در روز هفتم آذر سال 1389، نشستی در گروه مطالعات زنان انجمن جامعه‌شناسی ایران برگزار شد که در آن، دکتر افسر افشارنادری به ارائه نتایج تحقیق خود، با عنوان "تحلیلی بر نگاه به زنان در ترانه‌های زیر زمینی" پرداخت.

 گزارش این نشست را در ادامه می‌خوانید.

علت انتخاب این موضوع، در واقع نوع مصرف فرهنگی‌ای است که در جامعه ما از موسیقی وجود دارد. موسیقی به امری حیات‌بخش در زندگی انسان‌ها تبدیل شده و می‌توان گفت که همه افراد به نحوی از آن استفاده می‌کنند. چگونگی نوع و میزان مصرف فرهنگی که هویت‌های فرهنگی را تعیین کند و در شکل‌گیری آن مؤثر باشد، به یکی از دغدغه‌های مهم در عرصه جامعه‌شناسی فرهنگ تبدیل شده است. در چنین شرایطی، بررسی ترانه‌های زیرزمینی، به عنوان کالایی موسیقیایی که توده مردم مصرف می‌کنند، ناشی از آینه‌ای‌ است که به انعکاس شرایط ساختاری می‌پردازد. این شرایط عموماً در جوانان احساسی ایجاد می‌کند که یا با آن مقاومت کنند و یا از آن بگریزند. شاید به این ترتیب بتوانیم با سیاست‌ها و راه‌کارهایی که مطرح می‌کنیم، هر چه زودتر و سریع‌تر از بروز اثرات ناشایست احتمالی آن جلوگیری کنیم.

تحلیل متون این ترانه‌ها، نگاهی که در متن آنها به زن ایرانی می‌شود، صفاتی که در آنها وجود دارد و به نحوی خاص زن ایرانی و چگونگی عشق ورزیدن به او را توصیف می‌کند، خود توصیفی خلاقانه مردان و همچنین ارزش‌های عامی را که به نحوی در زنان القاء می‌کند؛ اعم از منطق زیبایی، بی‌حرمتی، اهانت به اصالت زن و موفقیت‌هایی که مورد تأیید جامعه است و همه اینها از جمله مواردی است که در این نشست مورد بررسی قرار می‌گیرند.

هیچ قومی شناخته نشده که از موسیقی بی‌بهره باشد؛ چرا که موسیقی پدیده‌ای است در فطرت آدمی، از همان زمانی که پرندگان شروع به خواندن کردند، بشر پی برده که او هم به نحوی می‌تواند تولید موسیقی کند. عواملی که آدمی را به جست‌وجوی موسیقی کشانده است همان کشش­هایی است که آن را به سرودن شعر واداشته است. پس پیوند موسیقی و شعر پیوندی استوار است. چون در حقیقت موسیقی، کلمه‌ها و لفظ‌هاست و غنای آن، الحان و آهنگ‌ها. اصطلاح تصنیف مربوط به قرن 8 و 9 قمری است و از قرن 10 شایع و جای‌گزین اصطلاح قول و غزل قرن یکم پس از اسلام شده، تصنیف در اصطلاح شاعران و آهنگ‌سازان قدیم نوعی شعر با وزن عروضی و ایقایی بوده و اگرچه در ظاهر با دیگر اشعار معمول تفاوتی نداشته، اما از جهت انتخاب وزن و ترکیب و الفاظ دارای ویژگی‌هایی بوده که با لحن و مقام‌های موسیقی و آواز دم‌ساز شده است. تصنیف در لغت، به معنی صنف صنف کردن، دسته‌دسته کردن، تألیف کتاب یا رساله و شعر گفتن و همین‌طور به معنی آفرینش اثر ادبی یا هنری است، اما در اصطلاح، شعری را می‌گویند که همراه با موسیقی خوانده می‌شود و گاه وزن عروضی دارد و کم و بیش قافیه نیز در آن رعایت می‌شود. ملک الشعرای بهار از جمله شعرایی بوده که نشان می‌دهد در ایران فرق زیادی بین شعر و تصنیف نبوده و به طور کلی تصنیف را از اشعار هجایی پیش از اسلام می‌داند که پس از اسلام به آن قول یا ترانه می‌گفتند. یعنی وی جزء شعرایی است که تفاوتی بین ترانه و تصنیف قائل نیست. بهار درباره شکل و تعلق اجتماعی می‌نویسد: "و ظنِّ غالب آن است که سرود یا چکامه شبیه به قصیده بوده و چامه شبیه غزل و ترانه شباهت به تصنیف داشته و گفتن و نواختن آن عام و شنیدن آن خاص طبقه دوم و سوم بوده است." تصنیف­های رایج در دوره صفویه، مانند تصنیف‌های امروزی هجایی نبوده با شعر عروضی هماهنگی داشته است. از این دوره به بعد، تصنیف‌ها تا حد زیادی از وزن اشعار آزاد شدند و اگرچه در برخی از ابیات یا مصرع‌هایی که به چشم می‌خورد با بحور عروضی مطابقت دارد اما اغلب شأن وزن عروضی ندارند و بنیادشان بر شماره هجاهاست. برخی از پژوهشگران از آنها با عنوان نثر ساده ضربی یاد می‌کنند. از این گذشته، تصنیف برخلاف شعر رسمی، به عامه مردم تعلق دارد، بنابراین قواعد دستوری که در شعر رسمی، عدول از آنها قابل اغماض نیست؛ در تصنیف‌ها چندان رعایت نمی‌شود و به سبب قرابتشان با موسیقی، بیشتر تابع آهنگ هستند. لذا می‌توان از تصنیف‌ها به عنوان ترانه‌های عامیانه یاد کرد که از جمله ویژگی‌های آنها، سادگی در بیان و روانی کلام است؛ به نحوی که برای درک آنها، نیاز به تأمل نیست و به آسانی قابل فهم‌اند، البته اگر واقع‌گرایی را نیز بتوان از ویژگی‌های ترانه‌های عامه به شمار آورد.

در بحث از محتوا و موضوع این ترانه­ها می‌توان به گونه‌های ترانه عامه فارسی به تناسب ساختارهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی و سیاسی وسعت و تنوع چشم‌گیری که دارند، اشاره کرد. بعضی از این ترانه‌ها مخصوص کودکان است؛ برخی لالایی، ناز و نوازش و سرگرمی ِاوقات فراغت، چیستان، برخی دیگر ترانه‌های عاشقانه و برخی نیز با موضوعات کار و پیشه، سیاسی و اجتماعی و تاریخی، سور و سوگ و تخت حوضی. این­گونه ترانه‌ها همیشه غرض خاصی دارند و همواره به زبان محاوره‌اند؛ لذا پاره‌هایی از این اندیشه‌ها به صورت ساده و بدون شاخ و برگ شاعرانه بیان شده که نمونه‌های بی‌شماری از هر کدام در میراث روایی ایرانیان مکتوب شده و بازمانده است.

تحلیل ما به این دلیل است که می‌خواهیم ببینیم آنچه امروز تحت عنوان ترانه سروده و اجرا می‌شود، تا چه اندازه به عنوان آثار مکتوب و بازمانده ارزشمند تبدیل به میراث نسل حاضر خواهد شد. ترانه‌ها بر خلاف اشعار رسمی، آفریده شاعران و هنرمندان بزرگ و نام‌آور نیستند. مؤلفان و سراینده‌های آنها عموماً گمنام بوده و نام و نشانی از تخلصشان هم باقی نگذاشته‌اند. بدین ترتیب، هویت آنها همیشه مجهول باقی می‌ماند. از آنجا که به هر حال کار آنها هنری است، حتی اگر بگوییم هنر توده، اما نمی‌توان از قالب هنری به آنها نگاه نکنیم. بنابراین لازم است بدانیم هنرمند کیست و هنر توده چیست؟

هنرمند کسی است که به طور عرف در جامعه توسط مخاطبان خاص و عام به عنوان هنرمند شناخته شده باشد. همین‌طور به آثاری هنری می‌گوییم که در جامعه و باز هم از دیدگاه عرف به عنوان هنر پذیرفته شده باشند. بنابراین دریافت آثار هنری، در ابتدا توسط مخاطبان، امری ضروری است. هنرمند پرورده جامعه خود است و در آن رشد می‌کند، اما همین فرد در اثر اوضاع و احوال اجتماعی، حیاتی و نفسانی، دارای شخصیت و فردیتی می‌شود که می‌تواند به نوعی در جامعه خویش نوآوری کند و مؤثر باشد. شناخت محیط اجتماعی و فرهنگی هنرمند، مانند شناخت محیط طبیعی او، ضرورت دارد و با این شناخت، اثر جامعه در هنرمند و عکس‌العمل‌ها یا تأثیر هنرمند از جامعه معلوم می‌شود، اثر هنرمند هر زمان کمابیش رنگِ جامعه زمان او را می‌گیرد، این رنگ تا حدی نمایان‌گر احساسات، افکار، اعمال، آداب و رسوم، اخلاقیات و آرمان‌های مردم زمانی است که هنرمند در جمع آنان به‌وجود می‌آید، پرورش می‌یابد­ و رشد می‌کند، از آنها تأثیر می‌پذیرد و احیاناً بر آنها تأثیر می‌گذارد. عوامل متعددی در درون محیط اجتماعی و فرهنگی دست به دست هم داده‌اند تا شرایط را برای به‌وجود آوردن یک اثر هنری فراهم کنند. شناخت این عوامل به درک بهتر هنری کمک می‌کند. از همین روست که یک اثر هنری غالباً نشان دهنده امور و مطرح کننده مسائل و مشکلات جامعه و بازنمایی نیازمندی‌های جامعه‌ای ­است که آن اثر در آن به‌وجود آمده و گاهی ارائه دهنده راه‌های مشکل‌گشا و چاره‌ساز است. این راه‌ها هم معمولاً با اوضاع و احوال اجتماعی و فرهنگی تناسب دارد و چه بسا سازگاری و هماهنگی داشته باشد. مطالعه هنر در اعصار مختلف و گونه­گونه شدن آن، نشان‌دهنده ارتباط جامعه و هنر است. به همین دلیل، هنر را معرف روحیات مردم، احساسات، فکر و عمل و واقعیات اجتماعی می‌دانند و بر این باورند که تمایلات ستیزه‌جویانه، صلح‌دوستی، دوستی، عشق، تلاش، عمل و اندیشه همگی مظاهر این امرند.

با تحلیل شکل و قالب و تدابیر فنی وسایل کار و مضمون یک اثر هنری، سهم جامعه در شکل‌گیری این هنر معلوم می‌شود. بنابراین، می‌توان گفت که هنر از جامعه یاد می‌گیرد و از آن متأثر می‌شود. این تأثیر متقابل تا آنجاست که می‌توان چگونگی اوضاع و احوال اجتماعی جامعه را در زمان معین، تا حدی مورد شناخت قرار داد و به اندیشه‌ها، گرایش‌ها، بینش‌ها، ارزش‌ها، کلمات و تضادهای آن پی برد. در این زمینه باید در نظر داشت که هنر در گذشته رنگ و جنبه طبقاتی داشته است، هنری که مورد قبول طبقه فرادست بود، مورد پسند طبقه فرودست واقع نمی‌شد (طبق نظریه بوردیو) اما در شرایط فعلی، الگو قرار دادن ذائقه‌های فرهنگی، هرمی معکوس دارد. در بالای هرم، نخبگان قرار دارند که حجم­شان اندک است و در قاعده هرم عامه قرار دارند که تعداد شان زیاد است (طبق نظر پیترسون). تمایز دقیقی میان محتوای ژانرها نیست که ذائقه طبقات بالا و پایین را از هم جدا کند، بلکه تنوع و تعداد ژانرهاست که چنین عمل می­کند. دستورها، پندها، امثال و حکمی که از طریق ترانه‌ها، جزء وجدان جمعی یا افکار عمومی می‌شوند، ممکن است با فرضیه‌های علمی سازگار باشند یا نباشند، اما در هر حال، این ترانه‌ها تا حد در خور توجهی آینه‌ای هستند که طرز فکر ملتی را منعکس می‌کنند.

پرسش دیگری که مطرح می‌شود این است که مصرف فرهنگی چیست؟ از دغدغه‌های مهم در عرصه جامعه‌شناسی فرهنگ، این است که چه عواملی نوع و میزان مصرف فرهنگی را تعیین می‌کنند. به میزانی که محصولات فرهنگی در جامعه گسترش پیدا می‌یابند، می‌توان گفت که این محصولات نقش مهم‌تری در خلق هویت‌ها و همین‌طور اقتصاد فرهنگ دارند. مطالعه جامعه‌شناختی مصرف موسیقی، به دلایل متعدد دارای اهمیت است؛ چرا که بخش مهمی از برنامه روزمره افراد شده و رسانه‌ها هر لحظه از موسیقی برای ارسال پیام و تقویت تأثیر پیام‌های خود استفاده می‌کنند. از سوی دیگر، چشم‌انداز استفاده از موسیقی نیز در حال تغییر است. در شرایط فعلی، افراد قادرند موسیقی را از اینترنت، حامل‌های صوتی مختلف در حجم‌های زیاد روی دستگاه‌های بسیار کوچک که ساعات زیادی از الحان موسیقی را در خود جای می‌دهند گوش کنند. هجوم رسانه‌ها و تکنولوژی ضبط و پخش موسیقی، نقش آن را در جامعه مدرن متحول می‌کند. در ضمن، همه انسان‌ها کمابیش از موسیقی برای پر کردن اوقات فراغتشان استفاده می‌کنند و به این معنی، بخش عمده‌ای از زندگی ما با شنیدن موسیقی درآمیخته است. سبک زندگی فرهنگی هم یک مجموعه انسجام‌یافته از رفتارهای مصرف و فعالیت فرهنگی است که در گروه مشخصی از افراد قابل تشخیص است. طبیعی است که گوش دادن به موسیقی، نوع ژانرهای موسیقی‌ای که گوش داده می‌شود و فعالیت موسیقایی نیز متأثر از سبک زندگی فرهنگی است. با مطالعه نظام فرهنگی هر جامعه، به بخشی از نقد اجتماعی پی می‌بریم و دنیای اجتماعی را از زاویه افکار مردم به خصوص ارزش‌ها و هنجارها مشاهده می‌کنیم. ساختار فرهنگی حتی بیش از ساختارهای نظام اجتماعی می‌تواند دارای اهمیت باشد. در اینجا تأکید دارم که نظام‌های اجتماعی مرکب از خرده نظام‌هایی است که می‌توانند روی کنش انسان‌ها اثر بگذارد، یکی از این خرده نظام‌ها، مطالعات فرهنگی است که به افراد می‌گوید چه کاری را باید و چه کاری را نباید انجام دهند، چه چیزی درست و یا چه چیزی نادرست است. بنابراین، فرهنگ نیروی عمده‌ای است که عناصر گوناگون جهان اجتماعی را به هم پیوند می‌دهد و به صورت هنجارها و ارزش‌ها در جامعه تجسم می‌یابد.

از آنجا که موسیقی تا به این حد در زندگی و بر خلاقیت، احساسات مثبت و منفی، بیماری روانی، کنش‌های آسیب‌شناختی، رفتارهای جنسی و بسیاری از رفتارهای انسان و مقولات اجتماعی مؤثر است، من به بررسی حدود 45 ترانه زیرزمینی مورد پسند جوانان در ایران پرداختم و نقد و نگرش به زن در تصنیف‌های زیرزمینی به عنوان دو جزء مهم فرهنگ و زیر بنای فکر و بن‌پایه اندیشه فرهنگی مورد مطالعه قرار دادم. من این تحقیق را باز گذاشتم چون نیاز به تبادل فکری بیشتری را حس می‌کنم. هدف از این بررسی، این است که کدام عوامل اجتماعی و فرهنگی سبب شده‌اند ترانه‌های زیرزمینی تبدیل به خرده فرهنگ مورد استفاده جوانان شوند؟ به چه دلیل این ترانه‌ها حامل بی‌حرمتی، فحاشی، هجوگویی و انتقال ارزش‌های خاص ضد فرهنگی نسبت به زنان هستند؟

داده‌های مورد تحلیل، کاربرد واژه‌هایی است که نشان دهنده توصیف، توهین، پرخاشگری، انتقال ارزش‌های عام و یا خاص القایی به زنان است. جایگاه زنان در جامعه طبق تعریف مردان، ارتباط کلامی بین دو جنس، عشق، مالکیت زنان، موفقیت مورد تأیید زنان در جامعه و خود توصیفی خلاقانه مردان است که در این متون مورد بررسی قرار گرفته است. شرایط محیطی را به عنوان متنی قرار دادم که داده‌ها در محدوده آن، مورد تحلیل قرار گرفته؛ این متن عبارت است از :

- بیکاری تعداد عظیمی از جوانان دختر و پسر که با محدودیت سرگرمی روبرو هستند، به نحوی که در ساختارهای فرهنگی را جبرگونه احساس می‌کنند و فکر می‌کنند باید در مقابل این ساختارها مبارزه و یا مقاومت کنند و این گونه باید اعتراض خودشان را به این فشار ساختاری نشان دهند.

- سیاست‌گذاری‌های فرهنگی توسط نخبگان در جامعه ما صورت نگرفته است. به همین علت، فرهنگ توده فضای مناسبی را برای رشد بدون مانع پیدا کرده است. ژانرهای مصرف بدون داشتن انگیزه‌ها و وابستگی‌های اجتماعی از محتوای فرهنگ توده الهام می‌گیرند.

- تفکر مردسالارانه به پسران اجازه اظهار نظر و حق انتخاب شرایط زنان را می‌دهد و در مقابل، چنین اجازه‌ای را به زنان نمی‌دهد.

- تفکرات خرده فرهنگ‌های سمبلیک، چگونگی مصرف فرهنگی را از طریق ترانه‌ها تعیین و تفسیر می­کند.

- روابط ارتباطی تحریف شده، مورد دیگر است که در کلیشه‌های فرهنگی، چگونگی نقش‌ها را تعیین می‌کند.

برای بررسی این داده‌ها، عوامل هم‌زیست با داده‌ها را بر حسب درجاتی چون مطلوب یا نامطلوب ارزیابی کرده‌ایم. از سوی دیگر، همه بیانات زبانی به جفت مفاهیم تجزیه شده که تا حدی پیوسته و گسسته‌اند. 

داده‌های ترانه‌هایی که مورد بررسی قرار گرفته‌اند عبارتند از:

-         ارتباط میان ترانه‌ها و متن اجتماعی، روابط پایدار اجتماعی که شامل موقعیت و جایگاه مردان در جامعه (که از گذشته تا امروز همیشه پایدار بوده است)

-         تعریف جایگاه و نقش زنان در جامعه توسط مردان که روابط ناپایدار توقعات میان دو جنس بوده و در طول تاریخ هر روز به شکلی تفاوت کرده و چگونگی ظهور زنان در جامعه و به تبع در هنر اجتماعی را فراهم نموده است.

پس از بررسی ترانه و ذکر موارد متعددی از داده‌های ترانه‌ها و تحلیل آنها، نتایج حاصل به شرح زیر خلاصه شد:

صفات زنانه مورد نظر مردان در این ترانه‌ها عبارت است از:

خوشگلی (در حد آنجلینا جولی، کاترینا زتا جونز و جسیکا آلبا)، خوش‌لباسی (مارک‌دار بودن)، شیطنت، خوش رقصی، دماغ کوچک داشتن، عطر و بوی خوب داشتن، اخمو نبودن و خندان بودن، صورت، پوست و چشم زیبا داشتن، هلو بودن، موهای زیبا و بلوند و استثنایی داشتن، استیل خوب داشتن، "های کلاس" بودن، پوست برنزه شده داشتن، ماشین مدل بالا و در بیشتر موارد ب.ام . و ایکس تری داشتن و بالاخره داشتن پدر و برادر مورد تأیید.

صفات مردانه برای موفقیت در به دست آوردن آسان زنان در ترانه‌ها:

داشتن پول، حساب جاری قابل قبول، ماشین سواری هر چه مدل بالاتر، ملک تجاری، پاسپورت کانادایی، آمریکایی، داشتن ویلا در شمال و خارج از ایران، خط ثابت همراه با شماره روند (که برای حفظ شدن آسان باشد).

در پاسخ به این سوال که چه عواملی سبب‌ساز تبدیل ترانه‌های زیرزمینی به خرده فرهنگ مورد استفاده جوانان شده است؟ باید گفت وضعیت فعلی ترانه‌های زیرزمینی می‌تواند ناشی از شرایط تولید و مصرف موسیقی در جامعه امروز باشد. زمانی موسیقی فقط در قالب اجراهای زنده قابل شنیدن بود و وسیله‌ای برای ضبط و شنیدن آن در هر زمان و مکان وجود نداشت. بنابراین گستره مکان‌هایی که می‌شد در معرض موسیقی قرار گرفت، محدود بودند. در ضمن گستره تولید و تنوع موسیقی نیز اندک بود. به این ترتیب، افراد در انتخاب و گوش دادن به موسیقی مورد علاقه، محدود بودند اما امروز در هر زمان و مکان می‌توان موسیقی گوش داد. در ضمن، آن‌قدر تولید کننده موسیقی وجود دارد که می‌توان در معرض هر نوع تجربه موسیقایی قرار داشت. در چنین شرایطی دسترسی به انواع موسیقی و تجربه آن برای همه افراد از طبقات اجتماعی مختلف نیز امکان‌پذیر شده است.

این وضعیت با توجه به فقدان مرزهای طبقاتی تصریح شده در ایران، تشدید می شود. از سویی دیگر، داوری ذائقه‌ها نیز به شدت تغییر کرده است. به این معنا که فقط انواع کلاسیک و سنتی موسیقی نیستند که پرمنزلت پنداشته می‌شوند.

از طرف دیگر، ترکیب نمراتی که مردم برای خواننده‌ها در نظر می‌گیرند، نشان می‌دهد که بسیاری از خوانندگان پاپ (قدیمی و جدید)، به لحاظ ارزش هنری آثار از نظر موسیقایی در رده‌های بالایی نیستند که نمره بالایی را به خود اختصاص داده‌اند. طبق بررسی پژوهش مشابه در این زمینه، این بدان معناست که مشروعیت مرزهای سنتی میان موسیقی پرمنزلت و کم منزلت در هم ریخته است.

به علاوه، در دنیای جدید، گوش دادن به موسیقی می‌تواند بیشتر نمودی از عاملیت اعتراض به  شرایط ساختاری باشد و می‌تواند به مثابه ابزاری برای گریز از این شرایط یا مقابله با آن استفاده شود. امروز از موسیقی مقاومت سخن گفته می‌شود. صورت‌هایی از موسیقی به ابزاری برای مبارزه در عرصه فرهنگ (به تعبیر بوردیو) و ابزاری برای مدیریت عرصه خصوصی نیز تبدیل شده است.بنابراین بسیاری از موارد مصرف موسیقی می‌تواند فارغ از معنایی طبقاتی تفسیر شود. به این ترتیب، سهم متغیرهای دیگر در تبیین ذائقه‌ها افزایش یافته است. نتیجه آن‌که سیاست ناشیانه در قبال موسیقی در ایران و دور بودن مردم از ذائقه موسیقایی (موسیقی در مدارس نقشی ندارد و تنها 16 درصد مردم تهران در یک کلاس آموزش موسیقی شرکت کرده‌اند)، سبب شده علاقه‌مندی به موسیقی به رخدادی تصادفی تبدیل شود. این ویژگی در کنار فقدان استحکام طبقات اجتماعی و منش‌های تثبیت شده در آنها می‌تواند توضیحی دیگر برای نتایج مشاهده شده باشد.شرایط جامعه جدید به سایر متغیرها به جز تمایزات طبقاتی اجازه داده است تا بر ذائقه‌ها تاثیر بگذارند. بخشی از شرایط جامعه جدید نیز تولید و توزیع موسیقی در قالب‌های متنوع به صورت گسترده است. شرایطی که بیش از گذشته گوش دادن به موسیقی را به تجربه‌ای فردی و فراطبقاتی تبدیل کرده است.

 این فرضیه ممکن است در خصوص هر محصول فرهنگی دیگری نیز قابل طرح باشد. شرایط تولید، توزیع و مصرف محصولات فرهنگی ممکن است توانایی مرزهای سنتی طبقات را برای تبیین ذائقه‌ها و مصرف فرهنگی به طرز آشکاری تضعیف کرده باشد. لذا در مقوله مصرف موسیقی و تبدیل آن به خرده فرهنگ، استفاده از آن باید به سیاست‌های فرهنگی در آن کشور توجه شود.

در مورد پاسخ به عواملی که سبب شده این ترانه‌ها ضد فرهنگ خاصی را نسبت به زنان در جامعه اعمال کنند، نیز می‌توان به چند مورد اشاره کرد:

1 . بی‌اعتنایی و بی‌توجهی به مقام زن از متن جامعه گرفته می‌شود و پدیده‌ای اجتماعی منعکس در این ترانه‌هاست.

2 . بیش از آن که روابط اجتماعی مورد نظر باشد، بیان ناخودآگاه انسانی موضوع شعر است و خوانندگان از احساسات روحی، روانی و شخصی خود سخن می‌گویند.

3 . نگاه به زن موضعی مرد محور است از جمله اهانت به واژه زن، نقد اصالت زن، بی‌حرمتی به شخصیت زن، فحاشی به زن، بی‌حرمتی به زن، ارزش‌گذاری عام و القائات اجتماعی و فرهنگی مردانه، حس مالکیت بر زنان، نگاه تمسخرآمیز نسبت به عشق به زنان، خودتوصیفی خلاقانه مردانه، ایجاد تجارب جدید در دوستی‌های دختر و پسر، تشویق و ترغیب زنان به دلربایی از مردان به عنوان اصلی‌ترین شیوه جلب توجه مردان .

4 . جامعه با ذهنیت مردانه‌گویی همواره تلاش می‌کند از هر طریق، چهره‌ای مخدوش از زن را نمایش دهد و چون استفاده از موسیقی به بخشی از زندگی روزمره مربوط شده است، می‌تواند به ابزاری جدی در این راه تبدیل شود.

5 . در این ترانه‌ها، زنان غالباً با صفات حیله‌گری، مکاری و اغفال کنندگی (یعنی همان چیزی که در ادبیات نیز به چشم می‌خورد) توصیف می‌شوند.

6 . تعبیر و تشبیه برخاسته از ترانه‌های زیرزمینی حاکی از شیطان صفتی زنان است که نشان‌گر الگوی کهن پذیرفته شده در ذهن و در ضمیر ترانه‌سرای مرد است که ناخودآگاه ظاهر می‌شود.

7 . پند دادن‌های مردانه در پرهیز از بی‌اهمیت جلوه دادن‌های زنان و خواسته‌هایشان.

8 . زنی شایسته است که هرگاه مرد اراده کرد، بتواند از زیبایی‌های جسمی او بهره ببرد وگرنه لایق همه جور توهینی است.

9 . آن‌چه دراشعار مکرراً توصیف می‌شود، تشویق به استفاده از تکنولوژی‌های جدید زیباسازی بدن و صورت، مثل استفاده از ساکشن‌ها، پروتزها، بوتاکس و ... درست همانند اینکه این ترانه‌ها خود، ابزار تبلیغات این کالاهای فرهنگی هستند.

10 . آن‌چه در این ترانه‌ها به چشم می‌خورد، در نتیجه خواسته و ناخواسته نگاه و اندیشه مردانه است که در گذر تاریخ اشاعه پیدا کرده است.

 11 . تاریخ مردانه و فرهنگ مردانه، موسیقی مردانه را نیز پدید می‌آورد و در نتیجه خود به خود آنچه در آن پیدا می‌شود، مردانه است و در خدمت اهداف مردان.