اولین نشست گروه مطالعات زنان انجمن جامعه شناسی ایران در سال جاری با موضوع «تفکیک جنسیتی در عرصه عمومی» روز دوشنبه 28 آبان 97 برگزار شد. فاطمه موسوی (جامعه شناس و پژوهشگر حوزه زنان) و شهلا اعزازی (جامعه شناس و استاد دانشگاه) سخنرانان این نشست بودند.

 زنان مردان در فضای عمومی

این نشست با سخنرانی فاطمه موسوی آغاز شد که بحث خود را با این پرسش آغاز کرد که تفکیک جنسیتی در جوامع چقدر قدمت دارد؟ او ادامه داد: با مرور تاریخ عصر کشاورزی متوجه می­شویم در تمام جوامع کشاورزی سنتی و فرهنگ های مختلف، تفکیک جنسیتی وجود داشته و اساس روابط زن و مرد بوده است. ما نمی‌توانیم تفکیک جنسیتی را درک کنیم مگر اینکه آن را در نسبت با کل سامان روابط اجتماعی جوامع کشاورزی سنتی بفهمیم. در شیوۀ معیشت کشاورزی، خانواده اساس جامعه و یک واحد تولیدی است که مایحتاجش را خودش تولید می‌کند، منبع تامین معاش خانواده، زمین کشاورزی است و اختیار این دارایی و ابزار تولید در دست پدر خانواده است. او ریاست خانواده را هم به عهده دارد. همۀ اعضاء خانواده در خدمت این واحد تولیدی و کارگر بدون مزد هستند و در مقابل، خانواده نیازهای آنان را تأمین می‌کند.

موسوی همچنین گفت: زنان در تامین معاش خود کاملا به مردان وابسته بودند بخصوص که وظیفه پرورش بچه ها و نسل جدید کارگران را هم به عهده داشتند. دختربچه­ ها برای وظیفه مادری و خانه‌داری و رتق و فتق امور تربیت می­شدند. دختر بعد از رسیدن به سن مناسب، ازدواج می­کرد و جایگاه اجتماعی او وابسته به این بود که ازدواج خوبی داشته باشد. در بازار ازدواج، مهمترین ارزش­ دختر، باکرگی­ اش بود، که به عنوان یک کالای جنسی، دست نخورده باشد و با گزاره های اخلاقی درباره "عفت" و "اطاعت" پرورش یافته باشد و همسری مطیع و مادری شایسته باشد. تمهیدات تفکیک جنسیتی برای حفظ بکارت دختران و صحت نسب فرزندان شوهر بود. برای جلوگیری از روابط جنسی خارج ازدواج زنان، بهترین تمهید این بود که زنان در خانه و فضای خصوصی خانوادگی باقی بمانند.ساعات حضورشان در خارج از خانه محدود باشد، مکان های عمومی که اجازه و امکان حضور داشتند هم به بازار، امامزاده، حسینیه محدود بماند و مهم اینکه زنان در هنگام حضور در مکان­های عمومی باید پوشش کامل می­ داشتند مثلا در عصر قاجار زنان شهری، چادر و چاقچور و روبنده داشتند. آموزه­های اخلاقی و هنجارهای اجتماعی عدم مراوده دو جنس شدید بود تا آنجا که زنان و مردان شهری در طول عمر خود به ندرت جز چهره محارم شان، چهره فرد دیگری از جنس مخالف را می دیدند.

این جامعه شناس افزود: تفکیک جنسیتی؛ تفکیک بین قلمرو خانوادگی زنان و قلمرو اجتماعی مردان در ابتدا نوعی تقسیم کار جنسی بود اما با گذشت زمان، فرودستی زنان را بازتولید می­کرد زیرا کم­کم تبدیل به ایدئولوژی شد که بنا بر آن طبیعت زنانه مناسب فرزندآوری و خانه نشینی است و طبیعت مردانه به دنبال قدرت، کنترل و هدایت. زنان دیگر این امکان را نیافتند که بتوانند از قلمرو خانه خارج بشوند. البته عوامل تشدیدکننده دیگری هم بود مثل فرصت های شغلی محدود و ناامنی در فضای عمومی و سیطره انگاره­های دینی با هدف نگهبانی از اخلاق عمومی. هدف اصلی تفکیک جنسیتی کنترل بدن زنانه بوده، زیرا بدن زنانه منبع لذت و سوژۀ میل جنسی مردان بوده و امید می­رفته با کنترل این منبع لذت، فضای جامعه هم اخلاقی باقی بماند اما تاریخ نشان می­دهد که سیاست تفکیک جنسیتی عواقب ناخواسته ­ای هم داشته است. به زعم مورخان شاهد فرهنگ همجنس خواهی بین مردان در فضای عمومی در عصر صفوی و قاجار بودیم. در غیبت زنان، پسران نوجوان سوژه میل جنسی و عشق قرار می­ گرفتند. در کتاب شاهدبازی در ادبیات فارسی اثر سیروس شمیسا و تاریخ روابط سکسی در ایران نوشته ویلم فلور مفصل به این بحث پرداخته شده است.

این محقق تاریخ اجتماعی افزود: در قرن نوزدهم و تحت تاثیر فرهنگ اروپایی که همجنس خواهی را قبیح و رسوایی می­ دانستند، نشانه­ ها و تظاهرات همجنس خواهی از فضاهای عمومی ایرانی ناپدید شد و به جای آن حضور زنان و اختلاط بین زن و مرد نشانه مدرنیته شناخته شد و حتی اصرار رضاشاه برای کشاندن زنان به فضاهای عمومی را از این منظر باید دید. رضاشاه در سال ۱۳۱۴ دست به کشف حجاب اجباری زد، رضاشاه به زور متوسل شد تا تغییرات فرهنگی به وجود آورد. اما اصلاحات رضاشاه بسیار کمتر از آنچه برآورد می­شود پیامدهای مثبت داشت و زنان کمی از آن بهره مند شدند. مدارس ابتدایی و دبیرستان دختران به شش شهر بزرگ تهران، تبریز، مشهد، اصفهان، شیراز و اهواز محدود ماندند. یک دلیلش کمبود تعداد معلمان بود. در سال ۱۳۱۹، ۴۵۰ دختر و ۶۴۵ پسر از دبیرستان فارغ التحصیل شدند. تنها ۸۰ هزار زن شاغل بودند که بیشترشان هم در صنایع بافندگی و قالی بافی کار می­کردند با ساعات کار طولانی و دستمزد ناچیز. عدم دسترسی زنان به امکانات آموزشی و بازار کار همچنان پابرجا بوده و ایران در مقایسه با سایر کشورهای مسلمان، پایین ترین نرخ دختران باسواد زیر ۱۴ سال را داشت. به همین دلیل در سال ۱۳۲۲ قانون تحصیل اجباری کودکان به تصویب رسید که نزدیک ۲۰ سال اجرایی نشد.

موسوی ادامه داد: در چارچوب انقلاب سفید بود که دولت به فکر افتاد امکانات تحصیلی کودکان روستایی را در قالب سپاه دانش فراهم کند. باید به این نکته توجه کنیم که تا زمان انقلاب سفید همچنان نظم جنسیتی مردسالارانه سنتی در ایران حاکمیت داشته است. بیش از نیمی از جمعیت در روستا زندگی می­کردند، اکثر دختران بیسواد می­ماندند و حدود سن بلوغ، ازدواج ترتیب یافته داشتند. بچه­های زیادی به دنیا می­آوردند که نیمی از آنها به دلیل عدم دسترسی به امکانات بهداشتی، در کودکی می مردند. در دهه پنجاه با آشکار شدن نتایج اصلاحات ارضی و شکستن شیوه معیشت سنتی، گسترش شهرنشینی، گسترش سواد، شاهد حضور زنان در موقعیت­های اجتماعی و شکسته شدن تفکیک جنسیتی هستیم. در سال ۱۳۴۵ تنها پنج هزار زن تحصیلات دانشگاهی داشتند که به هفتاد و چهارهزارنفر در سال ۵۶ رسیدند. ۶۴ درصد دختران شهری و سی درصد دختران روستایی آموزش ابتدایی را به پایان رسانده بودند. در ۱۳۵۳ زنان در مناصب سیاسی هم حضور دارند: ۳ زن در کابینه، ۴ زن در سنا و ۱۷ زن در مجلس. حضور زنان در بازار کار در عرض سی سال، حدودا بیست برابر شده و ۱۳ درصد زنان را شامل می شود که البته همچنان پایین تر از نرخ اشتغال زنان در کشورهای جهان سوم (۲۵ درصد) است. حضور زنان در بازار کار با مشکل هنجارهای مردسالاری روبرو بود، قوانین حمایتی کافی وجود نداشته و دستمزد زنان برای کار یکسان با مردان، نابرابر و کمتر بود، آزارجنسی در محیط کار بخصوص محیط کارخانه ها وجود داشته است.

فاطمه موسوی در پایان سخنرانی خود گفت: عکس­های قشنگی از محیط های شهری و زنان بی حجاب دوره پهلوی می بینیم ولی باید به خاطر داشته باشیم به دلیل توسعه شدیدا نامتوازن، تعداد محدودی از زنان از امکانات آموزشی و رفاهی این دوره استفاده می کردند، تنها زنان ساکن شهرهای بزرگ و دارای پایگاه اقتصادی و اجتماعی طبقه متوسط و بالا شانس این را داشتند که تجربه زیسته آنها متفاوت از نظم اخلاقی مردسالاری باشد. با این حال اندک اندک تفکیک جنسیتی و سلطه آموزه های مردسالاری درباره اینکه زنها ذاتا نادان و احساساتی هستند و جای زن در خانه است، کمرنگ­تر شدند. تغییرات اجتماعی درباره جایگاه زنان با انقلاب ۵۷ باز هم تغییر کرد و سمت و سوی دیگری گرفت.

در ادامه این نشست دکتر شهلا اعزازی با واکاوی روابط زنان و مردان در سپهر عمومی پس از انقلاب، سخنرانی خود را آغاز کرد. وی گفت: ما در شهر زندگی می‌کنیم و شهر پدیده مدرنی است. شهرهای ما مرد مدار و مرد مرکز هستند. البته شهرهای ما خیلی هم نیاز مردان را پاسخ نمی‌دهند، اما اگر نیازی را پاسخ دهند نیاز مردان است و شهر برای گروه های دیگر اجتماعی مانند کودکان، سالمندان، افراد کم توان، زنانی با فرزند کوچک و زنان حامله کمبودهای بسیاری دارد. میان این گروههای کنار گذاشته، در شهرهای بزرگ مثل تهران و شهرهای شمال، زنان در خیابان‌ها و در فضای عمومی هستند. درس می‌خوانند، کار می‌کنند، خرید خانه می‌کنند، دوستان خود را ملاقات می‌کنند، به کافی شاپ و باشگاه و پاساژگردی و پارک می‌روند و قدم می‌زنند، در خیلی از اماکن زنان را می­بینید که با ایدئولوژی که می‌گویند جای زن در خانه است، زن همسر و مادر است و بهتر است در فضای خصوصی باقی بماند، مغایرت دارد.

وی ادامه داد: آنچه اتفاق افتاده این است که نه فقط نگرش زنان، بلکه اصولا نگرش خانواده‌ها، پدران، برادران آگاهانه یا اجبارا به دلایل اقتصادی و نیاز به کار زنان تغییر کرده است. بنابراین زنان خیلی آزادانه در تهران و شهرهای بزرگ حرکت می‌کنند. می‌توانیم بگوئیم به عبارتی، مردسالاری درون خانواده، کمرنگ شده است و شاید وقت آن است که مردسالاری دولتی وارد کار شود. در نگرش مردسالارانه گفته می شود مردان عاقل، کامل، مدیران خوب هستند و مردانگی مردان با ویژگی‌های جسارت، مدیریت، عقل و فکر بالا تکمیل می‌شود. اما واقعیت این است که مردانگی یک مرد، بسته به دیگری است. اگر دیگری وجود نداشته باشد که مرد او را کنترل کند، نظارت کند، مردانگی معنا نخواهد داشت. با کاهش مردسالاری خانوادگی، مردسالاری دولتی و عمومی وارد عمل می‌شود. اگر شوهر زن به او نمی‌گوید کجا برو، چطور برو، چطور حرف بزن، دولت- فضای عمومی وارد عمل می‌شود و می‌گوید کجا مجاز هستید که بروید! چه بپوشید! چطور رفتار کنید! می‌بینیم که مدام قوانین خانوادگی به نفع مردان و بدون توجه به نیازها و منفعت زنان تصویب می­کنند، مثل همین بحث مهریه که دوباره با بالا رفتن قیمت سکه طلا مطرح شد. یا اجازه گرفتن از پدر یا شوهر برای کوهنوردی، یا اینکه آخرین اولویت استخدامی به دختران مجرد برمی‌گردد. قوانین دیگر مثل بازنشستگی زودهنگام، آیین نامه‌های تفکیک جنسیتی به خصوص در دانشگاه و اماکن شغلی و ... و یک سری قوانینی که در نهایت زنان را از عرصه عمومی دور می کند.

دکتر اعزازی افزود: تمرکز بر تبلیغ مادری و همسری به عنوان بهترین ویژگی برای یک زن و بازگشت زنان به خانه در اولویت سیاستگزاری ­های عمومی قرار گرفت. سیاستی که در ادامه جدایی عرصه عمومی و زنانه مردانه کردن آن بود. همانطور که می دانید از ابتدای انقلاب اماکن ورزشی، باشگاه ساحل و استخر جدا شد و جداسازی در وسائل حمل و نقل عمومی هم اتفاق افتاد. که بعضی از این جداسازی­ها نهادینه شد، مثل پارک بانوان که خیلی از خانمها با علاقه وارد آن می‌شوند و تحقیقاتی شده که پیامدهای این جداسازی را بررسی کرده اند. در جداسازی اتوبوس حداقل ارتباط چشمی بین زنان و مردان وجود دارد، یک میله آنها را از هم جدا کرده است و تفاوت زیادی احساس نمی‌شود. مترو ویژگی خاصی دارد که کمی در مورد آن صحبت می‌کنیم. دلایلی که فعلا مطرح می‌شود که چرا تفکیک جنسیتی در دانشگاه و مترو و ... باید صورت گیرد، می گویند وقتی خانمها در بخش زنانه اتوبوس یا مترو یا پارک بانوان هستند، از آزار و اذیت آنان ممانعت می‌شود. این فرض نهفته را دارد که آزار و اذیت مردان به زنان، چیزی طبیعی است که در جامعه صورت می گیرد و برای این که آسایش خاطر برای خانمها به وجود آوریم، آنها را در یک قسمت جدا قرار می‌دهیم. یعنی مجرم آزادانه گردش می‌کند و قربانی را در فضای دیگری می‌گذاریم. استدلال دیگری هم درست عکس این دارند و می‌گویند حضور دختران در محیط دانشگاه، حضور زنان در محیط کاری، آرامش مردان را به هم می‌زند. اینجا به نوعی زنان مجرم می‌شوند. برای اینکه آرامش قربانی که مردان هستند، برهم نخورد، مجرم را برداشته و در اتاقهایی می‌گذاریم که دیگر مزاحم کسی نشوند. بنابراین مساله این نیست که چه اتفاقی رخ می‌دهد، همیشه زنها هستند که جدا می‌شوند.

این جامعه شناس در ادامه با نگاهی به مترو گفت: در مترو معمولا دو یا سه واگن سهم زنان است. بقیه فضا هم ممنوع نیست و خانمها هم وارد می‌شوند و اینطور نیست که اصلا نروند. در بحث روانشناسی اجتماعی گفته می‌شود که وجود یک فرد (زن و مرد ندارد)، در فضایی که بقیه از جنس مخالف هستند، باعث تنش می‌شود. حالا در نظر بگیرید در یک واگنی که جمعیت انبوه از مرد وجود دارد، بدون توجه به این که بد یا خوب هستند و چه می‌کنند، حضور یک زن تنها خود به خود تنش زا است. بنابراین خانمها ترجیح می‌دهند به جز مواقع ضروری، به واگن‌های زنانه بروند که بسیار دلنشین هستند و جذابیت هم دارد. خانمهای فروشنده در ایجاد فضای خصوصی مترو بسیار دخیل هستند، از لباس زیر تا وسایل خانه هر چیزی را که بخواهید می‌فروشند و فروش این وسایل به طریقی صورت می‌گیرد که روابط کاملا دوستانه و نزدیک در مترو به وجود می‌آورد. از مسافرین کمک می‌گیرند، درباره کالاها تبلیغ می کنند، مسافران دیگر هم شروع به اظهارنظر می‌کنند و بحث داغی در مورد کالاها جریان می‌گیرد. به غیر از این که فروشندگان این محیط را تلطیف و زنانه می‌کنند، بودن طولانی در مترو و زیرزمین که چیزی از شهر را نمی‌بینید، کافی است تا حرفی زده شود، مسافران با هم دردودل می‌کنند. به هم کمک می‌کنند، نسبت به هم پرخاشگری می‌کنند، همدیگر را نصیحت می‌کنند و انواع و اقسام صحبت‌ها در مترو صورت می‌گیرد که صحبت‌های فضای خصوصی است. یعنی کاری که در مترو صورت می‌گیرد، ایجاد یک اندرونی زنانه در فضای عمومی است یا ایجاد عرصه خصوصی در عرصه عمومی.

وی ادامه داد: در یک فضای عمومی در خیابان و در شهر، رفتار مردم معمولا با فاصله است و باید یک سری رفتارهای ویژه را انجام دهند درحالی که در مترو اینگونه نیست و هنجارهای فضای عمومی در آن صدق نمی‌کند. بودن در فضاهای عمومی به معنای گرفتن هویت اجتماعی خاص و رفتارهای اجتماعی است که با آن همراه است. هویت‌های اجتماعی مانند فروشنده، خریدار، ارباب رجوع، کارمند، استاد، دانشجو. اما در فضاهای عمومی به وضوح می‌بینیم که مردم در تعامل بین زن و مرد، همدیگر را مادر، پدر، خواهر، برادر می‌نامند یعنی روابط خانوادگی را به عرصه عمومی می‌کشانند. در حالی که یک خانم هر چقدر مسن یا جوان ، حین صحبت با مرد غریبه، رابطه خصوصی و نقش خانوادگی برای او جایی ندارد، دکتر هم می‌روید مادر و خواهر خطاب می‌شوید در حالیکه دکتر همیشه در نقش دکتر می‌ماند. وقتی زنان در اندرونی‌های خصوصی در روابط دوستانه باقی می­مانند باعث می‌شود در موقعیت های جدی و اداری مثلا دادگاه، جایی که باید مراجعه کنند و حق خودشان را بگیرند، نمی­دانند چگونه باید حرف بزنند و رفتار کنند.

دکتر شهلا اعزازی در جمع بندی سخنان خود گفت: می‌توانیم بگوییم اندرونی سازی براساس استدلال جای زن در خانه، نقش زن مادر و همسر است، صورت می‌گیرد. اندرونی سازی به غیر از این که موجب می‌شود زنان رفتار فضای عمومی را یاد نگیرند، موجب می‌شود نامرئی شوند. وقتی زنان فقط به پارک بانوان بروند، فقط در کوپه‌های بانوان بروند، تا حدودی که در این جامعه نامرئی هستند، وقتی این بیشتر و بیشتر شود زنان نامرئی می‌شوند. اندرونی سازی از ایجاد هویت اجتماعی جلوگیری می‌کند و افراد و زنان و مردان در نقش‌های خانوادگی توصیف می‌شوند. از طریق اندرونی سازی، قواعد رفتاری در عرصه عمومی که بسیاری با آن نا آشنا هستند صورت نمی‌گیرد و بسیاری از اوقات دیده می‌شود که روابط اجتماعی زن و مرد در سطح همان روابط عرصه خصوصی است. در نهایت می‌توانیم بگوییم که وقتی اندرونی سازی می‌کنند و فضاهایی را به زنان اختصاص می‌دهند و گفته می‌شود این فضا برای زنان و آنجا بروند، از مطالباتی که می‌توانند در عرصه عمومی گسترده داشته باشند کم می‌شود. چون 1: حضور ندارند 2: جاهای خاص خودشان را دارند. زنان دیگر قادر نخواهند بود در فضاهای عمومی درخواست‌ ایجاد تاسیساتی مناسب حال خودشان را بکنند.

در پایان این نشست سخنرانان به پرسش و پاسخ حاضرین پاسخ دادند.