تهیه‌ی گزارش: الناز شیری

گروه علمی تخصصی جامعه‌شناسی نظری در طراحی سلسله‌نشست‌هایی ناظر به متون تألیفی درباره‌ی جامعه‌شناسی نظری، در نشست نخست اقدام به برگزاری نشستی کرد تا به بررسی انتقادی کتاب «جامعه‌شناسی نظری» تألیف عباس محمدی اصل، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی بپردازد. این نشست روز ۲۱ خرداد ۱۴۰۲ در فضای گوگل‌میت با سخنرانی الناز شیری برگزار شد.

فراز و نشیب نظریه‌پردازی و ارائهی تصویری منظم از یک نظریه

شیری در بررسی انتقادی کتاب جامعه‌شناسی نظری، تألیف دکتر محمدی اصل این گونه سخنان خود را آغاز کرد: آنچه به دلیل بدیع بودن موضوع در ایران اتفاق می‌افتد این است که بدانیم بنیان‌گذار این حوزه‌ی علمی درباره‌ی جامعه‌شناسی نظری چه گفته است؟ مرتن معتقد است آنچه که ما در کتاب‌های نظریه می‌بینیم به صورت دقیق و منظم به نقل از نظریه‌پردازان بزرگی مانند مارکس و وبر و سایر نظریه‌پردازان آورده شده است، الزاماً منطبق بر روش‌های علمی‌ای که در کتاب‌ها و کلاس‌های روش تحقیق بحث می‌شود و به دانشجویان آموزش داده می‌شود نیست. اینکه از یک ایده شروع شود و یک روش‌شناسی خاصی را دنبال کند و بخواهد به نتیجه‌ای قابل قبول برسد. مرتن معتقد است جامعه‌شناسان بزرگ و در رده‌های بعدی، جامعه‌شناسانی که کارها و مطالعات شاخصی داشته‌اند، دارای انطباق‌های فکری با واقعیت‌های اجتماعی داشته‌اند و توانسته‌اند به شکل فرصت‌طلبانه‌ای از موقعیت‌های اجتماعی استفاده کنند و دغدغه‌های ذهنی خود را در جریان رخدادهای اجتماعی بازنمایی کنند. الزاماً هر کاری که طبق روش کار این بزرگان جامعه‌شناسی انجام شود، نمی‌تواند بازتولیدکننده‌ی همان تحقیقات باشد. این یکی از مهم‌ترین بحث‌های مرتن است که معتقد است «تک‌نگاری علمی یک ظاهر بی‌نقص ارائه می‌دهد که جهش‌های شهودی، شروع‌های نادرست، اشتباهات، پایان‌های شلوغ و حوادث خوشایند را که درواقع تحقیق را به هم ریخته است، بازتولید نمی‌کند یا اصلاً چیزی را بازتولید نمی‌کند». درواقع نظر مرتن بر این است از زمانی که یک پروژه یا یک ایده توسط اندیشمندی طرح می‌شود تا بخواهد به تئوری‌های که ما مطالعه می‌کنیم برسد، فراز و نشیب‌های زیادی در فرایند مطالعه وجود داشته است که نظریه‌پرداز در مقاله‌ی خودش به آن نمی‌پردازد. اما محصول کوشش‌های نظری جامعه‌شناسان مقاله‌ای علمی است که ما را به نظمی منطقی در متن نائل می‌کند و متوجه می‌شویم که همه‌ی اجزای این نظریه با هم انسجام درونی و منطقی دارند. بنابراین اولین نکته‌ی مرتن در ضرورت جامعه‌شناسی نظری این است که وجود انسجام درونی و در ظاهر بی‌نقص است که روند منظمی داشته است، ولی در واقعیت مسیر پرپیچ و خمی را پشت سر گذاشته است.

ناهنجاری در کار فکری نظریه‌پردازان یا بی‌توجهی به اشتراکات نظری

مدیر گروه علمی تخصصی جامعه‌شناسی در ادامه گفت: اینکه چرا جامعه‌شناسان مختلف به یک پدیده نگاه می‌کنند و تحلیل‌های متفاوتی ارائه می‌دهند؟ همیشه دکتر تنهایی به خاطر فهم بهتر دانشجویان یک اعتراض کارگری در کارخانه را مثال می‌زدند که دورکهیم معتقد است آنومی رخ داده، مارکس معتقد است کارگران به آگاهی رسیده‌اند و وبر معتقد است فهم مشترک کارگران از موقعیت خودشان تغییر پیدا کرده است. اما این تحلیل‌ها در ظاهر یک ناهنجاری فکری به نظر می‌رسد که اجماعی میان جامعه‌شناسان نیست.مرتن در جای دیگری اشاره می‌کند که «این تصور یک ناهنجاری در کار فکری معاصر است و نشان از تغییر رو به رشد نقش‌ها بین جامعه‌شناسان و مورخان است. جامعه‌شناسان تصور محدود و کم‌عمق خود را از ایده‌ها در همان زمان حس می‌کنند که نسل جدیدی از مورخان تخصصی علم به طور گسترده از روانشناسی، جامعه‌شناسی و سیاست علم استفاده می‌کنند تا راهنمایی نظری تفسیرهای خود را از توسعه‌ی علم ارائه دهند». به نظر مرتن وقتی ما محدود به نتایج پژوهشی زمان حال می‌شویم و به دنبال تبارهای آن موضوع نمی‌رویم، دانشی کم‌عمق از آن ایده‌ها در زمان خودمان به دست آوردیم. با این ایده‌ها ممکن است بتوانیم گامی در راه توسعه‌ی علم برداریم که در همه‌ی علوم رخ می‌دهد، اما به دلیل آگاهی نداشتن نسبت به تبارهای ایده‌ها عمر نتایج پژوهشی ما زیاد نخواهد بود.مرتن تأکید می‌کند «منطق تاریخ علم دستیابی به درک درستی از چگونگی شکل‌گیری ابژه‌هاست که در یک علم خاص یا در مجموعه‌ای از علوم اتفاق افتاد نه صرفاً قرار دادن خلاصه‌های نظریِ علمی در ترتیب زمانی». این بحث به ما نشان می‌دهد که فرایند شکل‌گیریِ ابژه‌ای که قصد داریم آن را مطالعه کنیم مهم است و برای نشان دادن اهمیت این موضوع از علوم مختلف مثل فیزیک مثال می‌آورد که ابژه می‌تواند یک شیء باشد یا در پزشکی که کَپَک‌ها توانسته‌اند یک جهش علمی به وجود بیاورند و در جامعه‌شناسی هم فرایند شکل‌گیری هر گروه اجتماعی می‌تواند جزء ابژه‌های اجتماعی مورد مطالعه باشد.

جامعه‌شناسی نظری چیزی فراتر از تاریخ تحلیلی اندیشه‌های اصیل

شیری چنین ادامه داد: مرتن در ادامه به این نکته می‌پردازد که «تاریخچه‌ و مجموعه‌ی منسجم نظریه‌ی علمی را می‌توان به هم مرتبط کرد. به این دلیل است که آن‌ها را ابتدا تفکیک کرده‌اند». ما به دلیل اینکه بین تاریخ علم و نظریه‌های علمی همیشه تفکیکی قايل شده‌ایم، کمتر این دو وجه فرایند علمی در ارتباط با هم شرح داده شده‌اند. ولی ما قادر خواهیم بود به واسطه‌ی ابزاری که جامعه‌شناسی نظری در اختیار ما قرار می‌دهد این پیوند را برقرار کنیم. مرتن در ادامه به مؤسسه‌ی فیزیک آمریکا اشاره کرده و می‌نویسد: «علوم فیزیکی و زیستی می‌آیند تا تاریخ‌های تحلیلی بنویسند که تا حدی بر اساس جامعه‌شناسی علم است». مرتن معتقد است که ما در هر حوزه‌ای از علم که بخواهیم تاریخ تحلیلیِ آن علم را بنویسیم، ناگزیر هستیم وارد حوزه‌ی جامعه‌شناسی علم شویم که از نظر مرتن، شاخه‌ای از جامعه‌شناسی نظری است. چون اولین پرسشی که در جامعه‌شناسی نظری باید پاسخ داده شود این است که علم چیست و برای پاسخ به آن باید اصول فرامکتبی علم را بررسی کنیم. در گام بعدی باید روشن کنیم بر اساس این ویژگی‌ها آیا جامعه‌شناسی یک علم است یا خیر؟ و درنهایت می‌نویسد: «جامعه‌شناسی نظری کنونی بر تاریخ گذشته استوار است. تاریخ اصیل اندیشه‌ی جامعه‌شناختی بعنوان چیزی فراتر از خلاصه‌های جامعه‌شناختیِ مرتب‌شده به ترتیب زمانی ارزش دارد». این بحث مرتن نشان می‌دهد که جامعه‌شناسی نظری علاوه بر اینکه به تاریخ علم و بخصوص جامعه‌شناسی می‌پردازد، اما فراتر از توالی زمانیِ نظریه‌های جامعه‌شناسی به این موضوع می‌پردازد که باید اصول و مفاهیمی از تاریخ اندیشه‌ی جامعه‌شناختی دریافت تا اصالت و ارزش آن حفظ شود و به میراث به جای مانده از جامعه‌شناسی چیزی افزود. این را درواقع می‌توان نقطه‌ی عطف تفکیک نظریه‌های جامعه‌شناسی از جامعه‌شناسی نظری دانست. همان بحثی که هنوز در تعریف دانشگاهی با مشکل روبروست. مرتن نظریه‌های جامعه‌شناسی را در مقابل جامعه‌شناسی نظری به خلاصه‌های نظریِ مرتب‌شده تقلیل می‌دهد تا اهمیت جامعه‌شناسی نظری را بیشتر مورد تأکید قرار دهد.

رویارویی عباس محمدی‌اصل با جامعه‌شناسی نظری

نکاتی که در این کتاب بسیار مشهود است، فهم نکردن جامعه‌شناسی نظری است. دکتر محمدی‌اصل در مقدمه‌ی کتاب تعریفی از جامعه‌شناسی نظری می‌آورد که نقد، تفکیک شبه‌علم از علم، پیش رفتن به سوی فرانظریه و شناخت مکاتب و پارادایم‌های علمیِ جامعه‌شناختی را در آن جای می‌دهد. اما برخلاف این تعریف، فهرست کتاب صرفاً به مفهوم ساخت می‌پردازد و در نگاه نخست بر اساس فهرست از پویایی ساخت، دیالکتیک ساخت، تحلیل ساختی، ساخت‌های ارگانیک و ناارگانیک بحث می‌شود تا به جمع‌بندی برسد. همین فهرست نشان می‌دهد که جامعه‌شناسی نظری در این کتاب بسیار کمرنگ است و بیشتر به مفهوم ساخت پرداخته شده است.

پیش از ورود به نقد محتوای کتاب، ذکر این نکته ضروری است که خیلی اتفاق مبارکی است که افرادی توجهشان به این نکته جلب شده که جامعه‌شناسی نظری چیزی فراتر از نظریه‌های جامعه‌شناسی است و شاید بهتر است تأکید کنم که دانستن جامعه‌شناسی نظری مانند یک ابزار در فهم نظریه‌های جامعه‌شناسی و واقعیت‌های جامعه‌شناختی عمل می‌کند. نخستین محور گفتگو به این نکته می‌پردازد که با اینکه این حوزه از جامعه‌شناسی در میان اندیشمندان جامعه‌شناسی در ایران تا حد زیادی ناشناخته است و چیستی آن و ضرورت پرداختن به این حوزه از جامعه‌شناسی برای خیلی‌ از دانشجویان و دانش‌آموختگان جامعه‌شناسی روشن نیست، پیدا کردن کتابی در این حوزه نور امیدی به دلم تاباند که بالاخره فردی دیگر به جز دکتر تنهایی توجه جدی به این حوزه‌ی علمی داشته و سعی در تألیف کتاب داشته است. به همین دلیل کتاب را تهیه کردم تا بتوانم از آن استفاده کنم که متأسفانه با ضعف‌های بی‌شماری مواجه شدم که مهم‌ترین آن، سرقت علمی است. از اینکه در این نشست ناچار هستم به این مطالب بپردازم، خشنود نیستم و متأسفم که بگویم زوال اخلاق علمی فقط در میان دانشجویانی که نوشتن پایان‌نامه‌شان را به دیگران واگذار می‌کنند، دیده نمی‌شود و پرچم‌داران جامعه‌ی علمی خود نیز همان مسیر را می‌پیمایند. در متن کتاب با جمله‌هایی مواجه می‌شویم که عین جملات در کتاب جامعه‌شناسی نظری تألیف دکتر تنهایی می‌بینیم که حتی در حد یک رفرنس به کتاب او ارجاع داده نشده است. این کتاب در سال ۱۳۹۹ تألیف شده و علاوه بر اینکه توجهی به تاریخ انتشار کتاب دکتر تنهایی که از سال ۱۳۸۲ تا سال ۱۴۰۱ به چاپ هفتم رسیده، نداشته است، کپی متن او را با کم‌دقتی زیادی به‌عنوان متن نوشتاری خود آورده است و البته هیچ تناسبی میان بحث‌های خود و بحث‌های ایشان نتوانسته برقرار کند. مقدمه‌ی کتاب از مفاهیمی استفاده می‌کند که برساخت مفهومیِ دکتر تنهایی هستند و این مفاهیم در جملات به صورت نامتجانسی به کار برده شده است و معنای مورد نظر ایشان در جملات تألیفیِ دکتر محمدی اصل وجود ندارد. مهم‌ترین مفهومی که بسیار از دکتر تنهایی شنیده شده است، هم‌فراخوانی است که به جای مفهوم تضمن متبادل در گونه‌های دیالکتیک گورویچ به کار برده است. زمانی که ایشان در کتاب‌هایشان هم‌فراخوانی و هم‌خوانی به کار می‌برند درواقع از دو ویژگی بحث می‌کنند و ما در جای جای این کتاب اغتشاش مفهومی در کاربرد این مفاهیم تخصصی را می‌بینیم. مفهوم دیگر، تفکیک‌یافتگی است که به جای ترجمه‌ی تمایزیافتگی در آثار دکتر تنهایی وجود دارد و ایشان به دلیل اینکه جدا شدن گروه‌های اجتماعی از یکدیگر را الزاماً به دلیل برتری و داشتن امتیازات خاص موجه نمی‌دانند از مفهوم تفکیک‌یافتگی استفاده می‌کنند. البته شبیه به کاربرد این مفاهیم در مقدمه‌ی کتاب بسیار زیاد است و علاوه بر بخش‌های کپی‌شده، مفاهیم نیز با کاربرد نامناسب، کارکرد خود را از دست داده‌اند. مفاهیمی مانند تخیل جامعه‌شناسی نظری بعنوان ابزار مطالعه‌ی نظریه‌ها، گونه‌های تفسیرگرایی یا جابجایی سنخ‌های آرمانی همه از ابداعات ایشان در کتاب هستند که بدون توجه به محتوای این مفاهیم و چگونگی کاربست آن‌ها مورد استفاده قرار گرفته‌اند.

در ادامه، ایشان در چند فصل متوالی به بحث درباره‌ی ساخت اجتماعی و ویژگی‌های آن می‌پردازند که علاوه بر غیرمرتبط بودن با مقدمه، از رویکردی پارسنزی تبعیت می‌کند. درواقع این بخش‌های میانی بیانگر سردرگمی مؤلف است که هنوز نمی‌داند درباره‌ی چه چیزی می‌نویسد و چگونه باید این پیوستار را به شکلی منظم و منطقی پیش ببرد. ناپارادایمیک بودن جامعه‌شناسی نظری به دلیل اینکه موضوع مطالعه‌ی آن علم جامعه‌شناسی است، نشان می‌دهد که پژوهشگر جامعه‌شناسی نظری تعلق پارادایمی خود را باید کنار بگذارد و در صدد پیدا کردن اشتراک نظری میان نظریه‌پردازان متفاوت بکوشد تا بتواند به توانمندسازی نظریه‌های جامعه‌شناسی با ابزار جامعه‌شناسی نظری یاری برساند که البته مؤلف در این امر ناکام بوده است.

بخش پایانی کتاب که با عنوان جمع‌بندی ارائه شده، هیچ ارتباطی با فصول دیگر ندارد و هیچ یک از مطالب موجود در بخش جمع‌بندی در کتاب نیامده است. فصل جمع‌بندی حاوی جملاتی است که عیناً از کتاب جامعه‌شناسی نظری تألیف دکتر تنهایی کپی شده و حتی یک جمله به نقل از نویسنده‌ی این کتاب؛ دکتر محمدی اصل در این فصل از کتاب یافت نمی‌شود. پرداختن به استناداتی از نظریه‌پردازان مختلف، استفاده از اکتشافات نظری دکتر تنهایی در این بخش، به کار بردن مفاهیم برساختیِ ایشان و پرش از یک موضوع به موضوع دیگر نشان می‌دهد که اخلاق علمی نزد مؤلف کتاب رنگ باخته است. به ارجاعات پایانی کتاب که مراجعه می‌کنیم، حتی یک کمنبع به زبان فارسی وجود ندارد، در حالی که بیش از یک‌سوم کتاب کپی برداری از کتابی فارسی به قلم دکتر تنهایی بوده است. علاوه بر این حتی در این ارجاعات، نامی از مرتن که بنیانگذار این شاخه از جامعه‌شناسی است نیز دیده نمی‌شود. آنچه که مسلم است، این است که مؤلف کتاب دکتر تنهایی را خوانده و به جای تلاشی در راستای گسترش آن، تعهد و اخلاق علمی را کنار نهاده‌اند تا فقط یک عنوان کتاب به نام خودشان چاپ و عرضه شود. دکتر تنهایی علاوه بر اینکه نخستین چاپ کتاب جامعه‌شناسی نظری را در سال ۱۳۸۲ به چاپ رسانده‌اند، در کتاب‌های دیگری مانند درآمدی بر مکاتب و نظریه‌های جامعه‌شناسی از سال ۱۳۷۲، تاریخ نظری اسلام از سال ۱۳۷۰ و سایر کتاب‌هایشان برخی از مطالب را نقل کرده‌اند و بعید است نوآوری‌ها و برساخت‌های مفهومی و نظری در این حد از تشابه و انطباق میان دو نفر بدون اطلاع از کار یکدیگر اتفاقی بوده باشد.

نکات دکتر ح.ا. تنهایی درباره‌ی کتاب جامعه‌شناسی نظری تألیف عباس محمدی اصل

  • موضوع اين نشست نقد کتاب جامعه‌شناسی نظری، نوشته جناب آقای دکتر محمدی اصل، نشر ۱۳۹۹.
  • سخنران سرکار خانم دکتر شیری، مدير گروه جامعه‌شناسی نظری انجمن جامعه‌شناسی ایران.

اين نقد حاوی سه نکته مشخص است:

۱-مؤلف کتاب ضمن استفاده و نقل مطالب‌ بسیاری مانند اصطلاحات برساختی از کتاب جامعه‌شناسی نظری نوشته‌ی ح.ا.تنهایی، که‌ فقط تنهایی اين اصطلاحات را برای اولین بار ساخته يا ترجمه کرده و در کتاب جامعه‌شناسی نظری خود از چاپ اول سال‌ ۱۳۸۲ تا چاپ ۱۴۰۱ از آن‌ها استفاده کرده است، اما دريغا از يک رفرنس به‌ کتاب‌ تنهایی. برای مثال برای اصطلاح تخیل جامعه‌شناختی نظری، اصل هم‌فراخوانی، اصل تفکیک‌یافتگی، تقابل مفاهيم تحلیلی و مکتبی، معرفی دسته‌بندی مکاتب عوامل‌گرا و تفسیرگرا، دستگاه نظری، و بسیاری دیگر، از دادن يک رفرنس هم کوتاهی شده‌ است.

۲- مؤلف محترم خوب بود به‌ کوشش‌های کسانی که‌ پيش از وی کتابی‌ با عنوانی یکسان داشته‌ و دست کم ۶ بار پيش از نگارش ايشان تجدید چاپ شده، و اعلام‌ چاپ اول آن در همايش کنکاش‌های مفهومی انجمن جامعه‌شناسی ایران توسط تنهایی ضمن ارائه سخنرانی در ۱۳۸۴ در سالن انجمن جامعه‌شناسی ایران، انجام‌ شد، دست کم به‌ اشاره‌ای بسنده می‌فرمودند.

۳-به‌نظر می‌رسد مؤلف محترم همخوانی لازم ميان متن کتاب‌ و مقدمه و فصل جمع‌بندی نتوانسته‌اند برقرار کنند، زيرا مقدمه‌ و فصل جمع‌بندی زير تأثیر نقل‌هایی از کتاب‌ جامعه‌شناسی نظری نوشته‌ی تنهائی، حاوی محتوایی شده است‌ که با متن کتاب‌ آقای دکتر محمدی اصل در ناهمخوانی عمیقی به‌سر می‌برند.

بگذريم از اشکالاتی مانند کنشگر دانستن انسان‌ و غير انسان‌ در ادبيات جامعه‌شناسی و توجه‌ ننمودن به‌ تفاوت‌ معنای دو قلمرو تخیل جامعه‌شناسی و تخیل جامعه‌شناسی نظری.

و البته نکته‌ای که به این نکاته اضافه می‌شود این است که مؤلف هنوز نتوانسته جامعه‌شناسی نظری را بعنوان حوزه‌ای ناپارادایمی که به اصول، قواعد و مفاهیم جامعه‌شناختی می‌پردازد، فهم و درک کند. در همه‌ی بخش‌های تألیفی کتاب، صرفاً ساخت اجتماعی با رویکردی پارسنزی تشریح شده است که در این بخش‌ها نیز خلط مبحث بسیار است.

نقد کتاب جامعهشناسی نظری