حوا محمدی*

روز پنج شنبه 17مرداد ماه 1398 نشست «زنان، صلح و جنبش های اجتماعی کشورهای اسلامی» به همت گروه علمی - تخصصی صلح انجمن جامعه شناسی ایران با مشارکت گروه جامعه شناسی کشورهای اسلامی در خانه وارطان برگزار شد.

زنان صلح جنبش مرداد98 1

در این نشست آزاده گریوانی (دبیر خبر شبکه العالم و دکتری زبان و ادبیات عرب)، شیدا مهنام ( مشاور مطالعات علوم اجتماعی و انسانی کمیسیون ملی یونسکو- ایران، مدیر کل بودجه و برنامه ریزی بین الملل حوزه ریاست بنیاد ایران شناسی ریاست جمهوری)، صدیقه وسمقی ( دکتری فقه و مبانی اسلام و استاد اسبق دانشگاه تهران) و الهه کولایی (استاد مطالعات منطقه ای دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران ) به ایراد سخنرانی پرداختند.

در ابتدای نشست حسن امیدوار(دبیرگروه صلح انجمن جامعه‌شناسی ایران) با بیان اینکه گروه صلح انجمن جامعه شناسي ايران در راستای رسالت خود مبنی بر شناخت علمي صلح ونقد مستمر پدیده ها و عناصری ‌که مخل صلح هستند، تلاش مي نمايد تا بينش صحيحی درباره نیاز جامعه به صلح را فراهم آورد و برضرورت اصلاح اجتماعي بر اساس هدایت علمی تاکید دارد. وی در ادامه با اشاره بر اینکه توجه جامعه شناسی صلح به مسئله زنان وجنبش هاي اجتماعی زنان به جهت اهمیت نقش زنان در بالانس تنظیمات اجتماعی و تناسب استراتژیک جنسیتی است تشریح نمود که هر چقدر خطوط جداسازی بین افراد و گروههای اجتماعی بیشتر باشد به همان نسبت امکان تعارضات و درگیری ها افزایش می یابد (و صلح در جاهایی که مرز کشیده می شود بیشتر شکننده می شود).

وی گفت: گالتونگ پژوهشگر صلح «معتقد است برای درک صلح باید نیازهای ابتدایی انسان برای بقا، رفاه و هویت را در نظر گرفت». از این رو سهم نامتوازن زنان از اقتصاد، نابرابري های قانونی رسمی و سایر محدودیت‌ها و تبعیض های فرهنگی منجر به شکل گیری و رشد جنبش هاي اجتماعي زنان شد و این باور را تقویت نمود که زنان می توانند به شکل دادن سیاست ها، شیوه ها، گفتگوها و در نهایت به عدالت و صلح اجتماعی کمک کنند. نتایج تحقیقات تجربی متنوع در مورد جنبش های اجتماعی نیز نشان داد که برخواستن زنان و حضور و مشارکت آنان در رخدادهای تاریخی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ، بی شک از عوامل اصلی توسعه، تغییر و تحول جهان بوده است.

او خاطر نشان کرد: عزم و جسارت زنان و دستاوردها و اثرات فرهنگی جنبش هاي اجتماعي زنان در غرب، الهام بخش زنان در کشورهای اسلامی بود و کمک نمود تا در این کشورها نیز شاهد پیشرفت جنبش های اجتماعی باشیم، ولی بدیهی است دستیابی و پیشرفت حقوق زنان مستلزم کار در نسل های مختلف است.

امیدوار گفت: جنبش اجتماعی؛ نوعی اقدام گروهی است که به طور کلی بر تاثیر گذاری بر گروهها یا جامعه متمرکز است و گیدنز؛ چهار حوزه را شناسایی کرده است که در آن جنبش هاي اجتماعي در جوامع مدرن فعالیت می کنند.

1- جنبش‌ های دموکراتیک 2 -جنبش هاي کارگری 3 -تلاش های زیست محیطی 4 -جنبش هاي صلح

در ادامه اولین سخنران این جلسه، آزاده گریوانی با اشاره به اینکه امروزه بخش های جديدى از جامعه لبنان در زمينه حقوق زنان بسيج شده اند وجنبش های زنان در شرايط محدود و در جامعه ای مردسالار و طائفه ای ظاهر می شوند گفت: سيستم طائفه ای، جامعه لبنان را به عنوان مجموعه ای از گروه‌های خاص و مذاهب دينی وهمچنين خانواده های گسترده می بيند كه هويت «اوليه» فرد را محدود و روند «تمايز فردی» را تضعيف و «تحول هويت»های ديگر را پيچيده می كند. از طرف ديگر، قوانين حقوق مدنی (احوال شخصی) همچون ارث، طلاق وحضانت بر تبعيض عليه زنان مبتنی است. كشور لبنان كنوانسيون حذف هر گونه تبعیض علیه زنان كه در سال1997 در پكن برگزار شد، را على رغم محدوديت ها و قيد و شرط هايی كه بر مواد 9 -16-26 وجود داشت در نهايت به تصويب رساند. پيشرفتهايی كه در سطح آموزش عالى لبنان ایجاد شد و همچنين لغو ماده 562 قانون مجازات در مورد جنايات ناموسی كه در سال2011 لغو شد و همچنين تصويب قانونی محافظت از زنان در خشونت های خانگی كه در بهار سال 2014 توسط پارلمان لبنان به تصويب رسيد، از نتايج كنوانسيون پكن 1997 بوده است . با اين حال بر اساس گزارش مجمع جهانی اقتصاد سال 2013 ژنو، لبنان در بين 136 كشور مقام 123 ام را در مقايسه با شكاف جنسيتی دارد.

او ادامه داد: بر اساس پژوهش «صندوق جمعیت سازمان ملل متحد» (UNFP) خشونت خانگی و تجاوز زناشویی از جمله مهم ترين مشكلات بارز در سطح ملی لبنان است. علاوه بر آن طبق قوانين لبنان انتقال تابعيت از مادر به فرزند ممنوع است كه يكی از مسائل درهم تنیده با هويت، مليت و طائفه گرايی و قانون مدنی را مطرح می كند. در واقع بحث حاضر در چارچوب فوق، ماهيت جنبش های زنان لبنان و ساختار فعالان فمينيستی و مسيری كه اين جنبش ها دنبال می كنند را مورد بررسی قرار می دهد. لذا مبتنی بر تعريف گسترده ای از فمينيسم است به طوری كه جنبش هايی را كه لزوماً مدعى فلسفه فمينيستی نيستند را نيز در بر می گيرد. وابستگی فلسفی، مسأله اى محوری است كه جنبش های فمينيستى در جهان به طور عام و در لبنان به طور خاص با آن مواجهند. آنها هميشه به تقليد از غرب متهم اند على رغم اينكه جنبش های فمنيستى در متن مبارزه براى استقلال رشد و توسعه پيدا كرده اند، از اين رو اين بحث بر آن است كه از مناقشه در مورد تمايز جوهرى بين فمينيسم غربی و شرقی خارج شود تا فرصت خوانش تاريخى پيدايش هر كدام از اين دو برای خواننده فراهم شود. اين جستار، مطالعه خود را بر جنبش های سازمان يافته فمينيستى در يك بازه زمانی محدود مى كند كه با ظهور دولت لبنان آغاز می شود، اما اين فرض را مطرح مى كند كه جنبش های فمنيستى در لبنان در قالب چهار موج مختلف شكل گرفته است.

  • موج اول: در سال استقلال لبنان 1943 پديد آمد.
  • موج دوم: پس از شكست «يوم النكبة» شكست اعراب از اسرائيل سال 1967 و ظهور «چپ جديد» آغاز شد.
  • موج سوم: درچارچوب لبنان پس از جنگ داخلی زاده شد و ظهور سازمان های غير دولتی و مردم نهاد را در پی داشت.
  • موج چهارم: با آغاز هزاره دوم در بستر جنبش های ضد جنگ و جهانی سازی شروع شد.

او سپس نتایج را به دو بخش تفکیک کرد و گفت: بخش اول) تسلسل زمانی خيزش موج های فمينيستى در لبنان و بخش دوم) فاصله فعاليت فمينيستی و نظام مرد سالار و طائفه ای را مورد بررسى قرار می دهد. بحث آغاز ورود اجتماعی زنان لبنانی به قرن 19 در عصر نهضت بر می گردد كه روشنفكران عرب بر لزوم آموزش زنان تاكيد كردند كه به دنبال آن انجمن های خيريه زنان و مجلات زنانه تاسيس شد. اما موج اول فمينيستى در استقلال لبنان 1943 آغاز شد كه در درون «جمهوري» شكل گرفت آن هم از طريق زنان بورژوازی لبنانی كه سطح بالايی از تحصيلات داشتند و شعار اصلى آنها مبارزه با استعمار بود و خواستار حق رأی و مشاركت سياسی از منظر ناسيوناليستى بودند. رهبران جنبش زنان لبنان به طور كلى از منافع طبقات كارگر دور و در دو سازمان اصلى (مسلمانان-مسيحيان) متمركز بودند كه خود نشانگر تقسيم طائفه اى در اين كشور است، با اين حال پس از پاره ای اقدامات عليه قانون انتخابات سال 1951 كه مانع مشارکت زنان در حيات سياسی می شد اين دو سازمان تصميم گرفتند كه تحت لواى واحدی در قالب «شوراى زنان لبنانی» در يكديگر ادغام شوند، با اين وجود رويكرد شوراى جديد در آن زمان به معناى بى ثبات كردن وضعيت دينى موجود نبود وكنش سياسى زنان آن نسل از بركت رهبران سياسى طائفه اى بود و تحت نظارت آنها قرار داشت. به طور خاص يك جنبش از آن «فمينيسم مردان» بود كه تحت سلطه رهبران طوائف قرار داشت و نسبتاً جدا از مردم عمل می كرد. دوره پس از فروپاشى ناسيوناليسم و پروژه هاى توسعه اى آن در كشورهاى عربى نشان دهنده تغيير جنبش زنانه ناسيوناليستى -وطنى به «فمينيسم چپ» بود.

زنان صلح جنبش مرداد98 2

دبیر خبر شبکه العالم افزود: موج دوم كه بويژه در احزاب سياسی پديدار شد، سازمان هاى زنانه در آن چيزى جز شاخه اى از يك سازمان حزبى نبودند و دغدغه هاى زنان در آن ثانويه بود و در ورای مساله آزادى ملى قرار داشتند. زنان آن نسل توسط همكاران مرد خود تحت نظارت حزبی بودند. اما بعد از شكست 1967، ايديولوژی هاى مسلط آن دوره همچون (ناسيوناليسم عربی ناصری، بعث، طرفداران آرمان فلسطين و..) در معرض چالش و پرسش قرار گرفتند. فمينسيت هاى آن دوره از ادبيات جنبش هاى فمينيستى در اروپا و امريكا استفاده كردند كه تقويت نخبه هاى فكرى و آكادميك و جدايی آنها از توجه ويژه به دغدغه های اصلی زن لبنانى بویژه در بيشترين مناطق محروم (مثل؛ بقاع، عكار و جنوب لبنان) را در پى داشت. اما فقدان گفتمان سياسی با آغاز جنگ داخلى در تبديل كنش زنان به تلاش هاى انسان دوستانه بدون جنگ واقعى عليه جنگ سالاران متبلور شد. موج سوم در اوائل دهه 90 دقيقاً قبل از شروع مقدمات كنوانسيون پكن 1997 (حذف تمام اشكال تبعيض عليه زنان) آشكار شد كه وجه مشخصه آن موج گرايش سازمان هاى زنانه به سبك سازمان هاى مردم نهاد بود و اين چنين اولويت ها از طرف كمك کنندگان بين المللى مشخص گرديد و رقابت به تقسيمات جديد منجر شد و نخبه گرايى كه مدت هاست بر فمينيسم لبنانی حاكم است در نسل سوم باقى ماند. موج چهارم با محوريت جنبش ضد امپريالیسم آغاز شد كه در نهايت منجر به تأسيس انجمن (حلم-رؤيا) و جنبش هم جنس گراها (لزبين ) گرديد.

گریوانی گفت: براساس ديدگاه آنان زن به عنوان يك تركيب اجتماعى برآمده از ستمى است كه از طرف سيستم مردسالار و مذهبى شكل گرفته است. اين موج با تمركز بر هويت هم جنس گرايان زنان طبقات متوسط و بالاى جامعه كه از فرصت آموزش ويژه در بيروت برخوردار بودند همچون دانشگاه‌هاى مطرح (دانشگاه امريكايی بيروت، دانشگاه سن ژوزف و دانشگاه امريكايى لبنان) آغازشد كه تأسيس آن انجمن (نسوية-زنانگی) را به دنبال داشت. اما فمينيست های اين نسل نيز همچون پيشينيان خود نتوانستند از محافل نخبه خارج شوند و در میان گروهی محدود باقی ماندند.

او بحث خود را با یک سؤال ادامه داد و پرسید: اما آيا مى توان از شكست اتوپياى فمينيستى در لبنان سخن گفت؟ استنباط اين امر صرفاً از خوانش تاريخى سازمان هاى زنانه امرى ساده انگارانه است. بدون شك استراتژى هاى فشار بر نهادهاى قانونى و ادارى و قضايى در محدوديت ها و قيد و بندهاى لبنان بر (كنوانسيون حذف تمام اشكال تبعيض عليه زنان CEDAW) محصور است. اما اينها محدوديت هايى است كه جوهر وجودى زنانه مانند؛ حق زنان در كل بدن خود را نشانه گرفته است. در هر صورت آن استراتژیها بر بسيج بی سابقه اى در سال 2014 در مورد قانون خشونت خانگى تأثير عملى گذاشت و رهبران انجمن هايى مثل (كفى - بس است) سخنان زنان قربانى خشونت خانگى را براى اولين بار در عرصه عمومى لبنان همراه با يك كمپبين رسانه اى كه با آگاه سازى عمومى از قربانيان خشونت خانگى همراه بود، منتشر كردند. اين تحول در جنبش فمينيستى لبنان نتيجه هرچند جزئى از ظهور جنبش هاى اجتماعى زنان در جهان عرب است.

در ادامه این نشست، دومین سخنران، شیدا مهنام ضمن اشاره به اینکه در تمام کشورها، آنجا که مدرنیته به سنت وصل شد و زن در کنار مسئولیت های زندگی روزمره، تلاش کرد فرصت های نوین را هم تجربه کند، تقابل به وجود آمد، اظهار داشت: این تقابل در کشورهای در حال توسعه بیشتر است چرا که شکاف میان مدرنیته و سنت بیشتر و آسیب رسان تر است.
وی افزود: در حال حاضر وضعیت جنبش های زنان در کشورهای رو به توسعه با توجه به نقش زن در عرصه های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بر روی ریل تحول و توسعه افتاده است.

رئیس بنیاد ایران شناسی ریاست جمهوری درباره ظهور این جنبش ها و بسترسازی حضور بیشتر زنان در کشور ایران یادآور شد: کانون های تصمیم گیری راه پیشرفت و توسعه زنان را بسته است وگرنه در قانون اساسی و حقوق شهروندی نقصی وجود ندارد.در حالی که سازمان های بین المللی همواره به مساله پیشبرد حقوق و کرامت بشر، ریشه کنی فقر و حفاظت از زمین، ترویج توانمند سازی زنان و دختران با رویکرد فرصت سازی برابر، عدالت جنسیتی از حقوق پایه بشری و نیرویی دگرگون کننده برای تحقق توسعه ای عادلانه تر، فراگیرتر و پایدار توجه دارند.

مهنام افزود: مشارکت های جهانی برای آموزش زنان و دختران و فعالیت از نوع مشارکت محور هم از دیگر توجهات سازمان های بین المللی است چرا که می دانند هر زمان که آموزش توانمندسازی و فرصت سازی زنان تقویت شود جنبش ها موفق تر خواهند بود.

دوچرخه سواری و مورتورسواری زنان منافاتی با قانون و شریعت ندارد

هیچ دینی، مدافع تبعیض و ظلم نیست

سومین سخنران صدیقه وسمقی در ادامه با تاکید بر اینکه گره زدن موضوع زنان به صلح بسیار کار خوبی است چرا که زنان نه تنها خود پروژه صلح هستند بلکه صلح آفرینی را بر عهده دارند و کلید تغییر در جامعه در دست زنان است و با تغییر موقعیت و وضعیت زنان همه چیز تغییر می‌کند.

وی عوامل و موانع عمده در برابر جنبش زنان و حرکت آنان در جامعه ایران و دیگر جوامع اسلامی را به سه دسته بافت سنتی، رشد افراط گرایی و مردسالاری تقسیم کرد و گفت: به عنوان مثال، بحث ورود زنان به ورزشگاه منافاتی با قانون و شریعت ندارد و منع آن جایی نوشته نشده است اما شاهدیم به عنوان یک قانون نانوشته در پس ذهن بسیاری از مردان و با تلقینات آنان در پس ذهن زنان هم جا گرفته است.

وسمقی افزود: دوچرخه سواری و موتورسواری هم به همین منوال است که مردان می‌توانند اما زنان نه؛ و این از جنس مسائل پیش پا افتاده ای است که به زن به عنوان یک ابزار جنسی نگاه می کند.

وی درباره این موضوع که عنوان می شود در جوامع اسلامی با ریشه های دینی و سنتی مرد همه کاره است، تصریح کرد: ریشه این حرفها به دین برنمی گردد و مردان با این توجیهات زنان را از فضای تصمیم گیری در جامعه حذف کرده اند. در حالی که حق زن است که برای سرنوشت اجتماعی خود در تمام تصمیم گیری ها و در قدرت ها به صورت برابر سهم داشته باشد

وسمقی راهکار رسیدن زنان به حق مسلم خود را اینگونه عنوان کرد: راهکار بلندمدت یعنی زنان مربی و مادر هستند و باید فرزند خود را به گونه ای تربیت کنند که بدانند زن و مرد برابر هستند و آزادی و تبعیض معنایی ندارد و راهکار کوتاه مدت هم این است که باید تلاش کنیم قوانین را اصلاح کنیم و تغییر به وجود آوریم چرا که نیاز به مادرانی صلح طلب و برابری خواه داریم تا بتوانند در باورهای دینی تغییر ایجاد کنند. وی در پایان تأکید کرد: حضور زنان در همه ابعاد اجتماعی به پروسه صلح در جامعه بشری کمک می‌کند.

زنان می‌توانند زمینه‌ساز تغییرات شوند

آخرین سخنران این نشست الهه کولایی با اشاره به این که این خود زنان هستند که می توانند زمینه ساز تغییرات شوند، گفت: شاهد هستیم حتی در کشوری همچون عربستان، زنان در دفاع از حقوق انسانی خود به پا خاسته و یک اراده سیاسی هم آن را متبلور می‌کند. شرایطی که پس از 4 دهه از انقلاب اسلامی می‌گذرد و شاهد آن هستیم که زنان نسبت به حقوق آگاه تر شده اند و به دلیل این که قربانیان اصلی جنگ، زنان بوده‌اند ‌و جنگ همواره بر ساختار خانواده تاثیر زیادی داشته است، از دهه۹۰ به این سو نیز موضوع صلح و زنان مورد توجه قرار گرفت.

وی در ادامه افزود: در دهه‌های اخیر تجاوز سیستماتیک به زنان به عنوان ابزار جنگی اتفاق افتاده است همانند آن چه در مورد دختران ایزدی و داعش روی داد. به همین دلیل می‌توان گفت منطقه خاورمیانه پر مسأله‌ترین منطقه در حفظ حقوق زنان است و دهه‌ها است که کشور‌های غرب آسیابا این معضل روبرو هستند که چرا در این منطقه، نقض حقوق انسانی زنان شدت دارد.

کولایی ادامه داد: در این منطقه تغییر در موقعیت زنان در حوزه خصوصی و عمومی همواره با مخالفت روبه رو بوده است. چیزهای جزیی همانند حضور زنان در ورزشگاه‌ها و رویارویی با جامعه بین المللی که نشان می‌دهد موانع فکری سنتی، اقتصادی و اجتماعی باعث عقب افتادن زمینه فراهم شدن این برنامه‌ها می‌شود.کولایی در بخشی دیگر از سخنان خود، با اشاره به این که این خود زنان هستند که می‌توانند زمینه ساز تغییرات شوند گفت: شاهد هستیم حتی در کشوری همچون عربستان زنان در دفاع از حقوق انسانی خود بپاخاسته و یک اراده سیاسی هم آن را متبلور می‌کند. شرایطی که پس از ۴ دهه از انقلاب اسلامی شاهد آن هستیم و زنان نسبت به حقوق آگاه‌تر شده‌اند. وی در ادامه با بیان اینکه اصلاحات صورت گرفته به این معنا نیست که جامعه سنتی خود را واگذار می‌کند اما باید در چارچوب عرف و مذهب تغییرات رنگ عینی به خود بگیرد.کولایی در پایان خاطر نشان نمود نیاز زنان به آرامش و امنیت و تغییر باید در نگاه بلند مدت توجه شود و نیازمند این هستیم با توجه با تجربیات گذشته به تامین امنیت زنان بپردازیم.

 


*تهیه گزارش