گروه علمی- تخصصی مطالعات انسانشناسی فرهنگی انجمن جامعهشناسی ایران، در راستای سلسله جلساتی که در زمینه سینمای مستند برگزار میکند، روز چهارشنبه هشتم اسفند 1386،با دعوت از مهرداد اسکویی مستندساز و پژوهشگر سینمایی، ضمن مروری بر تاریخچه سینمای مستند، به بررسی سبکهای مختلف آن پرداخت. سخنران این نشست، در عین حال تکههایی از فیلمهای مستند مختلف را بر اساس هر یک از سبکهای معرفی شده به نمایش گذاشت.
گروه علمی- تخصصی مطالعات انسانشناسی فرهنگی انجمن جامعهشناسی ایران، در راستای سلسله جلساتی که در زمینه سینمای مستند برگزار میکند، روز چهارشنبه هشتم اسفند 1386،با دعوت از مهرداد اسکوییمستندساز و پژوهشگر سینمایی، ضمن مروری بر تاریخچه سینمای مستند، به بررسی سبکهای مختلف آن پرداخت. سخنران این نشست، در عین حال تکههایی از فیلمهای مستند مختلف را بر اساس هر یک از سبکهای معرفی شده به نمایش گذاشت.
وی در بخش نخست سخنرانی خود و در بیان تاریخچه سینمای مستند، گفت:پیدایش سینمای مستند را باید با پیدایش سینما در مفهوم عام یکی دانست. در واقع، اختراع دوربینفیلمبرداری توانایی بینظیر و تجربهنشدهای را به انسان داد که بتواند لحظات تاثیرگذار اما میرا را ثبت کند؛ لحظاتی از زندگی روزمره که بهنظر میرسید هیچ یک از ابزارهای دیگر ثبت، مانند متن، تصویر و حتی عکستوانایی نشان دادن قدرت جاری در آن را ندارند. از این رو نخستینفیلمهای ثبت شده در جهان و حتی ایران، به واقعیت زندگی مردمان عادیاختصاص داشته و ثبت صرف و بدون هیچ نوع دخل و تصرف، نخستین فیلمهای جهان رابه فیلم مستند تبدیل کرده است.
اسکویی افزود:با این وجود، هیجان تماشای خود بر روی پرده چندان طول نکشید و مردم مشتاق تماشای تصویردیگری بر روی پرده سینما شدند. استقبال گسترده از سینما نشاندهندهپتانسیل آن برای تبدیل شدن به منبع درآمدی فوقالعاده بود و بدین ترتیبسینمای داستانی به وجود آمد. در واقع، در این شیوه جدید، سینماگران به جای زندگی روزمره، داستانهایپرداخته شده در ذهن فیلمنامهنویسان را به تصویر کشیدند اما این به معنایجدایی کامل سینمای داستانی از واقعیت نبود. البته با وجود آنکه هرگز نمیتوان فیلم را جدا از بستر اجتماعی وواقعیتهای تجربه شده دانست، باید گفت که فیلم داستانی دغدغه ثبت و تحلیل واقعیترا ندارد، بلکه میخواهد این تجربهها را در ساخت داستانی مطابق میل خودکه لزوماً با آنچه رخ دادهاست، مطابق نیست؛ به کار گیرد. این در حالی است که سینمایمستند در پی به تصویر کشیدن واقعیت تجربه شده در قالب زندگی روزمره، منسک دینی،فرایند انتخاباتی و امثال آن است و با این تفسیر، میتوان سینمای مستند را سینمای متعهدبه تاثیرگذاری و آگاهی بخشی دانست.
وی در ادامه سخنرانی خود، به بررسی رابطه میان سینمای مستند و انسانشناسی پرداخت و در این باره گفت:
فصل مشترک علم انسانشناسی و فیلممستند،پرداختن به واقعیت است. به تعبیر دیگر، عناصر سازنده فیلم مستند و پژوهش انسانشناسی را میتوان به صورت روابط متقابل مستند ساز و پژوهشگر، بازیگر و دوربین و روش معرفی کرد. نسبتروابط میان این عناصر، حاصل دورههای گوناگون و اندیشههایمحوری هر زمان است که در نتیجه آن، انواع فیلم مستند و مکاتب مختلف انسانشناسی به وجود میآیند.
اسکویی همچنین انواع فیلمهای مستند را به مستند نمایشی- قوم محور اروپایی، سینمای مشاهدهگر با پرداختن به خود، مستند اول شخص، مستند شاعرانه، مستند انعکاسی یا چند رگه و فیلم اتنوگرافیک دستهبندی کرد و در مورد دسته اول توضیح داد: انسانشناسی از زمان پیدایش یعنی سال1850 تا حدود صد سال به شناخت بومیانآمریکا، آفریقا و آسیا پرداخت. به تعبیری، شاید بتوان گفت که این علم حاصل شوکناشی مشاهده و برخورد با مردمی بود که کاملاً متفاوت از زندگی و ساختارهایفرهنگی، سیاسی، اقتصادیاروپاییان بودند. طی صد سال بعد، چه در دورهای که انسانشناسان بر روی اسناد گردآوری شده توسط جهانگردان،میسیونرها، بازرگانان و امثال آن کار میکردند و چه در نسل دوم که انسانشناسانبه میدان رفتند، همواره بر متمایز بودن دیگری تاکید میشد و روشهای این علمنشأت گرفته و تقویت کننده رابطه سلطه میان پژوهشگر و موضوع بودند. از سوی دیگر، سینمای مستند نیز در حدود 50 سال پس از انسانشناسی در ابتدا به تهیه فیلم از زندگیمردم خودی پرداخت اما بسیار زود در مواجه با سینمای داستانی که قهرمانانشاز میان مردم آمریکایی و اروپایی بودند، همانند انسانشناسان به زندگی غریبمردم بومی روی آورد. سبک سینمای مستند در این دوره توضیحی- نمایشی بود و فیلمساز پس از ورودبه میدان و شناخت جامعه از افراد میخواست تا عین عمل را در مقابل دوربینثابت بازسازی کنند. در این دوره، گذشته از روابط سلطه که افراد را وادار به پذیرش چنین روشی میکرد، سنگینیدوربینها و وسایل فیلمبرداری نیز عامل مهمی بود؛ چرا که به دلیل امکان اندک جابهجاییاین وسایل و تعداد راشهایمحدود، فیلمسازفرصت تجربه نداشته و دیگران باید کاملاً مطابق خواسته او عمل میکردند. بدین ترتیب، مستندنمایشی را میتوان نوعی بازسازی واقعیت دانست که سلطه فیلمساز بر موضوع در شیوه روایت آن نیز مشخص است؛ به عنوان مثال، در دورانفیلمهای صامت، میاننویسها از زبان یک دانای کل بیان میشدند و با ورود صدا بهحوزه سینما نیز یک مرد سفیدپوست (صدای خداوند) به توضیح وقایع میپرداختوبومیان خود نقشی در شرح اعمالشان نداشتند.
وی در مورد سینمای مشاهدهگر نیز گفت: وقایع دهه هفتاد میلادی برای هر دو حوزه انسانشناسی و سینمای مستند بسیار تاثیرگذار بودند. در واقع، بعد از جنگ جهانی دوم و استقلال مستعمرات، انسانشناسان مجبور به بازگشت به سرزمین و مطالعه مردم خود شدند و مستندسازان نیز با اختراع دوربینهای سبک و قابل حمل توانستند دست بهتجربههای جدیدی بزنند و آزادانهترلحظهها را ثبت کنند. به همین دلیل، سینمای مشاهدهگر مربوط به این دوران را سینمای تعاملی، مستقیم یا حقیقت نیز مینامند، زیرادر این روش به دلیل سبک و ارزان شدن امکانات فیلمبرداری، فیلمساز از امکانحضور طولانی مدت در میدان و برقراری رابطهای مبتنی بر احترام و صمیمیتاحترام با افراد برخوردار میشود. در عین حال، کوچک شدن دوربین به عنوان یک موقعیت کالبدینامأنوس نیز عامل مهمی است که درجه حساسیت و تصنعی بودن رفتار کنشگران راکاهش داده و در نتیجه آن چه ثبت میشود را میتوان حاصل تعامل فیلمساز و کنشگران دانست. در این زمان، فیلمساز هر آنچه را میبیند بدون تمایزگذاری ثبت کرده و سپس درمرحله تدوین، بر اساس خط روایی صحنههای مورد نظر را انتخاب میکند.
اسکویی در ادامه به دسته سوم سینمای مستند یعنی مستند اول شخصاشاره کرد و در این زمینه گفت: ورود دوربینهای کوچک خانگی انقلابی در سینمای مستند به وجود آوردند؛ زیرا باحذف فیلمساز، خود و دیگری یکی شده و بدین ترتیب، دشواری پرداختن به خودبه خوبی مشخص شد. در این شیوه فرد هر آنچه را میخواست و از هربخش از واقعیتیکه بر زندگی او تاثیرگذار بود را برای روایت انتخاب میکرد. فیلم ساختهشده با سبک مستند اول شخص اگرچه کیفیت پایینی دارد اما به دلیل ویژگی "خودبیانگر" آن بسیار جذاب و ارزشمند است.در عین حال، نباید چنین تصور کرد که چنین فیلمهایی کاملا شخصی و فاقد ارزش بررسیاجتماعی هستند بلکه مستند اول شخص به دلیل بیان دورههای مهم زندگی افرادکه متاثر از شرایط جامعه است، مهمترین وقایع اجتماعی ـ سیاسی را روایتمیکند.
این پژوهشگر سینما، مستند شاعرانه را نیز به عنوان سبکی از مستند سازی معرفی کرد که به دلیل اهمیت تاثیرگذاری در آن از طریق برانگیختن حس زیباییشناختی،نیازمند تجهیزات فیلمبرداری بسیار پیشرفته است.
وی همچنین در مورد مستند انعکاسی گفت: این سبک ترکیبی از تمام شیوههای ساخت مستند بوده و به همین دلیل در آن، نه تنهابا جذابترین شیوه بلکه با تاثیرگذارترین نوع فیلم مستند مواجه هستیم. در واقع،در هر بخش از مستند، بر اساس نیاز از تاثیرگذارترین شیوه استفاده شده وبه این ترتیب مهمترین و بیشترین مطالب ممکن روایت میشود.
مهرداد اسکویی بخش پایانی سخنرانی خود را به توضیح درباره فیلم اتنوگرافیک اختصاص داد و در این باره گفت: ساخت فیلم اتنوگرافیک فرآیندی مشابه پژوهش انسانشناختی را شامل شده ونکته قابل توجه در این سبک، موقعیت فیلمساز- پژوهشگر است و به نظر من در طول تاریخِساختِفیلمهای اتنوگرافیک، تنها شخصی مانند ژان روش توانسته این دوموقعیت را به صورت همزمان و به بهترین شکل درک کند و از آنجا که در میان سایر فعالان اینحوزه، با غلبه یکی از این دو جنبه روبهرو هستیم؛ من معتقدم که بهتر است برایساخت چنین فیلمی، مستندساز و انسانشناس در کنار یکدیگر قرار گیرند.
وی همچنین خاطرنشان کرد که تفاوت فیلم اتنوگرافیک با مستندِ توضیحی در این است که فیلمساز از افرادنمیخواهد تا واقعیت را برای او بازی کنند؛ بلکه به دلیل شناخت متقابل میاناو و گروه و تا حدی عادی شدن حضورش در مکان، این امکان برای وی به وجود میآید کهاز جریان واقعی فیلم گرفته و تمامی صحنهها راآگاهانه ثبت کند. در عین حال، در فیلم اتنوگرافیک محاوره و گفتوگو چه میان افراد و چه میان فیلمساز با آنها اهمیت بسیار زیادی داشته و بسیاری از آگاهیها از این طریق بهتماشاگر داده میشود.