اتفاقات اخیر یک خشم شهری و شورش طردشدگی است

دکتر عماد افروغ آبان1401انقلاب اسلامی ماهیت متکثر دارد. به‌رغم همه مبانی فلسفی و اسلامی و حلقه فرهنگی و تاریخی که همگی مورد تایید هستند یکی از این مولفه‌های فرهنگی و تاریخی همین تکثر است. در واقع این مورد بحث اقتصادی بود. در ارتباط با فرهنگ نیز اجازه تکثر بدهید. بگذارید تکثر خود را بروز دهد. قبل از اینکه با انقلاب آشنا شوم، برای من تکثر قابل هضم بود، بعد از اینکه با فضای انقلابی آشنا شدم نظرم تغییر کرد. وقتی تکثر میل به ایدئولوژی پیدا می‌کند، یک گروه حاکم می‌شود، یعنی ایدئولوژی در اختیار یک سبک زندگی خاص قرار می‌گیرد که آن سبک زندگی می‌خواهد خودش را تحمیل کند. یک واقعیت است. من تا قبل از اینکه این اتفاق برایم رخ دهد، شخصا با همه حرف می‌ز‌دم. تا اینکه گروهی حاکم شدند و دیگر نفهمیدم که زمانی که با زنی می‌خواهم حرف بزنم دقیقا باید چه کار کنم، نگاهش کنم یا نکنم. این‌طوری نبودیم و مشکلی هم نداشتیم. اجازه نمی‌دهند تکثرات طبیعی، فرهنگی و تاریخی ما بروز کند.

به لحاظ سیاسی نیز می‌بینیم که به تایید صلاحیت‌ها باز می‌گردد. این که چه کسانی تایید و چه کسانی رد صلاحیت می‌شوند. شورای نگهبان غالبا چه کسانی را تایید می‌کند؟ مشخص است که چه کسانی را تایید می‌کند! چرا این کارها را می‌کنیم. در مقامی نشستند که باید یک موضوع‌شناس نیز آنجا باشد، اما چه موضوع‌شناسی؟ کسی که فقیه است، موضوع‌شناس اقتصادی، سیاسی و اجتماعی نیست که شما شرط کاندیداتوری را می‌گویید که این ویژگی‌ها را داشته باشد. در همان بحث انتخابات ببینید که من آمار دارم هر زمان که کاندیداها در انتخابات متکثر بودند، حضور مردم نیز حداکثری بود
 
وزارت کشور وظیفه‌ای را در سال‌های گذشته بر دوش من گذاشت، من تمام انتخابات مجلس و ریاست‌جمهوری را بررسی کردم و روی منحنی بردم. هر وقت کاندیدا‌ها متکثر بودند، حضور مردم نیز حداکثری بوده است. چون مردم سلایق متفاوت دارند و سلایق متفاوت خود را باید در نمایندگان ببینند، زمانی که نبینند، طرد می‌‌شوند. بنابراین ما عملا به دست گروه‌های شناخته شده سیاسی و با قطبی‌شدگی کاذب، یک طردشدگی اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی و حتی طردشدگی علمی داریم. انسانی که به این گروه‌ها وابسته نیست و می‌خواهد وارد دانشگاه شود، سهمیه‌های بسیاری وجود دارد. این موارد از موضوعات مناظرات دانشجویی است، دانشجو نباید موضوعات کم‌رمق و بی‌رمق را انتخاب کند و بازی بخورد.

اتفاق اخیری که رخ داد، عقبه طردشدگی را دارد اما خود این اتفاق یک خشم شهری و یک شورش طردشدگی است و جنبش نیست. می‌تواند به جنبش برسد اما نیست. کتابی به نام خشم شهری و شورش طردشدگی وجود دارد، مطالعه این کتاب موردی و داده‌ای است، در هرجا که چنین اتفاقی افتاده است و فردی توسط پلیس به قتل رسیده است، مردم به خیابان آمده‌اند. در آمریکا، انگلیس، فرانسه سوئد یونان و... . برای مثال در یونان 200 بانک، 150 ماشین پلیس به آتش کشیده می‌‌شود و این خشم شهری است. این خشم شهری عقبه دارد و عقبه خشم شهری نظام سرمایه‌داری است. نظام اقتصادی ما چیست؟ بر پایه عدالت و توزیع عادلانه و متکثر می‌چرخد؟ این خشم شهری است که باید به آن دقت کرد
ما مفهومی به نام رابطه قدرت و مسئولیت داریم، هر کس قدرت دارد مسئولیت نیز دارد. قدرت بدون مسئولیت نداریم. چه در برابر اعمال و چه در برابر بی‌عملی‌اش. مسئولیت فوت مهسا امینی با کیست؟ کمیته و کمیسیون نمی‌خواهد. مگر ما می‌خواهیم ثابت کنیم که حتما ضربه مغزی خورده است؟ این خانم، 22 سال از خدا عمر گرفته بود، چرا به محض اینکه گشت ارشاد او را گرفت فوت کرد؟ این شوک روحی و روانی را چه کسی وارد کرد؟ مسئولیت آن با کیست؟ با پلیس است. گفتیم و مصاحبه کردیم اما دریغ از یک عذرخواهی. من بحث علمی کردم و بحث هیجانی نکردم، گفتم چرا قبل از اینکه گشت ارشاد به او گیر دهد داشت زندگی می‌کرد. بالاخره مریض بود و عمل جراحی داشت اما ربطی ندارد. در گزارشی که می‌دهند اصلا به این شوک روحی و روانی توجهی می‌کنند؟ نمی‌کنند. برای اینکه علوم انسانی جایی در کشور ندارد. کسی کار ندارد. روشنفکر را به‌عنوان حلقه واسط عرصه داغ اجتماعی و عرصه دانشگاه را از بین بردند. مناظرات تلویزیونی اکثرا با ژست خاص روشنفکری را از بین بردند. بنابراین این یک خشم شهری است و اسم آن را جنبش اجتماعی نگذاریم. جنبش اجتماعی، عقبه رهبری، عقبه تئوریک، عقبه ایدئولوژیک دارد. ما که نمی‌بینیم. ما نمی‌دانیم رهبری کیست و رهبری که باید عقبه تاریخی داشته باشد.

نکته دیگر این است، من از اینکه شنیدم اتفاق و اعتراض شهری وارد دانشگاه شده است، خوشحال شدم. خیلی خوشحال شدم. برای اولین‌بار می‌توانم شاهد این قضیه باشم که این علم و فرهنگ است که به سیاست و اقتصاد می‌انجامد و یک بستری برای شکل‌گیری جنبش دانشجویی جدیدی فراهم می‌شود. ما سابقه خوبی از جنبش‌های دانشجویی 16‌ آذر و 13‌ آبان، عدالتخواهی‌های دهه 70 و 80 داریم. که حالا نفهمیدند، آنها نیز جذب قدرت سیاسی شدند و اگر مستقل باقی می‌ماندند و کماکان روشنفکری می‌کردند و به‌جای اینکه ابژه مرگ شوند سوژه مرگ می‌شدند، ما الان دنبال ریشه‌یابی نبودیم. امیدوارم از دل مناظرات دانشجویی یک جنبش دانشجویی نوظهور شکل بگیرد و مطالبه‌گر طردشدگی‌ها به‌صورت منضبط و سامان‌یافته باشد. بداند و بشناسد. اگر به کف خیابان برویم و از مردم بپرسیم که چه می‌خواهند، باور کنید اکثرشان نمی‌دانند. اگر جنبش دانشجویی گذشته را نگاه کنیم می‌بینیم که چه شعارهایی داشتند. شعارهایی در ‌راستای استکبار‌ستیزی و عدالت‌خواهی بود. این چیست؟ من سال‌ها است می‌گویم که فضای کشور سیاست‌زده و امنیت‌زده است. زمانی که سیاست‌زده و امنیت‌زده شد، روی دیگر این سکه سیاست‌زدایی است. یعنی می‌خواهند دیگران سیاسی نشوند و ما فقط سیاسی باشیم. نتیجه آن لودگی است. زمانی که نخواهید جامعه سیاسی شود یعنی جذب سرگرمی‌ها شود. من زمانی در شورای صنف نمایش بودم، هر فیلم سیاسی را به تیر ممیزی گرفتار می‌کردند، اما هر فیلم لوده‌ای را سریعا امضا می‌کردند. شما این لودگی را کماکان در جوانان می‌بینید، در همین اعتراضات نیز قابل مشاهده است. من همان زمان گفتم زمانی که فضا را سیاست‌زدایی می‌کنید، جامعه واکنش نشان می‌دهد و می‌خواهد سیاسی شود. الان سیاسی شده است، اما هنوز آثار لودگی باقی مانده است. شما در این جنبش‌های اعتراضی نوعی لودگی نیز می‌بینید. چه معنی می‌دهد که دختران موها و روسری‌های خود را بردارند و تمام افتخارشان این باشد که غذای خود را در سلف پسران بخورند. این خواستگاه یک جنبش است؟ نه، این آثار سیاست‌زدایی حاکم است. این جوانان دست‌پرورده‌های خودمان هستند، دست‌پرورده سیاست‌های فرهنگی خودمان هستند که می‌خواستیم سیاسی نشوند. اما اجازه بدهیم این مورد در کوتاه‌مدت است و در بلند‌مدت بستر خود را پیدا می‌کند و به شعارهای حقیقی خودش باز می‌گردد. می‌آید و بار دیگر مطالبه‌گر مردم می‌شود، بار دیگر مطالبه‌گر طرد‌شدگان سیاسی می‌شود. اما باید صبر داشت و حلقه واسط این مورد همین جنبش دانشجویی است. امیدواریم بستری برای شکل‌گیری جنبش دانشجویی باشد. اگر جنبش دانشجویی بیاید، اتفاقات مبارکی می‌افتد

آخرین بحث درباره مناظرات است، شما ابتدا باید گفت‌وگو را بشناسید. گفت‌وگو مبانی فلسفی و معرفتی دارد. گفت‌وگو انواع و اقسام دارد. مبانی فلسفی و معرفتی گفت‌وگو این است. معرفت نسبی است اما داوری نسبی نیست. پس برای رسیدن به حقیقت معرفت ما نیاز به گفت‌وگو داریم. چون معرفت نسبی است، ممکن است معرفت من نیز خطا باشد. پس من بیش از اینکه بخواهم دیگری را قانع کنم؛ باید خود قانع شوم. همین الان ممکن است در مباحث من نیز خطا باشد. ما می‌نشینیم پشت میزی و گفت‌وگو می‌کنیم. گفت‌وگو دو قسم دارد، یکی گفت‌وگوی فلسفی و دیگری گفت‌وگوی اجتماعی است. دقت کنید که گفت‌وگوی فلسفی یک گفت‌وگوی پیش‌رونده است. گفت‌وگوی اجتماعی یک گفت‌وگوی درجازننده است. خوب است اما به هرحال گفت‌وگوی مطلوب گفت‌وگوی پیش‌رونده است. در گفت‌وگوی پیشرونده اختلافات و تفاوت‌ها روی میز می‌آید. من عضو شورای سیاستگذاری گفت‌وگوی ادیان هستم و این بحث را همیشه داریم که چرا شما گفت‌وگو را تنها براساس اشتراکات پیش می‌برید. این گفت‌وگوی اجتماعی است اما پیش‌رونده نیست و به‌نوعی یادآوری است. زمانی که نخبگان به تفاوت‌ها نپردازند، توده‌ها به دعوا می‌پردازند. وقتی رهبران شیعه و سنی بر سر تفاوت‌ها گفت‌وگو نکنند، اما اگر بزرگان شیعه و سنی بر سر اختلافات بحث کنند، داعشی به‌وجود نمی‌آید. پیش از انقلاب بزرگان مصر و قم بحث می‌کردند و حتی فتوا صادر می‌کردند که شیعه هم به‌عنوان یکی از مذاهب شناخته ‌شده است. اما الان تنها براساس اشتراکات گفت‌وگو می‌کنند که موردی ندارد. بنابراین ما یک گفت‌وگو می‌خواهیم
بحث دیگر این است که گفت‌وگو شرح هم دارد. یعنی کسانی که به مناظره می‌آیند ممکن است با دو شرح روبه‌رو شوند؛ یکی شرح قطع است و دیگری شرح سرکوب است. ممکن است کسی از قدرتی برخوردار باشد که قطع کند. فرد دیگری ممکن است سرکوب کند. در گفت‌وگوهایتان از فرمالیسم بپرهیزید. گفت‌وگو برای گفت‌وگو و رسیدن به قدرت و منزلت نیست، گفت‌وگو آداب و فرهنگی دارد و باید به آن گفت‌وگو تن داد. برخی می‌گویند که کرسی آزاد‌اندیشی و... است. عادت کردیم از هر نمدی کلاهی درست می‌کنیم و منزلتی و پرستیژی پیدا می‌کنیم. امیدوارم که گفت‌وگو برای گفت‌وگو نباشد و سازوکارهایی تعبیه شود که گفت‌وگو به عمل بینجامد.

 

 


منبع: بخشی از مصاحبه عماد افروغ در روزنامه فرهیختگان در تاریخ 4 آبان 1401