نشست علمی با عنوان « جامعه ­شناسی درمانی از منظر سیمل» به همت گروه جامعه ­شناسی درمانی انجمن جامعه ­شناسی ایران، روز چهارشنبه به تاریخ 1402/10/13 در ساعت 21 به صورت مجازی و بر بستر گوگل میت با حضور علاقمندان به این مبحث برگزار شد.

سخنران این نشست الناز شیری از اعضا گروه علمی جامعه ­شناسی درمانی با تمرکز بر اندیشه سیمل با استخراج چهار محور در جامعه ­شناسی درمانی به سخنرانی پرداخت. چهار محور سخنرانی عبارت هستند از 1- تعریف جامعه شناسی درمانی در پارادایم ­های جامعه­شناسی / تعریف پرگمتیستی 2- وظایف جامعه شناس درمانی در پارادایم ­های جامعه­ شناسی / گونۀ پرگمتیستی 3- سطوح مطالعه در پارادایم­های جامعه­ شناسی 4- درمان از منظرِ پارادایم­ های جامعه ­شناسی / گونۀ پرگمتیستی )

شیری در آغاز بحث خود به اصول جامعه‌شناسی درمانی پرداخت و گفت: بر اساس اصول هشت‌ گانه جامعه‌شناسی درمانی که عبارتند از: استفاده‌ عملی از نظریه در راستای منافع مردم، استفاده از نظریه و تاثیر آن با شیوه‌ خودبازنگری انتقادی، داشتن دیدگاه کارا نسبت به جامعه‌ هدف، فهم درست سیستم اجتماعی، طرح شیوه‌ های اصلاح سیستم در زمان ضرورت و نیاز، مشارکت مردم در تشخیص و شناخت مسئله اجتماعی، انتخاب مناسب ‌ترین شیوه اجرا و آفرینش و اجرای فرایند های مداخله ‌گرایانه، شاخه جامعه ‌شناسی درمانی جامعه ‌شناسی متعهد را گسترش میدهد که به ارائه راهکار برای حل مسائل اجتماعی توجه دارد. این تعهد در دستگاه نظری تفسیر گرایانی مانند سیمل نمود واضح‌تری دارد. زیرا مفروضات هستی ‌شناختی سیمل، انسان را کنشگر میداند و تحول در جامعه را وابسته به شیوه‌ های کنشگری. بنابراین فهم درست از مسئله و درک درست سیستم اجتماعی در گرو مشارکت‌ کنشگران اجتماعی است. علاوه بر این، از آنجا که سیمل انسان را دارنده‌ فرهنگ و به‌ عنوان وجود بالغ فکری در نظر میگیرد، بر مشارکت مردم در اصلاح سیستم اجتماعی نیز تاکید دارد و مداخله ‌گری را با محوریت کنشگر اجتماعی به بحث میگذارد.

وی چنین ادامه داد: سیمل مباحث متعدد و متنوعی را به بحث میگذارد از جمله پول، فردیت، فرمهای اجتماعی، طبقات اجتماعی، برساخت مفهوم هندسه‌ اجتماعی، مد، تیپ ‌های شخصیتی از جمله غریبه، خسیس، ماجراجو یا اشکال و فرمهای اجتماعی مختلف مانند کلان ‌شهر و ویرانه. اما هدف ما در این بحث حول دو محور شکل میگیرد: نخست اینکه چگونه این موضوعات با هم در ارتباط قرار میگیرند؟ دوم، جامعه‌شناسی درمانی چگونه از دغدغه ‌های سیمل راه درمان جامعه را برساخت میکند؟

تحلیل در فرایند درمان باید شامل سه ویژگی باشد: نخست، توجه پژوهشگر بر یک مورد خاص و تمرکز بر آن؛ دوم، مشارکت با افراد و سازمان‌ و کمک گرفتن از تعدادی متخصص؛ و سوم، علیرغم وجود علایق نظری متفاوت میان مشارکت ‌کنندگان، توجه به هدف درمانی فوری و تدوین برنامه درمان. سیمل در راستای پیدا کردن موضوع خاص در جامعه‌ شناسی درمانی، مدل نوآورانه دارد. او که هدفش کنار زدن پرده از روی بینشی مرکزی است تا شالوده فعالیت خلاق یک کنشگر را در دوره تاریخی خود شناسایی کند، بیشتر متوجه بازسازی تجربه ‌هایی است که از دستاوردهای کنشگری ناشی می‌شوند. به عبارت دیگر، از آنجا که در نگاه اول سیمل به شرایط و صورت ‌بندی اجتماعی و رفتار انسانی به صورت همزمان توجه دارد، به نکته‌ دیگری هم اشاره میکند که نشان میدهد امر جمعی در قالب فرمهایی منظم الزاما نشان ‌دهنده محتوایی نیست که در خود هیچ مسئله نداشته باشد. از نظر سیمل، انسان در فرایند ذوب شدن در امر جمعی، فرایند دردآلودی را طی میکند تا تبدیل به بخشی از توده شود؛ هوش او محدود میشود، در حالی که توانایی وی برای احساس، حساسیت، شور و هیجان افزایش یافته است. حس مسئولیت متوجه امر جمعی میشود و موانع اخلاقی انسان معلق میماند. امر جمعی بدون انتقاد خود سعی دارد راهنمای کنشگران باشد. از همین جا است که سیمل کانون دید خود را تغییر میدهد و معتقد است به جای محتوای فکر باید به فرایند تفکر پرداخت. بنابراین محتوای مطالبات اخلاقی فرد محصول فرایند زندگی وی خواهد بود. از این روست که سیمل به موارد نقض توجه میکند: کسانی که به انقیاد روح جمعی در نمیآیند و نمیخواهند در پایین آوردن سطح شرکت کنند و بخش رشد یافته شخصیت خود را قربانی بخش پایین‌تر نمیکنند. این افراد در گروههای اجتماعی جای میگیرند که میتوانند فردیت اجتماعی را بروز دهند و هندسه اجتماعی را تغییر دهند. در دستگاه فکری سیمل این گروه، عنصر سوم هستند که تاثیرگذار در درمان مسائل اجتماعی میباشند.

شیری افزود در یک جمع ‌بندی، در تحلیل سیمل راهکارهای درمانی در سه نکته اصلی نهفته است: نخست، تغییر کانون توجه به محتوای پدیده اجتماعی/ به ‌خصوص فرایند فکر؛ دوم، پیدا کردن موارد نقض برای تشخیص موقعیت پروبلماتیک و مسئله‌ اجتماعی؛ سوم، هندسه‌ اجتماعی که فردیت در آن معنا پیدا میکند. از نظر وی پدیده‌ های اجتماعی، پدیده ‌هایی چندلایه هستند. به همین دلیل برای یک پدیده‌ چند بُعدی باید از سطحی‌ ترین لایه‌ های پدیده اجتماعی که عینیت‌ های آشکار هستند آغاز به مطالعه کرد و تا سطوح عمیقتر پیش رفت. از آنجا که جامعه‌شناسی درمانی باید فراتر از فرمول ‌بندی‌های مشخص افراد حرکت کند و بر عملکرد روندها و فرایند های اجتماعی گسترده تاثیر بگذارد، ناچار است در فهم فرایند تفکر به شیوه دیالکتیکی و البته پدیدارشناسانه بر اساس سنت انتقادی جامعه ‌شناختی وارد سطوح مختلف مطالعه یک پدیده‌ اجتماعی میشود. شناخت مسئله، از ویژگی‌ های روانشناختی و توصیف پدیده تا تحلیل تیپ ‌های شخصیتی به نسبت دوران تاریخ و توجه به فرایند تفکری که معرفت کنشگران اجتماعی را شامل میشود. همانگونه که سیمل باور دارد بررسی دلالت‌ های تقسیم کار در سطوح جامعه و نشان دادن فرایندهایی که روابط بیرونی افراد با یکدیگر را در عصر سرمایه ‌داری کنترل میکند و زندگی درونی‌ شان را شکل میدهد، اهمیت دارد. بنابراین سیمل معتقد است هر چه تجربه عمیقتر باشد، کمتر تابع مفاهیم انتزاعی است و امکان عمل ‌گرایی، تغییرگرایی، مداخله ‌گری و انسان ‌گرایی در درک عناصر اجتماعی و تلاش برای تغییر آن بیشتر خواهد بود.

در ادامه شیری به سطوح تحلیل پرداخت و گفت موارد نقض و قیاس مفاهیم انتزاعی با واقعیت، سیمل را به سویی رهنمون می‌شود که برای هدف شناختی خود مفاهیمی را به کار گیرد که در عین حال که پدیده‌ اجتماعی را به‌ عنوان امر چندلایه توصیف میکنند، کاری به محتوا مدارند. در ادامه‌ روند انتزاع، عناصر به سطح مقوله ارتقا مییابند و نقش معانی مشترک را به خود میگیرند. این مشارکت‌ کنشگران در تشخیص مسئله و پیدا کردن راهکار در قالب امر چندلایه در یک مثال از نظریه مد قابل تشریح است: در سطحی ترین تحلیل، مد توانایی ارضای نیاز مردم به تقلید از دیگران ا دارد. در ضمن نیاز مردم به متفاوت بودنشان از یکدیگر را نیز برآورده میکند که قابل عناصر متضاد را نشان میدهد. در نگاهی از دریچه جامعه‌شناسی شهر، مد پدیداری کلان ‌شهری است و در نگاهی از دریچه تحلیل جنسیتی، سیمل بر این باور است که زنان بیش از مردان تسلیم مد میشوند و منطقی است که زنانِ آزاد خواهان مشارکت در فعالیت‌ های مردانه‌ اند. ضمنا علیه ادعاهایی موجود میشوند و به این دلیل که مد همیشه ظاهر را تحت تاثیر قرار میدهد، مانند صورتک عمل میکند تا خود را پنهان کنند. بنابراین مد به معنای پیروزی روح بر شرایط موجود است. بر اساس این تحلیل سیمل، زنان هم در گروهی که پیرو مد هستند و هم در گروهی که از مد پیروی نمیکنند، در تحلیل جنسیتیِ محتوای جامعه میتوانند نقش عنصر سوم درون‌ ساختی را بازی کنند و کارکرد مد را در فرایندهای فکری و گرایش ‌های هنری، دینی و فلسفی و هم در فرایندهای سبک زندگی دچار تحول کنند و به بیان سیمل، هر چه با میل بیشتری این شکل زندگی اجتماعی حاکم بر رفتار بیرونی تایید شود، آزادی درونی بیشتری به دست میآید.

شیری افزود در نگاهی از دریچه تحلیل طبقاتی، مد در خور طبقات بالاست که نیاز شدیدی دارند تا خود را از دیگران متفاوت کنند. همین که مدی موفق شد، به زودی همه از آن تقلید میکنند. اما در لحظه که توده‌ مردم به آن دست یابند، دیگر مد نخواهد بود و به کار طبقه‌ بالا نمیآید. سیمل به گروه سوم یا همان عنصر سوم درون ‌ساخت توجه میکند که در عین حال که میتواند فرم جامعه را در حالت نظم نگه دارد، قواعد تحول در محتوا را نیز نمایندگی کند. برای مثال سیمل بر این باور است که در تحلیل طبقاتی باید نقش عنصر سوم را در تغییر اجتماعی جدی گرفت. به محض اینکه طبقات پایین از طبقات بالا نسخه‌ برداری کنند، فاصله‌ طبقات بالا و پایین کم میشود، میل به تقلید در طبقه پایین و جستجو برای امر نو در طبقه بالا بیشتر میشود که البته پول و ثروت هم نقش مهمی در آن دارد. از طرف دیگر با پیشرفت تمدن و در جامعه مدرن احساس ناامنی نسبت به چیزهای جدید همیشه هست و در عین حال، لایه ‌های پنهانی از تعصب موروثی وجود دارد که ردپای آن در محافظه ‌کاری طبقه بالا دیده میشود. بنابراین مدهای طبقات بالا قدرت طرد خود را در مقابل طبقات پایین متناسب با تحول فرهنگ عمومی به کار میگیرند؛ حداقل تا زمانی که تاثیر همسطح‌ کننده دمکراسی معکوس عمل نکند و مانع از آن نشود. در این زمان است که بر عنصر تغییر تاکید میشود. این عنصر تغییر کارگزار گرایشهای فرهنگی‌ است که در همه‌ زمینه ‌ها به مد روی میآورد و فاصله‌ بین طبقات بالا و پایین را دستخوش تحول آنی نکند تا قدرت مد در طبقه‌ بالا مرزهای قلمرو طبقاتی را حفظ کند. این د در همه‌ حوزه ‌های از اعتقادات نظری تا بنیان ‌های اخلاقی تاثیرگذار بوده و هست.

شیری ادامه داد در نگاهی از دریچه شناخت و آگاهی، به نظر سیمل علم و دین شامل احکامی کاملا مسلم هستند که از قاعده‌ مد پیروی نمیکنند. اما گاهی موضوعات عینی مانند ایمان مذهبی، علایق علمی و حتی سوسیالیسم و فردگرایی مورد اقبال قرار میگیرند. ولی به دلیل اینکه مد حوزه‌ ظواهر است و از انگیزه ‌های عمیق انسانی ناشی نمیشود، تسلط آن در این حوزهها تحمل نمیشود. هم‌ فراخوانی نظم و تضاد در تحلیل سیمل از مهمترین و محوری‌ ترین مباحث وی است. سیمل معرفت را در فرایند تفکر جستجو میکند و معرفت طبقه را مورد کندوکاو قرار میدهد. وی معتقد است طبقه‌ بالای جامعه محافظه ‌کار است و همین ویژگی موجب شده تا از حرکت بازایستد. اما در عین حال زمینه ظهور مد در این طبقه به واسطه‌ نیاز به تمایز وجود دارد. در سوی دیگر، بار زندگی اقتصادی نیز طبقات پایین را از تغییر در فرایند تفکر باز داشته است و علی ‌رغم تنوع و تکثر در هر یک از طبقات بالا و پایین، گرایش فکری این دو طبقه زیر یک مفهوم قابل تبیین است و آن هم هندسه‌ دو تایی است. طبقات بالا و پایین که هر دو با دلایل متفاوت از حرکت باز ایستاده ‌اند، هندسه‌ اجتماعی دوتایی را شکل داده‌ اند که برای تحول اجتماعی نیاز به تبدیل این هندسه به هندسه‌ سه‌ تایی است. بنابراین این دو طبقه در برابر مسئله اجتماعی مقاومت میکنند و مانع تغییر هستند. ویرث نیز معتقد است مشکلات فرمول ‌بندی‌ شده توسط کنشگران دارای اهمیت دفاعی است و ممکن است تنش ‌های آنان را پنهان کند. از سوی دیگر، جامعه ‌شناس درمانی باید واقع ‌بینانه و تجربی به تشخیص مسئله بپردازد و با توجه به این مورد، راهکار سیمل بسیار جالب توجه است. اینکه سیمل از مفاهیم انتزاعی موجود آغاز میکند و در دیالکتیکی میان مفاهیم انتزاعی و واقعیت موجود دست به مفهوم ‌سازی میزند تا موارد نقض را پیدا کند و از ظرفیت کنشگری افرادی که تحت انقیاد سیستم قرار نگرفته ‌اند، استفاده کند تا راه ‌حل مسئله را بیابد، نگرش سیمل به جامعه‌شناسی درمانی را نشان میدهد.

شیری با پرداختن به یکی از مسائل مورد مطالعه سیمل گفت: اما مسئله‌ مهم این است که سیمل هنگامی که پروبلماتیک خود را در قالب مد تعریف میکند، حتی مسئله‌ اخلاقی، فلسفه‌ پول و ... را در این حوزه تشخیص میدهد، برای پیدا کردن راه کار به قواعد معرفت ‌شناختی و هستی ‌شناختی خود باز میگردد. سیمل فردیت را که تجلی آن را در عنصر سوم و کنشگری خلاقانه میبیند، خصلتی به شمار می ‌آورد که به هیچ غریزه‌ ابتدایی تقلیل دادنی نیست. نیروهای فردیت که نیروهایی مستقل و آفریننده هستند که هم سبب شادی میشوند و هم سبب شکنجه. بنابراین فردیت حاصل دیالکتیک فرد و جامعه است که از طریق دستاوردهای خلاق، کنش یا رفتاری تیپیک قابل مطالعه است. دیالکتیک فرد و جامعه در شکل‌ گیری عنصر سوم بروزی از شناخت و آگاهی متفاوتی دارد که به تحول اجتماعی کمک میکنند. سیمل با تشریح جوهر زنانگی و تیپ‌ های مثل ماجراجو و خسیس در جامعه سرمایه‌ داری سعی دارد شرایط ظهور تیپ شخصیتی متناقض با دوره‌ تاریخی را که نمودی خلاقانه از کنشگری است را تحلیل کند.

شیری افزود سیمل برای پیدا کردن راه درمان در این زمینه به دیدگاهی تلفیقی از هندسه‌ اجتماعی، صورت و محتوا، عنصر سوم درون‌ ساختی میپردازد و در کنار این سه نظریه، تیپ‌ های شخصیتی که سیمل بر آن تاکید میکند نیز بخشی از فرایند تفکر به شمار میرود که بستر محتوای هر نظم اجتماعی را میسازد. هم ‌فراخوانی نظم و تضاد نیز قاعده‌ تحول را در نظم بیرونی نمایان میسازد. از نظر سیمل هندسه قادر است ساختارهای بسیار ساده‌ در اختیار قرار ‌دهد که اشکال و تیپ‌ های متفاوت شخصیتی، طبقات اجتماعی و عناصر فرهنگی و اجتماعی بسیار پیچیده ‌ای را تحلیل کند. در نگاه نخست، دو تیپ از کنشگران در مقابل هم قرار میگیرند: گروهی که در مقابل فرمهای موجود تسلیم میشوند و گروهی که تحت انقیاد در نمی‌ آیند. این دو گروه دو فرم در جامعه را شکل میدهند: جامعه با انفعال مثببت که در اساس با منافع خود در تضاد است و تعادلی ایجاد میکند که فرم غالب جامعه را شکل میدهد. اما در نگاه دیگرر، این تعادل از نظر سیمل خصلتی پروبلماتیک، تشویش‌ آور و تحمل‌ ناپذیر به جامعه میدهد و جذابیت آن در این است که کار انسان محصول طبیعت در نظر گرفته میشود. همین جاست که باید نگاهی به جامعه ایران داشته باشیم و این ویژگی‌ های پروبلماتیک را تشخیص دهیم. برای مثال این پرسش‌ ها مطرح می‌شوند: تعادل اجتماعی و فرمی که آن را دارای نظم ویژه دوران معرفت ‌شناختی خود نشان میدهد، تا چه حدی پروبلماتیک است؟ آیا تعادل موجود در جامعه ایران با منافع انسان‌ ها در تضاد است؟ تیپ شخصیتی کنشگران ما در ایران چگونه است؟ دارای انفعال مثبت هستند یا کنشگرانی خلاق که تحت انقیاد در نمی ‌آیند؟

عنصر سوم در ایران و گرایش شناختی به هندسه‌ی دوتایی

در سال 1401 که کارگران معدنی در ایران در اعتراض به شرایط شغلی خود اعتصاب کرده بودند و نسبت به ثبت کارگران معدن به‌ عنوان کارگران شرکتی و پرداخت حق بیمه‌ متناسب با کارگران شرکتی و شامل نشدن حقوق سختی کار معترض بودند، نماینده‌ اتحادیه‌ی کارگری برای حمایت از کارگران به این معدن و دفتر کارفرما مراجعه کرد. اتحادیه کارگری به‌عنوان عنصر سوم باید دارای استقلال باشد و مداخله ‌گری را با هدف ایجاد تعادل در پیش بگیرد. یکی از ویژگی ‌های عنصر سوم تبدیل هندسه‌ دوتایی به هندسه‌ی سه ‌تایی است؛ یعنی روابط کارفرما و کارگر که از هندسه دوتایی تبعیت میکند با حضور عنصر سوم، تبدیل به هندسه سه‌تایی می‌شود. اما آنچه در واقعیت رخ داد این بود که نمایندگان اتحادیه‌ کارگری در چانه‌ زنی بر سر دستیابی به بخشی از حقوق کارگران، در تحلیل موقعیت تبدیل به بخشی از بدنه‌ کارفرمایان شدند. در واقع، نمایندگان اتحادیه کارگری هندسه‌ سه‌ تایی را با موضع‌ گیری و تغییر موقعیت خود تبدیل به هندسه‌ دوتایی کرده و نه ‌تنها مسئله کارگران پابرجا ماند، مسئله تهدید امنیت شغلی آنان نیز به مشکلاتشان افزوده شد و در خطر اخراج قرار گرفتند. این تجربه نشان میدهد زمانی که در لایه‌ پنهانی که برخاسته از آگاهی است، گرایشی به تداوم هندسه‌ دوتایی وجود دارد و مکن است ظهور عنصر سوم بدون ویژگی‌ های استقلال و مداخله ‌گری و چانه ‌زنی در دیالکتیک دو عنصر دیگر، منجر به بازگشتی به هندسه دوتایی شود که از نظر سیمل هم زجرآور است و هم امر اخلاقی را زیر سوال میبرد. اهمیت دادن به منافع شخصی خود از سوی نمایندگان کارگری، عنصر سوم را از استقلال و مداخله‌ گری تهی از معنا کرد. به همین دلیل است که سیمل به لایه ‌های عمیق هر مسئله توجه دارد معتقد است درمان باید تا لایه ‌های زیرین یک مسئله ادامه یابد. همانطور که تجربه نشان میدهد پارلمان در بسیاری از کشورها به ‌عنوان عنصر سوم توانسته به توسعه سیاسی و اجتماعی جوامع‌ شان کمک کند، اما فهم مشترک در جامعه ایران پارلمان را یکی از عناصر درونی حاکمیت میداند و به همین دلیل انتظار تغییر توسط نمایندگان پارلمان به حداقل رسیده است. به همین سبب، نمایندگان پارلمان نیز خود را نه نماینده مردم، بلکه نماینده حاکمیت پنداشته و پاسخگوی مردم نیستند. در پایان باید به این تذکر سیمل هم توجه داشت که ممکن است عنصر سوم به صورت اتفاقی پدیدار شود و روابط را تسهیل کند. اما نکته‌ دیگری که باید به این ورد افزود این است که امکان ساختن عنصر سوم برای نمایش هندسه سه ‌تایی وجود دارد و گاهی به ‌عنوان یک برنامه ‌ریزی اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در جوامع بروز میکند.

شیری در جمع ‌بندی مباحث خود به روش‌ شناسی و وظایف جامعه ‌شناسی درمانی سیمل پرداخت و گفت: پاسخ به پرسش‌ ها در حوزه مسائل اجتماعی نیاز به تحلیل مقدماتی دارد تا راهکار درمانی آن استخراج شود. سیمل بر این باور است اگر نظم حاکم بر جامعه مُدی باشد که بر پایه انگیزه‌ های بیرونی، ظاهر منظم را حفظ میکند، باید راهکار این مسئله را در محتوا جستجو کرد. سیمل علاوه بر داشتن دیدگاهی دیالکتیکی و پدیدارشناسانه، در فرایند انتزاع عناصر از تحلیل عنصری نیز استفاده میکند. بر نسبی ‌گرایی نیز تاکید زیادی دارد و در جستجوی مفهومی از حقیقت است که بتوان نسبی ‌گرایی‌ اش را بر آن مبتنی کند. در ضمن با در نظر داشتن نگرش تاریخی علاوه بر تخیل جامعه ‌شناختی که در امر درمان مسئله‌ اجتماعی ضروری است، دستکاری و اصلاح نگرشها در جامعه‌شناسی درمانی را عمده ‌ترین مانع میداند، زیرا سیمل عمیقترین سطح درمان را تغییر در نگرشها و جهان ‌بینی ‌ها میداند. به همین دلیل است که او به تاکیدات جامعه ‌شناسان درمانی اعم از رهایی از جزم ‌گرایی، رهایی از فرقه ‌گرایی، نگرش تجربی و آگاهی از محدودیت ‌های خود و جامعه با نسبی‌ گرایی و دیدگاه تاریخی توجه دارد.

با توجه به نگرش سیمل به پدیده ‌های اجتماعی و تلاش متعهدانه به حل آنها، وظایف جامعه ‌شناسی درمانی را در دستگاه نظری این نظریه‌ پرداز میتوان در چند مورد خلاصه کرد:

1- پیدا کردن آنچه که به ظاهر سازگار است، اما مسئله به شمار میرود.

2- هدایت انفعال کنشگر به سوی انفعال مثبت

3- تاکید بر تقابل کنشگران منفعل و کنشگرانی که به انقیاد در نمیآیند.

4- تاکید بر تقابل امر اجتماعی و محدودیت‌ های آن در مقابل امر فردی و فرصت‌ هایش

5- تاکید بر امر اخلاقی و تعلیق آن در امر اجتماعی

6- شناخت قواعد کلی تابع قواعد تحول جوامع که هم‌ فراخوانی نظم و تضاد را نشان میدهد.

7- فعال کردن عنصر سوم در تقابل با دو عنصر منفعل

8- فعال کردن طبقه‌ کارگزار فرهنگی مانند طبقه متوسط

9- تغییر هندسه اجتماعی از دوتایی به سه ‌تایی و مداخله‌ عناصر مهم دیگر

10- فهم پدیده ‌های چند لایه‌ای که به شیوه‌ های بیشماری در هم تنیده شده‌ اند و اگر هم به صورت مجزا تعریف شوند، قاعده آن، انتخاب پژوهشگر و سلایق نظری اوست تا فهم عمیقتری حاصل شود.

دکتر تنهایی: باید به برخی موارد توجه می­شد. اینکه صورت مساله شفاف نبود. وقتی به عنصر سوم اشاره کردید باید توجه می­شد که عنصر سوم خودش بوجود نمیآید باید ایجاد شود اصلا گاهی اوقات عنصر سوم هم ناآگاهانه عمل می­کند . استفاده از سیمل بسیار مهم است فرم صورت­های روابط اجتماعی مهم نیستند محتوا هستند که مهم هستند. فرم ثابت است، یعنی قالب تکراری است مانند خانواده اما باید دید کارکرد اصلی فرم درست است؟ باید روی این مساله متمرکز شوید. اگر وارد حل مساله نشوید دیگر نمیتوان گفت که این جامعه شناسی درمانی است.

نشست در ساعت 22:15 پایان یافت.