عرفی شدن یا سکولاریزاسیون پدیدهای است که وجوه نظری _ تاریخی آن در سالهای اخیر کمابیش مطرح بوده، لیکن در مصداق یابی و عینیت بخشی به آن، کمتر کار شده است.
دکتر علیرضا شجاعی زند عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس و مدیر گروه علمی ـ تخصصی جامعه شناسی دین انجمن جامعه شناسی ایران در نشستی که در پانزدهم آذرماه سال جاری در این گروه برگزار شد، لزوم پرداختن به این مسأله به صورت کاربردیتر و فرا رفتن از سطح تحلیلها و نتیجه گیریهای عمومی و ساده را در سخنرانی خود، با عنوان ”مسیر و نشانه های عرفی شدن در ایران“ مطرح کرد.
وی در ابتدا خاطرنشان کرد که با ادعای کسانی که منتفی بودن عرفی شدن در اسلام و یا غیر قابل اجتناب بودن آن را مطرح میکنند، مخالف بوده و معتقد است که عرفی شدن یک رویداد محتمل است و مسیر و عوامل آن نیز از هر جامعه تا جامعه دیگر متفاوت است.
دکتر شجاعی زند گفت: از آنجا که عرفی شدن تابع دین است، پس برای آن نمی توان یک تعریف عام و جهانشمول ارائه کرد. به علاوه، مسیر عرفی شدن در جامعة چندْدین بسیار متفاوت از فرآیند آن در جامعة تکْدین است. از سوی دیگر، میزان نفوذ و نحوة حضور و عملکرد دین هم در جامعه بسیار مهم است. بنابراین پیش از هر تعریف و تبیینی از مسئله، باید توجه کرد که عرفی شدن را در چه جامعهای، برای چه فردی و در ارتباط با چه دینی مطرح میکنیم.
وی تلقیات گوناگون از عرفی شدن را ناشی از تعاریف مختلف از دین دانست و گفت: تعاریفِ متأثر از شرایط مسیحی _ غربی، عرفیشدن را «انتقال» از یک قطب به قطب دیگر معنی میکند. تلقی فوق بر این پیش فرض استوار است که نسبت بین طبیعت و ماوراءالطبیعه، انسان و خدا و عقل و ایمان، نسبت دوگانگی و تقابل است. عرفیشدن در این برداشت، انتقال از یک قطب به قطب دیگر است. البته تعریف عامتری نیز از این پدیده وجود دارد که آن را نه انتقال، بلکه «افول» و تنازل دین نزدِ فرد و در حیات اجتماعی میداند. به نظر میرسد، تعریف اخیر که انطباق بیشتری با آموزهها و جهت گیریهای اسلام دارد، برای بررسی جامعة ایران مناسبتر است.
مدیر گروه دین انجمن جامعه شناسی ایران در بررسی احتمالات عرفی شدن با توجه به وضع جامعه و نقش دین در آن گفت: در شرایطی که جامعه وضع مطلوبی دارد و بر حسب معیارهای عمومی و مشترک، در حد قابل قبولی اداره می شود، اگر دین نقشی در شکل گیری آن نداشته باشد، فرآیند عرفیشدنِ جامعه رخ خواهد داد. این روند در حوزة دین، موجب گزینشی شدن آموزهها و نادیده گرفتن ابعاد اجتماعی دین خواهد شد. همان شرایطی که در برخی کشورهای توسعه یافتة غربی به وقوع پیوسته است. دیگری شرایطی است که وضعیت مطلوبی در جامعه شکل گرفته و دین در آن نقش مؤثری ایفا کرده است. عرفی شدن در این جامعه، روندی معکوس خواهد داشت. در واقع دینداری در سطح فردی تقویت شده و قرائتهای اصلاحی میل به احیاگری دارند و در نتیجه تلاشهایی از درونِ دین برای اصلاح و دستیابی به یافته های جدیدتر دینی به وجود میآید. در ساختار اجتماعی نیز تلاش میشود با نوعی اعتماد به نفس برای ایجاد ساختارهای جدید فعالیت شود و در واقع در سه سطح دین، فرد و اجتماع، روند غیرعرفی شدن را خواهند پیمود.
به گفتة این جامعه شناس، در احتمال سوم که شاید نزدیک به جامعة کنونی ایران باشد، دین در آزمونی سخت به سر می بَرَد که هنوز نتوانسته آن را با موفقیت و به نحو مطلوبی یه سامان برساند. در چنین شرایطی، حرکتهای اصلاح گرایانه مایل به بدعت گذاری در دین و جامعه رواج مییابد. چنانچه در جامعة ما نیز برخی روشنفکران وقتی با مشکلاتی مواجه شدند، یا دین را رها کردند یا سعی کردند قرائت جدیدی از آن ارائه دهند که این حرکت مقدمهای برای عرفی کردن دین خواهد بود.
شجاعی زند افزود: الگوی چهارم، شرایطی است که دین و متولیان دینی پس از سپری شدنِ زمان کافی برای پیاده کردنِ مدعیات خویش، عملکرد و تجربه خوبی از خود به جای نگذاشته باشند. در این وضع، فرآیند عرفی شدن، نخست در افراد رخ میدهد و سپس به سمت ساختارهای اجتماعی میرود. و بالاخره برخی از متفکرین دینی سعی میکنند قرائت جدیدی از دین ارائه داده و به تجدیدنظر در محتویات آن دست زنند و آن را به عرصة خاصی محدود نمایند.
وی ادامه داد: در یک بستر سیاسی ـ اجتماعی نامطلوب که دین نقش و مسولیتی در بروز آن نداشته، دینداری فردی بعضاً رشد خوبی را نشان میدهد. به علاوه انگیزههای دینی افراد نیز در سطح فردی تقویت میشود و قرائتهای دینیِ احیاگرانه و طالب بازگشت به دین ناب و نخستین رواج پیدا میکند. دین در این شرایط یا موضع ایدئولوژیک گرفته و در شرایط اپوزیسیونی قرار میگیرد (مانند دوران پهلوی) و یا اینکه شاهد شکل گیری قرائت عرفانی از دین خواهیم بود (مانند دوره مغول). البته قرائت ایدئولوژیک مربوط به زمانی است که امکان اصلاح وضع اجتماعی به وسیله دین ممکن به نظر آید.
عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس در ادامه دربارة جامعة ایران گفت: ما در شرایطی هستیم که حکومت دینی در رأس جامعه است و همه امکانات برای بهبود شرایط به سمتی که دین میخواهد و تجویز میکند، مهیاست. از سوی دیگر این جامعه به مثابة یک کشور جهان سومی، نسبت به وضعیت های مطلوب و نسبتاً مطلوب خارجی، دچار عقب افتادگی است. وی گفت: به طور کلی هرچه مطلوبیت ها در بیرون و نزد دیگران افزایش یافته و ضعفها در درون گسترش یابد، احتمال عرفی شدن در جامعه نیز فزونی میگیرد و در این راستا تقویت کارآمدی، موجب کاهش میزان نارضایتی ها میشود و البته این امر تابع آن است که جامعه چه مسیر و معیارهایی را برای توفیق و عدم توفیق فردی و اجتماعی مطرح ساخته است. به همین دلایل تعیین آنکه ما در چه نقطهای از جریان عرفی شدن هستیم، کار بسیار مشکلی است.
او درباره آن دسته از نشانه های عرفی شدن که براساس تعریف «انتقال» و نه «افول و تنازلِ» دین، مطرح میشود، گفت: تمایزیابیِ ساختی لزوماً نمیتواند موجبِ عرفیشدن شود. در واقع نفسِ ساخت یابی و تمایز و تقسیم کار موجب عرفی شدن نیست، بلکه باید دید این که این تمایز مبتنی بر چه الگویی صورت گرفته است. همچنین، نظم و ساختار یافتنِ مؤسسات و تشکلهای دینی نیز نمیتواند نشانه های عرفی شدن باشد. تمایل به صدور مدرک تحصیلی در حوزه های علمیه یا ساختار مدون یافتن مساجد، نمیتوانند به معنی عرفی شدن دین باشند، بلکه باید دید این نظم مبتنی بر چه الگو و سازمانی است و چه آثار و پیآمدهایی بر آن مترتب است. تلاش برای ارتقاء سطح توسعه و رفاه، موجب عرفیشدن دین و جامعه نیست، بلکه اینکه این مسیر مبتنی بر چه الگویی و با چه مبنایی باشد، اهمیت دارد. وجود تکثر و قرائات نیز نشانة عرفی شدن نیست؛ قرائتهای گوناگون از زمان پیدایش هر متنی پدید میآیند و اجتناب ناپذیر است؛ این نسبی شدنِ معیارهای تشخیص و داوری دربارة قرائتها است که ممکن است عرفیشدن را در پی داشته باشد. همچنین رقابتی شدن بازار پیروی دینی نیز حسب برخی نشانه ها، موجب عرفی شدن نیست، بلکه رسوخ و غلبة ساز و کار اقتصادی بر این بازار است که میتواند زمینة عرفی شدن دین و دینداران را فراهم کند. چنانچه مداخلة تدبیر و مصلحت هم موجب عرفیشدن نخواهد بود، بلکه تابع ملاکهایی است که بر اساس آن مصلحت سنجی میشود.
وی افزود: ملاحظة عُرف عوام و اِجماع علما و ... موجب عرفی شدن نیست، بلکه نادیده گرفتن جهت گیریهای کلان در این ملاحظات است که موجب عرفی شدن خواهد شد. ورود دین و کارگزاران دینی به عرصة عملِ اجتماعی و مورد نقد و بازخواست قرا گرفتن آنان موجب عرفی شدن نیست، بلکه نوع واکنشهایی که نشان میدهند و در این واکنشها، دیدنِ خود و ندیدنِ دین، موجب عرفی شدن خواهد شد. علاوه بر آن، کثرت تغییرات و آمدن دین به میدان تغییرات موجب عرفی شدن نیست؛ بلکه عرفی شدن وقتی پدید میآید که دین قابلیت لازم را برای درک و تطابق با شرایط متغیر را نداشته باشد.
شجاعی زند در بیان نشانه ها و مسیرهای عرفی شدن از دیدگاه خود گفت: ایجاد گسست و فقدان ارتباط میان سطوح کلان، میانی و خُرد حیات و عدم سازگاری میان این عرصه ها، موجب عرفی شدن خواهد شد. برای مثال انتظار دینداری از فرد در بستری غیردینی، قطعاً او را در شرایط عرفیشدن قرار میدهد. همچنین تمایز و تفکیک میان نقشهای افراد میتواند به عرفی شدن بیانجامد.ً اگر مؤمن به دلیل اقتضائات محیطی، ناگزیر باشد، در بازار، تنها به سود و تجارت بیندیشد؛ در سیاست، همچون ماکیاولی برخورد کند و تنها در مسجد مؤمن و دیندار باشد، بدون شک شرایط برای عرفی شدن فرد و جامعه فراهم شده است.
- توضیحات
-
زیر مجموعه: گزارش نشست ها
-
دسته: گزارش نشست گروه جامعهشناسی دین
-
آخرین به روز رسانی در 20 اسفند 1394