یازدهم اسفند ماه سال 86، مراسمی با عنوان "شب پییر بوردیو"، به همت گروه انسانشناسی هنر فرهنگستان هنر و با همکاری گروه انسانشناسی فرهنگی انجمن جامعه شناسی ایران،مجله بخارا و انجمن دوستی ایران و فرانسه در مرکز هنرپژوهی نقش جهان برگزار شد و طی آن، علاوه بر مسئولان برنامه، تعدادی از جامعهشناسان و انسانشناسان به بررسی زوایای مختلف زندگی و دیدگاههای بوردیو پرداختند.
این نشست با سخنرانی دکتر حسن بلخاری رئیس پژوهشکده هنرآغاز شد. او که بیشتر به نظریات بوردیو در زمینه جامعهشناسی هنر پرداخت، در سخنان خود توضیح داد: بوردیو که در جامعهشناسی خود، مدرنیته را عامل افتراق و ظهور نوعی جامعه شبکهای میداند، معتقد است که این جامعه شبکهای متشکل از میدانهایی است که ضمن همپوشانی، بر یکدیگرتاثیر و تاثر متقابل میگذارند و در هر میدان، کنشگران میکوشند سرمایههای موجود در آن میداناعم از سرمایه اقتصادی، اجتماعی و نمادین را به دست آورده و به هدایت بخش ضعیف میدان بپردازند. میدان یا حوزه هنری نیز یکی از این میدانهاست که میتوان آن را به قطبهای قطب مستقل و قطب وابسته تقسیم کرد. در واقع، درحالی که قطب مستقل از "تز هنر برای هنر" و ارزش علمی و فرهنگی اثر هنری دفاع میکند، قطب وابسته بیشتر به بازار و قدرت اقتصادی وتجاری تکیه داشته و آثارش را به تبع سفارش مخاطب تولید میکند که همین امر ازارزش هنری آن میکاهد. بلخاری در ادامه، به کاربست مدل بوردیو برای بررسی وضعیت میدان هنری در جامعه ایران پرداخت و گفت: در کشور ما قطب مستقل نه بنابر بعد تجارت و اقتصاد، بلکه بر اساس بعد سیاست مطرح میشود و به همین دلیل به نظر من، ارزش قطب مستقل هنری ما به دلایل رو عارضی شدن این قطب، یعنی شکلگیریاش براساس تقابل با سیاست، ورود کاهش اعتبار علمی و فرهنگی این قطب و سیاسی شدن اهداف آن، رو به کاهش است.
در ادامه این جلسه، سهراب فتوحی رئیس انجمن دوستی ایران و فرانسه، خلاصهای از زندگینامه بوردیو را برای مخاطبان خواند و پس از او علی دهباشی، مدیر مجله بخارا، سخنان خود را با عنوان "بوردیو یک دور تمام" آغاز کرد و طی آن گفت: پییر بوردیو که یکی از مهمترین جامعهشناسان و انسانشناسان معاصر است، در اول آگوست 1930 در شهری کوچک در فرانسه به دنیا آمد. در سال 1962 ازدواج کرد که حاصل این ازدواج سه پسر بود .درباره فعالیتهای او، میتوان گفت که بوردیو تنها متفکر فرانسوی است که بعد از دورکیم, موس و لوی استراوس توانسته در حوزه زبان انگلیسی، به منبعی اساسی و مرجعیاصلی بدل شود.شیوههایی که بوردیوی جامعهشناس در آثارش به کار برد، حوزههای گستردهای از علوم را از فلسفه و نظریه ادبی گرفته تا جامعهشناسی وانسانشناسی دربر میگیرد. او به واسطة کتاب مشهورش با عنوان "تمایز" که درآن کوشیده احکام زیباشناختی را با موقعیتهای موجود در فضای اجتماعی مرتبط سازد، شهرت زیادی یافت. با این وجود، قابل تأملترین جنبه نظریة بوردیو توسعة روششناسی است .
وی افزود: بوردیو فلسفه را در پاریس آموخت و پس از اخذ دکترای خود، یک سال تدریس کرد. طی جنگ استقلال الجزایر در 1962-1958 و در حالی که در ارتش فرانسه خدمت میکرد، به پژوهش در زمینه قومنگاری دست زد که همین امر زیر بنای شهرت جامعهشناختیاش شد. او پس از بازگشت به فرانسه و با شرکت درسمینارهای لوی استراوس و همکاری با ریمون آرون، از هر دو تأثیر گرفت. درسال رکز جامعهشناسی اروپایی را بنیاد نهاد و خود نیز تا پایان عمر،تصدی آن را به عهده داشت تا اینکه پس از بازنشستگی ریمون آرون، کرسیاستادی او در کولژدوفرانس به بوردیو واگذار شد .
دهباشی در عین حال تاکید کرد که بوردیو بسیار از جامعهشناسی سنتی تأثیر گرفته، آن را با نظریه خودآمیخته و همواره در پی ارتباط مفاهیم نظریه شناختی خود با تحقیق تجربی بوده است. اودر عین حال، به فعالیتهای سیاسی توجه فراوان داشته و با اشکال مدرن جهانی شدن، مانند تجارت جهانی، به شدت مخالفت میورزیده است. او جامعهشناسی را همانند سلاحی میدیده که میتوان آن را علیهظلم و بیعدالتی اجتماعی به کار برد.
به گفته دهباشی، این جامعهشناس فرانسوی معمولاً میکوشید تا مفاهیم نظری خود را با تحقیق تجربی که در بطن زندگی روزمره نهفته بود، بیامیزد و به همین دلیل، ماحصل کارش را میتوان جامعهشناسی فرهنگی یا نظریه کنش نامید. در عین حال، آنچه به دیدگاههای بوردیو نقشی مؤثر و تا حدودی منحصر به فرد میدهد، جنبه عملی جامعهشناسی او است؛ چرا که بوردیو به هیچ وجه صرفاً نظریهپرداز نبوده بلکه بالعکس درصدد تجربه نظرات و مفاهیم خود در بستر موقعیتهای اجتماعی بود. در نظر بوردیو، از آنجا که هر فردی در فضای اجتماعی دارای جایگاهی چند بعدی است، نمیتوان او را با عضویت درطبقه اجتماعی تعریف کرد، بلکه تعریف او تنها با شناخت سهمی که در هر یک از این ابعاد دارد، امکانپذیر است.
وی همچنین افزود: بوردیو بعد از انتشار کتاب "تمایز"، از سوی مرکز ملی تحقیقات علمی فرانسه مورد تشویق قرار گرفت و نشان عالی این مؤسسه را دریافت کرد. او در سالهای 1989 تا 1990 ریاست کمیسیون بررسی محتواهای آموزشی فرانسه را که دولت فرانسوا میتران تشکیل داده بود، به عهده گرفت و در این سالها بارها جوایز گوناگون دانشگاهی از دکترای افتخاری دانشگاه گوته تا جایزه گافمن را دریافت کرد و سرانجام در 23 ژانویه 2003 پس از یک دوره بیماری در پاریس خاموش شد .
سردبیر نشریه بخارا در پایان تصریح کرد که بوردیو همچنان در عرصه جامعهشناسی، متفکری مؤثر است و جامعهشناسان امروزدرصدد انطباق اصول روششناختی و نظریهشناختی او با موضوعات گوناگون دردنیای کنونیاند.
جامعهشناسی ورزش رزمی
کریستیان برومبرژه، عضوهیات علمی دانشگاه اکس آن پرووانس و رئیس مرکز ایرانشناسی فرانسه سخنران دیگر این نشست بود که به دلیل عدم حضورش در جلسه، خلاصه مقاله او توسط دکتر ناصر فکوهی، رئیس گروه انسانشناسی فرهنگستان هنر و عضو گروه انسانشناسی فرهنگی انجمن جامعهشناسی ایران، خوانده شد. بنا بر اعتقاد برومبژه که در مقاله خود به "بوردیوی مردمشناس" پرداخته بود؛ پییر بوردیو در سنت جامعهشناسی فرانسویای میاندیشد که متاثر ازنیای فکریاش، امیل دورکیم است و با فهم رایج انگلیسی زبانان از این شاخه علمی تفاوت دارد. دورکیم خودش را عالم علوم اجتماعی و یک مردمشناس میخواند و از این رو ابایی ندارد که در کتابی چون "خودکشی" روشهای کاملا پوزیتیویستی را به کار گیرد، درحالی که در کتاب دیگرش یعنی"صور بنیانی حیاتدینی" چه در روش و چه در محتوا، از مردمشناسی استفاده میکند. بنابراین بوردیو را نیزمیتوان به این معنا، جامعهشناسی دورکیمی خواند. او کار خود درجامعهشناسی را با کتابی در مورد الجزایر در سال 1958 آغاز کرد که هنوزهم به عنوان یک مرجع اساسی در جامعهشناسی این کشور تلقی میشود و در پایان عمر، مقالهای به نام "سلطه مذکر" نوشت و در آن، به جامعهشناسیروستای زادگاهش، بیآرن، پرداخت. در واقع، او دراین دو اثر، به یکسان از روشهای مردمشناسی بهره گرفت.
برومبرژه در مقالهاش نشان داد که چطور ما بایداز بوردیوی مردمشناس به خصوص در زمینه شناخت و تحلیل جامعه حرف بزنیم؛ چنانکه او در "سلطه مذکر" از مدل قبایلی موجود در جامعهای خاص در شمال الجزایر بهره گرفته و میکوشد نشان دهد که در این جامعه، چگونه ساختارهای تقابلی مرد- زن، سلطه مذکر را بازتولید میکنند. در واقع، بهرهگیری بوردیو از مدل الجزایری، نخست برای فرانسویان که مدعی جامعهای پیشرفته بودند، شوک آور بود اما بوردیو نشان داد که این ساختارها بسیار ریشهای هستند و سلطه پیش ازآن که هنجاری و دستوری باشد، در الگوهای روزمره و ناخودآگاه بازتولید میشود.
چهارراه نظریهها
در ادامه این نشست، دکتر سارا شریعتی، عضو هیات علمی دانشگاه تهران از منظرتخصص خودش یعنی جامعهشناسی دین، پییر بوردیو را مورد بررسی قرار داد. او سخن را با اشاره به اکراه این جامعهشناس فرانسوی از مراسم بزرگداشت آغاز کرد و گفت: بوردیو بزرگداشت کسی را خاکسپاری او میدانست و من هم امیدوارم اینجا به معرفی انتقادی اندیشههای او بپردازیم. بوردیو معتقد بود که برای کار علمی باید خشمگین بود وبرای کنترل خشم باید کار علمی کرد و این اشاره، به تاکید او بر مساله محوربودن و انگیزهمند بودن جامعهشناس دلالت داشت.
وی در ادامه خاطرنشان کرد: سخن گفتن از جامعهشناسی دین پییر بوردیو، ساده نیست. دین یکی از حوزههایی است که وی در مقایسه با هنر، ادبیات، فرهنگ و آموزش و پرورش، بسیار کم بدان پرداخته و هیچکدام از آثار اصلیاش را به آن اختصاص نداده است؛ به طوری که با نگاهی به کتابشناسی بوردیو که بیش از صد اثر را در بر میگیرد، می توان مشاهده کرد که دین درعنوان کمتر از ده مقاله به کار رفته است. "تکوین و ساختار میدان دینی"، "تفسیری ازنظریه دین ماکس وبر"، "میدان دینی در میدان برزیدن سمبولیک" که بخشی از آن تحت عنوان "استحاله امر دینی" بازنویسی شد، بحثی در خصوص "اقتصاد کلیسا"، "خانواده مقدس" و "جامعهشناسان باورها و باورهای جامعه شناسان"، مهمتریناین مقالات هستند که از خلال آنها میتوان خطوط کلی رویکرد جامعهشناسانهی بوردیو را به دین رسم کرد، جامعهشناسیای که مشخصاً وامدار سه نظریه کلان و سه چهره در حوزه دین است؛ مارکس، دورکیم و وبر.
شریعتی سپس در بیان سنتز بوردیو از سه نیای جامعهشناسی، گفت: بوردیو از دورکیم دو بحث را میگیرد، نخست اینکه هر دینی سعی میکند در کنار باورها نظریهپردازی کند و دوم اینکه نزد او دین عامل انسجام بخشاجتماعی است. اما از دید بوردیو دو نقطه کور اندیشه دورکیم، در نظر نگرفتن وجه سیاسی دین و توجه نکردن به طبقات تولید، مصرف و توزیع دینی است. همین جاست که توجه بوردیو به مارکس معطوف میشود و اصطلاحات اقتصاد سیاسی او را برای تبیین جامعهشناسی دین خود به کار میگیرد اما مارکسنیز نقطه کوری دارد و آن استقلال زدایی تمام از حوزه دین است. اینجاست که بوردیو به سراغ وبر میرود و جامعهشناسی دین را به عنوان فصلی ازجامعهشناسی قدرت معرفی میکند. تاثیر بوردیو از وبر تا آنجاست که معتقد است تئوری میدان خود را از او اخذ کرده و به توضیح روابط قدرت و سلطه در میدان دینی میپردازد.
وی افزود: بوردیو در تحلیل جوامعی که تفکیک گذاری نهادها در آنها هنوز انجام نشده، روشهای جامعهشناسی و مردمشناسی را در هم آمیخته و دین را به مثابهی یک امر اجتماعی وابسته به دیگر امور اجتماعی و مشخصاً تقسیم کار مطالعه میکند. در این زمینه، از نظر بوردیو، خودمختاری میدان دینی به معنای استقلال مطلق آن دررابطه با قدرتهای سیاسی نیست؛ بلکه در جامعهشناسی بوردیو که در این زمینه متاثر از جامعهشناسی مارکس و مفهوم ایدئولوژی است؛ اعمال و بازنمادهای دینی در شکل دادن به یک جهانبینی مشخصاً محافظهکارانه در حفظ و مشروعیت بخشیدن به نظم موجود، نقش تعیین کننده دارند.
شریعتی در عین حال تاکید کرد که با روشن شدن این مراجع و تبارها، باز هم به سختی میتوان از جامعهشناسیِ دینِ بوردیو نام برد. در واقع، برخی نپرداختن بوردیو به دین را به این شکل تحلیل کردهاند که از نظر او، دین در جوامع مدرن، یک نهاد رو به زوال بودهو دیگر دارای موقعیت اجتماعیای مطابق با دوره وبر یا دورکیم نیست و در نتیجه وی به نقش اجتماعی ادیان نهادینه کم بهاداده و تحلیلهای خود را صرفاً متوجه کلیسای کاتولیک و کاتولیسیسم فرانسه کرده است.
به اعتقاد استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران، عامل دیگری که شاید توضیح دهنده احتیاط بوردیو در برخورد با دین باشد، پرسشی است که اوبه مناسبت جلسه سالانه انجمن فرانسوی جامعه شناسی دین در دسامبر 1982، در خصوص شرایط امکان مطالعه جامعهشناسانهی دین مطرح کرده و بعدها، آن را در مقالهای تحت عنوان"جامعهشناسان باورها و باورهای جامعهشناسان"، منتشر کرده است. پرسش او این است که آیا در شرایطی که جامعهشناس خود به درجات و با مواضعی متفاوتی، در میداندینی مشارکت دارد؛ واقعاً جامعهشناسی دین میتواند یک جامعهشناسی علمی باشد.از نظر بوردیو، دشواری جامعهشناسی دین در این پرسش نهفته است؛ نه به این دلیل که میدان دینی نسبت به دیگر میدانها پیچیدگیها و سختیهای بیشتری دارد؛ بلکه به این دلیل که اگر جامعهشناس به میدان دینی تعلق داشته باشد، چنان در باورهای موجود این میدان سهیم است که دیگر نمیتواند فاصله لازم را برای تحلیل آن حفظ کند و جامعهشناسیاش، بیش ازآنکه "جامعهشناسی ادیان" باشد، به یک "جامعهشناسی دینی" بدل خواهد شد. ازسوی دیگر، اگر جامعهشناس به میدان دینی تعلق نداشته باشد، دین را تنها،همچون شیئی از منظر بیرونی مطالعه خواهد کرد و از بخش مهم اطلاعاتی کهلازمه تحلیل او است، محروم میماند و این دوگانگی مسألهای است که هر یک از جامعهشناسان دین با آن مواجهاند.
وی افزود: از نظر بوردیو، مساله ایمان جامعهشناسان دین به خدا، به نهاد دین و آموزههای کلیسایی نبوده و قرار نیست که آنها را مورد بازجویی و تفتیش عقاید سیاسی و اخلاقی قرار دهیم، بلکه مساله این است که باورهای دینی و یا ضد دینی، تا چه حد در انتخاب موضوع مورد مطالعه و تحلیل آن نقش تعیین کننده دارند. به گفته بوردیو، هر جامعهشناس دین باید از خود بپرسد که وقتی از دین حرف میزند، آیا میخواهد مبارزاتی را که در طول تاریخ بر سر مسائل دینی بوجود آمده است، بفهمد و تحلیل کند و یا اینکه میخواهد در برابر این مبارزات موضع بگیرد. فهم این نکته از آن رو اهمیت دارد که همواره کسانی هستند که میکوشند از جامعهشناسی برای پیشبرد مبارزات درون میدان دینی که خود نیز با آن درگیرند، استفاده کنند.
از نظر بوردیو، پرهیز از بدیل مطالعهی درونی/بیرونی، بومی/ خارجی و ...، ممکن اما بسیار سخت است و برای فراروی از این بدیل، میبایست همه پیوندها، همه اشکال مشارکت و تعلقات عینی یا ذهنی را بی چون و چرا عینیت بخشید. هدف از جامعهشناسیای که بوردیو در تحلیل جامعهشناسان دین به کار میگیرد، در واقع همین سنجش موقعیت جامعهشناس با میدان کارش و عینیت بخشیدن به تعلقات اوست؛ تا بدین ترتیب جامعهشناس بتواند باتعینات اجتماعی خود مواجه شده و با ارائه یک صورتبندی علمی از آنها، مهارشان کند.
شریعتی در پایان تاکید کرد: پرسش بوردیو از جامعهشناسی دین، به نوعی به پرسش کشیدن خود و هشداری به جامعهشناس نیز هست، تا دریابد که شرایط امکان مطالعه علمی را جز با پرسش مدام از خود و کشف و بیان کژیهای میراثش، نمی تواند مهیا سازد.
پییر بوردیو و فلسفه رابطهگرایی
دکتر شهرام پرستش عضو هیئت علمی دانشگاه مازندران سخنران بعدی این مراسم بود که به بحث در مورد بوردیو و فلسفه رابطهگرایی پرداخت. به اعتقاد او فلسفه رابطهگرایی (philosophy of relation) را باید به مثابه ستارهای قطبی در شرح وفهم آرای بوردیو، همواره در نظر داشت. وی برای فهم این نگاه، به دو سنت بزرگ جامعهشناسی یعنی برنامه تحقیقاتی پوزیتیویستی و برنامه تحقیقاتی تاویلگرایی (هرمنوتیکی) اشاره کرد و گفت: درحالی که پوزیتیویستها با اصالت دادن به عین، جهان اجتماعی را ابژه ناب میدانند، تاویلگرایان با اصالت دادن به ذهن، عرصه اجتماعی را به منزله نظمی سوبژکتیو و ساخته شده توسط انسان میخوانند. بوردیو معتقد است که این نگاهها، هردو در نهایت به ذاتگرایی منجر خواهند شد و بنابراین او برای رهایی از آن، برنامه سومی را در تقابل کامل با بزرگان جامعهشناسی ایجاد میکند که آن را در سه سطح هستی شناختی، شناختشناختی و روششناختی میتوان بررسی کرد؛ گرچه این سه چنان در همتنیدهاند که جدایی کامل آنها غیرممکن بوده و اصالت برنامه بوردیو نیز از مفاهیمجدیدی که او وضع میکند، روشن است.
وی افزود: در سطح هستیشناسی، بوردیو واقعیت اجتماعی را امری سیال و پویا میداند که از دیالکتیک میان سوژه و ابژه شکل گرفته است. البته بوردیو سوژه و ابژه را به شیوهای ذاتگرایانه نمیفهمد و برای درک این معنا، میتوان به تاثیری که او از انیشتین گرفته، اشاره کرد. به بیان دیگر، اتفاق بوردیو را در علوماجتماعی میتوان با اتفاقی که در فیزیک میان انیشتین و نیوتن در گرفت، فهمید.
پرستش ادامه داد: در سطح معرفتشناختی، بوردیو متناسب با نوع نگاه هستیشناختیاش، مفاهیم جدیدی چون میدان و منش (هابیتوس) را وضع میکند. میدانهای اجتماعی او چون میدانهای فیزیکی تحت تاثیر سلطههای نمادین، کنشگران را درمسیرهایی هدایت میکند. در سطح روششناسی نیز بوردیو از ساختارگرایی تکوینی سخن میگوید که نخست امری متناقض به نظر میرسد، زیراساختارگرایی با اعتقاد به ساختارهای انتزاعی و فراتاریخی، نمیتواند تکوین و تاریخ را بپذیرد اما با در نظر داشتن نگاه هستی شناختی بوردیو میتوان به نوع روش خاص او پی برد.
جامعهشناسی سیاسی بوردیو
دکتر ناصر فکوهی عضو هیئت علمی دانشگاه تهران و مدیر این جلسه، آخرین سخنران مراسم "شب بوردیو" بود که در بحث خود، پییر بوردیو را از منظر جامعهشناسی سیاسی مورد بررسی قرار داد. او سخن خود را با این نقل قول از بوردیو آغازکرد که: "به نظر من مساله اجتماعی، یعنی کارِ جامعهشناس، شناخت اشکال مختلف سلطه و مکانیسمهای آن است. به عبارتی تمام کارهای من این بوده که نشان دهم چطور سلطه خودش را بازتولید میکند و چگونه مکانیزمهای اجتماعی، مکانیزمهای تولید و بازتولید سلطه میشوند."
فکوهی نسبت بوردیو با جامعهشناسی را با نسبت فوکو و فلسفه مقایسه کرد وگفت: بحث اصلی این دو متفکر، مساله قدرت در جامعه است؛ گرچه فوکو در این زمینه از سنت نیچهای تاثیر میپذیرد.
وی سپس رویکردی انتقادی نسبت به بوردیو در کنش روشنفکریاش اتخاذ کرد وگفت: بوردیو همواره در زندگی و در موقعیتهای مختلف، خودش را مورد انتقاد قرار میداد و البته گروهی از شاگردانش که بزرگترین منتقدانش نیزبودند، اعتقاد داشتند که بوردیو به قدرت حمله میکند، تا قدرت بیشتری داشتهباشد. به اعتقاد آنها او آکادمی را زیر سوال میبرد تا جایگاهش در آکادمی تثبیتتر شود،به روزنامهها میتاخت برای آنکه در آنها بیشتر حاضر شود، از رسانهها نقد میکرد، درحالی که بیشتر در آنها مطرح میشد.
دکتر فکوهی سپس به چرخش تدریجی بوردیو در زندگی روشنفکریاش پرداخت و گفت: بوردیوی جوان وقتی از مساله روشنفکری حرف میزند، به استراوس روی میآورد و درحالی که پیشتر، مدل سارتری روشنفکری در فضای فرانسه حاکم بود و همه از حمایت از سارتر در برابر آرون سخن میگفتند، بوردیو مدل استراوسی را مورد توجه قرار داده و از الگوهای ساختارگرایی برای تحلیل روابط اجتماعی بهره میگرفت. او معتقد بود این مدل روشنفکری موثرتر از مدل سارتر است و وزنه کاریزماتیک خود را در حوزه سیاست وارد میآورد. با این وجود، بوردیو که در آغاز منتقد رویکرد روشنفکری سارتری است، هر چه پیرتر میشود، بیشتر سارتری میشود و اوج این مساله در حضور او در انتخابات ریاست جمهوری فرانسه و دفاع از کاندیداتوری یک کمدین مشهور فرانسوی به نام کلوش ظهور میکند. استدلال بوردیو در این زمینه این است که چون درحوزه سیاست، سیاستمداران مردم را جدی نمیگیرند، پس بهتر است یک کمدین رئیسجمهور شود. این قضیه هنگامی جدی میشود که درصد آراء کلوش به 20 درصد میرسد، تا جایی که یکی از اعضای خانواده او کشته میشود و سپس کمدین با حضوردر تلویزیون و اظهار اینکه نمیدانسته حوزه سیاست تا این اندازه دراماتیک است، از شرکت خود در انتخابات انصراف میدهد که در اینجا تناقض بوردیو به خوبی مشاهده میشود.
فکوهی در ادامه، دشوارنویسی بوردیو را یکی دیگر ازنقاط انتقاد به او دانست و گفت: بوردیو به تصریح خود، از زمانی که ازشهرستان به پاریس آمده بود، به قدرت زبان واقف بود و با این زبان غیرقابل دسترسی که در آثارش به کار میگرفت، گویی میخواست سلطه خود را تثبیت کند. این غیرقابل دسترس بودن درحوزه آکادمیک او را ضربهپذیر میکند. چنانچه وی به تعبیر کارگردان فرانسوی، بوردیو لکوموتیوی بود که ریلش را خودش میساخت و با این کار، پیشبینی مسیر رابرای دیگران غیرممکن میکرد.
در بخش پایانی این جلسه، فیلمی مستند از پییر بوردیو به نمایش درآمد.