گروه جامعه شناسی درمانی ، نشست علمی «وجه تشابه و تمایز بین جامعهشناسی درمانی و جامعهشناسی»را به مدت سه روز از 8 تا 12 مرداد 1401 از ساعت 17 تا 16:30 به صورت مجازی و بر بستر واتساپ برگزار کرد و به بررسی تفاوتها و تشابه بین جامعه شناسی درمانی و جامعه شناسی پرداخته شد.
در آغاز جلسه دکتر تنهایی دبیر گروه مبحث خود را با اشاره به شناسایی مناطق معرفتی ارائه کرد و گفت: جامعهشناسی درمانی به مثابه سه دستگاه نظری دیگر (تفسیری، انسجامی و تضادی) برای دستیابی به اهداف نهایی خود یعنی درمان از شیوههای پیشگیری، اصلاح، ترمیم در روشهای علمی گام برمیدارد. برای روش شدن مسیر روش علمی در ابتدا باید دو مفهوم مناطق معرفتی و مراحل روششناسی دیویی را شناخت. که به شرح زیر هستند:
منظقهی معرفتی: مراحلی از مسیر علمی را شامل میشود که شناخت و معرفت خودِ پژوهشگر مد نظر است، که در طول اجرای پژوهش علمی، پژوهشگر در سه منظقهای معرفتی به ترتیب A و B و A’ گذر میکند، در منظقهای A شکلگیری رویکرد پژوهشگر با ادخال ارزشی همراه است، یعنی پژهشگر بر اساس علایق، ارزشهای خود علاقمند به بررسی یک مساله میشود، این علاقمندی میتواند بر مبنای دغدغهی فردی، گرایشات سیاسی یا هر مطلب دیگری باشد. در منقطهی B پژوهشگر به هیچ روی نباید با ادخال ارزشی وارد میدان و شود، زیرا که در این صورت جمعآوری دادهها در جهت بیان واقعیت نخواهد بود، بلکه به اثبات ارزش و خواستهی پژوهشگر منتج میشود و در نهایت در منطقهای A’ پژوهشگر دوباره رجوع به ارزشهای استاندارد شدهی مورد تایید جامعهی فرهنگی، حقوقی، یا آگزیومهای هستیشناختی رجوع میکند.
بنابراین به ترتیب در مناطق معرفت شناختی A و B و A’ در مرحلهی اول ادخال ارزشی شخصی، فردی است در مرحلهی بعدی باید به هر صورتی میل به ادخال ارزشی را کنترل کرد و در مرحلهی آخر قضاوت ارزشی بر مبنای آگزیومهای پارادایمها یا ارزشهای استناندار شدهی جامعهی مورد بررسی همسنجی میشود.
در مناطق معرفتی موضوع، چگونگی بکار گرفتن ارزشهای پژوهشگر مد نظر است در حالیکه پژوهشگر برای انجام پژوهش مراحلی را باید بر مبنای روش حل مسالهایی دیویی به پیش ببرد که این گامهای پنچگانه در مناطق معرفتی سهگانه اجرا می شوند که لازم است تمانی مسیر با دقت پیگیری شود.
تنهایی در ادامه گفت: مراحل روش روششناسی دیویی: این روش به عنوان روش حل مساله شناخته میشود و دارای پنچ گام به شرح زیر است:
ا. برخورد با مساله
2. ارائه گمانه یا فرضیه (در روش فرود به زمین طرح پرسش مد نظر است)
3.جمعآوری دادهها
4.تحلیل دادهها
5. تبیین یا استنتاج
نتیجه اینکه جامعهشناسی درمانی نیز همانند سایر دستگاههای نظری در جامعهشناسی مرزهای مشترکی را تا مراحل تبیین طی میکند.
افتراق جامعه شناسی درمانی با جامعه شناسی
در ادامه جلسه، فرشادی نیز به عنوان سخنران دوم نشست گفت: نکته دوم با طرح این پرسش مطرح میشود؛ در چه نقاطی جامعهشناسی درمانی کار و راه تازهای را آغاز میکند؟ به این معنی نقاط افتراق جامعهشناسی درمانی و دیگر پارادایمها در کجاست؟ با توجه به اینکه تمامی پارادایمها به حل مسئله میرسند و بدیهی است که با توجه به اختلاف پارادایمی، حل مسئله در پارادایمها متفاوت خواهد بود. یعنی جامعهشناسی درمانی چه هدفی را دنبال میکند که با پارادایمهای نظری سهگانه متفاوت میشود؟
وی گفت: پاسخ اینکه جامعهشناسی درمانی با رویکرد استراتژیک خود با هدف مداخلهگری، وارد میدان میشود که پارادایمهای سهگانه انجام نمیدهند؛ یعنی اینکه کاربستپذیری از ارکان مهم در درمانی است که این مرحله در سایر پارادایمها وجود ندارد. مثالی ساده برای روشن کردن این مرز افتراق چنین است: هنگامی که یک استاد دانشگاه به عضویت یک حزب پذیرفته میشود، او به مثابه یک جامعهشناس درمانی است، زیرا که از دیدگاه حزب خود به ارائهی راهکار و کاربستپذیری مشغول است؛ در حالیکه در نقش یک استاد در دانشگاه میتواند صرفاً تا ارائهی راهکار پیش برود.
در ادامه فرشادی گفت: بنابراین جامعهشناسی درمانی در هر یک از پارادایمها میتواند شکل بگیرد ولی از آنجایی بوجود میآید که به مرحله مداخلهگری میرسد. سندیکالیسم در مطالبهگری مثالی دیگری در پارادایمهای متفاوت است، از نظر بلومر، در پارادایم تفسیرگرایی مداخله از طریق اتحادیهها نوعی کاربستپذیری برای حل مشکل کارگران در موقعیت روابط صنعتی در آمریکا بود. در حالیکه استراتژی مارکس برای تولید خودآگاهی طبقاتی بود. راهکار روشنِ بلومر قانونی کردنِ حقِ اعتصاب کارگری و راهکار مارکس اعزام قشر روشنفکر به درون میدان و موقعیتِ پروبلماتیک بود؛ بنابر این مارکس و بلومر در اینجا وارد قلمرو جامعهشناسی درمانی شدند و نظریهی خود را کاربردی کردند.
وی افزود: بنابراین باید در ابتدا، مداخلهگر شناختی دست اول از میدانِ مسأله داشته باشد تا استراتژی مفیدتر را با توجه به پارادایم مطبوع شناسایی کند؛ پس در این مرحله مداخلهگر نیاز به تئوری خودش دارد و بعد از آن است که به سراغ تعریف مردم یا دیگر عناصر واقعیت میرود و یک برسازی نظریه در موقعیت عمل و کاربردی کردن نظریه در موقعیت مسأله را انجام میدهد. یعنی بنابر دو عنصر، یکی موقعیت تاریخی و سیستمی و دیگر بسته به قلمرو پارادایمی باید شناخت درستی از میدان حاصل کند.
پس، مداخلهگری فرایند است و طی مراحلی اجرا میشود. یعنی اینکه در مرحلهی اول باید دید مداخلهگری تا چه میزان و از کجا باید شروع شود. آیا مداخلهگری پیشگیری است؟ ترمیم است؟ اصلاح است! تغییراتی بنیادی است و ... بنابر این باید عناصر فرایند استراتژی مداخلهگری یعنی شناسایی، تشخیص، درمان و مداخله گری را دانست.
بنابراین در این فرایند است که در طراحی راهکار حلقهی بین مردم، دولت و اندیشمندان اهمیت پیدا میکند؛ یعنی سه عنصر در جامعهشناسی درمانی الف) مطالبهگران ب).کارفرمایان و پ). جامعهشناساندرمانی در حلقهی ارائهی راهکار و کاربستپذیری با اهمیت هستند که این سه عنصر بنابر میدانهای مختلف متفاوت میشوند. بنابراین، نکتهی با اهمیت در افتراقِ جامعهشناسی درمانی با سایر پارادایمها، حضورِ مطالبهگران و دولت علاوه بر اندیشمندان نیز هست.
باید توجه کرد که یک جامعهشناس درمانی قدرت مداخله و اجرای راه درمانی را که ارائه کرده باید داشته باشد و عنصر سوم سیمل یا خودِ جمعی بازنگری مید باشد و صرفاً توصیه نکند، از روش حل مساله دیویی استفاده کند، اما در اعلام آزاد در ادبیات جامعهشناسی توصیهی راهبردی پارادایمی کند و الزام عمل و اجرا هم در درمان و اصلاح و ترمیم دارند. یعنی پیگیری کاریست پذیری تا حصول نتیجه که جزئی از اهداف جامعهشناسی درمانی است و آخرین نکته سومین نکته، نقطهی عزیمت جامعهشناسی درمانی از دیگر پارادایمهای سهگانه کجاست؟
در بخشی دیگر از نشست، تنهایی افزود: پاسخ اینکه نقطهی عزیمت جامعهشناسی درمانی در یک برگشت و چرخش به تک پارادایمی خواهد بود، و جامعهشناسی درمانی را به قلمرو فلسفهی اجتماعی و رویکرد علمی انسانگرایی سوق میدهد، در این نقطهی عزیمت روح و اخلاق انسانگرایی بجای پارادایمهای مختلف نشسته و هدف را تنها سعادت و خوشبختی انسان میبیند، که به تدریج در طول دیالکتیک درمان، درمانگر را به فراسوی پارادایمها و به هدف یگانگی انسان و انسان نزدیک میکند، هدفی که در فلسفهی اجتماعی مارکسی و پرگمتیستی مشترک است. نوعی ترکیب یا تلفیق یا فرانظریه انسانی است، همه چیز برای انسان و توسط انسان.
وی گفت: تا رسیدن به این نقطه عزیمت ما در دوران مدرنيته ماندهایم، با گذار از این نقطه، به پسامدرن میرسیم، اگر انسان برای انسان باشد، و در غیر اینصورت در جدال پارادایمها باقی میمانیم. بنابر این گروههایی که در ذیل صلح برای همه، گرم شدن آب و هوا مبارزه با تبعیض نژادی همگی در ذیل روح جمعی انسان گرایانه حرکت میکنند و درمانی محسوب میشوند.
دبیر گروه جامعه شناسی درمانی گفت: نتیجه اینکه مرز افتراق جامعهشناسی درمانی از مرحلهی کاربستپذیری آغاز میشود که فرایند استراتژی کاربستپذیری در شناسایی، تشخیص، درمان و ارائهی راهکار است. بسیار با اهمیت است که شناخت دقیق مساله با در نظر گرفتن موقعیت تاریخی و سیستمی همراه باشد و سپس تشخیص با حضور در میدان و از طریق حلقهی مطالبهگران، دولتمردان و اندیشمندان به طرف ارائهی راهحل در سطوح مختلف پیشگیری، ترمیم، اصلاح تا حصول نتیجه حرکت کند و در نهایت اینکه نقطهی عزیمت جامعهشناسی درمانی به سوی اهداف فراپارادایمی و اهداف انسانی آن است.