وبینار «کارکرد اجتماعی دین در بحران‌های سلامت با تأکید بر کووید 19» از سلسله وبینارهای تحلیلی گروه جامعه‌شناسی پزشکی روز سه شنبه ٣۰ اردیبهشت 1399 از طریق اسکایپ برگزار شد. سخنران‌های این نشست صدیقه وسمقی (اسلام‌پژوه و دکترای فقه و مبانی اسلام) و سیمین کاظمی (پزشک و دکترای جامعه‌شناسی) بودند و امید زمانی (پزشک و مدیر گروه جامعه‌شناسی پزشکی و سلامت) دبیری نشست را به عهده داشت.

کارکرد اجتماعی دین در بحران های سلامت 30اردیبهشت99

نخست وسمقی با نگاهی انتقادی درباره رویکرد سنتی به دین و عملکرد آن در دوره همه‌گیری کرونا ویروس سخنرانی کرد و بعد از آن کاظمی به غائله طب اسلامی در دوره همه‌گیری کرونا ویروس پرداخت. متن تلخیص و ویرایش شده سخنرانی‌ها را در ادامه می‌خوانید.

رویکرد سنتی به دین و عملکرد آن در دوره همه‌گیری کرونا

صدیقه وسمقی

یکی از معضلات مهم و عمیق اجتماعی ما رویکرد سنتی به دین است. دین از مسئولیت و رسالتی که دارد، خارج شده و با پذیرش مسئولیت در تمام حوزه‌ها خودش را گسترش داده است. دین در دوره‌های تاریخی مختلف و به دلایل مختلف در تمام حوزه‌ها وارد شده و دخالت کرده است. برخی این عقیده را مطرح کرده‌اند که دین برای تمام پرسش‌های ما پاسخ دارد، و ما باید برای تمام پرسش‌هایمان در دین دنبال پاسخ بگردیم. این یک باور خرافی و نادرست است که در ذهن همه مسلمانان شکل گرفته است. اما چرا این باور پذیرفته شده؟ در طول قرن‌ها این باور تبلیغ شده و پایگاه دیدگاه سنتی دین هم همیشه به روی باور اقشار عادی مردم و جامعه شکل می گیرد، نهاد دین مخاطبش جمعیت عوام جامعه است یعنی کسانی که این باور را پذیرفته و قبول کرده‌اند و هیچ پرسشی در این باره ندارند و جوابشان را هم از نهاد رسمی دین می گیرند و نهاد دین هم روی همین باور بنا شده و شکل گرفته و قدرت پیدا کرده است. درطول تاریخ این ارتباط دو جانبه وجود داشته و حفظ شده، نهاد دین سعی کرده این ارتباط را حفظ کند چون قدرتش وابسته به حفظ این رابطه است. بر اساس همین این رابطه است که نهاد دین ادعا می‌کند که من جواب همه چیز را به شما می‌دهم و از آن طرف، این از سوی برخی دینداران پذیرفته می‌شود و نهاد دین مورد مراجعه قرار می‌گیرد. این رابطه دوجانبه است که به نهاد رسمی دین قدرتی می‌دهد که حتی بالاتر از قدرت سیاسی است. اگر از افراد درون نهاد سنتی دین درباره مسادل پزشکی هم سؤال کنید، ممکن است نگویند که ما برای این مسائل جواب نداریم و تلاش کرده‌اند که عموم مردم را به سمت این باور بیاورند که با توسل به شخصیت‌های دینی، امامزاده‌ها و امامان و... می‌توانید شفا بگیرید ولی اینها هیچ دلیلی برای اثبات ادعایشان ندارند. اینها ادعاهایی است که هیچ وقت ثابت نشده و قابل پذیرش هم نیست، نه مدرک شرعی برایش هست و نه عقلی.

من نمی‌خواهم منکر رابطه معنوی انسان و خدا، یا تأثیر دعا بشوم اما این که کسانی بیایند و بخواهند میان انسان و خدا واسطه بشوند و ادعا کنند که می‌توانند برای انسان شفا بگیرند یا اماکن که ساختمان‌هایی بیش نیستند، می‌توانند شفابخش باشند اینها خرافات است. حتی دلایل و مدارکی هست که پیامبر اسلام با این ادعاها مخالف بوده و هیچ وقت خودش را میان انسان و خدا قرار نداد، بلکه آمد که انسان‌ها را مستقیماً به خدا دعوت و وصل کند. پس اگر افراد شفایی هم برای بیماری‌شان بخواهند، باید مستقیماً خودشان از خدا بخواهند.

جمعیت مخاطب دینِ سنتی، مردم عوام هستند و نهاد سنتی دین متاسفانه می‌خواهد اینها را با همین باورها نگهدارد. یعنی به جای اینکه خودش را ارتقاء بدهد و باورهای نادرستش را تصحیح کند و با شجاعت و با پذیرش منطق اعلام کند که این باورها را قبول ندارد، سعی می‌کند که این باورها تداوم یابند.

یک عده در طول شیوع کرونا دائما تلاش می‌کردند که حرم‌ها را باز کنند و اظهار ناراحتی می‌کردند. احساس می‌کردند که اگر باورهای مردم به اینها تضعیف شود، قدرت آنها تضعیف می‌شود. قدرت دینی کمتر از قدرت سیاسی نیست؛ همان طور که هیچ صاحب قدرت سیاسی نمی‌خواهد از قدرتش کاسته شود، صاحبان قدرت دینی هم نمی‌خواهند از قدرت‌شان کاسته شود و لو با دامن زدن به خرافات و با نگهداشتن مردم در جهل و خرافه باشد.

مردم وقتی خطری را برای خودشان به طور عینی ببینند، مطمئناً برای دفع خطر از خودشان اقدام می‌کنند و وقتی ببینند خطر جانی وجود دارد و نمونه‌هایش را هم ببینند که فلان بیمار علیرغم آنکه به فلان حرم یا شخصیت دینی مراجعه کرد و تربت امام حسین هم خورد اما مُرد، برای حفظ جان خودشان از وسایل امن استفاده می‌کنند. به این ترتیب بود که ما دیدیم بعد از مدتی مقاومت در برابر بستن اماکن دینی سرانجام اینها بسته شدند.

کارکرد دین متفاوت از این ادعاها و اقدامات است. اگر کارکرد دین را به صورت منطقی بپذیریم، دین اساساً ربطی به مسائل علمی و حتی به قانونگذاری در جامعه ندارد. دین برای هدایت انسانها به مسیر راست و صراط مستقیم و برای رهاندن انسان از خرافه‌ها آمده است. دین برای اصلاح باورهای ما نسبت به زندگی، باز کردن دریچه‌هایی فراتر از زندگی مادی، برای دعوت انسان به عمل نیک و صالح، به عقلانیت، به تفکر و مسئولیت پذیری خود انسان در قبال اعمالش آمده است. اگر چنین رویکردی از دین مورد قبول واقع می‌شد هرگز در برابر بستن حرم و مسجد و اماکن مذهبی مقاومت نمی‌شد. اینها می‌توانستند بسته شوند، همان طور که مدارس و دانشگاه‌ها و اماکن دیگر بسته شدند.

اگر با حسن نیست و بدون فرصت‌طلبی و بدون قدرت‌طلبی به دین نگاه بشود، دین یک عامل هدایت برای انسان‌ها تلقی می‌شود که با اختیار و آزادی و تفکر آن را بپذیرند یا نپذیرند، در این صورت دیگر دین منافعی برای عده‌ای ندارد که در مقابل بسته شدن اماکن مذهبی مقاومت کنند بلکه می‌پذیرند این اماکن بسته شوند که مردم نروند و بیمار و آلوده نشوند. اگر به دنبال نفعی در دین برای خودمان نباشیم هیچ‌گاه دین را در مقابل علم و دانش و دستاوردهای علمی قرار نمی‌دهیم و در حقیقت نهاد دین هم باید مانند دیگر نهادها در این جامعه تابع قوانین عقلی و تابع دستاوردهای علمی باشد.

غائله طب اسلامی در دوره همه‌گیری کروناویروس

سیمین کاظمی

با رویکرد کارکردگرایی، از دین به عنوان یک نهاد اجتماعی انتظار می‌رود، کارکردهایی برای حفظ نظام اجتماعی داشته باشد، البته در همین رویکرد دین می‌تواند کژکارکردهایی هم داشته باشد که در این مبحث به یکی از آنها پرداخته می‌شود و آن غائله طب اسلامی است که به خصوص در همه‌گیری کروناویروس فعالیت و تبلیغات کنشگران آن افزایش یافته و مدعی نظام شفابخشی مبتنی بر دین هستند.

افراد منتسب به این جریان، مخالف پزشکی مدرن هستند و انتقاداتی را مطرح می‌کنند که بخشی از آن توهم‌آمیز و ایدئولوژیک است و بخش دیگرش تقریباً شبیه انتقاداتی است که حدود نیم قرن پیش جامعه‌شناسان و اندیشمندان سایر حوزه‌های علوم انسانی درباره پزشکی بیان کرده‌اند، که از مشهورترین آنها می‌توان به فوکو و ایوان ایلیچ اشاره کرد. نادیده گرفتن ابعاد روانشناختی و اجتماعی بیماری، قدرت و سلطه پزشکی و پزشکی پدرسالارانه، تجاری‌شدن پزشکی و بی‌طرف نبودنش، یاتروژنی در پزشکی و پزشکی شدن از جمله انتقادات رایجی هستند که عمدتاً جامعه‌شناسان درباره بیومدیسین مطرح می‌کنند. این انتقادات گاهی رادیکال‌تر بوده و برخی دستاوردهای مورد ادعای پزشکی نوین مثل بهبود وضعیت سلامت جامعه و کنترل بیماری‌های عفونی و ... به چالش کشیده می‌شود و این دستاوردها به عوامل دیگری نسبت داده می‌شوند.

کنشگران طب اسلامی با ادبیات و ترمینولوژی مخصوص خودشان، برخی از این انتقادات را به پزشکی نوین وارد می‌کنند و البته چون به سلاح ایدئولوژی نیز مجهز هستند، خواسته‌شان یعنی برچیده شدن پزشکی نوین را با شعارهای انقلاب اسلامی پیوند می‌زنند و طب نوین را سند وابستگی به غرب معرفی و حتی به آن طب استعماری اطلاق می‌کنند. آنها بعد از این انتقادات بلافاصله جایگزین خودشان را معرفی می‌کنند که همان طب اسلامی است که ادعا می‌شود متکی به احادیث و روایت‌های امامان شیعه است.

این کنشگران فقط به حوزۀ نظر محدود نیستند و فعالیت‌های گسترده‌ای شامل تولید و فروش دوا با نماینده‌هایی در نقاط مخلف کشور، برگزاری مجالس آموزش طب اسلامی، ملاقات با بیماران و طبابت، راه‌اندازی مراکز مشاوره تلفنی، سایت‌های اینترنتی برای معرفی و فروش دوا و فعالیت در تلگرام واینستاگرام را صورت داده‌اند. در دوره شیوع بیماری کروناویروس این فعالیت‌ها تشدید شده و بازنمایی رسانه‌ای بیشتری پیدا کرده و حتی توانسته‌اند مخاطبان بیشتری جلب کنند. هر چند برخی از شخصیت‌های مذهبی، کنشگران طب اسلامی را جاعل و طب اسلامی را غیرمعتبر می‌دانند، اما واقعیت آن است که طب اسلامی و فعالانش، حمایت ابراز نشده‌ای هم در درون مجموعه قدرت سیاسی دارند، از این رو به نظر می‌رسد، نسبت به فعالیت‌شان به دیدۀ خطاپوشی نگریسته می‌شود و علاوه بر آن از پایگاه اجتماعی هم برخوردارند که برخی اقشار مذهبی به آنها گرایش نشان می‌دهند.

در رویکرد جامعه‌شناختی به موضوع این پرسش شکل می‌گیرد که چرا طب اسلامی در دوره اپیدمی کروناویروس بیشتر از قبل توانست در فضای جامعه مطرح و معرفی شود. در پاسخ می توان گفت: اپیدمی کروناویروس به عنوان یک بیماری مُسری تنفسی که راه سرایت آسان و سریع دارد و تا حدی هم کشنده است، برای نظام‌های مراقبت سلامت یک چالش غیرمنتظره و پیش بینی نشده بود. این اپیدمی درست زمانی ظهور کرد که اکثر نظام‌های بهداشتی متوجه کنترل بیماری‌های مزمن بودند و در حوزه بیماری واگیر به ریشه‌کنی بعضی بیماری‌های از قبل مانده مثل سرخک و سل می‌اندیشیدند و آمادگی برای بیماری مُسری وجود نداشت. شیوع کروناویروس به عنوان یک بیماری ناشناخته و خطرناک برای نظام‌های بهداشتی غیر منتظره بود و چون بیماری جدید و دانسته‌ها درباره آن اندک بود و پزشکی رایج روش قطعی برای پیشگیری و درمان آن در دست نداشت. می‌توان گفت پزشکی رایج در مواجهه با کروناویروس دچار عدم قطعیت و سردرگمی شده که هنوز هم ادامه دارد. این غیره منتظره بودن و محاسبه ناپذیربودن خطر کروناویروس و عدم قطعیت و سردرگمی که پزشکی در رابطه با این بیماری دچار آن شده است، یک ناکامی برای پزشکی رایج به حساب می‌آید و ظاهراً همین وضعیت موجب شده که راه برای اظهار نظرهای غیرعلمی و شبه علم باز شود؛ از تزریق مایع ضدعفونی تا خوردن فلان معجون آفریقایی تا طب چینی و انواع گیاهان و مواد و روش‌های نیازموده و حتی خطرناک. در ایران هم کنشگران طب اسلامی چنین وضعیتی را که بر پزشکی رایج عارض شده به عنوان فرصتی برای طرح طب مورد ادعای شان به عنوان یک نظام شفابخشی جدید مغتنم شمرده و در این بازاری که هر کس متاع خویش را عرضه می‌کند با روغن بنفشه و عنبرنسارا و دواهای دیگرشان حاضر شده‌اند.

در واقع اگر به علل احیای طب جایگزین و حوزه فعالیت آن نگاه کنیم، انواع طب جایگزین عمدتاً در حوزه‌هایی فعال هستند که پزشکی رایج ادعایی درباره آن حوزه‌ها ندارد و ادعای حل مشکلاتی را دارند که پزشکی رایج در حل آنها موفقیت کمتری داشته یا اعتراف می‌کند که هنوز موفق به یافتن راهکار یا درمانی برای آن مشکل نشده است. دقیقاً در همین موارد و به علت همین ضعف‌های پزشکی رایج است که عرصه به دست رقیبان و حریفانی مثل انواع طب جایگزین افتاده است. داستان طب اسلامی و پزشکی رایج هم بخشی از این ماجراست. در دوره اپیدمی کروناویروس که پزشکی نوین به ضعف خویش در کنترل بیماری اعتراف کرده یا ضعف آن نمایان شده، طب اسلامی ادعای توانایی مقابله با این اپیدمی را مطرح می‌کند، بدون اینکه الزامی به اثبات این ادعاها به طور تجربی داشته باشد.

به نظر می‌رسد در چنین وضعیتی، طب اسلامی با اتکا به قدرت دین و استفاده از ابزار ایدئولوژی در پی تحمیل خود به نظام مراقبت سلامت ایران و برخورداری از منافع و امتیازات آن است. مشکل مدعیان نظام شفابخشی موسوم به طب اسلامی این است که برای ادعاهایش درصدد گرفتن اعتبار از دین است. برخلاف پزشکی علمی که برای هر روش تشخیصی و درمانی، مسئولیت علمی و قانونی دارد و باید بعد از اطمینان از اثربخشی و کم خطر بودن یک روش آن را به بیماران عرضه نماید، طب اسلامی تمام بار این مسئولیت را به دین واگذار می‌کند و زیر بار روش شناسی علم پزشکی نمی‌رود و درباره اثربخش نبودن یا خطرساز بودن ادعاهایش پاسخگو نیست. همین پاسخگو نبودن و اتکاء به قدرت دین و بعضی کانون‌ها در قدرت سیاسی است که می‌تواند از کنشگران طب اسلامی، تهدیدی برای سلامت جامعه بسازد و از این رو شکل‌گیری آن نگران کننده به نظر برسد.

در حالی‌که در دوره همه‌گیری کووید 19، نگرانی اصلی کنترل بیماری و اطمینان از دسترسی همگان به امکانات پیشگیری، تشخیص و درمان بیماری است، طب اسلامی یک موضوع گمراه کننده و انحرافی به نظر می‌رسد که کنشگران این حوزه برای مطامع و منافع خود به راه انداخته‌اند.