علی ملک‌پور


جمهوری اسلامی پس از انقلاب ضداستبدادی سال ۱۳۵۷ به‌تدریج با لایه‌های مختلف اجتماعی دچار چالش شد.

گروههای سیاسی و قومی و صنفی یکی پس از دیگری به انتقاد از سیاست‌های نظام پرداختند ولی نظام با برچسب‌‌های رنگارنگ عرصه را بر کنشگری مخالفان تنگ و ننگ‌تر می‌کرد.

لایه‌های مختلف احزاب و جامعه مدنی محدود  شدند ولی کم و بیش مقاومت هم تداوم یافت.

در سالهای اخیر اما این تقابل از لایه‌های احزاب و اصناف گذشت و به متن اجتماع و مردم رسیده است.

اکنون جمهوری اسلامی بلاواسطه با خود ِ جامعه ایرانی مواجه است و احزاب و اصناف در خط مقدم نیستند.

در شرایط عادی احزاب و جامعه‌ مدنی به نیابت از جامعه کل، منافع و مطالبات  مردم را دنبال می کنند و با چانه‌زنی با حاکمیت و تبادل امتیازات از روبه‌رو شدن حکومت با جامعه پیش‌گیری می‌کنند.

در جنبش سبز سال ۸۸ و جنبش‌های پس از آن در سالهای ۹۶ و ۹۸ نیز هیات حاکمه مستقیما با مردم رو به‌ رو شد و به ویژه در جنبش #مهسا در پاییز و زمستان سال ۱۴۰۱ این رو‌ در‌ رویی بی‌واسطه با جامعه عیان‌تر و فراگیرتر بود.

اکنون جمهوری اسلامی  پس از کنار زدن لایه‌های محافظ - جامعه مدنی-  به متن و بطن  اجتماع برخورد کرده است.

این بخش از جامعه به مثابه صخره‌ای سخت‌گذر است و چالش با آن پایانی ندارد و با روش‌های تجربه‌شده در تقابل با احزاب و جامعه مدنی قابل قیاس نیست.

اینک هسته سخت قدرت با شاکله اجتماع در مواجهه  آشکار قرار گرفته است و تمامت خود ِ زندگی را پیش روی خویش دارد.

محدودیت‌های گسترده برای روزنامه‌نگاران ، صدور حکم شلاق برای هنرپیشه‌ها، تنبیه مهندسان، پلمپ اماکن کسب و کار مردم و بالاخره  لایحه عفاف و حجاب، جملگی از مصادیق  مواجهه تمام‌عیار با جامعه است.

لایحه جنجالی عفاف و حجاب که در شرف رسمیت یافتن به عنوان قانون است، عملا به مواجهه بی‌سابقه ساختار قدرت  با زندگی روزمره مردم در سطح خانه ،خیابان، بازار، سازمان، تاکسی و کوی و برزن می انجامد و حجم و دامنه عملیات "حجاب‌-بانی" دولت را چنان گسترش می‌دهد که روال عادی امور حکمرانی مختل و اوضاع کشور آشفته‌تر از آن خواهد شد که اکنون شاهدیم.

قانونی شدن صوری یک امر غیرمتعارف در نظر جامعه هدف، لزوما به تثبیت آن کمکی نمی‌کند، زیرا مستندی وجود ندارد که نشان دهد  شهروندان خواهان پوششی باشند که نظام در پی تعمیم یا تحمیل آن است.

اگر چالش‌ها بین قدرت و کانون‌های مقاومت در همان سطح احزاب، اصناف و جامعه مدنی تداوم می یافت احتمال تحمل و تعامل همه طرف‌ها بیشتر بود ولی گویا سیاست‌مداران جمهوری اسلامی خود دامنه چالش‌ها را به سطح عمومی جامعه کشاندند.اینجا همچون منطقه جریمه در زمین فوتبال است و حکومت دایما در معرض خطا و جریمه و پیامد خطاهای خود  است.

بهترین زمین بازی حکومت‌ها برای چالش با مخالفان همانا بازی در زمین جامعه مدنی ست، زیرا اگر نبرد روایت‌ها وارد صحنه اجتماع اصلی و مواجهه بلاواسطه با مردم شود، حکومت شانسی برای پیروزی ندارد.

به نظر من جمهوری اسلامی باید فورا طرح عفاف و حجاب  را به کنار نهاده و با جامعه مدنی زنان وارد مذاکره و مصالحه شود. شاید در این مذاکرات طرفین متقاعد شوند امتیازاتی رد و بدل کنند و صلح وآرامش  به عرصه عمومی بازگردد، ولی در چارچوب قانون عفاف و حجاب نظام به سد جامعه برخورد می‌کند و با توجه به پیچیدگی مناسبات در عرصه عمومی حاکمیت با بازی پرریسک در محوطه جریمه همه احتمالات خوب به نفع خود را خنثی و منتفی می کند.