بررسی شیوه مواجهۀ جامعه و مسئولان با کرونا 

گفتگو: مرضیه صاحبی

دکتر پیام روشنفکر فروردین99 4بسیار نکوهیده است که برخی شهروندان به توصیه و هشدار آنان که پروانه وار بر گرد شمع وجود بیماران می گردند، بی اعتنا هستند و مسبب مرگ های بعدی و ابتلاهای زنجیره وارند، این رفتار به ظاهر ساده اما غیرانسانی به منزله درنوردیدن مرزهای اخلاقی است و نوعی قتل همنوعان به شمار می رود.

ما هنوز به درستی نمی دانیم، خاستگاه عدم التزام و پایبندی برخی شهروندان به تصمیمات مبارزه با کرونا، سرمنشا چه پدیده ای است. شاید به تعبیر آگاهان، این دیوار میان مردم و مسئولان است که هر روز قد می کشد و آن ها را از فهم سخن یکدیگر قاصر می سازد و شایدهم چنین رفتارهایی، حاصل تناقض گویی ها، اتخاذ تصمیمات دوگانه و نداشتن شفافیت است که سبب شده اعتماد عمومی به سخنان مقامات مسئول رنگ ببازد و تشخیص سره از ناسره را برای جامعه دشوار سازد. این اظهارات دوگانه را می توان در گفته های

حسن روحانی، رئیس ستاد ملی مبارزه با کرونا، همچون تکه های پازل درکنارهم چید. او ششم اسفندماه از این که «روز شنبه همه روال ها به صورت عادی بازخواهد گشت»، سخن گفت و هفتم فروردین ماه در جلسه ویدئوکنفرانس با مسئولین استان های قزوین، آذربایجان شرقی، البرز و یزد درباره زمان پایان اپیدمی ویروس کرونا ابراز امیدواری کرد، با همکاری مردم این روزها سپری خواهد شد و نیمه شعبان، جشن پایان کروناست و باز طی روزهای گذشته بی توجه به سخنان پیشین خود، «کرونا را مسئله ای دانست که نمی توان گفت فلان روز تمام می شود، ممکن است تا ماه های آینده یا آخر سال با ما باشد

از سوی دیگر، اگر حافظه یاری کند، مدتی قبل «ایرج حریرچی»، معاون وزارت بهداشت گفته بود، قرنطینه مربوط به قرون وسطی است و رئیس دولت، به این مسئله اذعان نمود که«چیزی به نام قرنطینه نداریم، نه امروز، نه در ایام نوروز نه قبلش و نه بعدش.» اما اکنون دو ماه بعد از شیوع ویروس کرونا و مقاومت شدید در برابر قرنطینه، دولت با یک تغییر نام ساده، تحت عنوان «فاصله گذاری اجتماعی» می خواهد منجی جان شهروندان شود! حال آن که برخی کشورها، بسیار زودتر، نسبت به بستن تمام مکان های عمومی تا اندازه ممکن و محدودیت شدید رفت وآمد، بستن مرزها و جاده هایشان مبادرت ورزیده اند و برخلاف مسئولان ما به جای «نکوهش رفتار مردمی که در خانه نمی مانند»، کوشیده اند با اتخاذ قوانین و مقررات ویژه، مردم را نسبت به در خانه ماندن، مجاب کنند. بی تردید روی دیگر سکه، بی اعتنایی برخی افراد جامعه است که به سهم خویش، منجر به تشدید بحران شده اند.این ویروس دموکرات، با تمام مختصات و تفاوت هایی که در میزان مواجهه، آسیب پذیری و پیامدهای ناشی از ابتلا در گروه های مختلف اجتماعی ایجاد می کند، کسانی را از ساکنان زمین به کام مرگ می کشاند که مستعدترند و خود را برای اینگونه جان سپردن، آماده کرده اند. همان ها که مراعات و همراهی لازم را با توصیه های ستاد ملی مقابله با کرونا ندارند، به هر ترتیب، تجارب جهانی نشان می دهد همیشه و همه جا بخشی از مردم به توصیه ها عمل نمی کنند و این وظیفه دولت هاست که از جان شهروندانشان محافظت کرده و دست کمدر اتخاذ تصمیماتشان، قاطعانه رفتار نمایند.  

این موضوع بهانه ای شد با«پیام روشنفکر»، استادیار سلامت و رفاه اجتماعی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی و عضو هیئت مدیره انجمن جامعه شناسیایران به منظور تحلیل رفتارهای شهروندان و مسئولان در مواجهه با کرونا به گفت و گو بپردازیم.

چرا برخی از شهروندان به رغم هشدارهای مسئولان و توصیه های مکرر در خانه نماندند و به سفر رفتند و به تعبیری دیگر قرنطینه خانگی را رعایت نکردند؟

اول اگر فرض کنیم که بحث «ماندن در خانه» یک نوع تبعیت از«رفتار سلامت»محسوب شود، در نگاه اول مسئله ای است که جنبه های فردی آن برجسته است ولی جلوتر اشاره می کنم که خودش دربستری اجتماعی ممکن می شود. در این صورت باید به طرح این موضوع بپردازیم که رفتارهای سلامت متعددی هستند از جمله سیگار نکشیدن و یا دیگران را در معرض دود سیگار قرار ندادن (به اصطلاح دود دست دوم یا سیگار ناخواسته) و روابط جنسی سالم و محافظت شده با شریک جنسی و یا به اشتراک نگذاشتن سرنگ و سوزن در بین مصرف کننده های مواد، تمام این ها رفتارهای سلامتی است و توسط نظام سلامت پیام های زیادی هم در خصوص آن ها داده می شود، مبنی براین که مردم از این گونه رفتارها تبعیت کنند. یا حتی هنگامی که افراد بیمار می شوند و به دکتر مراجعه می کنند و برای آنان داروهایی تجویز می شود، یا تجویز چند جلسه فیزیوتراپی عده ای از این رفتار مصرف دارویی و درمانی به طورکامل تبعیت می کنند اما برای برخی دیگر چنین نیست، با گفتن این مثال ها می خواهم تاکید کنم که اساسا تبعیت نکردن از رفتارهای سلامت در علوم سلامت مسئله جدیدی نیست و همیشه وجود داشته است. بالطبع کسی نیست که از مضرات سیگار چه به لحاظ مادی و جسمی مطلع نباشد بنابراین بحث تبعیت نکردن از رفتارهای سلامت محور، بحث معمولی است و در واقع از یک جایی به بعد، بیشتر تمرکز بر روی این مسئله است که متخصصان آموزش بهداشت و ارتباطات سلامت چگونه می توانند به بهبود این وضعیت و افزایش رفتارهای سلامت کمک کنند و در طول زمان هم تلاش های متعددی صورت گرفته مثلا در این زمینه که چگونه می توان رفتار سیگار نکشیدن را بیشتر ترویج کرد ابتکارات متعددی به وجود آمده و در جوامعی هم بسیار موفق بوده است. توجه داشته باشید بر اساس دانشی که ما در این علوم داریم این موضوع به غیر از بعد فردی و مسئله تبعیت فرد از موضوع یک بعد بزرگ تر اجتماعی- ساختاری دارد از این رو، متخصصان ارتباطات سلامت و علوم اجتماعی باید دلایلی را که عدم تبعیت از این رفتار را منجر می شود در هردو سطح آسیب شناسی کنند که البته در فرآیند آسیب شناسی به علل مختلفی دست می یابیم؛ از عدم آگاهی و دغدغه نداشتن تا عدم مهارت و موانع ساختاری، در این میان برخی افراد، موانع بیشتری بر سر راهشان هست به عنوان مثال ما می دانیم که برخی از مردم در همین شرایط کرونایی ناچارند به خروج از منزل و این که ازیک نقطه به نقطه دیگر بروند. اینجا پای ساختار به میان می آید که آیا امکان های مشابهی برای در خانه ماندن تمام گروه های اجتماعی ایجاد کرده؟ در مثال های قبلی در مورد مصرف دارو و رفتن به فیزیو تراپی یا روابط جنسی سالم و منع تزریق مشترک موانع و اقدامات سیستم سلامت را ممکن است بیاد بیاورید؛ تامین دارو با قیمت مناسب، وجود امکانات بازتوانی و پوشش بیمه ای آن ها. در موضوع بحث ما فرض کنید امکان های اینترنتی که امروز برای انجام امور اداری و بانکی و ارتباطی داریم را در اختیار نداشتیم آن وقت متوجه می شدیم که همین در خانه ماندن چقدر دشوارتر بود امروزه هم برای تمامی موانعی که بر سر راه در خانه ماندن است تمهیدات لازم اندیشیده نشده؛ مردم سراسر نقاط کشور به یک اندازه برای تامین نیازهای بهداشتی و درمانی و مسائل اداری و سکونتی و تامین مایحتاج و دارو و... امکانات مشابهی برای ماندن در خانه ندارند. این موضوع مفصلی است که نمی خواهم الان وارد آن بشوم و نمونه ای از آن را اخیرا در مقاله ای دو بخشی توضیح داده ایم و همانطور می شود نشان داد که در تمام زیر گروه های اجتماعی با توجه به تنوع و مسائلشان چه موانعی برای ماندن در خانه هست و تنها اشاره ای گذرا شد که بدانیم ترویج یک رفتار خودش علمی است و باید از متخصصین آن بهره برد. اما بیایید طوردیگری به مسئله نگاه کنیم؛ این که ماندن در خانه درخواست یک نوع رفتار اجتماعی در شرایطی خاص است و بگوییم «در خانه ماندن مردم» هم یک رفتار سلامت محور و هم یک رفتار اجتماعی به شمار می رود. خب این رفتار در مقابل بیرون رفتن است و یکی از انواع بیرون رفتن از خانه خروج به منظور سفر کردن است. اساسا سفر در حالت کلی، یک رفتار اجتماعی است. طبعا وقتی یک رفتار اجتماعی معمول مثل دید و بازدید و سفر و شکلی از تفریح کردن را ممنوع می کنید، چه به طور موقت و چه دائم، مردم به راحتی تبعیت نخواهند کرد. در مثال های تاریخی برخی جوامع که انقلاب کرده اند و تغییر سیاسی و ایدئولوژیک در این جوامع اتفاق افتاده، یکسری از رفتارهای اجتماعی که پیش از انقلاب، معمول بوده ممنوع شده و همیشه هم با مقاومت جامعه روبه رو می شود و رهبران انقلاب برای این که مسئله ای را جا بیندازند از انواع ابزارهای قهری و اقناعی و ارتباطی و تبلیغاتی و آموزشی استفاده کرده اند و همه جا هم به یک اندازه موفقیت کسب نشده. بنابراین در حال حاضر هم با منع کردن یک رفتار اجتماعی معمول روبه رو هستیم که البته به صورت جهانی منع شده اما واقعیت این است که در کشور خود ما از ابتدا پیام های ضد و نقیضی برای این منع کردن، داده شده است.

وقتی یک رفتار اجتماعی بزرگ مقیاس قرار است منع شود یا مردم دعوت به تبعیت از یک رفتار سلامت محور می شوند، پیامی به جامعه دادهمی شود و در اینجا دست کم چهار چیز مهم است: اول محتوای پیام؛ در منع کردن این رفتار اجتماعی بسیار مهم است که چگونه پیام داده شود، این پیام نباید ضد ونقیض باشد، باید قاطع باشد و پشتوانه ها و ضمانت های اجرایی لازم را داشته باشد، در عین حال قانع کننده هم باشد. در مورد منع سفر، واقعیت این است که اگر دو منبع مهم پیام؛ یکی جامعه پزشکی و وزارت بهداشت و دیگری دولت و حاکمیت را در نظر بگیریم، متوجه می شویم که از همان ابتدا به صورت اجماع یافته و محکم، یک پیام روشن و شفاف با ضمانت اجرایی و اقناع کننده نداده اند و خیلی کج دار و مریز رفتار کرده اند. به همین دلیل در رفت و برگشت دادن پیام های ضد و نقیض و اصطلاحا غیرمنسجم، همراه با رفتارهایی که بخشی تبعیت کرده اند و بخشی نکرده اند، مجبور شده اند هم صدایشان را بلند کنند و هم اصطلاحا«چوب»شان تا جدیت این پیام را مردم درک کنند و این نوع تعامل مردم و حاکمیت شایسته نیست و در جوامع مختلف متفاوت است. البته ریشه های تاریخی هم در فرسایش سرمایه اجتماعی عمودی جامعه(بین مردم و حاکمان) دارد شما می توانید به نوع اطلاع رسانی در مورد افزایش قیمت بنزین یا قطع شدن اینترنت در آبان ماه امسال یا نمونه هایبسیار دیگر مراجعه کنید و پیامدهای آن را مطالعه کنید.

به هرحال وقتی پیام های اولیه خیلی روشن و جدی نیست و مسئولان خودشان در این زمینه مردد هستند، نمی توان انتظار تبعیت کامل داشت، تازه بعد این که ۳تا ۴میلیون نفر سفر کرده و جابه جا شده اند، پیام و اقدامات جدی تر برای عدم خروج مردم از منزل و سفر نکردن داده می شود. این نشان می دهد منبع پیام از ابتدا بر روی پیامی که داده و تصمیمی که گرفته، مردد بوده است. می خواهم تاکید کنم، منع کردن یک رفتار اجتماعی، احتیاج به یک نوع انسجام در پیام دارد و قانع کنندگی آن و ضمانت اجرایی اش بسیار مهم است. البته این فقط مختص ایران نیست و در برخی نقاط جهان از سوی حاکمیت و مسئولان نظام سلامت، این پیام ها جدی تر بوده و در برخی نقاط دیگر، جدیتی وجود نداشته و پیام های ضدونقیض داده اند و ما در ایران، به سادگی تناقض گفته ها را از روز اول تاکنون در دو بخش سلامت و دولت مشاهده می کنیم. به عنوان مثال می گویند، قرنطینه اقدامی قرون وسطایی است و بعد به مرور به سمت قرنطینه تدریجی و «فاصله گذاری اجتماعی» حرکت می کنند. اول هشدار می دهند که سفر نروید، بدون این که محدودیتی در جاده ها اعمال کنند، بعد شروع می کنند به جریمه های۵۰۰هزارتومانی و تهدید به توقیف خودرو ها و غیره. البته همان طور که اشاره کردم مختص کشور ما نیست. براین اساس تاکید می کنم در کشور ما، رسانه سراسری که به اشتباه گفته می شود رسانه ی ملی؛ چون کنترل بخش های زیادی از آن در فرآیند خصوصی سازی از دست خود صدا و سیما هم خارج شده و به لحاظ محتوایی هم سیاست گذاری آن تبعیتی از خواسته های عمومی و بعضا تکالیف قانونی هم نمی کند که بازگو کردن آن مجال دیگری می طلبد و ما در پژوهشی بر اساس ساعات پخش برنامه های غیرسیاسی نشان داده ایم که چطور طی سه دهه از ابتدای انقلاب تاکنون از نهادی فرهنگی-آموزشی که در خدمت اهداف اجتماعی از جمله سلامت بوده است تبدیل به نهادی تجاری-مصرفی شده است و بعضا به زیان سلامت و زیست مردم است، چیزی می گوید و سیستم سلامت و دولت هم یک چیز دیگر می گوید. این تناقض گویی در میان سه منبع پیام که هر سه آن ها برای مردم مهم است، خودش مشکل آفرین است. بماند که ما مشکلات دیگری هم داریم و از قبل اعتماد به هر سه این منابع کم بوده بنابراین منابع رقیب (فضای مجازی و نظرات مردم و تصمیم گیری های فردی) عمل می کنند اما در کشورهایی که این انسجام وجود دارد و منابع پیام مورد اعتماد هستند و خودشان هم منسجم و هماهنگ کار می کنند، مخاطب چندان سردرگم نمی شود. لذا در تمام کشورها سطوحی از عدم تبعیت در زمینه رفتارهای اجتماعی و سلامت محور وجود دارد، چون عدم تبعیت از یک رفتار سالم و اجتماعی بخشی از ماهیت جامعه انسانی بوده و این مسئله بدیهی ترین اجزاء تمام جوامع بشری است. فقط در برخی جوامع، این مسائل منسجم تر و مدیریت شده تر است و در برخی جوامع، این موضوع دشوارتر پیش می رود. قبلا عرض کردم حداقل چهار عامل نقش ایفا می کند ما در حوزه ارتباطات سلامت غیر از محتوای پیام و فرستنده و گیرنده پیام، فاکتورهای دیگری را هم در نظر می گیریم، یکی از آن ها پارازیت است یعنی بین فرستنده و گیرنده پیام اگر پارازیت وجود داشته باشد باعث اختلال پیام می شود. پارازیت در معنای کلی همه مواردی است که پیام را معوج و مختل و وارونه می سازد و یا مانع رسیدن پیام به مخاطب می شود یا پذیرش آن را تضعیف می کند. در واقع این پارازیت ها در جوامع مختلف؛ متفاوت است و در بستر اجتماعی، منظور هرچیزی است که پیام را تغییر بدهد، این می تواند کانال های رقیب و منابع متفاوت پیام رسانی باشد می تواند پنداشت ها و باورهای قبلی متعارض با پیام باشد و خیلی چیزهای دیگر که باز خودش بحث مفصلی است که نمونه وار اشاره کردم. بنابراین باید همه این ها را شناسایی کرد و تاثیر آن را بر روی گیرنده و مخاطب دید. از سوی دیگر منابعی که ما از طریق آن پیام را منتقل می کنیم، باید بین گیرنده و فرستنده، اتصالات محکمی برقرار کند. اما اگر ارتباط بین گیرنده و فرستنده از قبل متزلزل شده باشد و خیلی منابع محکم و قابل اتکایی در انتقال پیام نباشد، حتی اگر پارازیت هم وجود نداشته باشد. کانال مطمئنی برای ارسال پیام نیست. در مورد رسانه ملی که بیشترین نفوذ را در بعد دسترسی و کمیت در جامعه دارد، باید صادقانه گفت که این رسانه تا حدودی اعتبارش را نزد مردم از دست داده است. شواهد علمی هم برای این در نظرسنجی ها و مطالعات وجود دارد. بنابراین در چنین شرایطی نمی توان تنها به آن اتکا کرد و راه حل موقتی این است که از منابع متعدد و از گروه های مرجع متنوع برای ارسال پیام استفاده کرد.

در مورد خاص سفرهای نوروزی پیشنهادم این است که این مسئله در دو سطح آسیب شناسی شود، یکی در سطح گیرندگان پیام که سفر می کنند یا نمی کنند و یکی در سطح فرستنده پیام که شامل هر سه منبعی است که اشاره داشتم، یعنی نظام سلامت و رسانه و دولت و حاکمیت، بنابراین هر دوسطح نیاز به آسیب شناسی و اصلاح و بهبود دارد و باید اقدامات علمی و مبتنی بر تحلیل و شواهد درست را انجام داد. واقعیت این است که در امور این چنینی به متخصصان علوم ارتباطات و اجتماعی نیاز است که متاسفانه در سیستم حاکمیتی و رسانه ای و سلامت ما از این افراد و دانش شان کم استفاده می شود. دانش علوم اجتماعی و ارتباطات سلامت برای تحلیل جامعه در چنین شرایط بسیار حائز اهمیت است. کار آن ها در واقع همین است تا مردم را برای تبعیت از رفتارهای سلامت محور قانع کنند. ضمن این که اگر در جوامع پیش از این بستر تاریخی و بین مردم و دولت ها، روابط انسجام یافته تر با سرمایه اجتماعی و اعتماد و مشارکت بالاتر و هماهنگ تر حاکم باشد، آنگاه در مواقع بحرانی، بهتر می توان عمل کرد. اما اگر این مسائل هم کمتر باشد، آنگاه در مواجهه با هر مسئله ای آن بستر تاریخی کار می کند و غیرفعال نمی شود.

گفته می شود، وقتی در این زمینه، مردم را مورد نقد قرار می دهیم به معنای مقصر شناختن قربانی و نفی مسئولیت مدیران است، آیا این گونه است؟

نقد مردم به تنهایی و حتی نقد مسئولان به تنهایی، ساده کردن صورت مسئله است یعنی یا روی مخاطب و یا روی فرستنده پیام تمرکز می کنیم. در هر دو حال، تمرکز ما یک بعدی است و معتقدیم مردم بی مسئولیت اند و اینگونه در کل، مخاطب را یکدست می کنیم و یا می گوییم مسئولین بی عرضه هستند و این به معنای یکدست کردن فرستنده است. هیچ کدام از این ها به پیچیدگی و چند بعدی بودن موضوع توجهی ندارد. این که قربانی را نباید سرزنش کرد حرف درستی است ولی این مسئله به این معنا نیست که بخش هایی از مردم نسبت به مسئولیت های اجتماعی و فردی شان بی توجه نیستند. اگر دقیق و درست به این موضوع نگاه کنیم و همه طرفین این معادله را بشناسیم و بررسی کنیم متوجه خواهیم شد که چرا برخی مخاطبین تبعیت نمی کنند، آنگاه به دلایلی می رسیم و در آسیب شناسی، همه این موارد جای خود را پیدا می کند. اما این گرایش به ساده سازی مسائل و تبدیل کردن آن به یک مسئله و راه حل خیلی با ماهیت پیچیده جامعه و علم و پدیده ها نمی خواند و به منزله دور شدن از ماهیت واقعی جامعه و ماهیت چند بعدی علوم است و پیامد آن شکست است.

برخی عنوان می کنند ،وقتی قرار هست محدودیتی اعمال شود، به جای توصیه باید قانون و مقررات لازم را وضع کرد. به عنوان مثال اگر به جای توصیه ، جاده ها را می بستند و با هرکس در خیابان بی دلیل تردد می کرد، جریمه می شد، مردم رعایت می کردند، آیا این طور است؟

ببینید ابزار قهری همیشه یکی از روش های تغییر رفتار و تبعیت از رفتار اعم از رفتار سلامت محور و اجتماعی بوده است. اما واقعیت این است که در علم ارتباطات سلامت و علوم اجتماعی معتقد نیستیم که ابزار قهری بهترین ابزار است و صددرصد جواب می دهد. درست تر این است که تمامی ابزارها کنارهم استفاده شود، به این معنا که بتوانیم از ابزار اقناعی و از ابزار قهری هم اگر لازم شد، استفاده کنیم. این ابزارها باید مکمل هم باشند و صفر و یک کردن و جایگزینی آن ها به جای یکدیگر، اشتباهات و تبعاتی به باور می آورد، مثل این است که دانش آموز را با زور و کتک وادار به یادگیری کنید، این شیوه منسوخ است و جواب نمی دهد و باید تفاوت فرزندان در هوش و استعداد و یادگیری در نظر گرفته شود و تفاوت آن ها در شرایطی که در آن زندگی می کنند لحاظ شود. بنابراین چندبعدی دیدن مسائل اجتماعی باعث می شود که از چندابزار استفاده کنیم. در غیر این صورت یک ایدئولوژی خیلی قدیمی را با این تصور که زور همیشه موثرترین ابزار است، تقویت می کنیم، آنگاه می خواهیم در همه جا این مسئله را به کار ببریم. درحالی که واقعیت این است در تحولات و دانش های اجتماعی و ارتباطات سلامت تاکید می شود که ابزارهای قهری و مقررات سفت و سخت گذاشتن به تنهایی موثر نیست. دوم این که برای حل مشکلات جامعه با درنظر گرفتن حقوق بشر و توسعه یافتگی و انسانی شدن، فقط نمی توان از یک ابزار استفاده کرد بلکه باید از همه ابزارها در جای درست و درکنارهم بهره برد، یعنی هم اقناع کردن و هم آموزش دادن و به مشارکت طلبیدن جامعه و ایجاد جاذبه و در کنارش ابزارهای قهری و مجازات. بنابراین موافق با به کار بردن یکی از این ابزارها یا هیچ کدام نیستم، آن هم در جوامعی که خیلی پیچیده اند. این ها در مورد مخاطب پیام است. اما در بخش فرستنده پیام هم مشکل داریم و پیام های ضد و نقیض داده می شود و منبع پیام خیلی قابل اعتماد نیست، در عین حال منابع رقیب پیام وجود دارد. بنابراین نمی توان و نمی شود همه جا با زور عمل کرد، چون مشروعیت به کار بردن ابزار قهری در اختیار همان سیستم دولتی است و این ابزار را علیه خود به کار نمی گیرد. پس ما در دو طرف مشکل داریم هم در بخش فرستنده و هم در بخش گیرنده پیام و اساسا این موضوع، پیچیده است و یک بعدی و ساده نیست و به نظرم تقلیل دادن آن به یک طرف مخاطب و تقلیل دادن به یک ابزار قهری، ساده کردن صورت مسئله است در صورتی که این مسئله آنقدر ساده نیست و البته آنقدر هم پیچیده نیست که قابل تحلیل نباشد.

منبع: روزنامه رسالت / 16 فروردین 99