نعمت الله فاضلی
میلیونها دانش آموخته و دانشجو و دهها هزار موسسه آموزش عالی داریم اما هنوز نمی اندیشیم. چرا؟ این پرسش مهم است. بدون روشن شدن ماشین مولد اندیشه، سردرگم هستیم و سردرگم می مانیم. عبور از «گفتمان عمل گرایی کور» زمانی ممکن است که ماشین اندیشهورز ما فعال شود. می دانم زندگی «زرنگ ها» و منافع آنها در گرو «کوری ساراماگویی» و «مسخ شدگی کافکایی» ما و جامعه است. گفتمان عمل گرایی کور، گفتمان حافظ منافع گروهی است که قرنها از غافله اندیشه وا ماندهاند. آنها ناگزیرند اندیشه و اندیشیدن را تحقیر کنند یا آن را به تبلیغات و شعارها و شعائرشان تقلیل دهند. نیاز مبرمی داریم که تأمل کنیم که اندیشه چیست؟ اندیشه ورز کیست؟ چگونه اندیشیدن ممکن میشود؟ و پرسشهایی از این دست. شاید بهترین راه این باشد که تاریخ اندیشه و اندیشهورزی را مرور کنیم تا پاسخی شایسته به این پرسشها بیابیم. میخواهم امروز چنین کاری کنم.
گمان میکنید اگر یکی از برجسته ترین جامعه شناسان جهان، تاریخ فکر از 25 قرن پیش تا امروز را با دقت و روش علمی بکاود که چگونه اندیشیدن در عالی ترین سطح آن ممکن می شود؛ به چه نتیجه ای می رسد؟ بیایید از او بخواهیم برای این کار تاریخ اندیشهورزی و فکر فلسفی را در تمدن های جهان، روم و یونان باستان، چین، هند، ژاپن، مصر، جهان اسلام، اروپا و حتی ایران را با چشم اندازی تاریخی و جامعهشناختی به شیوهای علمی و معتبر که اجتماع جهانی علم آن را بپذیرد و حتی ستایش کند، به طور تطبیقی و نظری تحلیل کند و نشان دهد تحت چه شرایطی و چگونه خردورزی و خلاقیت و نوآوری در طول تاریخ در تمدنهای گوناگون تکوین و توسعه یافته است. سازوکار اندیشه ورزی چه بوده است؟ فقط شرطی بگذاریم: به نتیجه کارش توجه کنیم و از دستاوردهایش برای گشودن درهای اندیشه کمک بگیریم. قبول؟
رندال کالینز جامعهشناس بلندآوازه آمریکایی طی 25 سال پژوهش گسترده، 25 قرن تاریخ اندیشه را با ویژگی های که نیاز داریم انجام داد و 25 سال پیش (1998) دانشگاه هاروارد آن را با عنوان «جامعهشناسی فلسفهها: نظریه جهانی تغییر فکری» در بیش از هزار صفحه منتشر کرد. ربع قرن از تولدش می گذرد و پس از نقد ها و گفت و شنودهای جدی پرشمار، از شاهکارهای جامعه شناسی قرن بیستم شد.
عصاره اندیشه کالینز را روایت می کنم و شما هم قول دادید بشنوید و برای بهبود حال و روز دانشگاه الهام بگیرید و بکوشید. فقط عصاره دستاوردهای آن را می گویم.
یک؛ اندیشه چیست؟ کالینز می گوید اندیشه «حقیقت فکری» (intellectual truth) است، حقیقتی که از دل گفت و گوی جمعی انسانهای خردمند درباره «واقعیت ها» (reality) و «جهان» ساخته می شود. فرمول های ریاضی، قوانین فیزیک، ایده های جهانی درباره انسان، جهان، جامعه و تاریخ. حقیقت، «امر مقدس» (sacred object) در جهان اندیشه ورزی است. «حقیقت بالاترین ارزش را در اجتماعات فکری دارد و چیزهای دیگر را با آن محک می زنند». حقیقت در این اجتماعات همان کارکردهای امر مقدس و ایمان در ادیان را دارد؛ «باعث استعلای افراد می شود، احترام میطلبد و مقیدکننده و الزام آور است» (کالینز 19). کالینز تأکید میکند که قداستِ حقیقت در زندگی فکری متمایز از قداست در زندگی دینی است؛ قداست اندیشه ذیل «حقیقت» می گنجد اما قداست دینی ذیل «ایمان به یک دین» (faith). دقت کنید کالینز می گوید تبلیغات دینی، سیاسی، آرمانها و خیالبافیهای روزمره این و آن را اندیشه نمیگویند. اندیشه حقایق جهان است، جهان واقعی، حقایقی که می کوشیم کنجکاوانه از راه گفتگو و تعامل و حجت آوری و عقل ورزی از آنها پرده برداریم و مطلع شویم. بیست و پنج قرن تاریخ اندیشه به ما میگوید، اندیشه ارزش ذاتی و فی نفسه دارد و نیازی نیست برای آن «توجیه اقتصادی» و «توجیه سیاسی» خلق کنید. اگر خواهان اندیشه هستید، اندیشه طلاست و آن را با کالا یا چیز دیگری محک نزنید.
دو؛ اندیشه ورز کیست؟ کالینز میگوید کسانی که میکوشند ایدهها را فارغ از زمینههای آنها خلق کنند، و «اهمیت» ایدهها را در نسبت شان با «حقیقت» تعریف می کنند نه با «امر محلی». اندیشه ورز حتی فارغ از این که کسانی این حقیقتها را بپذیرند یا نه، عمل کنند یا نه، سودمند بدانند یا نه، به کار جستجویش برای حقیقت ادامه میدهد. البته اینها به معنای ناسودمندی حقیقت یا نامرتبط بودن آن با امر محلی نیست. دقت کنیم بیست و پنج قرن تاریخ اندیشه میگوید نمیتوانید برای اندیشه و اندیشمند دستورالعمل بنویسید و او را برای سودمندی سیاسی و اقتصادی امر و نهی کنید. بیست و پنج قرن تاریخ اندیشه به ما میگوید اگر خواهان اندیشهاید راه آن «آزادی است». اهل اندیشه را آزاد بگذارید. هوس انقیاد و هدایت و بهرهکشی از آنها را از سرتان بیرون آورید. مراقب باشید آنها که کلاه اندیشمندی به سر کرده و مطیع اوامر شما و مبلغ و مروج شما هستند، اگر کلاهبردار و شارلاتان نباشند، قطعاً اندیشمند نیستند. کالینز میگوید افراد خلاق و اندیشمند «میل شدیدی برای ابراز داوری و رای خودشان دارند» (همان 34). اگر می بینید عدهای جامه اندیشمندی به تن کرده و مبلغ حرفهای سیاستمداران و این و آن شدهاند، مطمین باشید اینها از آن مایه و توان خلاقانهای برخوردار نیستند که اندیشمند باشند. اگر می بینید عدهای چشم شان را به «ناآزادی» بسته و به نان شان مشغول اند مطمین باشید اینها نسبتی با زندگی فکری ندارند. اندیشه ورزی نیازمند آزادی است. هر چیزی که آزادی را مقید و محدود و سلب کند، زندگی فکری را مختل و راه اندیشه را مسدود می سازد.
کالینز می گوید اهل اندیشه بیش از گروه های دیگر نگاه تأملی به خود دارند، آنها از منظرهای تاریخی، جامعه شناختی، فلسفی و حتی روان شناختی خود و عملکرد و هویت شان را پیوسته ارزیابی و نقد می کنند (همان 24). کالینز می گوید نیازی نیست برای سنجش و داوری اهل اندیشه بیرون از اجتماع فکری خودشان قانون و نیرو و تشکیلات بسازید. آنها خود بر عملکردشان نظارت دارند. حضور نمایندگان حکومت و نیروهای نظامی و امنیتی و سیاسی در اجتماع فکری، اندیشمند را پریشان و زندگی فکری او را مختل می سازد؛ زیرا این نیروها هم آزادی اندیشه را سلب می کنند هم در اجرای «شعائر فکری» (intellectual rituals) اختلال های نابودکننده میسازند.
سه؛ اندیشه از کجا می آید؟ سخن شگفت کالینز اینست که اسطوره نابغه را فراموش کنید. اندیشه محصول نابغه ها نیست. درست است که سقراط و افلاتون یا ابن سینا و ملاصدر و مولانا، هگل و هایدگر و دیگران نابغه هایی شگفت به چشم می آیند، اما اندیشه ساخته و پرداخته این نوابغ نیست. اندیشه «برساخت اجتماعی» است و برآیند بی نهایت تعاملات جمعی. کالینز می گوید بیست و پنج قرن است که اهل فکر ابژه های مقدس شان (همان اندیشهها و حقیقتها) را از درون «اجتماعات فکری» شان می سازند. اهل فکر مانند اعضای قبیله ها زبان، تعاملات، بده بستان، گفت و گو، آئین، رسم و رسوم، اسطوره، رهبران و فرهنگ خاص خودشان را دارند. هر کس در این اجتماعات فکری عضو شود و مشارکت فعال کند، در معرض تجربههای فکری و خلاقه قرار می گیرد. اندیشه ها و حقایق در فرایند و جریان مشارکت و زندگی فکری در این قبیله ها یا اجتماعات فکری ساخته می شوند. همایش ها، سخنرانی ها، ناشران، کتابخانه ها، سالن های اجتماعات، دانشگاه ها، مراکز پژوهشی و فضاهای مجازی و حقیقی که اهل اندیشه در آن تعامل و حضور دارند، فضاهای که «مناسک یا آئین های تعامل» (interaction rituals) اهل فکر در آن ها اجرا می شود. در این فضاها اهل فکر مینویسند، گفت و شنود می کنند، می خوانند، افکار و خیالات شان را با هم درمیان می گذارند، با هم جدل و مناقشه می کنند، برای به دست آوردن منزلت و اعتبار با یکدیگر شدیدا به رقابت می پردازند، علیه استدلال ها و دلایل و ایده های هم با صراحت و شفاف سخن می گویند و نواقص و خطاهای یکدیگر را برملا می کنند، علیه اندیشه های یکدیگر می نویسند، اندیشه های شان را ترویج می کنند، و می کوشند هواداران و طرفدارانی برای اندیشه های شان پیدا کنند.
دقت کنید کالینز می گوید اجتماعات فکری و نهادهای اندیشهورز خودشان آئین دارند، و نمی توان با تحمیل «آئینهای سیاسی» و «رسوم ایدئولوژیک» و «مناسک دینی»، اجتماعات فکری را رونق داد. اجتماعات فکری (intellectual communities) از راه اجرا و مشارکت در آئین های فکری خودشان می توانند خلاق و بارور و با نشاط شوند. کالینز می گوید آئین های فکری 25 قرن پیش با آئین های فکری امروزی فرقی نکرده اند: آئین های خواندن، نوشتن، بحث کردن، رقابت کردن، نقد کردن، سخنرانی کردن، حلقههای فکری و دوستی، رابطه های مرید و مرادی، استاد و شاگردی، ارتباطات و «دوستی های فکری»، پاتوق ها و محفلهای اهل فکر، انجمنهای فکری، و امثال اینها آئین ها و شعائر فکری هستند. اندیشه و اندیشه ورزی از درون سازوکارهای این آئینها بیرون می آید.