به مناسبت درگذشت آلن تورن، جامعه­شناس جنبش­های اجتماعی جدید

خلیل کمربیگی، دانش‌­آموخته جامعه‌­شناسی

"آلن تورن" (Alain Touraine) متولد 3 اوت 1925 در 9 ژوئن 2023 (19 خرداد 1402) در سن 97 سالگی درگذشت. چپ­‌گرایی که به گفته دوست 70 ساله­ اش "ادگار مورن" (Edgar Morin) مورد احترام راست­ها بود. آفریننده اصطلاح "جامعه پساصنعتی" که از جامعه‌­شناسی کار به دموکراسی، مدرنیته و در نهایت "سوژه اجتماعی" رسید. تحلیل­‌های نظری را با تحقیقات تجربی در هم­‌آمیخت و برای انجام تحقیقاتش، همیشه در میدان تجربی حضور داشت. جهت تحلیل جنبش­‌های گوناگون، از کار در کارگاه‌­های معدن ذغال سنگ و ریخته‌­گری و همراهی با جنبش کارگری تا حضور در جمع دانشجویان در مجارستان، شیلی، ایالات متحده و برخی نقاط دیگر، ابایی نداشت. تحصیل در دانشگاه­‌های "کلمبیا"، "شیکاگو"، "هاروارد" و البته "سوربن" از او چهره­ای علمی ساخت.

به نهادسازی و حضور در انجمن­‌ها و شوراها باور داشت و مطابق سنت روشنفکری فرانسه، خود را از طریق انجمن‌­ها و بیانیه­‌ها معرفی می­کرد. ایجاد مرکز تحقیقات جامعه­‌شناسی کار در سال 1956 در دانشگاه شیلی، تأسیس مرکز مطالعات جامعه­‌شناسی جنبش‌­های اجتماعی(1970) و بنیان­‌گذاردن مرکز تحلیل و مداخله جامعه‌­شناختی (CADIS) در سال 1981 در پاریس و همچنین پذیرش مسئولیت ریاست انجمن جامعه‌­شناسی فرانسه، نایب رییسی انجمن بین‌­المللی جامعه‌­شناسی و عضویت در بسیاری دیگر از انجمن­ها و شوراها، را می­توان از نمونه­‌های این نهادسازی و اهمیت دادن به مشارکت در نهادهای مدنی عنوان کرد. بیش از 20 عنوان کتاب و 40 عنوان مقاله، حاصل تحلیل‌­های نظری و تحقیقات تجربی اوست. بیشتر از آن­ که در جوامع انگلیسی زبان شناخته باشد، در آمریکای لاتین نفوذ فراوانی داشت و اهدای دکترای افتخاری به او در بسیاری از دانشگاه­‌های معتبر این کشورها، نشان از اهمیت و تأثیر اندیشه‌­های او در این جوامع دارد.

اگر از ابداع اصطلاح "پساصنعتی" او و انجام نخستین پژوهش­‌هایش در حوزه جامعه­‌شناسی کار در فرانسه عبور کنیم، آلن تورن را می­توان به عنوان آفریننده "جامعه‌­شناس کنش"، "جامعه‌­شناس جنبش­های اجتماعی جدید" و همچنین "سوژه اجتماعی" دانست.  

تورن، برای نیل به جامعه‌­شناسی کنش، در آغاز به سراغ جامعه‌­شناسی کلاسیک می­رود و مجموعه‌­ای از انتقادهای خود را بر این شاخه از جامعه‌­شناسی به ویژه نوع کارکردگرایانه آن وارد می­کند. تورن در "بازگشت کنشگر" می­آورد: «جامعه­‌شناسی به مثابه ایدئولوژی مدرنیته به وجود آمد و در مواردی مانند سنت اثبات­گرایی، به ابزاری برای توجیه رهبری روشنگر- خواه نظامی یا مدنی- تبدیل شد» (تورن، 1400: 19). معتقد است: جامعه‌­شناسی به مثابه ایدئولوژی مرکز و ابزاری برای ادغام اجتماعی و هویت‌­یابی جامعه ملی بر اساس مدرنیته عمل کرده است. نمونه این امر را می­توان در مکتب پارسونزی آن دید (همان). تورن، که مدت­ها در "هاروارد" شاگرد "تالکوت پارسنز" بود، جامعه شناسی او را آینه­‌گردان تصویر ایالات متحده و اوج قدرت و هژمونی آن می داند. او عقیده دارد جامعه­شناسی کلاسیک مبتنی بر سه اصل است: "نخست ترکیب نوعی از جامعه با معنای تاریخ درون انگاره مدرن، دوم هویت­‌یابی نظام اجتماعی بر اساس دولت و سوم جایگزین کردن کنشگران اجتماعی با جمعیت آمار" (تورن، 1400: 22). این جامعه شناس، جامعه­شناسی کارکردگرایانه را مخالف انگاره خودتولیدی تعارض‌­آمیز جامعه می­داند و استیلای جامعه­‌شناسی نهادها را خودکامگی و ارباب­اندیشی می‌­نامد و توصیه می­کند که باید از پذیرش این دکترین اجتماعی که کارکرد اصلی­شان مشروعیت بخشیدن به نظم تثبیت شده است، سر باز زنیم ( تورن الف، 1401: 71- 73)، او بر این باور است که جامعه­‌شناسی کلاسیک در خلال نیمه دوم قرن بیستم فرو ریخته و دستخوش دگرگونی‌­ای بنیادی شده است که از خلال آن مفاهیمی چون "نظم"، "جامعه‌­پذیری" و "همبستگی" جای خود را به مفاهیمی بدیل مانند "تغییرات اجتماعی"، "تاریخ‌مندی" و "جنبش­های اجتماعی" داده اند. او در توضیح این دگرگونی بزرگ عبارت مهمی دارد:"دیگر موضوع جامعه‌­شناسی جامعه نیست بلکه رفتار اجتماعی و روابط اجتماعی است"(تورن، 1400: 24) .

آلن تورن معترض رویکرد کمی‌­گرایانه حاکم بر پژوهش­های جامعه‌­شناسی کلاسیک بود و در نخستین کارهایش در خصوص کارگران، از مصاحبه‌­های نیمه­‌ساختارگرایانه استفاده نمود و بعدها از روش "مداخله جامعه‌­شناختی" برای مطالعات مختلف از جمله مطالعه جنبش­های اجتماعی در "کبک" استفاده نمود.

به اعتقاد تورن، جامعه شناسی کلاسیک فروپاشیده و از جامعه شناسی انتقادی محض نیز کاری جز تخریب بر نمی آید(1400: 25)، ما در حال گذار از تصویری "جهان مدار" از زندگی اجتماعی، به تصویری "انسان مدار" از آنیم(1400: 27). بدین سان، او در سال های آغازین دهه شصت میلادی از دو دام (کارکردگرایی و مارکسیسم) گریخت و در نهایت نظریه خود را با احساسی همدلانه برای نجات جامعه شناسی از انزوا ارائه می دهد: "آیا زمان آن نرسیده است تا برای بحران جامعه‌­شناسی چاره‌­ای بیندیشیم؛ بگذارید به کارهای بزرگی که به ویژه از زمان "دورکیم" تا "پارسونز" انجام شد و جامعه­‌شناسی کلاسیک را به بنای فکری استواری تبدیل کرد، ادای احترام کنیم، اما همزمان و بر پایه مسائل امروزمان، بنای جدیدی را برای جامعه‌­شناسی بسازیم(1400: 75)؛ او این جامعه شناسی جدید را "جامعه­‌شناسی کنش" می­نامند. در این شکل از جامعه‌­شناسی، تبیین کنشگر بر پایه نظام رد می­شود و در پی یافتن تأثیر روابط میان کنش‌گران است. به جای مفهوم "جامعه"، مفهوم "تاریخ‌مندی" می نشیند؛ "جنبش" جای "تکامل" را می­گیرد و "سوژه" جایگزین "نقش" می­شود. رفتار کنشگر را باید بر پایه جایگاه او در درون روابط اجتماعی برآمده از کنش آگاهانه، جستجو کنیم نه در درون نظام اجتماعی که در آن گسست معنا از آگاهی رخ داده است. در جامعه‌­شناسی کنش اجتماعی، "جنبش­های اجتماعی" نقشی برجسته دارند.

تورن جنبش اجتماعی چنین تعریف میکند: "رفتار جمعی سازمان یافته‌­ی کنشگران طبقاتی که درون جماعتی انضمامی بر سر کنترل اجتماعی تاریخمندی با مخالف طبقاتی خود مبارزه می­کنند"(تورن، 1401: 130). این تعریف سه ویژگی عمده دارد که آن را از جنبش های مارکسیستی جدا می­کند:

"نخست جنبش­های اجتماعی را رفتارهای منازعه­‌آمیز اجتماعی می­داند که از لحاظ فرهنگی جهت­‌گیری مشخصی داشته و تنها جلوه‌­ای از تناقض­‌های عینی نظام سلطه محسوب نمی­شود. دوم، کنش این جنبش‌­ها، معطوف به دولت و برای قبضه‌­کردن قدرت نیستند و در آخر، این جنبش­‌ها نیروی هستند که درون زمینه فرهنگی و تاریخی خاصی، از نوع متفاوتی از جامعه دفاع می­کنند"(همان: 135-134). از نظر تورن، جنبش اجتماعی فقط تعارض و درگیری اجتماعی نیست، بلکه نوعی ارجاع فرهنگی است، یعنی اراده و خواست برعهده گرفتن جهت­‌گیری­های عمومی جامعه. اگر کسی بگوید مخالف صنعت و موافق جامعه­ی سنتی است، می­تواند جنبش افراطی به راه اندازد اما جنبش اجتماعی نیست، چون همه چیز را رد کرده است(نیک پی، 1381: 139).

تورن معتقد است جنبش­‌های اجتماعی جدید، تاروپود زندگی اجتماعی هستند( تورن، 1401: 156) و همواره در کانون زندگی اجتماعی قرار دارند(همان: 63)؛ تجلی اراده جمعی و در خدمت آزادی، برابری، عدالت اجتماعی و استقلال ملی­اند(همان: 62)؛ با روند مدرن شدن و نقد سنت­‌هایی که دلیل وجودی­شان را از دست داده­اند، آمیخته می­شوند؛ علیه سلطه می‌­جنگند و در نتیجه همیشه در زمینه روابط اجتماعی قرار دارند(همان: 159)؛ آنها کنش جمعی کنشگرانی هستند که بر سر کنترل اجتماعی تاریخمندی به نبرد می­پردازند( همان: 60). او بر این باور است که جنبش­‌های اجتماعی جدید، در بستر گونه­ای نوین از جامعه و در چارچوب مناسبات اجتماعی جدیدی متولد می­شوند که در آن نوع خاصی از فردگرایی به چشم می­خورد که ناظر بر "سوژه شخصی" است(صادقی زاده، 1401: 13).

آلن تورن بر این نظر است که جامعه­‌شناسی، فقط با فاصله گرفتن از تعاریف ساده‌­انگارانه از وقایع اجتماعی و نشان دادن پشت پرده ظواهر نظم تثبیت شده، توسعه پیدا می­کند. به باور او جامعه‌­شناسی باید جامعه را عریان کند، حیات آشفته آن را افشا کرده و یاد بگیرد که چگونه جامعه خود را از خلال تعارض‌­ها و جهت­‌گیری­‌های هنجاری­‌اش از نظر مادی و اخلاقی تولید کند(همان: 77).

با این حال او از کنش اجتماعی و جنبش­‌های اجتماعی جدید، در نهایت به "سوژه اجتماعی" می­رسد. او سوژه اجتماعی را چیزی بیش از اراده انسان در ساختن تاریخ و جامعه خود نمی­داند. اراده­ای که از خلال ساختن خویشتن و مبارزه با استبداد و نابرابری ممکن می­شود. از نظر تورن، "سوژه انسانی به دنبال به رسمیت شناخته شدن "حق سوژگی" است تا از این مسیر، هویت خود را بنا کند"(صادقی زاده، 1400: 7). تورن می­گوید: "وقتی از سوژه سخن به میان می­‌آید، بلافاصله به یاد انسان­های مقاوم و جنگجویان راه آزادی می­‌افتیم، چرا که این افراد بهترین نمونه­‌ها و مصادیق خارجی مفهوم سوژه اند"(تورن ب، 1401: 164). "سوژه شخصی" ، کارگزار تحقق دموکراسی است و به واسطه جنبش‌­های اجتماعی جدید، برای برپایی دموکراسی می­کوشد. او در پی به رسمیت شناختن "حق سوژگی" است تا از این طریق هویت خویش را بنا کند(تورن ج، 1401: 16-15).

فردی که صرفاً به مثابه "فرد" شناخته شود، فقط طعم‌ه­ای برای بازار یا عضوی برای جماعت است، اما سوژگی اراده‌­ای برای فردشدگی است و این امر با ایجاد پیوندی دوباره بین ابزارمندی و هویت آغاز می­شود. فردشدگی، فرد را از بازار و جماعت رها می کند و با این کار او را به قلمروی آفرینش و فرهنگ باز می­گرداند. "فردشدگی"، فرآیندی است که در آن فرد برای دگرگون ساختن و جهت­‌دهی به زندگی اجتماعی دست به کنشگری می­زند( تورن د، 1401: 113-114). سوژه، دیگر به صورت کلاسیک شکل نمی­گیرد و در قالب بر عهده گرفتن نقش­‌های اجتماعی، کسب حقوق یا توانایی‌­های مشارکت­‌جویانه تجلی نمی­یابد، بلکه تلاش می­کند تا در راه ساختن خویشتن، اصول و محدودیت­‌های سازمانی خاصی را بر جامعه ابزاری شده، کالایی شده و فن­سالار تحمیل کند تا از آزادی خود پاسداری و نوعی از زندگی اجتماعی را بنا نهد که تمهیدگر خوداظهاری او و به رسمیت شناخته شدن دیگری به عنوان سوژه باشد(تورن ب، 1401: 145).

هرچند مجموعه آثار و تلاش­های آلن تورن را می توان تحت عنوان "جامعه‌­شناسی کنش"، نامگذاری نمود، اما راهی که او از جامعه صنعتی، جامعه‌­شناسی کار و نقش کارگر تا "جامعه پسااجتماعی" و سوژه اجتماعی پیمود، راهی برای رهایی بشر از زیر سلطه و رسیدن به خودآگاهی، خودشکوفایی و ظهور نوع دیگری از زندگی جمعی و فردی مبتنی بر دفاع از حقوق بشر در برابر همه منفعت ها و چیرگی‌­هاست. معتقد بود ما از سال 1989، وارد جهانی شده­ایم که جنبش­ها دیگر اجتماعی نیستند، بلکه اخلاقی و دموکراتیک­‌اند. دنیای جدید، نه فراصنعتی و نه پسامدرن است، بلکه ما در "جامعه غیراجتماعی" زندگی می­کنیم، جامعه­ای که در آن کنش جمعی متکی بر خودآگاهی است. "مقوله‌­های فرهنگی" جایگزین "مقوله­‌های اجتماعی" شده اند و روابط هر فرد با خودش به اندازه چیره شدن بر جهانی که به آن عادت کرده اهمیت دارد. از مشخصه­های اصلی سوژه اجتماعی در این پارادایم جدید، "مقاومت" است. مقاومت در برابر هرآنچه موجب ازخودبیگانگی و تحقق بخشی او به خویشتن می شود. سوژه اجتماعی در پارادایم جدید دیگر "قربانی" نیست، بلکه فردی است که توانایی تحقق بخشی به خود و مقاومت در برابر نیروهای سلطه­‌گر را دارد.

تورن، نقش زنان را در ساختن سوژه برجسته می­‌دانست و از جنبش زنان به عنوان شیوه­‌ای جدید از شناسایی و نگریستن به جهان پیرامون دفاع کرد. وقتی در برابر این پرسش مصاحبه‌­گر قرار می­گیرد که آیا گذار از کنشگر اجتماعی به سوژه به معنای پایان جنبش­های اجتماعی نیست، قاطعانه پاسخ می­دهد: خیر. او برای توضیح پرسش، به جنبش زنان اشاره کرده و بیان می­دارد: "مهمترین تجلی توانایی ترکیب­‌کردن مشارکت در کار با تفاوت، زنان هستند. زنان از یک سو در جهان کار وارد می­شوند و از سویی دیگر دل‌مشغولی­های فکری – عاطفی خصوصی و عمومی دارند. از دید من جنبش زنان، همان نقشی را ایفا می­کند که جنبش­های ملی و مردمی در سده هفده و هجده و جنبش کارگری در سده نوزدهم داشت(نیک پی، 1381: 141- 142). او در "پارادایم جدید" معتقد است که ما در حال گذار از "پارادایم اجتماعی" و ورود به پارادایم جدیدی که "فرهنگی" است، می‌­باشیم. در پارادایم قبلی که بشر آن را پشت سر گذاشت، همه در پی فتح "جهان" بودند، اما پارادایم جدید حول محور "خود" ماست. هرچه از آن پارادایم "مردمحور" قبلی دور شویم، به سمت جامعه­ای "زن محور" گام بر می­داریم. در این پارادایم جدید، جنبش­های فرهنگی با سرعت بیشتری مسیر را طی می‌­کنند(تورن ب، 1401).

آلن تورن در انتهای کتاب "جامعه‌­شناسی جنبش‌­های اجتماعی" از ایده­ها و آرمان­های خود ­می­گوید: برای نجات جوامع‌مان از سقوط و زوال، به نبردهای جدیدی چشم دوخته‌­ام که درون این جوامع رشد می­کنند. می­خواهم این جوامع بار دیگر خشم و امید را بیابند، و به جای تصور خویشتن به مثابه موجودیتی مادی یا محصولی از ایدئولوژی مسلط، خود را در بستری برای تولد و تحقق جنبش­‌های اجتماعی ببینند؛ کنشگری اجتماعی را از جایگاه کِهتری خود خارج کرده و آن را در سطحی بالاتر برای تحول تاریخی بنشانم. وظیفه داریم مبارزه­‌های آزادی­بخش علیه دولت را، با منازعه­ای اجتماعی همراه کنیم. باید اولویت را به منازعات و جنبش­هایی داد که به جامعه مدنی جان می­دهند و جامعه مدنی بدون وجود آن­ها نمی­تواند از خود در برابر دولت محافظت کند(تورن، 1401: 220).

او، دموکراسی را مهمترین بستر نهادی برای تحقق سوژگی اجتماعی و شکوفایی جنبش­‌های اجتماعی می­داند. اهمیت نظریه تورن نیز در همین نکته است؛ نکته­ای که تورن با دست گذاشتن بر آن از سطح تحلیل جامعه‌­شناختی فراتر می­رود و پا به عرصۀ علم سیاست می­گذارد.

در این زمینه تورن برداشت­های ساختارگرایانه و تکامل­‌گرایانه از دموکراسی­‌سازی را برآمده از ایدئولوژی «جامعه­‌شناسی­‌گری» می­‌داند و معتقد است این انگاره‌­ها بر مصادیق تاریخی دموکراسی­‌سازی منطبق نیست. این استدلال تورن با یافته‌­های "دانکوارت روستو" و "آدام پشوورسکی" نیز هم‌خوانی دارد. در نگاه تورن، دموکراسی در وهله‌­ی نخست نه برآمده از ضرورتی تاریخی به معنایی "توکویلی" است و نه برآیند مقتضیاتی ساختاری بدان معنا که "لرنر" می­گوید؛ دموکراسی برآیند ارادۀ سوژۀ انسانی به کنشگری است. او یگانه راه حل ممکن برای خروج از بحران معاصر را در کنشگری سوژه و دفاع از حقوق فرهنگی جستجو می­کند و دموکراسی را چارچوبی نهادی می­داند که این کنشگری در آن ممکن و محقق می­شود.» (تورن ج، 1401: 13-14).

دموکراسی در اندیشه تورن سنتزی از سه اصل کانونی است: نخست، اصل شهروندی. دوم، اصل تحدید قدرت به وسیلۀ احترام به حقوق بنیادین و در نهایت اصل نمایندگی. گذار به دموکراسی نیز از خلال تأسیس و نهادینه‌­سازی این سه اصل ممکن می­شود.

اصل نخست، یعنی اصل شهروندی منطبق بر پذیرش حاکمیت مردم است. مسئولیت شهروندی نیز یعنی مسئولیت شهروندان در مقابله با فساد و استبداد. بنابراین، نخستین بایستۀ گذار به دموکراسی، گذار از منابع مشروعیت­‌بخش فرامردمی و غیرمردمی به منابع­ مشروعیت‌­بخش مردمی است.

اصل دوم، یعنی تحدید قدرت، به همان اندازۀ اصل نخست برای استقرار دموکراسی بایستگی دارد. به باور او در قرن گذشته، قدرت مطلقه بزرگترین آفت دموکراسی بوده است و همواره ایجاد قدرت مطلقه با ظهور رهبری مقدس و برآمدن کیش شخصیت همراه است.

در نهایت سومین اصل دموکراسی، نمایندگی است. اصل نمایندگی یعنی کارگزاران سیاسی باید مطالبات اجتماعی را نمایندگی کنند. اگر کارگزارن سیاسی خود را یگانه مرجع تشخیص مصالح عمومی بدانند، پاسخ به مطالبات کنشگران اجتماعی از دایره اولویت های حکومت خارج می­شود و حکومت ماهیتی استبدادی به خود میگیرد. (تورن ج، 1401: 14-15).

*در نگارش این یادداشت از نظرات ارزشمند دکتر "سلمان صادقی زاده "عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و مترجم بیشتر آثار "آلن تورن" در ایران استفاده شده، که نگارنده بر خود لازم می­داند از ایشان سپاسگزاری به عمل آورد.

منابع:

تورن، آلن (1401 الف) جامعه‌­شناسی جنبش­‌های اجتماعی، ترجمه سلمان صادقی­‌زاده، طرح نو، چاپ اول.

تورن، آلن(1401 ب) پارادایم جدید برای فهم جهان امروز، ترجمه سلمان صادقی­‌زاده، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دوم.

تورن، آلن (1401 ج) دموکراسی چیست، ترجمه سلمان صادقی­‌زاده، نشر ثالث، چاپ پنجم.

تورن، آلن (1401 د) برابری و تفاوت: آیا می­توانیم باهم زنگدی کنیم، ترجمه سلمان صادقی­‌زاده، نشر ثالث، چاپ سوم.

تورن، آلن (1400) بازگشت کنشگر، ترجمه سلمان صادقی­‌زاده، نشر ثالث، 1400، چاپ سوم.

صادقی‌­زاده، سلمان( 1400) به دنبال حق سوژگی؛ گزارشی از کتاب بازگشت کنشگر: نظریه اجتماعی در جامعه پسا صنعتی، روزنامه شرق، سال نوزدهم، شماره 4213، صفحات6-7.

نیک‌­پی، امیر (1381) گفتگو با آلن تورن، مجله جامعه­‌شناسی ایران، دوره چهارم، شماره یک، صفحات 137-159.