به مناسبت بیستمین سالگرد زلزله بم از سوی گروه جامعه شناسی مصایب و بلایای طبیعی انجمن جامعه شناسی ایران ، نشست مجازی بازیابی اجتماعی آسیب دیدگان بحران برگزارگردید، کارشناسان مهمان این نشست آقایان دکتر سیامک زندرضوی جامعه شناس و پژوهشگر حوزه مدیریت بحران و مشارکت اجتماعی و مدیردفتر انجمن جامعه شناسی در شهرکرمان، دکتر زهیرمتکی، دانشیار گروه منظر، معماری و بازسازی دانشگاه شهید بهشتی ، آقای عباس سبزواری کنشگر و فعال اجتماعی در حوزه مدیریت اجتماع محور بحران بودند و دکتر معصومه کمال الدینی جامعه شناس و پژوهشگر اجتماعی بحران ، دبیری نشست را بر عهده داشتند.

آقای عباس سبزواری ازبازماندگان زلزله بم، سخنرانی خود را به موضوع ارتباط بازتوانی اجتماعی آسیب دیدگان بحران و مفهوم سرمایه های اجتماعی در معرض نابودی در فجایع و تغییرات و تمایز سطح بندی و خطر تخریب سرمایه اجتماعی اختصاص دادند؛ ایشان بیان داشتند: «سرمایه های اجتماعی بسیار پراهمیت هستند و به استعاره نام آنها را غول چراغ جادو نهاده ام. سرمایه اجتماعی یک درآمد است که روی رفاقت و اعتماد بنا می شود. اگر سرمایه اجتماعی وجود داشته باشد معیشت مردم بهبود پیدا می کند، وقتی معیشت بهبود پیدا کرد جرایم کاهش و امنیت افزایش می یابد، سرمایه گذاری ها بیشتر می شود و بیکاری کاهش می یابد و عدالت اجتماعی پیدا می شود. واگر عدالت اجتماعی وجود داشته باشد، اعتماد و تعهد اجتماعی بیشتر می شود. بدین ترتیب چرخه ایی شکل می گیرد. سبزواری از مساجد ، تکایا و سنت های ملی و مذهبی و فعالیت های خودجوش مردمی و کارهای نیکوکارانه به عنوان کانون های مولد سرمایه اجتماعی نام بردند و در پاسخ به این سوال که چرا سرمایه های اجتماعی در جامعه مصیبت دیده از بین می رود؟ عنوان کردند، مهم ترین دلیل این است که در جامعه مصیبت دیده سطح آسیب های وارده یکسان نیستند و به سه بخش مهم فروپاشی کامل (تخریب بالای ساختمان ها و تعداد زیاد کشتگان در زلزله) مانند آنچه که در طبس ، رودبارو بم اتفاق افتاد؛ فروپاشی متوسط مثل زلزله ورزقان؛ بدون فروپاشی مانند زلزله اهر تقسیم کرد. از پیامدهای فجایعی مانند زلزله بم این است که امکانات لازم برای تولید سرمایه اجتماعی از بین می رود و از سوی دیگر، انزوا طلبی، گوشه گیری، استرس و فشارهای روانی ناشی از دست دادن عزیزان، سرپناه، خانواده، وسیله نقلیه و از دست دادن حریم خصوصی؛ سبب می شود که انسان مصیبت دیده از برقراری رابطه با دیگران بیزار باشد. خشم ناشی از سوگ و یا احساس تحقیرشدگی به هنگام دریافت امداد و کمک ها و یا اظهار نظرهای نابخردانه بعضی کارشناسان مثل اینکه زمین لرزه برای مومنان اتفاق نمی افتد، باعث از بین رفتن سرمایه اجتماعی به عنوان نهاد قابل اتکا اجتماعی برای مردم می گردد.

سخنران بعدی این نشست ، دکتر سیامک زندرضوی بودند، وی سخنرانی خود را به موضوع «20 سال پس از زلزله بم و 5 سال پس از زلزله کرمانشاه و درس هایی که آموخته نشد» اختصاص دادند و علاوه بر بیان تجربیاتشان از فعالیتهای مشارکتی با کارشناسان، مردم بازمانده زلزله بم، اساتید و مسئولان علمی و شهری بم در سالهای ابتدایی زلزله؛ خاطرنشان کردند ،اولین افرادی که در مواجهه با پیامدهای مخاطرات مختلف نیروهای امدادی نبوده و افرادی که در محیط تعاملی انسانها وجود دارند ، اولین افراد مداخله کننده هستند که در نتیجه برپایی سازوکار مدیریت بحران اجتماع محور قبل از روز "واقعه" ضرورت می یابد. در ادامه وی در ارتباط مدیریت اجتماع محور بحران با بازتوانی اجتماعی و پاسخ به این سوال پرداختند که چرا یک مخاطره و سانحه طبیعی باید به یک فاجعه انسانی تبدیل میشود ؟ایشان یادآوری کردند ،که یکی از مشکلات ایجاد شده مقدماتی در شروع مسایل اجتماعی زلزله بم، پس از دوره اسکان اضطراری این بود که برخلاف میل اکثریت شهروندان (بویژه افراد مستاجر)، که ترجیح می دادند اسکان موقت آنها در نزدیک خانه خود باشد، به دستور مسئولان ساکن تهران و ناآشنا با موضوعات بومی منطقه، اردوگاه های متعددی خارج از شهر بم ساخته شد و متعاقبا پس از دوسال این اردوگاه ها به تدریج برچیده شدند. پیمان کاران دولتی و شبه دولتی نفع خود را به اسم کمک به آسیب دیده گان از زلزله برده بردند، اما درکنار این مسایل باید تاکید کرد مشارکت شهروندان بم درعرصه هایی عینیت یافت و عبارت های تازه ای در میان شهروندان رایج شد از جمله همکاری با NGO، حضور درنشست و شرکت در کارگاه ها و دراین میان مشخص شد زنان بم به مشارکت های جمعی، اشتیاق بیشتری نشان دادند و بسیاری ازسازمان های غیر دولتی داخلی، خارجی و یونیسف: باتوجه به اینکه کودکان آخرین حلقه زنجیری بودند که فشارهای گوناگون را تحمل می کردند ؛ شادی، رفاه و آموزش کودکان را در اولویت اول قرار دادند. زند رضوی تاکید نمودند ساختار اجتماعی مناطق شهری در ایران امروز، علی رغم ظاهر غریبه وار و سر در گریبانش، ظرفیت مشارکتی عظیمی در خود انباشته دارد، که حاصل احساس "هم سرنوشتی" و "عدم امنیت"در مقابل رویداد زلزله، در سازه های نا ایمن است و هر محله محیط های تعاملی را برای ساکنین خود فراهم می آورد. خانواده هایی که کودکان شان در یک فضای مشترک بازی می‌کنند و والدین احوالپرسی مختصری دارند، ظرفیت اولیه ایجاد سه گروه کاری داوطلب منظم، عاشق و ماندگار را در درون خود دارند که نهادهای مرتبط با مدیریت بحران باید به آن توجه کنند؛ گروه "حامی کودکان"، گروه "امداد و نجات و اسکان" و در نهایت گروه "پژوهش، اطلاع رسانی و پیگیری". در نهایت زدرضوی ، ضمن اشاره به اهمیت استفاده از دستاوردهای اجتماعی حاصل از زلزله در بم وکرمانشاه، در همه مناطق ایران و قبل از روز "واقعه" بر 4 اصل مهم ؛ شامل تقویت شبکه همسایگی مانند پیوندهای خویشاوندی درمناطق آسیب دیده ؛ توجه به مشارکت واقعی و همه جانبه شهروندان ؛ توجه به بزرگترین مانع مشارکت مردم ، نوع حکمروایی و مدیران مدیریت بحران و توجه به فعالیتهای مرتبط با مشارکت مردم نه در روز واقعه در اجتماعات محلی بلکه از همین امروز از سوی نهادهای هلال احمر و محلات هرمنطقه تاکید کردند.

سخنران آخر دکتر زهیرمتکی دکترای معماری، نیز بر اساس تجربیات علمی ومیدانی خود در گروه منظر، معماری و بازسازی پس از سوانح بیاناتی داشتند؛ از جمله اینکه « بر اساس آموزه های علم جامعه شناسی و بازسازی پس از سوانح ، سوانح رخدادهای مکان محور و فضا محور هستند و ما با فروپاشی باهمستان کالبدی و گسیختگی و آشوب روانی و فقدان اجتماعی مواجه می شویم ؛ رابطه خانواده های آسیب دیده در بحران با خانه ها و محیط زیست وزیست سکونت شان بسیارمهم است ؛ بر اساس تئوری ناسازگاریهای شناختی ، ما از سویی با منظر ویران مواجه ایم و از سویی به دنبال بازسازی هستیم. بازسازی کالبدی در واقع نوک قله یخی هست که بخش مهمی از آن در زیر یخ قرار دارد و تا زمانیکه بازسازی اجتماعی، اقتصادی، اداری و محیطی رخ ندهد ما بازسازی کامل نخواهیم داشت، و به این دلیل نیاز به مطالعات جامعه شناختی و روانشناختی بلایا و طراحی محیط برآمده از دغدغه های محیط وروابط و ارتباطات میان انسان و محیط، بسیارمهم است. چرا که رابطه ما با عناصر ساخته شده شهر و روستا بعد از سانحه تغییر میکند حتی اگر با تخریب کالبدی مواجه نباشیم. دومین نکته مهم ایجاد تعاملات جدید و یا موضوعاتی مواجه هستیم که از لایه های پنهان جامعه خود را آشکار میکند و حواسمان به این نکته باشد که در عین کاستیهای حکمروایی مدیریت بحران و سیاستگذاریهای این حوزه، می بینیم که حتی با وجود مشارکتها و تغییرات و تحولات برساخته از متن جامعه و نهادهای خصوصی ، باز هم با یک ناکامی مواجه می شویم؛ چرا که ساختارها و بافتهای اجتماعی خود را ممکن است نشناسیم و این مساله نیاز به قوم نگاری وفضاشناسی اجتماعی شهری و روستایی کشور خود در خصوص بحران و فجایع دارد و باید تلاش کنیم، چگونگی زندگی در فضای شهری و روستایی خود را بشناسیم. ما همچنان ضعفهایی داریم در شناخت زیست اجتماعی در شهر ، درک مطالعه و شناخت اثرات و پیامدهای اجتماعی شهرسازی و ساخت محیط و طراحی پس از سوانح و سوالات بسیاری در این حوزه که نیاز به تحقیق و پژوهش دارد.