نشست علمی «هم‌­کنش­گرایی نمادی و مددکاری اجتماعی:میراث فراموش شده » به همت گروه جامعه شناسی انجمن جامعه شناسی ایران، روز چهارشنبه به تاریخ 1401/9/2 در ساعت 21 به صورت مجازی مجازی و بر بستر گوگل میت با حضور علاقمندان این مباحث برگزار شد.

در این نشست فرشادی بر مرزبندی بین رشته ها اشاره کرد و گفت: تمایز بین رشته­ ها بسیار کار دشواری است؛ حتی در خصوص رشته ­هایی که به نظر می­رسند کاملاً مرزهای جدایی بین آنها ترسیم شده است، مانند روانکاوی و روانپزشکی بازهم می­بینیم که تا چه حدود مرزهای تعیین شده مخدوش می­شوند. اما به هر صورت باید به یک تعریف برای مشخص کردن رشته­ ی جامعه ­شناسی درمانی دست­یافت. بنابراین کوشش می­شود تا از طریق کارکرد مشترک بین جامعه ­شناسی درمانی و رشته­ های هم­سو بتوانیم آنها را تعریف کنیم و به مرزهای افتراق دست پیدا کنیم. از این رو تمامی اهداف شش ماهه اول برنامه ­ریزی بر همین محور استوار است، یعنی در پایان این برنامه ­ریزی باید توانسته ­باشم تا به فهم مشترکی از ماهیت جامعه ­شناسی درمانی و مرزهای جدا­ کننده بین جامعه ­شناسی درمانی و دیگر رشته ­های هم­سو دست بیایم.

او افزود: از نظر بنده تبار­شناسی جامعه­ شناسی درمانی، بسیار کمک می­کند که مسیرِ دست­یافتن به ماهیتِ جامعه ­شناسی درمانی را گام به گام برساخت کنیم. جامعه­ شناسی درمانی بواسطه ­ی جامعه ­شناسی بودنِ آن که به معنی شناختِ جامعه از طریق ساختار، کارکرد، روابط و مفاهیم است، در رده­ی علم قرار می­گیرد؛ یعنی اینکه همانگونه که نظریه­ های جامعه شناختی در تحلیل­های سیاسی و اقتصادی و فرهنگی بکار بسته می­شود و سپس تبدیل به برنامه ­ریزی و سیاست­گذاری در مراکز مختلف می­شوند؛ جامعه ­شناسی درمانی نیز دارای چنین ساحتی است. به این معنی امکانِ تولید نظریه ­های مرتبط با مباحثِ مورد مطالعه را در بنیانِ خود دارد. یکی از رشته­ هایی که نظریه­ های جامعه ­شناسی را بکار می­بندد، مددکاری اجتماعی است که در مطالعه ­ی موضوعات مورد مطالعه با تکیه بر مفاهیم و نظریه­ های مستخرج در جامعه ­شناسی است که راهبردهای خود را در اجرای کار طرح­ریزی می­­کند؛ بنابراین از این منظر می­توان رابطه ­ی بین این دو رشته را همانند تولید­کننده ­ی محصول (نظریه) و استفاده کننده ­ی محصول (کاربست) در نظر گرفت.

فرشادی در ادامه خاطرنشان کرد: جامعه ­شناسی از منظر علم بودن آن از مفاهیم رشته ­های دیگر نیز بهره ­مند می­شود؛ اما با بصیرت­های جامعه ­شناختی، مفهوم مورد نظر را در اختیار پارادایم مطبوع خود می­گیرد. مثال ساده ­تر اینکه مید با مطالعه­ و بررسی رفتارگرایی واتسون، مفاهیم روان­شناسی اجتماعی را برساخت کرد. بنابراین، امکانِ برساخت نظریه و مطالعه ­ی جامعه در بنیانِ جامعه­ شناسی درمانی با اتکا به ابزارهای مطالعاتی و شناختی فراهم است، در جامعه­ شناسی درمانی، منطقِ کاربست­پذیری بر اساس شناختِ جامعه­ شناختی مد نظر است. به بیان ساده­تر اینکه تمام کوشش جامعه ­شناسی درمانی پیوند نظر و عمل است. از این ساحت است که جامعه ­شناسی درمانی به جنبه­ی کاربردی و شغل بودن نزدیک می­شود؛ همانند مشاوره­ در خانواده، مشاوره مسائل منابع انسانی و روابط درون­گروه کارخانه­ ها امثالهم. از این منظر، یعنی تیدیل شدن به یک حرفه و مهارت است که به مددکاری اجتماعی نزدیک می­شود؛ یعنی اجرا و کاربست­پذیری راه­ حل­هایی که بر مبنای شناخت از مساله حاصل شده است. از این منظر جامعه ­شناسی درمانی بسیار به ماهیت اصلی جامعه­ شناسی برگشت­داده می­شود، جامعه ­شناسی که مولودِ شرایط پیچیده­ی پس از انقلاب 1789 فرانسه است. پاسخ به سوالاتی است؛ اینکه جامعه پس از چنین بحران­هایی چگونه ممکن می­شود، چگونه می­توان شرایط وضع موجود را حفظ کرد و به رومانتیک­ها و احیای سلطنت، مجال دوباره نداد و بسیاری از پرسش­های بنیادین که افرادی مانند کنت، دورکیم منتکسو و ژان زاک روسو و دیگران نظریه ­پردازی کردند. بنابراین آنان برای بحران­های موجود و رفع آنان به طرح راه­حل­های جامعه ­شناختی پرداختند و بکار بستند، تفکیک قوای سه­ گانه، نحوه­ ی اداره­ ی حکومت و .... کاربست ­پذیری­های جامعه ­شناختی بودند.

فرشادی گفت: از طرفی در تبار­شناسی خدمات اجتماعی، مشاهده می­شود که مددکاری اجتماعی پاسخی به به پدیده ­های عینی مانند فقر و نبودِ مسکن و بهداشتِ ناشی از مسائل اجتماعی مانند جنگ داخلی و صنعتی شدن شهرها ... در آمریکا بود، اولویت اول در شهر شیکاگو سامان دادن به چهره­ی شهر است و ضرورت رفعِ چنین پدیده­های انضمامی در شهر است که مولود مددکاری اجتماعی است؛ بنابراین انجمن­های خیریه که توسط ثروتمندان[1] شکل گرفت، عهده ­دار کمک به دولت در سامان دادن این پدیده­ ها شدند. از این منظر است که مفهوم مرکزی در مددکاری اجتماعی نظام رفاه است؛ به این معنی مددکاری اجتماعی که به نظر میرسد از ابتدا به صورت حرفه، شغل و مهارت شکل گرفته است، به تدریج در صدد می­آید تا برای پرروش نیروی ماهر، آموزش­هایی را برای خدمت­رسانی به جامعه به صورت یک حرفه به صورت نظام­ مند در دانشگاه­ها تدریس ­کند؛ بدیهی است که در طول سالیان با توجه به پیچیدگی­ های انسان مدرن، مددکاری اجتماعی نیز تمایل بیشتری برای استفاده از نظریه ­ها پیدا کرده است، نظریه­ هایی مانند بوم­شناختی و سیستم­ها و امثالهم. اما در بکار گیری روش­های روان­شناسی نیز برای مواجهه­ با مدد­جو نیز بسیار فعالانه برخورد می­کند و از این منظر از جامعه ­شناسی فاصله می­گیرد.

باید این موضوع را در نظر گرفت؛ دوگانه ­ی مددکار و مددجو بسیار شکل­ دهنده­ی بین رابطه در مهارت­های بکار بسته شده در مددکاری اجتماعی را نیز برعهده دارد؛ به این معنی که بازتولید کننده­ی رابطه­ ی پزشک و بیمار، روانکاو و بیمار است، بنابراین احتمالاً پیش­فرض­ های رایج در رشته­­های یاد­شده نیز در چنین رابطه ­ی نیز تسری پیدار می­کند در حالیکه در جامعه ­شناسی درمانی پیش­فرض­ هایی از این دست جاری و ساری نیست.

هم کنش­گرایی نمادی چارچوب مفهومی

در ادامه نشست، خانم مشیدی گفت: از اوایل دهه 1900، مید و بسیاری دیگر از کنش‌گرایان نمادی در مورد موضوعاتی که برای شاغلین مددکاری اجتماعی مرتبط است، تحقیق کرده‌اند. اینها عبارتند از خود، هویت، ارتباطات، تغییر، تنوع، کنش اجتماعی، عدالت و جامعه سالم. تنها هوارد گلدشتاین (2001)، ماکس سیپورین (1983)، و چند نظریه‌پرداز کار اجتماعی دیگر، به غنای این سنت پی برده‌اند. به عنوان مثال، پین (1991) در بررسی نظریه های مورد استفاده مددکاران اجتماعی، هم کنش گرای نمادی را به عنوان یک نظریه انسان گرایانه با تاکید بر ظرفیت فرد برای تغییر و اجتماعی توصیف کرد تعامل گرایی نمادی. لانگرز (1995) اظهار داشت که به درک ما از فرآیند برچسب‌گذاری و تأثیر برچسب‌ها بر تصویر و عزت نفس کمک می‌کند. این به مددکاران اجتماعی یادآوری می کند که از انگ زدن به مشتریان خودداری کنند و در طول فرآیند ارزیابی از دادن برچسب های منفی خودداری کنند.

وی افزود: در مورد فرصت‌های از دست رفته برای ایجاد مشارکت بین جامعه‌شناسان هم­کنش­گرا و مددکاران اجتماعی تعامل‌گرا. صحبت میکند و همچنین چند لحظه تاریخی را که اعضای دو رشته مجزا با یکدیگر همکاری می کردند، مستند می کند. هم کنش گرای نمادی یک دیدگاه نظری و مکتب فکری است که بین سال های 1980و 1910توسط فیلسوفان، جامعه شناسان و مددکاران اجتماعی همسو با دانشگاه شیکاگو ایجاد شد.

به گفته وی، نام گذاری این سنت به هربرت بلومر نسبت داده می شود و شهرت فکری مدرسه بیشتر توسط جامعه شناسانی مانند بلومر، چارلز هورتون کولی، دبلیو آی توماس، ارنست برگس، رابرت پارک و اروینگ گافمن ارتقاء یافت. هم­کنش­گرایی نمادی، همانطور که پلامر (1991) تعریف می کند، امر نمادی و تعاملی را با هم بررسی می کند، زیرا آنها در دنیای زندگی روزمره تجربه و سازماندهی می شوند. به چگونگی ظهور، مذاکره، تثبیت و تبدیل معانی می پردازد و بهنحوه انجام کارها با یکدیگر از طریق اقدام مشترک؛ و چگونگی سازماندهی راهبردهای تعاملی چنین معانی در تمام سطوح زندگی جمعی می پردازد.

این سخنران ادامه داد: مفاهیم اصلی زبان هم­کنش­گرا شامل نماد، هم­کنشی، نگرش، اجتماعی شدن، نقش آفرینی، خود، دیگری تعمیم یافته، گروه مرجع، نقش و تعریف موقعیت است. بین کار اجتماعی و هم کنش گرای نمادی تعاملات فراوانی وجود داشته به طوریکه از آن به عنوان ازدواج بین مددکاری اجتماعی و جامعه‌شناسی یاد می کنند.البته بعدها گزارش های مربوط به جدایی زیاد بوده است، چرا که جامعه شناسان به پدیده اجتماعی در سطح کلان علاقه مند بودند، در حالی که مددکاران اجتماعی توجه خود را بر سیستم های اجتماعی در مقیاس کوچکتر متمرکز شدند. جامعه شناسان حرفه خود را در کالج ها و دانشگاه ها و مددکاران اجتماعی در سازمان های اجتماعی لنگر انداختند. بنابراین روابط دانشگاهی، تعهدات مشترک و دیدگاه های مشترک نادر بودند.

مشیدی افزود: البته میانجی‌ها ممکن است از این شباهت‌ها استفاده کنند، به نحوی که کنش‌گرایان نظریه‌های عملی را توسعه می‌دهند که مددکاران اجتماعی برای عمل به نظریه‌هایی نیاز دارند.کنش‌گرایان کنش انسانی را معنادار و زمینه‌ای تفسیر می‌کنند و مددکاران اجتماعی رفتاری را تنظیم می‌کنند که از نظر عضویت در گروه‌های اجتماعی قابل درک است. هم­کنش­گرایان اهمیت محوری را به ارتباطات می­دهند و مددکاران اجتماعی گفتگو را به عنوان ابزار اصلی برای ارائه کمک می دانند.

 


[1]. باید توجه کرد که از منظر خیر خواهیِ اغنیا نبوده است بلکه واگذاری امتیاز به ثروتمندان در ازای کمک به پاکسازی چهره شهر است.