر بگیرد قطعا از همان ابتدا دچار خطاهای پژوهشی خواهد شد که در نتیجه نسخهها و راههای درمان نیز به تبع آن دارای خطا خواهد بود. این نکته رو اینجا اشاره کنم که اگر درباره کارفرما صحبت میکنم به این معنا نیست که برای یک جامعهشناس درمانی همیشه نیاز به یک ارباب رجوع و کار فرمایی است که باید پیشنهاد دهد. ممکن است جامعهشناس به جهت علایق شخصی و انگیزههای متفاوت به یک مسئله بپردازد. در اینجا و در این مسئله چون کارفرما و سفارش دهنده وجود دارد من از این ادبیات استفاده کردم.
خلیلی افزود او به همراه همکارش هالی جی. پورتر در انجمن غیرانتفاعی مواجهه و ارتباطات (CCCA) در گرند رپیدز میشیگان، به «برنامه مواجهه ساختگی» متوسل شد. آنها رهبران منتخب گروهها را گرد هم آوردند، معمولاً 6 تا 10 نفر از هر یک از دشمنان قابل شناسایی. آنها اصرار داشتند که این افراد در یک "گفتگوی گروهی در بسته، موضوع محور، چشم در چشم... که در یک محیط بی طرف در یک بازه زمانی سه تا پنج روزه انجام میشود" کنار هم بنشینند. از هر گروه خواسته شد تا دستور کار خود را در مورد مشکلات و اصلاحات احتمالی سیاستگذاریها ارائه دهند. در این مواجهه، گلدابر و پورتر توانستند شرکت کنندگان را از "مواضع تضاد قطبی شده به همکاری از طریق فرآیندی که بجای تشویق به خصومتها باعث تقویت سطح تحمل میشود، هدایت کنند". در این تجربه مشترک دراماتیک، توضیحات ارائه می شود، مهارت های ارتباطی توسعه مییابد، اعتماد ایجاد میشود و با تغییر احساسات، نیروها برای تدوین اهداف مشترک و آماده سازی طرحی برای اجرا به هم میپیوندند." اولین مواجهه ساختگی یا آزمایشگاهی فقط شروع تلاش گلدابر پورتر برای یک تجربه اکتشافی بود. البته که اولین مواجهه همیشه کمک قابل توجهی به تعریف واضح تر وضعیت میکند. سپس در مکانهای شورش زده مانند آسبری پارک یا نیوجرسی، با تلاشهای مختلفی که بسیاری از سازمانهای محلی، پلیس، تجار، نوجوانان، کلیسا ها و دیگران که درگیر آن شدند، با مواجهه های برنامهریزی شده دنبال شد.
در پایان خلیلی جمع بندی مطالب را ارائه کرد: هر مشکل سیاستگذاری عمومی، متفاوت است و همه شبیه هم نخواهند بود، اما رویه گلدابر پورتر جهت گیری به سمت «تعریف وضعیت» را پیشنهاد میکند که میتواند برای سازگاری با بسیاری از مناقشات مفید باشد. همانطور که راجر ا. استراوس اشاره میکند، مشکلات اجتماعی مراجعان "فریاد مداخله جامعه شناختی" میزند (ص 57). وی میافزاید؛ این به معنای بازسازی تعریف عملیاتی موقعیت با ارجاع به لایه های هم کنشی و بافتهای اجتماعی متعدد است که هر مورد خاص را چارچوب میدهد. در آخر اشاره کنم که این باز تعریف ممکن است از طریق ارائه با راههای مختلف از بسیاری از انواع مطالب واقعی معتبر حاصل شود، اما معمولاً به روشهای بین فردی یا گروهی درمانی نیز نیاز دارد- مانند مواجهه های ساختگی- تا تغییر را قابل درک، قابل قبول و سپس برای سیاستگذاری و اجرا مفید سازد.
در پایان آقای دکتر تنهایی افزود بلومر کاملا یک جامعهشناس درمانی بوده است، تمام اقداماتی که او در مساله اختلافات صنفی بین کارگر و کارفرما در آمریکا انجام داد یک الگوی بسیار سودمندی برای کشف وظایف جامعه شناس درمانی است. راه کار او برای حل اختلافات صنفی به رسمیت شناختن حق اعتصاب برای کارگران بود.
نشست در ساعت 22:20 پایان گرفت.