”فناوریهای نو و فرهنگ” عنوان سخنرانی دکتر علی پایا عضو هیأت علمی وزارت علوم، در جلسه روز یازدهم دی ماه گروه علمی ـ تخصصی جامعهشناسی علم و فناوری انجمن جامعهشناسی ایران بود. در این نشست، پس از سخنان وی، دکتر رفیعیتبار عضو هیأت علمی مرکز تحقیقات فیزیک نظری ایران و دکتر فرهاد اعتمادی عضو هیأت علمی وزارت علوم به بحث در این زمینه پرداختند.
پایا در این نشست، فرهنگ را به مثابة جامعترین برساخته و ابداع بشری دانست که حاوی همة جنبههایی است که به صورت تخصصی در قالب علوم مختلف،فلسفهها، هنرها، نظامهای باور، نظامهای سیاسی و حکومتی، نهادهای ملی وبینالمللی، مقررات مالی و حقوقی و قضایی، شیوههای زیست، سنتها، ابزار و دستگاههاو فناوریها تجلی پیدا کرده است. به گفته او، در این تعریف، تکنولوژیهای نو و نیز علوم جدید، خود بخشی از فرهنگ هستند. در عین حال این بخشها با دیگر بخشهای تشکیلدهندةفرهنگ و نیز با جهان طبیعت در تعامل مستمر قرار دارند.
بنا به نظر دکتر پایا، فرهنگ و به تبع آن تکنولوژیهای نو جملگی در زمرةبرساختههای بشری هستند. بر ساختههای اجتماعی محصول حیثهایالتفاتی جمعی کنشگران اجتماعی بوده و برخلاف هستارهای طبیعی واجد ذات یا جوهر یا طبیعت نیستند زیرا اینبرساختهها به یک اعتبار مجموعهای از کارکردها هستند که ابداعکنندگان وبرسازندگان آنها را در کنار هم قرار داده و پدیده آوردهاند.
پایا در دومین بخش سخنان خود، با تأکید بر تأثیر گستردة تکنولوژیها، گفت: تکنولوژیها دارای رشد غیر برنامهریزی شده و خودجوش و در قالب خاصههای ناگهانظاهر شونده میباشند. حتی در مواردی که برای تکمیل یک تکنولوژی خاص از پیشبرنامهریزی صورت میگیرد، نتایج ناخواستهای که از عرصه آن به بازار به وجود میآید، چنان متنوع است که هر نوع تلاش برای پیشبینی را نامقدور میسازد. با وجود این بقا و رشد موزون جوامع بشری در گروی شناخت تکنولوژی و تحولات آن است.
وی افزود: علم و تکنولوژی در سالهای اخیر ارتباط بسیار نزدیکی با همدیگر پیدا کردهاند وبه دو هستومند همعنان یا دوقلوی همراه تبدیل شدهاند. تکنولوژیها با علوم طبیعی وتجربی ارتباطی وثیق داشته اما تفاوتهای مهمی نیز با آنها دارند. هدف علوم طبیعی کشفو فهم واقعیتها، اهداف تکنولوژیها و پیشبینی و کنترل پدیدارهاست. تکنولوژیها برخلاف علوم تا حد زیادی به ظرفها، زمینهها و بافتها وابستهاند. معیار پیشرفتعلوم نزدیک شدن به حقیقت، و معیار پیشرفت تکنولوژی کامیابی در حل مسائل عملی است. همچنین تکنولوژی جدید نوعی طبیعت ثانوی برای بشر خلق کرده است. تکنولوژی در شکل دادن به انسان و برساختن ماهیت آدمی نقش دارد. تکنولوژی به عنوان یک مؤلفة قدرتمند، درمیان همة اجزاء متشکله فرهنگ ، مهر خود را بر شیوههای زندگینیزمیزند. به این ترتیب تکنولوژی در همه عرصههای حیات بشری از بقا، در سادهترین شکلآن، تا خلق زیستبومهای ارزشی و معنایی سهمی بسیار تعیینکننده بر عهده دارد. علاوه بر آن، تکنولوژیها مانند دیگر برساختههای اجتماعی دارای توان علّی میباشند. این توان در تراز جنبههای مادی تکنولوژیها ناشی از تواناییهایی است کهبه شکل قوه و استعداد در امور مادی موجود است و در سطح نهاد و ساختار اجتماعی بهوسیلة کسانی که بر ساختهها را بر میسازند وکسانی که از آنها بهره میگیرند در آنها به ودیعه قرار داده میشود. هر اندازه میزان حیث التفاتی مشترکی که بقای یک برساخته راممکن ساخته گستردهتر باشد، توان علّی بر ساخته و نیروی آن برای ایجاد تغییراتبیشتر خواهد بود.
به گفته پایا، تکنولوژیها در عین حال که دارای کارکردهای خاص هستند که ابداع کنندگان آنهابرایشان در نظر گرفتهاند، در زمینههای دیگر بنا به کشف و تشخیص کاربران و یا در ترکیب با دیگر تکنولوژیها و برساختهها واجد کارکردهایی میشوند که در ابتدا مطمحنظر بر سازندگان اولیه نبوده است. همین جنبة اخیر است که توان علّی تکنولوژیها راافزایش میدهد و آنها را به هستارهایی با توانائیهای چندگانه بدلمیسازد و از این رهگذر بر قابلیت ایجاد تغییرات اجتماعی آنها میافزاید.
دکتر پایا در بخش دیگری از سخنان خود، گفت: آیندهاندیشی از مفروضات اساسی و به تبع آن از نظام باورها، ایدئولوژیها و نظامهایارزشی تفکیک ناپذیر است، هرچند که روشهای علمی آینده اندیشی میکوشند که مفروضاتیواقعگرایانهتر برای مطالعات آینده را انتخاب کنند. مفروضات اساسی میتوانند براساس دیدگاهها یا ارزشهای مورد توجه ملتها، جمعیتها یا افراد تعریف شوند و در اینجاست که آگاهی عمومی اهمیت پیدا میکند.
وی درباره فناوریهای اطلاعات، فناوریهای زیستی و نانو تکنولوژی گفت: فناوری اطلاعات با معماری شبکهای، تنها میان اعضای شبکه ارتباط برقرار میکندو دیگرانی را که به هر علت توفیق پیوستن به شبکه را نداشتهاند طرد و دفع میکند. فناوری زیستی در ابعاد گوناگونش بر همة جنبههای زندگی آدمی تأثیر میگذارد ونتایج و تبعات اجتماعی، اخلاقی و سیاسی فراوانی را پدید میآورد. در واقع، فناوریهای زیستینظیر دو فناوری اطلاعات و فناوری نانو، و در کنار و همراه آن دو، و با مددگیری ازدیگر فناوریهای در حال ظهور یا در دست تکمیل، شرایطی را برای انسانها پدید آوردهاند که، به قول ایوانز، میتوانند نقش خدا را بر روی زمین از حیث قدرت بر تغییر در امور یا اطلاع از آشکار و نهان افراد به انجام برسانند. این در حالی است که دانش و فناوری نانو بر حوزههای بسیار متنوعی از علوم و فناوریها و فعالیتهای اجتماعی، تجاری، سیاسی، نظامی، امنیتی، اقتصادی، تولید انرژی و محیط زیست تأثیرمیگذارد.
دکتر پایا در بخش بررسی و ارزیابی تأثیرات متقابل تکنولوژیهای نو و فرهنگ به مباحث مسایل فرهنگی و اخلاقی ناشی از پیشرفت تکنولوژیهای نو، تغییر منزلتهای اجتماعی افراد بر اثر تغییر الگوهای کار و اشتغال بر اثر توسعهتکنولوژیهای نو، شکلگیری هویتهای دیجیتالی، خلق هویتهای تازه، مسأله دزدی هویتها و یاسوء استفاده از اطلاعات شخصی، عرضة وسیع برنامههای رسانهای (تلویزیونی، سینمایی، رادیویی و اینترنتی) وشکلدهی افکار عمومی، کنترل رفتارهای شهروندان، نقض آزادیها و حریم خصوصی افراد توسط دولتها بااستفاده از پیشرفتهای فناورانه پرداخت. او گفت: فناوریهای اطلاعاتی میتوانند امکانات بیشتری در اختیار فقرا قرار دهند و به عنوان مثال، امکان انجام تحصیلات دانشگاهی یا کسب مهارتها را برای کسانی که درمناطق محروم زندگی میکنند، فراهم آورند. در عین حال شبکهها میتوانند فاصله اغنیااز فقرا را بیشتر سازند و مبنای تازهای برای تقسیمات اجتماعی میان داراها و ندارها، آنان که به اطلاعات و دانستهها دسترسی دارند و کسانی که از این اطلاعات ودانش بیبهرهاند، فراهم آورند. در عین حال، تکنولوژیهای نو که رفاه زیادی برای افراد به ارمغان میآورند، میتوانند موجبتنهایی بیشتر شهروندان و آسیب دیدن بافتهای اجتماعی در مقیاس گستردهتر شوند.
یکی از مباحث اساسی پایا در این بحث، مسأله کنترل تکنولوژی بود. به عقیده او، کنترل تکنولوژی به معنای چگونگی به کارگیری و تسلط بر این ابزارهای قدرتمند و تواناییهایبیسابقه و امکانات عظیم آنها، به منظور جلوگیری از بروز فاجعه و ترسیم مسیری مطلوب برای آینده است. به نظر پایا، تکنولوژیهای نو با همة قدرتمندیشان در رقم زدن سرنوشتجوامع تنها عامل به شمار نمیآیند و در بحث از تأثیرات تکنولوژیک نباید به اندیشه حتمیتگرایی تکنولوژیک تسلیم شد. کسانی که معتقدند هدایت و کنترل تکنولوژی امکانپذیر نیست و تکنولوژی نوعی فرایند بیهدف است، در واقع درس ناامیدی و بیعملیو جبرگرایی را ترویج میکنند. تکنولوژیها در همان حال که بر ظرف و زمینههایی که درآنها پدیدار میشوند و یا به کار گرفته میشوند تأثیر میگذارند، متقابلاً از آنچهکه در این ظرف و زمینهها موجود است، از جمله قوانین و مقررات، باورهای دینی وفرهنگی، امکانات مالی و اقتصادی، زیرساختهای علمی و فنی متأثر میشوند و کسانی کهدر شماری از حیثهای التفاتی جمعی با یکدیگر اشتراک دارند، میتوانند ارزشهای خودرا با توجه به محدودیتها و جنبههای امکانی، بر تکنولوژیها تحمیل کنند. مفهوم ”سامان و ترتیب تکنولوژیک“ امکان تحلیل بهتر مقولة کنترل تکنولوژی را فرهم میکند. هر اندازه که جامعه از حیث آشنایی با تکنولوژی و تسلط بر کاربرد و تولید آنپیشرفتهتر باشد، از شرایط پیشزمینهای ضروری برای بقا و رشد تکنولوژی (زیرساختها، قوانین، کاربران ماهر و ...) و از تواناییها و مهارتهای تکنولوژیکبهتری برخوردار است و وجود این دو عامل موجب میشود تا انواع سیستمهای تکنولوژیک درچنین جوامعی امکان ظهور داشته باشند. در کشورهای مصرفکنندة فناوریها، مصرفمصنوعات تکنولوژیک گسترش مییابد، اما سامان تکنولوژیک فاقد شرایط پیشزمینهای وتوانائیها و مهارتهای فناورانه است. در جوامع با سامان تکنولوژیک خوب، امکانجهتگیریهای سنجیده در برابر نتایج ناخواسته تکنولوژیها افزایش مییابد. معرفت ـبنیاد بودن و برخورداری جوامع از سامان خوب تکنولوژیک، ظهور و ایجاد معرفتهای تکنولوژیک جدید و طراحی فرآوردههای نو را با سهولت بیشتری فراهم میکند و مهمترآنکه جامعه نیز با نوعی بلوغ و آگاهی با این فرآوردهها برخورد میکند و از طریقواکنشهای مناسب در کار ظهور معرفتهای تازه نقش سازنده ایفا میکند. به عبارت دیگرشهروندان در این قبیل از جوامع میتوانند با مداخلة آگاهانه، ارزشهای مورد نظر خود رادر خلق معرفتها و فرآوردههای تکنولوژیک جدید دخالت دهند. اما در جوامع محروم از توانایی علمی و سامان تکنولوژیک، فرآوردههای تکنولوژیک ارزشهایی را که سازندگاناولیه بر آنها بار کردهاند، به مصرفکنندگان جدید تحمیل خواهند کرد و آنان راوادار میکنند تا قامت خود را مطابق قبای تازه (و نه بالعکس) تنظیم کنند. البته بهنظر پایا آگاهیهای عینی ـ معرفت علمی و مهارتهای تکنولوژی ـ حتی در بهترین حالتصرفاً شرط لازم برای تضمین ظهور فناوریهای مناسب و پرهیز تا حد امکان از جنبههایخطرخیز فناوریهای نو هستند و شرط کافی به شمار نمیآیند.
به گفته او مفهوم ”جامعة هماغوش خطر“ الریش بک،زمینة مفهومی مناسبی را برای پیشبرد بحث کنترل تکنولوژی فراهم میآورد. مقصود بک ازخطر در جوامع جدید خطری است که به صورت ساختاری با پیشرفتهایی که در فناوری و نهادها پدید میآید همراه است؛ نظیر خطر سلاحهای هستهای، مهندسی ژنتیک، آلودگیمحیطزیست، گرم شدن دمای زمین.
پایا با طرح مفهوم جامعه هماغوش خطر پرسشهایی را مطرح کرد که خود معتقد بود که هر نوعپاسخ بدانها دارای دلالتهای فرهنگی است؛ به عنوان نمونه اگر پیشبینی نتایجپیشرفتهای فناورانه برای ما ممکن نباشد آیا میباید خوشبینانه کار را ادامه داد یابنا را بر بدبینی گذاشت و کار را متوقف کرد؟ با توجه به عدم اطلاع از نتایج آتی چگونه میتوان ادامه فعالیت یا توقف آن را موجه ساخت؟ چه کسی باید خطر محصولات وفرآوردههای تکنولوژیک را تعریف و معین کند؟ مسئولیت در این میان متوجه کیست: آنهاکه خطر را ایجاد میکنند، آنها که از آن منتفع میشوند، آنان که بالقوه از آنتأثیر و زیان میبینند، یا نهادهای اجتماعی؟
دکتر پایا تأکید کرد: ارزیابی خطرها به نحو مستقیم با تعاریف فرهنگی و استانداردهای موردنظر افراد و جوامع برای امور قابل تحمل و غیرقابل تحمل در زندگی ارتباط دارند. پرسشی که بر این اساس در یک جامعة هماغوش خطر در مواجهه با خطرات احتمالی مطرحمیشود این است که چگونه میخواهیم زندگی کنیم؟ و پاسخ به این پرسش نوعی الگوی زیستی راکه در قبال خطرات محتمل میباید در پیش گرفت روشن سازد. از آنجا که تصور خطر است کهواکنش را برمیانگیزد، این نکته که خطر چگونه برای جامعه تصویر میشود نیز اهمیتپیدا میکند. مسأله تصویر کردن صحیح خطر برای جامعه با مسأله کنترل تکنولوژیارتباطی وثیق دارد در اینجا نقش اندیشوران و روشنفکران و متفکران بیش از دیگر اقشارجامعه اهمیت پیدا میکند. هرچند در امر کنترل تکنولوژی مشارکت نزدیک و همدلانة همةآحاد جامعه ضرورت دارد، اما صاحبان اندیشه میتوانند در توصیف و توضیح و تحلیل خطر، بصیرتهای خود و دیگر شهروندان را در قالب چارچوبهای تحلیلی و تفسیرهای روشنگر دراختیار آحاد مختلف جامعه قرار دهند.
اندیشمندان در خصوص مناسبترین نهاد برای کنترل تکنولوژیبا همدیگر اختلاف نظر دارند و نهادهای بازار، جامعه تکنولوژیستها و دانشمندان،سیاستمداران، و بالاخره نهادهای مدنی و حیطه عمومی را شایستهترین مرجع برایدستیابی به هدف کنترل تکنولوژی میدانند. پایا ضمن تجزیه و تحلیل محدودیتهای هر یکاز این چهار گزینه، نتیجه گرفت که هیچ یک از این گزینههای پیشنهادی به تنهاییقادر به انجام وظیفه اساسی کنترل تکنولوژی نیستند و در کنترل تکنولوژی به همکاریهمة نهادهای مزبور نیاز است.
به نظر پایا با توجه به نتایج اجتماعی تکنولوژیها ونیز با در نظر گرفتن این واقعیت که تکنولوژیهای مدرن از تراز تخصصی بالاییبرخوردارند، دو نوع رویکرد و در دو تراز میباید در قبال تکنولوژی اتخاذ گردد؛ درحالی که مسایل خاص مربوط به کنترل تکنولوژیهای خاص میباید به وسیلة متخصصان همانتکنولوژی حل شود، بحثهای کلی دربارة تکنولوژی میباید در حیطة عمومی، به صورت شفافو با مشارکت شهروندان با تخصصهای مختلف صورت پذیرد، نه آنکه گروهی متخصص و تکنوکراتدر این زمینه به نحو انحصاری وارد عمل شوند. به گفته او، تکنولوژی را نمیتوان به شیوةنخبهگرایانه کنترل کرد بلکه باید به شیوهای عقلانی و مبتنی بر نقادی مستمر صورتپذیرد. مشارکت مردم در این میان مستلزم افزایش آگاهیهای آنهاست که خود میباید باکاربرد شیوههایی نظیر ”ترویج علم در حیطة عمومی“ تأمین شود. ترویج علم در حیطهعمومی در عین حال به معنای نظارت عمومی بر فعالیتهای علمی و تکنولوژیک و پاسخگوییجامعة علمی نیز هست. در ترویج علم و تکنولوژی، صرفاً اطلاعات مرتبه اول یعنیدانستههایی دربارة تحولات علمی و تکنولوژیک به مردم ارایه نمیشود، بلکه تحلیلها و ارزیابیهای مرتبه دوم از قبیل مباحث فلسفی، اخلاقی و ارزشی میباید به نحو مستمرعرضه شوند و در کار ارائه این اطلاعات، همة بخشهای اطلاعرسان در جامعه، از جمله رسانههای عمومی، ناشران کتابها، نهادهای آکادمیک و دانشگاهی، نظام آموزشی در ترازهای مختلف، نهادهای مولد اندیشه و قطبهای علمی نقش مهمی ایفا میکنند.
پایا در میان چهار نهاد اصلی سهیم در کنترل تکنولوژی بر نقش نهادسیاست و از آن میان اهمیت نظامهای سیاسی مردمسالار تأکید کرد و گفت: تکنولوژیهای نو به واسطه گرایش به یکی کردن و استانداردسازی و اعمال کنترل بر محیط بیرون، از اینتوان برخوردارند که جامعة تکنولوژیک پیشرفته را به سمت تکنوکراسی و دور شدن ازدموکراسی هدایت کند. در مردمسالاری شانس اینکه ابعاد بیشتری از جهات ناشناخته خطر شناسایی شود و یا قلمروهای جدیدی از مزایای تکنولوژی آشکار گردد، به مراتب از حالتیکه تنها یک گروه کوچک، همچون تکنوکراتها، عهدهدار تشخیص مصالح و تصمیمگیری هستند،بالاتر میرود. بدینترتیب بحث از کنترل تکنولوژی در عین حال شامل بحث از حفظ ونگهداری نظم دموکراتیک نیز میشود. و حال، پرسش این است که روابط میان نهادها و افراد درجامعه چگونه باید تنظیم شود تا در عین حفظ نظم دموکراتیک، کنترل بر تکنولوژی نیز بهشیوه بهینه صورت گیرد.
دکتر پایا در بخش پایانی سخنرانی خود به ارائه پیشنهادهایی برای سیاستگذاری در مباحث تکنولوژی نو و فرهنگ پرداخت. وی در این زمینه گفت: در جهان کنونی به جای دو رویکرد ویرانشهر تکنولوژی و آرمانشهر تکنولوژی باید درپی درسگیری از اشتباهات و آمادگی برای پذیرش نظرات نقادانه در رابطه با کاربردتکنولوژی بود. کنترل مناسب تکنولوژی در هر جامعه در گروی همکاری نزدیک نهادهای چهارگانه جامعةعلمی، بازار، نهادهای مدنی و رهبری سیاسی است. وجود نظم دموکراتیک در همة ایننهادها میتواند به بالا بردن بازده همکاری و در نتیجه کارآیی بیشتر کنترل فناوریکمک کند. نظم دموکراتیک هرچند احیاناً در رشد تکنولوژیک نه شرط لازم و نه شرط کافیبه شمار میآید، اما در کنترل تکنولوژی یک رشد ضروری محسوب میشود. در عین حال، اطلاعرسانی صحیح و شفاف برای کنترل تکنولوژی از ضرورت تام برخوردار است. وی همچنین بر لزوم کاربرد مدل منطق موقعیت برای انجام ارزیابیهای مربوط به خطرات فناوری، همکاری نهادهای چهارگانه در تراز بینالمللی برای کنترل تکنولوژی، تدوین قوانین و مقررات و قواعد مناسب برای موفقیت در امر کنترل تکنولوژی بااستفاده از ساز و کارها و ساختارهای مناسب، تعیین حد و مرزهای مربوط به محدودیتهای ناشی از فقدان دانشها و مهارتها، ومحدودیتهای تجویزی با مشارکت همه نیروهای اجتماعی در طی گفت و گوهای سازنده بهمنظور ارزیابی نحوه انتخاب و تحول تکنولوژیها، اهمیت آموزش برای فهم، درک، بکارگیری و کنترل علم و تکنولوژی و ضرورت تأسیسرشتههای دانشگاهی، تدوین کتابهای درسی و دروس مناسب، و کاربرد رسانههای عمومی وتربیت ژورنالیستهای متخصص، انتشار کتابهای قابل درک عامه و تهیه فیلمهای مناسب تأکید کرد.
او دربارة ایران به مسأله چگونگی همکاری نهادهایچهارگانه برای کنترل تکنولوژی اشاره کرد و گفت: در ایران نهادهای بازار، جامعه علمی ونهادهای مدنی از قدرت و استحکام کافی برخوردار نیستند و در این میان نهاد دولتدارای قدرت و امکانات بیشتری میباشد. در کشوری نظیر ایران، نهاد دولت به اعتبارقدرت سیاسی و قدرت مالی ـ اقتصادی خود نهادی تعیین کننده است و بدون همکاری نزدیکاین نهاد در امر کنترل تکنولوژی موفقیت در این زمینه ممکن نخواهد بود. اما نهاددولت تنها در یک نظم دموکراتیک قادر خواهد بود نقش و رسالت اصلی خود را در زمینهکنترل تکنولوژی انجام دهد، دکتر پایا در انتها ضرورت نهادینهسازی مردمسالاری و استفادة مؤثر از سازوکارهای دموکراتیک برایتوسعة گفت و گوهای اثربخش بین گروههای مختلف اجتماعی تأکید کرد.
در ادامه این نشست دکتر رفیعیتبار عضو هیأت علمی مرکز تحقیقات فیزیک نظری ایران به بحث و ارائه نظرات خود پرداخت. وی در ابتدا با اشاره به سخنان دکتر پایا، خاطر نشان کرد که کنترل تکنولوژی مسأله بسیار مهمی است که باید روی آن دقت نظر صورت گیرد اما ما در حوزه ایجاد دانشهای بنیادین و تکنولوژیهای ناظر بر آنها باید تا حد امکان دست پژوهشگران علم را کاملاً باز بگذاریم.
وی افزود: در بحث مدرنیزم و علم و فناوری، جای حوزه علومشناختی در بحث دکتر پایا خالی بود. این حوزه در ایران بسیار جدید است اما در کنار حوزههای فناوری اطلاعات، ژنتیک مولکولی و ... مدرنیزم را در علم و فناوری مطرح میکند و هدف آن بررسی روندها و مدلسازی فرآیند شناخت است. به عقیده رفیعیتبار، خصلت عمده دوران ما حرکت به سوی پسامدرنیزم است که در آن، این حوزهها با هم تلفیق شده و حرکت به سوی حوزه جدیدی را سوق میدهند و حوزه همگرا شده جدید تبعاتی برای جامعه انسانی در همه زمینهها خواهند داشت. هدف این همگرایی در واقع ایجاد سیستمهایی است که خواص و خصایل سیستمهای زنده را به خود دارند در عین حال که کاملاً انسان ساخته و مصنوعیاند.
وی افزود: فناوری و علوم نانو یک انقلاب بزرگ برای بشریت مترقی به وجود آورده و در همه حوزهها از جمله فعالیتهای علمی تبعات بسیار بسیار عمیقی را در برداشته است. در واقع همگرایی این حوزهها در مقیاس نانو افقی بسیار شورانگیز را در مقابل ذهن بشری قرار داده است و مسائل فلسفی و اجتماعی مهمی در آن مطرح میشود.
رفیعیتبار خاطر نشان کرد: در آینده بسیار نزدیک فراوردههای مقیاس نانو به بازار خواهند آمد و جامعه برای استفاده از این محصولات، حتماً باید دانش محور باشد. ما باید در این زمینه فرهنگسازی را بسیار زود شروع کنیم. به نظر من در عین حال که فناوری نانو میتواند در عرصههای اجتماعی و اقتصادی برای جوامعی مثل ایران بسیار سودمند باشد اما اگر همین جامعه هنوز از نظر فکری و فرهنگی آمادگی پذیرش نداشته و مسائلی مانند خرافاتها در آن رواج داشته باشد، امکان بکارگیری این تکنولوژیها منتفی خواهد بود.
وی افزود: در کشور ما اگر قرار باشد این تکنولوژیها روی کار بیایند، هیچ گروه خاصی نباید بر آنها کنترل داشته باشد و جامعه باید از طریق دموکراتیک تصمیم بگیرد که آیا این فناوریها را میخواهد یا نه. همچنین، ما حتماً باید یک فرهنگسازی بسیار عمیق و گسترده در ارتباط با آنها در مورد مردم انجام دهیم. در کل، من فکر میکنم اگر ما از این تکنولوژی عقب بمانیم تقریباً باید چراغها را خاموش کرده و برویم. الان بحث به قدری حساس و مهم است که شاید گامهای مثبتی هم برای آن برداشته شده باشد اما جامعه هنوز به این نتیجه نرسیده که علم و فناوری چیز خوبی است و برای رسیدن به این اهداف، انقلاب فرهنگی به معنای واقعی کلمه برای ریشهدار کردن و نهادینه شدن این تکنولوژی ضروری است و در واقع بحث عمومی درباره این تکنولوژی در این زمینه بسیار لازم است.
دکتر فرهاد اعتمادی عضو هیأت علمی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری نیز در ادامه این نشست به بحث درباره فنآوریهای ارتباطی و اطلاعات پرداخت. او گفت: سؤال عمده در این زمینه این است که آیا اینترنت با توجه به زبان انگلیسی آن و سیطره ارزشهای غربی، میتواند به یکسانسازی فرهنگی کمک کند یا ابزاری در جهت تنوع فرهنگی است. به نظر میرسد پیش از پاسخ باید ببینیم نحوه دسترسی به اینترنت چگونه است.
وی یادآور شد: ظرف 15 سال گذشته شاهد جهش فوقالعاده فناوریهای ارتباطی بودهایم. اما پرسش عمده در سطح جهانی درباره رشد ناموزون اینترنت در سطح کشورهای جهان است. یعنی در سال 2003 فقط 11% مردم جهان دسترسی داشتهاند که این مهمترین معضل در سطح ارتباطات و فنآوریهای نوین با عنوان شکاف آشکار بین کشورهای توسعه یافته و سایر کشورها یا حتی بین مناطق داخل کشور است.
اما در کشورهای در حال توسعه، مشکل اساسی این است که طبقات نخبه دسترسی به اینترنت دارند و به نظر من این مسائل به خوبی نشان میدهد که چرا ما اساساً در این زمینه، با تسلط زبان انگلیسی مواجه شدیم. بسیاری معتقدند اینترنت به تسلط زبان انگلیسی در سطح جهان کمک کرده و هر چقدر اینترنت نفوذ بیشتری در جهان پیدا کند از این تسلط کاسته میشود.
دکتر اعتمادی معتقد است: نحوه استفاده ما از فناوری اطلاعات به گونهای است که به طور طبیعی شاهد تسلط زبان انگلیسی و فرهنگ غربی خواهیم بود و هرچه نسبت دسترسی کشورهای صاحب این فرهنگها بیشتر شود، این امر نیز گسترش بیشتری خواهد یافت. و در نتیجه اگر تمایل به تغییر این رویه داریم، باید در این جهت گام برداریم.
نحوه استفاده ما از فناوری اطلاعات به گونهای است که به طور طبیعی شاهد تسلط زبان انگلیسی و فرهنگ غربی خواهیم بود و هرچه نسبت دسترسی کشورهای صاحب این فرهنگها بیشتر شود، این امر نیز گسترش بیشتری خواهد یافت