گروه علمی- تخصصی جامعهشناسی علم و معرفت انجمن جامعهشناسی ایران روز سهشنبه پنجم خرداد ماه سال 88 میزگردی را برگزار کرد که طی آن، بحث موضعگیری بیش از هشتاد نفر از استادان جامعهشناسی ایران در انتخابات اخیر ریاست جمهوری و انتشار بیانیه آنها در حمایت از میرحسین موسوی، به عنوان یک کنش سیاسی از سوی جامعه علمی کشور مورد بحث و بررسی قرار گرفت.
در این نشست، محمدامین قانعیراد، منوچهر آشتیانی، فرهاد خسرو خاور، سید یعقوب موسوی، اسماعیل خلیلی، ناصر فکوهی، سعید معیدفر، محمود شهابی و نعمتالله فاضلی حضور داشتند و هر یک از زاویه دید خود، به بررسی این حرکت و ابعاد مختلف آن پرداختند.
در ابتدای جلسه، دکتر محمدامین قانعیراد مدیر گروه جامعهشناسی علم و معرفت انجمن و مدیر این میزگرد، در سخنان کوتاهی، تأکید کرد: هدف از تشکیل این جلسه، حمایت از رنگ سبز یا آبی نیست؛ بلکه آنچه بیش از هر چیز در این نشست مد توجه ماست، بررسی چگونگی موقعیت کنش و کردار جامعهشناسی در بیانیه صادر شده اخیر است و بحث اصلی این است که آیا اساساً میتوان این رفتار را یک تحول در جامعهشناسی کشور دانست یا نه. در عین حال، به این پرسش خواهیم پرداخت که آیا کنش و رفتار سیاسی جامعهشناسان، صرف نظر از این که از چه کسی حمایت شده، خود موضوع قابل توجیهی است یا خیر. از سوی دیگر میخواهیم بدانیم که اساساً از نظر جامعهشناختی، این رفتار چه پیامدی داشته و تا چه حد میتواند از حیث معرفتشناختی نقش سازندهای داشته باشد.
وی همچنین خاطرنشان کرد که در این زمینه، انجمن جامعهشناسی ایران، به عنوان یک نهاد مستقل علمی، مجاز به موضعگیری خاصی نیست؛ ولی اعضای انجمن، هر یک میتوانند موضع خاص خودشان را داشته باشند و بر اساس دانش خود، بهترین گزینه را در بین کاندیداهای موجود انتخاب کرده و آن را اعلام کنند.
پس از این مقدمه، دکتر منوچهر آشتیانی به بیان نظرات خود پرداخت و سخنانش را با تأکید بر این جمله آغاز کرد که در پی این بیانیه، "سکوت صد ساله جامعهشناسان شکسته شد". او سپس با تفکیک نسلهای جامعهشناسی، اشاره کرد: در ایران، چهار نسل جامعهشناسی آکادمیک داشتهایم و قبل از شکلگیری آنها، گرچه شاهد آثار و نمایشنامه، شعر و متون اجتماعی هستیم، اما به هیچ وجه نمیتوانیم آنها را به عنوان فعالیتهای علمی جامعهشناسانه قلمداد کنیم.
وی سپس با تأکید بر لزوم بررسی بیشتر و تدوین تاریخ جامعهشناسی ایران، یادآور شد: به طور کلی جامعه ایران از زمان مشروطه به بعد، سه وضعیت متفاوت را تجربه کرده است؛ جامعهای مذهبی در دوران قاجار، فضای اجتماعی تقریباً سکولار در دوره پهلوی و روی آمدن دوباره جامعه دینی بعد از انقلاب سال 57.
او گفت: متأسفانه طی این سالها و با وجود تغییر و تحولات بسیار اجتماعی، جامعهشناسان ایرانی آنطور که باید و شاید تحلیلهای جامع و کاملی نسبت به فضای اجتماعی ارائه نداده و حتی در خصوص اتفاقات بزرگی چون کودتای 28 مرداد و انقلاب 57 نیز کارهای جدی چندانی انجام نداده و مشخص نکردند که چرا پس از انقلاب، جمهوری اسلامی ایران ناتمام ماند و شعارهای استقلال، عدالت و آزادی که ریشه سه هزار ساله این سرزمین بود، تا سالها بعد از آن، هنوز هم به مرحله عمل نرسیده است. این در حالی است که بیانیه اخیر جامعهشناسان دیدگاهی را در زمینه دلایل عدم پردازش این مسائل ارائه کرده و در عین حال، علل ناتمام ماندن آزادیها، عدالت اجتماعی و استقلال فردی و اجتماعی را نیز تا حدی مشخص میکند. به همین دلیل، به اعتقاد من، این بیانیه نشانگر آن است که جامعهشناسان ما امروز به این بلوغ و آگاهیرسیدهاند که باید از پستوهای دانشگاهی خود بیرون آمده و نسبت به جامعه واکنشیمسوولانه و مستقیم نشان دهند.
آشتیانی در ادامه، به بیان سه ویژگی متمایز بیانیه جامعهشناسان در خصوص انتخابات دهم، در مقایسه با واکنشهای قبلی آنها پرداخت و در این باره گفت: در این موضعگیری اخیر، برای نخستین بار، بحثهایی بر پایه علم جامعهشناسی ارائه شده و بر این اساس، جامعهشناسان کشور به عنوان اپوزیسیون ومنتقد صریح عملکرد دولت، به موضعگیری رسمی پرداختهاند. در واقع، در بند بند این بیانیه، دید تخصصی جامعهشناسانهای قابل مشاهده است که به واسطه آن، مشکلات روز جامعه مورد بررسی قرار میگیرد. در این زمینه، به اعتقاد من، صرف نظر از حمایت این 82 جامعهشناس از میرحسین موسوی، نوع تحلیل و تأثیر این بیانیه در چنین موقعیت اجتماعیای باید مورد توجه قرار گیرد. از سوی دیگر، در بیان تمایز دیگر این موضعگیری اخیر، میتوان به هدف کارکردی بیانیه اخیر اشاره کرد که در آن، برای نخستین بار جامعهشناسان بحث خود را به صورت هدفمند و نیتمند، به سمت یک جریان کارکردی متوجه کردهاند.
دکتر آشتیانی همچنین دیدگاه ملی و بینالمللی قابل مشاهده در بیانیه 82 جامعهشناس را دیگر ویژگی متمایز آن دانست و در این باره، ارتباط جامعهشناسان ایرانی در دوره اخیر را با جامعهشناسان جهانی و به کارگیری دیدگاه و ادبیاتی اپوزیسیونر، پرخاشگر و منتقد را در مقابل یک موضعگیری ایستا و ساکت مورد تحسین قرار داد و آن را به عنوان زبان متمایز جامعهشناسی در راستای یک کنش معطوف به هدف مورد معرفی کرد.
وی در پایان خاطرنشان کرد: نباید با فروکش کردن تب انتخابات، چنین واکنشهایمنتقدانهای نسبت به عملکرد دولت از سوی جامعهشناسان کمرنگ شود؛ بلکه بایدانتشار این بیانیه را نقطه آغازین حرکت جامعهشناسان به عنوان فعالاناجتماعی قلمداد کرد و انتظار داشت که آنها همواره در صحنه اجتماع حضوری پویا و زنده داشتهو تصور نکنند که وظیفهشان تنها تدریس در کلاس درس است.
در ادامه این میزگرد، دکتر فرهاد خسرو خاور عضو هیأت علمی مدرسه عالی مطالعات اجتماعی پاریس به سخنرانی پرداخت. او در بحث خود، این اقدام جامعهشناسان ایرانی را بیشتر در قالب یک حرکت اجتماعی قابل طرح و بررسی دانست و در این زمینه تصریح کرد که اگر چه این فعالیت با حرکتی بر اساس رویکرد معرفتشناسانه تضادی ندارد اما در عین حال، از ظرافتهای خاصی برخوردار است که در بیشتر جوامعی که از لحاظ فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی شرایط غامض و پیچیدهای دارند؛ نظایر آن دیده میشود. در واقع، عموماً در چنین جوامعی، دلیلی برای اتحاد جامعه شناسان در مورد یک مسأله اجتماعی خاص وجود ندارد و آنها تنها در شرایط بحرانی میتواند چنین اتحادی را در راستای ایجاد یک حرکت اجتماعی شکل دهند که به اعتقاد من، انتشار بیانیه اخیر جامعهشناسان نیز در چنین شرایطی رخ داد.
وی همچنین گفت: انتظاری که از سوی برخی برای همزبان شدن جامعهشناسان برای نفی یا اثبات یک پدیده اجتماعی وجود دارد، انتظار چندان درستی به نظر نمیرسد اما از سوی دیگر، جامعهشناسان این حق را دارند که در یک موقعیت بحرانی و استثنایی، پیشتاز حرکتی اجتماعی شوند. البته در عین حال، طبیعی است که تکثر آرای موجود در جامعه، در میان آنها نیز دیده شود و اساساً در این زمینه، همعقیده نبودن همه جامعهشناسان بر سر یک موضع و مسأله خاص، امری مثبت تلقی شده و در واقع اگر همگی آنها یک صدا و یک رأی باشند، تا حدی زیادی خطرناک است.
خسروخاور در عین حال خاطرنشان کرد: با وجود آنکه در بسیاری موارد تأکید میشود جامعهشناسان ایرانی تا به حال چندان فعالیت مشخص گروهی و مشترکی انجام ندادهاند؛ من معتقدم که اصحاب این علم در کشور ما، تا حد زیادی دچار نوعی خود کم بینی شدهاند. این در حالی است که موقعیت علمی و فعالیتهای آنها در مقایسه با کشورهای منطقه، از رتبه بسیار بالایی برخوردار است. در عین حال، به عقیده من، برای اینکه جامعهشناس و کنشگران پیشروتری داشته باشیم، همواره باید فراسوی دشمنزدگی حرکت کنیم و برای این منظور، حرکتهای ما نباید تنها حالت مقابله داشته باشند.
وی در پایان، از جمله ویژگیهای اساسی بیانیه اخیر جامعهشناسان را "حرکتی فراسوی دشمن زدگی در نگاه به پدیدههای اجتماعی"، "طرح مسأله و تحلیل به عنوان گروهی از جامعهشناسان و نه همه آنها" و همچنین "مطالبه حرکتی متناسب با رشد تفکر جامعه و در عین حال با تمایل به تبلور بیشتر آن" معرفی کرد.
دکتر سید یعقوب موسوی، عضو هیأت علمی دانشگاه الزهرا، سخنران دیگر این نشست گروه جامعهشناس علم و معرفت بود. او در بیان نظرات خود، گفت: من معتقد نیستم که جامعهشناسان ایرانی تاکنون کنش اجتماعی نداشتهاند. نمونههایی مانند علی شریعتی، آریانپور و احسان طبری هر یک در زمان خودمنشاء حرکتهای اجتماعی و سیاسی قابل توجهی بودهاند و هم اکنون نیز جامعهشناسانی چون خانیکی، جلاییپور، رفیعپور، توسلی و حاضری هستند که همواره مواضع سیاسی و اجتماعی خود را صریحاً اعلام کرده وبسیار منشاء اثر بودهاند. در عین حال، حتی حضور جامعهشناسان ایرانی در حرکتهای پارتیزانی و چریکی نیز نظیر آنچه به انقلاب سال 57 منجر شد، دیده میشود. با این حال، به نظر من باید پذیرفت که جامعهشناسان ایرانی از گفتمان نظری تا گفتمان عملی، یک توسعه بطئی و آرام را طیکردهاند و بر این اساس، میتوان گفت که در طی فعالیتهایآنها، سه گفتمان "جامعهشناسی بنیادگرا و انقلابی یا جامعهشناسی ایدئولوژیک"، "گفتمان اصلاحی" و "گفتمانپوزیتیویستی و علمی محض" شکل گرفته و به مسیر خود ادامه داده است.
موسوی در مورد نسبت این بیانیه با این گفتمانها گفت: بیانیه امضاء شده توسط 82 جامعهشناس نشان میدهد که ما در شرایط فعلی در مرحله جامعهشناسی اصلاحی قرارداریم. در واقع، جامعهشناسان ایرانی با تجربه نظری و عملی خود، به این جمعبندی رسیدهاند که آنچه ایران را میتواند تغییر دهد، همین مواضعی است که در این بیانیهمشخص شده و به نوعی، با دیدگاههای میرحسین موسوی بیش از سایرین سازگار است. در عین حال، اگر چه این بیانیه به امضای همه جامعهشناسان نرسیده ولی اقدامی از سوی بخش وسیعی از آنها به شمار میآید.
اسماعیل خلیلی دبیر گروه جامعهشناسی علم و معرفت انجمن نیز به عنوان یکی دیگر از سخنرانان این جلسه، ابتدا با اشاره به برخی نظریاتی که حضور علوم اجتماعی در ایران را به سالها پیش از تأسیس رسمی آن در این جامعه مربوط میدانند و حتی علت وقایعی مانند انقلاب مشروطه را دراین دانش میجویند؛ تصریح کرد که با توجه به چنین دیدگاههایی میتوان عمر جامعهشناسی در جامعه ایران را بیش از صدسال تلقی کرد و اگر چه علوم اجتماعی در ایران در بدو ورود، همراه باتغییر وتحول بوده است اما تفاوت آن با گذشته، در چگونگی بازتاب واقعیت اجتماعی در دانش آکادمیک است و در این رابطه، بیانیه جامعهشناسان از این نظر حائز اهمیت است که کوششی برای بازخوانی واقعیت اجتماع و شناخت آن و در عین حال، بروز واقعیت علمی در آن شمرده میشود. در واقع، این دغدغه همیشگی جامعهشناسی شناخت بوده و اگر به نوعی آن را حذف کنیم، با دانشی کاملاً انتزاعی و به دور از آنچه به عنوان واقعیت اجتماعی شمرده میشود، مواجه خواهیم بود و این مسألهای است که جامعهشناسی ایران تا پیش از انقلاب سال 57 با آن روبرو بود.
وی افزود: بعد از انقلاب، جامعه ایران وارد فاز جدیدی از تأمل و بازاندیشی نسبت به خود شد اما در این مرحله بسیار به صورت بلاتکلیف عمل میکرد. اینروند ادامه داشت تا اینکه دوره چهار ساله ریاست جمهوریمحمود احمدی نژاد آغاز شد و در این دوران، بیشترین فشار عاطفی برناخودآگاه اجتماعی ایرانیان وارد آمد؛ به حدی که حتی بسیاری از اعضای جامعه چنین فشاری را در دوران جنگ نیز تجربه نکرده بودند. چنین شرایطی بخشهای مختلف جامعه را بهتردید درباره چیستی و موقعیت خود کشاند و در نهایت موجب شد جامعهشناسان نیز بهعنوان عنصر خودآگاه جامعه با نقش کنشگر وارد عرصه عمل شوند.
در ادامه این جلسه، دکتر سعید معیدفر دانشیار دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران و رئیس سابق انجمن جامعهشناسی ایران، با ایجاد تفکیک میان کنش فردی جامعهشناس به عنوان پژوهشگر و مدرس و کنشجمعی او به عنوان کنشگر اجتماعی، گفت: باید از خودمان بپرسیم که درتغییرات اجتماعی، کنشگری جمعی بیشتر تاثیر دارد یا فردی؟ من شخصاً به تأثیرزیاد کنش اجتماعی و جمعی اعتقاد دارم. او سپس در تحلیل اجتماعی دوره چهار سالهریاست جمهوری احمدی نژاد، تصریح کرد: ما در دورهای قرار داریم که به نوعی از تمامی مراجع سنتی و مدرن در جامعه، اعتبارزدایی صورت گرفته است. در واقع، حوزه وخانواده مراجع سنتی اعتبار بودند و دانشگاه و روشنفکران منابع مدرنآن، اما این اعتبار زدایی چنان صورت گرفته است که مردم هم اکنون نهبرای دانشگاه و مدرسه و خانواده اعتبار قائل هستند و نه برای حوزه و دولت وروشنفکران. در این راستا، بیانیه 82 جامعهشناس، به عنوان نوعی برساخت اجتماعی واقعیت، واکنشی نسبت به این اعتبار زداییافراطی بود. در ادامه این حرکت نیز به نظر میرسد که لازم است حرکت جامعهشناسان به عنوان اصحاب یک علم، در راستای اعتمادیابی نسبت به خویش و در پی تغییر و ایجاد یک برساخت اجتماعی جدید باشد.
دکتر ناصر فکوهی انسانشناس و نایب رئیس انجمن جامعهشناسی ایران، به عنوان یکی دیگر از سخنرانان این جلسه گروه جامعهشناسی علم و معرفت، در بیان دیدگاه خود، با تأکید بر اینکه این بیانیه از سوی انجمن جامعهشناسی ایران صادر نشده و در واقع انجمن در این رابطه، هیچ موضعی اتخاذ نکرده است؛ در پاسخ به این پرسش که آیا اساساً علم جامعهشناسی درایران متولد شده یا نه؛ موضوع زایش و پایههای تئوریک یک علم را با شکلگیری حقیقی آن متفاوت دانست و بر این اساس، تصریح کرد که دانش جامعهشناسی در ایران متولد نشده و در واقع، همانطور که ما در شرایط کنونی، در حال ملتسازیو دولتسازی در ایران هستیم، در مرحله "علوم اجتماعی سازی" نیز به سر میبریم.
وی همچنین گفت: من اعتقاد ندارم که وظیفه جامعهشناس صدور بیانیه استو در عین حال، فکر نمیکنم که داشتن پوزیسیون اجتماعی از سوی جامعهشناس کاری علمیباشد اما این را هم بدان معنا نمیدانم که جامعهشناس نباید در امور اجتماعیدخالت کند. من اعتقاد دارم در برهههایی از زمان، مانند امروز، حتی ضروریاست که جامعهشناسان پوزیسیون اجتماعی به خود گرفته و مواضع سیاسی و اجتماعیشانرا صریحاً مطرح کنند. در واقع، وجود این تیپ از بیانیهها نشان دهنده نوعی بحران در جامعه است.
فکوهی در ادامه خاطرنشان کرد: ارزش این بیانیه به طور مقطعی قابل بررسی است. در واقع، یک عالِم تا جاییمیتواند وارد مسائل اجتماعی شود که پوزیسیون علمی او زیر سوال نرود. البته در عین حال،او میتواند خیلی پا فراتر گذاشته و حتی در امور سیاسی نیز مداخله کند اما قطعاًدر آن زمان بیشتر یک کنشگر سیاسی - اجتماعی خواهد بود تا یک فرد علمی. بدین شکل، ما هموارهناچار از انتخاب هستیم؛ زیرا هیچگاه سیستم علمی نمیتواند با سیستم سیاسیانطباق داشته باشد؛ مگر در شرایط بحرانی. این بیانیه نیز باید ما را بهسمت کنش اجتماعی جامعهشناختی سوق دهد و این کنش لزوماً تنها به شکل بیانیه بروزپیدا نمیکند. کنشگران اجتماعی باید هرچه بیشتر در امور سیاسی دخالت کرده و ازنوع سیاست نمایندگی به سمت سیاست مشارکتی حرکت کنند.
وی در پایان، "روحیه محافظهکاری جامعهشناسان ایرانی" را مورد اشاره قرار داد و در این باره گفت: جامعهشناسان ایرانی همواره این ضعف را داشتهاند که حتی حاضر نیستند درامور اجتماعی اظهارنظر شفاف کنند؛ چه برسد به امور سیاسی. در واقع، جامعهشناسانایرانی بیشتر از اینکه تحت فشار سیستم سیاسی باشند، دچار نوعی خودسانسوری هستند. اقتصاددانان از این لحاظ از جامعهشناسان ما جلوتر هستندو حتی از چند سال پیش، طرح انتقادات صریحی نسبت به سیاستهایاقتصادی کشور را آغاز کردهاند. به عقیده من، اگر این بیانیه و وجود چنین جلساتی بتواند خودسانسوریما را از بین ببرد، میتوان گفت که ما موفق شدهایم گام موثری برداریم.
دکتر شهابی عضو هیأت علمی گروه مطالعات فرهنگی دانشگاه علامه طباطبایی نیز در این جلسه گفت: بر اساس دیدگاه موجود در مطالعات فرهنگی، چنین انتظاری از جامعهشناسی میرود که به عنوان کنشگر اجتماعی در مورد مسائل سیاسی نیز اظهار نظر کند اما مسأله این است که به نظر من، ما باید زودتر به این موضوعات میپرداختیم؛ چرا که موضعگیری فعلی بیشتر به نوعی در راستای دنبالهرویاز دیگران به حساب میآید. در واقع، ما جامعهشناسان سالها میتوانستیم روشنگری کنیم و این کار را انجام ندادیم و در این خصوص نیز به اعتقاد من، بهتر بود که از یک روند حمایت میشد تا از یک نفر.
وی همچنین گفت: در افقی که پیش روی جامعهشناسان وجود دارد، این پرسش مطرح میشود که از سوسیال دموکراسی حمایت شود یا لیبرال دموکراسی. ما میدانیم که در واقع، به طور مطلق از هیچ کدام حمایت نشده و جامعهشناسی ایران به نوعی از میان آنها حرکت میکند و در این روند، به جای آنکه اسب را حرکت دهیم، ارابه را جابهجا میکنیم.
آخرین سخنران میزگرد تحول سیاسی و کنش اجتماعی در انجمن جامعهشناسی ایران، دکتر نعمتالله فاضلی بود. او در این زمینه با وجودی که خود نیز بیانیه را امضاء کرده بود، موضعی انتقادی نسبت به اصحاب علوم اجتماعی اتخاذ کرد و گفت: هم اکنون روزنامهنگاران، اقتصاددانان، زنانو اعضای تشکلهای اجتماعی طوری انتقادات خود را نسبت به سیاستهای موجود طرح میکنندپیشگام جامعهشناسان قرار گرفتهاند و به نوعی، هزینههای گزافی نیز برایتلاشهای خود پرداخته و میپردازند. این در حالی است که به عقیده من، جامعهشناسان ایرانی تنها با انتشار یک بیانیه که هیچ هزینهایبرایشان ندارد، همچنان به رفتار محافظه کارانه خود ادامه میدهند. من معتقدم کهجامعهشناسان ما هم اکنون بی امضا و ناشناخته هستند و باید تلاش کنند که با واکنشهای جدیتری نسبت به مسائل جامعه، در تغییراین فضا سهیم باشند.
وی در خاتمه، امضای این بیانیه را به نوعی به دلیل ترس از فضای ایجاد شده دانست که با یک روبنای توهمی روشنفکری صورت گرفته و تلاشی در جهت دستیابی به هدف با کمترین هزینه بوده است تا بدین وسیله، تا حدی هویت جمعی و جایگاه جامعهشناسان نیز شناخته شود.