ادبیات فارسی از نظر جنسیتی به هیچ‌وجه خنثی نیست. موضع "مردسالارانه" و "زن‌ستیزانه" این ادبیات، چیزی است که حتی در اشعار و نوشته‌های بزرگان این حوزه نیز به وضوح به چشم می‌خورد. در مواردی نیز تفسیرهایی که از برخی آثار شده، رویکرد مردمحور و ضد زن را در این ادبیات گسترش داده است. بنابراین در مباحث مطالعات زنان ایران، بررسی و شناخت جنبه‌های مختلف این موضوع از اهمیت بسزایی برخوردار است.
نشست اردیبهشت ماه گروه علمی- تخصصی مطالعات زنان انجمن جامعه‌شناسی ایران، رویکرد جنسیتی موجود در ادبیات فارسی را از دو زاویه مختلف مورد بررسی قرار داد. در این جلسه، ابتدا دکتر مریم حسینی دانشیار دانشکده ادبیات فارسی دانشگاه الزهرا، سخنرانی خود را با عنوان "ریشه‌های زن‌ستیزی در ادبیات فارسی" ارائه داد و سپس پروانه زاهدی‌فر درباره "زبان و هویت جنسیتی، با تکیه بر ضرب‌المثل‌های فارسی" سخن گفت. گزارش این نشست را بخوانید.
ریشه‌های زن ستیزی در ادبیات فارسی
دکتر مریم حسینی به عنوان نخستین سخنران این نشست گروه مطالعات زنان انجمن، در مقدمه بحث خود، با اشاره به چندین سال مطالعه‌ای که در رابطه با ریشه‌های زن ستیزی در ادبیات کلاسیک فارسی داشته، گفت: برای توضیح مفهوم "زن ستیزی"، ابتدا باید یادآور شد که این مفهوم در تمام متون وجود ندارد اما در مطالعه‌ای که در باب اشعار چندین شاعر و نویسنده برجسته، از فردوسی به بعد انجام شده، مفهوم زن‌ستیزی قابل مشاهده است.
وی در این زمینه تأکید کرد که در خیلی از موارد، تعبیرهایی مردسالارانه نسبت به ادبیات فارسی صورت گرفته و به واسطه آن، برخی آثار، ضد زن تلقی شده که در واقع چنین نیست. به عنوان مثال، مجموعه‌ای از ابیات نظامی استخراج شده و به عنوان ابیات ضد زن معرفی می‌شوند؛ در حالی که با مطالعه دقیق آنها مشخص می‌شود که شاعر چنین قصدی نداشته و در واقع، می‌توان گفت که اینها تنها خوانش‌هایی است که فرهنگ مردسالار تولید می‌کند.
حسینی در ادامه، با تذکر این نکته که نباید تمامی اشعاری را که زن در آنها، کمتر از شأن خود نشان داده شده را به عنوان اشعار زن ستیز معرفی کرد؛ گفت: در ادبیات ما، ریشه‌های زن ستیزی مشخصی دیده می‌شوند. در این زمینه، بدیهی است که هنگامی که از ریشه‌ها صحبت می‌کنیم، قطعاً منظور یک یا دو مورد خاص نیست؛ بلکه یک روند طولانی مد نظر است که طی آن، فرهنگ کلی جامعه تحت تأثیر مکاتب فلسفی، فکری و همچنین آرای مختلف دینی و تحولات اجتماعی و اندیشه‌ها قرار گرفته است و در نهایت، فرهنگی در جامعه کنونی به وجود آمده که از آن، به عنوان فرهنگ زن ستیزی یاد می‌شود.
وی سپس بر نقد نگرش فلسفی غالب در ادبیات فارسی، به عنوان یکی از ریشه‌های زن ستیزی در آثار مختلف، متمرکز شد و در این باره گفت: در نقد نگرش فلسفی که البته در اینجا منظور از فلسفه حکمت و به ویژه حکمت علماست، این سوال مطرح می‌شود که چطور چنین نگرش‌هایی می‌توانند ریشه زن ستیزی باشند. برای پاسخ به این پرسش، می‌توان به نسبت‌های سمبولیکی که در عموم شعرهای شاعران به عناصر طبیعت داده می‌شوند، اشاره کرد. در این موارد، بیشتر در باب شکل‌گیری و یا ارزش‌های موجودات سخن گفته شده و کلماتی همچون عقل، نفس و همچنین نقش پدران آسمانی و مادران زمینی در ادبیات کلاسیک فارسی مورد توجه قرار گرفته‌اند. دانشجویان ادبیات بر این موضوع واقفند که چگونه شاعران، دنیا را به عجوزه‌ای هزار داماد تشبیه می‌کنند که فرزندان خود را می‌بلعد. در این میان، مشاهده می‌شود که هر موجود فعال و عاقلی، مذکر است و هر جا، موجودی منفعل، سست و احساساتی توصیف شده، جنسیت مؤنث مد نظر بوده است. به نظر می‌رسد این طبقه‌بندی، ریشه‌ای فلسفی و حکمی دارد.
حسینی خاطرنشان کرد: در بررسی بنیان‌های فکری و فلسفی شاعرانی مثل سنایی، مولوی و همچنین شاعری مثل خاقانی که اولین ریشه‌های زن ستیزی در شعرهای او با تقسیم بندی و طبقه‌بندی زنان و مردان و عقل و نفس دیده می‌شود، به نظر می‌رسد که این افراد به شدت تحت تأثیر مجموعه کتاب‌ها و رساله اخوان الصفا و فلسفه مشایی قرار داشته‌اند. طرفداران اخوان الصفا هنگامی که از آفرینش جهان سخن می‌گویند، معتقدند موجودی که ابتدا از خداوند زاده می‌شود، عقل بوده و آنچه از عقل زاده می‌شود، نفس است. در واقع، آنها در این طبقه‌بندی میان خداوند، عقل و نفس، از گروه‌هایی مانند اسماعیلیه پیروی می‌کردند. در عین حال، اخوان الصفا گروهی بودند که علاقه داشتند مفاهیم سخت فلسفی را از طریق تمثیل‌ها و سمبل‌ها ساده کنند و جالب است بدانید که در رمزپردازی زنان در ادبیات فارسی، این ریشه‌های فلسفی هویدا می‌شوند. آنها در طبقه‌بندی‌های خود قائل به تذکر و تأنیث می‌شوند و بر این اساس، عقل را مذکر و نفس را مؤنث می‌دانند و این امر را به موضوعات دیگر نیز تعمیم می‌دهند. به عنوان مثال، خورشید که مرکز نور است، مذکر و ماه که نور خود را از خورشید می‌گیرد، مؤنث فرض می‌شود و بدین ترتیب، عناصر طبیعت به دو دسته تقسیم شده و در فضایی ذهنی، تمام موجودات جهانی نیز از این قاعده پیروی می‌کنند. بدین شکل، صفاتی مثل خوب یا بد، تاریک یا روشن، فاعل یا مفعول و یا محکم یا سست، به این دسته‌ها تعمیم داده می‌شوند. طبیعی است که در این دسته‌بندی، عقل به قسمت روشن، خوب، فاعل و محکم اختصاص یافت و به تبع آن، تمام این خصوصیات مردانه شده‌اند. از سوی دیگر، همه زوایای منفی به نفس و بالطبع، به زن نسبت داده شده است.
وی ادامه داد: اگر بخواهیم ریشه‌های فکری گروه اخوان الصفا را بررسی کنیم، باید کمی عقب‌تر برویم و در آنجا هیأت بطلمیوسی را خواهیم یافت که تا سال‌ها بر سر ادبیات فارسی سایه افکنده بود. به بیان دیگر، تقریباً تمام جهان‌شناسی مسلمانان که از طریق شاعران وارد ادبیات می‌شود، معلول هیأتی است که بطلمیوس آن را وضع کرده بود. بطلمیوس ستاره‌شناسی است که در حدود سال 200 میلادی می‌زیسته است. او در دیدگاه خود، جهان را طبقه‌بندی کرده و معتقد است برای آفرینش و شکل‌گیری موجودات، پدیده‌های جهان بر هم اثر می‌کنند. این موضوع، هم اکنون در فلسفه اسلامی هم مورد توجه است. در فلسفه اسلامی، هفت ستاره (هفت سیاره اول) را اباء علوی (پدران آسمانی) و چهار عنصر زمینی (آب، باد، خاک و آتش) اُمهات سفلی (مادران زمینی) نامیده‌اند. این به معنای آن است که در همان طبقه‌بندی اولیه، این تقسیم‌بندی جنسیتی در صور فلکی نیز صورت گرفته بود و آنها معتقد بودند که ستارگان بر آنچه در زمین اتفاق می‌افتد، تأثیر گذارند. همان‌طور که مشاهده می‌شود، در این دسته‌بندی نیز پدران در مرتبه بالاتر و مادران در رده پایین‌تری قرار دارند. این طبقه‌بندی موجود در هیأت بطلمیوس، در شعر فارسی نیز به وضوح منعکس شده است.
دکتر حسینی در ادامه، با ذکر مثال‌هایی از اشعار فارسی که بر اساس این دسته‌بندی بطلیموسی صورت گرفته، گفت: این خوانش به حدی در شعر فارسی فراگیر می‌شود که به نوعی می‌توان گفت که بعد از این، هر شاعری که می‌خواهد هویت و ارزش‌های زنان را نفی کند و زیر سؤال ببرد، آنها را زمینی و پست خوانده و چنین صفاتی را به ایشان نسبت می‌دهد. بر همین اساس، طی سال‌های بعد، گیتی و دنیا صورتی زنانه پیدا می‌کند.
سخنران این نشست گروه مطالعات زنان، با تأکید بر نقش تأثیرگذار این سمبل‌ها و نمادها در شکل‌گیری ذهنیت فرهنگی جامعه و مردم عادی، یادآور شد که علاوه بر فلسفه، دین نیز در این قضیه نقش بسیار موثری داشته است و در این رابطه، شواهد مختلفی در ادیان گوناگون دیده می‌شود.
وی همچنین ریشه‌های تشبیه گیتی در فلسفه،‌ به زنی عموماً فریبکار و حیله‌گر را در فاصله‌ای دورتر از فلسفه مشایی، به ابن سینا مربوط دانست و یادآور شد که ابن سینا، خود تحت تأثیر ارسطو بوده است. به گفته او، اندیشه‌های بطلمیوس نیز چندان ربطی به فلسفه اسلامی نداشته و بیشتر از فلسفه یونان و به ویژه آرای کسانی مانند فیثاغورس تأثیر پذیرفته است.
حسینی توضیح داد: فیثاغورس که حدود پانصد سال قبل از میلاد می‌زیسته، خورشید را مذکر و ماه را مؤنث معرفی می‌کند. فیثاغورس حتی اعداد و اشکال هندسی را نیز مؤنث و مذکر شمرده و در دیدگاه او، تمامی صفات خوب به مردان نسبت داده می‌شود و زوایای منفی و سستی‌ها و کجی‌ها از آن زنان است.
دکتر مریم حسینی در بخش پایانی سخنان خود، بار دیگر خوانش‌ها و تفاسیر مردسالارانه از متون را مورد توجه قرار داد و در این باره گفت: با کند و کاو عمیق در بسیاری از متون، از جمله قرآن، مشاهده می‌شود که این تفاسیر مردمحور تا چه حد به غلط در جامعه رواج یافته‌اند. به عنوان مثال، در هیچ جای قرآن مشاهده نمی‌شود که گفته شده باشد زن از مرد پدید آمده و جنس دوم است. این در حالی است که این موضوع در همه تفاسیر مورد اشاره قرار گرفته و بر اساس آن، به باوری همگانی تبدیل شده است. در ادبیات فارسی نیز بسیاری از زن ستیزی‌های موجود، برخاسته از همین نوع خوانش‌هاست و در واقع، اگر با دیدگاه متفاوتی بررسی شود، قطعاً این تعبیرها و سمبل‌ها تغییر خواهند کرد.
زبان و هویت جنسیتی
سخنران دوم این نشست، پروانه زاهدی‌فر بود که موضوعی با عنوان "زبان و هویت جنسیتی" را با تکیه بر ضرب‌المثل‌های فارسی مورد بررسی قرار داد. او بحث خود را با مقدمه‌ای درباره رویکردهای نظری فمینیستی آغاز کرد و در این زمینه گفت: فمینیست‌ها با دسته‌بندی زنان بر اساس عنوان‌های کلیشه‌ای مردسالارانه به شدت مخالفند و در روش‌شناسی خود، تلاش می‌کنند این تصاویر و کلیشه‌ها را به چالش کشیده و آنها را تغییر دهند. یکی از روش‌هایی که آنها در این راه به کار می‌برند، روش زبان‌شناختی است. ایشان در این روش، به دنبال آنند که یک سری الگوهای ویژه زبانی را برای ایجاد کلام و نوشتار با سبک زنانه مورد شناسایی و بررسی قرار دهند. علاوه بر این، از دیگر روش‌هایی که در حوزه روش‌شناسی فمینیستی مورد استفاده قرار می‌گیرد، متدهای روان‌شناختی و روان تحمیلی هستند. این روش بر اساس دیدگاه افرادی مانند فروید و لاکان شکل گرفته که معتقد بودند نوعی ارتباط مستقیم بین فرد و ضمیر ناخودآگاه و ناهشیار او وجود دارد و این امر به خصوص در زبان و گفتار قابل مشاهده است. با توجه به این دیدگاه، فمنیست‌هایی که از این روش استفاده می‌کردند، پیش‌داوری‌های جنسی موجود در زبان، حقوق و فلسفه را به چالش کشیده و در تلاشند که زبان و فلسفه جدیدی را در ساختاری متفاوت با فلسفه و زبان سنتی مردسالار، ایجاد کنند. بر این اساس، این دسته فمنیست‌ها، به دنبال آنند که با نقد عرصه زبان و تفکر، نشان دهند که سوژه متون علمی – فلسفی، از لحاظ جنیسیتی خنثی نبوده و در واقع، یک سوژه مردسالارانه و سلطه جوست.
زاهدی ادامه داد: نقد نئو فمینیستی بر پایه همین فرآیند آغاز شده و بر اساس آن، گفته می‌شود که هر گونه خواندن متن و هر گونه دریافت آثار هنری، ناگزیر بر جنسیت استوار است. در نتیجه، گفتار و نوشتار بی طرف نبوده و مدام در حال اعلام موضع جنسیتی خود برای همگان هستند. بنابراین، برای غلبه بر این امر، باید شالوده معنایی متنی را که بر نابرابری جنسی استوار است، در هم شکست. بر این اساس، فمینیست‌ها معتقدند که قدرت از طریق سیستم زبان، نمادها و نشانه‌ها به وجود آمده و به جامعه القاء می‌شود. در نتیجه می‌توان گفت که فمینیست‌ها بر این باورند که زبان در هویت‌یابی و ارتباطات اجتماعی، نیرویی بسیار هدایت کننده دارد. بنابر دیدگاه آنها، زبان نشانه‌ای از فرهنگ جامعه بوده و در عین حال، با فرهنگ شکل می‌گیرد. بنابراین برای درک و شناخت اصول و قوانینی حکم‌فرما بر مقوله جنسیت در هر جامعه‌ای، مطالعه زبان نقش بنیادی دارد.
وی پس از این مقدمه، بحث خود را بر زبان فارسی و ضرب‌المثل‌های آن متمرکز کرد تا از این طریق، هویت جنسیتی را در فرهنگ فارسی زبانان مورد بررسی قرار دهد. او در این زمینه به بیان نتایج پژوهشی پرداخت که در آن، حدود 240 ضرب‌المثل فارسی را مورد بررسی و تحلیل محتوا قرار داده است و گفت: حدود 70 درصد از این ضرب‌المثل‌ها در مورد مردان بوده و30 درصد آنها، به زنان اختصاص داشته است. از نظر کیفی نیز در 77 درصد ضرب‌المثل‌های مردانه، کلمه مرد در معنای مردی و انسانیت به کار رفته است. در عین حال، در 17 درصد از ضرب‌المثل‌ها، صراحتاً نابرابری میان زن و مرد مورد اشاره قرار است.
زاهدی‌فر ادامه داد: در بسیاری از ضرب‌المثل‌ها، نگاه عامی به مردان وجود دارد که آنها را ذاتاً گرانبها نشان می‌دهد. از سوی دیگر، در موارد زیادی، مردان عمدتاً با ویژگی‌های مثبت عنوان شده‌اند تا حدی که من به هیچ نمونه‌ای برنخوردم که در آن، ویژگی‌ای منفی به مردان نسبت داده شده باشد.
وی از جمله این ویژگی‌های مثبت مردان را در ضرب‌المثل‌ها، "عقل و دانایی"، "شجاعت"، "تلاش‌گری"، "هنرمندی"، "جنگاوری و نام‌آوری"، "دارای همت بالا"، "رازداری" "آینده‌نگری" و "عاشقی" معرفی کرد و در مورد هر یک، به ذکر مثال‌هایی پرداخت. او در عین حال، ویژگی‌های منفی منسوب به زنان، در ضرب‌المثل‌های فارسی را نیز برشمرد و توضیح داد که در برخی از موارد نیز، تفاوت‌های "زن نیک" و "زن بد" مورد توجه قرار گرفته و در این زمینه، ویژگی‌هایی که عموماً برای زن نیک مثال زده شده، شامل "زیبایی"، "جوانی"، "پارسایی"، "فرمان‌برداری"، "اطاعت"، "پاکدامنی" و "کدبانوگری" است. این در حالی است که ویژگی‌های منفی بسیاری مانند "بی‌عقلی"، "عهدشکنی"، "بی‌وفایی"، "ناقص دینی"، "زودباوری"، "غیر قابل هدایت بودن" و ... به زنان نسبت داده می‌شود. در عین حال، همان‌طور که در مورد مردها، بر شجاعت و کارآمدی تأکید می‌شود، برای زنان نقش همسری و مادری مورد توجه قرار می‌گیرد.
زاهدی‌فر همچنین تأکید کرد: برخلاف صفات مثبتی که در ضرب‌المثل‌ها برای مردان یافت می‌شود و روی آنها تأکید شده است، در مورد زنان، صفات عمدتاً منفی و توهین‌آمیز هستند. در بسیاری از ضرب‌المثل‌های موجود، علم آموزی و سواد مایه بدکارگی و بدنامی زن شناخته شده و در واقع، گویی این امر از ازل تنها مربوط به مردان توصیف شده است. بر این اساس، تنها تلاش دختر، در جهت ازدواج، راضی نگه داشتن شوهر فرزندآوری پذیرفته می‌شود.
وی همچنین در بخش دیگری از سخنانش، با اشاره به ضر‌ب‌المثل‌های موجود در مورد پسران و دختران، گفت: در این نوع ضرب‌المثل‌ها، عمدتاً عزت پسر در گرو پدر تعریف شده است. از سوی دیگر، گرانبهاترین هدیه‌ای که به یک مرد تعلق می‌گیرد، پسر است. در عین حال، در شرایطی که پسران را "عزم" و "همت" دانسته‌اند، در مورد دختران معمولاً همان فضای منفی‌ ذکر شده درباره زنان، دیده می‌شود. از سوی دیگر، دختران عموماً به فامیل مادری نسبت داده می‌شوند.
سخنران این بخش از نشست گروه مطالعات زنان انجمن، در نتیجه‌گیری از بحث خود، خاطرنشان کرد: بسیاری از ما، هنگامی که ضرب‌المثل‌ها را می‌شنویم، با حسی روشنفکرانه، تصور می‌کنیم که این افکار به دنیای گذشته مربوط شده و در جریان مدرن شدن جامعه، کم رنگ شده و یا از بین رفته است. از سوی دیگر، بسیاری استدلال می‌کنند که مقایسه وضعیت فعلی زنان و مردان در خانواده، مؤید آن است که ساختار هرم قدرت در این نهاد تغییر کرده و دیگر پدر، به عنوان مظهر دانایی، در راس آن قرار ندارد. در خانواده‌های امروزین، عموماً همه با هم تصمیم می‌گیرند. از سوی دیگر، برای زنان فرصت‌های بسیاری ایجاد شده است که آنها با استفاده از آن، می‌توانند موقعیت و پایگاه اجتماعی خود را تغییر دهند. چنین بحث‌ها و استدلال‌هایی ضرورت بررسی این ضرب‌المثل‌ها را برای من بیشتر آشکار کرد. در جریان بررسی، روشن شد که گفتار موجود در زبان فارسی بی طرف نیست و اتفاقاً مدام موضع جنسیتی خود را بیان می‌کند. حال در شرایطی که گفته شد زبان و گفتار اندیشه انسان‌ها را شکل می‌دهد و در واقع، انسان در قالب زبانی که می‌آموزد فکر می‌کند؛ شناخت هر کس از هویت خود، در قالب چنین اندیشه‌ای شکل می‌گیرد. این شناخت، در جریان جامعه‌پذیری در فرد نهادینه شده و انسان همانی می‌شود که در گفتار آموخته است. به همین دلیل، امروزه حتی اگر به صورت صریح، اشعار و ضرب‌المثل‌ها کاربرد مستقیم خود را از دست داده‌اند، ولی به شکل غیر مستقیم و از طرق دیگر، در تعامل‌های زنان و مردان خود را نشان می‌دهند؛ هنگامی که بر دختران مجرد برچسب‌هایی مانند "پیردختر" و یا "ترشیده" اطلاق کرده اما پسران مجرد را لااقل با کلماتی با بار ارزشی تا این حد منفی خطاب قرار نمی‌دهیم؛ زمانی که پیرزن‌ها را "عجوزه" می‌نامیم ولی هیچ به پیرمردی چنین لقب نسبت نمی‌دهیم و موارد بسیاری از این قبیل، دقیقاً آنچه که به شیوه‌ای پنهان آموخته‌ایم و در خود نهادینه کرده‌ایم را بیان کرده و با این کار، نابرابری جنسیتی زبان را بازتولید می‌کنیم. به تعبیر دیگر، این شناسه‌ها جهان اجتماعی ما را شکل می‌دهند و در چنین شرایطی، اگر جهان اجتماعی زنان و مردان نابرابر است، به دلیل وجود همین زبانی است که سوژه آن، سوژه‌ای با جنسیت خنثی نبوده و خصلتی مردسالار و سلطه‌جو دارد؛ زبانی که با تقلیل زنان در حد ابژه، مناسبات جنسی آنها را خوار و کوچک می‌کند. در چنین شرایطی، اگر بپذیریم که دوران این زبان سپری شده است، پس باید آن را تغییر دهیم و بدیهی است که چنین تغییری نیاز به تلاش و توجه تک‌تک زنان و مردان جامعه دارد.