نشست علمی با عنوان «جامعهشناسی درمانی در پرتو اندیشۀ مید» به همت گروه جامعهشناسی درمانی انجمن جامعهشناسی ایران، روز چهارشنبه به تاریخ 1402/02/13در ساعت 21 به صورت مجازی و بر بستر گوگل میت با حضور علاقمندان به این مبحث برگزار شد.

سخنران این نشست آقای دکتر تنهایی مدیر گروه علمی جامعهشناسی درمانی با تمرکز بر ارتباط اندیشههای مید با جامعهشناسی درمانی مطالبی را به شرح زیر ارائه کرد.

تنهایی نشست را اینگونه آغاز کرد، عنوان این نشست نشان میدهد که باید مفاهیم تحلیلی را برای بکار بستن در جامعهشناسی درمانی استخراج کنیم. این مطلب به دو نکتۀ اساسی اشاره دارد؛ در درجۀ اول نباید منتطر باشید که گفته شود فلان مفهوم در نظریهی مید یا دیگر نظریه‌پردازان مربوط به جامعه شناسی درمانی است. باید مفاهیم تحلیلی از اندیشهی مید، به صورت تحلیلی استخراج شود. باید با مفاهیم پارادایمی در زندگی مید ارتباط بیاییم و بکار ببندیم. ویژگیهای علمی و کاربردی باید کشف شود. فراموش نکنید که یکی از ویژگیهای اصلی مکتب شیکاگو این است که بین هستیشناسی و روششناسی ارتباط برقرار میکند؛ یعنی هستیشناسی؛ روششناسی را روشن میکند. پس در درجه اول نباید منتظر این باشیم که ببینم مید چه مفاهیمی را برای جامعهشناسی درمانی معرفی کرده است؛ ما باید این مفاهیم را استخراج کنیم.

تنهایی در ادامه افزود بنابراین در لحظه توقف حال، هم کنشی با خودمان با دیگران را در طرح تقسیم اجتماعی کار بفهمیم. بعد بتوانیم پیش بینی کنیم که کار درست را انجام بدهیم. نکته با اهمیتی که باید در تقسیم کار به آن توجه کرد نقش گیری است: از نظر مید وقتی ما خود را در موقعیت تقسیم اجتاعی ببینیم فرایند نقش‌گیری role-taking نیز شروع می‌شود. یعنی اینکه وقتی می خواهیم نقش اجرا کنیم باید شبکه نقشهایی را شناسایی و ادراک کنیم، taking در اینجا به معنای دریافت و ادرام و فهمیدن است. هنجارها و انتظارات اجتماعی با نماد me در خود self می‌نشیند. خود درگذار دیالکتیکی من I و me تشکیل می‌شود. اما ویژگی خود در دستگاه نظری مید افزون بر سه ویژگی اجتماعی، فرایندی، و دیالکتیکی بودن دارای ویژگی بازتابی یا بازتابندگی است. ویژگی بازتابی نشانگر دیالکتیک گفتگو میان خود و خود است: دیالکتیک خود سوبژه و خود اُبژه یا مخاطب. این گفتگو با استفاده از نقش‌گیری در بستر تقسیم اجتماعی کار رخ می‌دهد. کنش اجتماعی با استفاده از نمادها در نظریه مید برآیندی از فرایند گفتگوی خود سوبژه و خود اُبژه یا مخاطب است. بنابراین اگر هر فردی بخواهد کنش کند در فرایند role taking با خود خویشتن گفتگو می‌کند و سپس کنش متناسب را انتخاب یا می‌آفریند. Me در دستور زبان ضمیر مفعولی است و I ضمیر فاعلی است که مترجم های متون جامعه شناختی این کلمات را به ترتیب منِ مفعولی و منِ فاعلی معادلسازی کرده اند.. باید توجه کرد که هیچ من مفعولی مد نظر مید نیست. مید، از اصطلاحات I / organic I یا me / social me استفاده کرده است. I به معنی من ِ اندامی است یا همان کنشگر است وme منِ اجتماعی است. من ِ اجتماعی به منی اشاره دارد که بیانگر توقعات دیگران یا جامعه یا social expectation است. بواسطه دیالکتیک بین I و me، خود (self) برسازی می شود. از طریق دیالکتیک سلف، فرد در برابر فشارآوری ساخت های لجوج دست به انتخاب و کنشگری متفاوت می زند.

هدف از طرح این مطالب این بود که پرگمتیسم در میدان موقعیت که همان لحظه حال است (یعنی دیالکتیک گفتگوی خود سوبژه و خود ابژه) ( و نه من I و من اجتماعی Me) عمل می کند. کار انقلابی در این باره که از سوی مید انجام شد همین معرفی بازتابندگی خود بود، وگر نه کولی هم تئوری خود را طرح کرده بود. تحلیل درست و تجربی این گفتگوی دیالکتیکی بازتابانه می‌تواند در جامعه شناسی درمانی برای تشخیص مسئله، درمان، و کمک به درمان به ‌معنای دخالت‌های فنی لازم مدد رسان باشد.

در ادامه تنهایی گفت همانطور که گفتم این یکی از ویژگی های شیکاگوییها هست، اصل مهم پرگمتیستی، انتخاب طبیعی که شیبوتانی هم به زیبایی به این موضوع اشاره کرده است: انتخاب طبیعی پرگمتیستی که انسان بر اساس آنچه در تجربه برای او مشخص شده است؛ انتخاب میکند و کار میکند و فهم معانی در انسان هست که انسان را متمایز میکند.

این دو نکته به چه کار میآید؟ اینکه چگونه از آموزه‌های پیرس تا دیویی و مید تا بلومر بهره بگیریم. . نکته سوم هم احتساب پرگمتیستی حل مساله است. در فرایند زندگی باید به دنبال حل مساله باشیم؛ چرا که در زندگی اجتماعی و فردی همواره در تنگنا هستیم؛ انتخاب طبیعی میگه باید حل مساله کرد. انتخاب طبیعی میگه باید مساله را حل کرد که همان جوهر جامعهشناسی درمانی است. تا اینجا سه نکته در روششناسی مید را مطرح کردم ا. انتخاب طبیعی 2. توانورزی فهم معانی درخلال نقش‌گیری و با کمک دیالکتیک خود 3. حل مساله. دقت کنید که انتخاب طبیعی پرگمتیسیتی است با مدل انتخاب طبیعی جبری اسپنسر و داروین فرق میکند؛ متفاوت است، یعنی قرار گرفتن در موقعیت مسالهایی problematic situation و حل مساله مد نظر و تولید کنش متناسب. مید میگه میتوان مسائل اجتماعی را حل کرد؛ توسعه و سلامت و ... همگی فرایندهایی اجتماعی هستند.

وی ادامه داد که مسائل مهم دیگری که باید از آن استفاده کرد، فلسفۀ مید است که بر اساس پرگمتیسم است هم مید و هم دیویی به این مساله میرسند که دموکراسی فلسفۀ اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است که بر پایهی توسعهی انسان است، هم فراخوانی دارد. دموکراتیزه کردن با کمک اهرم حق اعتصاب است. حل مساله از فلسفۀ پرگمتیستی مید برمیآید.

تنهایی اضافه کرد که مسالهی دیگر معرفتشناسی مدرنیتهها است؛ مدرنیته در گذار شروع کار شیکاگوییها است هنوز آمریکا دچار مونوپلیزیم لیبرالیسم نیست و بر اساس social welfare کار میکند. مدرسه به مثابه جامعه دموکراتیک یعنی جامعهای که حل مساله میشود. یعنی بحث مشارکت که یکی از مهمترین جنبههای جامعهشناسی درمانی است. این موارد باعث میشد که جامعهی آمریکا خوش بین باشد. در جنگ جهانی دوم آمریکا در جبهه موفق است و یک قهرمان میشود و مید که در آن دوران زنده بود بسیار خوش بین بود و هنوز سابقۀ مبارزه در مقابل انگلستان را داشت و موفق بود. این اوضاع با افکار مید هم فراخوان است اما به تدریج در دههی 50 اتقاقاتی می افتد مثل ویتنام و ایران (سقوط مصدق) ؛ نقد بر علیه حاکمیت شروع میشود و مید قدرت را نقد می کند؛ زندگی رنگین پوستان و لیبرالسم و ..... را به شدت نقد می کند. این نقدها همه بر پایه دمکراسی است، یک امر فلسفهای یا روان شناختی نیست. مید معتقد است که ساختارهای اجتماعی باید بستری را هم فراخوان کنند که کنشهایی اتفاق بیفتند که به سمت دمکراسی باشد

در ادامه تنهایی تاکید کرد که مسالۀ بسیار مهم دیگر در اندیشۀ مید فلسفۀ حال است. وجه تمایز شیکاگوییها با آیوایی است. به لحاظ فیزیولوژی انسان میتواند به گذشته یا آینده فکر کند و در فاصلهی میان گذشته و آینده توقف کند و تحلیل کند. آرزوهای ایدئالیستی دخالت نمیکند در لحظۀ حال بررسی می کند. شاید در حکمت ما هم هست «دم را غنیمت دانستن» آنچه که گذشت؛ رفته است و آینکه در آینده چه میشود باید بین این دو تایی تصمیم گرفت . این همان لحظه حال است. از این فلسفهی حال باید روال کار ار بررسی و کاربری برای آن پیدا کرد. این همان دیالکتیک خود در بستر role taking است انسان به این معنا که گذشته و آینده‌ای که نیست را کنار بگذارد و در حال فکر کند؛ در حال، تنها است در حالِ خود، آدمی تنها است. گفتگوی خود و خود. خودِ انسان با خودِ خویش تنها میشود. تمام متغیرها نیست میشوند. در اینجا هم کنشی حاصل میشود. همکنشی انسان با خودش، برای تحلیل همکنشی مناسب در جامعه. این لحظهی حال اساس همکنشی است. oneself with oneself که بعدها بلومر آن را بسط میدهد.

در ادامه آقای خلیلی پرسید که تفاوت جامعهشناسی و جامعهشناسی درمانی چیست؛ آیا شما میپذیرید که جامعهشناسی هم راه حل میدهد؟

تنهایی پاسخ داد که بله. جامعه شناسی هم میتواند راه حل دهد. ولی در اینکه این راه حل چگونه طراحی شود و بکار بسته شود، وظیفه جامعه شناسی درمانی است. یعنی هر گاه یک جامعه شناس در اثر مطالعه یک پدیده راه حل را با جزئیات و مراحل و اینکه چه نتایجی از این راه حل، حاصل می شود را طرح کند وارد جامعه شناسی درمانی شده است و سپس باید وارد مرحله مداخله شود. این دو مرحله آخر یعنی راه حل و مداخله وجه ممیزهای جامعهشناسی درمانی است. اما باید توجه کرد اینکه فقط به صورت عبارات کلی و انتزاعی یک راه حل کلی و دم دستی بدهد؛ این جامعه شناسی درمانی نیست. مثل اینکه فقر با ایجاد شغل از بین میرود یک راه حل کلی است, اما چطوری؟ چگونه؟ کجا؟، چه شغلی؟ کدام شهر؟ و .... کاملا حوزهی درمانی است.

آقای علایی در ادامه پرسید که عامل مسلط در جامعه شناسی درمانی چی هست؟

تنهایی پاسخ داد که وقتی حرف از عامل مسلط میزنید؛ شما وارد اثباتگرایی و درک واقعیت به مثابه شی میشوید. شما اگر علاقه به این پارادایم دارید میتوانید در این حوزه فعالیت کنید. نشست امروز ما درباره اندیشه مید هست و او در تفسیرگرایی و به طور اولی بنیانگذار اندیشۀ همکنش گرایی نمادی است و هرگز واقعیت از نظر مید چیزی نیست که در بیرون به مثابه شی باشد مانند آنچه رئالیستها مدنظر دارند و به دنبال کشف واقعیتِ از پیش متعین هستند؛ در تفسیر گرایی خودِ واقعیت کشف میشود نه اینکه واقعیتِ از پیش داده شده را کشف کنیم. مثل اینکه یک قانونی از قبل بوده و ما فقط آن را کشف می کنیم؛ واقعیت در موقعیت که هم فراخوان انسان و جامعه و اجتماع است شکل میگیرد. در تفسیرگرایی مانند به دنبال کشف واقعیت همانند یک کشف قانون بیرونی نیستیم مانند اینکه به دنبال جاذبه زمین باشیم.

در ادامه آقای ناظری پرسید که من در حوزۀ جامعه شناسی عشق کار می کنم. آیا به نظر شما میشه حوزهی شفا که در جامعه شناسی پزشکی مطرح هست را با جامعه شناسی درمانی پیوند زد و در این حوزه کار کرد؟ تمایز شفا با بهیود در این هست که در بهیود از نظر پزشکی، بیمار بهیود حاصل میکنه ولی احتمالا شفا نمیابه؛ انگار هنوز جراحتهای ناشی از فرایند درمان همراه او باقی می ماند. اصطلاح شفا اگر به معنای بهبودی باشد می‌تواند در جامعه‌شناسی درمانی هم بکار آید.

دکتر تنهایی: اینکه شفا و بهیود را از هم تفکیک میکنید؛ قابل بررسی است. در کتاب هنر عشق ورزیدن نوشته اریک فرم این مراحل عشق را توضیح داده است. شاید مراجعه به این کتاب برای شما جالب باشد. اما بله می توان در این حوزه هم فعالیت کرد.

نشست در ساعت 22:30 پایان یافت.