tavasoli20ketabگروه علمی ـ تخصصی جامعه‏ شناسی دین انجمن جامعه ‏شناسی ایران، پس از آغاز کار در نیمه دوم سال 1383، بخشی از فعالیت خود را به کتاب‏شناسی در این حوزه اختصاص داده و در همین راستا، برگزاری جلسات نقد و بررسی کتاب‏های مختلف راهکاری است که مورد توجه اعضای این گروه قرار گرفته است. نشست نقد کتاب ”چالش‏های دین و مدرنیته“ نوشته ”دکتر حسین سراج‏زاده“ نخستین جلسه در این زمینه بود. در دومین جلسه نقد کتاب حوزه جامعه‏ شناسی دین که در هجدهم اسفندماه برگزار شد، بررسی و نقد کتاب ”جامعه‏ شناسی دینی“ نوشته ”دکتر غلامعباس توسلی“ در دستور کار این گروه قرار گرفت. در این نشست دکتر سیدمحمد ثقفی، دکتر فیاض و آقای حاج حیدری به ارزیابی و نقد این کتاب پرداختند.

نخستین سخنران این جلسه دکتر سیدمحمدثقفی بود. او در ابتدای بحث خود اشاره کرد که کتاب جامعه‏ شناسی دینی نخستین اثری است که در این حوزه، توسط یک استاد ایرانی انتشار یافته است و از آنجا که این کتاب در مقاطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و بالاتر در دانشگاه تدریس شده و می‏شود، بررسی و نقد آن حائز اهمیت است.
او خاطر نشان کرد این کتاب شامل سه بخش است که در دو بخش نخست، به مباحث عام جامعه‏ شناسی دینی اشاره می‏کندو در بخش سوم، همین مطالعه با تأکید بر دین اسلام ادامه می‏یابد.
به گفته دکتر ثقفی، دکتر توسلی در فصل اول، عوامل مؤثر در رشد جامعه ‏شناسی دینی را چه در مغرب زمین و چه در جهان اسلام مورد توجه قرار داده و در فصل دوم، به شیوه تحلیلی جامعه ‏شناسی دینی اشاره می‏کند. او در این فصل نظریات جامعه‏ شناسان و انسان‏ شناسان را بیشتر در مورد ادیان جوامع ابتدایی بررسی کرده و به مکاتب جامعه‏ شناسی از قبیل کارکردگرایی، تحول‏گرایی، پوزیتیویسم و سایر مباحثی که بیشتر بحث طبیعت در آن مطرح است، اشاره می‏کند. ثقفی یادآور شد که دکتر توسلی این مباحث را به صورت مختصر در کتابی که درباره دکتر شریعتی نوشته، در بخش جامعه و دین آورده است.
وی افزود: ”در فصل سوم کتاب نیز تقریباً همین مبحث ادامه می‏یابد و در آن به تعاریف جامعه ‏شناسان و انسان‏ شناسان اشاره می‏شود و در فصل چهارم، نقش دین در جامعه مورد بررسی قرار می‏گیرد. در فصل پنجم نیز به بعد کارکردی دین اشاره شده و در مورد نظریات مارکس و فروید بحث می‏شود“.
ثقفی در ادامه سخنان خود گفت: ”در اینجا دکتر توسلی بحثی را مطرح می‏کند درباره بودائیسم، به عنوان دینی که مفهوم ماوراء الطبیعه در آن مطرح نیست که به نظر می‏رسد در همین نکته، دو نقد به نویسنده وارد می‏شود. نخست اینکه برخلاف گفته او، اصطلاح ماوراء الطبیعه در قرن 18 و نزد دانشمندان طبیعت‏شناس مطرح نمی‏شود بلکه این اصطلاح در یونان باستان و حتی در نظر ارسطو هم مطرح بوده که براساس آن او اثری را درباره متافیزیک تألیف کرده است“.
وی با بیان این نکته افزود: ”بنابراین نمی‏توان این عامل را به عنوان معیاری برای نفی الوهیت در قلمروی دین قرار داد“.
او همچنین گفت که به نظر می‏رسد دکتر توسلی مطالعه چندان عمیقی در بودائیسم نداشته چرا که بودا نفی خدا نکرده و مفهوم الوهیت را هم رد نمی‏کند بلکه او حتی در داستان ارابه، به عنوان روشنفکر دینی نقاد آیین برهمایی هندی می‏گوید مسأله خدا پیچیده ‏تر از عقل بشری است؛ درست مانند حرفی که کانت در این زمینه می‏زند و می‏گوید درباره اثر بحث نکنید و آن را مبسوط بگذارید.
ثقفی همچنین اظهار داشت: ”من معتقدم نظریات مربوط به دین در جوامع ابتدایی اساساً از بحث جامعه ‏شناسی دینی منفک است“ و افزود: ”ما در جامعه‏ شناسی دین کلامی بحث نمی‏کنیم بلکه به بررسی نقش و اثرات دین در جامعه می‏ردازیم. با این تعریف، پیدایش دین در جوامع، از منظر روانی، اجتماعی و فرهنگی ربط چندانی به مبحث ما ندارد و در دسته مباحث دین ‏شناسی قرار می‏گیرد“.
او روش مطالعه در جامعه‏ شناسی دینی را ”ساختاری تفیمی“ معرفی کرد گفت که معتقد است دین‏ شناس حتی در قالب بحث جامعه ‏شناسی دینی باید با موضوع ارتباط داشته و به عبارتی یا دیندار باشد و یا آن را کاملاً بشناسد و بفهمد. وی تأکید کرد: ”برای مطالعه  از اثر و عملکرد دین در جامعه بحث می‏کنیم، باید اصطلاح ”جامعه‏ شناسی دینی“ را به عنوان یک ترکیب صفت و موصوف به کار بریم و در این بحث عبارت ”جامعه ‏شناسی دین“ به عنوان ترکیب مضافی چندان صحیح نیست.
او در ادامه بیان ارزیابی خود از کتاب دکتر توسلی از عدم وجود یک روش قابل قبول و قاطعانه در این اثر انتقاد کرد و گفت: ”دکتر توسلی تنها به ایراد مکاتب مختلف جامعه‏ شناسی و در واقع نقل اقوال پرداخته است و جز در اندک مواردی، راه حل مشخصی را در مطالعه جامعه ‏شناسی دینی ارائه نمی‏دهد و از این حیث به نظر می‏رسد خود او نیز به شیوه پوزیتویستی این رشته را دنبال کرده، لذا فقط به بیان آمار و ارقام اکتفا می‏کند در حالی که مباحث این حوزه عمدتاً مباحث کیفی است“.
وی افزود: ”قلم کتاب، اصولاً دایره المعارفی است و به این صورت به معارف به کار رفته، تنها اشاره می‏شود و ریشه موضوعات مورد تجزیه و تحلیل قرار نمی‏گیرد. از سوی دیگر به صورت یک کتاب درسی، مقدمه، نتیجه، تبیین و آمار هم به معنای خاص بیان نمی‏شوند. علاوه بر این به نظر می‏رسد اثر به قلم چند تن نگارش یافته است. به گونه‏ای که مقاله فصل سوم درباره دین و حکومت بسیار روان و عالمانه نوشته شده اما در مقایسه با فصول دوم و چهارم اینطور برداشت می‏شود که قلم نویسندگان دیگری در کار بوده است.
ثقفی که خود را شاگرد توسلی می‏داند، اذعان کرد که در جامعه کمتر عالمی مثل دکتر توسلی داریم و در عین حال افزود: ”توسلی در این اثر خود و در بحث معرفت‏ شناسی، نقش دین در جامعه‏ شناسی و جمعیت ‏شناسی را به زیبایی اثبات کرده اما در این میان، دو نکته قابل بحث وجود دارد که به نظر می‏رسد از دورکیم سرچشمه می‏گیرد. یکی بحث اصطلاح ماوراء الطبیعه است که دورکیم در کتاب صور حیات دینی آورده و چون در قرن 18 و 19 علوم طبیعی در میان دانشمندان مطرح بوده، اینگونه برداشت می‏شود که در عرصه دین هم مفهوم ماورایی از اینجا آورده شده است و دیگری بحث مفصل درباره دین در جوامع کوچک و عمدتاً ابتدایی است که ارتباط چندانی با دین‏های فرهنگ‏ساز عقلانی ندارد و حتی گاهی ناقض آن است.
ثقفی معتقد است که به طور کلی مطالعه در ادیان ابتدایی نه تنها هیچ مسأله‏ای را در جوامع فعلی حل نمی‏کند بلکه حتی گاهی سبب می‏شود دین با مقولاتی مثل سحر و جادو در یک دسته قرار گیرد.
وی روش ارائه مطالب در این اثر را مجموعاً تألیفی معرفی کرد و این را نقطه مثبت کتاب دانست و در عین حال تأکید کرد که تحلیل و تبیین مطالب به صورت عالمانه بیان شده است.
او همچنین در انتقاد دیگری به کتاب جامعه ‏شناسی دینی، متذکر شد که نویسنده کتاب با وجود آنکه در فصل دوم، جامعه را در معنای محدود خود، شامل گروهی از افراد با طرز فکر کم و بیش مشابه و ارزش‏های مشترک معرفی کرده اما دین را بیشتر در خصلت فردی و در قالب نظریات فروید، تایلور و یا حتی مارکس مورد بررسی قرار داده است.
به گفته ثقفی، در نظریات مارکس، از تأثیر جامعه روی فرد بحث می‏شود، فروید رسماً وضعیت روانی افراد را مورد بررسی قرار می‏دهد و نظریات تایلور نیز عموماً فردگرایانه است و با جامعه‏ شناسی دینی ارتباط چندانی ندارند.
در ادامه این نشست آقای حاج حیدری نیز از دیدگاه خود، به نقد و برسی کتاب جامعه‏ شناسی دینی پرداخت. او در ابتدا متذکر شد که این کتاب را در بهمن ماه 1380 و در مقاله‏ای به سفارش نشریه کتاب ماه مورد ارزیابی قرار داده و بخشی از آنچه در این جلسه ارائه می‏دهد، برگرفته از آن مقاله و بخشی دیگر، مطالب تازه‏ای است که به نظر می‏رسد توجه به آن در تجدید چاپ کتاب، راه گشا باشد.
او در بخش نخست سخان خود به نقد فنی ـ روشی سروشی کتاب پرداخت و در این زمینه گفت: ”کتاب جامعه ‏شناسی دینی به دو بخش تقسیم شده است، در بخش اول نگارنده به مرور عمومی جامعه ‏شناسی دین پرداخته و در بخش دوم جامعه‏ شناسی اسلام را مورد بحث قرار داده، هرچند تعامل مؤثری در چارچوب نظری جامعه‏ شناسی و پرداختن به جامعه‏ شناسی دین اسلام در کتاب نیست. پس از پیش‏گفتار، بخشی به عوامل مؤثر در مورد رشد جامعه‏ شناسی دین و طرح مسأله مرجع و اهمیت آن پرداخته است و در فصل شیوه تحلیل، بیش از آنکه به موضوع روش‏شناسی پرداخته شود سیری کلی از نظریات ارایه شده است.
سپس در فصل قلمرو دین و جامعه‏ شناسی دینی تعاریفی از دین ارائه شده و موضوع مهم سکولار شدن یا همان دنیوی شدن در یک سطربندی سه ‏گانه (نهادی ـ بین‏الاذهانی و ذهنی) مورد بررسی است“.
وی افزود: ”در فصل نقش‏های تخصصی دین و رابطه دین با اجتماع، قلمرو جامعه‏ شناسی دین به بررسی اجتماع دینی در رابطه با اجتماع کلی و خود اجتماع دین تقسیم شده است.
در فصل بررسی جامعه‏ شناختی کارکردی دین، بخشی دیگر از نظریات مورد بررسی قرار گرفتند اما در اینجا مفهوم کارگردکرایی بسیار مبهم است و معلوم نیست منظور کارگرگرایی مصطلح جامعه‏ شناختی مثلاً کارکردگرایی دورکیمی است و یا به طور کلی نو واژه‏ای است که هر نوع پرداختن به ایده ‏های روان‏شناختی این را نیز کارکردگرایی می‏داند.
این شیوه در مورد مفهوم کارکردگرایی، نه در جامعه ‏شناسی عمومی متداول است و نه در جامعه ‏شناسی دین و موجب سردرگمی خوانندگان می‏گردد و به ویژه از آن رو که این ابهام در کاربرد مفهوم اصطلاحی کارکردگرایی باعث شده که برخی انتقادات عمومی وارد بر کارکردگرایی کلاسیک دورکیمی را حتی به افرادی مانند پیتر برگر وارد کنند که این امر به کار دکتر توسلی لطمه وارد کرده است“.
حاج حیدری همچنین افزود: ”در بخش دوم کتاب که به جامعه ‏شناسی دین اسلام پرداخته شده، در نخستین فصل، متن سخنرانی نگارنده در انجمن اسلامی مهندسی راجع به رابطه دین و دولت در شرایط تاریخی ایران آورده شده است. در این قسمت ضمن بیان تعریف دین و حکومت، نوع‏ شناس انواع روابط دین و حکومت که چندان مستظهر به تقسیمات غنی‏مند جامعه‏ شناسی در فصل دین و دولت در مسیحیت نیست و تنش میان دین و حکومت، در تاریخ اجتماعی ایران، به بحث می‏نشیند. در این فصل همچنین درباره میزان پرداخت متفکران در طول تاریخ فلسفه و الهیات اسلامی مطالبی آمده و چشم ‏اندازی کلی درباره تاریخ سیاسی تشیع در ایران به ویژه پس از صفویه ارائه شده است و در نهایت بنا به استدلالاتی، رای نگارنده به رغم افرادی مانند مرحوم دکتر حمید عنایت و دکتر حسین بشیریه بر آن استوار می‏شود که اسلام و به ویژه اسلام شیعی با دموکراسی مدرنیستی نه تنها ناسازگار نیست بلکه استعلای اسلام در روزگار جدید مستلزم آمیختگی آن با ارزش‏های دموکراتیک است“.
این سخنران اضافه کرد که در فصل نقد مفهوم اسلام و سرمایه ‏داری در موضوع شرق‏ شناسی و در فصل مسلمانان در جهان تنها مسلمانان قفقاز به لحاظ تاریخی، جمعیت ‏شناختی و کمی هم مردم ‏شناسی مورد بررسی قرار گرفته‏ اند. همچنین در این بررسی عنایت ویژه معطوف به ترک‏های آذری بوده و سایر اقوام گرجی، کردی، تاجیک و ... مورد توجه قرار نگرفته است. وی افزود: ”به طور کلی به نظر می‏رسد که متن این فصل به حد فاحش و روشنی بریده و ناقص است. مثلاً عنوان فصل بررسی مسلمانان در جهان است اما تنها به قفقازی‏ها پرداخته شده و یا عنوان ”1ـ ترک‏های آذری“، خواننده را منتظر عناوین مسلسل بعدی می‏کند، که این انتظار نافرجام باقی مانده و با ختم مباحث مربوط به آذری‏ها، کلاً بحث مسلمانان در جهان خاتمه می‏یابد“.
او ادامه داد: ”در فصل پایانی، بررسی و نقد به جنبش‏های اسلامی معاصر، با تأکید بر یک برداشت مدرنیست محور سیدجمال‏الدین اسدآبادی انجام می‏شود و به این اتکا، تلقی نقاد مدرنیت و غرب که طی دهه ‏های اخیر، در کارهای افرادی مانند اقبال لاهوری، پروفسور سیدحسین نصر و جلال آل احمد در حوزه فکری ایران غالب بوده است، مورد انتقاد کوبنده و شدید قرار می‏گیرد“.
به گفته حاج حیدری، کتاب در پایان با ضمایم منابع و مأخذ جامعه‏ شناسی دین، فهرست اعلام و اشخاص و اماکن و فهرست موضوعات خاتمه می‏یابد اما متأسفانه این ضمایم دقیق طراحی نشده‏اند. مثلاً آدرس بسیاری از کتاب‏ها که در داخل متن به آنها ارجاع داده شده، در این فهرست وجود ندارد.
وی در ادامه تأکید کرد که کتاب جامعه ‏شناسی دینی از بسیاری جهات دارای عناصر و مصالح مغتنمی است و همین امر منجر شده تا او موضوع مقاله بهمن ماه 1380 خود را منحصراً به بازسازی کتاب دکتر توسلی اختصاص دهد اما به نظر می‏رسد به لحاظ فصل‏ بندی این مصالح با یکدیگر، و تولید یک بنای نظری منسجم این اثر با دشواری مواجه است در واقع معضل عمده مفصل‏ بندی مطالب، در کتاب جامعه‏ شناسی دینی آن را به قطب وخامت در بین سایر آثار دکتر توسلی تبدیل کرده است.
التبه حاج حیدری متذکر شد در که صحبتی که با دکتر توسلی داشته، او گفته که در زمان گردآوری مطالب کتاب در سفر بوده و این را دو تن از دانشجویان کارشناسی ارشد دانشگاه آزاد جمع ‏آوری کرده‏اند و در ادامه تصریح کرد: ”معضل فصل ‏بندی و انسجام‏ دهی به مطالب به ویژه در سه سطح قابل توجه و محرز به نظر می‏رسد. نخست، در عنوان کتاب که به نظر می رسد در حوزه جامعه‏ شناسی ایران برخی چالش‏ها را فراروی اقدام و جایگزینی کتاب مذکور در مکان اصلی خود ایجاد نماید. در حوزه گفتمانی جامعه‏ شناسی ایران، تفاوت عمده‏ای میان جامعه ‏شناسی دینی (به عنوان صفت جامعه‏ شناسی) و جامعه ‏شناسی دین (مضاف بر جامعه ‏شناسی) به چشم می‏خورد. جامعه‏ شناسی دینی آشکارا حاوی یک فلسفه اجتماعی متمایز بوده و در تلاش است تا نشان دهد که گزاره‏ های دینی از مبنای فلسفه علم، دارای واقع نمایی و بنابراین قابل استفاده در مقدمات استدلالی‏های نظری جامعه ‏شناسی هستند. از سوی دیگر با ابرام بر اینکه قضاوت‏های ارزشی موجود در علوم اجتماعی باید روشمند شوند، بر اعتبار اخلاقی دین به لحاظ فلسفی برای حمایت از این قضاوت‏ها ارزشی اصرار می‏کند.
گرچه افرادی مانند مرحوم شهید مطهری، دکتر علی شریعتی و دکتر ابوالحسن تنهایی در این زمینه مقالات و کتاب‏هایی با عنوان جامعه‏ شناسی دینی ارائه دادند و همچنین کاربرد اصلاحاتی مانند جامعه‏ شناسی سیاسی، شهری یا روستایی که در ایران مرسوم گشته، در واقع غلط‏های مصطلحی محسوب می‏شوند اما لزوم عدم کاربرد جامعه ‏شناسی دینی به جای جامعه‏ شناسی دین هم از جهت جلوگیری از کاربرد غلط ‏های مصطلح و هم از جهت باز گذاشتن فضا برای حوزه گفتمانی جامعه ‏شناسی دینی به معنایی که وصف آن رفت در کنار جامعه‏ شناسی دین حائز اهمیت است“.
وی در ادامه افزود: ”در سطح دوم، از آنجا که غالب بررسی‏های کتاب به روش تطبیقی بین نظریات گوناگون است، مشکل نامستند بودن، به ویژه در این کتاب، به عنوان یک معضل جدی خودنمایی می‏کند و فهرست آورده شده در پایان متن‏ها ربط مشخصی به مطالب مندرج در آنها ندارد و در آماری که من گرفتم، تنها چیزی حدود 11/2% این کتاب مستند است. همچنین در سطح سوم عدم تناسب عناوین برخی فصول با مطالب مندرج کاملاً واضح است“.
حاج حیدری تصریح کرد: ”نقد من به کتاب جامعه‏ شناسی دینی در سال 1380 به بازسازی انتقادی مطالب مندرج در کتاب اختصاص داشته اما در این جلسه بحثی را اضافه می‏کنم که در نقد اولیه به آن اشاره نکردم و امروز به نظرم می‏رسد خلائی بزرگ در کتاب جامعه ‏شناسی دینی است“. وی در این زمینه به بحث کیش‏های جدید پرداخت و گفت: ”به نظرم می‏رسد این مساله که همیلتون هم به آن پرداخته موضوع بسیار مهمی است که در کتاب دکتر توسلی مورد توجه قرار نگرفته است“.
وی افزود: ”امروز که پس از سه سال به کتاب دکتر توسلی نگاه می‏کنم، معتقدم که اگر ایشان همچنان به فکر تجدید نظر در این کتاب هستند موضوع نظریات کیش‏های جدید و هم کاویدن وضعیت آنها در زندگی امروز طبقه شهرنشین ایران مباحث مهمی هستند که شایستگی پرداخته شدن دارند“.
او ادامه داد: ”بررسی محتوای رسانه ‏ها و همچنین مشاهدات مختلف در مورد رفتار طبقه متوسط شهری تهران و اقبال وسیع به آنها کتاب‏های کیش‏های جدید مانند یوگا، در مدیتیشن، آموزه‏های موفقیت نامحدود، اعتماد به نفس و .... نشان می‏دهد که ما در آستانه چرخشی به سوی وضعیت ظهور کیش‏های جدید و جریان‏های بازگشتی موفق از فرآیند عمومی سکولار شدن در روابط مختلف اجتماعی هستیم“.
بنابر نظر حاج حیدری، گسترش کیش‏های جدید به عنوان پاسخی به بحران هویت در طبقه متوسط شهری، مهم‏ترین فرضیه است که در ارتباط با ظهور قارچ‏وار این کیش‏ها و یا یا قالب‏های روان‏شناسی و مشاوره که به حوزه‏های عملی دین بسیار نزدیک شده‏اند، مطرح می‏شود.
وی با بیان اینکه در اینجا فقط قضیه را مطرح کرده و برهانی ارائه نمی‏کند، به طرح دیدگاه خود در این زمینه پرداخت و گفت: ”به دلایل متعددی وضعیت بی‏سامانی ناشی از تبعات توسعه مدرنیستی برای کنشگران قابل تحمل نخواهد بود. در عین حال شواهد مختلفی وجود دارند که ما حداقل در 5 شهر بزرگ با وضعیت رادیکال مدرنیته پیشرفته به لحاظ فرهنگ مواجهیم. به عنوان مثال ایدئولوژی زدایی از حوزه سیاست یا اساساً سیاست ‏زدایی از حوزه زندگی در واقع خرد شدن خیلی زیاد زندگی و پایین آمدن آن در سطح رفاه و از دست رفتن هر نوع معنای استعلایی در زندگی نشانه‏ هایی از این تغییرات است. علاوه بر این شما آشکارا در طبقه متوسط و حتی در نمایش‏ها و هنرهای آنها، جدیدی در سریالها مثل پاورچین و نقطه‏ چین آدمهای کم کوتوله شده پست مدرنی را می‏بینید که به شدت مورد اقبال عمومی هستند“.
وی در عین حال خاطر نشان کرد که از سوی دیگر دلایل متعددی برای موقتی بودن بی سامانی موجود به چشم می‏خورند، به ویژه آنکه دین و نظام‏های استعلایی معنا، نقش غیرقابل جایگزینی در توجیه موقعیت‏های بحرانی و حاشیه‏ای زندگی دارند.
او ادامه داد: ”این قابل تحمل نبودن، به ویژه در مواقع بحرانی که فرد دچار ناامنی وجودی می‏شود، بروز می‏کند. مواقعی که موقعیت‏های حاشیه‏ای مانند مرگ، بیماری، دشواری‏های خانوادگی، بروز اختلال در روابط اجتماعی بحران‏های اقتصادی ـ سرخوردگی‏های سیاسی یا عشقی بروز می‏کنند، افراد دچار اختلالاتی در منابع تعریف هویت خویش می‏شوند و این کم کم آنها را به منابع مطمئن، غیرعینی و غیرفیزیکی و ما بعدالطبیعه سوق می‏دهد. شاید به این دلیل که این منابع به نوعی از حوزه زندگی معمولی بالاترند و نسبت به بقیه موارد ثابتند“.
حاج حیدری گفت: ”فرض اصلی آن است که افراد در این شرایط به سوی منابع هویتی کیش‏های بازاری دینی یا در برخی حالات به سوی منابع هویتی بنیادگرا حرکت می‏کنند. به ویژه آنکه منابع هویتی بنیادگرا این توان را دارند که وضعیت مطلوب را در آینده تصویر کنند، بلاگردان و توجیهی برای اختلالات گذشته باشند و فرد را از تقصیر آنچه کرده است، مبرا نمایند و نهایتاً آنکه تضمین قابلی در مورد آنچه وضعیت براساس عمل و دستورالعمل‏های روشنی ادامه خواهد یافت، ارائه دهند“.
وی با بیان این ویژگی‏های بنیادگرایان افزود: ”بنیادگراها رستگاری قریب الوقوع این جهانی، همه جانبه، غایی و همگانی را انتظار می‏کشند. تحت این شرایط است که در فرایند رو به پیش عقلانیت معطوف به هدف مدرن، اختلال به وجود می‏آید و دوره‏ای از بنیادگرایی آغاز می‏شود اما به نظر می‏رسد که این دوره‏های اختلال در عقلانیت معطوف به هدف و شیوع انواع عقلانیت معطوف به ارزش، جریان‏های موقتی باشند که خصوصاً به دلیل ریشه‏ دار شدن عقلانیت معطوف به هدف در نهادهای مختلف زندگی مدرن، به سرعت دچار بحران شده، به سوی جهان ‏بینی مدرن بازمی‏گردند“.
به تعبیر حاج حیدری، هرچند که جهان ‏بینی مدرن نیز به دلیل بحران‏های هویتی که به بار می‏آورد،با ثبات نخواهد بود و به عبارت دیگر زندگی انسان مدرن شده، تا اندازه زیادی دچار یک بی‏ثباتی دائمی است و تنها میزان بحرانی آن در نوسان است اما تقریباً هیچ‏گاه و قطع نمی‏شود.
او اظهار داشت: ”وضعیت رفت و برگشت عقلانیت معطوف به هدف و عقلانیت معطوف به ارزش در وضعیت مدرن، توالی و استمرار خواهد داشت اما به دلیل ریشه‏ داری نهادین عقلانیت معطوف به هدف و تثبیت نهادهای مدرن در جامعه شهری، از خانواده مدرن گرفته تا نهادهای آموزشی و مالی مدرن، دوره‏های تحکیم عقلانیت معطوف به هدف با ثبات ‏تر و دیرپای‏تر خواهد بود و دوره‏های تضعیف آن کوتاه مدت ‏تر و موقتی‏ تر. در این زمینه تجربه تاریخی غرب نیز از دهه 1950 به بعد و همچنین تاریخ معاصر ایران کمابیش این دعاوی را تأیید می‏کند در عین حال این فرض را نیز می‏توان در نظر داشت و در آینده مورد بررسی قرار داد که شاید انواع ویژه‏ای از عقلانیت معطوف به ارزش که توان ایجاد روایت‏های بیشتری در عمق فطری افراد را دارند و بر این مبنا روایت‏های بزرگتری را سبب می‏شوند که میزان بالایی از موقعیت‏های روزمره را توجیه کنند و بتوانند معادله عمومی فوق را مبنی بر دیرپاتر بودن دوره‏های تحکیم عقلانیت به هدف نسبت به عقلانیت معطوف به ارزش دچار استثنا نمایند“.
در ادامه این نشست گروه جامعه‏ شناسی دین، دکتر فیاض بحث خود را با بیان این دیدگاه آغاز کرد: ”به نظر من این کتاب حرف دل دکتر توسلی است و نشان از دغدغه ‏های فرد بسیار باهوشی دارد که از همان آغاز می‏خواسته کاری بکند“. او معتقد است که این مساله در فعالیت‏های فکری دکتر توسلی موج می‏زند و اگر ما این خط را در روند کارهای او پیدا کنیم بسیاری از مسائل مشخص شوند. و بنابراین نظر و به گفته فیاض ”دکتر توسلی به نوعی پروژه‏ های ناتمام در جامعه ‏شناسی است“. او می‏خواهد راهی را برود اما هیچ‏گاه نتوانسته به تمامیت در آن راه پیش رود. ”فیاض گفت که شاید این امر چند دلیل داشته باشد: ”یکی آنکه بالاخره ایشان بنیان گذار بوده ولی آنقدر حوزه گسترده است که به تنهایی از عهده او بر نمی‏آید و اینکه ایشان شاگردانی به عنوان استادیار نداشت که بحث‏های او را ادامه دهد. که این در کشورهای غربی بسیار واضح است و شکل در اینجا به ساختار دانشگاهی ما برمی‏گردد“.
وی افزود: ”به نظر من دکتر توسلی دنبال نوعی جامعه‏ شناسی دینی است که بتواند در آن نوآوری داشته و به نوعی جامعه ‏شناسی بومی خلق کند و دین ایرانی را پویش دهد.
شاید به تعبیری، او خود را وارث شریعتی می‏داند و می‏خواهد آنچه را که او به صورت هیجانی گفته، علمی کرده و بسط دهد و به همین دلیل ایشان در فصل اول کتاب جامعه ‏شناسی دینی می‏خواهد بحث جامعه ‏شناسی دین را تا حدی جمع کند و قدم‏های خوبی هم در این زمینه برداشته است“.
دکتر فیاض ادامه داد: ”در فصل دوم و سوم این اثر عملاً نوعی چارچوب تئوریک ساخته شده که تا آخر این بخش این کار را ادامه می‏دهد اما همه فصل‏ های کتاب نوعی پروژه است که می‏توان آنها را تمام کرد. او در فصل پنجم قصد دارد نوعی دید مدرنیستی به دین را با بیان دیدگاه فروید و مارکس به عنوان دو پدر مدرنیسم نقد کند. در فصل ششم نیز ادیان ابتدایی را بیشتر باز می‏کند اما احساس من این است که فردی در یک اقیانوس در حال دست و پا زدن است و او این زحمت را می‏کشد و در فصل هفتم و فصل هشتم نیز همین راه را دنبال کرده و می‏گوید ساده انگاری ممنوع“.
وی افزود: ”بخش سوم، فصولی را برای عمیق کردن این مباحث در داخل ایران مطرح می‏کند. او اصطلاح جامعه‏ شناسی شرق ‏شناسی وبر را به کار می‏برد و سعی می‏کند بحث‏های وبر را نقد کند یعنی می‏گوید گفته‏ های وبر همان شرق ‏شناسی است که به عنوان جامعه ‏شناسی گرفته و این اساساً دید غلطی است“.
او با بیان اینکه باید قبول کنیم دکتر توسلی یک نفر است و گروه نیست، اضافه کرد: ”به نظر من فصل چهاردهم او می‏خواهد نوعی نوآوری در دنیای امروز آورد که هم حاکی از سنت بوده و هم رو به جلو باشد. به همین دلیل نمونه آرمانی خود را سیدجمال‏الدین اسدآبادی قرارداده است. حال اینکه چقدر در این امر موفق بوده، نظر من این است که این پروژه ناتمام مانده و به عبارتی او نتوانسته است و حال باید دیگران آن را ادامه دهند“.
و اما در پایان این نشست دکتر سارا شریعتی عضو دیگر گروه جامعه ‏شناسی دین، به جمع‏بندی مباحث مطرح شده در این جلسه پرداخت. او گفت: ”بحث امروز مقولات متعددی را باز می‏کند که هر یک می‏توانند دستور جلسات بعدی قرار گیرند. دکتر ثقفی به بحث دورکیم و ماوراءالطبیعه و متافیزیک اشاره کردند که بحث بسیار مهمی است و می‏توان آن را ادامه داد. همچنین بحث بودیسم که در نقد دورکیم مطرح شد و اینکه دورکیم آشنایی دقیقی نسبت به بودیسم نداشته است، اما آیا واقعاً بودیسم مسأله خداست یا خدای مشخص است؟ همانطور که در ادیان ابراهیمی وجود دارد. خدایی که یعقوب با او کشتی می‏گیرد. خدایی که ابراهیم با او وارد معامله می‏شود، خدایی که مورد گفت و گو قرار می‏گیرد و با این تعریف؛ این مفهومی است که در بودیسم غایب است و خود یک بحث مبنی بر نسبت خدا و دین است که می‏توان در گروه جامعه ‏شناسی ادیان به آن پرداخت. مسأله دیگر جامعه ‏شناسی دین و جامعه ‏شناسی دینی، تعاریف هر کدام و موضع ما در مقابل آنها است. آیا همانگونه که آقای حاج حیدری مطرح کردند، ما می‏توانیم در مورد برخی افراد که ایشان نام بردند در حوزه جامعه ‏شناسی دینی صحبت کنیم؟
وی افزود: ”یکی از مهم‏ترنی مسائلی که در جلسه پیش هم به آن اشاره شد، کیش‏های جدید است. بحث بر سر اینکه چرا کیش؟ آیا باید دینداری بگوییم یا کیش؟ بسیاری از صاحب‏نظران از این موضوعات دینداری‏های جدید و دینداری‏های فردی نام می‏برند چرا ما با نام گذاری آنها به عنوان دینداری مخالفیم؟ و آیا وجود این جنبش‏های جدید مذهبی، نام گذاری این رشته را به سمت جامعه‏ شناسی امر دینی عوض نمی‏کند، آیا ما در شرایط و موقعیت مدرن نباید از جامعه‏ شناسی امر دینی سخن بگوییم؟
شریعتی گفت: ”د رجامعه ما که قرن‏هاست سنت‏ها و هنجارهای ما دین آمیخته شده، جامعه ‏شناسی دین، جامعه ‏شناسی ادیان یا جامعه ‏شناسی امر دینی موقعیتی متفاوتی پیدا کرده در نتیجه ما ناگزیریم از نوعی تجربه بومی کار جامعه ‏شناسی دین استفاده کنیم در این زمینه، کار ممکن است ناتمام یا حتی ناقص باشد اما در نهایت بینشی تکوین پیدا می‏کند که خاص جامعه و تجربه ماست. گرچه در مورد کلاسیک‏ها من با این نظر موافق نیستم و فکر می‏کنم در مورد آنها ما نمی‏توانیم بدون توجه به آنها باشیم چرا که با این تفسیر، در این حوزه نمی‏توانیم از صفر شروع کنیم و اینجاست که ضرورت ترجمه و شناخت آنها به عنوان امری ضروری مشخص می‏شود ما می‏توانیم جسارت‏های خود را در کار مطالعه میدانی جامعه ‏شناسی دینی انجام دهیم