عنوان نشست آذرماه سال 1384 گروه مطالعات فرهنگی، ”تحلیل نشانهشناسانة آگهیهای تجاری تلویزیون ایران“ بود که در این نشست دکتر حسین پاینده عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی به ارائه نتایج تحقیق خود پرداخت.
وی سخنان خود را این گونه آغاز کرد: رومن یاکوبسن در مقالة معروفی متذکر شده است که در هر مراوده و ارتباط کلامی همواره سه عنصر گوینده، مخاطب و پیامی که رد و بدل میشود، وجود دارند. من با اتخاذ این الگو میخواهم بگویم ما میتوانیم الگوی مشابهی را در مورد آگهیهای تجاری نیز مطرح کنیم.
او بحث خود را بیشتر معطوف به بررسی کارکرد فرهنگی آگهیهای تجاری دانست و گفت که برای این منظور از نظریه نشانهشناسی سوسور استفاده خواهد کرد.
به گفته دکتر پاینده، از نظر سوسور، ماهیت زبان به منزلة یک نظام، در گرو کشف جنبههای مشترک زبان و سایر نظامهای نشانهای است و از آنجا که آیینهای اجتماعی در هر فرهنگ یک نظام نشانهای به وجود میآورند، پژوهش درباره این آیینها و نشانهها منجر به کشف قانونمندیهایی میشود که در زبانشناسی و در واقع همه نظامهای نشانهای مصداق دارند. نظامهای نشانهای از نظر سورسور دو جزء جداییناپذیر دال و مدلول دارند و در واقع نشانه، حلقه ارتباط یک مدلول با الگوی آوایی یا همان دال است. دال و مدلول از راه تداعی در ذهن گوینده و شنونده، به طرز جداییناپذیری مرتبطاند. از نظر سوسور زبان مبین واقعیت عینی اشیاء یا مصداقهای موجود در جهان واقع نیست، بلکه باید گفت معنا در زبان از راه تفاوتهای مفهومی و واجی ساخته میشود. در واقع زبان نوعی نظام دلالتی است که از راه رابطه با نشانه و نه از راه ارجاع کلمات به واقعیت موجود یا کیفیتی ذاتی، معناسازی میکند. از این حیث میتوانیم بگوییم زبان نظامی از تفاوتهاست که در آن هر دال و مدلولی به نحوی سلبی از سایر دالها و مدلولها متمایز میشوند. همچنین رابطه بین دال و مدلول از نظر سوسور کاملاً قراردادی است.
پاینده افزود: نشانههای زبان واجد تعیّن اجتماعی و تاریخیاند. به عبارت دیگر، معنا برساخته اجتماع و فرهنگ است و معنای هر شیء یا ابژهای را گفتار و رفتار اجتماعی به وجود میآورد. معنا چیزی نیست که از پیش مقرر شده باشد، بلکه این فرهنگ است که آن را میآفریند. بنابراین، معنا امری تغییرپذیر است و به عوامل اجتماعی و تاریخی بستگی دارد. به همین دلیل است که برخی دالها در نظامهای نشانهای از جمله نظام زبانی، ممتازتر از بقیه دالها تلقی میشوند. کما اینکه در اغلب فرهنگهای بشری دال ”مرد“ واجد خصوصیاتی برتر نسبت به دال ”زن“ تلقی میشود. نشانههای زبانی وقتی توسط افراد جامعه و در چارچوب رمزگان فرهنگی مورد استفاده قرار میگیرند، آرام آرام دلالتهای سنتی یا سایهروشنهایی معنایی پیدا میکنند. از نظر نشانهشناسان، واقعیت واجد اهمیتی تجربی است اما براساس عرفهای فرهنگی ابراز میشود و در نتیجه واقعیت همواره توسط فرهنگ رمزگذاری میگردد.
وی خاطر نشان کرد: در آگهیهای تلویزیونی واقعیت براساس رمزگانی فنی از قبیل اندازه نما، زاویه فیلمبرداری، نوع عدسی به کار رفته، کانون تصویر (یعنی چیزی که در تصویر مرکز توجه قرار میگیرد) و بالاخره نورپردازی مجدداً رمزگذاری میشود. در این زمینه، چهار نوع نما در تصاویر تلویزیونی مورد توجه قرار گرفته است. یک نمای بسیار درشت (big close up) که در آن به عنوان مثال فقط صورت بازیگر دیده میشود و دیگر اندامهای او مشخص نیست. این نما وقتی به کار میرود که بخواهیم عواطف و یا یک لحظه حساس و صحنه پرماجرا را نشان دهیم. اما close up یا نمای درشت برای نشان دادن رابطه نزدیک به کار میرود. بنابراین خیلی جالب است که در سریالهای تلویزیونی، از آنجا که مأموران قانون آنها بر ایدئولوژیهای مسلط اجتماعی صحّه میگذارند، افراد پلیس غالباً در نمای درشت نشان داده میشود، در حالی که افراد تبهکار در اغلبِ صحنهها یا با نمای متوسط یا دور دیده میشوند.
وی ادامه داد: جان فیسک در کتاب معروف خود به نام Television Culture میگوید هر برنامه تلویزیونی واقعیت را در سه سطح رمزگذاری میکند و به همین دلیل، اساساً تماشای تلویزیون هرگز شما را با واقعیت خالص روبرو نمیکند. سطح اول، رمزهای اجتماعی است شامل سر و وضع افراد، نحوه رفتار و گفت و گو و ... در سطح دوم که بازنمایی نامیده میشود، رمزهای فنی شامل نورپردازی، تدوین، موسیقی و ... داخل میشده و در سطح سوم رمزهای ایدئولوژیک به متن القا میشوند که در اینجا مردسالاری، طبقه اجتماعی، نژاد، رنگ پوست و ... مورد توجه است. به اعتقاد جان فیسک هدف از تحلیل نشانهشناسانه برنامههای تلویزیون از جمله آگهیهای تجاری، معلوم ساختن لایههای مختلف معانی رمزگذاری شده در ساختار این برنامههاست. بدین ترتیب برای مثال از این منظر میتوان به این موضوع نگاه کرد که چرا در اکثر سریالهای تلویزیونی ایران، زنان مسبب مشکلات خانواده شناخته میشوند، متقابلاً مردان همواره به عنوان سمبلهای خرد و دوراندیشی مورد توجه قرار میگیرند. در واقع میتوان گفت منتقدان نشانهشناس به بحث درباره این موضوع میپردازند که این رمزگان نشانهای چگونه نقشهای کلیشهای زنان و مردان را در برنامههای تلویزیونی طبیعی جلوه میدهد.
دکتر پاینده با بیان اینکه نشانهشناسی اجزاء فرهنگ را واسازی میکند، گفت: تحلیل آگهیهای تجاری در گرو مرتبط ساختن اجزاء به وجود آورنده ساختار درونی این آگهیهاست. میتوان گفت کالا در آگهیهای تجاری حکم یک دال را دارد که اگر از منظر نشانهشناسانه نگاه کنیم، مدلولهایی را هم برای آن میتوانیم پیدا کنیم.
نخستین آگهی که دکتر پاینده در این نشست مورد بررسی قرار داد، آگهی تبلیغاتی خدمات پس از فروش یک دستگاه تلفن همراه بود که فیلم آن در سالن کنفرانس انجمن پخش شد. در این آگهی، شخصی در حال عبور از خیابان تصادف میکند و روی زمین میافتد و بلافاصله دو آمبولانس برای نجات میآیند. در نمای بعدی دیده میشود که فرد و تلفن همراهش هر یک در دو برانکار جداگانه گذاشته شده و به محل درمان منتقل میشوند. پاینده گفت: در این آگهی تجاری یک شیء مانند تلفن همراه، منزلت انسان را پیدا میکند. استفاده از برانکار و آمبولانس برای حمل یک تلفن همراه آسیب دیده، دالهایی هستند که مدلولشان جاندارپنداری یک کالا و همشأن بودن آن با انسان است. در واقع انسان و شیء در مرتبهای یکسان دیده میشوند. همچنین این آگهی طوری ساخته شده که از هر حیث یک فیلم مستند به نظر میرسد، گویی که عین واقعیت به شما نشان داده میشود. در واقع این تمهید ساختاری آگهیهای تجاری است که ادعا میکنند کیفیتی که در کالا دیده میشود، عین واقعیت است. زاویه دیدی که برای فیلمبرداری این آگهی به کار برده شده به گونهای است که شما تصور میکنید دوربینی برای تهیه فیلمی مستند در خیابان کار گذاشته شده و کاملاً اتفاقی این صحنه را فیلمبرداری میکند.
وی افزود: اگر به مضمون فرهنگی برگردیم، میتوان گفت که نوعی تناقض در فرهنگ ما بیان میشود. ما از یک سو زهد را براساس دل نبستن به علایق دنیوی و مادی تبلیغ میکنیم ولی از سوی دیگر برای یک کالا مثل تلفن همراه منزلت یک انسان را قائل هستیم. در عین حال، فرهنگی که تلفن همراه را به یک ضرورت مبرم اجتماعی تبدیل کرده و حتی در برخی موقعیتها مثلاً اولین برخورد با شخص، داشتن یک تلفن همراه را دلالت بر شأن اجتماعی میداند، باید جایگاه انسان را هم به این شیء اختصاص داده و آن را این گونه بازنمایی بکند.
وی تأکید کرد: مطالعات فرهنگی، براساس یک موضوع بیشتر نیست و آن بازنمایی آراء و افکاری است که شاید هرگز به طور صریح بیان نشوند اما به صورت دلالتمند در رفتارها و روشهای فرهنگی ما بازتاب دارند.
آگهی دیگری که در این نشست پخش شد تبلیغ یک نوع نوشابه بود. در سرتاسر آن حتی یک کلمه در خصوص کیفیت و یا ویژگیهای محصول شنیده نمیشد و در واقع آنچه که تبلیغ میشد به گفته دکتر پاینده، نه همان محصول بلکه کالاهای دیگری بودند که به عنوان جایزه قرعهکشی برای خریداران محصول مورد تأکید قرار میگرفتند.
وی در این باره خاطر نشان کرد: این آگهی در واقع خرید را تبدیل به ولع خرید میکند. خرید یعنی رفع یک نیاز انسانی از طریق تهیه یک کالا و حال آنکه ولع خرید یعنی خرید کالا برای به دست آوردن کالا. در واقع شخصیت اصلی در این آگهی برای رفع نیاز خود به این کالا روی نمیآورد. بلکه میخواهد از این طریق کالاهای دیگری مثل یکی از ده دستگاه یخچال را تصاحب کند. در اینجا باید پرسید که این الگوی خرید که اینجا تبلیغ میشود تا چه حد با آموزههای گفتمان رسمی تطابق دارد.
آگهی سوم که مورد بررسی این منتقد قرار گرفت، تبلیغ نوعی یخچال فریزر بود که از حیث نحوه نشان دادن تصاویر، مفاهیم گویایی را در برداشت. دکتر پاینده در این زمینه گفت: رمزگان فنی از طریق مدلولهایی که در این آگهی به کار رفته، معنای خاصی از رابطه انسان با کالا را به ذهن تبادر میکند. از جمله این رمزگان زاویه فیلمبرداری است. به ابژه انسان در این آگهی از بالا نگریسته میشود که نشان بر حقارت اوست. این در حالی است که در تصاویر دیگر هم در مواجهه انسان با کالا، میبینیم که کالا چنان هیبتی دارد که شخص در مقابل آن عقب رفته است. این تصویر در واقع یک دال است و مدلول آن هراس از هیبت عظیم کالاست. در واقع، در این آگهیها ما از فرهنگی صحبت میکنیم که کالا در آن منزلت بسیار بالایی یافته و در حکم دالی متعالیتر از انسان را دارد
پاینده در بخش دوم بحث خود، به مفهوم جنسیت (Gender) و برساخته شدن آن در آگهیهای تجاری تلویزیون ایران پرداخت.
نخستین آگهی مورد بررسی در این زمینه، تبلیغ نوعی اجاق مایکرویو بود که طی آن، یک روز پر مشغله از زندگی یک زن خانهدار نشان داده میشد. در این نمایش از صبح کارهای زن آغاز میشود و نشان داده شدن پی در پی گذر زمان به وسیله عقربههای ساعت، حکایت از این دارد که هیچچیز برای زن خانهدار اضطرابآورتر از گذر زمان نیست. چون زمان میگذرد و او باید به این فکر کند که ناهار بچه یا شوهرش آماده نشده است. این آگهی در واقع با کمک یک داستان خیالی نشان میدهد که چگونه یک زن خانهدار میتواندبه کمک یک اجاق مایکرویو بر گذر زمان فائق آید. دکتر پاینده گفت که در این آگهی در واقع آرمان عقب نماندن از زمان، با میل خرید یک کالای جادویی و برخورداری از مزایای آن در دنیای واقعیت تداعی شده است و ادامه داد: در این آگهی نشان داده میشود که نه فقط کار زنان آشپزی و خانهداری است، بلکه اساساً وظیفه آنها کسب رضایت شوهر، بچه، اقوام و ... است گویی که به نظر میآید تمام همّ و غم و زندگی زن این است که خود را مصروف دیگران کند.
این مدرس دانشگاه در رشته مطالعات فرهنگی، در بررسی آگهی دیگری که تبلیغ نوعی روغن آشپزی از طریق برگزاری مسابقه آشپزی میان دو زن بود، چنین استدلال کرد که برخی از ناخودآگاهانهترین نگرشهای فرهنگی ما در مورد زن و مرد و همچنین برخی از ریشهدارترین باورهای ناآگاهانة ما درباره نقشهای اجتماعی آنها در این آگهی در قالب یک داستانک نشان داده شده است. وی یکی از نشانههای این تلقی را زمانسنجی دانست که در تصویر وجود داشت. دیگر اینکه به گفته او آشپزی خود یک نشانهای است که با استفاده از صنعت مجاز جزء به کل، همه وظایف خانهداری را القاء میکند و در واقع آشپزی با کلیه کارهایی که زنان در محور همنشینی وظایف خود انجام میدهند، از قبیل گردگیری، شستن لباسها، جارو و ... که وظیفه زنانه است، مجاورت دارد.
وی گفت: در تبلیغات کالاها در تلویزیون ایران، اضطراب زنانه از زمان، تا حد یک بنمایه ارتقاء پیدا کرده است، اما مهمتر از آن القاء نقشهای جنسیتی است. در آگهی اخیر نیز به نحو بسیار دلالتمندی نشان داده شده که مردان، یا سرآشپز هستند و یا کسانی که از نتیجه آشپزی زنان فقط کسب التذاذ میکنند.
دکتر پاینده در تحلیل یکی دیگر از آگهی تجاری که نوعی ماشین لباسشویی را تبلیغ میکرد، یادآور شد: کلیشههایی که در آگهیهای تجاری درباره جنس زن یا مرد ساخته میشوند، انجام برخی کارها را ذاتاً زنانه یا مردانه نشان میدهند که در پنداشتهای ما در خصوص وظایف دو جنس تأثیرگذارند. کلیشههای جنسیتی یکی از عوامل تنظیم رابطه بین دو جنس هستند. در واقع بخشی از توقعاتی که مردان و زنان در این جامعه از هم دارند از طریق ابزارهایی گفتمانی شکل میگیرند که کلیشههای جنسیتی یکی از آنهاست. وی با اشاره به این آگهی تجاری که در سرتاسر آن فقط تصویر یک ماشین لباسشویی همراه صداهای مختلفی که مادر را خطاب قرار میدادند، نمایش داده میشد، گفت: ساختار بسیار ساده این آگهی با پنداشت کلیشهای تناظر دارد. در فرهنگی که شأن مادر در حد مسؤل انجام کارهای خانه فرو کاسته میشود، همة اعضای خانواده هم همزمان او را مورد خطاب قرار میدهند. کلیشه دیر آشنای مادر دلسوز، تصویری از مادر ارائه میدهد که در واقع هویت او با انجام کارهای خانه همسان دانسته میشود و از جمله نشانههای چنین مادری این است که لباسهای شوهر و فرزندان را به موقع میشوید و برای استفاده مجدد آماده میکند. همسانی هویت مادر با انجام کارهای خانه در این آگهی به راحتی با همانندسازی مادر با ماشین لباسشویی دیده میشود. صداهایی که مادر را مورد خطاب قرار میدهند. چندگانه است و فقط مادر به آنها پاسخ میگوید. به طریق اولی، در سرتاسر آگهی فقط تصویر ماشین لباسشویی دیده میشود که این یگانگی بصری با یگانگی صوتی صدای مادر پیوند خورده و در نتیجه مادر با ماشین لباسشویی تداعی میشود.
آخرین آگهی تجاری که از نگاه برساخته شدن جنسیت مورد بررسی دکتر پاینده قرار گرفت، تبلیغ نوعی نوشابه بود که برخلاف آگهیهای قبلی همه بازیگران آن مرد بودند. دکتر پاینده در تحلیل آن با بیان اینکه ما مدیران فرهنگی هستیم که با ایجاد یک فرهنگ نقشهای خاصی را به مرد یا زن تحمیل میکنیم، گفت: در این آگهی، امضای قرارداد یک مجتمع بزرگ تجاری یا مسکونی نشان داده میشود. طرفین قرارداد برای امضاء به یک هتل میروند اما نحوه رفتن آنها به هتل با ماشینهای تشریفات شش در و محافظان متعدد، دلالتمند و نشانهای از فرّ و شکوه مردانه است. همچنین ماکت ساختمانی که قرار است ساخته شود، در مرکز تصویر قرار گرفته که نماد تمام عیار عظمت مردانه است. نگاه خیره مردان به یکدیگر نشان از نگاه متخصصی است به حرفهای متخصص دیگری گوش میدهد. در واقع داستان نشان میدهد که آنها به چنین هتل مجللی آمدهاند که راجع به موضوعاتی مهم با هم صحبت کنند. ماکت بزرگ در این آگهی معانی نمادین متعددی را به مردان الحاق میکند. در عین حال در یکی از تصاویر پایانی دست یک مرد دیده میشود که از راه نورپردازی هم زمان درخشش نوشابه را نشان میدهد. دکتر پاینده در مقابل این تصویر، توجه افراد حاضر در جلسه را به تصویر دیگری جلب کرد که از دست یک زن در یک آگهی تجاری دیگری گرفته شده بود. در تصویر دوم که مربوط به آگهی تجاری یک افشانه ضد عفونی کننده بود، دست زن که از آستین کاذب استفاده کرده بود، تنها برای تمیز کردن توالت و دستشویی نشان داده شده بود در حالی که در تصویر اول دست به تعبیر او نشانهای از فرّ و شکوهی مردانه بود.
دکتر حسین پاینده در خاتمه بحث خود تأکید کرد: مطالعات فرهنگی، روششناسی بسیار کارآمدی برای رمزگشایی از ایماژهایی است که در فرهنگ به صورت طبیعی به ما نشان داده میشوند. مطالعات فرهنگی حوزهای میانرشتهای است و این میطلبد که در دانشگاهها با تخصصهای مختلف از آن استفاده کنیم. تشکیل گروه مطالعات فرهنگی در دانشگاه علامه طباطبایی و انجمن جامعهشناسی ایران اقدامهای جسورانه و خوبی بوده است و من از همه کسانی که دستاندرکار امور اجرایی و دانشگاهی هستند میخواهم که مجال پا گرفتن این نوع مطالعات میان رشتهای را در دانشگاههای دیگر فراهم کنند. تا زمانی که از منظری انتقادی به مطالعه این فرهنگ نپردازیم، در جامعه پیشرفتی نخواهیم داشت و به اعتقاد من پا گرفتن مطالعات فرهنگی گامی در این جهت است.