شیدا فراشاهی*

دکتر ضامنیبعد از ظهر روز سه شنبه پنجم بهمن 1395 نشست «تجارب زیستۀ مخاطبان سینما در تهران» توسط گروه علمی –تخصصی جامعه شناسی فیلم و سینما در محل انجمن جامعه شناسی ایران برگزار شد. در این نشست داوود ضامنی از مدیران حوزه هنری و دانش آموخته سیاستگذاری فرهنگی، نتایج پژوهشی خود را ارائه کرد.

خلاصه ای از بحث‌های این نشست را در ادامه میخوانید.

سخنران این نشست بحث خود را با پرسیدن چند سوال آغاز کرد: «چرا مردم به سینما می‌روند؟ چه چیز را در کنش سینمارفتن تجربه می‌کنند؟ چه احساساتی را مخاطب در سینما تجربه می‌کند، اما در هنگام تماشای فیلم در منزل این تجربه را ندارد؟ چرا برخی از مردم تماشای فیلم موردعلاقه‌شان را در سینما به دیدن آن در تلویزیون ترجیح می‌دهند؟ چرا با محدودیت‌های موجود در سینمای ایران، عده‌ای وقت و هزینۀ خود را در فاصلۀ زمانی هفته یا ماه صرف سینما رفتن می‌کنند؟ و ...»

وی افزود: که هدف از این مطالعه کشف تجربه‌های واقعی کسانی بوده است که اهل سینما رفتن هستند و این که ایشان چه نیازهای برآورده نشده‌ای داشته‌اند، که سبب سینما رفتن آنها شده است. از بررسی نتایج مصاحبه با 18 نفر از شرکت‌کنندگان در تحقیق، 229 کد استخراج شد. پس از دسته‌بندی کدهای هم‌مفهوم، 17 مضمون اصلی در تجربۀ آنها از سینما رفتن به‌دست آمد که عبارت‌اند از: تفریح و سرگرمی، لذت جمعی (تجارب خوش گذشته)، تعامل اجتماعی، کشف دنیاهای جدید، افسونگری، لذت زیبایی‌شناختی، عادت‌، تنهایی و فردیت، یادگیری اجتماعی، پالایش روحی، آشنایی با واقعیت‌های جامعه، هم‌ذات پنداری، تأمل و تفکر، ارضای رویاها و تمایلات فردی، تحریک عواطف و احساسات، فاصله قدرت.

این پژوهشگر سینما با استفاده از روش مصاحبه به طرح پرسش‌ دوم تحقیق «تجربه‌های مخاطبان در چه بافتی شکل می‌گیرند و چه عواملی در شکل‌گیری آنها نقش داشته‌اند؟» پرداخت. سپس با کدگذاری پاسخ‌های مشارکت‌کنندگان به پنج عامل در تشکیل تجربه‌های زیستۀ مخاطبان رسید، که عبارت‌اند از: وجود فیلم خوب، وجود سینمای خوب و مطلوب، تبلیغات و اکران مناسب، سبک زندگی شهری، و برنامه‌ریزی مبتنی بر هدف.

ضامنی با طرح پرسش‌های خود و بنابر پاسخ‌های مشارکت کنندگان در مصاحبه، نتایج یافته‌های این پژوهش کیفی را به شرح ذیل بیان کرد:

1- پدیدارشناسی مخاطبان سینمای ایران نشان می‌دهد که کارکرد اصلی سینمای ایران، نمایش فیلم، تغییر کرده است. سینما تبدیل به فضای گفتمانی جدید شده است. همچنین سیاست‌گذاران فرهنگی از کنش‌های گوناگونِ شکل گرفته در زیر پوست سینما، غافل مانده‌اند.

2- سینما رفتن بیشتر مبتنی بر میل مخاطب است تا نیاز مخاطب (اشاره به نظر تیموتی).

3- مدرنیته به تعبیر لوفور تنها گویای عوامل عقلانی، لوگوس، نیست. مدرنیته فرایندی است که عوامل غیرعقلانی، اروس، نیز در آن پذیرفته می‌شود. اروس خود را در لوگوس منتشر می‌کند و یا با خشونت از سوی قدرت‌های ایدئولوژیک و یا تابوهای سنتی روبه‌رو می‌شود. ساختارهای فرهنگی و نهادین می‌توانند این امکان را فراهم سازند تا اروس بتواند، بی‌تهدید لوگوس در مکان‌هایی ارضا شود. از جملۀ نمونه‌های تدارک این مکان‌ها می‌توان به نهادینه‌سازی فضاهایی مانند سینما که بی‌ضرر و کنترل شده برای برآوردن نیازهای احساسی و هیجانی شهروندان است، اشاره کرد.

4- در سی سال گذشته مدیریت بهینۀ احساسات شهروندان در دستور کار سیاست‌گذاران فرهنگی نبوده است. سینما از دید خوش‌بینانه، مکانی فرض شده که مخاطب برای تماشای فیلمی به سینما می‌رود و ساعتی به تفریح و سرگرمی می‌پردازد. این پژوهش نشان داد که مخاطب سینما تنها برای تماشای فیلم به سینما نمی‌رود، و نیازهای عاطفی ارضا نشده‌ای دارد که سینما توانایی برآوردن آنها را دارد.

*تهیه کننده گزارش