ابوالفضل مرشدی

غلامعلی حداد عادل اخیراً در کنگره بین ‌المللی علوم انسانی اسلامی ضمن اشاره به ضرورت شکل گیری تمدن اسلامی، حال علوم انسانی امروز کشور را ناخوش دانسته و بر این نکته تصریح نموده که «خروج از این وضعیت ]تسلط تمدن غرب[ با علوم انسانیِ غربی میسر نیست و به تمدن نوین اسلامی به این شکل نخواهیم رسید؛ زیرا در تمدن غربی انسان محوری و اومانیسم حاکم است و یک دوگانگی در تمدن غربی شکل گرفته است و تصور این است که انسان برای اینکه برای خودش باشد و روی پای خودش قرار گیرد، باید مقابل خدا بایستد.» بر اساس همین ارزیابی، وی از ضرورت تحول در علوم انسانی و شکل گیری علوم انسانیِ اسلامی سخن به میان آورده است و بر شکل گیری «پژوهشکده ای مستقل» با افرادی «نو» و «معتقد به این مهم» تأکید کرده است.

آقای حداد عادل از ابتدای تحصیلات عالی خود، فلسفه کانت را به عنوان حوزة مطالعاتی خود برگزیده و در چهار دهه گذشته در دانشگاه تهران، به عنوان یکی از مهمترین مراکز دانشگاهی کشور، همواره مدرس فلسفه کانت و مترجم و مؤلف آثاری درباره این فلسفه بوده است و طبعاً رساله ها و شاگردان بسیاری را در فلسفه کانت راهنمایی نموده است. حدود نیم قرن تمرکز مستمر بر فلسفه کانت علاوه بر اینکه نشانی است بر باور ایشان به جایگاه کانت در دنیای فلسفه، حاکی از باورشان به نسبت ویژة این فلسفه با سنت حِکمی/ فلسفی اسلامی و به ویژه اهمیت آن برای حوزة اندیشه در ایران معاصر نیز هست.

در ارتباط با نسبت ویژه فلسفه کانت با سنت حِکمی/ فلسفی اسلامی، آقای حداد عادل از «سنخیت نحوه استدلال کانت با نحوه استدلال فلاسفه اسلامی» و اشتراک مسائل و موضوعات متعدد میان فلسفه کانت و فلسفه اسلامی سخن می گوید و بر همین اساس، فلسفه کانت را «میدان فراخ فلسفه تطبیقی» و آن را برای محققان حکمت/ فلسفه اسلامی «الهام بخش و مفید» می داند. از سوی دیگر اما، وی کانت را پدر اومانیسم و سکولاریسمِ نهفته درعلوم انسانی «غربی» می داند و معتقد است که این فلسفه کانت بود که پایه های انسان محوری (به جای خدامحوری) را در غرب تثبیت کرد.

با توجه به اِشراف آقای حداد عادل بر فلسفه کانت و ظرفیت تطبیقی که وی در فلسفه کانت می بیند و همچنین با توجه به کجراهه هایی که، به زعم ایشان، علوم انسانی در غرب، عمدتاً تحت تأثیر فلسفه کانت، بدان دچار شده، انتظار نخست از ایشان آن است که به جای طرح نقدهای کلی بر علوم انسانی «غربی» و توصیه های کلی درباره ایجاد علوم انسانی «اسلامی» و بردن بحث به سمت مباحث سازمانی و اداری، روشن سازند که کانت که در زمانه غلبة علم جدید عمدة دغدغه اش این بود که «شناخت را کنار زند تا برای ایمان جا باز کند»، در فلسفه خود چه گام هایی را اشتباه برداشت که فلسفه اش به اومانیسم و سکولاریسم منتهی شد و سنت حِکمی/ فلسفی اسلامی در مواجهه با علم جدید چه مسیری را می تواند طی کند که به سرنوشت فلسفه کانت مبتلا نشود.

مهمتر اینکه، اتفاق نظر بالایی بر این نظر وجود دارد که فلسفه کانت (و به طور کلی، همه فلسفه جدید غرب)، در پاسخ به رخداد سِتُرگ زمانه جدید، یعنی «انقلاب کوپرنیکی» (و به تعبیر مورخ نامدار علم، الکساندر کویره، «گذر انسان از جهان بسته به کیهان بی­کران»)، صورتبندی شده است و تلاش همه فیلسوفان و اصحاب علوم انسانی جدید آن بوده که طرحی نو دراندازند برای اینکه زیست اجتماعی انسان در این «دنیای جدید» بهتر سامان یابد. با پذیرش این نظر (که طبعاً مورد قبول آقای حداد عادل نیز هست)، از ایشان و طرفداران علوم انسانی اسلامی انتظار است که روشن سازند سنت حِکمی/ فلسفی ما تا کنون چه مواجهه ای با این رخداد دوران ساز زمانة ما داشته و این سنت فکری ما چگونه می تواند این پدیده را صورتبندی فلسفی کند که به اومانیسم و سکولاریسم منجر نشود و راهی نو به سوی زیست اجتماعی بهتر انسانها فراهم سازد.    

هر اندازه که بتوان با طرح پرسشهای دقیق و بنیادی در برابر سنت حِکمی/ فلسفی ما این سنت را به تأمل و بازاندیشی در خود وا داشت و از آن پاسخ های نوآورانه و متفاوت و معطوف به دوران جدید طلب کرد، می توان به شکل گیری جریان های فکری نو و «علوم انسانیِ دیگرگون» امیدوار بود. تا زمانی که چنین پرسش های بنیادی در کار نباشد و فضای مناسب و آزاد برای بحث و گفتگو درباره چنین پرسش هایی فراهم نشود، هر گونه سخن گفتن از علوم انسانیِ دیگرگون، چیزی جز بیراهه رفتن نیست.

پی نوشت: نکات نقل شده از آقای حداد عادل از سه منبع زیر است:

  • حداد عادل، غلامعلی، گزارش سخنرانی در مراسم افتتاحیه هفتمین کنگره بین المللی علوم انسانی اسلامی (22 آبان 1402)، https://icih.ir
  • حداد عادل، غلامعلی، جنس استدلال‌های کانت برای ما آشناست، وبگاه شخصی دکتر غلامعلی حداد عادل، https://haddadadel.ir/news/719-08-2016
  • حداد عادل، غلامعلی (1393). مقالات کانتی، تهران: نشر هرمس، چاپ دوم