دکتر جواد افشار کهن

این انتظار به شکل فراگیری وجود دارد که جامعه‌شناسی نیز سهمی در تبیین مجموعه رویدادهای مرتبط با فقدان مهسا امینی بازی کند. روشن است که پرتو افکنی بر ابعاد و مولفه‌های متعدد و مکمل یا ضد ونقیض این موضوع می‌تواند همچنین توسط سایر پژوهشگران علوم اجتماعی (سیاست-روانشناسی-تاریخ-اقتصاد وغیره) دنبال شود.

در مواجهه با این موضوع یک سردرگمی یا ابهام وجود دارد که متاسفانه به درک نهایی از آن نیز تسری می‌یابد. من آشکارا سعی نمی‌کنم تا درکی بسته، کلی یا جامع از این رخداد ارائه کنم تا با همه رویدادهای قبلی و بعدی همخوان باشد. به جای آن تلاش من این است که تصویری لحظه‌ای از یک برآمدن، جوشش یا رخ‌دادگی را به نمایش بگذارم. خواننده خود می‌تواند میزان فایده‌مندی یا بی‌فایدگی این شیوه از نگرش به موضوع را ارزیابی کند.

ابهام را در سرلوحه یک بررسی قراردادن تا حد زیادی همچون بدل کردن یک فرایند به پرسش است که بدیهی بودگی یک وضعیت را هر چه بیشتر ازآن می زداید. من قضیه را این گونه صورت‌بندی می‌کنم: چگونه رخداد فقدان مهسا و رویدادهای زنجیره‌وار پس از آن می‌توانست رخ ندهد؟ این نحوه بررسی از جمله برای ما روشن می‌سازد که چگونه با انبوهی از متغیرها در سطوح مختلف مواجه هستیم که برهم انباشت آنها منجر به رخداد مورد نظر گردید. در صورت عدم وقوع رخداد مزبور، پرسش مرتبط بعدی این است: تکلیف مجموعه وسیعی از زمینه‌ها، برداشت‌ها، تاریخ‌ها و حافظه‌ها و احساس‌ها وهیجان‌ها و... که در فقدان متغیر/متغیرهای نهایی و تعین بخش که معطوف به وقوع رخداد مورد توجه ما هستند، به روی صحنه نیامدند و خاموش ماندند، چه می‌شود؟ در این پرسش دوم، ما اشاره به مجموعه‌ای از عوامل داریم که اگر رخداد مورد نظر ما روی نمی‌داد، در زیر پوست زندگی باقی می‌ماندند، توجه ما را کمتر جلب می‌کردند، و در نهایت، در گذر زمان صیقل می‌خوردند، تغییر شکل می‌دادند، پیوندهای معنادار جدیدی با مولفه‌های دیگر زندگی برقرار می‌کردند یا از آنها پیوند می‌بریدند و چه بسا برای همیشه فراموش می‌شدند/ قالب عوض می‌کردند/ سترون می‌ماندند/ و یا ترکیبی نوآورانه را در آینده به ما عرضه می‌کردند.

جامعه‌شناسی می‌تواند به شکل‌گیری فهمی کمک کند که در آن جریان‌های اجتماعی ویژگی‌های سیال شونده، جابجا شونده، ترکیبی، نوشونده و چند شکلی دارند. بخش بعدی این نوشته توضیحی درباره این ویژگی‌ها است:

الف) جریان اجتماعی بر خلاف واقعیت اجتماعی، تاریخ‌مندی رخداد را برجسته می‌سازد. تحلیل رخداد مورد نظر، بدون اشاره به رخدادهای دور و نزدیک آن، بستر وقوع آن و کنشگران شبکه‌ای، نابسنده است.

ب) سیال شوندگی اشاره به ماهیت غیر ساکن رخداد دارد: با برقراری هر نوع پیوندی میان این رخداد با رخداد/رخدادهای دیگر، و یا با پیوند بریدن آن از رخداد/رخدادهای دیگر، ما به رخداد شکل می‌دهیم و آن را در راستای خاصی جهت می‌بخشیم و یا باز می‌سازیم. رخداد نفوذ می‌کند در زندگی‌ها و شکل‌های تازه‌ای به قالب‌های کهنه می‌بخشد.

ج) جابجاشوندگی اشاره به قابلیت نفوذپذیری رخداد در سطوح مختلف دارد: رخداد مورد بحث فرو می‌غلتد در حصار یک اتفاق یا تعالی می‌یابد به بلندای یک جنبش یا آفرینش گفتمانی نو.

د) ترکیبی بودن یعنی به شکل جداگانه و منفرد نمی‌توان فهمی راه‌گشا را رخداد به دست داد: باید دست دراز کرد و وابسته به نیت یا هدف و قصدمندی تحلیل‌گر، از میان انبوه رخدادها یا متغیرها، یک یا چند مورد را برگزید و میان آنها پل زد و معنای هر یک را این گونه تولید کرد.

ه) نوشوندگی یعنی تحلیل باز است به روی زمان، مکان و هر چیز دیگر، و ما تحلیل نهایی نخواهیم داشت.

و) شکل فهم ما می‌تواند همدلانه، نقادانه، محافظه کارانه، مجادله آمیز و غیره باشد. فهم مورد اجماعی درباره رخداد به دست نخواهد آمد. جایگاه‌های ما در درون جامعه و زندگی آن چنان از همه تمایز یافته است که اشتراکات ما برای به دست دادن خوانشی مشابه از رخدادها، ناکامیاب‌اند. وقوع هر رخدادی موقعیت‌مندی‌ها را بیشتر تفکیک می‌کند.ی ک ابر رخداد، قادر است بر همه این افتراق‌ها پرده‌ای بیفکند. تا آن زمان ما همبسته‌ایم فقط در راستای یک متغیر و وضعیت و پس از آن فرو می‌پاشیم در دامن انبوهی از جهت‌گیری‌های ناهمسو.این وضعیت جامعه حاشیه‌ای است.

چند پرسش بیان می‌کنیم تا برخی جهت گیری‌های پژوهشی تازه را بتوانیم مرتبط با رخداد مورد نظر برجسته کنیم. این کار تمرینی است برای طرح‌واره‌ای ناظر به متفاوت و خاص دیدن رویداد:

- مرد ایرانی بخشی از جریان تبعیض جنسیتی عیله زنان است. مردان چگونه با این موضوع کنار آمده‌اند و به آن تداوم بخشیده‌اند؟

- قوانین حقوقی ناعادلانه چگونه تصویب و اجرا می‌شوند و به نظم اجتماعی تداوم می‌بخشند؟

- اجرای نادرست یا ناقص قوانین چگونه در میان سکوت نهادها و سازمان‌های رسمی و گروه‌های اجتماعی به عنوان امری بدیهی و غیرقابل اعتنا نگریسته می‌شود؟

- قومیت‌ها چگونه فاقد وزن و اعتبار و جایگاه در نظام حقوقی و اجتماعی و سیاسی می‌شوند؟

- تکوین فرایند حل مسائل اجتماعی چگونه در مرحله ابتدایی آن متوقف باقی مانده است و خشونت چگونه راه‌حل نهایی همه مسائل پنداشته می‌شود؟

- چه دامنه‌ای از مسائل و مشکلات حل ناشده باید به سکوت نادیده گرفته شوند تا با بروز حادثه‌ای، چنین خشم گسترده‌ای شعله‌ور شود؟

- چه گستره‌ای از نظام باور و اعتقاد باید دست نخورده باقی بماند تا موجب زحمت جمعی تجدید نظر و بازخوانی نو قرارنگیرد؟

- اگر سفر خانواده گی مهسا به تهران انجام نمی‌شد چه حجمی از مقولات در بطن جریان‌مندی رخداد اجتماعی ساکت و رها شده باقی می‌ماند؟

جامعه شناسی سه مرحله را در مواجهه با رخدادها شکل می دهد: الف-کشف (مشاهده- به رسمیت‌شناسی و معرفی رخداد). ب- بازسازی آن به زبان جامعه‌شناسانه و روایت آن براساس بینش‌ها و رویکردهای جامعه‌شناختی. ج- آفرینشگری و به کارگیری رخداد در جهت تقویت/تضعیف رخدادهایی در آینده.

یک دستور کار پژوهشی در ارتباط با موضوع این نوشتار، سویه‌های سیاسی برجسته شده را کم رنگ می‌کند تا سویه‌هایی سیاسی‌تر را جایگزین سازد. سیاست اول اشاره به نهاد رسمی سیاست و دولت در ادبیات علوم سیاسی دارد و ساز و برگ به کرسی نشسته سیاسی را مدنظر قرار می‌دهد. سیاست دوم بر بنیان‌های اجتماعی سیاست تکیه دارد، سیاستی از جنس تدبیر برای زندگی روزمره و جاری در ذهن و واقعیت‌های خرد و قابل لمس. براین اساس، رخداد مورد بحث چنین قابل صورت بندی است:

- مواجهه سیاست با بدن‌های نافرم، نابهنجار، معترض، و نمادین.

- لحظه بیدارباش به ناخودآگاهی که مجرایی برای نمایش یا بیان خود نمی یافت.

- واکنشی در برابر آینده‌ای که در هر گام تیره‌تر می‌شود.

- ترسیم مجدد مرزهای زندگی .

- تاکید بر تمایز نوجوانی و جوانی به مثابه یک هویت.

- تمرین کنشگری در فضای نادیده انگاری .

- عبور دادن امر شخصی به قلمرو امر جمعی.

-  شکل بخشیدن به جبهه‌ای غیر سیاسی(به معنای اول آن) دربرابر سیاست وتاکید بر سیاست (به معنای دوم آن).

- فرا روی از مرزهای کنشگری سیاسی به بن بست رسیده و ارائه ابتکار ونوآوری در این زمینه.

- حرکت به سوی حذف همه مرز بندی‌های جنسیتی مرسوم و پذیرش پیامدهای دامنه دار آن در زندگی اجتماعی.

- ناامید سازی همه جریان‌ها و تمایلات سیاسی از این که بتوانند نمایندگی این گروه‌بندی جدید اجتماعی را برعهده گیرند.

- تغییر جایگاه گروه بندی جدید از مطیع و دنباله رو به موقعیتی که دیگرگروه‌ها را به پیروی خود فرا می‌خواند.

- ایجاد فضایی اجتماعی برای پذیرش یک سبک زندگی جدید و متفاوت و زمینه سازی برای به رسمیت شناسی آن.

-  عبور ازموقعیت تماشاگری به کنشگری.

- نشان دادن افق‌هایی از دنیایی"دیگر"و"نو" که شبیه هیچ چیز و هیچ کس نیست.

- آن چه پدیدار شد، نه فقط با نهاد رسمی سیاست فاصله‌گذاری کرد بلکه با نسل‌ها و گروه‌های اجتماعی دیگر نیز خود را تمایز بخشید. فروکاستن آن به حرکتی صرفاً سیاسی، نوعی تقلیل گرایی شدید است.

- هر بار با خیزشی، همگان تکانی می‌خورند. خواب آلودگانیم. جامعه فاقد علوم انسانی، جامعه فاقد روایت‌گر و آفرینش‌گر است.زمزمه‌ها ناشنیده می‌ماند و در هنگامه تبدیل شدن‌شان به صداهای مهیب، همگان بهت زده می‌شویم. ما به آب نیاز داریم برای تداوم زنده ماندن‌مان. به علوم انسانی نیازمندیم برای ادامه زندگی. تحقیر جایگاه این علوم در شکل‌های مختلف، از گذشته تا به امروز، زندگی اجتماعی را پر زحمت و بی‌روح کرده است. حوزه‌های مختلف علوم انسانی کاوش‌گر بخش‌های متفاوت جان زندگی اجتماعی‌اند. بدون ادبیات، بدون علم سیاست، بدون روانشناسی، بدون اقتصاد، بدون هنر، و نیز بدون داشتن و بر صدر نشاندن سایر علوم انسانی، ما گنگ می‌مانیم، محو می‌شویم، نادیده می‌مانیم. علوم انسانی خود زندگی هستند. به زندگی دوباره درود بفرستیم و خوشامد گوی آن باشیم.