گزارش نشست ها

نشست «بایدها و نبایدهای حذف اعدام از مجازات­های مربوط به مواد مخدر» روز دوشنبه 26 بهمن ماه 1394 توسط گروه جامعه­ شناسی حقوق انجمن جامعه شناسی در محل سالن جلسات این انجمن برگزار گردید. در این نشست، مهندس عباس عبدی (مدیر گروه)، دکتر محمد فرجیها (استاد دانشگاه تربیت مدرس در رشته حقوق جزا و جرم­ شناسی) و دکتر علی شفیعی (دکترای تخصصی مطالعات اعتیاد و رییس دفتر پیشگیری از آسیب­های اعتیاد ستاد مبارزه با مواد مخدر) بحث خود را ارائه کردند. پس از آن، حضار در ارتباط با مباحث مطرح شده، به تبادل نظر پرداختند.

در ابتدا مهندس عبدی، مقدماتی در ارتباط با معرفی گروه جامعه ­شناسی حقوق و موضوع جلسه ذکر نمود و به اهمیت مسئله حقوق بویژه برای جامعه اشاره کرد. او تاکید کرد: علیرغم اهمیت بسیار زیاد مسئله حقوق توجه چندانی نه از سوی جامعه شناسان و نه از سوی حقوق دانان به بحث جامعه ­شناسی حقوق نشده است.

سپس دکتر شفیعی از منظر مطالعات اعتیاد، جوانب مختلف مساله اعتیاد را در ارتباط با مجازات اعدام را مطرح کرد و گفت: مفرضات اشتباهی در مورد اعتیاد به مواد مخدر در کشور ما وجود دارد که منجر به سیاست­ گذاری­های نه چندان مناسبی گردیده است. به عنوان مثال، متاآمفتامین (شیشه) یک ماده محرک است و نه ماده مخدر و دیگر آن که عوارضی را که ما عموماً برای مصرف این مواد تصور می‌کنیم (مانند توهم زدن و اقدامات ضداجتماعی) نه به دلیل صرف مصرف این مواد بلکه به دلیل ناخالص بودن مواد در دسترس در ایران است که توسط گروه­ های ذینفع تولید می­شود. یکی دیگر از این مفروضات این است که تقبیح مواد مخدر و محرک و جرم ­انگاری آن­ها چندان با پیامدهای آن متناسب نیست. نوشیدنی­ های الکلی که قبح به مراتب کمتری نسبت به سایر مواد در منظر عموم دارند بیشترین آثار مخرب اجتماعی را نسبت به سایر مواد دارند حال آن که ماده­ ای مثل متاآمفتامین تاثیرات مخرب اجتماعی بسیار کمتری از نوشیدنی­ های الکلی دارد. مصرف مواد یک پدیده­ چند وجهی است و مطالعات اعتیاد آمده تا این پدیده را در تمامیت آن مورد بررسی قرار دهد. یکی از این وجوه مهم که تاکنون مغفول مانده، جنبه­ اجتماعی است. به عنوان مثال، از عوامل تاثیر گذار مهمی که در نحوه زیست یک فرد معتاد موثر است متغیر حمایت اجتماعی است. برخی ساختارهای مغز فردی که سوء مصرف مواد دارد، با افزایش میزان مصرف مواد به تدریج تخریب می­گردد و رفار موادجویانه ­اش تشدید می­شود و این رفتار منجر به چالش­ های جدید فرد با خانواده و جامعه و محیط کار می­گردد و بدین ترتیب حمایت اجتماعی را از دست می­دهد. به همین دلیل در جهان از مفاهیمی چون مصرف مسئولانه نام برده ­اند که به جای خود اعتیاد، متوجه رفتارهای اعتیادی (مانند رانندگی پس از مصرف مواد) می‌شود. حتی رویکرد دادگاه درمان ­مدار امروزه مطرح شده که طبق آن، جرایمی که بواسطه اعتیاد رخ داده، به جای مجازات زندان قاضی این اختیار را به فرد می­دهد که به جای تحمل زندان، بخشی از مجازاتش را در قالب درمان بگذراند.

بنابراین وقتی ما با پدیده پیچیده ­ای مثل اعتیاد مواجه هستیم، نگاه جدیدی به مساله اعتیاد لازم است تا به جای برخورد کیفری با این پدیده، در ارتباط با سیاست­ های مقابله با تولید، توزیع و مصرف مواد تجدید نظر صورت گیرد. این که ما موفق نشده­ایم اعتیاد را کنترل بکنیم و مجازات­ هایی چون اعدام و .... کارآمدی لازم را نداشته باشند، از یک جهت ممکن است بدین سبب باشد که ما این پدیده را به صورت درست نشناخته ­ایم. باید دانست که جرم­ انگاری­ های متعدد مواد مخدر سبب خواهد شد که روش ­های غیررسمی و بدون کنترل برای دسترسی به آن وجود خواهد داشت. در واقع ما با پدیده اعتیاد مقابله نمی­کنیم، بلکه با اجزای آن مثل مصرف کننده و تولیدکننده آن مقابله می‌کنیم و همین هم هست که توفیقی در و پیشگیری از آن پیدا نمی­کنیم.

در ادامه دکتر فرجیها تشکیل و فعال ­سازی گروه جامعه ­شناسی حقوق را به فال نیک گرفت و اظهار امیدواری کرد که این گروه بتواند به فعالیت خود به صورت جدی ادامه دهد.

او گفت: ما با قاچاق مواد مخدر مواجه هستیم که پدیده­ ای چندوجهی است که باید از دیدگاه­ های مختلف به آن پرداخته شود. این بحث­ها ضرورت مطالعات بین رشته ­ای را نشان می­دهد. در واقع ما با پدیده ­هایی اجتماعی مواجه هستیم که حقوق دانان به تنهایی و جامعه­ شناسان نیز به تنهایی نمی ­توانند آنها را درک کنند و برای حوزه سیاست­ گذاری راهکار ارائه دهند. ما پژوهش­ های کافی در این حوزه نداریم که بتوانیم به حوزه اجرا، راهکارهایی ارائه دهیم.

اولین نکته در رابطه با موضوع جلسه این است که ادبیات موجود در خصوص اعدام و اثربخشی اعدام در زمینه مواد مخدر و کسانی که مقامات سیاست جنایی هستند، این است که این گفتمان مبتنی بر یافته­ های علمی نیست. وقتی ما می­ گوییم اعدام اثربخشی نداشته، اولین سوال این است که اثربخشی یعنی چه؟ اول باید بدانیم که اثربخشی یعنی میزان دستیابی به اهداف، پس اول باید هدف روشنی وجود داشته باشد؛ پس اولین مسئله این است که مجازات­ های ما براساس هدف روشنی اعمال نمی­شود. وقتی ما می­گوییم اعدام ­های ما ناموفق بوده است پس باید آن را حدف کنیم، یعنی چه؟ برچه اساسی می­توان گفت ما ناموفق بودیم؟ پس لازم است اول هدف را تعریف کنیم. بحث دیگر این است که می­گویند ما باید احکام کیفری دیگری با بازدهی بیشتری داشته باشیم. آیا با تغییر مجازات اعدام به حبس ابد ما به بازدهی بیشتری رسیده ­ایم؟ درست است که یکی از اهداف مجازات بازدارندگی است؛ ولی من فکر نمی­کنم که هیچ نظریه ای در کیفرشناسی داشته باشیم که بگوید تبدیل مجازات اعدام به حبس ابد سبب بازدارندگی بیشتری می­شود. نه، اینطور نیست.

وی افزود: موضوع دیگر که خیلی بزرگنمایی شده است، رابطه اعتیاد با جرائم و آسیب ­های مختلف است. دائما اصرار بر این است که بگویند هشتاد درصد محکومان ما مربوط به جرائم مواد مخدر است. حالا یکی باید بگوید جرم مواد مخدر اصلاً یعنی چه؟ من اگر سارق مسلح بودم و قتل کردم و دو گرم مواد مخدر داشتم باز هم مجرم مواد مخدری می­شوم؟ مشخص نیست این گفتمان چرا اینقدر پرطرفدار است. یک سری پیش فرض ­ها و پیش­داروی­ هایی در این فضا وجود دارد که کار ما را به عنوان محقق سخت می­کند.

استاد دانشگاه تربیت مدرس ادامه داد: اما چه شد که بحث جایگزینی مجازات اعدام با حبس ابد در رابطه با مواد مخدر مطرح شد؟ چند عامل به صورت تیتروار اشاره می­شود: اولین نکته در رابطه با زیر سوال رفتن مجازات اعدام مطرح شد، مبتنی بودن مجازات اعدام بر رویکرد انتخاب عقلانی است. اصرار بر این است که قاچاقچیان سود و زیان می­کنند و سپس تصمیم می­ گیرند که دست به عمل مجرمانه بزنند؛ در صورتی که اصلا اینطور نیست، یافته­ های پژوهشی نشان می­دهد که به هیچ وجه اینطور نیست، مواردی بوده است که برای پانصد هزار تومان قاچاق کرده است و جان خود را در معرض خطر قرار داده است. دومین نکته ­ای که این بستر راه فراهم کرده است این است که قضات دادگاه­ های انقلاب از اعدام طفره می­ روند؛ آنها مثلاً مبنا را سی گرم هروئین برای اعدام قرار نمی­ دهند، آنها کاملاً عینی و انضمامی تصمیم­ گیری می­کنند. این طفره قضایی را که هم می­توان به فال نیک گرفت و هم اینکه قانون ­گذار در فضایی انتزاعی قانون گذاشته است که قاضی آن را منصفانه نمی ­داند. سومین نکته در رابطه با موضوع ما این است که معمولاً کسانی که اعدام می­ شود فقیرترین و بی کس و کارترین هستند. وکلا می ­توانند با صرف مبلغی اعدام را به حبس ابد تبدیل کنند. این که افراد فقیر بیشتر اعدام می ­شوند در جریان یافته­ های پژوهشی بدست آمده است. نکته بعدی اینکه از نظر علما نیز ما مجوزی برای اعدام افراد مرتبط با بحث مواد مخدر نداریم؛ یعنی به نوعی گفتمان حوزوی، گفتمان دانشگاهی را حمایت می­کند. بحث دیگر که دارای اهمیت است، فشارهای بین ­المللی در رابطه با حقوق بشر است که با چالش­ های بسیاری رو به رو است. یکی از این چالش­ ها این است که نهادهای مسئول برخورد با قاچاق مواد مخدر در این رابطه نگران هستند که اگر اعدام حذف شود چه خواهد شد؛ چالش دیگر نیز افزایش جمعیت کیفری زندان ­ها خواهد بود؛ چالش دیگر این است که بسیاری از حبس­ ها عفو می­خورند و این نیز چیزی است که نگران کننده است. نکته آخر اینکه طرح این موضوع از طرف برخی نمایندگان مجلس یک فضایی را ایجاد کرده است که شما نمی ­دانید که چه خواهد شد؟ واقعیت این است که نهادهای دانشگاهی و پژوهشی به این جمع ­بندی نرسیده ­اند که باید اعدام حذف شود. در این زمینه یک خلاء وجود دارد که باید به آن پرداخته شود.

در ادامه دکتر سیدحسن حسینی نیز سخنرانی کرد و گفت: کشتار درمانی و گفتار درمانی راه حلی برای مسائل اجتماعی نیستند و از این دو راه کنترل نمی­ شوند و تخفیف نمی­یابند. مواد مخدر و اعتیاد و قاچاق آن یکی از مسائلی بوده است که از طریق کشتار درمانی با آن برخورد شده است. یکی از کلیشه­ هایی که در رابطه با مواد مخدر وجود داشت از اول انقلاب این است که اینها محصول سیاست­ های آمریکایی هستند و این به بحران دامن زده است. یک بحث فرهنگی هم این است که یکی از فرضیات من این است که ما به لحاظ فرهنگی یک کشور مشروب خور هستیم. ما یکی از بزرگ­ ترین مصرف کنندگان مشروبات الکلی در جهان هستیم. بنابراین با توجه به این موضوع باید به آن پرداخته شود.

در پایان مهندس عبدی در جمع بندی مباحث جلسه به این موضوع اشاره کرد که اصل مشکل در فلسفه مجازات است و خاطر نشان ساخت: اگر به مجازات از منظر کانت نگاه کنیم خواهد گفت که فلسفه مجازات «استحقاق» است. اگر پوزیتویستی نگاه کنیم می­گوید که ما مجازات می­کنیم تا تکرار نشود و از این طریق کاهش یابد. فلسفه دیگر دورکیمی است، این است که مجازات برای تسکین وجدان عمومی صورت می­گیرد. فلسفه دیگر نیز فلسفه الهی است که می­گوید خدا گفته است باید مجازات کرد، پس مجازات می­کنیم. اینها همگی با هم در ایران ترکیب شده است و این آسیب ­زا است. بنابراین اگر ما براساس فلسفه پوزیتویستی و با هدف کاهش و جلوگیری از تکرار مثلا دست دزد را قطع کردیم که کسی جرائت نداشته باشد این کار راانجام دهد باید به آن پایبند بدانیم. ولی در ایران وقتی مثلا این کار انجام می­شود و بعد در عمل می ­بینیم که سرقت کاهش نیافت، پای ادعاهای خود نمی ­مانیم. این که ما در ایران به تبعات فلسفه مجازات خود ملتزم نیستیم بدترین چیز است. علت هم این است که نظام حقوقی ایران فاقد فلسفه است. هر بخشی از حقوق ایران از فلسفه ­های مختلفی تبعیت می­کند. مشکل دیگری که در زمینه مجازات­ ها وجود دارد غیبت نگاه اقتصادی است. مثلاً شما وقتی که تعرفه را بالا می ­برید، دستور قاچاق را می­دهید. در مورد مواد مخدر نیز همین مشکل وجود دارد. جامع ه­شناسی حقوق بیشترین کمکی که می­کند، نشان دادن فلسفه­ های حقوق مختلف، و بیان امکان یا عدم امکان تلفیق آنها خواهد بود.

12اولین نشست کارگروه جامعه شناسی حقوق در سالن کنفرانس انجمن جامعه شناسی ایران با موضوع «جامعه شناسی حقوق در ایران ؛اهمیت و مسائل » در تاریخ 9 اردیبهشت ماه 93 از ساعت 15 تا 17 تشکیل شد.

در ابتدای این جلسه مهندس عبدی ضمن سخنانی به تشریح مسایل و ارتباط جامعه و حقوق در ایران پرداخته و اهمیت مطالعات جامعه شناسی حقوق در ایران را به دلیل ساختار جامعه ایران و نظام حقوقی و قضایی آن تشریح کرد. از نظر وی مسئله اصلی جامعه شناسی حقوق در ایران جانیفتادن این رشته علمی است که خود معلول عواملی است از جمله:

- بی اطلاعی یا بی‌توجهی اغلب جامعه شناسان ایرانی به منطق حقوق و بی اطلاعی یا بی توجهی اغلب حقوقدانان ایرانی به منطق جامعه شناسی.

- منشاء متفاوت حقوق و جامعه شناسی؛ بدین صورت که جامعه شناسی علمی کاملا غربی و وارداتی به جامعه ایران است اما حقوق جدید علیرغم اینکه خاستگاه غربی دارد به دلیل هم سنخی با فقه و مباحث فقهی در ایران چندان غریبه و نامانوس نیست.

- فقدان حاکمیت قانون؛ که همین مسئله قانون را بلا موضوع می کند. مردم به این درک و احساس رسیده‌اند که قانون فصل الخطاب تنازعات نیست و می توان قانون را دور زد. قانون در ایران بجز مواردی که همچون قانون مدنی شامل خانواده، ارث، وصیت، و..... چنین وضعی را دارد و از فقدان حاکمیت در رنج بوده است.

از نظر وی غلبه نگاه خاص به فقه به عنوان مبنای قانون و این تصور که این مبنا خود کفا و ثابت و نسبتا مقدس است عامل شکل نگرفتن جامعه شناسی حقوق در ایران است. در حالی که شکل گیری جامعه شناسی حقوق می تواند به کارآمدی فقه نیز کمک رسان باشد. وی در ادامه و در جهت تایید ادعای خود چند نمونه را مورد بررسی قرارداد.

برخورد عملی متولیان فقه با مسایل اجتماعی یکدست نیست. مثلا برخوردی که فقه با مسئله ربا دارد متفاوت است با برخوردش با مسئله ای چون حجاب. ربا مسئله ای است که در قرآن کریم به صراحت نهی شده و رباخوار را محارب با خدا شمرده است ولی این مسئله در عمل به مسئله‌ای غیر مهم تبدیل شده که می توان آن را با توجه به ضرورتهای روز نادیده گرفت و عملا هم چنین شده است. اما حجاب وضع کاملا متفاوت و حتی متضادی دارد. نمونه‌های دیگری هم مثل ربا؛ در قانون مجازات اسلامی است که اجرای آنها متناسب با شرایط روز جامعه و جهان، غالبا دچار تخفیف و تغلیظ می شود، از جمله قصاص عضو یا سنگسار یا سن کیفری. بررسی ماهوی و علتی این برخورد دو گانه یکی از حوزه های مطالعاتی جامعه شناسی حقوق است. نکته دیگری آن است که احکام فقهی را تابع مصالح و مفاسد دانسته اند بدون این که به اندازه کافی آن را تدقیق کنند. پرسشی که در این جا پیش می آید آن است که معیار تشخیص مصالح و مفاسد چیست و کیست؟ اگر معیارها همان شرایط اقلیمی و اجتماعی جزیره العرب در صدر اسلام باشد (که غالبا اینگونه است) ما دچار تعمیم ناروا شده ایم و شرایط یک جامعه با ساختار عشیره ای قبیله ای را مبنای تصمیم گیری برای جوامع امروز قرار داده ایم و این چیزی جز شکل‌گرایی نیست . البته در اینجا باید محدودیت‌ها و مضایق استخراج احکام از منابع چهارگانه اجتهادـ که عملا به دو منبع تقلیل یافته و البته خود مبحثی است مطول- را نیز لحاظ کرد. هر دو این مباحث قابلیت بررسی در جامعه شناسی حقوق را داشته و این علم متکفل بررسی آنهاست.

- شکل‌گرایی (صوری اندیشی) در حقوق ایران از دیگر مسانل مبتلابه حقوق ماست. مثلا اگر 600 یا 700 ماده قانون مجازات اسلامی موجود بررسی میدانی شود معلوم خواهد شد که اندکی از آنها مستند صدور آراء قضات بوده است. بسیاری از این مواد سالب به انتفاء موضوع‌اند ولی در قانون مجازات آمده اند، چرا؟ چون جامعه در گذشته مبتلابه آنها بوده و در فقه آمده است.

- مسئله دیگر اصل فردی و شخصی بودن مجازات است (یعنی مجازات فردی است و صرفا حق بزدیده یا ورثه او است) که این قاعده متناسب با ساختار اجتماعی و فرهنگی جوامع گذشته بوده و نهادی چون "دادگستری شخصی" ضمانت اجرای آن بوده است تعلیمات دینی و تشریعات فقهی نیز ضابطه ‌مند نمودن همین چارچوب بوده است اما ساختار اجتماعی و فرهنگی کشور ما بلکه غالب کشورهای اسلامی امروزه دستخوش دگرگونی های شگرفی شده و به اصطلاح «امروزی» شده‌اند ساختار قضایی جامعه ما هم نهاد دادگستری شخصی را رد کرده و مردم را ملزم به پی گیری حقوق ادعایی خود از طریق مراجع رسمی نموده است و کلیت جامعه و نه فقط یزه‌دیده نسبت به جرم حساسیت دارند و خواهان مجازات مجرم هستند. اما پارادایم «فردی و شخصی بودن مجازاتها» همچنان در ذهن و ضمیر قانون‌گذاران و مجریان و ناظران آن جولان می‌دهد. مشکل اصلی ناشی از این تاخر فرهنگی عقب ماندن ازروند تغیر ماهیت جرم است. امروزه ماهیت فردی جرائم به نفع ماهیت اجتماعی آن رنگ باخته است. وقوع قتلی در خوزستان افکار عمومی خراسانی ها را به درد می‌آورد. و تجاوز به عنفی در تهران خاطر بوشهر ها را ازار می دهد. علی رغم این وضع مجازات یا بخشش جرایم در دست بزه دیده و ورثه او است و به تبع آن قاضی ملتزم به تبعیت از این خواست است. حال آنکه جرم مفهومی اجتماعی است و مجازات اجتماعی را می طلبد. این مسئله غیر ازجنبه عمومی جرم است که در قانون آمده است که آن هم در موارد زیادی تابع رضایت شخص بزدیده بوده و رضایتش موجبات تخفیف مجازات شده و می شود.

- نادیده گرفتن منطق اجتماعی در تدوین قوانین از دیگر موارد است. این مسئله سبب مهجوریت و بلا استفاده ماندن پاره ای از قوانین شده است. این در حالیست که هر جا منطق و خواست اجتماعی در مسئله‌ای برجسته شده و به دلایلی فشار اجتماعی داخلی یا بین المللی را در پشت سر خود جمع کرده است برای حل مسئله به قاعده ناشناخته «وهن اسلام» پناه برده‌‌اند تا از این طریق قانون را تغییر دهند در حالی که چنین منطقی پذیرفتنی نیست زیرا چگونه ممکن است قاعده‌ای خواست و نص اسلام باشد و در عین حال اجرایش موجب وهن آن؟ مشاهده این رفتار در حوزه مجازات اسلامی حدیثی مکرر شده است. ماجرای نحوه استدلال در باره ضرورت تصویب قانون کار در دهه 60 مورد دیگری است که از شکنندگی ایده‌های فرم گرا در برابر پتک سخت و سنگین واقعیت های اجتماعی حکایت می‌کند.

موارد گفته شده نشان می دهد که فرم گرایی (اصالت صورت و ظاهر نه محتوی) در همه بدنه جامعه حقوقی اعم از تشکیلات حقوقی و یا مواد قانونی آن‌ را تبدیل به مسئله اول حقوق ایران نموده است. این در حالیست که می توان با اندکی تفهم جامعه شناسانه بسیاری از بن بست های تئوریک و تقابل های غیر ضرور در این زمینه را رفع و حل کرد.

- یکی از حوزه هایی که به شدت دچار تحجر حقوقی است نهاد حقوقی خانواده است. این در حالیست که از نظر اسلامی خانواده بر مبنای «عقد» شکل گرفته است. و می دانیم که «العقود تابعه للقصود» و از این نظر هر نوع ساختاری را بر عقد ازدواج می‌توان قابل تصور دید اما این بار در عمل و از موضع پدرسالارنه مانع از تحول حقوقی می‌شوند. مورد متفاوت اما مرتبط دیگر، بحث ارث است. خانواده ها از گذشته با تعبیه سازوکارهایی عرفی سعی می‌کردند ضمن رعایت نسبی عدالت، کیان خانواده را در مسئله تقسیم ارث مطابق با معیارهای جاری خود مورد مناقشه قرار ندهند. نمونه تاریخی این سازوکارها را می‌توان در برخی از عشایر یافت که با پرداخت سهم دختر هنگام ازدواج اجازه نمی‌دادند که کار به تقسیم شرعی ارث بر مبنای 2 و 1 بکشد. و اگر دختری در پی کسب ارث قانونی خود اقدام می‌کرد موجب درگیری درون خانواده بود و لذا کمتر دختر خانواده‌ای هم یافت شده است که ادعای ارث کند. اکنون نیز شاهدیم که به دلیل وقوع برخی تحولات خانواده‌ها این نوع تقسیم 2 و 1 را مناسب نمی‌دانند و در حیات مورث سهم الارث ها را به صوری چون بیع و هبه و... تعیین می کنند.

- آیین دادرسی اعم از کیفری یا حقوقی عرصه دیگری است که شایسته بررسی جامعه شناسی حقوق است. مسئله ای چون سن بلوغ قانونی که می تواند برای دختری نه ساله ملاک تعین مجازات شود ولی همو تا سن 18 سالگی اهلیت معامله و تمتع را ندارد از عجایب قانونی در ایران است.

- مورد دیگر ادله اثبات دعوی است که مهمترینش «اقرار» است و شهادت. حال آنکه امروز ادله‌های تکنیکالی چون آزمایش‌های پزشکی و دلایل جرم شناسانه دست کم به همان اندازه متقن هستند. امری که در نظام حقوقی ما به نسبت مغفول واقع شده است.

مهندس عبدی در جمع بندی بحث خود گفت: نکات پیش گفته اعم از مباحث نظری یا وموارد مصداقی و فارغ از صحت و سقم ویا وارد بودن یا نبودن آنها بیانگر اهمیت یک علم هستنند و آن جامعه شناسی حقوق است. این مطالعات باید در محافل علمی تبدیل به موضوعی برای بحث استادان و دانشجویان شده ونتایج آن در مجامع تقنینی و اجرایی و نظارتی نیز لحاظ شود.

13سخنران دیگر جلسه دکتر نجفی، از اعضای هیات علمی دپارتمان حقوق دانشگاه شهید بهشتی بود. او ضمن موافقت اجمالی با نظرات بیان شده چند نکته را با تاکید بر حقوق کیفری اضافه کرد.

- در مسئله قتل عمد ما با دو نوع قتل روبرو هستیم قتل با سبق (با برنامه ریزی قبلی) و قتل ناگهانی. در قانون مجازات هر دو حکم واحد دارند در حالیکه در قوانین موضوعه جوامع حکم قتل با سبق غلیظ تر و شدیدتر است.

- دکتر نجفی در پاسخ به پرسش «چرا جامعه شناسی حقوق در ایران پا نگرفته است؟» توضیح داد که:

- اولا باید بین جامعه شناسی حقوقی وجامعه شناسی حقوق تفکیک قائل شد. جامعه شناسی حقوقی متکفل بررسی نهادهای حقوقی است حال آنکه جامعه شناسی حقوق مطالعه نهادهای حقوقی و به تبع آن نهادهای اجتماعی را بر عهده دارد. مثلا موضوعی چون طلاق در حوزه جامعه شناسی حقوقی از جهتی حقوقی آن بررسی می شود حال آنکه طلاق در جامعه شناسی حقوق ابتدا به عنوان پدیده ای اجتماعی ریشه یابی شده و آنگاه نسبت مطالعات حقوقی با این ریشه‌های اجتماعی بررسی می شود. لذا در ایران می توان از وجود جامعه شناسی حقوقی سخن گفت ولی مطالعات جامعه شناسی حقوق وجود ندارد. در حالیکه جامعه شناسی حقوق شایسته مطالعه است.

- ثانیا: ما در دانشگاه هایمان متخصصین این رشته را نداشته و پرورش هم نمی‌دهیم. اگر چه در رشته های مشابه چون جرم شناسی رشدی اندکی داشته ایم. در کشورهای توسعه یافته حقوق دانان حقوق می دانند ولی در عوض مطالعات تئوریک بیشتر بر روی حقوق محکمه و قضا متمرکز می شوند.

- ثالثا: در دپارتمان های جامعه شناسی درسی به نام جامعه شناسی حقوق نداریم و در دپارتمانهای حقوق هم با وجود پیش بینی این درس در دو واحد عملا در حاشیه قرار گرفته و معمولا برای پر کردن ساعات تدریس اساتید استفاده می شود.

- رابعا: برای جامعه شناسان حقوق و یا حقوقدانان با گرایش جامعه شناسی هیچ گونه ردیف شغلی تعریف نشده است حتی برای تخصص‌هایی مشابه چون جرم شناسی. امروزه نه در مجلس نه در قوه قضائیه نه در سازمان زندانها و نه در پلیس هیچ ردیف شغلی برای این تخصص ها وجود ندارد. این امر خود موجب بی رغبتی دانشجویان به این گرایش های بین رشته ای ولی ضروری شده است.

- در تعریض به نظر آقای عبدی باید گفته شود که حقوق ایران هم منشا کاملا غربی دارد شاهد مدعا هم کمک مستشاران فرانسوی در تاسیس مدرسه سیاسی در دوران قاجار است که خود طلیعه ورود علم حقوق به ایران است.

در جمع بندی باید گفت قانون امری ست دولت ساخته که اگر به استلزامات اجتماعی آن که در جامعه شناسی حقوق بحث می شود پرداخته نشود همچنان دولتی خواهد ماند. نامتناسب بودن قوانین با ساختار اجتماعی، قدیمی بودن آنها و موادی از این دست می تواند نه تنها قانون را از حیز انتفاع خارج کند بلکه می تواند آن را به ضد خود تبدیل کند همچون قانون معافیت فرزند ذکور خانواده‌های طلاق که موجب چه تالی های فاسدی شد و....در حقوق کیفری این مسائل شدیدتر حس می شود زیرا حساسیت جامعه در تعقیب عدالت کیفری بیشتر از دیگر حوزه‌های قانون است.

خسرو منصوریان پیشکسوت فعالیتهای سازمان های غیر دولتی در ایران و مؤسس گروه احیا( انجمن حمایت و یاری آسیب دیدگان اجتماعی و انجمن توانیاب)

نشست روایت کنشگری و تجربه های زیسته مدنی (3) در تاریخ 23 بهمن 1402 ساعت 15 بصورت حضوری در مؤسسه احیا توسط گروه جامعه شناسی مردم مدار برگزار گردید.

در این نشست خسرو منصوریان پیشکسوت فعالیتهای سازمان های غیر دولتی در ایران و مؤسس گروه احیا حضور داشتند و دبیری برنامه بعهده شهره مجمع دبیر گروه جامعه شناسی مردم مدار بود.

خسرو منصوریان پایه گذار مددکاری در دانشگاه تهران و موسس اولین مهدکودک در 55 سال پیش بوده است. او همراه با همسرش (که ایشان هم مددکاری خوانده اند) از دوره کارورزی تا بعد از آن در پرورشگاه ها،کانون اصلاح تربیت و انجمن حمایت از زندانیان فعالیت داشته اند.

ایشان در این جلسه از تجربیات خود از زمان دانشجویی تا به امروز در زمینه فعالیت در موسسات خیریه و یا پایه گذاری مراکز توانبخشی گفتند.

منصوریان: اعلامیه حقوق کودک انگیزه تأسیس اولین مهدکودک در ایران شد

منصوریان در بخش اول صحبتهای خود به ابتدای فعالیت هایش اشاره و اینگونه توضیح داد:"... بعد از فارغ التحصیلی، انجمن حمایت از زندانیان در دادگستری را برای کار کردن انتخاب کردم . در آن زمان مسوولیت نگهداری از بچه هایی که سر راه گذاشته میشدند با سازمان تربیتی شهر تهران بود که زیر نظر دادگستری بود. فعالیت در آن سازمان به من تجربه های ارزنده ای داد. بعد از آن در دانشگاه تهران بخش مددکاری اجتماعی را به دعوت ریاست وقت دانشگاه تهران ایجاد کردیم.

پس از پا گرفتن این سازمان در دانشگاه یکروز در روزنامه، اعلامیه حقوق کودک را دیدم. در این اعلامیه نوشته شده بود: امروزه ثابت شده است که سرمایه گذاری در راه تعلیم و تربیت و آموزش و پروروش و رفاه کودکان جامعه از هر سرمایه گذاری سودمند تر است و از سوی دیگر شاهد بودم که برخی از کارکنان فرزندان خود را به اداره میآورند که برای کودک ومادر شرایط نا مناسبی بود و یا بچه نزد اقوام و یا خانه، می ماند. برای اولین بار به ذهنم خطور کرد که یک مهدکودک تاسیس نمایم. اولین مهدکودک را در همین مکان به نام آشیانه کودک تأسیس کردم. چون با تحصیلکرده ها رفت و آمد داشتم و اساتید دانشگاه تهران، من را میشناختند، وقتی فهمیدند همچین موسسه ای ایجاد شده، بچه هایشان را با کمال میل پیش ما آوردند، از رئیس دپارتمان روانشناسی دانشگاه تهران دکتر شاملو تا دکتر سامی اولین وزیر بهداشت و درمان بعد از انقلاب و حتی مونا شریعتی، دختر کوچک دکتر علی شریعتی؛ اینجا بزرگ شدند.

این فضا یک فضای خاص بود و ما روی اعلامیه حقوق کودک کار میکردیم. تربیت بهنگام و رفاه کودکان. از سال 50 تا 22 بهمن 57 فعالیت ما ادامه داشت"... .

در ابتدای انقلاب پروژه شبه خانواده و امداد خانواده را در شهرداری راه اندازی کردم

دربخش دیگر منصوریان به فعالیتهای بعد از انقلاب خود اشاره کرد. او ادامه داد:« بعد از انقلاب مهندس توسلی شهردار تهران با من صحبت کرد و سمت معاونت امور اجتماعی و رفاه شهر تهران را پیشنهاد داد. معاون شهردار شدم و شروع کردن به فکر کردن برای کودکان بی سرپرست و بنابر این شروع به نوشتن مقاله و صحبت در رادیو تلویزیون کردم و از مردم داخل و خارج کشور خواستیم، اگر فکر میکنند شرایط مناسب دارند، کودکان بی سرپرست را به فرزندی قبول کنند. در آن زمان به دلیل شور انقلابی تقاضاهای زیادی آمد و بعد از بررسی و احراز صلاحیت، کودک را به خانواده واجد شرایط میدادیم و از سوی دیگر برای اولین بار در کشور پروژه شبیه خانواده را تاسیس کردم.در واقع شبه خانواده برای آنهایی بود که والدینشان در زندان بودند و نمیشد آنها را به فرزندخواندگی داد. ما خانه های مصادره شده را گرفتیم و تعدادی از بچه ها مثلا 20 بچه را به شبه خانواده تبدیل کردیم و یک عده ای از خانم های تحصیلکرده و نیکوکار داوطلب، برای اداره امور این خانه ها، بهمراه پرسنل برای مواظبت بچه ها شروع به کار کردند.

یک واژه ای در مددکاری وجود دارد بنام امداد خانواده. یعنی اگر بچه ای پدر مادرش را از دست میداد نزد پدربزرگ و مادربزرگ نگهداری میشد. آن موقع متوسط هزینه پرداختی به خانواده ها برای نگهداری از بچه های یتیم، 74 تومان بود.از امور مالی شهرداری پیگیر شدم که هزینه نگهداری یک بچه در پرورشگاه شهرداری چقدر تمام می‌شود. گفتند 1200 تومان. یعنی بیش از 10 برابر. البته باید ذکر کنم همه هم 74 تومان نمیگرفتند، یکی 20 تومان، یکی 30 تومان، بستگی به شرایط دریافتیها متفاوت بود اما متوسط 74 تومان بود. ما چه کار کردیم؟! 74 تومان را به 1200 تومان افزایش دادیم. در حقیقت بچه های پرورشگاه شهرداری یکی یکی به خانه دایی، عمو، پدربزرگ مادر بزرگ راه پیدا کردند و وقتی این بچه 1000 تومان میگرفت، بیشتر مورد احترام و توجه خانواده قرار می گرفت. اگر آن خانواده ها تا قبل از آن شرایط خوب مالی نداشتند، از آن روز به بعد به لطف این بچه یتیم پرورشگاهی، به نان و نوایی رسیده بودند و کلی احترام داشتند. ولی آیا این کافی بود نه.آیا شهرداری که وظیفه اش نگهداری از شهر است صلاحیت تاسیس مراکز شبه خانواده را دارد؟خیر.

تأسیس سازمان رفاه ایده من به شورای انقلاب بود

نامه ای به شورای انقلاب نوشتم. که کار تعلیم و تربیت و رفاه اطفال بعهده شهرداری نیست. بیاییم در کشور وزارت رفاه بسازیم. تصویب و ابلاغ شد.البته مطرح شد که ما انقلاب نکردیم وزارتخانه تاسیس کنیم مثلا شرکت نفت با این همه فعالیت،شرکت هست نه وزارتخانه. بیایید سازمان تاسیس کنیم و بنابر این اسمش را سازمان بهزیستی گذاشتیم.

ما از قبل از انقلاب به اسامی مختلف پرورشگاه داشتیم؛ فرح پهلوی و اشرف پهلوی هم پرورشگاه داشت. سازمان شیرو خورشید(هلال احمر فعلی) هم در همه شهرهای ایران پرورشگاه داشت. خانه های معلولین را هم سازمانی میطلبید که تخصص و حرفه اش آموزش و پرورش و رفاه باشد که همه اینها زیر نظر سازمان بهزیستی گرد آمدند. الان خوشبختانه سازمان بهزیستی در همه شهرها وجود دارد. البته باید بیان کنم که بهزیستی از 45 سال قبل تا کنون مسیرش عوض شده و یکی از مخاطراتش ، قرار گرفتن مهدها زیر نظر سازمان آموزش و پرورش است و خروج از حوزه بهزیستی.

برگردم به جریان حضورم در شهرداری. بعد از 22 ماه دیدم مسیر شهرداری در حال عوض شدن هست. و در عمل کارهای دیگری انجام میشود.استعفا دادم...،

چند نفرازدوستانم یک موسسه نیکوکاری تاسیس کرده بودند که به جانبازان کار یاد بدهند و خدمات ارائه کنند، بنام مجتمع آموزشی نیکوکاری رعد در سال 63. سال 72 میخواستند انجا را تعطیل کنند. چون مکان را بهزیستی مطالبه میکرد.آن زمان موسسه فقط دو رشته موتور پیچی و نقشه کشی داشت. در آن سال 4 میلیون تومان مالیات برایشان نوشته شد. مجوز نداشتند و 5 میلیون هم خرج کرده و بدهکار بودند. من در جلسه با دارایی، شرکت کردم و گفتم اگر فرزند خودتان در جنگ جانباز میشد شما چکار میکردید با صحبت آنها را قانع کردم و مالیات بخشیده شد. با دوستان و رفقا صحبت کردیم تا راه نجات موسسه را پیدا کنیم و در این میان دوستی عنوان کردند که یکنفر مادرش فوت کرده و وصیت کرده، ثلث ارث به خیریه تخصیص یابد و بنابراین 5 میلیون فراهم شد. ماند مجوز،در سازمان اطلاعات مجوز را پر کردیم. جواب نمیدادند و میگفتند در دست بررسی است. تا اینکه دفتر یونسف در تهران سمپوزیم گذاشته بود بنام future search نمایندگان سازمانهای دولتی را دعوت کرده بودند و مواردی را مطرح میکردند که چرا NGO در ایران شکل نمیگیرند. من در آنجا گفتم برای اینکه وزارت اطلاعات نمیگذارد. رئیس اطلاعات ناجا، آن زمان سردار کلانتری بود. به من گفت چرا این حرف را عنوان نمودید. گفتم ما درخواست دادیم به جانبازان کمک کنیم، به ما مجوز نمیدهید، اگر جایی دیگری هست به جانبازان خدمات میدهد، بگویید. از معاونش اشکال کار ما را پرسید. گفتند مجوز ما اشکال سیاسی داشته، چرا چون شهردار سابق تهران، جز هیات موسس بود. سردار کلانتری گفت ایا آقای توسلی از دیوار مردم بالا رفته؟ گفتند نه . گفت فردا پرونده را بیاورید من امضا کنم. گفتم حالا که سردار مجوز یک ان جی را صادر می کنید،مجوز یکی دیگر را هم بدهید تا روی آسیب های اجتماعی کار کنیم. این قضیه برای سی سال پیش است... او گفت وزیر اطلاعات هم جرات این مجوز را ندارد.

پدیده کنار آمدن با آسیبها کار مردم است نه پلیس

من بعد از 5 سال از رعد استعفا دادم و در چند شهرستان مثل همین موسسه را تاسیس کردم. ما به جای واژه معلول با ترکیب دو واژه توانستن و یافتن به واژه توانیاب رسیدیم.در مشهد مجتمع آموزشی نیکوکاری توانیابان مشهد را تاسیس کردیم. از طریق دوستان قدیم دنبال مکان برای اجاره بودیم. از طریق شبکه روابط و دوستانمان در بهترین نقطه وکیل آباد خانه ای دراختیارمان قرار دادند.

پای در ره برو هیچ مپرس که خود راه بگویدت که چون باید رفت

توصیه میکنم اصلا یکجا نایستید.

مسلما می دانید که در وقت طلایی رشد، باید به داد معلولین رسید و توانبخشی کرد و بنابر این وقتی بعد از یکسال آمدم تهران با همسر عزیزم که تمام مدت یار و مددکار من بوده، تصمیم گرفتیم در تهران موسسه ای را تاسیس کنیم که از بدو تولد به کودکان توانبخشی ارائه کند، میدانید که یکی از معضلات کشور هزینه توانبخشی است. ما اولین موسسه ای هستیم که رایگان کودکان توانیاب را از بدو تولد تا 15 سالگی می پذیرد و همین مکان باز، پایگاه ما شد. برای گرفتن مجوز به اطلاعات ناجا رفتم.

آنها بعد از پنج سال دنبال من بودند. گفتند مجوز نمیدهیم تا وقتی که آن موسسه ای که برای جلوگیری از اسیبها پیشنهاد کرده بودید، تاسیس نکنی. پرسیدم چرا بعد از 5 سال به حرف من رسیدید. سردار کلانتری گفت هر چی کارگر جنسی و معتاد بود در تهران، جمع کردیم در انتهای خاک سفید که کنترل کنیم اما حالا آنجا شرایط بسیار بدی دارد. آنها به این نتیجه رسیدند که برخورد با آسیبهای اجتماعی و ورود به آن با زدن و زندان حل نمیشود. یعنی پدیده کنار آمدن با آسیبها کار مردم است نه پلیس.

مجوز حمایت از کودکان توانیاب و انجمن حمایت یاری اسیب دیدگان اجتماعی، در یکروز صادر شد،یعنی دو روز بعد از مراجعه من به سردار .الان 26 سال هست اینکار را انجام میدهیم".

شهره مجمع:هزینه های موسسه از کجا تامین میگردد؟

"... اولین مساله مهم همیشه مکان است، مکان مناسب برای کارهای داوطلبانه و البته تخصصی و بنابر این تصمیم گرفتم، در همین مکان کار را شروع کنم. برای من اینکه ببینم بچه ای در حال توانبخشی می تواند راه برود در جاییکه بچه های من بزرگ شدن، بسیار لذت بخش است.

روابط عمومی یکی دیگر از راههای تامین مالی خیریه هاست. مثلا من در سفری به آمریکا برای دیدن فرزندانم در مسجد اوکلند، توضیح دادم که ما در ایران بچه های توانیاب را رایگان توانبخشی میکنیم و بچه های یتیم ایدز را حمایت میکنیم و کمک مالی رسید.بعد از مدتی هم پزشکی (دکتر اشک تراب) تماس گرفت که میخواهم 300 میلیون تومان به حساب شما واریز کنم. پرسیدم کجایی هستید گفت شیرازی. گفتم شیراز هم بچه معلول دارد و به اینجا واریز نکنید.با پیگیری بهر حال خانه ای جهت فروش از سوی ورثه پیدا شد، برای آنها هم از پسندیده بودن گمگ به این کودکان کلی صحبت کردم و 90 میلیون تخفیف دادند و با 90 میلیون مانده، مکان را تجهیز کردیم.

شگرد تامین مالی این موسسات این هست. راستگویی، پز ندادن، کلاه برنداشتن و گفتن کار خودمان و اینکه به چه نیازی داریم.

ما در این 26 سال فعالیت، از دولت هیچ حمایت مالی دریافت نکردیم نه از بهزیستی و نه شهرداری و نه دولتهای خارجی. ما هیچ معوقه ای نداریم. مردم خیر و نیکوکار به ما کمک میکنند.

ما در این موسسات با روابط عمومی و شبکه سازی جلو میرویم مثلا در موسسه رعد بعد از اینکه من مدیر عامل آنجا شدم 30 سال پیش به مقام مشورتی سازمان ملل رسید. ما بیست و پنجمین موسسه را بر اساس الگوی موسسه رعد در بروجن دو ماه پیش تاسیس کردیم.

مهندس میرزاخانی پدر مریم میرزاخانی و چند نفر از دوستان بنیانگذاران موسسه رعد هستند. در بروجن فقط 50 هزار نفر جمعیت دارد. در جلسه همایش، مقداری پول جمع شد. زمین ش را فرمانداری داد و شهرداری جواز ساخت را داد. فردی که تولید پولکی داشت 5 میلیارد تومان داد. داماد و پسرش 200 میلیون تومان جمع شد و 7 میلیارد و 500 میلیون تومانی در جمعیت 50 هزار نفری جمع شد.

مهمترین آسیب اجتماعی نه طلاق و نه اعتیاد بلکه HIV است

ما 26 سال پیش خط مشاوره یا hot line را راه انداختیم.برای مشاوره به کسانیکه میخواهند خودکشی کنند یا طلاق بگیرند،کارشناس ارشد روانشناسی استخدام کردیم که همه می توانند با شماره تماس .66901010 و 66901011 تماس بگیرند.

اداره مخابرات رفتم و به مدیر کل 118 گفتم: شما به کسی که میخواهد خودکشی کند چه راهنمایی میکنید؟ گفت آدرس بهشت زهرا به او میدهیم. به او گفتم از حالا به بعد آدرس و تلفن ما را بدهید. از من پرسید شما چه کسی هستید توضیح دادم. این مرد شریف نه تنها پذیرفت بلکه در تهران و در همه شهرستانها شماره ما را قرار دادند. بعد از یکسال که ما آمار گرفتیم، دیدیم بالاترین منبع ارجاع ما متعلق به 118 است یعنی هر چه سخنرانی و بروشور و مقاله نوشته بودیم،اقر چندانی نداشته اما خط هات لاین موثر بوده است.. تفکیک جنسی کردیم، 72 درصد خانمها به ما مراجعه میکردند. همه جای دنیا همینطور هست چون زن جنس برتر است. زن جنسی است که به خانواده و مسائلش بیشتر میخواهد برسد. ما فکر میکردیم بیشترین آسیب اجتماعی طلاق یا خودکشی یا اعتیاد باشد. اما در کمال ناباوری بیشترین علت مراجعه، ایدز بود. یکی شوهرش معتاد بود میپرسید آیا در رابطه زناشویی مبتلا میشوم. درمان دارد؟ فرق ایدز با اچ آی وی چیست؟

ما به خانمها گفتیم در روزی به آدرس موسسه بیایند. از 230 نفر تماس تلفنی 40-50 نفر آمدند. اینکار باعث شد همدرد خود را ببینند و جرات کنند حرف بزنند. 2-3 نفر علت ابتلایشان را گفتند. همه میگفتند از روزی که مبتلا شدم دنبال چند نفر ادم حسابی میگشتم که علت را بگویم. یکی میگفت: شوهر من زندان بود در زندان واژه ای هست به نام ملاقات شخصی. میگفت در زندان در ملاقات شخصی غذا میدادند اما کاندوم نبود. یا فرد زندانی آزاد شده بود به خانه آمده بود و باعث شده بود همسرش مبتلا شود.

اقدام دیگری که انجام دادیم، گفت و گو با روسای دانشگاه ها بود که برای دانشجویان بویژه برای دختران دانشجو توضیح بدهیم که اگر با کسی حتی همسر رابطه جنسی دارند،باید حفاظت شده باشد و درباره ویروس اچ آی برایشان صحبت کردیم. اولین دانشگاه، دانشگاه شهید بهشتی بود که برای 100 نفر دانشجوی پزشکی و دندانپزشکی سخنرانی گذاشتیم. یکی از مادران حامی سلامت(اچ آی وی مثبت) در سخنرانی آمد. در همایش به دختران دانشجو گفت خواهرم تو از کجا میدانی که کسی که تو که با تو رابطه داشته با من ( که اچ آی وی مثبت هستم)قبل از تو رابطه نداشته؟ اگر رابطه پرخطر اینچنینی داشتید حتما آزمایش بدهید و ادامه داد که بیمارستان امام خمینی یا مراکز بیماریهای رفتاری تست رایگان دارند. یکی ازدانشجویان گفت یعنی ما برویم بیمارستان امام خمینی که دولتی هست که اسممان به بلک لیست برود و از دانشگاه اخراجمان کنند. ترجیح میدهم بمیرم، اما کسی نداند. آن دختر ما را راهنمایی کرد به این فکر که مجوز تست اچ آی وی بگیریم که کاملا محرمانه باشد. بعد از آن به وزارت بهداشت مراجعه کردم و به دکتر گویا، رئیس اداره بیماریها گفتم به ما مجوز وی سی تی بدهد، تست رایگان محرمانه و مشاوره قبل و بعد از تست بدون پرسیدن نام. البته بیمارستان دولتی هم نام نمیپرسند اما چون نام بیمارستان دولتی دارد وحشت دارند که کسی بفهمد. ما الان مراجعین مکرر داریم. بخصوص جوانان به ما مراجعه میکنند. حتی ما به پادگان‌ها هم مراجعه کرده ایم و به سربازان آموزش داداه ایم.

من حتی حوزه علمیه قم هم رفته ام و در این باره صحبت کردم.

ما حتی یکی مینی بوس خریداری کردیم و کلینیک سیار درست راه اندازی شد و با آن در حاشیه شهر و قسمتهایی که در شهر آسیبها زیاد است، خدمات ارائه می دهیم و کسانیکه تست مثبت دارند، معرفی میکنیم به مراکز درمانی تا دارو رایگان بگیرند.

نیکوکاری نیاز فطری انسان است. علت تاب آوری من در این کار مثل نیاز من به هواست.

ما از شما خواهش میکنیم کسانیکه بچه معلول دارند در دور وبر یا بین همسایگان و توان پرداخت هزینه ها را ندارند، به ما معرفی کنید

ما حاضریم برای کارکنان تمامی کارخانه ها و شرکتها درباره اچ آی وی سخنرانی بگذاریم.

یا در شهرستانها کسی داوطلب امر خیر بود تشویق کنید بیایند اینجا را ببینند تا در آن شهرستان موسسه نیکوکاری ایجاد کنند مثل موسسه رعد که بر اساس آن 25 موسسه در شهرستانها ایجاد شده ..."

نکته جالب دیگر این نشست این بود که 3 نفر از مادرانی که تحت حمایت موسسه احیا بودند از نحوه دریافت خدمات و مشکلاتی که داشتند، سخن گفتند و مسیر راه پیدا کردن و دریافت حمایت را بیان نمودند.

 

تجربه های زیسته مدنی

 

نشست علمی چیستی و چرایی جامعه شناسی مردم مدار در ایران امروز (1) در تاریخ 25 مهرماه 1402 از ساعت 20 الی 22 در بستر گوگل میت به همت گروه جامعه شناسی مردم مدار برگزار شد.

در این نشست دکتر سیامک زندرضوی، جامعه شناس و مدیر انجمن جامعه شناسی شعبه کرمان، دکتر مجتبی پورترکارانی، جامعه شناس و کنشگر اجتماعی از انجمن جامعه شناسی لرستان؛ دکتر نازمحمد اونق جامعه شناس و عضو هیئت علمی دانشگاه پیام نور خراسان شمالی و به دبیری دکتر زهرا قاسم زاده، جامعه شناس و عضو هیئت مدیره انجمن جامعه شناسی شعبه کرمان مباحث خود را ارائه دادند.

قاسم زاده: هدف از جامعه شناسی مردم مدار گفتگوی دوجانبه با گروه های مردمی است

جلسه با صحبتهای دکتر قاسم زاده آغاز شد. ایشان در صحبتهای خود به این نکته اشاره کردند که: جامعه شناسی مردم مدار با ایده های بوروی شناخته می شود که جامعه شناس مردم مدار را در تعامل با گروه های ذی نفعی می داند که به دنبال تحقق اهداف خود بوده و حاصل این تعامل می تواند تولیدات جامعه شناسانه ای باشد که برای همه به لحاظ محتوا و شکل قابل فهم است. هدف از جامعه شناسی مردم مدار گفتگوی دوجانبه با گروه های مردمی است، جامعه شناسی که برای مردم فهم پذیر بوده و نسبت به آنها پاسخگوست.

ترکارانی: ابزار جامعه شناس مردم دار گفتگو و سرمایه اجتماعی ، اعتماد سازی و شبکه سازی است

صحبت های دکتر ترکارانی با عنوان «وظایف و جایگاه جامعه شناسی مردم مدار در جامعه امروز ما» بود. ایشان این گونه آغاز کردند که در ابتدا باید این سوال را پاسخ دهیم که جامعه شناسی مردم مدار چیست و چه کارکردهایی دارد و قرار است به چه کار ما آید و چه نسبتی با تحولات اجتماعی امروز ایفا کند ؟

جامعه شناسی مردم مدار یا جامعه شناسی عمومی و یا جامعه شناسی حوزه عمومی به اسمهای مختلفی شناخته شده است و این نوع جامعه شناسی طبق یک تقسیم کار نانوشته که دردرون جامعه شناسی انجام گرفته، وظیفه بررسی حوزه های عمومی را بعهده دارد که دیگر حوزه های جامعه شناسان کمتر پیگیر آن هستند. این حوزه ها تحت سیطره بازار یا دولت ، نهادهای فراملیتی و یا تکنولوژی های جدید ، دولت های تمامیت خواه و ویا گروههای ستیزه گر و زیاده خواه محلی بسیار تحت فشار قرار دارند و باعث آزار و تبعیض و فقر برای بسیاری ازساکنان جهان شده و محیط زیست و اقلیم را تخریب نموده اند و با محدود کردن مشارکت شهروندان ، جامعه مدنی را محدود نموده و حوزه عمل کنشگران را بسیار محدود کرده اند. بنابراین جامعه شناس مردم مدار سعی می کند تا با همکاری دیگر کنشگران این حوزه ها را بازتر کند و ابزار او در این میدان :گفتگو و سرمایه اجتماعی ، اعتماد سازی و شبکه سازی و استفاده از اندیشه های جامعه شناسانه در کنشگری خود می باشد و در این مسیر نه فقط از علم جامعه شناسی خود برای آموزاندن بهره می گیرد بلکه خود نیز می اموزد و این اموخته ها هم در خدمت ساخت دنیای بهتری قرار می گیرد و هم سطح علم جامعه شناسی را ارتقاء می دهد.

حال می توان اهدافی را برای جامعه شناسی مردم مدار برشمرد:

1-کمک به تولید دانش و آگاهی و نظریه و ادبیات جامعه شناختی به کمک فعالیت میدانی و کنشگری

2-صورتبندی دقیق مسایل محلی و ملی و جهانی و طرح ان در مجامع علمی و گفتمان عمومی

3-تولید دانش بین رشته ای بین حوزه های مختلف

4-کمک به برساخت مسایل اجتماعی و قرار دادن ان در دستور کار جهانی

5-همکاری با دیگر کنشگران مدنی و محلی در حل مسایل اجتماعی

6-تبدیل کردن دانش و تجربیات اموخته شده وضمنی موجود درمیدان به دانش نظری و مدون شده

7- کمک به شبکه سازی وظرفیت سازی در اجتماعات محلی و اجتماعات علمی با همکاری دیگر کنشگران

همچنین می توان گفت که یک جامعه شناسی مردم مدار می تواند در نقش های اجتماعی مانند فعال رسانه ای ، فعال مدنی و کنشگر اجتماعی، مصلح و رهبر اجتماعی، مداخله گرو جامعه شناس بالینی ، تسهیلگر اجتماعی ، مشاور اجتماعی پروژه های فنی و اقتصادی، محقق همکار در تحقیقات بین رشته ای، سلبریتی و فرد محبوب درجامعه و کمک به شبکه سازی و ظرفیت سازی و یا سازمانده و حتی به عنوان وکیل مدافع مردم در حوزه های اجتماعی نیز عمل می کند.

گرچه جامعه شناس مردم مدار معمولا در حوزه های فرودستان و تحت ستم و یا گروههای مساله دار و ناتوان در جهت توانمندسازی بیشترعمل می کند ولی می تواند در حوزه هایی با اقشار متوسط به بالا و مرفه جامعه نیز همکاری کند و حتی با ذینفعان یک پروژه نیز همکاری کند.

در پایان باید به آسیب ها و ملاحظاتی که یک جامعه شناس به انها مواجه است می پردازیم:

الف: چقدر جامعه شناس عملا با جامعه و یا سیاست گذاری اجتماعی درگیر شده و یا فقط در حد جمع آوری اطلاعات و سطحی با جامعه درگیر شده و تنها اطلاعات خود را جمع اوری می کند و میدان را ترک می کند.(یعنی در سطح طرح مساله، سطح ارایه راه حل ، اجرا و ارزیابی و تولید دانش و یا تاثیر گذاری بر افکار عمومی)

ب:چقدر جامعه شناس مردم مدار در میدان عمل از ذخیره دانش جامعه شناسی و یا تخیل جامعه شناسی خود استفاده می کند و تا چه حد به دانش موجود می افزاید

ج:این نوع جامعه شناس چقدر صرفا در جامعه کنشگری مدنی میکند و یا تا چه حد کنشگری او متاثر از جایگاه جامعه شناسی و نگاه و تخیل و دانش جامعه شناسانه او می باشد. به عبارتی او بیشتر مردم مدار است یا بیشتر جامعه شناس

د:این تیپ با چه حوزه های عمومی سروکار دارد و نقش او بیشتر تشریفاتی و صوری است یا واقعی. به این معنا که اگر درحوزه مطبوعات یا بلایا یا فقرزدایی یا سیاستگذاری مداخله می کند این نقش تا چه حد تاثیرگذار است.

ه: میزان تعامل این نوع جامعه شناسی با دیگر انواع جامعه شناسی سیاستگذار و انتقادی و حرفه ای چقدر است و چه اشتراکات و تفاوت هایی با انها دارد و در کجا باهم پیوند می خورند

و: آسیب ها و آفت های کنشگری این نوع جامعه شناس در یک جامعه توسعه نیافته و غیر دموکراتیک و جامعه مدنی ضعیف چه می باشد. سیاست زدایی و پوپولیسم و سطحی شدن علم و چریک شدن ، مبارزه سیاسی و گرفتاری در لفاظی و منزه طلبی و خود را حامی مظلومان نشان دادن و در عمل هیچ کاری نکردن می تواند از اسیب های این نوع جامعه باشد.

اونق: جامعه شناسی مردم مدار به دنبال رها سازی رشته و ارتباط آن با مخاطبان غیر آکادمیک است

پس از آن دکتر اونق تلاش به نمونه های مختلف پژوهشی و همچنین روشهای تحقیق مورد استفاده در حوزه جامعه شناسی مردم مدار اشاره کرد. ایشان در صحبتهای خود اظهار داشت که، در اصل فعالیتها و پژوهشهای مرتبط با جامعه شناسی مردم مدار حدود یک قرن قبل از اینکه واژه جامعه شناسی مردم مدار در ادبیات دانشگاهی جامعه شناسی مطرح گردد، دو بویس (William Edward Burghardt Du Bois) برای بهبود شرایط سیاهان آمریکا، آزادی و توانمند کردن آنها، از جامعه شناسی مردم مدار سنتی استفاده و آن را عملیاتی کرد. واژه جامعه شناسی مردم مدار ابتدا توسط هربرت گانز در سال 1988 در سخنرانیش برای ریاست انجمن جامعه آمریکا مورد استفاده قرار گرفت. در سال 2000 نیز بن اگر (Ben Agger) کتابی را با عنوان جامعه شناسی مردم مدار: از واقعیتهای اجتماعی تا اقدامات ادبی به رشته تحریر درآورد. از اقدامات جالب توجه حوزه جامعه شناسی مردم مدار می توان به اقداماتی که پیر شوارتز در حوزه ارتباطات انجام داد، نیکی جونز در زمینه خشونت دختران بویژه در حوزه حسادت های دخترانه انجام داده بود اشاره کرد. علاوه بر این موارد، یکی از برجسته ترین فعالیتها در زمینه جامعه شناسی مردم مدار کاری بود که لیزا وید و گون شارپ انجام دادند. آنها تصاویری را در سایتی تعبیه کرده بودند و از مخاطبان غیر آکادمیک خود می خواستند تا بصورت جامعه شناختی مشاهده و تفسیر نمایند. هدف آنها تشویق افراد برای تمرین و توسعه تخیل جامعه شناختی بود و از این طریق می توانستند بینش جامعه شناختی را به افراد غیر دانشگاهی منتقل نمایند. بدین ترتیب جامعه شناسی مردم مدار بطور مشهود و قابل دسترس برای گستره بیشتری از مخاطبان قرار می گرفت.

با توجه به اینکه جامعه شناسی مردم مدار به دنبال رها سازی رشته و ارتباط آن با مخاطبان غیر آکادمیک است تا بتواند در بهبود شرایط اجتماعی و بهبود انسانیت نقش موثرتری داشته باشد، لذا از روشها و تکنیکهایی استفاده می کند تا بتواند مردم را در پژوهشهایش بیشتر درگیر کرده و نقش فعالتری را به آنها دهد و در مقابل محقق نقش تسهیلگر را ایفا کند. رویکردهایی که بیشتر در این حوزه مورد استفاده قرار می گیرند عبارتند از: ارزشیابی مشارکتی[1]، اقدام پژوهی مشارکتی[2]، و پژوهش مشارکتی اجتماع محور[3].

در ارزشیابی مشارکتی افراد یا گروههایی که قرار است مورد ارزشیابی قرار بگیرند در امر ارزشیابی مشارکت فعال دارند. هدف اصلی در این تکنیک صرفا ارزشیابی نبوده بلکه نوعی آموزش نیز هست و باعث توانمند سازی گروههای هدف نیز می گردد. این روش تلاش می کند تا با توانمند سازی گروههای هدف باعث می شود تا آنها مسئولیت بخشی از دگرگونی ها و تغییرات محیط پیرامون خود را بپذیرند.

اقدام پژوهی مشارکتی، پژوهشی عملگرایانه محسوب می شود که برای تغییر وضعیت نامطلوب و بهسازی شرایط مورد استفاده قرار می گیرد. جامعه شناسان مردم مدار می توانند با استفاده از این روش می توانند بطور تعاملی هم بینش جامعه شناختی را به مخاطبان خود منتقل کنند و همینطور با کمک مشارکت کنندگان به شناسایی و حل مسائل بپردازند.

پژوهش مشارکتی اجتماع محور نیز یک رویکرد پژوهشی است که در آن تلاش می شود افراد دانشگاهی، کارشناسان سازمانها، و مردم محلی بطور منصفانه در کنار هم قرار بگیرند تا در بررسی جنبه های مختلف مسائل موجود مشارکت فعالانه ای داشته باشند. در این روش تلاش می شود تا با ارتقاء دانش و آگاهی عمومی و به اشتراک گذاشتن مهارتهای مختلف به شناسایی و حل مسائل مختلف پرداخته شود.

بطور کلی همه روشهای معرفی شده این امکان را ایجاد می کنند تا یک جامعه شناس بتواند بینش و مهارتهای آکادمیک خود را با افراد غیر آکادمیک به اشتراک بگذارد، و با از بین بردن مرزهای موجود زمینه گفتگو برای پیدا کردن راهکار حل مسائل را فراهم نماید.

در انتها آقای اونق به تجربه خود در استفاده از این روشها برای پیشگیری از خودکشی در استان خراسان شمالی اشاره نمودند.

زند رضوی: جامعه شناسی مردم مدار گامی به سوی عمومی سازی

سپس دکتر زندرضوی بحث را این گونه ادامه دادند که در جامعه ای زندگی میکنیم که حکومتی دینی_ ایدئولوژیک و صلب بر آن سیطره دارد. پس از بیش از چهل سال فرمانروایی، بر طبق گزارش های رسمی، 80 درصد شهروندان مشمول دریافت کالابرگ الکترونیکی دولت برای تامین معاش شده اند. ازکار افتادگان، بیکاران ، مستمری بگیران، بازنشسته­ها، دستمزد بگیران،دهقانان خرده پا،حاشیه نشینان( روستایی وشهری)، دانشجویان و،... در شرایط تورمی (دورقمی رو به افزایش)، مقرری بگیران، دستمزد و درآمدهای ناچیزشان به سرعت بلعیده و زندگیشان به سطح بقا تقلیل می یابد. اکثریت شهروندان برای برآورده کردن نیازهای شان از جمله غذای مناسب، تحصیل و آموزش با کیفیت، بهداشت و درمان مناسب، ابراز آزادانه ایده­ها و عقاید خود، عمل به آزادی وجدانشان و،... با دشواریهای روبه افزایش ی دست به گریبانند. درحقیقت، حکومت و بازاردراتحادی نوشته و نانوشته، اوضاع را برای اکثریت شهروندان سخت و سخت­تر میکنند. درچنین شرایطی، پاسخ همیشگی حکومت به این وضعیت، پافشاری بر استمرار تبعیض های آشکار( رسمی و غیر رسمی) بر پایه جنسیت، هویت (قومی _ مذهبی )،موقعیت جغرافیایی ، طبقه اجتماعی و... است. در چنین شرایطی، به طور نظام مند، تبعیض به عنوان ابزاری عملی درجهت به عقب راندن شهروندان، در طرح مطالبات شان به کار گرفته می شود، اعتراضات شان کمتر تحمل می شود و عمدتا سرکوب میشوند . نمونه­های نزدیک آن دی ۱۳۹۶ ،آبان ۱۳۹8 و اعتراضات پردامنه در سال ۱۴0۱ تا ۱۴0۲ . شناخته شده با عبارت "زن _ زندگی_ آزادی " است.این در حالی است که دهه­هاست، شهروندان تلاش میکنند در قالب گروه­های ذینفع متشکل شده و صدای خود را بیابند و بلند کنند و برای رسیدن به مطالبات شان،کنش های جمعی مناسب ، ممکن وموثر را به کار گیرند. گروه­های ذینفع یادشده، عموما در بستر جنبش­های اجتماعی موجود همانند: سبک زندگی، برابر حقوقی زن و مرد، مطالبات صنفی ،هویتی، دانشجویی و... در محله­های مسکونی، محل کار، مکان های تجمع عمومی ( ورزشگاهها )، دانشگاه ها و...پدیدار می شوند، و در شکل تجمعات اعتراضی به ویژه در خیابانها در مناطق شهری رؤیت پذیر میگردند.در چنین بستری است،که مفهوم جامعه شناسی مردم مدار پیشنهاد شده توسط مایکل بورووی به درجه­ای در میان اساتید و دانشجویان رشته های علوم اجتماعی مقبولیت می یابد. جامعه شناسی که از دانشگاه خارج شده و بینش، روش و مهارت های خود را در اختیار یک گروه ذینفع معین قرار می دهد و با اعضاء آن گروه در تعاملی مستمر و بلند مدت قرار می گیرد. چرایی جامعه شناسی مردم مدار در ایران امروز به دلیل ساختار حکومت و عدم تحمل تشکل های مستقل در عرصه های گوناگون دردهه های اخیر در ایران ، پایه مشارکت در گروه­های ذینفع ، عمدتا محدود به لحظه خاص کنش در محله، محل کار، و یا خیابان است پدیدهای که عموما دسترسی به نتایج مورد نظر آن گروه ذینفع را، با دشواری مواجه میسازد. حکومت با استفاده از ارعاب، سرکوب و صدور احکام قضایی غیر قابل باور، برای فعالان تشکل های مستقل، این دشواری ها را صد چندان میکند. نمونه­های این برخوردها، در جنبش های زنان، معلمان، بازنشستگان، کارگران، دانشجویان، علاقه­مندان به حفظ محیط زیست و... در دسترس و قابل بررسی است. در اینجاست که اهمیت وضرورت، جامعه شناسی مردم مدار در ایران آشکارتر میشود. روایتی که برطبق آن ، جامعه شناس به یکی از گروه های ذینفع می پیوندد و میکوشد بینش، روش و مهارتهای خود را در اختیار آنان قرار دهد، از آنان می آموزد، و مستقیم و غیرمستقیم به آنان آموزش میدهد. در روایتی از جامعه شناسی مردم مدار ،که من به آن تعلق دارم .هدف پایه­ای، به حداکثر رساندن مشارکت تک تک اعضای آن گروه معین است. با این پیش فرض که، " هیچ فضای اجتماعی خنثی نیست" و این امکان وجود دارد که مشارکت اعضای علاقمند در یک گروه ذینفع، با قدرت گرفتن فرد یا جمعی سلطه­جو در آن گروه ،کمرنگ و کمرنگ­تر شود و توان اجتماعی _عملی آن گروه کاهش یابد. و یا حتی در مواردی، منفعت فردی و باندی در آن گروه، منافع کل آن گروه ذینفع را در ارتباط با حکومت، بازار یا هر دو تحت شعاع خود قرار دهد. در این روایت از جامعه شناسی مردم مدار.مشارکت اعضاء، حداقل در شش بعد اهمیت اساسی دارد. حضور موثر اعضای گروه در: برنامه­ریزی، مدیریت، اجرا ، ارزیابی، تقسیم منابع، و تقسیم منافع. چنان چه اشاره شد. گروه اجتماعی موضوع فعالیت جامعه شناس مردم مدار، شامل گروه­هایی متشکل: در محل زندگی(محله­های تعاملی)،محیط­های آموزشی (مدارس- دانشگاه­ها )، محیط­های کار و مانند آن است .که در این فضاها، افراد در ارتباطی شناخته شده و پایدار با یکدیگر در تعامل هستند. بدیهی است که گروه­های مذکور در شرایط معمول و شرایط بحرانی انتظارات و کارکردهای متفاوتی خواهند داشت،که درهر کدام شیوه عمل جامعه شناس مردم مدار حاضر درگروه متفاوت و متناسب با آن شرایط خواهد بود. چگونگی جامعه شناسی مردم مدار در ایران امروز تجربه بیش از ۲0 ساله ام در این عرصه ، کمک کرده است تا روایتم از جامعه شناسی مردم مدار را بر هفت اصل پایه­ای استوار سازم. که این اصول در ارتباط با هر گروه اجتماعی ذینفع، و متناسب با نیازهای آن گروه، مناسب سازی میشوند.

اول : معرفی و ترویج بینش جامعه­شناسانه که حداقل دارای سه وجه اساسی اس:

1-پدیده­ها و مسائل ظاهراً فردی، عموماً در اساس اجتماعی­اند. در نتیجه راه حل فردی ندارند.

2-پدیده­های اجتماعی در بستر شکلگیری وتاریخ شان قابل فهم ودر نتیجه قابل دگرگونی­اند.

3- پدیده­های اجتماعی در فرایند آگاهانه مشارکت برای تغییرشان، بهتر و عمیق تر شناخته و قابلیت دگرگونی مییابند.

دوم: توجه همه جانبه به جلب مشارکت همه علاقمندان در آن گروه ذینفع معین که حداقل دارای دوجنبه اساسی است:

1-آموزش تسهیلگری اجتماعی به همه اعضاء علاقمند در آن گروه

2-آموزش اصول گفتگوی موثر به همه اعضاء علاقه­مند در آن گروه

سوم: توجه همه جانبه به جلب مشارکت همه علاقمندان در آن گروه ذینفع، به حضور در پژوهشهای عملی مشارکتی، علاوه بر آن، توجه به مستندسازی همه فعالیتها با این هدف که نتایج به منظور شفاف سازی حداکثری، بطور منظم ،در اختیار همه اعضای آن گروه ذینفع قرار گیرد.

چهارم: توجه و ایجاد آمادگی در آن گروه ذینفع که،فعالیت های جامعه شناسانه مذکور مستمر و زمانبر است و اینکه حضور مستمر جامعه شناس مردمدار در فرایندهای مذکور امری ضروری است.

پنجم: توجه و ایجاد آمادگی برای حفظ فاصله مناسب، و "خنثی بودن" حضور جامعه شناس مردم مدار، نسبت به زیر گروه­های متنوع در هر گروه ذینفع ، که در مواردی منافع متفاوتی از یکدیگر هستند.

ششم :توجه به روشنگری درباره منافع شخصی جامعه شناس مردم مدار، برای حضور مستمر در آن گروه ذینفع ، با هدف اعتمادسازی حداکثری.

هفتم:توجه به این نکته اساسی که ارتباط چهره به چهره و طولانی با اعضای یک گروه ذینفع،احتمالا در زمان امتداد خواهد یافت. و بعضاً به ارتباطاتی برای همه عمر تبدیل خواهد شد. ایده ای را که در ادامه ارایه خواهم کرد، از یک طرف به معنی رمز زدایی، و گامی به سوی عمومی سازی روایتم از جامعه شناسی مردم مدار است به طوری که این مجموعه از بینش، روش و مهارت، از انحصار "تحصیل کرده­ها " خارج شود و به نوعی با حفظ اصول لازم در دسترس همگان قرار گیرد. از طرف دیگر احتمالا، با همگانی شدن بینش،روش و مهارت های جامعه شناسی مردم مدار این امکان به وجود می آید که هرگروه ذینفع، جامعه شناسان مردم مداری از آن خود داشته باشند، وبی نیاز از جامعه شناسان مردم مدار بیرونی شود. آیا این احتمال، جهت گیری به سمت، انحالل جامعه شناسی مردم مدار، به عنوان فعالیتی "روشنفکری _دانشگاهی " نخواهد بود؟ با این تاکید که دردو دهه ای که از معرفی مفهوم جامعه شناسی مردم مدار توسط مایکل بورووی می گذرد، در چندین دانشگاه در مناطق مختلف جهان، در سطوح کارشناسی ارشد ودکتری در رشته جامعه شناسی، گرایش جامعه شناسی مردم مدار تعریف شده است.اما احتماال تا عمومی شدن آن، بویژه در سطح کارشناسی و تربیت کارشناس آن در مقیاسی گسترده ، راه درازی در پیش خواهیم داشت. عالوه براین ، در شرایط امروز جامعه ایران، باخصومت آشکار حکومت با تشکل های مستقل از دولت ، و ارتباط تنگاتنگ حکومت _ بازار، که به آن اشاره شد. ورود به عرصه جامعه شناسی مردم مدار همانند بسیاری فعالیت های مشارکتی دیگر، با هزینههایی ناگزیر وبعضا غیر قابل پیش بینی همراه بوده است. در نتیجه، شاید چارچوب پیشنهادی ام برای تنیدن، بینش، روش و مهارتهای جامعه شناسی مردم دار در ساختار آموزش رسمی از دوره پیش دبستان وتا پایان دوره دبیرستان در ساختار فعلی ،کامال تخیلی ودور از ذهن به نظر برسد. اما ازآنجا که، به نظرم، وضعیت توازن قوای فعلی میان حکومت وجامعه، به لحاظ اصولی کم دوام است. آمادگی و داشتن برنامه هایی عملی برای به حداکثر رساندن مشارکت شهروندان در گروه های ذینفع خود، اهمیت پرداختن به این مهم را در شرایط حاضر صد چندان می کند. 6 با این تاکید که این نتایج بر پایه تجربه زیسته پانزده ساله اخیرم در مرکز دوستدار کودک مشتاق و دانشگاه باهنر کرمان شکل گرفته است، که اولی مجموعه ای نیمه رسمی، ودومی سازمانی رسمی درساختار کنونی است. همگانی کردن جامعه شناسی مردم مدار ،پیشنهادی برای بررسی انتقادی این پیشنهاد نظری_عملی بر هفت پایه استوار است. اول _ تجربه نشان میدهد که کودکان از دوره پیش دبستان با مفهوم گروههای ذینفع در جهان پیرامون خود آشنا میشوند .کمکشان میکنیم تا با بازی فعالیت "من که هستم" گروههای ذینفی که عضو آن هستند را تشخیص دهند و سیر دگرگونی شان را در طول زمان دریابد. این بازی فعالیت به تناوب تا پایان دوره دبیرستان در اشکال متنوع خوداستمرار مییابد. دوم _تمرین اصول گفتگوی موثر ، که ازلحظه ورود کودک به محیط آموزشی امکانپذیر است کاری که همین امروز هم به درجهای با کودکان انجام میشود: به نوبت صحبت کردن ،پذیرش تام حرمت دیگران ، جویایی و کنجکاوی ،گوش فرا دادن به هنگام شنیدن و مانند آن . سوم- تمرین اصول تسهیلگری در گفتگوها، و اینکه هر کودک به نوبت هدایت گروه را بر پایه این اصول عهده دار شود. زمان گذاشتن برای خلق گفتگوهای موثر در موضوعات مورد عالقهشان، بر پایه آموزش مهارتهای تسهیلگری در عمل، با صبوری، مفرح ومستمر. چهارم - تمرین تحلیل مسائل خود و محیط پیرامون شان بر پایه اصول ناظر بر " بینش جامعه شناسانه" در قالب بازی فعالیتهای مفرح، همچون بازی نقش و مانند آن . پنجم- تمرین پژوه ش عملی مشارکتی ، از طرح مسئله مورد توافق جمع، تا طرح پرسشهای مرتبط، استفاده عملی از ابزارهای پژوهش برای جمع آوری اطالعات: مشاهده، مصاحبه و بررسی شواهد و مدارک ، جمعبندی، نتیجه­گیری و طرح پرسشهای بیشتربا هدف ورود به مرحله بعدی چرخه پژوهش عملی مشارکتی.

ششم: تمرین مستندسازی، ابتدا با نقاشی و طراحی و پس از آشنایی کودکان با نمادهای الفبایی نوشتن به آن اضافه میشود .

هفتم: تمرین تفکر انتقادی در قالب طرح پرسشهای پیوسته در همه موارد و درباره همه فعالیتها و از جمله خودگام­های ششگانه رویکرد پروژه­ای.

به عنوان بستر پیوند دهنده فرایندهای هفتگانه فوق این رویکردآموزشی، ابتدا در دانشگاه ایلینوی شیکاگو در ایالت متحده آمریکا، برای کودکان خردسال به روز رسانی و تکمیل شد. که شامل چرخه­ای از بازی فعالیتهای مفرح است کافیست موضوع مورد علاقه جمعی از کودکان و نوجوان را به کمک خودشان به یک پروژه تبدیل کرد که مراحل آن به اختصار عبارتند از: انتخاب موضوع با هدایت معلم تسهیلگر، ساختن تجربهای مشترک با طرح پرسش از آنچه درباره موضوع میدانند گسترش پرسش های مرتبط به آنچه درباره آن موضوع نمیدانند. آمادگی برای پژوهش با طراحی بازدیدهای مناسب به منظور جمع آوری اطلاعات . نتیجه­گیری متکی بریافته ها. مستندسازی با توجه به دامنه مهارتهای کودکان و نوجوانان در قالب طراحی نقاشی، روزنامه دیواری فایلهای صوتی و تصویری . در چنین فرایندهایی است که " من که هستم " هر کودک در آن دوره سنی­اش پدید می­آید و همزمان موضوع مفتخر بودن به آن و نقد های احتمالی تمرین میشود. اصول گفتگوی موثر در بستری عینی و در گروههای کوچک و بزرگ تمرین میشود. مهارت های تسهیلگری در قالب بازی فعالیتهای مناسب تمرین میشود. بینش جامعه شناسانه را به خود یاد آور می شوند: مسئله فردی و مسئله اجتماعی. تاریخمند بودن پدیده­ها. حرکت به سمت تغییر وضعیت موجود و غیر ایستا بودن آن در عمل،فهم میشود. فرصت به کارگیری عملی ابزارهای پژوهش از آن جمله: فرایندهای مشاهده­ای، طراحی مصاحبه و اجرای آن، طراحی پرسشنامه و فراهم می گردد. در همه فرایندهای فوق به پرسش گرفتن همه چیز و تمرین تفکر انتقادی در اولویت اول است. همزمان همه اهداف آموزشی آن مقطع معین آموزشی، مانند ریاضی، علوم ، فارسی آموزی ، هنر، مفاهیم اجتماعی و...تحقق می­یابد. بیش از ده سال است در مرکز دوستدار کودک مشتاق، انجمن دوستداران کودک کرمان در کنار همکاران و دانشجویانم این رویکرد را با کودکان بازمانده از تحصیل، دختر وپسر( 7 تا ۱7 ساله )تمرین میکنیم، در این عرصه افتخار هدایت پنج دانشجو در دوره کارشناسی ارشد رشته جامعه شناسی را در دانشگاه کرمان داشته ام. امروز از آن پنج نفر، دو نفر در مرکز دوستدار کودک مشتاق ماندگار شده اند و امر آموزش کودکان بازمانده از تحصیل را با رویکرد یاد شده برعهده دارند. خانم ها زهرا قاسم­زاده، و مریم خراسانی به هردوی آنان افتخار می کنم. باشد که تجربه­های قابل بررسی همه ما ، هم چون نقطه های روشن در شکلگیری این روایت از جامعه شناسی مردم مدار در ایران امروز موثر باشد.

شایان ذکر است که قرائت من از چرایی و چگونگی جامعه شناسی مردم مدار در عمل، قبل از فرمول­بندی این مفهوم در سال ۲00۴ توسط مایکل بورووی و ارایه آن در گردهمایی انجمن جامعه شناسی آمریکا، شکل گرفته و در طول زمان بهبود یافته است. به عنوان نمونه : *-کتاب " جامعه شناسی و بحران منابع طبیعی تجدید شونده در ایران" (نشر قطره) حاصل حضورم در کنار ذینفعان منابع طبیعی تجدید شونده در حوزه گوشک و سیاهکوه در استان کرمان در سالهای ۱۹۹۹ تا ۲00۲ میلادی بوده است. *-کتاب" جامعه شناسی و مدیریت بحران تجربه بم" (نشر قطره) و نشریه ۵۲ شماره­ای شهروندان و مشارکت که در دو سال پس از زلزله، هر دو هفته یکبار در مناطق زلزله زده تولید و توزیع میشد ،وعمدتا شامل گزارشات شهروند خبرنگارها است،حاصل حضور دو ساله­ام در کنار شهروندان زلزله زده ساکن محله­هایی در شهر بم، در فاصله سال های ۲00۳ تا ۲00۵ میلادی بوده است. *- کتابهای " جامعه شناسی و کار کودکان" (نشر قطره) و کتاب "فرصتی برای پرسشگرانه زیستن" (نشر قطره)، حاصل حضور مستمر من در کنار کودکان بازمانده از تحصیل در مرکز دوستدار کودک مشتاق در شهر کرمان از ۲00۶ میالدی تا ۲0۱۱ بوده است(که این حضور امروز هم با دو روز در هفته ادامه دارد). تنها در این دوره است که با روایت جامعه شناسی مردم مدار پیشنهادی بورووی آشنا هستم و از آن بهره­مند می شوم.

در پایان دکتر قاسم زاده خلاصه ای از مباحث و گفتگوهای مطرح شده را ارائه نمود.

 


[1] Participatory Evaluation

[2] Participatory Action Research

[3] Community Based Participatory Research

 

(درس آموخته هایی برای سازمانهای مردم نهاد و پژوهشگران اجتماعی)

نشست علمی روایت کنشگری و تجربه های زیسته مدنی؛ درس آموخته هایی برای سازمانهای مردم نهاد و پژوهشگران اجتماعی در تاریخ 29 مهر 1402 ساعت 17-19 بصورت حضوری در سالن حافظ خانه اندیشمندان علوم انسانی توسط گروه جامعه شناسی مردم مدار برگزار شد.

در این نشست دکتر بهنام لطفی عضو هیأت علمی دانشگاه فرهنگیان و دکتر محمد ایرانمنش کنشگر، پژوهشگر و مدرس مخاطرات طبیعی و عضو شورای شبکه کمک و به دبیری شهره مجمع دبیر گروه جامعه شناسی مردم مدار صحبتهای خود را ارائه دادند.

دکتر لطفی: مسئله اجتماعی چیزی است که مثل یک کالا تولید می‌شود و برساخته می‌شود

دکتر بهنام لطفی با موضوع برساخت مسائل اجتماعی در سازمانهای مردم نهاد سخنرانی خود را آغاز نمودند. ایشان در صحبتهای خود گفتند: هر سازمان مردم‌نهاد باید به شیوه‌ای عمل کند که بتواند برنده کار یا صنعت مسائل اجتماعی شود. سمنی موفق است که بتواند به بهترین شکل یک مسئله اجتماعی را درک کند، آن را به مخاطب معرفی کند و عزم جمعی را برای مداخله در آن جذب کند. در این مسیر موانع و مشکلات و چالش‌های متعددی وجود دارد که از خلال شنیدن تجربه زیسته سمن‌ها می‌توان به آن پی برد.

البته باید توجه داشت که ساختن مسأله اجتماعی ویژگی‌ها و شرایطی دارد. افراد و گروه‌هایی که این ویژگی‌ها را داشته باشند و شرایط اجتماعی را خوب بشناسند و تحلیل واقع‌بینانه‌ای از آن داشته باشند می‌توانند در برساخت مسأله اجتماعی موفق شوند و ادعاهاي مسائل اجتماعي در حوزه‌هاي مختلف را طرح کنند. مواردی چون اقتدار علمي، وجود «عادي‌سازان»، كمك گرفتن از نهاد حامي، در نظر گرفتن مشوق‌هاي اقتصادي، توجه رسانه‌هاي جمعي، دراماتيك نمودن مسئله.

لطفی ادامه داد: بنده شخصاً مخالف این دیدگاه هستم که با سیاه‌نمایی و وخیم نشان دادن اوضاع به شکل غیرواقعی، درصدد جلب توجه مردم باشیم. در همین راستا یکی از اتهاماتی که به سمن‌ها زده می‌شود این است که آنها با تحریف واقعیت و فریب مردم سعی دارند از افراد خیر و انساندوست پول جمع‌آوری کنند. اسمایلی استفاده برخی سمن‌ها از رسانه‌ها برای جمع‌آوری کمک را هرزه‌نگاری فقر می‌نامد که عبارت است از فروش کودکان قحطی‌زده به همگان در جوامع غربی.

موضوع فوق در خصوص کاهش تکیه بر دولت‌ها در حل مسائل اجتماعی نیز قابل تحلیل است. «نوآوری حکومت» و حکمرانی مشارکتی از جمله الگوهای قابل اشاره است. حکومت جامعه‌مدار (توانمندسازی جامعه به جای خدمات‌رسانی مستقیم دولتی)، {که با بحث جامعه‌شناسی مردم‌مدار هم مرتبط است} از جمله اقدامات حکومتی در این الگوست که بر طبق آن، به جای خدمت‌رسانی بر طبق روال گذشته، دولت‌ها می‌کوشند تا شهروندان، تشکل‌های محلی و سازمان‌های اجتماعی را به گونه‌ای توانمندسازند تا از ابتکارات جمعی به عنوان منبعی در جهت حل مشکلات استفاده نمایند. با توجه به گسترش سازمان‌های مردم‌نهاد در جهان و ایران و نیز با در نظر گرفتن وسعت یافتن مسائل اجتماعی، نمی‌توان تمام مسئولیت‌ها را به دولت‌ها سپرد و انتظار داشت آنها یک تنه به سراغ این مسائل بروند.

عضو هیأت علمی دانشگاه فرهنگیان اظهار داشت که تحقیقات مختلف نشان می‌دهد چنین سمن‌هایی فعالیت‌ مؤثری در اشتغال گروه‌های ناتوان، رفع فقر و توانمندسازي مردم محروم دارند. از سوی دیگر تحقیقات مختلف نشان می‌دهد در یک دهه اخیر مسائلی چون حاشیه‌نشینی، اعتیاد، کار اجباری و بازماندن کودکان از تحصیل، طلاق، بیکاری، فقر و ... تا حدی رشد داشته و حداقل بخشی از آنها روند نزولی را تجربه نکرده است.

از جهاتی افزایش آسیب‌ها و مسائل اجتماعی در کشور، خود یکی از علل گسترش سمن‌های حمایتی است. در واقع شکل‌گیری این سمن‌ها اقدامی واکنشی به وضعیت موجود جامعه بوده است که البته نتوانسته‌اند در مسیر فعالیت خود موفق عمل کرده و تأثیرگذار باشند.

در این راستا علت شکاف موجود که در قالب دو گزاره تشریح شد را باید مشکلات و خلأهای سمن‌های حمایتی در «نحوه شناساندن مسائل اجتماعی و در واقع آشناسازی آن برای جامعه»، «شیوه‌های جلب مشارکت مردم» و « ورود و مداخله در مسائل اجتماعی» دانست.

وی گفت به طور كلي روند جهاني رشد سمن‌ها، آن را به عنصر اجتماعي مهمی در دنيا از جمله کشور ایران تبديل نموده.حتی در لایحه پیشنهادی برنامه ششم توسعه (1394) نیز در بند سوم تبصره 40 تأکید شده که به منظور کاهش آسیب‌های اجتماعی از جمله اعتیاد، طلاق، حاشیه‌نشینی، تخلفات و خشونت‌های اجتماعی، باید بستر لازم برای جلب مشارکت عمومی و بسیج آحاد مردم از طریق ایجاد و تقویت تشکل‌ها و سازمان‌های مردم‌نهاد فراهم شود.

طبق گزارش سازمان ملل در اوایل قرن 21 نیز تعداد تقریبی سمن‌ها فقط در کشورهای درحال‌توسعه حدود 30000 برآورد شده است. بر اساس آمارهای جديدتر، تعداد سازمان‌های غیردولتی در هند 2 میلیون، در ایالات متحده 1.5 میلیون و در روسیه 277 هزار تخمین زده شده است.

از دهه هشتاد قرن بیستم به تدریج رویکرد برساخت‌گرایی اجتماعی مطرح شد. در این دیدگاه نظر بر این است که مسأله اجتماعی مستقل از ذهن ما عینیت ندارد، بلکه از سوی ما ساخته می‌شود. در این دیدگاه علت مسأله اجتماعی نیز ارزش‌ها، ساختارها و نظام روابط سیاسی- اجتماعی حاکم بر جامعه نیست، بلکه اشتراک ذهنی میان عاملین اجتماعی و یا مدعیان یک مسأله و مخاطبان آنها در تعیین مسأله و مواجهه جدی با آن است.

برای مثال موضوع بردگی و یا بدرفتاری با بچه‌ها و تنبیه دانش‌آموزان از ابتدا دارای ابعاد عینی آسیب‌زا بوده است، در حالی که بعد از گذشت سال‌ها این مسائل به عنوان یک مشکل قلمداد شدند. اگر لوتر کینگ و رزا پارک نبودند و افراد پشتیبان و همراه با اینها نبودند، شاید همچنان برده به عنوان کالای افراد ثروتمند خرید و فروش می‌شد.

مثال دیگر کودکان کار و خیابان است. اگر جامعه بگوید این افراد خرج خانواده خود را می‌دهند و حضورشان علی‌رغم پیامدهای منفی برای جامعه کارکرد دارد، پس با مسئله اجتماعی مواجه نیستیم. اما اگر افکار عمومی حساس شود و ببیند نتایج زیانبار این موضوع نیاز به تغییر دارد و می‌توان آن را تغییر داد، قدم اول برای تبدیل شدن آن به مسئله اجتماعی است. قدم دوم هم تلاش برای حل آن است. اگر یک فرد یا گروه مسئله‌ای را به هیچ وجه قابل حل نداند، پس به سراغ آن نمی‌رود. وقتی سراغ آن رفت یعنی آن مسئله قابلیت تغییر دارد. مداخله‌‌ای که این گروه انجام می‌دهد هم نشانگر اقدام برای حل مسئله است. اینجاست که چرخه تبدیل شدن یک موضوع به مسئله تکمیل می‌شود.

بحث صنعت یا کار مسئله اجتماعی هم در اینجا اهمیت دارد. مسئله اجتماعی چیزی است که مثل یک کالا تولید می‌شود و برساخته می‌شود. این عمل بی¬شباهت به بازی نیز نیست؛ در بازی مسائل اجتماعی بازیکنانی با یکدیگر رقابت کرده و جایزه برنده شدن در این بازی، قدرت اداره تغییر مسائل اجتماعی، تغییر جهان عینی که در آن زندگی میکنیم.

ایشان در جمعبندی صحبتهای خود گفت: یکی از مزیت‌های نگاه برساختی به مسائل اجتماعی این است که به جای توجه به مسائل کلی که همه جا هستند و جلوه‌ای قدیمی و مستمر دارند و توجه به جنبه‌های سخت و غیرقابل‌تغییر مسائل اجتماعی؛ به طوری که همه به آن عادت کرده و برانگیزاننده وجدان جمعی نیستند، به بُعد و سطح جدیدی از آن که برای مردم ناآشنا و نامعمول هستند توجه دارد. به بیان دیگر در این دیدگاه وجهی از مسائل اجتماعی برجسته می‌شود که با اخلاقیات فعلی مردم در تضاد بوده و احتمال بیشتری دارد که عکس‌العمل آنها را بر برانگیزد. در پی این موضوع می‌توان انتظار داشت که وجدان اخلاقی جامعه فعال شده و همه برای حل مشکل دست به اقدامی عمومی بزنند. طبق این رویکرد موضوع مشارکت عمومی در کنترل مسائل اجتماعی نیز مطرح می‌شود. در این رویکرد عاملین اجتماعی می‌توانند با برساخت مسائل اجتماعی تغییرات را در جامعه رقم بزنند. هر گروهی که توانایی آن را داشته باشد در جامعه خود مسئله اجتماعی را تعریف و عموم را نسبت به وقوع آن متقاعد کند، آن گروه برنده تغییرات اجتماعی است و می‌تواند در پس آن تغییر، بر افق اخلاقی جامعه تأثیر بگذارد.

ایرانمنش: کنشگر باشیم و با مردم درآمیزیم

دکتر محمد ایرانمنش با موضوع «کنشگری های من؛ درس آموخته ها و دستاوردها» صحبتهای خود را با تعریف کنشگر اجتماعی آغاز کرد و گفت: کنشگر اجتماعی کسی است که با مردم در می آمیزد و با روش های تسهیل گرانه تلاش می کند تا باآگاهی­بخشی، حمایت گری و مطالبه گری در ارتباطات متقابل با مردم، شرایط اجتماعی را بهبود بخشد. وی در این راه باید از ویژگی های وارستگی، شکیبایی، مداراجویی و گفتگوپذیری برخوردار باشد.

وی در ادامه درباره تجربه فعالیتهای خود به عنوان کنشگر اجتماعی توضیحات مبسوطی ارائه نمود. ایشان دراین خصوص بیان کرد : من در حدود 5 دهه کنشگری اجتماعی، بر یک پروژه متمرکز نبوده ام، بلکه در ایجاد و یا حمایت از پروژه های اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی متعدد مشارکت داشته ام. همچنین بعنوان کنشگرِ پژوهشگر، همواره تلاش داشته ام تا تجارب خود و دیگران را واکاوی و مستند کنم و با مطالعات اسنادی مرتبط، درس آموخته های آن ها را استخراج نموده و در اختیار سمن ها و پژوهشگران قرار دهم. حاصل این فعالیت ها: نگارش مقالات متعدد، تالیف چند کتاب و تهیه چندین فیلم ویدیویی بوده است.

ایشان در ادامه سخنرانی خود به مقاله اعتماد، همچون ارزشی اخلاقی(Value Moral a as Trust ) نوشته اریک اوسلانر(Uslaner .M Eric) نویسنده کتاب trust of foundations moral The استاد رشته دولت و سیاست در دانشگاه مریلند آمریکا اشاره کرد و گفت: اوسلانر، نظریه پرداز اعتماد، مفهوم اعتماد اخلاقی را پیش می نهد و اعتقاد دارد چنین اعتماد ما نسبت به مردم ناآشنا و نیازموده است که ما را به دیگران پیوند می دهد. انسان های اعتمادگر، بیش از دیگران، آمادگی کار داوطلبانه دارند و به امور خیر می پردازند و نسبت به دیگران، مداراترند و از سیاست هایی پشتیبانی می کنند که هم رشد اقتصادی را ترغیب می کنند و هم حامی اقشار کمتر برخوردارند. اعتماد، ارزشی اخلاقی است که به تجربه شخصی یا تعامل با افراد در گروه های مدنی یا معاشرت غیررسمی بستگی ندارد. در عوض، اعتماد را از والدین خود یاد می گیریم. اینگونه اعتماد بر یک جهان بینی خوش بینانه استوار است: جهان مکان خوبی است و ما می توانیم آن را بهتر کنیم. افراد اعتمادگر، بیشتر از طریق امور خیریه و داوطلبانه کمک می کنند. کشورهای برخوردار از مردم اعتمادگر بیشتر، دولت های کارآمدتر و سیاست های بازتوزیعی بیشتری دارند و اقتصادشان بازتر و کم فسادتر است.

این کنشگر اجتماعی به طور مختصر به پیشینه فعالیتهای خود اشاره کرد:

-19 تا 23سالگی: کمک به خانواده ها، کمک رسانی در زلزله قیر و کارزین فارس.1351

-30 تا 32 سالگی: حضور داوطلبانه در جبهه جنوب و در بازسازی صنایع خرمشهر.

-39 تا 71 سالگی: فعالیت در زلزله های رودبار69، بم 82، ورزقان 91، سرپل ذهاب 96، سیل های 98، زلزله میانه 98، کرونا 99، زلزله خوی1401 و مشاوره های آنلاین در زلزله هرات افغانستان 1402

شروع مستندسازی رویدادها و تجارب از 1369 و مستندسازی مفصل رویدادها و تجارب فاجعه بم از 82 و نگارش -کتاب اولویت اشتغال زایی پس از حادثه پس از زلزله آذربایجان شرقی و تالیف کتاب راهبردهای مدیریت خطرپذیری زلزله پس از زلزله سرپل ذهاب96 ، تالیف کتاب نقش سمن ها در مخاطرات طبیعی و غیرطبیعی پس از دوران کرونا در1401، مقدمه ای مفصل بر کتاب سیل نامه 1399، کتاب جامع مستندات رویدادها و تجارب زلزله بم و درس آموزی از آن ها (در مرحله ویرایش نهایی که شاید نخستین کوشش دقیق و منسجمی باشد برای مستندسازی پر خطرترین فاجعه طبیعی در ایران معاصر باشد.) و قصه مستندگونه گلین شیرزن زلزله قره داغ آذربایجان شرقی 1391(زنی که در روستایی در ورزقان، 6 نفر را از زیر آوار بیرون آورد.)

-سال 98 : شروع تهیه فیلم های ویدیویی

-بررسی و نقد عملکرد سمن

این مدرس دانشگاه پیشنهاد درس آموخته هایش را از 5 دهه کنشگری به دانش پژوهان علوم انسانی در قالب موارد ذیل ارائه نمود:

1- کنشگر باشیم و با مردم درآمیزیم؛ چرا ؟

-می توانیم عملا به گشایش برخی مشکلات جامعه بپردازیم؛

-به داده های دست اول از جامعه دست می یابیم؛

-ما را از انقیاد نظریات رهایی می بخشد و به استقالل فکری می رساند

-به ما نیروی سازندگی و سرزندگی می دهد و از فشارهای روانی می کاهد.

2-اگرچه نظریه ها، پشتوانه ای قوی برای شناخت جامعه اند، ولی ارتباطات ارگانیک با جامعه و کسب تجارب عمیق، شناخت ما را غنا می بخشند؛

3-همدیگر را نقد کنیم تا اندیشه هامان رشد یابند؛

4-سمن ها سخت به هم اندیشی ما نیاز دارند؛ آن ها را دریابیم و تاحدّ امکان راهگشای آن ها باشیم؛

5-از در افتادن در ورطه توهم عقل کل بودن و سلبریتی شدن، سخت بپرهیزیم

سپس آموخته هایشان را در مدیریت مخاطرات(براساس مطالعات میدانی)، علم مدیریت مخاطرات و عرصه پژوهشهای اجتماعیدر قالب موارد زیر بیان کرد:

الف- مدیریت مخاطرات

1-ما افزون بر انسان دوستی، نادانسته بخاطر خودمان هم وارد کارزار کمک رسانی ها می شویم؛ احساس گنگ نوعی همذات پنداری با آسیب دیدگان!

2-یافته های میدانی از زلزله طبس(سال 57) تاکنون: ورود پارامتر بسیار خطرناک" توهم غیرطبیعی بودن مخاطرات طبیعی و حتی غیرطبیعی" به معادلات مدیریت مخاطرات ایران. این توهم از عوامل مهم انفعال مردم در برابر مخاطرات است

3-ناکارآمد بودن ابزارهای معمولی برای ارائه آموزش ها و هشدارها.( لزوم ساخت فیلم و پادکست بخاطر تاثیرگذاری زیاد آن ها)بجد اعتقاد دارم که باید از زبان هنر، بلحاظ عاطفی و نفوذگذاری زیاد آن، بهره گیریم. - 4- تقدیرگرایی تنها عامل انفعال مردم در پیشگیری ها نیست!حتی غیرمعتقدین نیز در این زمینه منفعل اند. بنظر می رسد حالتی روانیِ پیچیده در همه ما وجود دارد و آن تمایل به نفی احتمال وقوع مخاطرات، بمنظور برخورداری ازآرامش خاطر(کاذب!)است

5-لزوم شرکت دادن نیروهای مردمی حماسه ساز سوانح در همایش ها

ب-علم مدیریت مخاطرات

1- طراحی الگویی برای مستند کردن تجارب در مدیریت مخاطرات؛

2-جا انداختن اهمیت مستندنگاری و مستندسازی تجارب سمن ها در مخاطرات و درس آموزی از آن ها(تالیف سه کتاب و یک مقدمه بلند) در بین برخی سمن ها و کنشگران و ترغیب مردم در جوامع محلی به این کار؛

3-ضرورت توجه به اشتغال زایی پایدار و تالش در ارائه ایده های خالق و پیشنهاد انجام"امکان سنجی پساسانحه"(study feasibility disaster Post) در کتاب اولویت اشتغال زایی پس از حادثه برای اولین بار در ادبیات موضوع؛

4-ضرورت تمرکز بر اقدامات نرم افزاری و کاستن از سهم اقدامات سخت افزاری

ج- عرصه پژوهش های اجتماعی

1-مردم ایران، شخصیتی لایه لایه دارند و ما معموال با لایه های بیرونی و ظاهری آنان روبرو هستیم. دست یابی به لایه های درونی و باطنی آنان، مستلزم درآمیختن عمیق و بلند مدت با آنان و جلب اعتمادشان است. بسیاری از صاحب نظران که در باره خلقیات ایرانیان سخن رانده اند(مانند مستشرقان،محمدعلی جمال زاده، مهدی بازرگان، حسن قاضی مرادی، حسن نراقی، مقصود فراستخواه و...) بیشتر لایه های بیرونی ایرانیان را کاویده و به تعمیم های نادرستی نیز دست یازیده اند!

2-طراحی الگویی برای مطالبه گری فعال اجتماعی

ایشان در پایان صحبتهای خود پیشنهاد اصلاح برخی اصطلاحات را ارائه دادند از جمله؛ بکار بردن «مدیریت مخاطرات» به جای مدیریت بحران. استفاده از واژه «حالت پایدار» به جای حالت عادی. «توان افزایی» به جای توانمند سازی.«زنان سرپرست» به جای زنان بی سرپرست و « سانحه دیدگان» به جای زلزله زدگان یا سیل زدگان.

 

صفحه173 از277

زیر مجموعه ها