مرتضی کتبی*
عصر روز سه شنبه هفدهم اردیبهشت ماه 1392، خانه اندیشمندان علوم انسانی میزبان اساتید بازنشسته یا به قول دکتر صفی نزاد بازایستادگان و دوستداران علوم اجتماعی ایران بود که به کوشش انجمن جامعه شناسی ایران، انجمن جمعیت شناسی ایران، انجمن انسان شناسی ایران، انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات برگزار گردید. در این مراسم دکتر مرتضی کتبی، متنی را قرائت کرد که آنرا در ادامه میخوانید.
مقدمتا بسیار مشعوف و مسرور و مغرورم از این که خودم را در میان جمعی از اندیشمندان کشورم میبینم و مایلم از مبتکران این گردهمایی و هم آوایی و استادان نامی، به نام تشکر کنم. همکاران عزیزمان آقایان سید محمدامین قانعی راد، جلال الدین رفیع فر، محمد میرزایی، محمد رضایی و نیز آقای برزین ضرغامی صاحب خانه.
باید دانست که این قبیل حرکات و ابتکارات خود یک کار علمی و بلکه فراتر از آن فرهنگی- علمی بشمار میآید. زمانی در هیات ممیزۀ دانشگاه تهران و حتی در هیات ممیزه مرکزی در وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، این پرسش مطرح بود که آیا این گونه فعالیتها که خدمتهای علمی محسوب میشود نباید به عنوان امتیازات دانشگاهی محسوب گردند، و برای گزارندۀ آنها نمره بیاورند؟ و در ارتقای درجۀ علمی آنها موثر بیفتند؟ چه به هر حال تشکیل محافل و مجالس هم یابی و تشویق به هم افزایی علمی راه پیشروی و جلو برد دانش را در کشور باز میکند و خدا میداند که جامعۀ سرشار از نیروهای مادی و توانمندیهای معنوی ما تا چه پایه به گشایش راههای تازۀ معرفتی و شناختی نیاز دارد.
جا دارد که ما در اینجا از نخستین جامعه شناس ایرانی، دانشمند فقید غلامحسین صدیقی که مبتکر تأسیس نخستین انجمن علوم اجتماعی ایران هم بود یاد کنیم و بگوییم هم او بود که هر پانزده روز یک بار استادان و پژوهشگران گروههای هشتگانۀ پژوهشی موسسۀ مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران را در باغ نگارستان گرد میآورد و با کفایت و درایتی که خاص خود او بود، صاحب منصبان و بزرگ منشان عرصۀ علوم اجتماعی مانند جلال آل احمد، امیرحسین آریانپور و دیگرانی را به آن جا دعوت میکرد و بحث و جدلهای علمی راه میانداخت و با منش و روش خود درس اخلاق علمی میداد و به عنوان یک ستون استوار و یک محور پایدار دانشگاهی خلأ روابط سالمه و کار اندیشمندانه را – که ما امروز به طور دردناکی در ورطۀ آن دست و پا میزنیم – پر میکرد.
اگر میبینیم امروزه علوم انسانی ما به این روز افتاده و به تعطیلی تهدید میشود، دقیقاً به همین دلیل است که کار مفید و قابل عرض اندامی در زمینۀ علمی برای انسانهای خودی انجام ندادهایم. تغییرات اجتماعی ایی که در نیم قرن اخیر در سرزمین ما رخ داده خوراک بهشتی برای سفرۀ جامعه شناسان بوده است و ما با این دستمایۀ پربار و نیازمند به کار چه کردهایم؟ به سر و کلۀ هم کوفتهایم به جنگ و جدالهای شخصی و خانوادگی و نه علمی پراختهایم، برای هم پرونده ساخته و بافتهایم.
صرفنظر از استادان برجسته و پژوهشگران گرانمایۀ مراکز علمی و پژوهشی کشور که حتی در سطح جهانی درخشیدهاند، بقیۀ دانش آموختگانمان که با هزینۀ ملک و ملت به مدارج والی و عالی استادی و ماندگاری و فرهیختگی و برجستگی و ممتازی.... رسیدهاند، یا مثل بندۀ حقیر به دنبال ترجمه بازی آثار غربی راه افتادهاند، یا به کار روزنامه نگاری دست یازیدهاند، یا به طرحهای صدها میلیونی روی آوردهاند، بی آن که نتیجهای مفید و عملی از آن بیرون بکشند و یا در نهایت کتبی به نام تالیفات بیرون دادهاند، بی آن که آنها را به پژوهشهای میدانی مزین کرده، به میدان آورده باشند.
اگر ما شاهدیم که غرب علمی نتایج برگرفته از پژوهشهای خود را - که به جای خود ارزشمند و گرانبار هستند - به مثابه نتایجی جهانشمول در علوم انسانی جا میزند و به مناطق محروم ماندۀ عالم صادر و قالب میکند، بدین دلیل است که سیاسمتداران سلطه گر آن دیار زمینه این کار را مهیا میبینند. ما خواب بودهایم و آنها بیدار، ما به جنگ با خود مشغول بودهایم و آنها به جنگ با خواب ماندگان و محرومان بیگانه..... تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!
من به همین مختصر بسنده میکنم و با تشکر مجدد از برگزارکنندگان این محفل گرم، از شما استادان شاغل و بازنشسته و دانش آموختگان این رشتههای انسانی- که در این جمع حضور یافتهاید – به خاطر زبان درازی خودم پوزش میخواهم.دست گرم همۀ شما را میفشارم.
* استاد بازنشسته دانشگاه تهران