روز دوشنبه 9 مهرماه1397 نشستی به مناسبت روز جهانی دموکراسی به همت گروه علمی - تخصصی صلح انجمن جامعه شناسی ایران و با مشارکت دفتر مطالعات معاونت امور اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران در مجموعه ایوان شمس برگزار شد. در اين نشست دکتر صادق زیبا کلام (عضو هیئت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران) آیت ا... دکتر سید مصطفی میر داماد (مدیر گروه حقوق دانشگاه شهید بهشتی)، عباس عبدی (روزنامه نگار و تحلیل گر سیاسی)، دکتر امیر محبیان (استاد دانشگاه و رئیس مرکز پژوهشی راهبردی آریا) به عنوان سخنران حضور داشتند.
مهمترین امتیاز دموکراسی بر دیگر انواع حکومت، به نظر پوپر آن است که در آن می توان حکام ناشایست و فاسد را از کار برکنار کرد
در ابتدای نشست حسن امیدوار (دبیر گروه صلح انجمن جامعه شناسی ایران) ضمن گرامیداشت روز جهانی صلح و روز جهانی دموکراسی گفت: این نشست قرار است تا ضمن معرفی جامعه شناسی صلح، که قلمرویی از دانش جامعه شناسی فرهنگی است، و از آنجا که مطالعات فرهنگی راه های لازم و امکان نقد مناسبات قدرت در جامعه را فراهم می آورد، پرسشی اصلی حول این محور عمده مطرح کند که جامعه شناسي صلح چه سازو کارهای رهایی بخشی را برای نفی خشونت و جنگ به مردم عرضه می کند؟. لذا با توجه به اینکه اصولا جامعه شناسي، رفاه و بهبود جامعه را در نظر دارد، گروه صلح انجمن جامعه شناسي ايران نیز بر ضرورت اصلاح اجتماعی براساس هدایت علمی تاکید می نماید و در راستای رسالت علمی خود تلاش می نماید تا بينش درست نسبت به نياز جامعه به صلح و دوستی را فراهم آورد و باور دارد که جنگ و منازعه، نابرابری های تصنعی را ایجاد و فقر واختلافات طبقاتی را تشدید میکند. همانطور که گاستون بوتول معتقد است استقرار صلح مهمترین مشکل عصر ماست، از این رو جامعهشناسی صلح، دموکراسی را یکی از مولفه های مهم فرهنگ صلح می داند. تجارب تاریخ معاصر گویای آن است که یکی از موانع اصلی صلح، الگوهای خشن رفتاری در حکومت های غیر دموکراتیک است و به گفته جان گالتونگ معمولا دو نوع خشونت ساختاری در حکومت های غیردموکراتیک به چشم می خورد که مخل صلح است و عبارتند از؛ 1) بینوایی؛ به معنی محرومیت از نیازهای اساسی و 2) سرکوب؛ اشاره به از دست دادن آزادی های انسانی برای انتخاب عقاید و اظهار علنی آن ها دارد. 3) رابطه بین دموکراسی و فقر است. چنانچه معمولا دموکراسی یعنی تولید و توزیع بهتر ثروت و استبداد یعنی کمک به تولید و بقای فقر. در نسبت دموکراسی و صلح نیزسازمان یونسکو معتقد است که «دموکراسی های قوام یافته با هم نمی جنگند».گرچه دموکراسی موافقان و مخالفانی دارد اما دموکراسی یک زبان اجتماعی است که انسان ها را به هم پیوند می زند و باعث تقویت جامعه مدنی می شود که می تواند سد مستحکمی برای پرهیز از خشونت و جنگ به شمار آید.ولیکن علاقمندی گروه صلح به دموکراسی، مفهومی که دارای قدمتی به تاریخ اندیشه سیاسی بشر است به جهت اجزا و ارکان تشکیل دهنده دموکراسی است. ارکانی مثل: آزادی بیان و اندیشه، مطبوعات آزاد، تکثر گرایی، حاکمیت قانون، حاکمیت اکثریت، حق شهروندی، اصل برابری و رفع هر گونه تبعیض و نظارت همگانی بر تصمیم گیریها. لذا با این که اسپینوزا آن را معقول ترین شکل حکومت می خواند، اما مهمترین امتیاز دموکراسی بر دیگر انواع حکومت، به نظر پوپر آن است که در آن می توان حکام ناشایست و فاسد را از کار برکنار کرد.
صلح امروز یک موضع بسیار حیاتی برای جامعه جهانی است
در ادامه جلسه سیدحسین سراجزاده ضمن خوشامدگویی به حاضران گفت: این انجمن رسما فعالیت خود را ۱۳۷۱ آغاز کرده و از آن زمان تا به امروز به تدریج به عنوان یکی از انجمنهای فراگیر، فعال و مؤثر در علوم اجتماعی عمل میکند و مسئولیت اجتماعی خود در اشاعه بینش جامعه شناسی و رویکرد علمی به مسائل جامعه را دنبال کرده است.
رئیس انجمن جامعهشناسی ایران با بیان اینکه صلح امروز یک موضع بسیار حیاتی برای جامعه جهانی است، اظهار کرد: کشور ما و منطقه ما بیش از هر زمانی نیازمند صلح است؛ گرایشهایی مروج خشونت در خاورمیانه هستند و کیان ایران را تهدید میکنند و امروز با تحکم یک جانبهگرایی شخصی ترامپ معاهدهای که میتوانست عامل دفع تنش و جنگ در ایران و منطقه باشد، لغو شده است.
وی با تاکید بر اینکه اکنون بیش از هر زمان دیگری نیازمند این هستیم تا درباره مبانی اجتماعی و اقتصادی صلح فکر کنیم، عنوان کرد: آنچه بیش از همه اهمیت دارد، تفکر، هنر و فن حل تضادها و تعارضهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی به شکل راحت و بیتنش است. این تعارضها میتواند در سطح روابط فردی در سطح جامعه باشد و یا در قالب جریانهای مختلف اجتماعی و سیاسی مطرح میشود؛ تعارضهای سادهای که بدون حل صحیح مشکلآفرین هستند.
سراجزاده با بیان اینکه انجمن جامعهشناسی ایران از حیث رسالت علمی و اجتماعی خود پیگیر این مسئله است افزود: تبیین دقیق مبانی علمی و گفتوگوی آکادمیک در این زمینه و رویکرد اجتماعی نیز از طریق برگزاری نشستهای علمی و تخصصی در سطح جامعه و ترویج و تبیین آنها در ذهن و ضمیر مردم ایران در جامعه است.
در ادامه این مراسم کلیپی در باب معرفی فعالیتهای گروه علمی تخصصی صلح انجمن جامعه شناسی ایران و ویدیوئی کوتاهی از رویاهای مرحوم دکتر قانعی راد (رئیس سابق انجمن جامعه شناسی ایران) و همچنین یکی ازاعضای برجسته و ارزشمند شورای مدیریت گروه صلح پخش شد.
سپس سخنران بعدی ولیالله شجاع پوریان (معاون امور اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران) به تشریح سیاستهای جدید معاونت اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران در زمینه بهرهگیری از نظرات نخبگان پرداخت و گفت: اولویت نخست ما مشارکت جدی صاحبنظران و تصمیمگیران در تمام بحثهای شهری و مراحل تصمیمگیری است. در تمام بخشها اتاقهای فکر و راهبرد نگاری شکل گرفته و همافزایی علمی فراهم شده است.
وی افزود: یکی دیگر از اولویتهای ما تقویت انجمنها، سمنها و NGO هاست که به عنوان یک رسالت برای ما مطرح است، بهویژه آنچه موجب گفتمان تحولخواهی ودموکراسیخواهی در ایران میشود.
شجاع پوریان با اشاره به تغییر رویکرد این معاونت از متولیگری به تسهیلگری تصریح کرد: مورد بعدی مشارکت عمل شهروندان و واگذاری بخش زیادی از فعالیتهایی بود که شهرداری تهران متولی آن بود؛ یعنی گذار از مرحله متولیگری به تسهیلگری، بدین شکل که زیرساختهایی فراهم شود و مردم بتوانند این فعالیتها را انجام دهند.
او با اشاره به بحث دیپلماسی شهری تصریح کرد: شهرداری تهران با بیش از ۲۰ شهر دنیا عنوان خواهرخواندگی دارد که ظرفیت بالقوهای در بحث دیپلماسی شهری مهیا کرده است. همان طور که میدانید دیپلماسی شهری مشکلات دیپلماسی سیاسی و کشوری را ندارد. از صاحبنظران در این زمینه میخواهیم که کمک کنند تا از ظرفیت دیپلماسی شهری برای ترویج گفتوگو و صلح که نیاز جامعه ماست بهرهگیری بیشتری کنیم.
معاون امور اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران در پایان با اشاره به نگاه مساعد این معاونت به برگزاری نشستهای علمی در سطح جامعه تصریح کرد: معاونت فرهنگی و اجتماعی برگزاری این نشستها و جلسات علمی را یک فرصت میداند و سعی میکند محتویات این جلسات را ضبط و نشر دهد.
در ادامه مراسم بخشی از متن انگلیسی شعری از والت ویتمن (Walt Whitman)، شاعر مدرن و روزنامهنگار آمریکایی است که او را پدیدآورنده شعر آزاد آمریکا میدانند و به پیامبر صلح معروف است، توسط خانم بیتا مدنی ترجمه و قرائت شد.
اسلام یعنی تسلیم شدن در مقابل صلح و آرامش
سومین سخنران حضرت آیتا... مصطفی محقق داماد طی سخنانی به مباحث صلح در الهیات پرداخت. وی در ابتدای سخنان خود به قرائت شعری از ملکالشعرای بهار پرداخت که میسراید:
فغان ز جغد جنگ و مرغوای او/ که تا ابد بریده باد نای او. بریده باد نای او و تا ابد/ گسسته و شکسته پر و پای او. ز من بریده کرد آشنای من/ کز او بریده باد آشنای او. چه باشد از بلای جنگ صعبتر؟ / که کس امان نیابد ازبلای او. شراب او ز خون مرد رنجبر/ وز استخوان کارگر غذای او.
او با اشاره به نام امانوئل کانت که برای همه آشناست گفت: این فیلسوف بزرگ بنیانگذار حقوق بشر در غرب شناخته میشود. او در سالهای پایانی عمرش به تألیف کتابی با عنوان صلح جاودان پرداخت که به زبان انگلیسی «Perpetual Peace» ترجمه شده است. در مقدمه این کتاب ۱۳۰ صفحهای که به زبان آلمانی نوشته شده است، آوردهاند او این عنوان را از یک تابلو در رستورانی در آلمان وام گرفته بود. کانت از خانهاش بیرون نرفت، ولی گویا همه جهان را با مطالعه میشناخت. این تابلو به گورستان اشاره میکرد و نوشته بود سرزمین صلح پایدار. کانت از این طنز نقاشی استفاده کرد که مقصودش این بود که صلح پایدار تنها در گورستان است و تا بشر زنده است با یکدیگر میجنگند.
وی با اشاره به نظریهای که معتقد به نهفته بودن جنگ در ماهیت و ذات بشر دارد، گفت: گروهی معتقدند که تا بشر زنده است ذاتش این است که به دیگری حمله کند و بجنگد. کانت طرحی را در این رساله پیشبینی کرد که نظارت از بیرون بر عدم جنگ و ایجاد آشتی میان انسان را بیان میکرد. این طرح بنیانگذار مجمع ملل و سپس سازمان ملل متحد شد.
محقق داماد با اشاره به مقالهای که در نقد رساله کانت نوشته شده بود ادامه داد: نویسنده در این مقاله اشاره داشت که این رساله ۱۳۰ صفحه بیشتر نداشت، اما علیرغم آن از تاریخ تألیف آن تا نگارش این مقاله بیش از ۱۳۰ جنگ در خود آلمان اتفاق افتاده است. سؤال این است که آیا واقعا صلح پایدار غیرممکن است و آیا میان بشر این وجود ندارد تا درک و تعقلش به این سو برود و نتیجه بگیرد که باید با یکدیگر با صلح زندگی کنیم. آیا این مسئله امکان دارد؟ راهش چیست؟
وی با بیان اینکه من به عنوان یک فرد آشنا به الهیات مسئله «صلح» را بررسی میکنم، تصریح کرد: اساسا سؤال اینجاست که آیا نهاد و مفهوم خدا در میان بشر برای جنگجویی است و انبیاء برای این آمدهاند که بشر را برای حمله و جنگ تقویت کنند یا اینکه این فکر برای عده دیگری است؟ به نظر من حداقل در کتاب عهد جدید اینچنین نیست، اکنون درباره عهد قدیم بحث نمیکنم، ولی انجیل کتاب "عشق" ، "آرامش" و "صلح" است؛ عیسی پیامبری است که مبشر صلح و آرامش است. نمیدانم مسیحیت امروز جهان در مقابل این سؤال که تعالیم حضرت مسیح چه شد چه جواب میدهند. در قرآن کریم مطرح شده است که بشر اگر این دو اصل را در کنار یکدیگر رعایت نکند، یقیناً خونریز و سفاک میشود. دو اصل با تفسیر صحیح اگر در کنار هم قرار گیرد، بشر با این دو بال به سوی آرامش و صلح میرود و به دنبال آن، احترام برای غیر خود، یعنی کرامت بشری و احترام به انسانهای دیگر و تواضع خواهد آورد.
وی با بیان اینکه قرآن کریم این دو اصل را ایمان و عمل صالح معرفی میکند، گفت: از منظر قرآن در صورت نبود هریک از این دو نتیجهای حاصل نمیشود. ایمان این نیست که به اموری اعتقاد داشته باشیم. ایمان در معنای مصدری یعنی پناه آوردن، پناه آوردن به خدایی که یکی از نامهایش صلح است. سلام یعنی صلح. خدا یعنی سلام، صلح و آرامش. پناه بردن به آغوش سلام ایمان است؛ اسلام نیز یعنی تسلیم شدن در مقابل صلح و آرامش. این یعنی اسلام.
محقق داماد با اشاره به شرایط منطقه گفت: آیا ایمان به چنین خدایی به این معناست که به نام او آدم بکشیم و سر ببریم؟ اگر گوش دل بدهید میبینید که در خاورمیانه چگونه با نام خداوند سر بریده میشود. کودکان در برابر چشمان خود یتیم میشوند و زنان به نام خدا اسیر. خداوند متعال میفرماید: «هُوَ اللَّهُ الَّذِی لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ...؛ اوست خداوندى که خدایى جز او نیست، فرمانرواى قدوس سلام مؤمن مهیمن...» (حشر/۲۳). او مؤمن و سلام است، یعنی خدای صلح.
وی با بیان اینکه در کنار چنین ایمانی، که یعنی امنیتخواهی و پناه آوردن به صلح، عمل صالح مطرح میشود، افزود: میدانیم که صلح و صالح از یک ریشه است؛ عمل صالحی یعنی عملی که دنبالهروی صلح باشد و آتش نیاورد. ایمان یعنی صلح با خدا و دوم صلح با آفرینش است. به جز «من» را احترام کردن و به جای آن «ما» گفتن. یعنی به اظهار نظرات احترام بگذاریم. از درون این ایمان تمام حقوق بشر، آزادی بیان، آزادی قلم، احترام به آراء مردم، احترام به دیگری و بسیاری از امور دیگر بیرون میآید.
دموکراسی لزوماً به صلح منجر نمیشود/ تحقیر و تبعیض؛ بذر رویش جنگها
چهارمین سخنران امیر محبیان به سخنرانی درباره مفهوم صلح و رابطه آن با دموکراسی پرداخت. وی در ابتدا به قرائت یکی از اشعار مولانا درباره مفهوم جنگ و صلح پرداخت و گفت: جنگ و صلح دو مفهوم بسیار عمیقی هستند، مولانا میسراید:
اگر مر تو را صلح آهنگ نیست/ مرا با تو ای جان سر جنگ نیست / تو در جنگ آیی روم من به صلح/ خدای جهان را جهان تنگ نیست / جهانیست جنگ و جهانیست صلح/ جهان معانی به فرسنگ نیست/ هم آب و هم آتش برادر بدند/ ببین اصل هر دو به جز سنگ نیست.
رئیس مرکز پژوهشی راهبردی آریا با بیان اینکه اوج صلح یا آنچه در عرفان مولانا «صلح کل» نامیده میشود در این ابیات مطرح شده، اظهار کرد: حتی با اهل جنگ صلح میکند و این مفهوم بسیار عمیقی است که سطح بالای فرهیختگی میخواهد، ولی راجع به عموم مردم و مفهوم عام بحث میکنیم. گفته شد که شاید مفهوم صلح دموکراتیک را امانوئل کانت مطرح و بعد در حوزه اقتصاد شومپیتر تا حدودی تئوریزه کرده و این مفهوم تقریباً به مفهوم گفتمان قالب در ادبیات پستمدرنیسم تبدیل شد.
وی با بیان اینکه «صلح» مفهوم مظلومی در طول تاریخ بوده است، گفت: دیوید کارپراید از شکسپیر جملهای را نقل میکند که در نمایشنامه هنری پنجم میگوید: در طول تاریخ صلح برهنه و فقیر تحت فشار بودهاند. این درست است و در طول تاریخ همیشه در حال جنگ یا آمادگی برای جنگ بودهایم. در محدوده خاورمیانه این غلبه بیشتر بوده است. البته در غرب هم همین طور بوده و اکنون صلح گفتمان غالب است. جین آدام خانمی است که برنده جایزه صلح نوبل در آمریکا شد که به خاطر مخالفت درباره ورود آمریکا در جنگ جهانی اول به او لقب «ترسوی خائن» را دادند و شدیداً تا پایان زندگی تحت فشار بود؛ او مادر مددکاری اجتماعی در دنیاست.
محبیان با بیان اینکه قبل از بررسی مفهوم «صلح» باید دلایل جنگ را برشماریم عنوان کرد: اگر صلح روند طبیعی است که غالب نیست و جنگ را یک روند عارضی بدانیم، چه دلایلی باعث طرح جنگ شده است؟ ریشه دلایل جنگها بسیار پیچیدهتر و چند لایهتر از چیزی است که در تاریخ به نظر میرسد. ظهور فردی به نام آدولف هیتلر در برداشت اول این است که او جنگ طلب بود و چون یک نظام غیردموکراتیک حاکم بود نهایتاً این جنگ به وجود آمد و این جنگ محصول یک نظام غیردموکراتیک در نظام توتالیتر آلمان نازی است.
وی افزود: واقعیت این است که وقتی لایههای مختلف تاریخ را مرور میکنیم میبینیم که اختلافات اروپا، ناپلئون و بعد ناپلئون سوم، تاجگذاری پادشاه پروس به عنوان پادشاه آلمان متحد، الحاق الزاس و لرنس به خاک فرانسه، تحقیر آلمان در عهدنامه ورسای در ۱۹۱۹ و دشمنی آلمانیها با فرانسه در طول تاریخ زمینههایی بود که ضمیر ناخودآگاه آلمانیها را آماده کرد که فردی چون هیتلر که به خوبی روح و روان مردم آلمان را میشناخت از آن بهره بگیرد و مردم آلمان با اشتیاق و علاقه حضور یافتند و نه به زور.
رئیس مرکز پژوهشی راهبردی آریا با طرح این ادعا که اگر ریشهیابی کنیم این مسئله به غیردموکراتیک بودن برنمیگردد، گفت: هر فرد غیردموکراتیک نمیتواند جنگی درست کند، مگر اینکه زمینههای تحقیر وجود داشته باشد. یعنی زمینههایی که درباره جنگ مطرح باشد، که یکی از آنها فقدان عدالت و احساس تبعیض است که زمینهساز بروز کینهها و اختلافات است ولو مدتی ساکت شود.
وی ادامه داد: براساس دیدگاه کانت، مفهوم «صلح دموکراتیک» مطرح شد، اما نباید فریب بخوریم. هماکنون اگر نگاه دقیقی داشته باشیم میبینیم که جنگ در قالبها و مفاهیم تغییر یافته و مفهومش در لباس جدیدی بیان میشود. مفهومی وجود دارد با عنوان «جنگ عادلانه» که دفاع مشروعی است. در ماده ۵۱ منشور سازمان ملل و محتوای ماده ۳۹ تا ۴۲ فصل هفتم منشور استفاده قهرآمیز برای کینه متجاوز به همان استدلال یعنی جنگ عادلانه مجاز دانسته شده است. عقلاً هم همین است؛ در اینجا جنگ عادلانه یعنی جنگ برای ایجاد تعادل، عدالت و رفع تبعیض به وجود آمده و حتی اگر صلح آتی را ایجاد کند، باز همان جنگ است.
محبیان با بیان اینکه در ادامه چند پرسش مهم مطرح و سعی میکنیم جواب دهیم، اظهار کرد: آیا دموکراسی موجب صلح میشود؟ پاسخ من خیر است. آن چیزی که امروز مانع بروز جنگ میشود هزینههای سنگین جنگ است. اقتصاد صلح را اجتناب ناپذیر کرده است. بیشتر از اینکه دموکراسی را هدف بدانیم تاکنون بیش از هزار جنگ اتفاق افتاد است. جنگ جهانی اول ۳۵۷ میلیارد دلار هزینه و ۱۷ میلیون نفر تلفات، جنگ جهانی دوم ۱ تریلیون دلار هزینه و ۷۲ میلیون نفر تلفات، جنگ عراق و افغانستان براساس تحقیق دانشگاه هاروارد ۶ تریلیون دلار هزینه داشت و ۲۱ کشور را درگیر جنگ کرد. کشورهای بزرگ دریافتند که برای کاستن از هزینههایشان باید از جنگ جلوگیری کنند. دشمنان کوچک سلاحهای کوچک برمیدارند و دشمنان بزرگ سپرهای بزرگ. برای همین بیش از اینکه میل به صلحطلبی باشد، میل فرار از هزینههاست.
وی با طرح این پرسش که آیا واقعا دموکراسیها با هم نمیجنگند، گفت: در مورد این نظریه شواهد بسیاری وجود دارد که نادرست است.
قواعد منصفانه و دستگاه قضائی مستقل مبدأ صلح است/ روابط صلح و دموکراسی در سطح داخلی و خارجی
سخنران پنجم نشست عباس عبدی با نگاه جامعهشناختی به سخنرانی درباره روابط صلح و دموکراسی در سطح داخلی و بینالمللی پرداخت.
عبدی با بیان اینکه تحلیل من در جهان رئالیستی است و به این شکل نگاه نمیکنم که صلح یک چیز خوب است و باید باشد، گفت: جنگ یک واقعیت است که خیلی گریزی از آن نیست بلکه باید کوشش کرد که خود جنگ و هزینههای آن کمتر شود، وگرنه یک واقعیتی است که در طول تاریخ بوده است.
وی افزود: گفته دکترمحبیان را قبول دارم، در سطح بینالملل لزوماً ارتباط مستقیمی بین صلح و دموکراسی نمیبینیم و مهمترین کشوری که قدرت دارد، ایالات متحده است که هر جور که بخواهد برخورد میکند، اما یک ارتباطهای غیرمستقیم دارد و میبینم که مهم است. آن چیزهایی که مهم است را توضیح میدهم؛ دموکراسی به هر حال این امکان را دارد که مردم با جریان جنگی که وجود دارد، مخالفت کنند. در جنگ ویتنام بخش عمدهای محصول همان مخالفتها و بخش عمدهای بعدا رئیسجمهور و سیاستمدار شدند.
این پژوهشگر اجتماعی با بیان اینکه علت دیگر این است که دموکراسیها گرایش به جهانی شدن دارند، تصریح کرد: پذیرش ضوابط جهانی و نه فقط مقررات منصفانه بلکه مقررات مربوط به قضائی هم مهم است. مثلا اکنون دادگاه کیفری بینالمللی بسیار مهم است و البته هنوز هم در ابتدای راه است، اما به هر حال این مسئول و دستاورد یک جریان دموکراتیک است. یا مقررات آب و هوا به هر حال فشارهایی است که تلاش میکند جهان را به مقررات منصفانه منضبط کند.
او با بیان اینکه مقررات و قواعد منصفانه مبدأ صلح است، گفت: اگر قواعد منصفانه را در داخل و سطح بینالملل با دستگاه قضایی مستقل و داوری منصفانه داشته باشیم بخش عمدهای از مسیر جنگ را مسدود کردهایم. این دو مشخصه که از درون کشورهای دموکراتیک بیرون میآید. سومین مورد که قبلا به آن پرداخته شد، هزینه جنگ است. در دموکراسیها دو اتفاق میافتد که اهمیت دارد؛ یکی اهمیت پیدا کردن فرد و دیگری رشد اقتصادی. این دو در غیر دموکراسی شکل نمیگیرد. چرا هزینه جنگ ایالات متحده بالاست؟ چون باید تجهیزات سنگین بدهد و بخش عمده دیگر غیرمستقیم است و مثلا برای نگهداری معلولان است، زیرا نمیتوانند بجنگد و معلولان جنگ را رها میکنند.
عبدی افزود: مسئله دیگر افزایش سطح رفاه است. شما وقتی سطح رفاهتان بالا رفت دیگر فکر میکنید در صورت باخت در جنگ چیزهایی را از دست میدهید که بدون جنگ آنها را به دست میآورید. کسی که چیزی ندارد به راحتی میجنگد. اینکه در یمن نون خشک میخورد و جنگ میکند برای این است که چیز بیشتری ندارد. بنابراین دموکراسی موجب افزایش رفاه میشود. اگر این فرض را بپذیریم این افزایش رفاه از جهت هزینه و نیروی انسانی مانع جدی است.
وی در ادامه به رابطه دموکراسی و جنگ پرداخت و گفت: اگر کشوری در داخل خشونت را نپذیرد، احتمال کمتری دارد که به نسبت یک کشور دیگر وارد جنگ شود. بنابراین ریشه صلح و جنگ را باید از درون کشورها دید. من پنج مورد در خصوص اینکه دموکراسی چگونه میتواند به صلح کمک کند، را میشمارم.
این روزنامهنگار و فعال سیاسی با بیان اینکه خشونت یعنی تقابل منافع را از طریق روشهای شخصی حل کردن گفت: مسئله نخست تقابل است و اینکه سعی میکنیم برای رفع آن از روشی بهره بگیریم که به نفع ما تمام شود؛ زیرا به دلایلی به روشهای قانونی اعتقاد نخواهیم داشت. این مسئله منشأ جنگ داخلی میشود. دموکراسی چگونه این را کم میکند؟ دموکراسی تضاد منافع را از بین نمیبرد بلکه آنها را روان میکند. شما در یک محیط غیردموکراتیک سرپوش میگذارید و در یک مقطعی که به اوج رسید دیگر کاری نمیشود کرد، اما در دموکراسیها در مراحل اولیه جلوی هم میایستند، ولی چون تضاد منافع کوتاه است و به دلایل دیگری که میگویم به خشونت کشیده نمیشود و در سطح منافع پایین است.
وی ادامه داد: در کشورهای دموکراتیک همیشه دعوا وجود دارد، ولی سطح دعوا به جنگ ختم نمیشود، ولی در کشور غیردموکراتیک حتی اگر جزیره ثبات باشد، ولی در عرض یک سال، کل آن سیستم دچار فروپاشی سیاسی میشود. دموکراسی سطح اختلاف نظر را به شکل محدود کاهش میدهد، همانند زلزلههای با ریشتر کم که تخریبات ندارد.
این پژوهشگر اجتماعی با بیان اینکه دومین مسئله این است که دموکراسی مبتنی بر مشارکت است، گفت: اساسا انسانی که اهل مشارکت نباشد درک و تفاهم پایینی دارد و قابل ارتباط مطلوب نیست و انسانیتی که ما میفهمیم را ندارد. این دموکراسی درک متقابل، اعتماد به یکدیگر و تفاهم را بیشتر میکند و اینها موجب میشود که حل اختلافات کمتر به سمت خشونت برود.
وی با بیان اینکه سومین اثر دموکراسی تدوین قوانین منصفانه است، گفت: فرض ما این است که دموکراسی مبتنی بر قانونی که مجلس نوشته و منتخب مردم است نوشته میشود. فرض میشود که نزدیکترین حالت به انصاف نوشته شود، وقتی منافع ما در تعارض است و مبنای قانون ما انصاف است میپذیریم که بر مبنای قانون منصفانه حل شود، چون از درون خودمان است.
عبدی افزود: نکته مهمتر از دموکراسی دستگاه قضایی مستقل است. اینکه قانون حقوق را تعیین کند کفایت نمیکند، در دعوا و اختلاف، دستگاه قضایی مستقل محل قضاوت است. استقلال قضایی یعنی اختلاف منافع ما را مبتنی بر قانون منصفانه و یک نهاد داوری مستقل قضاوت کند. اگر براساس این دو فرض و فرضهای قبلی که انسان مشارکتجویی که تفاهم دارد و به دیگران اعتماد دارد، نگاه کنیم، خشونت جایگاه پیدا نمیکند و به حاشیه میرود.
وی با بیان اینکه دموکراسی در عین تقویت فردیت، هویت ملی را تقویت میکند گفت: در برخی کشورها که مدعی فردگرایی هستند، میبینیم که وقتی پای منافع جمعی پیش بیاید خیلی بیشتر از بقیه از ملت خود دفاع میکنند، زیرا اساس دموکراسی بر همبستگی ارگانیک است؛ یعنی در عین حال که برای فردیت خودم احترام قائل هستم، به شدت به دیگران وابستگی منافعی دارم. دموکراسی کار مهمش این است که فراتر از منافع فردی منافع ملی تعریف میکند. این مسئله موجب میشود اختلافات و تنشها در سطح فردی تحت سایه منافع کلی قرار بگیرد.
وی با بیان اینکه در دموکراسی هزینه خشونت خیلی بالا میرود گفت: بنابراین در دموکراسی اختلافات در مسائل جزئی است و فرض بر این است که قانون منصفانه است و وقتی دسترسی به دستگاه قضایی مستقل وجود دارد، ارزش ندارد که خشونت ورزیده شود. هنگامی که درآمد بالایی دارید، در صورت ورود به چرخه خشونت آن را از دست میدهید. تمام اینها در توزیع و موازنه قدرت بازتاب پیدا میکند.
وی با بیان اینکه وقتی قدرت رسانهای، مالی، اجتماعی و... توزیع شده باشد، سلطهگری در سیستم داخلی به صرفه نخواهد بود، تصریح کرد: وقتی یک طرف قدرت بسیار زیاد دارد میتواند خشونت کند. البته این مسئله خللهای خود را دارد و ما با یک وضعیت متضاد مقایسه میکنیم. فکر میکنم که دموکراسی به حل اختلاف مسالمتآمیز کمک میکند و وقتی دموکراسی منشأ مقابله با جنگ و خشونت را کاهش میدهد، حتما میتوانیم تصور کنیم که در سطح بینالمللی هم به زندگی صلحآمیز کمک میکند البته هر چند قطعی نیست.
دموکراسی مانع جنگورزی است
سخنران ششم نشست، صادق زیبا کلام به تبیین رابطه میان جنگ و خشونت و دموکراسی پرداخت. او در ابتدا با بیان اینکه مطالب در دو بخش رابطه جنگ و دموکراسی و مسئله تقدس جنگ تقسیم میشود گفت: سؤال اینجاست که چرا جنگ در غرب از حالت قدسی و جایگاه بالایی که داشته سقوط کرده اما در خاورمیانه همچنان جنگ و رادیکالیسم توسط گروههایی که درگیر جنگ هستند امری مقدس تلقی میشود؟
زیباکلام با بیان اینکه ریشه مخالفت و تا حدودی سقوط جنگ در غرب به جنگ جهانی اول باز میگردد، تصریح کرد: اروپا قرن بیستم را با این حال و هوا شروع کرد که سرانجام به پیشرفت افتادیم و آینده بسیار نویدبخش و تابناک است، اما ۱۹۱۴ یعنی تقربیا اواسط دهه دوم قرن بیستم جنگ جهانی اول شروع شد و نزدیک ۱۷ تا ۲۰ میلیون نفر از بین رفتند و خسارتهایی زیادی وارد شد. در اروپای بعد از جنگ، دموکراسی باعث شد که جنگ حالت قدسی را پیدا نکند اگر کسانی میخواهند در مخالفت با جنگ حرف بزنند بتوانند حرف بزنند.
وی با بیان اینکه در سال ۱۹۱۸ به تدریج در اروپا این پرسش به وجود آمد که این جنگ برای چه بود؟ گفت: این سؤال بنیادین مطرح شد که مسئله غیرممکنی که از طریق مذاکره نمیتوانست به دست بیاید و مجبور به جنگ بودیم و ۱۷ میلیون کشته شدند، چه بود؟ این بحثها توسط روشنفکران و عمدتا مارکسیستها مطرح میشد و برخی از نویسندگان آن را ادامه دادند. این سؤالات جوابهای قانع کنندهای نداشتند، به ویژه این پرسش که چرا اینها را پشت میز مذاکره نمیشد حل کرد؟
او افزود: در همین بحثها بود که جنگ جهانی دوم در ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۵ پیش آمد. ابعاد تخریب و کشتار و خشونت در جنگ جهانی دوم چندین برابر شده بود. در جنگ جهانی دوم از هر تکنولوژی که میتوانستند برای از بین بردن طرف مقابل بهره برده بودند. انگلیس در ماههای آخر جنگ برای اینکه زودتر آلمانها تسلیم شوند با علم به اینکه اینجا پل، کلیسا، خانه و پارک است و هیچ ربطی به مسئله جنگ و نظامیان ندارند، بمبارانهای سنگین انجام م یداد. کاری که آلمانها در ابتدای جنگ با توجه به برتری هوایی خود انجام میدادند.
او با اشاره به جنایتهای جنگ جهانی دوم گفت: کشتاری که ژاپنیها در چین داشتند وحشتناک بود. رفتار در زندانها با اسیرهای جنگی بسیار وحشتناک شد. رکورد روسها در جنایت کمتر از آلمانها نبود؛ بنابراین بغض، کینه و انزجار نسبت به جنگ بعد از جنگ جهانی دوم بسیار بیشتر شد و فکر میکنم از بعد از جنگ جهانی دوم بود که محکومیت جنگ و خشونت رسمیت پیدا کرد. چون بعد از جنگ جهانی اول کسانی که خیلی جدی سخنرانی میکردند متهم به ترسویی و بزدلی شدند، به دلیل اینکه شما با جنگ مخالفت میکردید و چنین برچسبهایی در نیمه اول قرن بیستم زده میشد. بعد از جنگ جهانی دوم کسی از اینکه برچسب بزدلی به او بزنند نمیترسید و در برابر ابعاد فاجعه آمیز مسئله مهمی مطرح نمیشد.
او با بیان اینکه تکامل رسمیت یافتن جنگستیزی در جنگ ویتنام به وجود آمد گفت: در امریکا نه تنها مخالفت با جنگ ویتنام عملی ضد میهنپرستی نبود، بلکه کسی مثل جیمی کارتر بعدا رئیس جمهور شد و دیگری وزیر خارجه یا سخنگو شد و اساسا مخالفان توانستند به مراحل بالای سیاسی هم برسند. البته همچنان کفه ترازوی جامعه به این سمت است که جنگ یک عمل شجاعانه است و در خاورمیانه همچنان یک وظیفه دینی میشود. وقتی که امریکاییها به عراق حمله کردند تظاهرات خیلی زیادی در امریکا شد و صدها هزاران نفر علیه حمله به عراق به اعتراض پرداختند ولی کسی به آنان مزدور و خائن نمیگفت.
این کارشناس سیاسی افزود: در نظام دموکراسی این حق به رسمیت شناخته شده که شما میتوانید از جنگی که حکومت انجام میدهد، انتقاد کنید و بگویید که آیا راه دیگری برای این جنگ وجود ندارد؟ این یک رودخانهای بود که در این نهر عظیم ریخته شد تا بتوانیم علیه جنگ تحلیل و موضعگیری کنیم. نکته دیگری که در غرب براساس نفرتی که از جنگ به وجود آمد، مطرح شد این بود که برخی از روشنفکران و متفکرین به سراغ بحثی اساسیتر رفتند و آن اینکه آیا خشونت و رادیکالیسم و روشهای غیرمسالمت آمیز میتواند دموکراسی را در جامعه تحقق بورزد و آیا میتوانیم به طریقی غیر از خشونت به دموکراسی برسیم؟ پاسخ ما دقیقا این است که نه مگر میشود با نصیحت به دموکراسی رسید؟ انقلاب چه بخواهیم و چه نخواهیم زائیده خشونت است.
او با اشاره به «اچ ریکارد»؛ متفکر غیرمشهور انگلیسی تصریح کرد: وی چندین انقلاب بزرگ از جمله انقلاب چین، روسیه و کبیر فرانسه را بررسی کرد و مثل کانت که جزوه ۱۰۰ صفحهای نوشت، رساله مختصری نوشت که هیچ انقلابی ختم به دموکراسی نمیشود. برای اینکه در انقلابها و در تحولات خشونتآمیز کسانی به قدرت میرسند که بجز زبان خشونت گفتمان دیگری بلد نیستند. چرا که با آنها با خشونت برخورد شده است. بهترین و عزیزترین برادران را جلوی چشمان شکنجه کردند و نظامهای دیکتاتوری به این انقلابیون تجاوزها و آزار زیادی کردند.
زیباکلام با بیان اینکه لنین بعد از انقلاب اکتبر از خشونت بسیار استفاده کرد گفت: میبینیم که برادر لنین را در دوره تزار کلی شکنجه میکنند و بهترین یارانش اعدام میشوند و خودش فرار میکند و سالها در سوئیس زندگی میکند و وقتی انقلاب میشود از آنجا میرود. بسیاری از رهبران بلشویکا از جمله کسانی بودند که مورد ظلم و شکنجه تزاریسم قرار گرفتند. بنابراین اینها وقتی به قدرت رسیدند زبان دیگری نمیدانستند.
او با بیان اینکه آن انقلابیون بجز خشونت چیز دیگری ندیدند و زبان دموکراسی بلد نبودند گفت: اگر در آن جامعه زبان دیگری حاکم بود اصلا نیاز به انقلاب نیست. اپوزیسیون نیز اشتهای سیری ناپذیری برای خشونت دارد. مثلا مسعود رجبی در همین دانشگاه سخنرانی داشت و افرادی از دور به اینها سنگ پرت میکردند و او میگفت وای به روزی که تصمیم بگیریم که جواب سنگ را بدهیم؛ یعنی جواب را با گلوله بدهیم و این کار را کرد. وقتی نگاه کنید، عمق خشونتی را که علیه مخالفان به کار بردند چه بو؟ کافی بود که عضو بسیج، پاسدار و روحانی باشی شما را ترور میکردند. اینها در زندانهای رژیم شاه پرورش یافته بودند.
این مدرس دانشگاه با بیان اینکه وقتی نگاه جدیتری داشته باشیم، میتوانیم بفهمیم که چرا خاورمیانه سرزمین خشونت است گفت: این نگاه ۲۰۰ سال قبلتر در اروپا مطرح و این مسیر در آنجا طی شده است اما در خاورمیانه همچنان خشونت تقدیس میشود؛ اکنون داعش و اسامه بن لادن تقدیس میشوند. وقتی اسامه را از بین بردند ایراد گرفتند که چرا شما سریع او را به دریا انداختید، پاسخ داده شد که اگر دفن میشد هر کجا که دفن میشد بت و سمبل میشد. جوانان رادیکال کم نیستند که عکس او را در لباس خود داشتند.