فقط با استقبال از نقدهای بیقید وشرط میتوان از «نقد» فراتر رفت
سیامک زندرضوی (عضو هیأت مدیره و مدیر کمیته دفاتر انجمن جامعهشناسی ایران)
با سپاس ازپنج منتقدی که نقدهایشان درباره نامۀ درخواست انجمن برای لغو تحریمها، انگیزه نوشتن این یادداشت شده است.
دو نفر از منتقدان میپرسند: چرا هیأت مدیره خارج از اساسنامه انجمن، نامه «سیاسی» نوشته است؟ همه میدانیم، در انجمنهای علمی این اتفاق کما بیش روی میدهد و گروهی هم به آن اعتراض میکنند. از منظر جامعهشناسی سیاسی همه این فرایندها، بخشی از سازکار شناخته شده موثر بر دگرگونیهای اجتماعی است. نمونههای آن در کشورهای اروپای شرقی و کمی نزدیکتر به زمان ما، بیانیۀ انجمن جامعهشناسی آمریکا در محکوم کردن حمله آمریکا به عراق است. این کنشگریها اتفاق میافتد و انجمنهای علمی نامههای سیاسی مینویسند و به اصطلاح زیمباردو «کار درست را در لحظه درست» انجام میدهند. اما در اینجا، اساساً قصد هیأت مدیره انجمن کنش سیاسی نبوده است، بلکه اجماع هیأت مدیره برای تنظیم نامه، حمایت از حقوق انسانی است که با استمرار تحریمها، بهویژه برای کودکان اقشار فرودست جامعه (در عرصههای حق: بقاء، رشد، امنیت و مشارکت) اثرات نامطلوبش هر روزه در خیابانها در جلوی دیدگان ما است.
کلیدیترین نکته و نقد مشترک پنج منتقد این است: چرا انجمن باید خواستار لغو تحریمها شود در حالی که به عنوان یک سازمان از نوع انجمنهای علمی، در جایگاهی قرار ندارد که رسیدن منافع، «رفع تحریم ها» به مردم ایران را تضمین کند و احتمال بیشتر این است که همانند روند چهل ساله، دلارهای نفتی، دربسترهایی خارج از منافع و نظارت مردم هزینه شود. از آنجا که از منظر دفاع از حقوق انسانی، قاعدتاً منتقدان مذکور را با هیأت مدیره هم راستا و همدل میدانم، بناچار تعامل من و منتقدان در این نوشته، تنها میتواند در قالب مفاهیم دانش جامعهشناسی سیاسی موضوعیت داشته باشد که دانشجوی آن هستم.
هرچند بسیاری از روشنفکران، همانند اعضاء هیأت مدیره، نامه انجمن را در مجموعه مطالبات حقوق بشری ارزیابی میکنند، اما منتقدان به اصرار میگویند درخواست لغو تحریمها یک امر سیاسی است، در نتیجه از نگاه منتقدان، با وجود آنکه تعداد پرشماری به شکل فردی خواهان لغو تحریمها هستند اما دراین اقدام انجمن جامعهشناسی ایران به عنوان یک «سازمان»، در مجموعۀ سازمانهای درخواست کننده لغو تحریمها قرارگرفته است که مهمترین آن در داخل دولت و در خارج احتمالاً چند سازمان کوچک در اپوزیسیون حکومتاند که خواهان لغو تحریمها هستند و در طرف مقابل، سازمانهایی که پنهان و آشکار با رفتارهایشان زمینه سازاستمرار تحریمها هستند قراردارند و مهمترین آن در داخل کشور سازمانی نظامی- سیاسی است که هر روز با دلیل و بی دلیل مقاماتش در رسانهها حاضر میشود ، دارو- وسیله، هر دردی را در اختیار دارد و برای حل هر مشکلی درجامعه راههای خاص خودشان را تحمیل کرده و پی میگیرند. ظاهراً قدرتمندند و در فضای عمومی غیرپاسخگو شناخته میشوند. درخارج کشور، تشکلهای سیاسی با درخواست تداوم تحریم ها، بسیار متنوع اند وسازمانهایی در اشکال گوناگون دارند.
حال به دلایل درخواست «رفع تحریم ها»، در یک طرف ماجرا و درخواست «حفظ تحریم ها»، در طرف دیگر، اشاره میکنم. به عنوان مثال، هدف درخواست رفع تحریمها، برای دولت، دسترسی فوری به دلارهای نفتی است. تا مشکل خزانه خالی را حل و احتمالاً در کنار سایر بازیگران عمده بازار ارز، دوباره با بازی با نرخ دلار (دورهای که دلار از کانال 4000 تومان به کانال 16000 تومان جابجا شد)، امسال را هم «به سلامت عبور» کند.
در طرف دیگر ماجرا، سازمانهایی که در عمل تداوم تحریمها را زمینهسازی کرده و یا بر تداومشان تاکید میکنند، مسالهشان ضرورت افزایش تصاعدی جمعیت تهیدستان است که هر دو گروه آن را به فال نیک میگیرندو آمادگی برای دست و پنجه نرم کردن با مساله گرسنگان را وظیفه اصلی سازمان خود در دوره پسا کرونا تلقی میکنند.
درخواست تداوم تحریمها برای مجموعه سازمانهای خارج ایران، کارکردی چند لایه دارد، جایابی برای سازمان متبوع خود در میان ائتلافهای منطقهای و بینالمللی، تمرین حضور در شکافهای منطقهای، وجه مشترک همه این نوع سازمانهای خارج ایران است که امیدشان به شورش گرسنگان است بهطوریکه عرصه را بر حکومت تنگ کنند و آن سازمانها، به نسبت توانی که در داخل و خارج کشور دارند با یا بدون کمک خارجی سازمان خود رابه قدرت برسانند و یا با بیشترین سهم در بلوک قدرت، در روز «واقعه» حاضر باشد و چشم انداز و برنامه نیمه آماده خود رابرای نجات و بهروزی مردم، بدون توجه به خود مردم، به کمک آنچه از «سازمان دولت» باقی مانده است را به اجرا درآورند. مثال نزدیک آن در قدرت گرفتن سازمان، از نوع داخلیاش، وضعیت کشور لیبی و از نوع از خارج آمدهاش، وضعیت کشور عراق است.
ممکن است تا اینجا برای خواننده متن ، پرسشهای تازهای مطرح شده باشد، مانند:
پاسخ فوری و ساده من این است که ما حزب سیاسی نیستیم و برای کسب قدرت سیاسی و یا سهیم شدن در آن تلاش نمیکنیم.
جمعبندی من از منظر جامعهشناسی سیاسی به قرار زیر است:
برپایه تجربههای تاکنونی تلاش برای کسب قدرت سیاسی، از انقلاب فرانسه تاکنون، با دو سوژه ممکن شده است. کسب قدرت با اتکا به سوژه «سازمان» که در ابتدای یادداشت به انواع آنها درجهتگیریشان نسبت به بحث تحریمها اشاره کردم با این تاکید که کمابیش، ویژگی مشترک همه رهبران سازمانهای پیش گفته این است که سازمان خود را، نجات بخش و تاریخ ساز میدانند، در این چشم انداز «مردم» نه «سوژه» بلکه «ابژه» و ابزار ضروری برای انجام تغییرات محسوب میشوند. از منظر این رهبران عموماً تودهها(مردم) باید قانع شوند جانفشانی کنند، پیروی کنند، و در مقابل همه اینها، گوش بسپارند، سکوت کنند تا به خوشبختی این جهانی، آن جهانی و یا هردو رهنمون شوند. رهبران سازمانهای مذکور عموماً به ابژه مورد نظرشان یعنی مردم بیاعتمادند. به آنان (زنان-مردان)، از منظراقدامات احتمالیشان: بلند کردن صدایشان، به دست گرفتن ابتکارعمل، نشان دادن خلاقیتهای خودجوش، به پرسش گرفتن دائمی رهبران و ... سوظن دارند و مردم را در معرض دائمی فریب خوردن از طرف دشمنان میبینند.
این سازمانها اما به هر حال به «ابژه »، «مردم» نیاز دارند. احتمالاً گمان میکنند مردمی که از گرسنگی و دشواری زندگی از پا افتادهاند، برای ابژه شدن و ابژه ماندن آمادهترند و خستهتر و ناتوانتر از آن اند که صدا یا رویایی داشته باشند. از نگاه من، این راز درخواست تداوم تحریمها از طرف این رهبران "سوژه = سازمان" است. هرچند که این گفتهها ضرورتاً امکان وجود یا شکلگیری سازمانی سیاسی را که سوژه ، ونه ابژه آن مردم باشد را نفی نمیکند.
در چنین چشم اندازی، انجمن جامعهشناسی ایران به عنوان سازمان «انجمن علمی» و جامعهشناسان به عنوان فرد عملاً چه جایگاهی در این کشاکش دارند؟
انجمن جامعهشناسی ایران به عنوان یک «سازمان»، که از گردآمدن نظام مند دانش آموختگان دانش جامعهشناسی تشکیل شده است، این امکان را فراهم کرده است که اعضاء در قالب گروههای علمی-تخصصی و دفاتر انجمن بتوانند صدای خودشان را بلند کنند و فعالیتهای جامعهشناسانهشان را دنبال کرده و در صورت تمایل، نتایج کارهایشان را در نشریات و سایر امکانات ارتباطی انجمن منتشر نمایند. اما در این مساله آنچه اهمیت دارد جامعهشناس به عنوان «سوژه» است که به پشتیبانی انجمن خود دلگرم است.
در این سطح، اعضاء انجمن در عرصههای جامعهشناسی حرفهای، انتقادی و سیاستگزار، هر کدام با مفاهیم و روشهای خود، امر اجتماعی و تغییرات را دنبال کرده، تحلیل مینویسند و یا مشاوره میدهند. در عرصه جامعهشناسی مردم مدار چشم انداز کمی متفاوت است. در یک جمله: جامعه شناس مردم مدار با حضور در کنار مردم در تعاملات و شبکههای اجتماعیشان، بینش، دانش، مهارت جامعهشناسانه را در عمل آموزش میدهد. به این معنی، جامعهشناس مردم مدار از خود به عنوان «سوژه» آغاز میکند و همزمان در دو نقش جامعهشناس و فعال اجتماعی ظاهر میشود و تلاش میکند در فرایندی آموزشی، پژوهشی و اطلاع رسانی، افراد علاقمند را با بینش جامعهشناسانه آشنا کند، کمک کند، مهارتهای تسهیلگری اجتماعی، مسالهیابی مشارکتی همراه با اصول گفتگوی موثر را در جمعهای خود تمرین کند، تشکلهای مورد نیاز خود را در فضاهای اجتماعی خود (محیط کار، زیست، فراغت، علاقمندیها (زنان، کودکان، جوانان، سالمندان و...) را از پایین برپا کند.
همچنین ،همه اعضاء یک گروه ذینفع (سوژه امر اجتماعی)، بتوانند در فرایندهای برنامه ریزی، اجرا، مدیریت، تقسیم منابع و منافع و دیدبانی و ارزیابی مسائل مربوط به محیط خود مشارکت فعال داشته باشند و در عمل در اطراف خود ضرورت و نیاز به حضور جامعهشناس مردم مدار بیرونی را منتفی و هر کدام در عمل، خود جامعهشناسی مردم مدار باشند.
درحقیقت در فرایند تغییرات اجتماعی در ایران در بحران کرونا، با اتکا به «سوژه» (مردم)، انسانهای کنشگر، پرسشگر، فعال در شبکههایی در همه تنیده در محیط، خانه، محله، محیط کار و محل تفریح که با شبکههای اجتماعی خود در فضای مجازی پشتیبانی میشوند حتی در فضای پلیسی-امنیتی، با خلاقیتی در مقیاس اجتماعی، آنان را قادر میسازد، سازوکارهایی را خلق کنند تا هر دلار حاصل از رفع تحریمها را در هر کجا توسط اطلاعرسانان ردیابی وبرای مطالبه آن تلاش کنند. بهطوریکه بیشترین آن، برای بهبود معیشت، سرپناه، آموزش، بهداشت و حمایت از کادر بهداشتی درمانی از نفس افتاده و در خانه نگه داشتن تعداد بیشتری از شهروندان به کار گرفته شود.
آیا جامعهشناسان از جمله منتقدان نامه انجمن میتوانند در کنار آنهایی باشند که «سوژه» تغییرات اجتماعی را «مردم» نمیدانند؟ سازمانهایی که افزایش میلیونی مردمان گرسنه، ناامید و از نفس افتاده را به عنوان «ابژه» و پیاده نظام در تصور دارند.
نکته آخر، آیا خطر تبدیل شدن انجمن جامعهشناسی ایران به ساختاری بروکراتیک و شبه دولتی وجود دارد؟ پاسخ من به طور اصولی برای هر سازمانی از این نوع، مثبت است. وظیفه همه ما به عنوان اعضای انجمن است که با صرف وقت وانرژی، حضور واقعی و با صراحت، صداقت، شفافیت و پافشاری براصول اخلاقی و اساسنامهای، در اشکال گوناگون از آن محافظت کنیم. منتقدان به مواردی در یادداشتهای خود اشاره کردهاند: اینکه نقدهایمان روی سایت انجمن منتشر شود. اینکه سایت انجمن صفحهای برای «نقد وگفتگو» داشته باشد. اینکه هیأت مدیره و سایر ارکان انجمن در زمینه وضعیت امروز جامعه و بحران کرونا فعالتر شوند، بیانیه بدهد و چارچوب و چگونگی ورود مجموعه انجمن را به دوره بحران کرونا روشن سازد. دست به اقدامات عملی بزند. جلسههای مجازی برگزار کند، نامه بنویسد، اقدام کند و در این راه همه ابزارهای مدنی را به کار گیرند. در حال حاضر انجمنی وسیع، متشکل درچند ده گروه علمی- تخصصی، چهل وچند دفتر در شهرهای مختلف و چندین نماینده در بیش از ده شهر دیگر داریم. همه این سرمایهها و فرصتها کمک میکند که در بحران کرونا، انجمن بتواند شایسته تر ومنسجم تر ورود کند. به سهم خودم به جایگاه انجمن جامعهشناسی ایران و نقش ارکان و تک تک اعضاء آن در این حضور هرروزه در سپهر اجتماعی در بحران کرونا امید بستهام.