فقدان مشارکت انتقادی، فعال و جدی دانشجویان در فرایندهای یادیگری

فرهنگ علمی چیست؟ عنوان سخنرانی دکتر نعمت‏ اله فاضلی عضو هیأت علمی و معاون پژوهشی دانشگاه علامه طباطبایی در انجمن جامعه شناسی ایران در روز بیست و هشتم بهمن ماه 1383 بود. این سخنرانی به دعوت گروه علمی ـ تخصصی جامعه ‏شناسی علم و تکنولوژی در سالن کنفرانس انجمن جامعه‏ شناسی ایران انجام شد. 

دکتر فاضلی ابتدا با توجه به آراء رونالد رابرتسون توجه اخیر به ”رویکرد فرهنگی“ را مورد بحث قرار داد.
”جامعه ‏شناسان تا سال‏های 1920 توجه خاصی به مفهوم فرهنگ داشتند و برای مثال این توجه را در آثار برخی اندیشمندان برجسته این حوزه چون وبر، زیمل، و پارسونز می‏توان پیدا کرد. اما در دهه‏ های بعد عامل فرهنگ، به عنوان عامل تعیین‏ کننده و متغیری مستقل در تبیین پدیده ‏های اجتماعی مورد غفلت قرار گرفت و به فرهنگ تنها به عنوان متغیری تابع و تأثیرپذیر توجه شد..
دو دهة اخیر را می‏توان دوران ”گشت فرهنگی“ نامید. در این دوره فرهنگ مجدداً به عرصة تبیین ‏گری بازگشت. این گشت از چند عامل همچون تغییر شیوة تعامل بین انسان‏شناسی و جامعه‏ شناسی، محو مرزهای رشته‏ ای و گسترش رویکرد بین رشته ‏ای و فرا رشته ‏ای، اهمیت یافتن نقش فرهنگ در مناسبات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی و بالاخره گسترش رهیافت فرهنگ ‏گرا در علوم اجتماعی تأثیر می‏ پذیرفت. دومین محور مورد بحث دکتر فاضلی چگونگی توجه به حوزة مطالعات آموزش عالی از دهة 1960 بود. توده‏ای شدن آموزش عالی و تبدیل دانشگاه از یک نهاد محدود به یک فضای اجتماعی عمومی‏تر با کارکردهای گسترده ‏تر، یکی از عوامل ضرورت یافتن مطالعات آموزش عالی بود. بدین ترتیب دانشگاه به عنوان یک موضوع اجتماعی در کانون مطالعات آموزش عالی قرار گرفت و توجه به جنبة فرهنگی این نهاد، موجب شد رویکرد جدیدی به دانشگاه و فرهنگ از 1990 با عنوان ”فرهنگ دانشگاهی“ مطرح شود.
در مورد رابطة علم و فرهنگ سه دیدگاه عمده وجود دارد؛ براساس اولین دیدگاه، علم و فرهنگ هیچ نسبت خاصی با همدیگر ندارند زیرا هر یک از آنها محتوا و منابع خود را دارد. در دومین دیدگاه، فرهنگ و علم دو پدیدة مستقل هستند که داد و ستدهایی با همدیگر دارند. اما در دیدگاه سوم به عنوان یک رویکرد متأخر، علم به عنوان پاره‏ای از فرهنگ و اساساً نوعی فرهنگ شناخته می‏شود.
فاضلی تعاریف مختلفی از مفهوم فرهنگ ارایه داد و انواع تعاریف پیشین و پسین، واقع‏گرا و آرمان‏گرا را از یکدیگر تفکیک کرد.
به گفته وی، فرهنگ دانشگاهی را از چند منظر می‏توان تعریف کرد؛ این فرهنگ را می‏توان با نگاه سازمانی و با توجه به سازمان حرفه ‏ای دانشگاه، به عنوان یک فرهنگ سازمانی و فرهنگ حرفه‏ ای معرفی کرد، از این منظر فرهنگ دانشگاهی به نظام باورها، انتظارات و اعمال فرهنگی در زمینه چگونگی عمل و رفتار دانشگاهی گفته می‏شود.
اما در یک تعریف انسان شناختی می‏توان فرهنگ دانشگاهی را الگوی معانی نهفته در صور نمادین، از جمله کنش‏ها، گفته‏ ها و تمامی مقولات معناداری دانست که افراد دانشگاهی به کمک آن با هم ارتباط برقرار می‏کنند و در تجارب، دریافت‏ها و باورهای مشترک با یکدیگر سهیم می‏شوند. با توجه به این تعریف، فرهنگ دانشگاهی به صورت زبان ویژه، فضای نمادین، آیین‏های دانشگاهی، عرف و مقررات و به طور کلی نمادهای خاص، عینیت و تبلور می‏یابد و مهمترین کارکرد آن تعیین و ایجاد نوع خاص هویت برای انسان دانشگاهی است.
فاضلی هویت دانشگاهی را دارای سه سطح متمایز از یکدیگر دانست و گفت: در اولین سطح فرد از دانشگاه محل کار خود هویت می‏گیرد. وقتی فردی می‏گوید من استاد دانشگاه تهران هستم، در اصل دانشگاه محل خدمتش به او اعتبار و پرستیژ می‏دهد. دومین سطح به هویت رشته‏ای باز می‏گردد؛ هریک از رشته‏های دانشگاهی متناسب با اهداف، روش‏ها، اصول و کاربردهای خود، نظام ویژه‏ای از ارزش‏ها و باورها را تشکیل می‏دهند. برای مثال علوم محض، علوم انسانی، علوم فناورانه و علوم اجتماعی کاربردی، هریک دارای هویت رشته‏ای و ویژگی‏های فرهنگی خاص خود می‏باشد. سومین نوع هویت دانشگاهی، هویت جهانی دانشگاهیان است که بین تمام رشته ‏ها، تخصص‏ها و گروه‏های دانشگاهی مشترک است. هویت جهانی دانشگاهی دارای دو عنصر یا مولفة اصلی است: استقلال دانشگاهی و آزادی دانشگاهی. این دو مفهوم از بدو شکل‏ گیری دانشگاه مدرن، ارزش‏های پایه‏ای آن را تشکیل می‏دادند و اجتماع جهانی علم و جامعة مدرن نیز این ارزش‏ها را تاکنون به رسمیت شناخته است.
نعمت‏اله فاضلی در بخش دیگری از سخنان خود به بررسی مجموعه تحولات تاریخی، اجتماعی، فکری و فرهنگی که بستر تکوین فرهنگ دانشگاهی مدرن در جامعه غرب را تشکیل می‏دادند، پرداخت و در این میان به تحولات و ارزش‏هایی چون عقلانیت، صنعتی شدن، اندیشه ترقی، سرمایه‏ داری، دموکراتیزاسیون، لیبرالیسم، فردگرایی، شهرنشینی، جامعة رفاه، علم‏گرایی، نسبیت‏گرای، تجربه‏گرایی، شک‏گرایی، تکنولوژی‏های ارتباطی، تفکیک ‏پذیری نهادی، فرهنگ رشته‏ای، تخصصی شدن، جهانی شدن و توده‏ای شدن اشاره کرد.
وی سپس نحوة انتقال فرهنگ دانشگاهی از طریق فرآیند جامعه‏پذیری دانشگاهی را مورد بحث قرار داد و گفت: جامعه‏ پذیری دانشگاهی برخی از ارزش‏ها و توانمندی‏های کانونی همچون توانایی کار جمعی و فهم فرهنگی، خویشتنداری بالا، درک متقابل و توجه به نظم را به اعضای اجتماع علمی منتقل می‏کند. جامعه‏پذیری دانشگاهی، انواع پاره فرهنگ‏های متعدد همچون فرهنگ سازمانی، فرهنگ دانشجویی، فرهنگ کارکنان، فرهنگ علم و فرهنگ یادگیری را به افراد مختلف منتقل می‏سازد. برای مثال می‏توان گفت فرهنگ یادگیری در جوامع گوناگون برحسب عوامل تاریخی، مذهبی و فرهنگی با یکدیگر متفاوت است.
”در هر جامعه‏ای روش آموزش و یادگیری، تلقی افراد از معلم یا استاد و این که دانش را چه بدانیم و چه چیزهایی را چگونه بیاموزیم و به طور کلی هدف آموزش و پرورش، برگرفته از سبک‏های مختلف آن جامعه است که آن را از جوامع دیگر متفاوت می‏سازد“.
دکتر فاضلی در ادامه گفت: به طور کلی دو فرهنگ یادگیری مختلف وجود دارد؛ فرهنگ فردگرا و فرهنگ جمع‏گرا. فرهنگ فردگرا، نظام یادگیری فعال و مشارکتی و مبتنی بر فردیت را شکل می‏دهد و عقیده بر این است که علم در نهایت باید در مغز فرد تولید شود و بنابراین نیروهای مولد با ذهنی خلاق و نوآور را باید تربیت کرد. در فرهنگ جمع‏گرا فرد منفعل است و علم را بازتولید و نه تولید، می‏کند. فرد برای طرح دیدگاه‏های شخصی خود اعتماد به نفس کافی ندارد. تجربة زیستة خود را قبول نداشته و آن را به عنوان منابع دانش جدی نمی‏گیرد.
فاضلی در سخنرانی خود، با توجه به مطالعات موجود و تجربة فردی خویش، به بررسی تفاوت‏های میان جامعه، فرهنگ و نظام آموزشی بریتانیا و ایران پرداخت.
وی گفت: این تفاوت‏ها باعث می‏شود که دانشجوی ایرانی در بدو ورود به دانشگاه، و حتی گاهی تا مدت‏های طولانی، دچار نوعی احساس سر درگمی شود. انسان‏شناسان این وضعیت فرد تازه وارد در محیط فرهنگی کاملاً متفاوت را ضربة فرهنگی می‏نامند. اتوکلارنبرک در مطالعه خود نشان می‏دهد که تفاوت‏های فرهنگی و تفاوت‏های سبک یادگیری و آموزش و پژوهش در ایران و کشورهای غربی یکی از مهمترین مشکلات در راه پیشرفت تحصیلی دانشجویان ایران است. خانم سندمن ـ گی نیز در پژوهشی که در مورد دانشجویان ایرانی در استرالیا انجام داده، بر این باور است که دانشجویان ایرانی در پرسش کردن و طرح سئوال، کند و آهسته عمل می‏کنند، اما در زمینة پذیرفتن ایده‏هایی که می‏آموزند و به خاطر سپردن و حفظ کردن آنها سریع هستند. این دانشجویان به دلیل تفاوت‏های فرهنگی، مذهبی و اجتماعی خود ارتباطات محدودی با مردم بومی دارند و در نتیجه از کمک‏ها و حمایت‏ های اندکی بهره‏مند می‏شوند. به نظر سندمن ـ گی، هم استادان راهنما و هم دانشجویان ایرانی در زمینه شناخت و درک وظایف، ماهیت گفتمان‏ های رشته و زمینه مطالعاتی و روشی که باید تعلیم داده، آموخته و به کار گرفته شوند، با مشکلات ناشی از اختلاف فرهنگی مواجه‏اند.
فاضلی با توجه به بررسی‏های مزبور این دو پرسش اساسی را مطرح کرد که چرا دانشجویان ایرانی تمایلی برای مشارکت انتقادی، فعال، جدی در فرایند آموزش و پژوهش ندارند و از مشارکت عمیق می‏گریزند؟ و چرا آنها اعتماد به نفس کافی برای طرح دیدگاه‏های شخصی خود در فرآیند آموزش و پژوهش ندارند؟ طرح این دو سئوال، زمینه‏های گفتگو و مباحثه بین حاضرین در جلسة سخنرانی را فراهم ساخت که این مباحثات با مشارکت آقایان دکتر اعتماد، قانعی‏راد، ذاکرصالحی و ذکاوتی قراگزلو و برخی از دانشجویان حاضر در جلسه ادامه یافت.