36نشست افتتاحیه کارگروه زنان و مناسبات خانواده انجمن جامعه شناسی ایران در تاریخ ده مهر 1391 با عنوان "لزوم نظریه پردازی بومی برای خانواده‌ها و زنان ایرانی در کوران تحولات هنجاری" در سالن اجتماعات انجمن برگزار شد.

در ابتدای جلسه، دکتر فاضلی به ارائه نظرات خود پرداخت و گفت: با توجه بر تحولات خانواده درایران، تبیین تئوریک در زمینه مسائل خانواده لازم وضروری است. برای نظریه پردازی، ما نیازمند کمک گرفتن از موارد ذیل هستیم که عبارتند از:

  1. مجموعه تجربه‌های گفتمانی که تاکنون داشتیم.
  2. فضای آزاد و مستقل
  3. نگاه بین رشته ای
  4. نیازمند به یک تعامل جهانی هستیم.
  5. مستلزم به رسمیت شناختن نظریه‌های خانواده هستیم زیرا نظریه پردازی در حلقه‌ای از بحث وگفتگو به وجود می‌آید.

در ادامه این جلسه دکتر شکربیگی، به سخنرانی پرداخت و گفت: کارگروه نوپای زنان وخانواده درصدد پرداختن به مسائل مبتلابه زنان در مناسبات خانواده می‌باشد، و در این راه نیازمند نظرات کارشناسان و صاحب نظران حوزه زنان و خانواده در ایران است. پرداختن به مسائل خانواده و زنان در ایران نیازمند مطالعات علمی و نظریه پردازی خاص این دو نهاد به صورت بومی می‌باشد، و ما درصدد هستیم در این مسیر به نظریاتی بومی برسیم، نظریاتی که راهکارها وراهبردهایی کاربردی برای حل مسائل نهاد خانواده در ایران ارائه دهد.

پرداختن به نظریه پردازی زندگی خانوادگی، امری بسیارمهم است، چرا که، نظریه‌ها، ساخت‌هایی اجتماعی هستند مبتنی بر تحقیق، عملکرد و تفکر خلاق که همواره در حال تغییرند. فرایند نظریه پردازی مستمراً ادامه دارد.

وی افزود: راه‌های متفاوتی برای جستجوی علم وجود دارد. فرایند خلاقانۀ توسعۀ نظریه، نیازمند روش‌های اثبات و اکتشاف است. «شاعر به یک بیت شکل می‌دهد؛ مشاور سعی می‌کند به زندگی بیمارش وارد شود؛ محقق فرضیه را می‌آزماید یا تعمیم می‌دهد. اما نظریه پرداز باید به هرسه امکان واقف باشد»(باس،199:112). رهیافت‌های نظری در باب مسائل خانواده، می‌توانند ما را در کسب پنج مورد ذیل (چیل،1991:19) یاری دهند:

  1. رهیافت‌های نظری مفاهیمی در اختیار ما قرارمی‌دهند که می‌توانیم از آنها برای تجزیه و تحلیل و مرتبط کردن مشاهداتمان با یکدیگر استفاده کنیم.
  2. رهیافت‌های نظری پرسش‌هایی رامشخص می کنند که باید پرسیده شود.
  3. رهیافت‌های نظری راه‌هایی پیش پا می‌گذارند تا بتوان به پرسش در مورد سرمشق‌ها ومفروضاتی که جهت و معنای مشاهدات را مشخص می‌کنند، پاسخ داد.
  4. رهیافت‌های نظری ما را در تفسیرکردن یاری می‌دهند.
  5. رهیافت‌های نظری حامل داوری‌های ارزشی درباره هدف و کاربرد دانش علوم اجتماعی هستند(همان منبع،62).

فرایند نظریه پردازی، در ابتدا با شهود و آگاهی از انگاره‌ها آغازمی‌گردد، سپس با بسط و گسترش گمانه زنی‌ها دربارۀ نحوۀ پیوند آنها ادامه می‌یابد. سوال اصلی در اینجا این است که: چگونه به نظریه بومی دست پیدا کنیم؟

در پاسخ به سوال فوق به موارد زیر اشاره می نمائیم:

  1. هنگامی که انگاره ها تراوش می کنند، با شهود آغاز می کنیم.
  2. گمانه هایی دربارۀ چگونگی ارتباط این انگاره ها اضافه می کنیم.
  3. روابط مبتنی بر تجربه درباره گمانه ها را به عنوان مدرک و شاهد فراهم می کنیم.
  4. انگاره های جدید هنگامی ظاهر می شوند که روابط مبتنی بر مدرک و شاهد فراهم می شوند.
  5. مفاهیمی را بوجود می آوریم که ساختاری را برای این روابط فراهم می آورد.
  6. اطمینان از تبیین جهان با درک پیچیدگی روابط، ظاهر می شود.
  7. نظریه به مثابه وسیله ای پدیدار می شود که به فهم، تبیین و معنادادن به پدیده ها کمک می‌کند.

با این مقدمه درباره اهمیت نظریه و نظریه پردازی، نگاهی به مسائل مبتلابه نهاد خانواده در ایران می‌اندازیم و قصد داریم این موضوع را مورد بررسی قرار دهیم که چرا و چگونه بایستی به نظریه‌های بومی برسیم؟. سالهاست در اکثر کتاب‌های مرتبط با جامعه‌شناسی که به مطالعه نظریات اندیشمندان این علم در حوزه‌های مختلف می‌پردازند و با نظریه‌هایی مواجه هستیم که به بررسی مشکلات اجتماعی می‌پردازد و برخی مسائل و مشکلات را روشن می‌سازد اما در حوزه جامعه‌شناسی خانواده، چیزی که در این قبیل نظریه‌ها به چشم می آید، ناملموس بودن بسیاری از آنها با خانواده و جامعه ایرانی است و در نتیجه اکثر مواقع قادر به پاسخگویی به نیازهای جامعه ایرانی و خانواده‌های ایرانی و حل مشکلات و مسائل آنان نیست. بنابراین به این نتیجه رسیدیم که برای حل مشکل باید رو به سوی نظریه‌هایی بیاوریم که با مسائل جامعه و خانواده‌های ایرانی همخوانی دارد و برای حل آن مسائل لازم است به نظریه‌های بومی مراجعه نماییم. در حقیقت برای حل مشکلات و مسائل خانواده‌های ایرانی نمی‌توان از سیستم نظریه‌های خارجی استفاده نمود، هر چند می توان با مطالعه آنها شیوه نظریه پردازی را آموخت و در نظریه‌های خاص بومی از آنها استفاده نمود. البته باید افزود، بسیاری از مشکلات در جوامع خارجی شبیه به مشکلات در جامعه ایرانی است. اما راه‌حل‌ها با فرهنگ و اداب و رسوم ایرانی متفاوت است. بنابراین در ادامه تلاش می‌شود، تفاوت‌های جامعه ایرانی با غیر ایرانی را تا حدی که می‌توان مشخص نمود و ضرورت نظریه پردازی را بیان نمود و بر اساس این تفاوت‌ها، نظریه‌هایی را درصورت امکان ارایه کرد.

به نظر من اختلاف اساسی میان جوامع گوناگون بنا به شرایط مختلف متفاوت است و این تفاوت‌ها در برخی حوزه‌های منطقه‌ای و جهانی به خوبی مشهود است مگر در برخی جوامع که از شرایط مشابهی برخوردارند مانند برخی کشورها در اروپای غربی، امریکای جنوبی، خاور دور یا خاور نزدیک و یا ... که یک حوزه خاص فرهنگی را تشکیل می‌دهند. هر چند در میان کشورهای حوزه‌های مختلف نیز برخی تفاوت‌های اندک نیز مشاهده می‌شود اما اختلاف‌های اساسی میان فرهنگ کشوری مانند ایران با کشورهای اروپایی – امریکای جنوبی – خاور دور و نزدیک و کشورهای عربی و... وجود دارد که بررسی آن نیازمند نظریه‌های اجتماعی خاص است.

الزامات طرح نظریه‌های بومی در عرصه زنان و خانواده‌های ایرانی

تفاوت‌های محسوس و تمایزاتی که الزام طرح نظریه‌های اجتماعی خاص را در ایران پیش می‌کشند و نیاز به نظریه‌های بومی را طلب می کند عبارتند از:

  1. تفاوت‌های سرزمینی
  2. فرهنگ و آداب و رسوم
  3. باورهای اسطوره‌ای و تاثیر آن در خانواده‌ها و جوامع
  4. باورهای دینی
  5. حق و حقوق افراد جامعه
  6. نداشتن اندیشه راهنما

این موارد را در ادامه شرح خواهم داد.

  • تفاوت‌های سرزمینی

جغرافیای سرزمین ایران با بسیاری از کشورهای دیگر به لحاظ موقعیت سرزمینی متفاوت است و این تفاوت جغرافیایی، نیازهای متفاوتی در روابط میان مردم ایجاد نموده است و منجر به تفاوت در روابط میان خانواده‌های ایرانی با خانواده‌های دیگر جوامع شده است. به عنوان مثال شیوه کسب و کار و به دست اوردن روزی در کشوری چون ایران که نیازمند سخت کوشی در تولید مایحتاج خود به دلیل کمبود آب است با کشورهایی چون هندوستان – بنگلادش – مالزی و ... که آب به وفور در آنجا یافت می‌شود تفاوت بسیاری را ایجاد می‌نماید چرا که در آن سرزمین‌ها تلاش برای کسب معاش با زحمت کمتری در جامعه اتفاق می‌افتد. اما همین وفور آب و باران فراوان عموما کشور را با سیلاب‌های وحشتناک دست به گریبان ساخته که در ایران کمتر با آن مواجه می‌شویم و همین سیلاب، جامعه‌های فوق را با مشکلات و مسائلی به جز آنچه در ایران است روبرو می‌سازد.

تفاوت‌های سرزمینی موجب شده در میان کشورهای حوزه‌های خاص با داستان‌های مختلفی برخورد نماییم که ناشی از روابط خانواده‌های آن جامعه است و بنابر آن نگرش‌های خاصی را در میان خانواده‌های حوزه‌های مختلف ایجاد می‌نماید که خود این تفاوت در نگرش‌ها موجب تفاوت در روابط خانواده‌های آن جامعه و مشکلات و مسائل آنها می‌شود که نظریه‌های خاص خود را نیاز دارد.

  • فرهنگ وآداب و رسوم

یکی از تفاوت‌های عمده میان ایران با هر کشوری دیگر فرهنگ و آداب و رسوم خاص جامعه ایران با جوامع حوزه‌های مختلف است که این نگرش‌های فرهنگی و آداب و رسوم خاص ایرانی با هیچ نظریه غیر بومی قابل تطبیق نیست یا در واقع نسخه‌های پیچیده نظریه پردازان غیر بومی حلال مشکلات و مسائل جامعه و خانواده‌های ایرانی نخواهد بود. به عنوان مثال نگرش ایرانی‌ها به روابط زنان و مردان، نوع ازدواج، مشکلات پس از ازدواج، خشونت، طلاق، معیشت و... در خانواده‌های ایرانی هر چند در ظاهر شبیه به خانواده‌های دیگر جوامع است ولی دلایل بروز آن متفاوت است، مثلا درخانواده‌های غربی، همانند خانواده‌های ایرانی خشونت خانوادگی وجود دارد اما دلایل ایجاد آن متفاوت است که به نوع نگاه آن جوامع به زنان و ارزش آنها در جامعه برمی‌گردد. مثلا در برخی کشورهای عربی مانند عربستان، کویت، قطر و... به علت پایین بودن ارزش زنان در آن جوامع حتی رانندگی برای زنان ممنوع است و همین مسئله موجب برخوردهای خشونت آمیز در خانواده می‌گردد یا در کشورهای غربی به دلیل نگاه جنسیتی – سکسی به زنان نوع خشونت با خشونت خانوادگی در خانواده‌های ایرانی متفاوت است. ما در ایران خانواده‌های دورزی، خانواده‌های بدون مرز و بین المللی داریم و در غرب خانواده‌های همجنس بازِ مرد و زن و خانواده‌های چند نژادی در کشورهای غربی به چشم می‌خورد و هیچ کدام از آنها بازتابِ افزایش طلاق، افزایش خشونت خانوادگی، فراردختران ازخانه، تاخیردرازدواج، روابط خواهر-برادری، ...نیست.

درغرب، خانواده‌های همجنس گرای زن و مرد، یا تصادم فرهنگی خانواده‌های مهاجر دیده می‌شود. در حالی‌که در ایران چنین خانواده‌هایی گزارش نشده‌اند. در خانواده ایرانی اکثریت افراد دارای دو مرحله (خانه پدر و خانه همسر) در مسیر زندگی خود هستند. اما اگر این موضوع را در غرب بررسی کنیم واز آنان بپرسیم تا زمانی‌که به سن میانسالی برسید در چند خانواده زندگی می‌کنید؟ در جواب این سوال گفته میشود که ممکن است که شما حداقل در 5 یا 6 خانواده هم زندگی کنید (چرلین، 1981: 1). به این صورت که شما زندگی را در خانه والدین خود شروع می کنید. اگر والدین از هم جدا شوند و شما با یکی از والدینتان زندگی کنید، پس شما خانواده دومی هم دارید. با ازدواج مجدد والدین وارد خانواده سوم می‌شوید. اگر بعد از ترک خانه با کسی زندگی کنید شما خانواده چهارم هم خواهید داشت. اگر بعدها ازدواج کنید و بچه دار شوید خانواده پنجمی بوجود خواهد آمد و اگر طلاق بگیرید نیز خانواده ششمی در زندگی شما شکل خواهد گرفت. این تفاوت در مسیر زندگی با نظریات مشترک پاسخ گو نیست.

  • باورهای اسطوره‌ای و تاثیر آن در خانواده‌ها و جوامع

اسطوره طبق معانی ذکر شده در فرهنگ لغات، یعنی اعتقاد به چیزی که بدون هیچ ارزش‌گذاری فکری پذیرفته شده است. اسطوره و رویا به طور معمول حداقل گوشه‌ای از حقیقت را در بردارد اما افراد بدون بررسی و سوال آن را به عنوان حقیقت محض و لایتغیر پذیرفته‌اند. چون اسطوره‌ها به شکل گیری ادراک، انتظارات و امید افراد در زندگی کمک می‌کنند از جایگاه والایی برخوردارند و باید با دقت به آنها توجه شود. در ادامه به تعدادی از اسطوره‌های رایج درباره ازدواج و خانواده پرداخته می‌شود.

یکی از دلایل تفاوت‌های جوامع مختلف به میزان اثرگذاری نقش اسطوره‌ها در میان خانواده‌های آن جامعه بستگی دارد که به خوبی در آن جوامع مشهود است و همین تاثیر اسطوره‌ای می‌تواند موجب مسائل و مشکلات خاص خانواده‌های ایرانی باشد که نیازمند نظریه‌های خاص بومی در این رابطه است. در اسطوره ایرانی، فداکاری زنان، اسطوره عشق و ... دیده می شود. اسطوره‌های بسیار زیادی در باب ازدواج در میان مردم رایج است. اما نکته قابل توجه این است که بسیاری از باورها و اعتقادات رایج میان افراد درباره ازدواج و زندگی خانوادگی نادرست است. لذا هرگز نباید به سادگی حقیقت چیزی را قبول کنید تنها به این دلیل که اکثریت مردم به حقیقی بودن آن باور دارند. برخی از اسطوره‌ها چیزی بیش از خطا و اشتباه ساده هستند چرا که قبول کردن آنها می‌تواند کیفیت زندگی شما را تقلیل دهد. برای مثال، این اسطوره قابل بررسی است که مردم تنها به دلیل اینکه عاشق می‌شوند، ازدواج می‌کنند. امریکایی‌ها فکر می‌کنند که ازدواج‌های سازمان یافته و مصلحتی مختص دوره‌های گذشته یا فرهنگ‌های سنتی‌تر است و عشق تنها علتی است که امروزه می‌تواند ازدواج را توجیه کند.

این قضیه را می‌توان با ذکر مثالی از تجربه بارت به خوبی توضیح داد. بارت، تاجری 30 ساله است که در سن 23 سالگی ازدواج می‌کند. او زمان ازدواج تصور می‌کرد دیوانه‌وار عاشق است اما چند سال بعد فهمید که دیگر عاشق همسرش نیست و با زنی دیگر رابطه پنهانی داشت. اما زن بارت باخبر می‌شود و از وی طلاق می‌گیرد. بارت در حین جدایی بسیار متاثر بود تا حدی که به روانشناس مراجعه می‌کند. آنجا بود که او فهمید که احساس او از عشق ترکیبی از احساسات مختلف بوده است و حقیقتا او هرگز عاشق نبوده است. در اوان ازدواج بارت نیز مانند اکثر افراد مطمئن بوده است که عشق دیوانه‌وار وی تا آخر عمر ادامه خواهد داشت و نمی‌دانست که احساسات اولیه باید در طول زمان تقویت شوند و یا حتی با دیگر امور اساسی‌تر و قابل توجه‌تر جایگزین شوند. بعد از این تجربه بارت مجدداً ازدواج نکرد چرا که عمیقا از اشتباهاتش پشیمان و سرخورده بود. او احساسش را اینگونه توصیف می‌کند: «فکر می‌کنم اکنون درک بهتری از مفهوم عشق دارم و ای کاش همان 10 سال پیش کسی این نکات را به من یاد می‌داد. اسطوره‌ها می توانند یک رابطه خوب را خراب کنند آنها چشمان ما را بر روی واقعیات یک رابطه می‌بندند و باورهای غلطی را درباره حقیقت ازدواج و زندگی خانوادگی به ما القا می‌کنند تا جایی که آنها مانعی برای رسیدن ما به خوشبختی محسوب می‌شوند».

این نقش رابرای اسطوره‌ها در خانواده‌های ایرانی قائل هستیم.

  • باورهای دینی

در بسیاری از جوامع باورهای دینی بر نوع زندگی و روابط خانوادگی تاثیر عمیق می‌گذارد و همین باورهای دینی موجب اختلاف در شیوه‌های زندگی میان خانواده‌های ایرانی و غیر ایرانی است و این تفاوت در نگرش‌ها موجب تمایزات بسیاری در شیوه زندگی خانواده‌های جوامع مختلف می‌شود. مثلا نوع پوشش ایرانی‌ها و غربی‌ها آنقدر متفاوت است که در آن کشورها هیچ نظریه‌ای در این رابطه وجود ندارد و هیچ نظریه پردازی تا به حال در مورد نوع پوشش دست به قلم نبرده و اگر هم برده بسیار اندک بوده است زیرا این مسئله به باورهای دینی خانواده‌ها و جامعه ایرانی باز می‌گردد و بنابراین در این جامعه نیاز به نظریه‌های خاصی پدید می‌آید که باید به آن پرداخت. مثلا در جوامع غربی کمتر به مسائلی چون آموزش جنسی می‌پردازند زیرا این نوع آموزش‌ها و مشکلات آن را از دوران دبستان به کودکان خود آموزش می‌دهند اما این مسئله در ایران فعلی با مشکلات فراوانی روبرو است و کمتر کسی جرات دارد در زمینه آموزش‌های مورد نیاز جامعه برای دوری از خطر بیماری‌های مهلک وارد گفتگو شود و حتی رسانه‌های ملی نیز از ورود به این بحث‌ها حتی الامکان خودداری می‌نمایند چرا که هنوز مسئله آن حل نشده است. در خصوص قضیه اختلاط دختران و پسران در دانشگاه‌ها و مراکز ورزشی و... که هر از چند گاهی بنا به دلایلی فردی- شخصی به صورت سلیقه‌ای قوانینی را تدوین و به اجرا در می‌آورند که فرد بعدی آن را لغو می‌نماید در حالی‌که این مسئله باید از سوی متخصصان علم اجتماعی مورد بررسی قرار گیرد و در بود یا نبود این اختلاط، نظریه‌های کارشناسی قوت گیرد تا هر دم از این باغ بری نرسد و جوانان را با مشکل روبرو نسازد. همین حالا دیده می‌شود که در روسای برخی دانشگاه‌ها، چون دوست دارند که کلاس‌های درسی دختران و پسران از هم جدا شود، خود راسا اقدام به این عمل نموده‌اند اما روسای برخی دانشگاههای دیگر از این کار خودداری نموده‌اند که نشان می‌دهد هیچ بررسی و تحقیقی در این مورد صورت نگرفته و هر روز بر مشکلات و مسائل متنابه آن افزوده می‌شود.

  • حق و حقوق افراد جامعه

با نگاهی اندک به شرایط زندگی در کشورهای مختلف و ایران مشاهده می‌شود که حق و حقوق افراد هر جامعه اعم از زن و مرد و کودک و مسن سالان بسیار با یکدیگر متفاوت است. همین اختلاف موجب می‌شود که در برخی کشورها قوانینی خاص برای کسب حق و حقوق آنها رعایت شود که در برخی کشورهای دیگر وجود ندارد، لذا اندیشمندان ایرانی و متخصصان علم اجتماع در ایران باید نظریه‌های خاصی در رابطه با این موضوع و با توجه به قوانین داخلی کشور تهیه نمایند تا افراد جامعه به حق و حقوق خود واقف بوده و دیگران نیز متوجه رعایت آن شوند چرا که با نظریه‌های جامعه‌شناسان غربی وغیر ایرانی نمی‌توان میزان رعایت حق و حقوق مردم و خانواده‌های ایرانی را مشخص نمود مگر توسط جامعه‌شناسان و متخصصان علوم دیگر در این رابطه.

  • نداشتن اندیشه راهنما

اندیشه راهنما را وچارچوب فکری برخی از زنان در خانه پدری‌شان را، پدر، برادر، عمو و دایی آنها تعیین می‌کردند و در خانه همسر نیز، همسر تعیین کننده اندیشه رهنمای این زنان در خانواده است. طرح نظریه‌های اجتماعی خاص جامعه ایران به زنان کمک می‌کند تا اندیشه راهنمای جامع‌تر، به روز تر و سازنده‌تری را برای حفظ زندگی خانوادگی در عین حفظ سایر حقوق در کنار هماهنگی با ارزش‌ها و آداب و رسوم اجتماعی ایرانی کسب نمایند.

جمع بندی سخن

بنابراین با توجه به موارد فوق و برخی از تفاوت‌ها در خانواده ایرانی، غربی، عربی، و.. ضرورت بررسی، تحقیق و تدوین برخی نظریه‌ها در رابطه با جامعه و خانواده‌های ایرانی احساس می‌شود و جامعه‌شناسان داخلی حتما باید با بررسی‌های خاص جامعه ایرانی و با توجه به باورهای دینی و نگرش خانواده‌های ایرانی به آنها نظر کرده و در پی تهیه نظریه‌های خاص و بومی جامعه ایرانی باشند.

همچنین در مسائل جامعه‌شناسی بومی و نظریه‌های اجتماعی خاص باید به مسائلی چون :

  • تاریخ هر کشور
  • قوانین حاکم بر کشور
  • تاثیر جنبش‌ها و انقلابات آن کشور
  • تاثیر جنگ‌های داخلی وخارجی یک کشور
  • تاثیر احترام به ارزشهای موجود در روابط سنی
  • تاثیر نوع شغل مورد نظر جامع
  • شیوه‌های اموزشی جامعه
  • و....

توجه نمود. به عبارت دیگر در تهیه نظریه‌های خاص جامعه ایرانی و خانواده‌های تحت تاثیر این جامعه عوامل موثر یاد شده باید مورد بررسی و تحقیق قرار گیرد و تاثیر آنها بر موارد زیر را باید در نظر گرفت که عبارتند از:

  • روابط – بروز مشکلات و مسائل
  • اختلافات – چگونگی حل تضادها
  • کسب شیوه‌های آموزش به خانواده‌ها
  • دور ساختن خانواده‌ها از تنش‌های احتمالی اختلافات و....

تا بتوان نظریه‌های مورد نظر را برای جامعه تشریح نمود و به کار بست. ستون پایه‌های موثر در جامعه ایرانی و خانواده‌های ایرانی باید یک به یک شناسایی شده و به عنوان زیر بنای نظریه‌ها مورد بررسی قرار گرفته و سپس از آن شالوده‌ها برای ساختمان روبنای نظریه استفاده نمود.

سخنران این نشست همچنین خاطر نشان کرد: به دلیل کمبود وقت، از طرح بسیاری از مفاهیم دیگر که خاص جامعه ایران و زنان وخانواده‌های ایرانی است و نیازمند نظریه پردازی در این زمینه هستیم، مفاهیمی مانند: تعصب، کابوس‌های زنانه، تعارف، دروغ‌گویی، تن‌آسایی وتنبلی، گونه‌شناسی خانواده ایرانی (سنتی، در حال گذار، مدرن، پست مدرن)، تنهایی زنان ومردان، گونه شناسی تنهایی، طلاق، آیین‌های زندگی، ارتباطات جنسی، هم‌خانگی، مسیر زندگی، خانواده زنانه، خانواده رسانه‌ای، خانواده دورزی، خانواده دارای طلاق عاطفی، خانواده بدون مرز و یا بین المللی، خانواده تجرد یافته، تاخیر در ازدواج، مضایقه درازدواج، مفهوم مادری وپدری، اشتغال زنان، سلامت زنان، خشونت خانوادگی، صمیمیت، اعتماد، مشارکت اجتماعی، سرمایه اجتماعی و نیز دهها مسئله دیگر که بایستی در بستر پژوهش از نوع کیفی بتوانیم به نظریه پردازی بومی برسیم، صرفنظر می‌کنم.

مدیر کارگروه زنان و مناسبات خانواده افزود: در نتیجه گیری نهایی از سخن باید گفت اگر بخواهیم مبنای دانش محوری درباره زنان وخانواده‌ها و فرایندهای روابط خانواده را گسترش دهیم، نظریه‌پردازی امری حیاتی است. فقدان نظریه‌پردازی، یافته‌های پژوهش‌ها را به سوی اتفاقی بودن و کاربرد محدود هدایت کرده است که این امر نمی‌تواند بسط و گسترش دانش در این حوزه را میسر سازد و در این راستا از نظرات و پژوهش‌های جامعه‌شناسان، کارشناسان خانواده، مورخان، روان‌شناسان اجتماعی، روان‌شناسان، درمانگران و دیگر افراد استفاده می‌شود.

او ادامه داد: در پایان و به عنوان حسن ختام به نقل گفته ای ازشادروان محمدعبداللهی می‌پردازم:«نظریه پ اجتماعی آخرین ومهم ترین دستاورد پژوهش اجتماعی است. بینش و روش یا نظریه اجتماعی و تحقیق اجتماعی دوبخش به هم پیوسته علوم اجتماعی راتشکیل می‌دهند. نظریه اجتماعی راهنمای پژوهش اجتماعی و پژوهش اجتماعی اصلی‌ترین راه تولید نظریه اجتماعی است( به نقل از: پاملاجی .شومیکروهمکاران (1387) نظریه سازی درعلوم اجتماعی، ترجمه محمد عبداللهی، ناشر: جامعه شناسان).

37در ادامه این نشست دکتر محمد صادق فربد به طرح نظرات خود پرداخت و با اشاره به مباحث کاربردی و با استناد به نظر وستر مارک گفت: وستر مارک می‌نویسد «اولاد آدمی موجوداتی بودند عاجز و خام دست که دوران کودکی آنها طولانی بود از این‌رو به حکم ضرورتی اساسی می‌بایست عروسی مدت متنابهی بطول انجامد، در بسیاری از اقوام ساده مانند اینواهای ژاپن، سیامی‌ها و ساکنان جزایر آلئوسین، مادامی که زن صاحب طفلی نشده بود وصلت را دائمی نمی‌دانستند».

در این جملات به نکات و شاخص‌های اساسی زیر اشاره شده است:

  1. طولانی بودن دوران کودکی
  2. ناتوانی کودکان
  3. انتظار برای تحقق شرایط جسمی و سنی ازدواج
  4. فرزندزایی ناشی از ازدواج
  5. نفش طفل در دوام ازدواج
  6. مشخص بودن پدر شرعی طفل

کارکردهای فوق از آن جهت معنی می‌یابند که بر کنترل و نظارت اجتماعی تاکید دارند. در روزگار ما که اعضای خانواده تحت تاثیر سازمان‌های معیشتی، حضور والدین و اعضاء خانواده را در تمام ایام شبانه روز، هفته و ماه کم رنگ می‌کند کارکرد این نهاد اولیه را در محقق ساختن کارکردهای شش‌گانه فوق تضعیف نموده است. به نحوی که به فرزند زایی که از جمله شاخص‌های موثر در دوام ازدواج و خانواده است، توجه کمتری می‌شود.

به عقیده محققین و صاحبنظران جامعه‌شناسی و انسان‌شناسی خانواده، یکی از مهمترین کارکردهای خانواده،جامعه‌پذیری فرزندان و آماده سازی آنها برای زندگی مستقل آینده است اما نزول کمُی تعداد فرزندان در خانواده تحت تاثیر عوامل گوناگون اقتصادی و اجتماعی یکی از مهمترین کارکردهای خانواده را تضعیف و یا حتی محو کرده است.

خانواده مکانی است برای کسب تجربیات مورد نیاز برای زندگی و حضور در جامعه بزرگ است. وجود فرزندان اندک و عدم حضور دائمی حداقل یکی از والدین در خانواده چنین هدفی را به نحو مطلوب محقق نمی‌کند. وجود چنین شرایطی پیدایی و تاسیس برخی سازمان‌های فرهنگی، آموزشی، اجتماعی را موجب شده است. اما نقش و کارکرد این قبیل سازمان‌ها نتوانسته است جایگزین مناسبی برای خانواده باشد. به عنوان مثال یکی از ضرورت‌های مورد توجه در امر سرپرستی و مدیریت سازمان‌های آموزشی و پرورشی، متاهل و فرزند دار بودنِ آنهاست در حالیکه برسی‌ها نشان می‌دهد که امروزه بیشتر کسانی که چنین مسئولیت‌هایی را می‌پذیرند مجرد یا فاقد فرزند هستند. این پدیده در مراکز مهد کودک و پیش دبستانی باید مورد توجه قرار گیرد.

خانواده نخستین واحد یا سلول اجتماعی است و از طریق شناخت ساخت خانواده می‌توان به راحتی به چگونگی ساختار جامعه دست یافت. به همین دلیل ضرورت توجه به شاخص‌های اساسی تشکیل، حفظ و دوام خانواده و کارکردهای آن به عنوان یک نهاد نظارت اجتماعی احساس می‌شود. نگرش خانواده و در نتیجه جامعه نسبت به مقوله جنسیت و تفاوت گذاری‌هایی که در این زمینه وجود دارد کارکرد نظارتی خانواده را مختل می‌کند. براساس تحقیقات متعددی که در این زمینه صورت گرفته است مسئله تبعیض جنسیتی در خانواده یکی از مهمترین عوامل سستی و تنزل در کارکرد نظارتی آن است تا جایی که فرزندان در خانواده تحت تاثیر همین نگرش، از ارتباط عاطفی اندکی نسبت به یکدیگر برخوردارند. مشاهدات پژوهشی نشان داده است که پیدایی حس حسادت و کینه ورزی بین برادرها و خواهرهای عضو یک خانواده، ریشه در نگرش تبعیض جنسیتی در خانواده دارد. بنابراین یکی از مهمترین عواملی که همبستگی خانوادگی را تضعیف می‌کند نگرش تبعیض جنسیتی است که در خانواده‌ها مشاهده شده است.

از سوی دیگر پژوهش‌ها نشان داده‌اند که در جامعه در حال گذار ایران شکاف یا فاصله بین دو نسل پدید آمده است. این فاصله نیز کارکرد نظارتی خانواده را تحت تاثیر قرار داده است. فرزندان در خانه هستند ولی با خانواده نیستند!حتی بندرت در آئین‌ها و مراسم فرهنگی، ملی، مذهبی و خانوادگی مشارکت دارند. در پژوهشی که من در مورد سنجش نگرش جوانان نسبت به عوامل موثر در گرایش جوانان به اعتیاد انجام دادم 63% از آنها بر کم رنگ شدن آداب و رسوم اجتماعی تاکید داشتند. به سخن دیگر کم توجهی خانواده‌ها در اجرای آئین‌ها و مراسم ملی، مذهبی، خانوادگی و غیره همراه با فقدان مشارکت و عدم حضور فرزندان در برپایی آئین‌ها کارکرد نظارت اجتماعی خانواده را تضعیف کرده است. پیامد چنین فرایندی سستی کارکرد جامعه‌پذیری فرزندان توسط نهاد خانواده است. از منظری دیگر بی‌توجهی و یا عدم شناخت آداب و رسوم و هنجارها، میزان وابستگی به مبانی هویت ملی و مذهبی (همبستگی ملی- همبستگی اجتماعی) را تنزل می‌دهد.

روی آوری برخی از افراد به نهادهای ثانویه‌ای چون مراکز مشاوره اجتماعی و روانی را باید متاثر از کم کاری‌های نهاد اولیه خانواده و عدم شناخت کافی از خصوصیات و علائق فرزندان از سوی این نهاد دانست. به نظر من کمتر کسی می‌تواند به میزان والدین نسبت به خصوصیات فرزندان خود، آگاهی و اشراف داشته باشد!ولی به دلیل حاکمیت نگرش پدرسالارانه در خانواده و فقدان کنش متقابل همسو، میزان اعتماد بین والدین و فرزندان برای بیان خواسته‌ها و علائق خود در حد مطلوبی نیست تا جائیکه حتی پسران مسائل و خواسته‌های خود را بیشتر با مادران خود مطرح می‌نمایند! مشاهدات پژوهشی نشان داده است که فقط 33% پسران 29- 14 سال شهر تهران مسائل و مشکلات خود را با پدران خود مطرح می‌کنند! اگرچه چگونگی این یافته متضمن انجام پژوهشی جداگانه است ولی به نظر می‌رسد متغیرهایی مانند چگونگی اشتغال، میزان حضور پدر و مادر در خانواده، ارتباطات عمودی اعضای خانواده با هم (به جای ارتباطات افقی) و ... می‌تواند تبیین کننده چنین پدیده‌ای در میان جوانان شهر تهران باشد که در پژوهش‌های آتی می‌تواند مورد بررسی و تدقیق قرار گیرد. در هر صورت کارکرد نظارتی خانواده تحت تاثیر چنین عواملی است.

همچنین کارکرد نظارتی خانواده در تحقق هدف‌های مرتبط با توسعه اقتصادی- اجتماعی دولت‌ها تاثیرگزار است. به سخن دیگر تحقق کارکردهای فرهنگ پذیری و جامعه پذیری اقتصادی، اعتقادی، روانی، سیاسی، مدیریتی و ... خانواده میزان سرمایه‌گذاری دولت‌ها را در پیشگیری یا درمان آسیب‌های اجتماعی کاهش می‌دهد.

یکی از مهمترین پدیده‌های فوق تحقق رعایتِ ارزش‌ها و نگرش‌های اعتقادی در جامعه به منظور پیشگیری ارزشی از نابهنجاری‌هایی مثل اعتیاد به الکل، مواد مخدر، و ... است. بنابراین پایبندی به ارزش‌ها و رعایت آنها یکی از عوامل پیشگیری از پیدایی نابهنجاری‌های اجتماعی است که ریشه در چگونگی تحقق کارکرد نظارتی خانواده نسبت به افراد و جامعه دارد.

ضمن اینکه کارکرد نظارتی خانواده در تحقق هدف‌های اقتصادی- اجتماعی دولت‌ها موثر است. درعین حال عدم تناسب برنامه‌ها و عملکرد دولت‌ها نیز در ایجاد عکس‌العمل منفی افراد خانواده نسبت به آنها تاثیر گذار است. به سخن دیگر انتخاب تکنولوژِی نامتناسب و ناهمگون با خصوصیات فرهنگی، اجتماعی، ملی و ... جامعه از سوی دولت‌ها کارکرد نظارتی خانواده را در جهت تقابل و نه درجهت تعامل و کنش همسو هدایت می‌کند.

این نگرش از آن جهت ذکر شد که به نظر بسیاری از صاحب نظران، ساختار مدیریتی خانواده، الگو یا واحد کوچکی از ساختار سیاسی و مدیریتی جامعه است. بنابراین حفظ و تقویت کارکرد نظارتی خانواده در گرو هِماهنگی بین عملکرد خانواده و سازمان‌های حکومتی است. از همین روست که حسن کارکرد یا سوء کارکرد نهاد حکومت در چگونگی تحقق کارکردهای نهاد خانواده تاثیر گذار بوده است.